جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1252
بررسی تطبیقی آراء تفسیری طباطبایی و زمخشری درباره همسران پیامبر (ص)
نویسنده:
الهام جعفری آزاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در قرآن آیات فراوانی درباره‌ی همسران پیامبر() وجود دارد و خداوند متعال در حکم صریحی همسران پیامبر() را « امّهات المؤمنین» نام نهاده است .(احزاب/6)رویکرد مفسران در مقام تبیین این آیات متفاوت و گاه متناقض بوده است. برخی از مفسران از مجموع آیات درباره‌ی همسران پیامبر() به تنزیه پیامبر()در ارتباط با همسرانش تأکید بیشتری دارند. در همین راستا پژوهش حاضر به بررسی آیات مربوط به همسران پیامبر ()در دو تفسیر مهم المیزان طباطبایی که از کاملترین تفاسیر شیعه است و کشاف زمخشری که سرآمد معتزلیان است، می‌پردازد. با تعمق در اندیشه این دو مفسر فهمیده می‌شود که طباطبایی احترام برای تمامی زنان پیامبر را واجب و لازم می‌داند ولی این امر، دلیل عدم نقد عملکرد زنان پیامبر() نمی‌شود. همانطور که عایشه به دلیل رفتارهایش در سوره تحریم مأمور به توبه شده است. اما زمخشری برای زنان پیامبر() احترام و شأن بالاتری قائل است. نزد زمخشری بسان عموم علمای اهل سنت، از میان همسران پیامبر ()عایشه از موقعیت ویژه‌ای برخوردار بوده و به این جهت بیشتر به زندگانی عایشه پرداخته‌اند و کمتر به زنان دیگر پیامبر() توجه شده است.در این پژوهش پس از بررسی روش تفسیری و زندگی نویسندگان و توضیح مختصر پیرامون همسران پیامبر()، به تحلیل و مقایسه آیات مربوط به همسران پیامبر از نظرگاه این دو مفسر پرداخته می‌شود. کلید واژه‌ها: قرآن کریم، پیامبراکرم()، علامه طباطبایی، زمخشری، همسران پیامبر()..
مقدمه، تعلیقه و ترجمه شش مقاله از کتاب فیلسوفان دین در قرن بیست و یکم
نویسنده:
حمید شاه‌آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , حاشیه،پاورقی وتعلیق , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در قرن هفدهم، یکی از راهبردهای اساسی به معرفت دینی «الهیات طبیعی» بود که تأثیر آن به واسطه برخی انتقادها از جمله نقدهای هیوم و کانت رو به کاهش نهاد. در آستانه قرن بیست ویکم ، ریچارد سوئین برن، فیلسوف تحلیلی دین با نگاه به پیشینه الهیات طبیعی و با طرح نظریه احتمالات ریاضی به موضوع «خداباوری فلسفی» می پردازد. وی با استفاده از نظریه بایس و فرمول احتمالات، که نسبت احتمال بین قضایا را بررسی و تعیین می کند، این گونه درصدد نتیجه گیری است که احتمال قضیه خدا وجود دارد بیش از نقیض آن است. از نظر وی هر پدیده ای که در عالم شاهد آن هستیم می تواند نظریه «خدا وجود دارد» را ثابت کند و اگر همه این گزاره های مشاهدتی را در نظر بگیریم احتمال وجود خدا بیش از عدم وجود خواهد بود. تأکید سویین برن در حوزه عوامل پیشینی این نظریه بر دو رکن استوار است: «بساطت نظریه» و «محتوای آن»، زیرا محتوای مشابه در چند نظریه، احتمال صدق را بالا می برد. «معرفت شناسی اصلاح شده»، موضوع فصل دیگری از نوشتار حاضر است که نیکلاس ولترستورف وپلنتینگا به تبیین و شرح و بسط آن پرداخته‌اند. رهیافتی که با موقفی معرفت شناسانه، تکیه بر سنت کالونی در مسیحیت دارد و استدلال می کند که اعتقاد به خدا امری طبیعی است و تار و پود وجود آدمی به آن سرشته شده است. از این منظر، اعتقاد به وجود خدا، یک اعتقاد و باور پایه و بنیادی است و چنین نیست که به صورت تبعی و فرعی از قراین و شواهد و دلایل دیگر برآمده باشد. وی معتقد است که فیلسوف مسیحی سنت معرفت شناسی اصلاح شده، از فلسفه دین، فلسفه ای را عرضه می کند که هدف آن دیدن تمام جوانب حیات انسانی و عقلانی در پرتو ایمان است. لذا دین را تابع آزمون موسوم به قرینه و بینه بی طرف قرار نمی دهد. بنابراین تمام توجه وی معطوف مباحثی پیرامون نقش واقعی عقل در ایمان یا نقش واقعی ایمان در عقل است. براساس این رویکرد، اصول ایمان نوعاً نیازمند تأیید تعقل و احتجاج نیست. البته این بدان معنا نیست که اصحاب معرفت شناسی اصلاح شده منکر مقتضیات عقلانیت هستند بلکه آنچه آنان انکار می کنند این ادعاست که معقول بودن باورهای دینی به ویژه باور به خدا در گروی ابتنای عقلانی آن ها باشد.
