جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 209
بررسی تطبیقی اراده امر والا، امر قدسی و تجربه دینی نزد اتو و شوپنهاور
نویسنده:
هوشیار قادری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پس از رواج افکار کانت در نقد عقل محض، این اندیشه که از راه عقل نظری نمیتوان دربارهی بود و نبود خداوند، و اسماء و صفات او سخن گفت، مقبولیت عام یافت و راهی که کانت با توسل به عقل عملی، موسوم به برهان اخلاقی، برای اذعان به واقعیت خداوند گشود، نتوانست جایگزین براهین سنتی منزوی شده در ادای وظیفه‌ی اثبات وجود خدا گردد. در این بحرانِ شکگرایی به حقایقِ ماورالطبیعی و نیز به عنوان واکنشی در قبال تحویل دین به اخلاق، اندیشمندانی برآن شدند تا راهی دیگر برای بشر به سوی خداوند بگشایند و آن تجربهی دینی بود.برخی از فیلسوفان مانند «شلایر ماخر» و به ویژه «رودلف اتو» در تبیین و توضیح تجربه دینی سعی بسیار نمودند تا بتوانند این احساس ناب را در مواجهه با امر قدسی یا امر والا با رویکردی پدیدار شناسانه بیان کنند. اما این تجربه که از نظر اتو مجموعهای پیچیده از احساسات است، هیچ‌گاه به صورتی واضح و روشن که درخور ساختار و نظامی فلسفی-مفهومی باشد، درنیامد. از این رو همواره از سوی منتقدان با انتقادات جدی روبرو شد. از جمله این انتقادات میتوان به این مشکل اشاره کرد؛ اگر این احساس و تجربه بیان ناپذیر است و اگر تجربه چنان بنیادین است که از حد تمایزات معرفتی فراتر میرود، فهم این امر دشوار است که فرد چگونه از دل احساسات غیر معرفتی، مدعیات صدق و کذب برداری را که در الهیات و فلسفهی دینی یافت میشوند، به دست میآورد؟ پس حقایق دینی چگونه از آن نتیجه میشوند؟ و نیز اشکالاتی دیگر از این قبیل؛ که فرایند حصول این سنخ تجارب چگونه است، و در حوزهی معرفت شناختی چگونه به آن میشود پرداخت؟ این اشکالات و انتقادها ناظر به ماهیت این تجربه وجود دارد.این پژوهش تلاشی است برای توضیح و تبیین هر چه بیشتر تجربه دینی مدّ نظر اتو در پیوند با اندیشه شوپنهاور، آن گونه که وی در زیباییشناسی و نبوغ هنری، شهود و نظارگی امر والا را در امحای ارادهی فردی و خلاصی از عینک «اصل علت کافی » لحاظ می کند؛ تا ضمن بسط و روشنسازی بیش از پیش تجربه دینی این احساس را هر چه بیشتر در ساحت مفاهیم فلسفی قرار دهد.ما در این رساله سعی داریم تا ماهیت تجربه دینی را به صورتی پدیدارشناسانه ، یعنی همان گونه که نزد پیروان آن ادیان درک میشود، و آنگونه که رودلف اتو ویژگیها و عناصر موجود در آن را معرفی میکند، بررسی کنیم و پی بگیریم تا در مقایسه با «تجربهی امر والا»، نزد شوپنهاور، ریشههای این تجربه را به صورتی معرفت شناختی، آشکار نماییم و بدین وسیله چگونگی فرایند انگیزش و ایجاد این سنخ تجربهها را مشخص کرده و با این مقایسه، تا اندازهای کیفیتِ روندِ تشکیل، و فرایندِ تحصیلِ این نوع تجارب رازآلود عرفانی را، که راهی نو به سوی اثبات امر متعالی و قدسی است، در حوزهی معرفت شناسی، نشان دهیم.
