جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 37
نقش اراده در شکل گیری معرفت با تأکید بر آرای ابن‏ سینا و ملاصدرا
نویسنده:
مصطفی جمالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم حوزه معرفت‏شناسی، بررسی تأثیر عوامل غیرمعرفتی در شکل‏گیری معرفت است که در این مسئله نیز بحث نسبت اراده و معرفت از مهم‏ترین مباحث است؛ برهمین‏اساس موضوع این رساله تحت عنوان بررسی نقش اراده در شکل‏گیری معرفت با نگاهی هستی‏شناسانه انتخاب شد. در نگاه نخست شاید براساس مباحث فلسفی درباره مبادی فعل اختیاری، حکم شود که مبادی فعل اختیاری (تصور، تصدیق و شوق )، خود اختیاری و ارادی نیست؛ ولی با دقت در سایر مباحث فلسفی مرتبط با علم و ادراک می‏توان به این نتیجه رسید که براساس اندیشه سینوی و صدرایی، شکل‏گیری ادراک انسانی ـ چه در حوزه ادارکات جزئی (حسی و خیالی) و چه در حوزه ادراکات کلی ـ فقط محصول انعکاس جبری تصویر واقعیت در ذهن انسان نیست؛ بلکه اراده و اختیار انسان نیز در شکل‏گیری ادراکات تأثیرگذارند.این مسئله در اندیشه صدرایی براساس حرکت جوهری وضوح بیشتری می‏یابد. بنا بر حرکت اشتدادی نفس انسانی و متناسب با سعه وجودی و تکامل انسانی ـ که امری ارادی و اختیاری است ـ درک انسان وضوح و اشتدادی متناسب پیدا می‏کند؛ به‏ویژه در حوزه ادرکات حصولی انسان، این نفس انسانی است که با تکامل جوهری خود و در سایه اتحاد با مبادی عالیه وجود به انشای ادراکات می‏پردازد و مواجهه با واقعیت تنها معد و زمینه‏ساز این انشای ارادی انسان است. با توجه به این زمینه در نگاهی دقیق می‏توان گفت که انسان فقط از طریق قوه نظری خود با واقعیت مواجه نمی‏شود؛ بلکه با همه ابعاد وجودی و قوای خود با عالم واقع مواجه می‏شود. همه قوای انسان در صورتگری از خارج سهم‏تأثیر دارند و ادراک محدود به تأثیر یک‏طرفه خارج در ذهن نیست؛ در عین تأثیرگذاری خارج بر قوای ادراکی انسان، ظرفیت عقلانی انسان، تمایلات انسان، کیف مواجهه انسان با واقعیت در ادراک او حضور دارد؛ ضمن اینکه حضور ابعاد وجودی انسان در شکل‏دهی ادراک نیز یک حضور ارادی است؛ به‏سخن‏دیگر اراده انسان از طریق قوای نفسانی او با عالم واقع مواجه می‏شود و از آن صورتگری می‏کند. به‏نظرمی‏رسد که این تحلیل با مبنای حکمت متعالیه که به اصل «النفس فی وحدتها کل القوی» قائل است، سازگار باشد؛ چراکه نفس با تمام قوا با امر واقع مواجهه دارد.براین‏اساس ادراک، اشراف فاعلی و مبدأ نفوذ و تصرف انسان در امر واقع است؛ البته این حضور فاعلیتی ارادی انسان در ادراکات مختلف به‏شکل یکسان تفسیر نمی‏شود؛ به‏نحوی‏که کمترین حضور اراده انسان در ادراکات حسی جزئی است و در سطحی از ادراکات پایه، اراده انسان از نپذیرفتن این سطح از ادراکات عاجز است؛ ولی حضور اراده انسان در سطوح بعدی ادراکات، اعم از ادراکات کلی و ادراکات مرکب ـ که تبدیل به یک نظریه علمی خاص معطوف به کارآمدی خاص است ـبسیار پررنگ‏تر می‏شود.با توجه به نقش اراده در شکل‏گیری معرفت، دیگر نمی‏توان در مسئله نظریه صدق در مباحث معرفت‏شناسی، با نگاه رئالیسم صرف، به نظریه کشف تطابقی قائل شد؛ برهمین‏اساس در گام نخست، نظریه «هماهنگی در جهت» و در گام بعد، نظریه «حجیت» به‏عنوان نظریه صدق در ادراک بیان گردیده است. در پایان به بررسی اشکال نسبیت مطلق پرداخته و این نکته تبیین می‏شود که آنچه قابل دفاع نیست، نسبیت مطلق است و ضرورتی نداردکه مطلقاً نسبیت در ادراک را مردود دانست؛ اتفاقاً در دو حوزه عقل عمل و عقل نظر هم می‏توان پایگاه‏های ثابتی ترسیم کرد و در دام نسبیت مطلق دچار نشد.