فلسفه اخلاق اپیکتتوس با تأکید بر دستینه
نویسنده:
عفت جهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مسائل مهم فلسفی، بررسی نسبت نظر و عمل است. شاید بتوان آراء اندیشمندان در این مسأله را در دو موضع اصلی شناسایی کرد. یکی گسست نظر و عمل و دیگری پیوند نظر و عمل. گروه اول، هر گونه ارتباط میان نظر و عمل را انکار کرده و این دو قلمرو را مستقل از یکدیگر می‌شناسند. گروه دوم که از ارتباط نظر و عمل سخن می‌گویند به دو گروه تقسیم می‌شوند: دسته‌ای از تقدم نظر بر عمل سخن می‌گویند و دسته‌ای دیگر به تقدم عمل بر نظر باور دارند.در باب موضع رواقیان در این مسأله به نظر می‌رسد این رأی غالب باشد که رواقیان به پیوند نظر و عمل قائل هستند اما در باب نحوه تقدم این دو بر یکدیگر میان رواقیان دوره متقدم و متأخر تفاوت وجود دارد: در دوره متقدم به تقدم نظر بر عمل صحه می‌گذاردند در حالیکه در دوره متأخر به تقدم عمل بر نظر توجه داشتند.بنابراین در خلال بررسی و تحلیل آراء اپیکتتوس در فلسفه اخلاق، به رأی وی در مسأله نظر و عمل نیز توجه شده است. بنابراین برای این مقصود، یکی از فرضیه‌هایی که در این پایان‌نامه مد نظر قرار گرفته است، موضع اپیکتتوس در مقام اندیشمند رواقی دوره متأخر در این مسأله است و اینکه اگر وی به «تقدم عمل بر نظر» باور داشته است، چگونه فلسفه اخلاق خود را با آراء زنون کیتیومی، بنیانگزار رواقیان در دوره متقدم که به «تقدم نظر بر عمل» قائل بوده است، پیوند می‌داده است.اگر قرار باشد اهمیت این مسأله به طور بسیار مختصر از طریق کوشش برای سازگاری سخنان اپیکتتوس با زنون کیتیومی نشان داده شود، می‌توان به نمونه زیر اشاره کرد:بررسی اینکه آیا این سخن اپیکتتوس که می‌گوید: « طالب آن مباش که امور آن‌چنان که تو آرزو می‌کنی، رخ دهند بلکه آن امور را آن‌چنان که رخ می‌دهند، آرزو کن(آنگاه) زندگی‌ات آرام بدان‌سو پیش خواهد رفت.» با سخن زنون کیتیومی که می‌گوید: «غایتِ (telos) زندگی انسان در هماهنگی با طبیعت است» می‌تواند هم افق باشد و در نتیجه گسستی که میان رواقیان متقدم و متأخر به نظر رسیده است، از میان برداشته شود؟از سوی دیگر، در میان آموزه‌های اخلاقی جایگاه اندیشمندان رواقی هم در شناخت عمل نیک و سعادت آدمی و هم چگونگی تحقق و قرار گرفتن در مسیر عملی این دو شایان توجه است. به ‌نظر در میان رواقیان، اپیکتتوس در پیوند دادن میان عمل نیک و سعادت آدمی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار باشد. وی ضمن بهره‌گیری از آراء پیشینیان خود نظیر زنون کیتیومی، کلئانتس، خروسیپوس، سقراط، افلاطون و ارسطو کوشیده است دغدغه فکری خود را بر چگونگی تحقق عمل خیر و فعل مبتنی بر فضیلت اخلاقی متمرکز کند. کوشش برای تحلیل مبادی فکری اپیکتتوس در زمره پژوهش‌های این پایان‌نامه بوده است.در باب روش تحقیق در این پایان‌نامه باید اشاره کرد که در یک پژوهش فلسفی، پس از گردآوری منابع دست اول (بر پایه ترجمه آثار اپیکتتوس به انگلیسی و همچنین ترجمه آلمانی زیر نظر استاد محترم راهنما) و منابع دست دوم ( عمدتاً بر پایه پژوهش‌های انگلیسی و برخی منابع فارسی)، کار اصلی بر پایه «تحلیل محتوای متون» صورت گرفته است. کوشش بر این بوده است تا آراء اپیکتتوس به طور نظام‌مند تحلیل شود و با آنکه تحقیق در حوزه فلسفه اخلاق یا به عبارت عام‌تر فلسفه عملی بوده است، با این حال حتی المقدور به مبادی هستی‌شناسی و شناخت‌شناسی این آراء نیز توجه شده است. برای نمونه پیوند فلسفه اخلاق با منطق، طبیعیات، علم‌النفس، و الهیات در مباحث «حیطه اختیار انسان»، «خصلت اخلاقی»، «تقدیر»، «انطباع بیرونی»، «خویشاوندی با خداوند» و «وظیفه» تا آنجا که ممکن بوده است، بررسی شده است.یکی دیگر از مسائل مهم در این پایان‌نامه، نسبت «تکلیف» با «تقدیر» است. به عبارت دیگر اگر کسی در حوزه فلسفه اخلاق، برای انسان قائل به تکالیف اخلاقی باشد و همچنین همه رخدادهای این جهان را از پیش مقدر بداند، آنگاه چگونه می‌تواند بین این دو مفهوم پیوند برقرار کند چرا که «تقدیر» در بادی امر نافی «تکلیف» به نظر می‌رسد.