بررسی تطبیقی سعادت و راه رسیدن به آن از دیدگاه فارابی و سهروردی
نویسنده:
مهرنوش ویسمرادیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
محور اصلی این نوشتار بررسی تطبیقی مسئله سعادت از دیدگاه دو فیلسوف مسلمان فارابی و سهروردی می باشد فارابی و سهروردی به عنوان دو اندیشمند مسلمان، سعادت را بالاترین لذت در دراز مدت می دانند و اراده به معنای اختیار ، قوه ی ناطقه ی نظری و فطرت مشترک را شرط لازم سعادت نه شرط کافی سعادت معرفی کرده اند و از نظر هر دو فیلسوف سعادت به عنوان امری مشکک بالاترین مرتبه ی قرب به خداست و همین امر موید تاثیر آنان از متون دینی می باشد.فارابی و سهروردی در بحث از سعادت براساس شناخت انسان عمل می کنند با این تفاوت که فارابی در بحث کاملا ً بر سنت مشایی قرار دارد و انسان را ظهور و بروز عقلانیت می داند حال آنکه سهروردی حکیمی اشراقی، است لذا از نظر او انسان از عالم اشراق و ایمان به عالم مادی سیر می کند و روح او که جوهر مجرد است از عالم غیب برای شناخت تفصیلی به عالم محسوس نزول کرده است و برای رهایی از عالم ماده باید به مرحله ی شهود برسد که تنها به واسطه ی سیر و سلوک و ریاضت حاصل می شود.تفاوت دیگر میان این دو فیلسوف در مورد انسان این است که انسان فارابی ، انسان اجتماعی است که برای رسیدن به سعادت به عنوان خیر مطلق با سایر اعضاء تعاون و همکاری دارد و امکان کسب فضایل و راههای رسیدن به سعادت حقیقی در مدینه ی فاضله هموار می باشد در حالی که در مدینه های غیر فاضله سعادت، غیر حقیقی یا پنداری می باشد. اما انسان سهروردی، سالک فردی است که با تزکیه و تهذیب و ترک لذات دنیوی می خواهد به مرحله ی شهود رسیده و از تعلقات مادی رهایی یافته و به مقام قرب الهی و لاهوتی برسد.
بررسی تطبیقی مسأله علم و معرفت در مدرسه کوفه و بغداد
نویسنده:
محمدحسین منتظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
متکلمان مسلمان در طول تاریخ بر محور مسأله معرفت اختلاف نظرهایی داشتند. یکی از نزاع‌های آنان بر این مدار بود که آیا معرفت به صورت کلی و یا درخصوص معارف بنیادین دینی نظیر معرفت خدا، معرفت اسما و صفات الهی، شناخت نبی و امام و... ضروری و غیر اختیاری است یا از سنخ معارف اکتسابی به شمار می‌آید؟ برخلاف آن چه برخی می‌پندارند، متکلمان امامیه در مدرسۀ کوفه دربارۀ مسألۀ علم و معرفت دارای دیدگاه ویژه‌ای بوده‌ و در این باب به نظریه‌پردازی می‌پرداخته‌اند. آنان بر اضطراری بودن معرفت و علم، دست کم در معارف بنیادین دینی اتفاق نظر داشته، بر این باورند که آدمی در دستیابی به معرفت اختیاری ندارند. اصطلاح ضروری و اضطراری در این دوران با واژۀ ضروری در منطق ارسطویی تفاوت داشت و مقصود آنان از ضروری بودن معرفت آنست که خداوند سرشت انسان را بر توحید و معرفت خود آفریده و معرفت خویش را در عوالم پیشین به آدمیان عطا کرده است. از این رو انسان‌ها در کسب و تحصیل معارف بنیادین دینی به ویژه شناخت خدا نقشی ندارد. البته بین متکلمان کوفه در این مسأله، اختلاف نظرهای جزئی نیز وجود داشته