جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 9
بررسی تطبیقی سعادت و راه رسیدن به آن از دیدگاه فارابی و سهروردی
نویسنده:
مهرنوش ویسمرادیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
محور اصلی این نوشتار بررسی تطبیقی مسئله سعادت از دیدگاه دو فیلسوف مسلمان فارابی و سهروردی می باشد فارابی و سهروردی به عنوان دو اندیشمند مسلمان، سعادت را بالاترین لذت در دراز مدت می دانند و اراده به معنای اختیار ، قوه ی ناطقه ی نظری و فطرت مشترک را شرط لازم سعادت نه شرط کافی سعادت معرفی کرده اند و از نظر هر دو فیلسوف سعادت به عنوان امری مشکک بالاترین مرتبه ی قرب به خداست و همین امر موید تاثیر آنان از متون دینی می باشد.فارابی و سهروردی در بحث از سعادت براساس شناخت انسان عمل می کنند با این تفاوت که فارابی در بحث کاملا ً بر سنت مشایی قرار دارد و انسان را ظهور و بروز عقلانیت می داند حال آنکه سهروردی حکیمی اشراقی، است لذا از نظر او انسان از عالم اشراق و ایمان به عالم مادی سیر می کند و روح او که جوهر مجرد است از عالم غیب برای شناخت تفصیلی به عالم محسوس نزول کرده است و برای رهایی از عالم ماده باید به مرحله ی شهود برسد که تنها به واسطه ی سیر و سلوک و ریاضت حاصل می شود.تفاوت دیگر میان این دو فیلسوف در مورد انسان این است که انسان فارابی ، انسان اجتماعی است که برای رسیدن به سعادت به عنوان خیر مطلق با سایر اعضاء تعاون و همکاری دارد و امکان کسب فضایل و راههای رسیدن به سعادت حقیقی در مدینه ی فاضله هموار می باشد در حالی که در مدینه های غیر فاضله سعادت، غیر حقیقی یا پنداری می باشد. اما انسان سهروردی، سالک فردی است که با تزکیه و تهذیب و ترک لذات دنیوی می خواهد به مرحله ی شهود رسیده و از تعلقات مادی رهایی یافته و به مقام قرب الهی و لاهوتی برسد.
بررسی تطبیقی عالم مثال از دیدگاه سهروردی و علامه طباطبایی
نویسنده:
زینب اسلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عالم مثال (عالم برزخ) بین عالم مجرد محض و عالم ماده قرار دارد، از خصوصیات عوالم‌ فوقانی و تحتانی بهره‌مند است و در واقع عالم اوسط را تشکیل می‎دهد. این عالم، نخستین بار توسط شیخ اشراق سهروردی با نام، اشباح مجّرده و مُثُل معلّقه به فلسفه اسلامی راه یافته است. به عقیده وی عالم مثال، مجّرد مثالی و از سنخ جوهر است، زیبایی‏هایش فوق تصور، نغمات و روایحش غیر قابل توصیف و درک آنها به واسطه حواس ظاهری غیر ممکن است و دارای شهرهایی است که از آنها تحت عنوان جابلقا، جابرصا و هورقلیا یاد شده است. نظر شیخ اشراق سهروردی در باب مادی بودن قوهّ خیال، منجر به نفی مثال صعودی می‏شود و فقط به عالم مثال منفصل که در قوس نزول ایجاد شده است معتقد است. علّامه طباطبایی عالم مثال را مرتبه‎ای از وجود می‎داند که فاقد ماده مى‏باشد، اما آثار ماده از قبیل شکل، مقدار، وضع و غیر آن را دارد و در این عالم، صورت‏هاى جسمانى با اعراض و هیئت‏هاى کمالى جسمانى وجود دارد.
مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی رابطه نفس و بدن از نظر سهروردی
نویسنده:
لبلا خسرونیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه پژوهشی درباره مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی رابطه نفس و بدن در اندیشه سهروردی است که با روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است . هدف از تبیین این رساله نشان دادن رابطه نفس و بدن در میان آثار سهروردی است و اینکه آیا رابطه نفس و بدن در اندیشه سهروردی با مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی او سازگار است یا خیر ؟ از آنجا که درک حکمت اشراقی بر آگاهی به درون وجود انسان و تأویل هستی آدمی استوار است ، خودشناسی و علم النفس در واقع کلید درک این حکمت و بحث حیاتی آن را تشکیل می دهد آنچنانکه خود سهروردی توصیه کرده است تا انسان نتواند به درون خود سفر کند و به تأویل رموز وجود درونی خود بپردازد او را قدرت تأویل پیام شرقی عالم وجود که همان حکمت اشراقی است میسر نمی شود . در این حکمت هستی و مراتب آن معرفت و سعادت انسان بر اساس نور تفسیر شده است و انسان با انوار و اشراق نفس به حقیقت واصل شده و او را مشهود می کند .از نظرسهروردی هر موجودی که ذات خود را ادراک کند با نور محض یکی می داند از این رو نفس انسانی را با اصول کیهانی یا انوار مرتبط می کند .سهروردی از این اصل اشراقی در معرفت شناسی نتیجه کلی می گیرد هر چیزی که ذات خویش آگاه است از تمام چیزهای همان مرتبه نیز آگاه است.بنابراین آگاهی اساس علم اشراقی می شود که معتقد است حقیقت همه موجودات خودآگاه به آگاهی کیهانی آغازشده وتا آگاهی انسان بسط می یابد و خودآگاهی با روشن بودن یا ظاهر برابر بوده و با نور محض یکی است .
جایگاه خیال در مکاشفات صوری (با تأکید بر مکتب ابن عربی، شیخ اشراق و ابن سینا)
نویسنده:
محمد ابراهیم نتاج
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بسیاری از بحث های کشفی، علمی و فلسفی را می توان با محوریت خیال تبیین کرد. کاربرد خیال در مباحث هستی شناسی و معرفت شناسی عرفان و فلسفه همواره مورد توجه اهل نظر در علوم فلسفی و شهودی بوده است تا آنجا که می توان ادعا کرد که عرفان با خیال زنده است. اما در این نوشتار ما به این مسئله می پردازیم که از نظر ابن سینا، سهروردی و ابن عربی انواع خیال کدام اند؟ و چه ارتباطی میان این انواع وجود دارد؟ و اساسا از نگاه آنها خیال چه نقشی در مکاشفات عرفانی بویژه کشف صوری دارد؟ خیال نقش اساسی را در تحقق و تبیین بخش عظیمی از مکاشفات پیش روی عارف ایفا می کند. ابن سینا تنها به یک قسم از خیال که «قوه خیال» باشد اعتقاد دارد؛ اما از نگاه ابن عربی و سهروردی خیال دارای دو قسم متصل و منفصل است و میان آن دو رابطه علی و معلولی است. مثال منفصل واسطه میان عالم عقل و حس است و خیال متصل ابزاری برای خیال منفصل به شمار می آید و این قوه خیال است که می تواند نفس عارف را در مکاشفه و ادراک صور خیالی کمک برساند. سهروردی خیال متصل را مانند ابن سینا مادی ولی همانند ابن عربی صور خیالی و عالم خیال را مجرد می داند، لذا از نظر وی سنخیت میان این دو نوع از خیال بی معناست، اما چون در مکاشفات صوری مدرِک اصلی را قوه خیال نمی داند و وظیفه ادراک را بر عهده انوار اسفهبدیه می گذارد، پس عدم سنخیت قوه خیال و صور خیالی از یک سو و همسنخ نبودن قوه خیال و عالم خیال مطلق، اشکالی بر تحقق مکاشفات صوری وارد نمی سازد. ابن سینا عالم خیال را نمی پذیرد، بنابراین مکاشفه صوری را تنها از طریق ارتباط قوه خیال با عقل فعال تبیین می کند. ابن عربی نیز بر اساس چینش عالم هستی و اعتقاد به حضرات خمس بین قوه خیال مجرد و عالم خیال مجرد رابطه بر قرار کرده و مشاهدات مثالی عارفان را