مفهوم خدا از دیدگاه هگل (براساس کتاب کوئینتین لاوئر)
نویسنده:
زهره جمشیدی‌کیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هگل به‌عنوان يكي از بزرگترين فلاسفه همواره محل بحث بوده است و پيچيدگي انديشۀ وي و زبان دشواري كه براي بيان اين انديشه‌ها به‌كار برده است، نه تنها فهم فلسفۀ وي را دشوار ساخته بلكه امكان تفسيرهاي مختلف و گاه كاملاً متفاوت را به هگل‌شناسان و منتقدان وي مي‌دهد. كوئينتين لاوئر تفسيري ويژه از هگل در آثار متعدد خود ارائه داده است. يكي از مهمترين آثار وي كتاب مفهوم خدا از ديدگاه هگل است كه در آن تلقي هگل از خدا بر مبناي «منطق» خاص وي تفسير شده است. اين كتاب مبناي پژوهش ما در اين رساله واقع شده است. لاوئر در اين اثر، پس از اينكه مرتبط بودن دين و فلسفه در انديشۀ هگل را پيش‌فرض خود قرار مي‌دهد، با در اختيار گرفتن معناي منحصر به‌فردي كه هگل از «مفهوم» مد نظر داشته آغاز كرده و با استناد به قطعاتي از كتاب علم منطق و حواشي بعدي هگلبر آن، تلاش كرده است تفسير منطقي خود را مستند ارائه كند كه بر طبق آن بايد خداي مد نظر هگل را از راه منطق او فهميد. پس از آن، وي درباره خدا به‌مثابه روح و امر نامتناهي، براهين اثبات وجود خدا، و اينكه آيا مي‌توان هگل را متهم به همه‌خدا‌انگاري كرد يا نه، بحث مي‌كند؛ و در نهايت به‌تفصيل به ارتباط خاصي كه ميان فلسفه و دين مي‌توان دريافت، مي‌پردازد.رسالۀ حاضر بر مبناي ترجمه دو فصل نخست كتاب مفهوم خدا از ديدگاه هگل، مقدمه‌اي تحليلي دربارۀ الهيات هگل به‌دست مي‌دهد.
ایمان و تحلیل فلسفی (تأثیر فلسفه تحلیلی بر فلسفه دین)
نویسنده:
فائزه برزگر تبریزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این اثر پژوهشی، تأثیر فلسفۀ تحلیلی بر فلسفۀ دین با بررسی نظرات برخی از مهمترین فلاسفۀ دین معاصر، نظیر بازیل میچل، آلوین پلنتینگا و ریچارد سویین برن مورد بررسی قرار گرفته است.در نتیجه از نظر نگارنده، فلسفۀ دین معاصر اساساً تحلیلی بوده و بر همین اساس می توان آن را "فلسفۀ تحلیلی دین" نامید. این رویکرد توسط فلاسفۀ دین قرن بیستم و در واکنش به فضای فکری الحادگرایانه یا دست کم لا ادری گرایانۀ قرن بیستم پایه گذاری شده است.چالش های عمده ای وجود داشته اند که تلاش برای پاسخ به آنها نقش جدی در پیدایش این رویکرد داشته است. این چالش ها عبارتند از : معناداری گزاره های دینی، معقولیت گزاره های دینی و صدق و کذب گزاره های دینی.برای پاسخ به این چالش ها فلسفۀ تحلیلی با مهمترین شاخه هایش مثل فلسفۀ زبان، متافیزیک تحلیلی، فلسفۀ اخلاق و معرفت شناسی به کمک فلسفۀ دین آمده است. با پیگیری روند مذکور می توان سه مسیر اصلی را در این رویکرد شناسایی کرد: مسیر ویتگنشتاینی، مسیر فلسفۀ دین آکسفورد و مسیر معرفت شناسی اصلاح شده.در نهایت با وجود برخی اعتراض ها به امکان و مطلوبیت این رویکرد، به کار گیری فلسفۀ تحلیلی در فلسفۀ دین کارآمدی خود را ثابت کرده است.