است. دانشمندان اصحاب حدیث نیز در قرون نخستین اسلامی با نوع تبیینی که از آیات فطرت و میثاق داشتند، معتقد به اضطراری بودن معرفت خدا بودند. در میان معتزلیان اما در باب علم و معرفت دو گرایش وجود داشت. گرایش مشهور آنان تمامی معارف بنیادین دینی را اکتسابی دانسته و به لوازم این اندیشه نظیر وجوب نظر و اول الواجبات در معرفت ملتزم گشتند. اما برخی از بزرگان معتزله مانند ابوالهذیل و جاحظ مخالف با جریان اصلی معتزله و هم‌سو با اندیشۀ امامیه و اهل حدیث به ضروری بودن معرفت خدا اعتقاد داشتند. از این رو باید گفت اندیشۀ ضروری بودن معارف به ویژه معرفت خدا در قرون نخستین اسلامی، اندیشه‌ای جدی در میان جریان‌های اسلامی بوده است تا آن‌جا که باور مشهور معتزله را باوری مخالف با جریان فکری عمومی متفکران مسلمان در آن عصر بود.از سوی دیگر بیشتر متکلمان امامیه در مدرسۀ بغداد بر خلاف رأی متکلمین عصر حضور معرفت خدا را از اساس امری اکتسابی می‌دانستند و بر این بـاور بودند که معرفت خدا تنها از طریق نظر و استدلال حاصل می‌شود. بغدادیان افزون بر اعتقاد به باور اکتسابی بودن معرفت الله، لوازم این اندیشه همچون وجوب معرفت خدا و وجوب نظر و استدلال را نیز پذیرفتند.علت تغییر رویکرد بغدادیان در مسألۀ علم و معرفت به تغییر روش آنان در مطالعۀ آموزه‌های کلامی بازمی‌گردد. روش ترکیبی عقلی ـ نقلی متکلمان کوفه آنان را بر این می‌داشت تا در مسألۀ علم ومعرفت نیز با پشتوانه قرار دادن آیات قرآن کریم و روایات ائمه اطهار به نظریه‌پردازی دست بزنند و باور اضطراری بودن معارف بنیادین دینی را مطرح نمایند چرا که آنان بر این باور بودند که عقل در پرتو نقل به واقعياتی دست پيدا میکند که هر چند عقلی است اما بدون تعليم نقل، قادر به دستيابی و درک آن نبود. از این رو آنان با استفاده از آیات و روایات متعددی اعتقاد داشتند که معرفت خداوند امری فطری است که در عوالم پیشین و به هنگام اخذ میثاق از انسان‌ها به آنان عطا شده است. از سوی دیگر آنان تکلیف بندگان به معرفت خدا را امری نادرست می‌پنداشتند زیرا در وجود انسان هیچ ابزاری برای تحصیل معرفت خدا وجود ندارد. اما متکلمان شیعه در مدرسۀ بغداد با پی گرفتن مسیر عقل‌گرایی انحصاری معتزله و با تأویل آیات و روایات فراوانی که بر اضطراری بودن معارف بنیادین دینی دلالت داشتند، به باور اکتسابی بودن معرفت خدا گرویدند به طوری که می‌توان گفت در باب معرفت خدا میان اندیشمندان امامیه در بغداد و معتزله هیچ تفاوتی وجود نداشته و دیدگاه آنان در این موضوع کاملا هماهنگ با یکدیگر است. این هماهنگی نیز به سبب از دست رفتن پشتوانه‌های معرفتی امامیه در دوران شدت و تدوین زبان علمی کلام به دست معتزلیان بود. از این رو بغدادیان در مسایلی که اختلاف مکتب شیعه و اعتزال در آن، دارای اهمیت والایی نبود، با معتزلیان همراهی کردند تا بتوانند حقانیت مکتب خویش را در موضوعات اساسی‌تر همچون امامت، وعد و وعید و حقیقت ایمان به اثبات برسانند تا با حرکتی آگاهانه و مؤثر مکتب امامیه را پس از مدتی به محاق رفتن، تجدید حیات نمایند.