بررسی تطببیقی مجموعه دیدگاهها و آموزه‎های تربیتی دانشمندان مسلمان (غزالی، ابن سینا، مطهری) و تحلیل و کاربرد آنها بر فعالیت‏های معلمان و مربیان کشورمان
نویسنده:
لیلا افضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به منظور بررسی تطبیقی و تحلیلی مجموعه دیدگاهها و آموزه های تربیتی دانشمندان مسلمان (غزالی ، ابن سینا ومطهری ) و تحلیل و کاربرد آنها بر فعالیت های مربیان کشورمان تحقیقی با روش توصیفی و با رویکرد تطبیقی انجام شد .سؤالاتاصلی این تحقیق عبارتند از :1)اندیشۀ تربیتی غزالی چیست و کدام دلالت های تربیتی در خصوص ارکان تربیت از آن می توان استنتاج کرد ؟2)اندیشۀ تربیتی بوعلی سینا چیست و کدام دلالت های تربیتی در خصوص ارکان تربیت از آن می توان استنتاج کرد ؟3)اندیشۀ تربیتی مطهری چیست و کدام دلالت های تربیتی در خصوص ارکان تربیت از آن می توان استنتاج کرد ؟4)تحلیل تشابهات و تفاوت های موجود در دیدگاههای تربیتی غزالی ،بوعلی و مطهری در زمینۀ تعلیم و تربیت به طور کلی و ارکان تربیت به طور اخص چیست ؟5)توصیه ها و آموزه های تربیتی دانشمندان مورد مطالعه ،در فعالیت های تربیتی معلمان و مربیان امروز کشورمان چیست ؟این تحقیق با روشفرانک هیگلر که یک روش مطلق و انتزاعی است انجام شده است.که مراحل این روش بدین صورت بوده (توصیف ،تعبیر ،همجواری و مقایسه ).در سؤال اول اندیشۀ تربیتی غزالی بررسی شده است و نتایج حاصل از آن نشان داد که غزالی به جنبۀ پرورشی و اخلاقی و اخروی تربیت توجه میکند و همین طور برای تعلیم و تربیت جنبۀ سلب و ایجابی قائل است و تعلیم و تربیت را تدبیر نفس و باطن از طریق اعتدال بخشی تدریجی به قوا و تمایلات به وسیلۀ معرفت ، ریاضت و استمرار برای نیل به انس و قرب الهی می داند . و اهداف تربیت را به غائی ، میانی و جزئی تقسیم می کند و همینطور برنامۀ آموزشی اش را بر اساس شرع قرار داده و در روش تربیت روش های زیادی را بر شمرده از قبیل آموزش ، تحریک انگیزه ، تکرار و تمرین و... و برای معلم جایگاه خاصی قائل است و در اصل می توان گفت معلم محور است و به آموزش دختران توجه کرده است .در سؤال دوم اندیشۀ تربیتی ابن سینا بررسی شده است و نتایج حاصل نشان داد که ابن سینا به تعلیم و تربیت در کتابی جداگانه ( تدابیر المنازل ) پرداخته و تربیت را بر اساس شکل گیری عادت ها می داند و تعریفی که از تربیت ارائه میدهد این گونه است :برنامه ریزی و فعالیت جامعه و فرد در جهت سلامت خانواده ، رشد کودک و تدبیر شؤن اجتماعی برای وصول انسان به سعادت در دنیا و پس از مرگ .همین طور اهداف تربیت را به غائی و میانه ای و واسطه ای تقسیم می کند و به سه برنامه توجه خاص دارد ؛ آموزش قرآن و تلفیق مبانی دینی ، آموزش اصول و قوائد زبان از 4 منظر ( روانشناسی ، زبان شناسی ، بیولوژی و تعلیم و تربیت) ، آموزش هنر و پیشه . و به 4 روش در تربیت اشاره دارد (ایجاد عادات مطلوب ، تشویق و تنبیه ، پند و نصیحت ، داشتن دوست و همنشین خوب ) و به نقش الگوئی معلم توجه دارد و به تربیت معلمان حساسیت خاصی نشان داده است و برای دانش آموز مراحل سنی در نظر گرفته است .