خدا در فلسفه کانت و هگل
نویسنده:
بهاره فکور یحیایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب «خدا در فلسفه جدید» که ترجمه دو فصل مهم آن پیش روی شماست، به شرح و نقد نظریه‌پردازی‌های فلسفی در مورد خدا در دوره جدید می‌پردازد که به دلیل محوریت کانت در تاریخ فلسفه و اهمیّت کتاب پدیدار‌شناسی روح هگل در دوره اوج نظریه‌ورزی پیرامون خدا، این دو فصل از کتاب را برای ترجمه انتخاب کردم و انگیزه اینکه کتاب جیمز کولینز را برای مطالعه «خدا در فلسفه کانت و هگل» برگزیدم، شهرت فلسفی وی در زمینه مسئله خدا بود ونیز اینکه کتاب آنقدر ضرورت داشته که فؤاد زکریا استاد فلسفه در قاهره آن را به زبان عربی ترجمه نموده است. و از آنجا که رشته تحصیلی‌ام در دوره کارشناسی ادبیات عرب بود، با تطبیق جملات انگلیسی و عربی به فهم نزدیکتری از متن انگلیسی دست یافتم.ب. مبانی نظری:در این رساله پس از ترجمه فصل ششم و هفتم کتاب خدا در فلسفه جدید نوشته جیمز کولینز، در بخشی جداگانه به شرح و تبیین مسئله خدا در فلسفه کانت و هگل به کمک منابع فارسی می‌پردازم.به منظور شرح نظریات کانت در باب خداوند به موضع وی نسبت به بنیان‌های خداباوری، انحلال الهیات طبیعی، تصوّر خدا، نسبت خدا و اخلاق و نیز افکار کانت پیرامون خدا در دوره اخیر زندگی‌اش توجه شده است.به قصد فهم مسئله «نسبت خدا و مطلق‌ هگلی» به شرح بیگانه‌گشتگی سه‌گانه، نسبت روح مطلق با فلسفه،صورتبندی دوبارهبراهین اثبات خدا، فلسفه تاریخ به مثابه تئودیسه و نیل به فلسفه از جانب دین از منظر هگل پرداخته شده است.پ. روش تحقیق :روش من در ترجمه در مرحله اول رجوع به کتب فارسی‌ای بود که پیرامون کانت و هگل نوشته شده بود تا با واژه‌های کلیدی و معادل آن در فلسفه این دو آشنا شوم .البته برای یافتن معادل های فارسی بسیاری از کلمات نیز از فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی که توسط ماری بریجانیان گردآوری شده است، بسیار کمک گرفتم. در پایان رساله واژه‌نامه‌ای را تهیه نمودم تا خواننده بداند که از معادل‌های پیشنهادی کدام یک را در این ترجمه انتخاب کرده‌ام. پس از نگارش بخش ترجمه برای توضیح و شرح بیشتر مطالب نویسنده، بخشی را به تبیین مسئله خدا در فلسفه کانت و هگل اختصاص داده‌ام که در آن از دیگر کتب و مقالات فلسفی بهره گرفته‌ام. علاوه بر این در همه صفحات نیز کلماتی را در پاورقی ذکر کرده‌ام تا اگر خواننده در مورد معادل آن تردید داشت بدون ارجاع به کتاب انگلیسی به راحتی بتواند آن را در پاورقی ملاحظه کند. ت. یافته‌های تحقیق :در مورد موضع کانت و هگل نسبت به مسئله خدا می‌توان گفت که کانت با نقد دلیل وجودی، فلسفه عقلی متعارف را مورد نقد قرار می‌دهد زیرا که دکارت، با بیان دلیل وجودی یکی از اصول موضوعه اصلی تمامی فلسفه را از عهد افلاطون تا عمر خود و حتی تا زمان کانت به صداقت بیان داشته است و آن این است که وجود و کمال مساوی یکدیگرند و واقعیات را درجاتی است که از آنچه کمال ناچیزی دارد و به سختی می‌توان گفت موجود است آغاز می‌شود و تا کامل‌ترین که اعلی مراتب وجود است، ادامه می‌یابد در تمامی فلسفه متعارف این سلسله مراتب برای تصور هست بودن افتراض شده است و وجود را درجاتی است و بنابراین، می‌توان گفت که خدا از هر موجودی که فرض شود موجودتر است.