بررسی تطبیقی مفهوم توکل به خدا در قرآن و عهد عتیق
نویسنده:
آمنه رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اعتقاد به یگانگی خداوند و تکیه و اعتماد بر او یکی از اعتقادات مشترک بین ادیان الهی به حساب می‌آید و پیروان ادیان الهی زمانی‌که امید خود را از دست می‌دهند به خداوند که نیرویی برتر است روی می‌آورند و کار خود را به او می‌سپارند. پس بحث توکل به خدا در کتاب‌های مقدس ادیان الهی مانند قرآن و عهد عتیق بیان شده است. هدف از این بررسی نشان دادن یکی از وجوه مشترک میان دو دین اسلام و یهود است تا به این وسیله زمینه همزیستی و تحقیق صحیح و بدون غرض ورزی فراهم شود. روش ما در این پژوهش روش کتابخانه‌ای مبتنی بر بررسی مقایسه‌ای بوده است. این پژوهش به بررسی ابعاد مختلف بحث توکل به خدا در قرآن و عهد عتیق پرداخته است؛ یعنی مصادیق توکل به خدا، ویژگی‌های خداوند به عنوان منبع توکل، ویژگی بارز متوکل، آثار توکل به خدا در قرآن و عهد عتیق مورد بررسی قرار گرفته است.یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد قرآن و عهد عتیق هر دو در بیان مصادیق توکل در دو یا سه موردمشترکند؛ در برابر توطئه‌های دشمن و تهدیدهای مشرکان و طاغوت، همچنین توکل در برابر حمله دشمن را با تفاوتهایی هر دو مطرح می‌کنند علاوه بر این‌ها قرآن مصادیق دیگری نیز ذکر می‌کند مانند: تصمیم گیری، مراحل مختلف تبلیغ دین، در برابر آزار و اذیت‌های دشمن، در برابر پیشنهاد‌های کافران و مشرکان، هنگام تبری از مشرکان، هجرت در راه خدا و در هنگام پذیرش پیشنهاد صلح. تطبیق مصادیق توکل در دو کتاب نشان می‌دهد که قرآن کریم به نکات ظریف و موثر در زندگی توجه خاص داشته است. همچنین خداوند در قرآن امر به توکل می‌فرماید، در حالی‌که در عهد عتیق امر به توکل به خدا بسیار کم است.وحدانیت، قدرت، جاودانگی، عدالت، رحمت از ویژگی‌هایی است که قرآن و عهد عتیق به طور مشترک برای خداوند به عنوان منبع توکل بر می‌شمارند و گاه قرآن در بیان یکی از این ویژگی‌ها از تعابیر مختلفی استفاده می‌کند تا مفهوم آن ویژگی بسیار خوب برای بنده قابل درک باشد. البته این دو کتاب در ارائه برخی ویژگی‌ها تفاوت‌‌هایی دارند؛ قرآن ویژگی‌های ربوبیت، علم، مالکیت، عزیز و شکست ناپذیر، حکیم، هادی، مقدر، مولی و سمیع و عهد عتیق نیز ویژگی وفای به وعده، محبت، نیکو و حافظ بودن را علاوه بر ویژگی‌های مشترک بیان می‌کنند. گویی قرآن منبع توکل یعنی خدا را با تعابیر و ویژگی‌های بیشتری معرفی می‌کند تا انسان معرفت و شناختش نسبت به او بیشتر شود و با اعتماد بیشتری امور خود را به او بسپارد.ایمان مهمترین ویژگی است که قرآن و عهد عتیق برای متوکل لازم می‌داند. البته کسانی‌که ایمان ندارند نیز راهی جز توکل بر خدا ندارند. عهد عتیق ویژگی‌های ترس از خدا داشتن، شناخت و معرفت نسبت به خدا داشتن و صالح و نیکوکار بودن را نیز برای متوکل مطرح می‌کند که این موارد ذیل ایمان جای می‌گیرند.قرآن و عهد عتیق هر دو، محبوب خدا شدن، شجاعت، تقویت اراده، رضایت خداوند، پیروزی، بدون حساب روزی گرفتن و برکت یافتن را از آثار توکل بر خدا می‌شمارند و علاوه بر این موارد قرآن به صبر، ایمنی از شر شیطان، پاداش اخروی و کفایت امور نیز اشاره می‌کند و عهد عتیق نیز وارث زمین شدن، آرامش، امید داشتن، شاد بودن، یاری خداوند، نجات، شرمنده نشدن، هدایت شدن را بر می‌شمارد.