توجیه منطقی می کند. بر اساس دیدگاه این سه اندیشمند زمانی که عارف پا به عرصه سلوک عملی می گذارد تا به حقیقت راه یابد، در این سیر انواع مکاشفات مانند مکاشفه معنوی و مکاشفه صوری برایش حاصل می گردد. یکی از آن انواع، کشف صوری یا کشف مخیّل است. سالک در این حالت، صُوَری را در خواب و بیداری مشاهده می کند که دارای ویژگی های منحصر به فرد و از جنس خیال و مثال اند. این حقایق صُوری مادی نیستند، ولی دارای اعراض جسمانی می باشند؛ یعنی در ذات، مجرد ولی در اعراض جسمانی اند و این خصوصیت به عارف کمک می کند تا معارف کلی و عقلی را از عالم عقول دریافت کند. بنابراین هم ابن سینا و هم شیخ اشراق و ابن عربی به انواع مکاشفات اعتقاد دارند و نوع خاصی از مکاشفه یعنی کشف خیالی را با خیال در ارتباط می دانند. کاربرد خیال نزد ابن سینا و ابن عربی در مکاشفات پررنگ تر از نقش خیال در نزد سهروردی است، زیرا سهروردی علی رغم شیخ الرئیس و ابن عربی، خیال را مدرِک مکشوفات خیالی نمی داند، اما هر سه آن بزرگواران بر آنند که حقایق خیالی را می توان با حس مشترک و حواس ظاهری مادی مشاهده کرد، بدین ترتیب در سیر افاضه این حقایق بر حس مشترک اختلاف نظر دارند. ابن سینا افاضه کننده را عقل و ابن عربی آن را قوه خیال و سهروردی آن را نور مدبره یا اسفهبدی می داند.
لذت و الم اخروی از منظر ابن سینا سهروردی و ملا صدرا
نویسنده:
مرتضی حامدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث معاد در فلسفه ی اسلامی از جایگاه والایی برخوردار است. آنچه در تاریخ اندیشه ی اسلامی محل مناقشات جدّی بوده، کیفیت آن و وضعیت نفوس انسانی درآخرت است. حکیمان، متکلمان و عالمان دینی هرکدام از یک زاویه به تبیین مسأله پرداخته اند. ابن سینا با به رسمیت شناختن آیات وحیانی و ارائه ی تفسیری نمادین از قرآن، ابتدا روح آدمی را جوهری باقی و ماندگار دانسته، همه ی قوای نفس انسانی را به جز قوه ی عاقله مضمحل می دانست. طبق این مقدمه، لذت ها و آلام اخروی، مطابق آن قوه، عقلانی خواهد بود. علم و عمل باعث سعادت یا شقاوت و صعود او به رتبه ی لذایذ مجرد از ماده و جسمانیت خواهد شد .اما نفوس ناقصه- در علم و عمل – با توجه به بقای روح، از لذایذ جسمانی برخوردار می شوند. بُله و صِبیان نیز در اندیشه ی سینوی دارای لذت یا المی جسمانی هستند اما سایر نفوس اعم از کاملان در علم و عمل و ناقصان در عمل و کاملان در علم، دارای لذتی عقلانی خواهند بود.سهروردی که اندیشه اش متاثر از حکمت ایرانی است با پی ریزی فلسفه ی نوریه به تفسیری نوین از جسمانیت اخروی دست یافت. او برازخ را پرتو نورالانوار می دانست که نفوس بشری در دنیا و آخرت، آن را همراهی می کنند. وی با تقسیمی جامع از نفوس، بالاترین لذت اخروی را، انغماس در دریای نور الهی می دانست، نفوس متوسط انسانی را در جایگاه مُثُل معلّقه می نشاند به طوری که می توانند با خلق صُوَر معلّق به لذایذ روحانی یا جسمانی نائل آیند. وی خلاء تعلق نفوس ناقصه را با نظریه ی تعلق به اجرام سماوی پر می کند و لذت اخروی را با بدن مثالی تحکیم می بخشد . ملاصدرا که بیش از دیگران دغدغه ی حفظ ظواهر گزاره های دینی داشته، به سبک دیگری به توجیه لذایذ و آلام اخروی پرداخت. او برخلاف ابن سینا، آیات را به مسلخ تأویل نمی بُرد ولی از آن طرف با طرح اصولی متعدد، به روحانی و جسمانی بودن لذت ها و رنج های اخروی استدلال می نمود. او با اثبات تجرد قوه ی خیال به تبیین فلسفی از همه ی لذایذ و آلامی که در قرآن برای انسان درنظر گرفته شده پرداخت. از نظر ا و نفوس قادرند همه ی آنچه را که صاحبان شریعت از ثواب و عذاب وعده داده اند، به طور عینی خلق نمایند. وی اگرچه بالاترین لذت اخروی را روحانی می دانست، اما لذت نفوس متوسطه و ناقصه را جسمانی توجیه می کرد.