اگر کانت اعتبار دلیل وجودی را نفی کرده است، هگل نیز دلایل کانت را در رد آن دلیل نامعتبر شمرده است. به عقیده هگل، کانت به درستی وسعت دامنه شمول دلیل وجودی را ندیده است چه در واقع همین دلیل وجودی است که تمامی فلسفه متعارف و فلسفه هگل نیز به لحاظ اینکه می‌توان گفت بسط و گسترش همان دلیل وجودی در سیر تاریخ است، بر آن اتکاء دارد. خدا به نظر هگل، به وسیله کل جریان تاریخ به اثبات می‌رسد. زیرا همین جریان تاریخ سرانجام مانند نوعی شکفتگی به خدا منتهی می‌شود.ث. نتیجه‌گیری و پیشنهادات :در طول تاریخ فلسفه و کلام غرب پیرامون مسئله خدا برهان و نظریه‌ورزی‌های بسیاری ارائه شده است اما بسیاری از اهل فلسفه و کلام برآنند که آنها اتقان فلسفی و استحکام منطقی مطلوب را ندارند. این ادله غالباً به برهان جهان‌شناختی باز می‌گردد، که آن نیز نهایتاً بر نفی تسلسل مبتنی است و تنها قادر است وجود علت‌العلل را ثابت کند و نه خدای ادیان را که جامع صفات کمالی است. اگر این شبهه را قوی فرض کرده و یکایک ادله وجود خدا را خدشه‌دار بدانیم در این صورت باید گفت که خدشه در ماهیت دلیل است نه وجود مدلول چون وجود خدا حالت منتظره بین وجود و عدم نیست که تابع فلسفه و کلام بشری باشد.جای تأمل است که در ادیان مخصوصاً کتب آسمانی سه دین بزرگ یهودیت و مسیحیت و اسلام دلیلی از نوع براهین فلسفی و منطقی پیرامون خدا اقامه نشده است. در قرآن مجید آمده است: «افی الله شکٌ فاطر السموات و الارض» (ابراهیم، 10)اصولاً پیدا است که نگاه و زبان دینی با نگاه و زبان فلسفی تفاوت دارد. در عالم واقع و تجربه به ندرت می‌توان مؤمن و دینداری را یافت که با برهان فلسفی ایمان آورده باشد پس راه دین با آنکه از راه عقل جدا نیست ولی می‌توان گفت از راه عقل‌ورزی فلسفی جداستتمامی تاریخ، نوعی تکوین تصور خدا و تکوین توجه به مساوی بودن «کامل» و «واقع» است. در فلسفه هگل این کامل، برخلاف فلسفه افلاطون و دکارت در آغاز نمی‌آید بلکه در پایان ظاهر می‌شود. اما بدون شک این ظاهر امر است؛ زیرا از آنجا که این کامل ازلی و ابدی است، چون در پایان است باید در آغاز هم بوده باشد.کانت پس از نقض همه دلایلی که به وسیله عقل نظری اقامه شده، عقل عملی را جایگزین عقل نظری می‌کند و بدین ترتیب با جنبۀ جدیدی از تصور خدا مواجه می‌شویم که در آن خدا به عنوان اصل و مبنای اخلاق و اخلاقی بودن است. بدین وجه که چون ما در درون خود احساس تکلیف می‌کنیم در ما هم اختیار و هم یک نفس و هم یک غریزه به تعبیر کانتی وجود دارد. غریزه‌ای که می‌خواهد بالاخره روزی سعادت و فضیلت منطبق بر هم شوند و صاحب فضیلت سعادتمند گردد و چون آن روز فرا نمی‌رسد یا لااقل ضرورتاً در این دنیا فرا نمی‌رسد باید مقارنه سعادت و فضیلت در ورای دنیای ما یافت شود و این منوط بر تصور خداست. اما تصور خدا به عنوان یک اصل موضوع عقل عملی با واقعیت اعتقادی که در قلب مؤمن جلوه‌گر می‌شود مطابق و سازگار نیست زیرا آنچه که یک مؤمن می‌طلبد آن است که خدا بیش از یک اصل موضوع باشد ولو به معنای کانتی.