بررسی تطبیقی چهره‌های دین از منظر سنت‌گرایان و نواندیشان
نویسنده:
علی‌رضا فرهنگ قهفرخی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رشد تجددگرایی در چند سده‌ گذشته موجب ایجاد دو جریان «تجدد‌گرایی دینی» و «سنت‌گرایی» در کنار دو رویکرد اصلی «تجددگرایی» و «بنیادگرایی» شده است. سنت‌گرایان، با همت گنون، شوان و شاگردان آنان تعالیم‌ منسجمیمبتنی بر اصول متافیزیکی و بر سیاق حکمت نوافلاطونی ارایه می‌کنند؛ نواندیشان دینی تجددگرایی را به عنوان یک واقعیت و یک فرصت پذیرفته، سعی دارند با بهره‌گیری از عقل و به‌کارگیری علوم جدید، دین را با شرایط انسانِ جدید انطباق دهند. نگرش سنت‌گرایان به دین در سه چهره یا مرتبه قابل تفکیک است که در پژوهش حاضر ابتدا دیدگاه سنت‌گرایان و سپس نواندیشان دینی معاصر ایران در این خصوص مطرح و نهایتاً مقایسه شده‌اند. اولین چهره‌ی دین، ذات و مثال اعلای ادیان است که حاوی ویژگی‌های کلی و مشترک ادیان بوده نزد سنت‌گرایان با نام «دین جاویدان» شناخته شده، مبیّن حقانیت و نجات‌بخشی همه‌ی ادیان است. دیدگاه نواندیشان دینی متمایل به «پلورالیسم دینی» است که در زمینه‌ی باور به حقانیت همه‌ی ادیان، مشابه سنت‌گرایان است لیکن این نگرش حقیقت کل را، جمع حقایق ادیان می‌داند و به خدای واحد ادیان بیشتر نگاهی عقلی دارد تا عینی. دومین چهره‌ی دین، دین وحیانی است که معمولاً حاوی متون مقدس، سنت بنیانگذار و مناسک مدونی است که شالوده و نظام یک دین را پایه‌ریزی می‌کنند. در نظر سنت‌گرایان این چهره از دین، الهی، مقدس و مقدّر است. اما نواندیشان دینی این چهره را امری سپنجی و به عنوان نهال دین تلقی می‌کنند که نگرش بنیانگذارِ دین به جهان را می‌نمایاند و پس از او رشد و تکامل می‌یابد. آخرین چهره‌ی دین، حاصل تعامل دین وحیانی با فرهنگ‌های جوامع دین‌ورز است. در منظر سنت‌گرایان، این وجه از دین حاوی بُعدی انسانی است؛ در تعاملِ گریزناپذیرِ الوهیت و بشریت، مهمترین موضوع حفظ روح قدسی و انسجام صوری دین است که ضامن اثربخشی و درست‌آیینی می‌باشد. اما نواندیشان دینی، اولاً بین دین و معرفت دینی تمایز قائل می‌شوند و دین را منحصر به دوران بنیانگذار دانسته توسعه‌ی آن را معرفت دینی قلمداد می‌کنند که امری کاملاً بشری، متکامل و عقلانی است و ثانیاًٌ به ضرورت تغییرات گسترده یا «اجتهاد در اصول» برای حفظ کارآیی دین در طول تاریخ قایل‌اند؛ در این تغییرات، تنها حفظروح دین مورد توجه قرار می‌گیرد نه حفظ صورت یا انسجام صوری دین.