و در سؤال سوم اندیشۀ تربیتی مطهری بررسی شده است و نتایج حاصل از آن نشان داد که مطهری تربیت صحیح را زمانی متحقق می داند که به رشد و پرورش استعدادهای انسانی توجه شود و تعادل و هماهنگی میان استعدادهای انسانی برقرار شود و استعدادها در حد عالی از فعلیت به ثمر برسند و تربیت را پرورش دادن و به فعلیت رساندن تمامی استعدادها ( عقلی ، اخلاقی ، دینی ، هنری و خلاقیت ) و ایجاد تعادل و هماهنگی میان آنها تا متربی به حد کمال برسد . اهدافی که برای تربیت در نظر گرفته با اهداف تعلیم و تربیت اسلامی مطابق است از قبیل : فرد و اجتماع هدف تعلیم و تربیت اسلامی ، شناخت خدا و نزدیک شدن به او ، برقراری عدل و قسط در جامعۀ اسلامی و در برنامه تربیت به عمل و عاقبت بینی توجه کرده و برنامه را بر اساس علائق و حکمت های ذوقی قرار داده و روشهای چندی را برشمرده از قبیل تبشیر و انذار ، تذکر ، روش تعقلی ، ایجاد انس و... و در بحث معلم از انبیاء الهی به عنوان کاملترین معلمان بشریت نام می برد و به بلوغ روحی و جسمی دانش آموز توجه خاص کرده است .و در سؤال چهارم تحلیل تشابهات و تفاوت های موجود در دیدگاه دانشمندان ( غزالی ، ابن سینا و مطهری)بررسی شده است و نتایج حاصل نشان داد که :هر سه دانشمند نگاهی مشابه به تعلیم و تربیت به طور کلی و ارکان آن به طور جزئی داشته اند و از منظر دین به تربیت نگاه کرده اند . هر سه جنبۀ اخروی تربیت را در نظر گرفته اند (قرب الهی ،سعادت و کمال ).ابن سینا و مطهری مستقیما ًبه بحث تربیت پرداخته اند ولی غزالی به صورت غیرمستقیم و در لابلایآثارش از تربیت صحبت کرده است .غزالی و مطهری در تعریف تربیت به بحث اعتدال و تعادل توجه کرده اند ولی ابن سینا آن را مطرح نکرده است .مطهری در مقایسه با ابن سینا و غزالی می توان گفت یک بحث جدید در تربیت را مطرح می کند که فطرت نام دارد . و در تعریف تربیت ابن سینا به خانواده توجه کرده است . وتعریف مطهری از تربیت این گونه است پرورش دادن و به فعلیت رساندن تمامی استعدادها و ایجاد تعادل در هماهنگی میان آنها استتا متربی به حد کمال برسد .اهداف تربیتی مربیان یک جامعه با فرهنگ و مذهب مشترک معمولا ًمشابه می باشد .و اهداف تربیتی با کمال نهایی انسان سازگار است و هر سه دانشمند هدف غایی تعلیم و تربیت را نزدیکی به خدا می دانند .ـ در بحث برنامه هم می توان گفت ؛گر چه هر سه دانشمند تقسیم بندی متفاوتی از علوم ارائه دادند و مواد درسی پیشنهادی آنها کمی متفاوت بود ولی هر سه اندیشمند قرآن و احادیث را در برنامه شان مد نظر داشتند و فقط غزالی می گوید فقط فیزیک و فلسفه و ریاضی را تحریم کرده است در صورتی که در قرآن موردی نیست که علوم تجربی را تحریم کرده باشد و آنچه را که غزالی در مورد تحریم فیزیک ،فلسفه و ریاضی می گوید نظر شخصی اوست و نه اسلام (حسینی علی اکبر ،ص 68 ،1379 ) .در مورد روش ها می توان گفت :برخی از دانشمندان مورد مطالعه به برخی روش ها اهمیت بیشتری داده اند و به برخی دیگر کمتر ، مثلا ًمطهری و غزالیبیشتر به تعقل اهمیت داده است درروش تربیتی ایجاد عادات مطلوب را هر سۀ دانشمندان مسلمان به آن پرداخته اند وهمین طور به روش تشویق و تنبیه هر سه توجه نشان داده اند که از تشابهات نظریه های آنان محسوب می شود ،هر سۀ دانشمندان ـحتی المقدور ـ از تنبیه بدنی کودک بر حذر می داشتند و در مرحلۀ آخر آن را روا می داشتند و مطهری از لزوم آگاهی از علت تشویق و تنبیه نیز صحبت می کند که اگر مشخص نباشد اثر سوء تربیتی دارد .