انفعال در ذات الهی در سه مساله فلسفی - كلامی از نظر ملاصدرا (بداء-استجابت دعا-سخط و محبت)
نویسنده:
خدیجه هاشمی عطار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
محور اصلی بحث در این پایان نامه مبنی بر این است که هنگامی که بداء ، دعا و استجابت و مسئله سخط ومحبت روی می‌دهد تغییری در واجب الوجود رخ می‌دهد یا خیر. با توجه به اینکه مسئله انفعال در ذات امری محال است چرا که صفت باری تعالی، عین کمال ثبوتی است و مانند محسوسات نیست، زیرا او برتر از آن است که حتی او را دریابد، و از نوع صفات زائد که خواه لازم و یا جدا باشند هم نیست وگرنه لازم می-آمد که در مرتبه ذات یعنی از جهت احدیت ذات از آن صفات خالی باشد، در این صورت آراستگی و بهاء او به غیر ذات خود بوده، و غیر او در به کمال و تمام رسیدن ذات موثر بوده است و ناچار منجر به دور محال می‌گردد. بر این اساس لازم است تا اصطلاحات بداء، دعا و استجابت و سخط و محبت از نظر فلسفی و کلامی مورد بررسی و تعریف قرار گیرند.بداء: بداء عبارت است از تغییر رای خداوند درباره موضوعی پس از اثبات آن. ملاصدرا در مورد بداء معتقد است که هرگاه نفس نبی یا ولی خدا به عالم ملکوت یا نفوس مدبره عالم متصل شود و آنچه را خداوند بر صحیفه قلب آنها نگاشته است ببیند و به مردم خبر دهد سخن او حق و صدق است. و ممکن است بار دیگر به آن نفوس متصل شود و چیزی غیر از آن چه قبلا دیده و اسباب طبیعی اقتضای آن را داشته است ببیند. در این صورت اگر آنچه بار اول دیده با آنچه بار دوم دیده است متفاوت باشد، چنین چیزی را بداء گویند.دعا: در مورد دعا واستجابت ملاصدرا معتقد است که دو عامل نفوس فلکی و نفوس انسانی از عوامل استجابت دعا هستند.محبت: اطلاق لفظ محبت بر خداوند و ممکنات یکسان نیست و محبت حق تعالی از سنخ محبت‌های خلق شمرده نمی‌شود. تمام الفاظی که بر خداوند و ممکنات اطلاق می‌گردد این گونه است. اما حق تعالی از نقایص مادی و کدورات امکانی پیراسته است.سخط: سخط و غضب از حالات روانی و تحولات بشری است و از عوارض بشمار می‌آید. بدین جهت ساحت قدس ربوبی از آن منزه و مبری است، بلکه رضا و خشنودی کبریایی ظهوری از آن تواب و اجر و پاداشی است که به اهل ایمان موهبت می‌فرماید و از آن صفت فعل تعبیر می‌شود.اگر تغییری رخ می‌دهد واجب الوجود از سافل اثر پذیرفته است و قاعده عالی از سافل اثر نمی‌پذیرد پیش می‌آید و اگر تغییری در واجب الوجود رخ نمی‌دهد پس تغییر را در کجا باید یافت. پس ناچار تغییر در یکی از مراتب هستی رخ می‌دهد. حال در این که در کدام مراتب از مراتب هستی تغییر رخ می‌دهد نظرات متفاوت است.
تبیین و تحلیل انتقادی عناصر اصلی فلسفه تکنولوژی هیدگر
نویسنده:
محمدمهدی موسوی‌مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
الف. موضوع و طرح مسئله (اهميت موضوع و هدف):هيدگر جزء اولين كساني است كه موضوع تكنولوژي را به طور جدي و به گونه اي فلسفي مورد مداقه قرار مي دهد. او با اشاره به مفهوم «بودن در جهان»، تحليل پديدارشناختي از محيط روزمره ارايه مي كند. اگرچه تمركز اصلی هايدگر بر موضوع تكنولوژي بعد از وجود و زمان و در "پرسش از تكنولوژي" شكل مي گيرد اما این اندیشه هیچ گاه پیوند خود را با عناصر اصلی اندیشه هیدگر از دست نداده است. ذات تكنولوژي به هيچ وجه امري تكنولوژيك نيست. علاوه برآن نبايد تكنولوژي را امري خنثي تصور كرد زيرا در آن صورت تسليم آن خواهيم شد. هيدگر براي بيان منظور خود درباره تكنولوژي، به سراغ افلاطون و ارسطو مي رود و از تحليل مفهوم پوئیسيس و تخنه كمك مي گيرد تا نشان دهد كه ماهيت تكنولوژي ربطي تام با انكشاف دارد. به نظر او انكشاف حاضر در تكنولوژي جديد، نوعي تعرض است. تعرضي كه همان چهارچوب بندی است و به دنبال اين است که طبيعت تامين كننده انرژي باشد.