بررسی مبانی و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه آن با آموزه های قرآنی (با تأکید بر آراء اندیشه‌وران معاصر شیعی)
نویسنده:
محسن منصوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آن چه در اعلامیه های حقوق بشر آمده ، کاملاً مربوط به جنبه های مادّی حیات بشر بودهو در قلمرو حقوق اخلاقی و معنوی بشر دچار نقصان مشهودی است ؛ در حالی که مکتب اسلام هویت اجتماعی بشر را در اخلاق و اعتقادات او دانسته و معتقد است که اگر قواعد اخلاقی و معنوی به عنوان حقوق حیات روحی در انسان تثبیت شود ، حقوق مادی او را نیز به نحو مطلوبی حفظ خواهد کرد .مبدأ حقوق برای انسان نمی تواند خواستگاهی انسانی داشته باشد . برای بررسی بیشتر موضوع باید انسان را که موضوع این حقوق است ، با دقت مورد پژوهش قرار داد . آیا می توان درباره حقوق انسان ها سخن گفت ، ولی شناخت دقیقی از انسان در اختیار نداشت ؟ تعیین حدود برای انسان ها برای دستیابی به هدفی است آیا تعیین هدف برای انسان ها در یک عصر ، با قدرت محدود ، علم محدود و محدودیت های بسیار دیگری امکان پذیر است ؟بشر امروز از منظر مادی نمی تواند به شمارش کامل نیازمندی های بشر اقدام کند ؛ جهت مداری مادی در غرب در تمام ابعاد زیست انسانی است که به توسعه سامانه مادی یا نفس پرستی منجر می شود . بشر مطلوبِ تمدنِ مذکور در انسان محوری و هم عرض با خدا و حق مدار در برابر اللّه تعریف شده و از آن تعبیر به آزادی می شود . در این بستر ، حق و نظریه های مرتبط با آن تغییرات بنیادینی در بستر دینی پیدا کرده است .از این دریچه ، « اومانیسم ( انسان مداری )، هویت فرهنگی عصر جدید غرب است . بر اساس این اصل ، انسانمدار و محور همه اشیا و خالق ارزش ها و ملاک تشخیص خیر و شر است . در واقع انسان جای خدا می نشیند و قادر است بدون در نظر گرفتن دین و ارتباط با ماورای طبیعت ، مشکلات زندگی خود را حل و فصل کند . دیگر انسان با دو اهرم عقل و علم نیازی به دین ندارد ... آن چه اصالت دارد ، انسان است و خداوند صرفاً در جهت رفع آلام روحی می تواند مورد توجه قرار گیرد و از اصالت برخوردار نیست » .در این منظر، انسان تعریف شده با انسان معنامندِ فرمانبردار رب در جوامع اسلامی کاملاً متفاوت است . در این میان حتی الفاظ و عبارات دارای معانی متفاوتی در مقایسه با آن چه در دیگر فرهنگ ها مطرح می شود ، هستند . عقل انسانی در این نگاه قادر است همه مسائل را درک کند و به حل آن ها بپردازد . داوری نهایی در حل منازعات به عهده عقل است و عقل ، مستقل از وحی و آموزش های الهی ، توان اداره زندگی بشر را دارد و این مفهوم ریشه در اندیشه دکارت دارد . در جهان کنونی ، بنیان اومانیستی بر اندیشه حقوقی حاکمیت دارد و با شعار ارج نهادن به بشر ، خود را مبدأ حقوقی ـ انسانی و تنها مرجع آن می داند . در این خصوص از کرامت انسانی مطرح در حقوق بشر رایحه مذکور استشمام می شود .در جهان بینی اسلامی ، منابع قانون جهانی بشر و حتی واضع آن و مبدائیت آن کاملاً تعیین شده است . بر اساس این جهان بینی ، مبدائیت انسان هم عرض ربوبی قابل پذیرش نیست ؛ زیرا انسان برای اثبات علوم امروز نیز محدود در عصر و زمان و قدرت و علم است و بسیاری از راه های درمانی او برای جوامع بشری در مسیر روحانی انسانی کار آیی ندارد .