غزالی نسبت به ابن سینا و مطهری به روشهای زیادی اشاره کرده است مثل آموزش ،بر انگیختن انگیزه ،نمونۀ برتر،عبرت آموزی، تشبیه معقول به محسوس ،استفاده از مثال و داستان و حکایت و شعر ،خلوت گزینی ،تضعیف ،تقویت، تخویف ،اقناع ،القا ، تلقین ،ایجاد عادت ،تزکیه ،مجاهدت و ریاضت و...درروش پند و اندرز غزالی و ابن سینا تشابه نظر دارند و مطهری زیاد به این بحث نپرداخته ودر جایی دیگر از مراقبه و محاسبه مطهری به عنوان برنامه ای برای تربیت نام برده در حالی که غزالی از آن به عنوان یک روش تربیت استفاده می کند .و در سؤال پنجم به توصیه ها و آموزه هائی که میتوان از آراء دانشمندان ( غزالی ، ابن سینا و مطهری)بدست آورد اشاره شده است و می توان گفت از هر عبارت و از هر جملۀ این دانشمندان می توان آموزه هائی را بدست آورد ولی فقط به موارد چندی اشاره شده است .از نظر هر سه اندیشمند معلم جایگاه والایی دارد و متعلم باید به او احترام بگذارد .در بحث معلم ،غزالی و ابن سینا دقیقا ًدر یک عبارت تأثیر گفتار و رفتار معلم بر دانش آموزان تشابه نظر دارند ولی مطهری همین را در عبارت دیگری عامل بودن معلم قبل از ناصح بودن آن عنوان می کند .غزالی و ابن سینا از والدین به عنوان مربیان و معلمان کودک یاد می کنند ولی مطهری مطرح نکرده است . می توان گفت غزالی معلم محور می باشد و به عدم دریافت مزد تأکید کرده است که ابن سینا و مطهری مطرح نکرده اند . در دیدگاه دانشمندان مورد مطالعه به موارد زیادی اشاره شده ولی از هر کدام به چند مورد اشاره می شود ؛از موارد مهم در دیدگاه غزالی آموزش در جهت کسب رضای خدا و عدم دریافت مزد و اجرت و هیبت معلم میباشد .در دیدگاه ابن سینا شناخت تفاوت های فردی و تخصص در تعلیم و تربیت است و در دیدگاه مطهری روح علمی دادن به متعلم و رفق و لینت و پرهیز از خشونت می باشد .در بحث دانش آموز غزالی و ابن سینا به بحث سختی ها در دوران کودکی اهمیت زیادی قائل شده اند ولیابن سینا به آن نپرداخته است .و مواردی که غزالی به آن اشاره می کند عبارتند از حس تقلید و اهمیت کودکی، دور نگه داشتن کودک از دوستان و همسالان و همنشینان بد ،توجه به همکاری و دوستی بین دانش آموزان و احترام و اطاعت از معلم ،توجه به کودکان ناشایست و هدایت آنان ،تأکید به آموزش دختران ،تأکید به عمل به آموخته ها توسط دانش آموزان و همین طور مواردی که ابن سینا به آن اشاره می کند وجود مراحل سنی ، رعایت تفاوت های فردی و آموزش گروهی است و مواردی که مطهری به آن اشاره کرده است آزادی متعلم هنگام یادگیری ،توجه به بلوغ روحی و جسمی متعلم در فرایند یادگیری و لزوم توأم بودن عقل و علم است . و در آخر می توان گفت هر سه این اندیشمندان راجه به هدف ،برنامه ،روش ،معلم و دانش آموز نظرات مشابهی داشتند و فقط در برنامه بود که غزالی مخالفت خود را با علوم طبیعی بیان کرده است ، در حالی که دو اندیشمند با آن مخالفتی نداشتند.