کیفیت ارتباط انسان با خدا در سایه علت و معلول از نظر ابن سینا و سهروردی
نویسنده:
زهرا استیفانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان موجودات انسان تنها موجودی است که با خداوند ارتباط بر قرار می کند.ارتباط و پیـوند با خداوند بزرگترین سعادت انسان است . ازنظر فلاسفه هدف از حیات انسان حـــــرکت صعودی و سیــر تکاملی می باشد و در این حرکت صعودی انسان مشکل های بســـــیاری در راه دارد که باید از رهبـــر بهره جوید. این حرکت صعودی غریزی و طبیعی است و عروج انسان از عالم مادی به جهان مـــــعقول امر اجتنا ب ناپذیراست. و خداوند نیز با انسان ها ارتباط دارد ولی همه انسانها به این درجــــــه قرب نمیرسند. فقط کسانی به این درجه میرسند که نفس آنها ازتمام خواســـــــته ها ی بد نی باشد و در مراتب معرفت به معرفت واجب رسیده باشند و این استـــعداد در بعضــی انسانها هست و از این استعداد به حدس و الهام تعبیر می شود.و اینکه این ارتباط خدا با انسان و انسان با خدا چگونه است و فـــواید و آثاری بر موجود دارد یا نه در این جا بررسی شده اســــت وبه این نتیجه رسیده است که این ارتباط ها ( خـــدا با انسان و بالعکس) به چهار طریق صورت می گیرد. الف:ارتباط خالق و مخلوقیب:رابطه تــبلیغی و ارتباطی ج: رابطه بنده و پروردگار د: رابطه اخلاقی در این چهار ارتباط فوایدی برای انسان هست. در ارتباط خدا انسان ( رابطه خالق و مخلوقی و وحی و رابطه اخلا قی ) فــوایدی برای انســـان است به این صورت که در اولی انسان تمام هستی خود را ازخدا دارد و دردومی انسان از طرف خداوند توسط پیامبر راهنمایی وهدایت می شود که اگراز راهنمای خود اطاعت کند مورد رحمت خداوند واقع می شود که همان رابطه اخلا قی می با شد .در ارتباط انسان با خدا ( دعا و نماز و ...) فوایدی شامل حال انسان می شود یعنی انسان با انجام اعمالی مانند دعا و نماز و حج و... باخداوند ارتباط بر قرارمی کند که موثر در آخرت می باشد.