معرفت فطری از دیدگاه آیت‌الله جوادی آملی و شهید مطهری با استناد به آیات و روایات
نویسنده:
مرضیه آب یاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از مسائل مهم و اساسی در باب معرفت، شناختِ خودِ انسان است که بدون آن، دستیابی به هیچ نوع معرفت و شناختی امکان‌پذیر نخواهد بود. آدمی قبل از هر نوع شناختی نسبت به جهان پیرامون، باید خود را بشناسد و گنجینه‌های معرفت و نهاد خود را کشف نماید. فطرت که از ویژگیهای اساسی حیات عقلانی انسان است، از جمله مسائلی است که توجه مکاتب علمی و فلسفی را به خود جلب نموده‌است و هر مکتبی به نسبتِ مبنای فلسفی خود در این‌باره نظری را ارائه داده‌است.فطرت به عنوان آفرینش ویژه در فرهنگ و معارف اسلامی جایگاه ویژه ای دارد که بر ویژگیهای خاص انسانی در سرشت و خلقت وی اشاره دارد و متمایز‌کننده انسان از حیوان می باشد.امور فطری انسان دو تجلی‌گاه دارد: یکی شناخت یا معرفت و دیگری احساس یا گرایش. محور بحث در این پژوهش، فطریات معرفتی یا فطرت در ناحیه دریافتها و شناختها است و اینکه انسان دارای یک سلسله معلومات‌فطری - یعنی معلومات غیراکتسابی- است که نوشته حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و گردآوری مطالب به شیوه کتابخانه‌ای و نرم‌افزاری از میان آراء و دیدگاههای استاد شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی در پی شناخت معرفتهای فطری می باشد.به نظر می رسد برای دست یافتن به دریافت صحیح از معرفت فطری، آشنایی با معرفت و فطرت و دیدگاههای اصیل اسلامی به خصوص قرآن و روایات ضرورت می‌یابد. با تحلیل و بررسی ابعاد مختلف معرفت فطری در آثار استاد مطهری و آیت الله جوادی آملی، مباحثی همچون خداشناسی و انسان شناسی و باید و نبایدهای اخلاقی نمود برجسته ای پیدا می کنند.بنابراین چون امور فطری به ویژه معرفتهای فطری، از بدو خلقت الهی انسان در ذات و سرشت وی نهادینه شده است، مهمترین مسئله، آشنایی با عوامل و موانع شکوفاییِ معرفتهای فطری است که انسان را از انحراف و فراموشی اصل خویش به دور می دارد.
بررسی تطبیقی آراء ابن سینا، ملاصدرا و آیت الله جوادی آملی در الاهیات بالمعنی الاخصّ
نویسنده:
محمدعلی شمس آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مباحث الهیات بالمعنی الاخص در آثار ابن سینا و ملاصدرا به صورت مشروح مورد بحث قرار گرفته است و آیت الله جوادی آملی به عنوان یکی از حکمای معاصر به آنها توجه داشته و در جهت توضیح و تبیین آنها مباحث شایان توجهی ارائه کرده است و به پاره ای از شبهات نیز پرداخته اند. آیت الله جوادی آملی در برهان صدیقین دیدگاه صدرا را به طور کامل نمی پذیرد و دیدگاه علامه طباطبائی را می پسندد. در برهان امکان و وجوببعد از پذیرش دیدگاه صدرا، یادآوری می‌کند که تحلیل فقری امکان صدرا، ریشه در سخنان گذشتگان دارد. ارزش برهان معجزه در دیدگاه ایشان به برهان امکان و وجوب است. به نظر ایشان برهان نظم در دیدگاه متکلمان غربی، بر خلاف فیلسوفان و متکلمان مسلمان یک برهان تام است. ایشان با چند تقریر به تبیین برهان پرداخته و ضعف آن را محدودیت کبرای قیاس دانسته و برای اثبات‌گری آن نیاز به تتمیم را مورد توجه قرار داده است. برهان حرکت و برهان حدوث دو برهانی هستند که در یک جا امّا به صورت مجزّا که البته غیر تام هستند، تقریر شده است. در برهان فطرت، مشکل اصلی برهان را صغرای آن می‌داند. در ادامه، تقریر و اشکالات برهان وجودی آنسلم و تجربه دینی و براهین اخلاقی مورد بررسی قرار گرفته است. در صفات خداوند سعی بر این شده که اکثریت صفات ذاتی و فعلی از جهت ایجابی و سلبی در مکاتب سه گانه و از دیدگاه آیت الله جوادی آملی مورد بررسی قرار گیرد. البته در افعال خداوند با توجه به سهم و فهم کتب، ایشان تقریر و تبیین کامل و متفاوتی ندارند.