کیفیت ارتباط انسان با خدا در سایه علت و معلول از نظر ابن سینا و سهروردی
نویسنده:
زهرا استیفانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان موجودات انسان تنها موجودی است که با خداوند ارتباط بر قرار می کند.ارتباط و پیـوند با خداوند بزرگترین سعادت انسان است . ازنظر فلاسفه هدف از حیات انسان حـــــرکت صعودی و سیــر تکاملی می باشد و در این حرکت صعودی انسان مشکل های بســـــیاری در راه دارد که باید از رهبـــر بهره جوید. این حرکت صعودی غریزی و طبیعی است و عروج انسان از عالم مادی به جهان مـــــعقول امر اجتنا ب ناپذیراست. و خداوند نیز با انسان ها ارتباط دارد ولی همه انسانها به این درجــــــه قرب نمیرسند. فقط کسانی به این درجه میرسند که نفس آنها ازتمام خواســـــــته ها ی بد نی باشد و در مراتب معرفت به معرفت واجب رسیده باشند و این استـــعداد در بعضــی انسانها هست و از این استعداد به حدس و الهام تعبیر می شود.و اینکه این ارتباط خدا با انسان و انسان با خدا چگونه است و فـــواید و آثاری بر موجود دارد یا نه در این جا بررسی شده اســــت وبه این نتیجه رسیده است که این ارتباط ها ( خـــدا با انسان و بالعکس) به چهار طریق صورت می گیرد. الف:ارتباط خالق و مخلوقیب:رابطه تــبلیغی و ارتباطی ج: رابطه بنده و پروردگار د: رابطه اخلاقی در این چهار ارتباط فوایدی برای انسان هست. در ارتباط خدا انسان ( رابطه خالق و مخلوقی و وحی و رابطه اخلا قی ) فــوایدی برای انســـان است به این صورت که در اولی انسان تمام هستی خود را ازخدا دارد و دردومی انسان از طرف خداوند توسط پیامبر راهنمایی وهدایت می شود که اگراز راهنمای خود اطاعت کند مورد رحمت خداوند واقع می شود که همان رابطه اخلا قی می با شد .در ارتباط انسان با خدا ( دعا و نماز و ...) فوایدی شامل حال انسان می شود یعنی انسان با انجام اعمالی مانند دعا و نماز و حج و... باخداوند ارتباط بر قرارمی کند که موثر در آخرت می باشد.
شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان شرق و غرب جهان اسلام (فارابی، ابن سینا، ابن رشد)
نویسنده:
ابراهیم مجیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این رساله به شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان اسلامی(فارابی، ابن سینا و ابن رشد )پرداخته ایم.در این رساله فلسفه سیاسی به مثابه پارادایم در نظرگرفته شده است. در واقع، با توجه به آراء و اندیشه های توماس کوهن و بازتاب آن در علوم سیاسی و فلسفه سیاسی بویژه شلدون ولین، به تبیین شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان جهان اسلام پرداخته شده است و فلسفه سیاسی هر فیلسوف را به مثابه یک پارادایم مطرح شده است:1-پارادایم تقارنی دیدن فلسفه سیاسی و فقه در اندیشه سیاسی فارابی 2-پارادایم سیاست شرعی در اندیشه سیاسی ابن سینا3 -پارادایم استقلال و هماهنگی فلسفه سیاسی و دین در اندیشه سیاسی ابن رشد.همچنین طرح شریعت در فلسفه سیاسی فیلسوفان جهان اسلام نیز خود به مثابه یک پارادایم بوده است. فیلسوفان اسلامی در فلسفه سیاسی خود ،علی رغم داشتن نظام فلسفی متفاوت و به تبع آن فلسفه سیاسی متفاوت،به تبیین آموزه های سیاسی پرداختند و نظام سیاسی مطلوب را به گونه ای طراحی کردند که در راس آن پیامبر قرار دارد.در فلسفه سیاسیفیلسوفان مسلمان شریعت ضامن نظام و انتظام امور مدنی در مدینه اسلامی بوده است. فارابی با توجه به فلسفه در یونان، طرح جدیدی را بنا می نهد که در آن دین و فقه و شریعت بعنوان اساس مناسبات و روابط مردم و مدینه می باشد. در اندیشه ابن سینا، قانون زندگی را پیامبر آورده است و مناسبات و روابط را این قانون تنظیم می کند اما این به معنای خروج سیاست از فلسفه یا استقلال آن نیست بلکه ابن سینا در نظام دانایی خود سیاست را در شریعت می بیند. ابن رشد متفکری پسا غزالی است.از این رو سعی می کند تا نسبت فلسفه و دین را مشخص نماید. ابن رشد بر این باور است که اگر اختلافی بین فلسفه سیاسی و دین بوجود آید با تاویل است که فیلسوف می تواند دین را درون خود دین بفهمد. عالم دینی می تواند آنچه را که لازمه عقلانیت و منطق است را به قول و گفتار دینی ببخشد. در افق فکری ابن رشدحق با حق تضادی ندارد بلکه همراه آن و گواه آن است و حکمت دوست شریعت و خواهر رضاعی او است.