منشاء پيدايش علم جديد هم نگاه تكنولوژيكي است زيرا نگرش و رفتار متمایل به چهارچوب بندی در بشر، باعث پيدايش علوم دقيقه جديد مي شود. او قائل به اين نيست كه بايد با تكنولوژي به مبارزه پرداخت بلكه نظر او اين است كه نبايد نسبت به آن غافل بود. در نهايت راه چاره اي كه او براي رهايي از اين خطر مطرح مي كند وارستگي و تامل درباره تكنولوژي در قلمرو هنر است. اهمیت این تحقیق به ویژه با تاکیداتی که در جامعه ما بر آراء هیدگر وجود دارد اما عموما به نظریات او در باب علم کمتر توجه می شود، مضاعف خواهد بود. همچنین تحقیقاتی از این دست می تواند برخی سوء تعبیرها که درباره هیدگر وجود دارد را برطرف نماید.ب. مباني نظري شامل مرور مختصري از منابع، چارچوب نظري و پرسش‌ها و فرضيه‌ها:تا قبل از هيدگر تعاريف معمولي از تكنولوژی و حتي تعاريف فلسفي نوعي تعاريف ابزاري و مبتني بر رويكردي جامعه شناختي بوده است. اما هيدگر با تبيين هستی شناختي كه از تکنولوژی ارايه مي دهد، افق جديدي را در فهم تكنولوژي مي گشايد كه مسبوق به سابقه نيست. اما اين تحليل از تكنولوژی چنان با تعابير پيچيده و دشوار فلسفي آميخته است كه استفاده از ديدگاه او براي اهل فلسفه و خصوصا غير اهالي فلسفه تا حدودي ناممكن مي شود. لذا لازم است براي برطرف كردن ابهامات و پيچيدگيهاي تبيين هيدگر از تكنولوژی و قابل استفاده كردن آن براي ديگر شاخه هاي علوم انساني و حتي علوم پايه نياز جدي به بررسي ديدگاه هيدگر باشد. بنابراین منظور اصلی از این تحقیق تبیین و تحلیل عناصر اصلی فلسفه تکنولوژی هیدگر و بیان نقاط مبهم آن است. پرسش هاي تحقيق :الف) پرسش اصلي :تكنولوژي جديد چگونه وجودي است كه ذات آن بايد بر اساس تعريف جديدي از عليت و در نسبت با حقيقت و هنر و معرفت معرفي شود؟ب) سوالات فرعی1- چگونه تكنولوژي از ماهيت (ذات) تكنولوژي متمايز مي شود؟2- تعريف جديد هيدگر از عليت چيست؟3- نسبت انكشاف با پوئيسيس و ماهيت تكنولوژي چيست؟4- نسبت تخنه با هنر و حقيقت چيست؟5- نسبت علم جديد و تكنولوژي چيست؟6- گشتل چيست؟7- نسبت گشتل با تقدير و آزادي و خطر و نجات بخشي چيست؟8- نسبت آزاد با تكنولوژي به چه معناست؟9- نسبت هنر و تكنيك جديد چيست؟فرضیه تحقیقاساسا چنین تحقیق هایی چون از نوع اکتشافی هستند نمی توانند با فرضیه آغاز شوند. پ. روش تحقيق شامل تعريف مفاهيم، روش تحقيق، جامعه مورد تحقيق، نمونه‌گيري و روش‌هاي نمونه‌گيري، ابزار اندازه‌گيري، نحوه اجراي آن، شيوه گرد‌آوري و تجزيه و تحليل داده‌ها:در این تحقیق با مراجعه به منابع دست اول شامل متون اصلي هيدگر و استفاده از منابع دست دوم، شامل کتاب ها، مقالات، شروح و تعليقه هاي موجود در باب فلسفه تكنولوژي که مرتبط با مباحث هيدگر است و همچنین مراجعه به مقالات و آثار منتشر شده در نمايه ها، پايان نامه ها و مجلات معتبر علمي داخلي و خارجي كوشش شده است بر اساس مطالعه كتابخانه اي به بررسي و تحليل مسايل مطروحه پرداخته شود.