نقد و بررسی تطبیقی مفهوم شهود (معرفت شهودی) و جایگاه معرفت شناختی آن از نظر شیخ اشراق و ابن سینا
نویسنده:
سمیرا احمدی نسب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم شهود را می توان در حوزه های مختلف بررسی کرد؛ از جمله: فلسفه، کلام، اخلاق؛ عرفان و دین. اما شهود به معنای فلسفی نقطه آغازی است برای اثبات واقعیت و سرآغازی است برای تأسیس معرفت های یقینی، چون خود یقینی است. دغدغه ما دراین رساله بررسی شهود با تکیه بر، آراء دو فیلسوف بزرگ اسلامی-شیخ الرئیس و شیخ اشراق و به ویژه تأکید بر اهمیت این بحث نزد شیخ الرئیس ابن سینا و دفاع از ایشان در این زمینه می باشد. شهود در فلسفه اسلامی به معنای علم حضوری یا اشراقی می باشد و یکی از شاهکار های فلسفه اسلامی است. مفهوم شهود یا علم حضوری سابقه طولانی در حمکت اسلامی دارد و برای اولین بار ابن سینا بود که این آموزه را به نحو روشن و صریحی مطرح کرد و با این ابتکار تحولی در فلسفه و معرفت شناسی ایجاد شد. بعد از او سهروردی، قلمرو آن را گسترش داد و در عصر وی معرفت شهودی و حضوری تبدیل به اصطلاحی جاافتاده شد. از نظر ما، قرآن فصل الخطاب در قضاوت و داوری است و منظور از علم در آن علم شهودی است. دیگر اینکه از طریق عقل صرف نمی توان خدا را شناخت و تنها طریق علوم کشفی- شهودی است. بنابراین، ما در این رساله شهود را از لحاظ معرفت شناختی مورد مداقّه و بررسی قرار می دهیم تا اهمیت بحث از آن بیش از پیش آشکار شود.
اندیشه‌های عرفانی ابن‌سینا و تاثیر آن بر سهروردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بخشي از تاليفات بجاي مانده از ابن سينا نشان دهنده ي توجه اين حكيم عقل گراي مشايي به حوزه ي مباحث عرفاني و به زعم برخي صاحب نظران نشان از تلاش وي براي تاسيس نوعي از حكمت مبتني بر اشراق و عرفان است. در اين پژوهش پس از معرفي اجمالي عرفان ،رابطه ي ابن سينا با عرفان و تصوف و ميزان تاثيرپذيري وي از آنها مورد بررسي قرارمي گيرد وديدگاه هاي مختلفي كه در مورد حكمت مشرقي او وجود دارد و پيوند ميان اين حكمت وآرا عرفاني او را مطرح مي كند ارزيابي شده است .بي شك براي شناخت انديشه هاي عرفاني ابن سينا بايد محتواي آثار بوعلي در حوزه ي مباحث عرفاني شناخته شود . معرفي اين آثار و بيان محتواي آنها از اهداف اين تحقيق بوده زيرا از طريق آن مي توان به ميزان پيوستگي انديشه ي ابن سينا و عرفان و نوع نگرش وي به مسايل عرفاني پي برد. حاصل آن كه نگرش ابن سينا به عرفان نگرشي فيلسوفانه است ونه عارفانه . و پرداختن وي به مسايل عرفاني به معني خروج وي از ساحت انديشه ي استدلالي و ورود به جرگه ي اهل مكاشفه نيست . عليرغم اين كه ابن سينا عارف نبوده اما آراء او در حوزه ي مباحث عرفاني در انديشه هاي برخي عارفان و انديشمندان پس از او تاثير گذار بوده است. يكي از كساني كه از اين آراء بهره برده شهاب الدين سهروردي بنيان گذارحكمت اشراقي است شناخت پيوند ميان ابن سيناوسهروردي نشان از امتدادجريان تفكر در حوزه ي فرهنگ اسلامي دارد وگسست ميان فلسفه ي ابن سينايي و فلسفه ي اشراقي را نفي مي كند. يكي ازحلقه هاي واسطه ميان انديشه ي اين دو حكيم اشتراكاتي است كه درنگرش به حوزه ي مباحث عرفاني داشته اند .اين اشتراكات با بررسي رسايل عرفاني سهروردي و مقايسه ي آنها با نوشته هاي عرفاني ابن سينا به خوبي نشان داده مي شودو از اين طريق سهم ابن سينا در تاسيس يك نظام فلسفي مبتني بر عقلانيت و تجربه ي عرفاني كه نام حكمت اشراقي برآن نهاده شده تاحدودي آشكار مي شود.