نقد و بررسی تطبیقی مفهوم شهود (معرفت شهودی) و جایگاه معرفت شناختی آن از نظر شیخ اشراق و ابن سینا
نویسنده:
سمیرا احمدی نسب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم شهود را می توان در حوزه های مختلف بررسی کرد؛ از جمله: فلسفه، کلام، اخلاق؛ عرفان و دین. اما شهود به معنای فلسفی نقطه آغازی است برای اثبات واقعیت و سرآغازی است برای تأسیس معرفت های یقینی، چون خود یقینی است. دغدغه ما دراین رساله بررسی شهود با تکیه بر، آراء دو فیلسوف بزرگ اسلامی-شیخ الرئیس و شیخ اشراق و به ویژه تأکید بر اهمیت این بحث نزد شیخ الرئیس ابن سینا و دفاع از ایشان در این زمینه می باشد. شهود در فلسفه اسلامی به معنای علم حضوری یا اشراقی می باشد و یکی از شاهکار های فلسفه اسلامی است. مفهوم شهود یا علم حضوری سابقه طولانی در حمکت اسلامی دارد و برای اولین بار ابن سینا بود که این آموزه را به نحو روشن و صریحی مطرح کرد و با این ابتکار تحولی در فلسفه و معرفت شناسی ایجاد شد. بعد از او سهروردی، قلمرو آن را گسترش داد و در عصر وی معرفت شهودی و حضوری تبدیل به اصطلاحی جاافتاده شد. از نظر ما، قرآن فصل الخطاب در قضاوت و داوری است و منظور از علم در آن علم شهودی است. دیگر اینکه از طریق عقل صرف نمی توان خدا را شناخت و تنها طریق علوم کشفی- شهودی است. بنابراین، ما در این رساله شهود را از لحاظ معرفت شناختی مورد مداقّه و بررسی قرار می دهیم تا اهمیت بحث از آن بیش از پیش آشکار شود.
بررسی فلسفی کرامات نفس از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
علی محمدزاده موقر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
امور خارق العاده یکی از جنجالی ترین مباحث در طول تاریخ بوده که منشأ بسیاری از مناقشات علمی و اجتماعی نیز می‌باشد. وقتی توده مردم عده ای را می‌بینند که دست به امور خارق العاده می‌زنند تا جمعی را مرید خود سازند، سیل انکار و قبول هاست که در جامعه مطرح می‌شود. اینجاست که نقش اندیشمندان جامعه، بخصوص علمای علم کلام و فلسفه در تبیین عقلانی اینگونه امور و هدایت جامعه به سوی صلاح اهمییت خود را نشان می‌دهد. این مسأله در حوزه علوم اسلامی در علوم مختلفی از جمله کلام، فلسفه، عرفان و ... مورد بحث قرار می‌گیرد. مسأله خوارق عادات حتی نزد اندیشمندان غربی هم مورد توجه قرار گرفته است. بخصوص در صده های اخیر که مکاتب طبیعت گرا در تبیین علل طبیعت، خود را بی نیاز از ماوراء طبیعت دیدند. رساله حاضر درصدد است ضمن اشاره به تبیین امور خارق العاده در بعضی از علوم، به تبیین فلسفی این امور از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ اسلامی یعنی ابن سینا و ملاصدرا بپردازد. اهمییت آرا این دو فیلسوف وقتی روشن می‌شود که اختلافات دو مکتب فکری مشاء و متعالیه بررسی شود. آنگاه گسترة تلاشهای ابن سینا در عقلانی کردن امور خارق العاده، و برجستگی تحقیقات ملاصدرا در کاستی‌های تحقیقات گذشته به منصه ظهور می‌رسد. هر چند هر دو فیلسوف، نقش تعیین کننده نفس ناطقه انسانی و قوای آن را در صدور امور خارق العاده به خوبی تبیین کرده‌اند.
حدوث و بقای نفس از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
یارالله کردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نقش کلیدی موضوع تحقیق (حدوث و بقای نفس) در معارف اسلامی ، خصوصا در علم معاد مارا بر آن داشت که در قالب یک پژوهش در حد وسع و توان ناچیز خویش به پژوهش و تحقیق در این خصوص بپردازیم. از آنجائیکه دو فیلسوف ، ابن سینا به عنوان نماینده (حکمت مشاء) و صدرالمتالهین به عنوان بنیان‌گذار (حکمت متعالیه) دیدگاههای خاصی در مباحث نفس دارند و اثار قابل توجهی داده شد این موضوع با توجه به آثار این دو فیلسوف دنبال شود. البته لازم به ذکر است که نقض و ابرام نظرات شخصیتهای علمی بزرگ چیزی از ارزش و مقام آنها نخواهد کاست ، بلکه آنچه باید مورد توجه باشد حقیقت است . ملاصدرا درآثار خود همواره مدافع حقیقت بوده و حقیقت را منبع حجت موجه خود می دانست و حق را انحصاری هیچ فهمی نمی دانست. مطالب این تحقیق در پنج فصل و یک مقدمه تنظیم شده است.فصل اول در مورد تعریف و ثبات نفس است. فصل دوم در مورد جوهریت نفس است.فصل سوم تحقیق به اثبات تجرد نفس اختصاص یافته است .فصل چهارم که یکی از فصول محوری این تحقیق است به بحث حدوث نفس اختصاص یافته است.فصل پنجم که اصلی ترین و محوری ترین فصل این تحقیق است به بقای نفس اختصاص یافته است.