خودآئینی در فلسفه اخلاق کانت
نویسنده:
فاطمه پوردوست محمد تراتانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت فیلسوف بزرگ مغرب زمین که در تحول فلسفه‌ی غرب سهم به سزایی داشته ، دارای آراء بسیار مهم و متفاوتی در زمینه‌ی عقل چه در حوزه‌ی نظری و چه در حوزه‌ی عملی است که می‌توان آن-ها را از بارزترین آرائی دانست که تا به حال در میان فیلسوفان مطرح شده است . فلسفه‌ی کانت به نوعی نشانگر کوششی است که عقل آدمی ‌برای شناسایی محدودیت‌های خویش در دو حوزه‌ی نام برده به کار می‌گیرد . فلسفه‌ی عملی کانت در مجموع شامل فلسفه‌ی اخلاق ، فلسفه‌ی حقوق ، انسان‌شناسی و فلسفه‌ی تاریخ است ، که کانت تمام این مضامین را در یک وحدت تألیفی گردآورده است . مفهوم خودآئینی و خودمختاری انسان مرکز ثقل این وحدت تألیفی را تشکیل می‌دهد و گوهر این مرکز ثقل ( خودآئینی ) عبارت است از مقام و شأن قانونگذاری که صرفاً مختص عقل بوده و نه هیچ چیز دیگر. عقل به اعتبار شأن عملی‌اش پایه‌ی اخلاق است و اخلاق عبارت است از انطباق رفتار با قانون عامِ کلیِ اراده‌ای که آزاد و خودآئین است . و شاید بهتر باشد بگوئیم که تمامی فلسفه‌ی اخلاق کانت مبتنی بر حضور خودآئین انسان در این جهان است و بس ، و همین خودآئینی محور اصلی تمام فلسفه‌ی اخلاق کانت است .
رابطه میان عقل و وحی در آراء کلامی شیخ مفید و سیّد مرتضی
نویسنده:
سمیه سالاروندیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله دغدغه‌های اساسی متفکران مسلمان تبیین رابطه‌ی میان عقل و وحی بوده است. بر مبنای تقسیم بندی مهمی که اغلب متفکران بر آن اتفاق نظر دارند رابطه میان عقل و وحی به چند نحو قابل تصور است : یکی برتری وحیکه خود به دو دیدگاه افراطی و معتدل قابل تقسیم است، دوم برتری عقل و سوم هماهنگی میان عقل و وحی . شیخ‌ مفید وحی را نیازمند عقل و جدایی ناپذیر از آن می‌داند و از تقلید کورکورانه برای پذیرش احکام و آموزه‌های وحیانی منع می‌کند. برخلاف وحی‌گرایان افراطی که وحی نازل‌شده از سوی خداوند را جایگزین همه‌ی معارف و علوم می‌دانند، شیخ مفید همانند وحی‌گرایان معتدل، ‌عقل را در جهت فهم متون دینی به‌کار می گیرد. وی در مسایل اعتقادی و نظری، احکام عقل را معتبر می‌داند، اما در عین حال مسایل ریز اعتقادی و اغلب مسایل فقهی را محتاج وحی می‌داند.سیّدمرتضی به عنوان شاگرد برجسته وی، برای دستیابی به معرفت و شناخت خداوند و همچنین تاسیس علم کلام، عقل را منبعی ضروری و در عین حال کافی می‌داند. وی برخلاف عقل‌گرایان و معتزله‌ی بصره که آموزه‌های دینی را تنها از طریق عقل قابل اثبات می‌دانند، نسبت به جایگاه عقل دیدگاه معتدل‌تری اتخاذ نموده و بر ضرورت وحی نیز تاکید دارد . شیخ مفید با توجه به عصری که در آن می‌زیسته و بر مبنای تفکراتش، تلاش نموده با پایبندی به اصول و شیوه‌های منطقی، به اثبات عقاید شیعه و دفاع از آن بپردازد. از سوی دیگر سیّدمرتضی با دید وسیع‌تری به ادله و براهین عقلی نگریسته است. اگر چه وی تا حد زیادی تحت تاثیر حیات عقلی معتزله قرار گرفته است،اما نمی‌توان گرایش‌های شیعی‌اش را نادیده گرفت.
  • تعداد رکورد ها : 209