قطب‌الدین شیرازی و علم‌الانوار در فلسفه اسلامی، نوشته: جان والبریج، ترجمه جواد قاسمی
نویسنده:
جواد قاسمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پی بردن به عمق معنا و جان کلام بسادگی ممکن نیست و بدون داشتن قریحتی ذاتی و رحمتی ربوبی میسر نمی‌شود. ظاهر گفتار حکما از مفاهیم عمیق و ژرف آن حکایت نمی‌کند، علی‌الخصوص وقتی با رمز و تمثیل همراه باشد. گاه افسون کلام و آرایه‌های سخن بعضی را مفتون ظاهر می‌سازد و از درک معانی باطنی بازشان می‌دارد. خام‌اندیشی آفتی است که در اذهان بعضی رسوخ کرده و آنان را گرفتار جهل مرکب ساخته است . اینان با هر گفتار در ظاهر آراسته‌ای به وجد می‌آیند، با هر نشانی از تشخص و روشنفکری ساده‌لوحانه مجذوب می‌شوند و هویت و اصالت خود را از یاد می‌برند و در این پندار باقی می‌مانند که با خواندن ورقی معانی دانسته‌اند. آنگاه به خود اجازه می‌دهند در ژرفترین مسائل فلسفی و غامضترین مضامین عرفانی که حاصل عمر حکیم یا عارفی بزرگ بوده است وارد شوند و اظهارنظر کنند. دقت‌نظر و تلاش مولف این کتاب در بیان اندیشه‌های فلسفی حکمای اسلامی قابل تقدیر است ، اما قضاوت در این موضووع را که وی تا چه حد در فهم و استنباط فلسفهء قطب‌الدین شیرازی و شیخ اشراق بر صواب رفته به اهل فن می‌سپارم. شرح زندگانی و آثار قطب‌الدین شیرازی از آنچه تاکنون درباره او نوشته‌اند کاملتر و محققانه‌تر است . مولف ، بیشتر منابع مربوط به شرح حال او را از نظر گذرانده و گاه به تحلیل اخبار و گزارشهای رسیده و مقایسه آنها با یکدیگر می‌پردازد. سیر تحول زندگی قطب‌الدین، مسافرتها و ویژگیهای اخلاقی او با استناد به منابع موجود بیان می‌شود. نوشته‌ها و افکار قطب‌الدین با بررسی مهمترین آثارش : شرح حکمه‌الاشراق و دره‌التاج آغاز می‌شود. مولف با تامل در متن عبارات و گفته‌های قطب‌الدین و آگاهی از مشرب فیلسوفان پیش از او به شرح و تحلیل افکار وی می‌پردازد. از آنجا که قطب‌الدین در اصل فیلسوفی اشراقی است ، باز نمودن نکات اساسی فلسفهء اشراق و تحلیل فلسفهء سهروردی در این کتاب هدف اصلی آن را تشکیل می‌دهد. افکار و اندیشه‌های سهروردی در حکمه‌الاشراق ابتدا از طریق ذوق برای او حاصل می‌شود، سپس برای اثبات آنها به اقامهء براهین فلسفی توسل می‌جوید. شیخ اشراق در کتاب خود روی سخن با کسانی دارد که هم در جستجوی حکمت ذوقی هستند و هم در جستجوی حکمت بحثی، حکمت بحثی صرف را باید در کتابهای دیگر او مثل تلویحات جستجو کرد. مقایسهء فلسفه اشراق با فلسفهء مشاء - البته به گونه‌ای که سهروردی آن را تفسیر می‌کند - و نگاهی انتقادی به آن - که اساس حکمه‌الاشراق را تشکیل می‌دهد از جمله مسائل دیگر مورد بحث در این کتاب است .
  • تعداد رکورد ها : 9