علم الهی به جزئیات در فلسفه اسلامی (فارابی، ابن سینا، بغدادی، ابن رشد، شیخ اشراق، فخر رازی، خواجه نصیر، میرداماد، ملاصدرا و تابعان ملاصدرا) و مقایسه آن با نصوص دینی
نویسنده:
ابراهیم رستمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
صور مرتسمه , نص(امامت) , علم الهی , معارف اسلامی , حکمت اشراق the School of Illumination , فلسفه اسلامی , نص , فخررازی، محمدبن عمر , هنر و علوم انسانی , صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم , فارابی، محمد بن محمد , صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم , ابن سینا، حسین بن عبدالله , میرداماد، محمدبن باقرمحمد , هنر و علوم انسانی , ابن‌ سینا، حسین‌بن عبدالله , فارابی، محمدبن محمد , اب‍ن‌ رش‍د، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ اح‍م‍د , سهروردی، یحیی‌بن حبش , صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم , میرداماد، محمدبن باقرمحمد , هنر و علوم انسانی , ابن سینا، حسین بن عبدالله , ابن رشد، محمدبن احمد , سهروردی، یحیی‌بن حبش , ابن‌ سینا، حسین‌بن عبدالله , فارابی، محمدبن محمد , اب‍ن‌ رش‍د، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ اح‍م‍د , سهروردی، یحیی‌بن حبش , صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم , میرداماد، محمدبن باقرمحمد , هنر و علوم انسانی , سهروردی، یحیی‌بن حبش , اب‍ن‌ رش‍د، م‍ح‍م‍دب‍ن‌ اح‍م‍د , ابن‌ سینا، حسین‌بن عبدالله , میرداماد، محمدبن باقرمحمد
چکیده :
در میان صفات خداوند ،صفت علم و در پی آن مسئله علم خداوند به جزئیات و چگونگی آن، یکی از پیچیده ترین مسائل فلسفی است که فلاسفه اسلامی برای تبیین کیفیت آن و برداشتن نقاب از چهره این سرّ الهی تلاشهای فراوانی نموده اند و هم چنین در متون و نصوص دینی اسلامی بر «علیم بو دن» خداوند به همه اشیاء، بسیار تأکید شده و آیات و روایات زیادی در این زمینه وارد شده است،از این رو در این پژوهش به مسئله علم الهی به جزئیات در فلسفه اسلامی(اعم از فلسفه مشائی،اشراقی وصدرایی)در دو مقام،یکی در مقام ذات و قبل از ایجاد و دیگری در مقام فعل و بعد از ایجاد و مقایسه با نصوص دینی پرداخته شده است.فلاسفه مشاء با استناد به اصل علّیّت و از طریق صور مرتسمه به اثبات و تبیین علم خداوند به جزئیات، قبل و بعد از ایجاد پرداخته اند.فلاسفه اشراقی نظریه ی صور مرتسمه را مردود دانسته و با تمسّک به اضافه اشراقی و احاطه قیّومی حق تعالی نسبت به اشیاء،معتقدند که خداوند به جزئیات در مقام فعل،علم حضوریِ تفصیلی دارد و وجود خارجی جزئیات، عین علم حق تعالی است.فلاسفه صدرایی نیز از طریق قاعده بسیط الحقیقه و اطلاق ذاتی، بر علم خداوند به جزئیات در مقام ذات استدلال کرده و بر این باورند که خداوند به همه جزئیات در مقام ذات،علم حضوری دارد و این علم، عین ذات واجب تعالی و اجمال در عین تفصیل است،و متعلق علم حق تعالی، وجود الهی جزئیات است و در مقام فعل نیز به همه جزئیات علم حضوری دارد که این علم به وجود خاصِ خارجی شان تعلق می گیرد. نصوص دینی نیز با بیان اطلاق ذاتی واجب تعالی)هُوَالْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ( و با ذکر إحاطه قیّومی)وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ( و حضور همه اشیاء در نزد حق تعالی )وَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ(بر علم خداوند به همه اشیاء تأکید می نمایند. به طور کلی مکشوفات عقلی در مسئله علم الهی به جزئیات مورد تصدیق داده های وحیانی است، و عقل و وحی ،برهان و قرآن در این موضوع از همخوانی ویژه ای برخوردار بوده و هماهنگ و پشتیبان یکدیگرند.واژگان کلیدی: علم الهی،جزئیات،صور مرتسمه،اضافه اشراقی، بسیط الحقیقه کل الأشیاء، اطلاق ذاتی ،نصوص دینی.
بررسی تحلیلی و تطبیقی فلسفه اجتماعی فارابی و ابن سینا
نویسنده:
محمد دین‌محمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله اجتماع جایگاه ویژه ایدراندیشه دو فیلسوف بزرگ مسلمان، جناب فارابی و ابن سینا دارد. جناب فارابی انرا تحت عنوان علم المدنی که همان فلسفه عملی ایشان می باشدمورد برسی قرار دادهوجناب ابو علی سینا انرادر دو بخش تدبیر منزل و تدبیرشهر که زیر شاخه حکمت عملی ایشان می باشند، مورد توجه قرار می دهند. مسائلی نیز تحت این عناوین بیان شده و مورد بررسی قرار می گیرد که در اندیشه جناب فارابی ، حول مقوله رهبر جامعه بودهو در اندیشهجناب بوعلی حول مسئله قانون قرار دارد . در مقام تطبیق بسیاری از مسائل بیان شده توسط این فیلسوفان بر هم مطابقت دارد الا اینکهبه نظر می رسد جناب فارابی اصالت را به اجتماع می دهند ولی جناب ابو علی سینابرای مسئله فرد و اجتماع به طور یکسان اهمیت قائل بوده و هر کدامرا به طور جداگانهمورد توجهقرار میدهند وهمچنین به نظر می رسد که توجه به مسئله شریعت در اندیشهجناب ابن سینا ازجایگاه ویژه تری نسبت به اندیشه جناب فارابی برخوردار استو همین امور باعث می شود با وجود تشابه های زیادی که بین این دو اندیشه وجود داردنتوانیم به همانندی کامل این دو اندیشه در تحلیل مسئله اجتماع و یا تبعیت جناب بوعلی از جناب فارابی حکم کنیم
تبیین رابطه ی علت و معلول از نظر ابن سینا و نقد آن در فلسفه صدرایی
نویسنده:
سمیه سلگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از آغاز آفرینش، انسان همواره درتلاش برای شناخت عالم خارج و یافتن ارتباط پدیده-های موجود در آن بوده و این امر او را به سوی مسئله‌ی علیّت کشانده است. فلاسفه‌ی اسلامی اهمیت ویژه‌ای برای اصل علیّت قائل بوده‌اند، به طوری که این اصل شالوده‌ی تفکر فلسفی آن-ها را تشکیل داده است. از نظر آن‌ها، علت عبارت است از موجودي كه تحقق موجودي ديگر (معلول) متوقفبرآن است.طبق نظریه‌ی امکان ماهوی ابن سینا، هر یک از علت و معلول ماهیت و وجودی جدا از دیگری دارد وآن‌چه موجب نیازمندی معلول به علت می‌شود، ممکن الوجود بودن آن است. بنا بر این تفسیر از علیّت، رابطه‌ی علت و معلول، رابطه‌ی دو امر مضاف است که اضافه‌ی میان آن‌ها از نوع اضافه‌ی مقولی است؛ اما، صدرا این دیدگاه ابن سینا را مورد نقد قرار می‌دهد و برای علت و معلول دو وجود متباین به تمام ذات و مستقل از هم قائل نیست، بلکه او با تکیه بر اصولی مانند:اصالت وجود، تشکیک وجود و وحدت شخصی وجود، نظریه‌ی وجود رابط معلول را مطرح می‌کند که بر اساس آن وجود معلول چیزی جدا از وجود علت‌اش نیست و علت و معلول دو مرتبه از یک وجودند و معلول شأن و تجلّی وجود علت و عین ربط به آن است. به این ترتیب، صدرا با طرح نظریه‌ی وجود رابط، تفاوت‌های بنیادین زیر را در تبیین اصل علیّت ایجاد می‌کند: امکان فقری به جای امکان ماهوی، ترکیب اتحادی در مقابل ترکیب انضمامی، اضافه‌ی اشراقی جایگزین اضافه‌ی مقولی، فاعلیّت بالتجلّی به جای فاعلیّت بالعنایه، تقدم بالحق در مقابل تقدم بالعلیه.
  • تعداد رکورد ها : 37