ت. يافته‌هاي تحقيق:در نظر هیدگر تکنولوژی هم هستی را به عقب نشانده است، هم تفکر را محدود و بی خاصیت کرده و هم زبان را از کار انداخته است. یعنی از همان دوره افلاطون که تکنولوژی تحقق یافته است به تدریج چنین پیامدهایی را به بار آورده است تا به امروز که در نقطه اوج تحقق تکنولوژی هر یک از عناصر یاد شده، در نهایت دوری از مراتب اصیل خود گرفتار آمده اند. بر این اساس می توان تحلیل هیدگر از تکنولوژی را زمینه ساز درک عمیق ذات تکنولوژی دانست و این همان چیزی است که هیدگر همواره بر آن تاکید کرده است. به همین دلیل امروزه در نظر بسیاری از محققین، فلسفه تکنولوژی هیدگر، مهم ترین گرایش در فلسفه تکنولوژی است و هیدگر هم به عنوان مهم ترین فیلسوف تکنولوژی شناخته می شود. چرا که مبانی یاد شده با روابطی در هم تنیده و در خلاقیتی بی نظیر تفکری را پیش روی ما می گزارد که می توان آن را فلسفه پدیدارشناسانه تکنولوژی نامید. عناصر موجود در فلسفه هیدگر توانسته اند نظامی استوار در باب تبیین و تحلیل تکنولوژی پدید آورند و این نظام مند بودن ناشی از این است که تفکری اصیل در پس این عناصر وجود دارد. زیرا از همان ابتدا که هیدگر تکنولوژی جدید را در نظر می آورد، متوجه هستی است و به دنبال این است که شیوه انکشاف هستی را در دوره معاصر بنمایاند. نتیجه ای که او بدان دست می یابد این است که شیوه انکشاف هستی در دوره معاصر «تکنولوژی» است.ذات تکنولوژی همان گشتل است و گشتل شیوه خاصی از انکشاف هستی در دوره معاصر است که در علم جدید بروز و ظهور می یابد و تحلیل هیدگر از انکشاف در حقیقت، همان بیان اصول هستی شناسانه فلسفه هیدگر است که وقتی به بررسی سرگذشت هستی – به ویژه در دوره معاصر- می پردازد به تحلیل تکنولوژی منجر می شود. بر این اساس می توان فلسفه تکنولوژی هیدگر را نه به عنوان یک فلسفه درجه دوم (به این معنا که موضوع تکنولوژی را اولا مفروض گرفته و به نحو غیر مستقیم مورد مداقه فلسفی قرار می دهد) بلکه به عنوان یک فلسفه درجه اول (که تبیین او مستقیما متوجه تکنولوژی است) در نظر گرفت.حتی شاید در یک نگاه عمیق تر به مبانی و محتوای فلسفه تکنولوژی هیدگر، بشود بر این سخن اصرار ورزید که می توان کلیت اندیشه هیدگر را در یک گونه تبیین تکنولوژیکی عرضه نمود. این قرائت و تحلیل از فلسفه تکنولوژی هیدگر واجد همه خصلت های یک اندیشه فلسفی عمیق و سترگ است. چرا که این قرائت ناظر بر تفکراتی است که از دوره پیش سقراطیان تا دوره معاصر وجود داشته است و می تواند کلیت تفکرات فلاسفه تبیین کند.
نقد و بررسی نظریات امکان علم دینی
نویسنده:
قدرت‌الله قربانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علم ذاتا موضوعی خنثی نیست زیرا آن در صورتی دارای هویت است که در عالمبه عنوان فاعل شناسایی قرار داشته باشد، یعنی وحدت و پیوستگی علم و عالم یک امر ذاتی و اولیه می باشد. از این رو علم بدون عالم وجود ندارد. با این ملاحظه هم علم سکولار امکان پذیر است و هم علم دینی، که بستگی به زمینه ها و عوامل گوناگونی دارد. لذا مسألهامکان علم دینی می تواند دارای اهمیت خاصی بوده و یکی از پرسش های مهم پیش روی ما باشد چرا که پاسخ به پرسشامکان علم دینی، نه تنها هویت جدیدی به علم تجربی مدرن داده ، حتی آن را از برخی بحرانها نجات می دهد،و هم یکی از کارکردهای دین را در زمانه ما آشکار می کند. علاوه بر این، این پاسخ بخشی از انتظاراتدینداران از دین را تامین می کند.بنابراین مسالهامکان علم دینی می تواند یکی از مشغله های اساسی فلسفه ، کلام و دانشمندان علوم تجربی در جهان کنونی باشد که البته هریک با پیش زمینه ها و روش ها و رویکرد های خاص خود به آن می نگرند. اما در این امر اشتراک دارند که امکان یا امتناع علم دینی در سرنوشت هر دو تاثیر مهمی دارد. از این رو نظریات موافق و مخالف مهمی درباره امکان یا امتناع علم دینی در جهان غرب، بالاخص جهان اسلام مطرح است.با توجه به تعدد نظریات امکان یا امتناع علم دینی مشخص می شود که در علم دینی متغیرهایی چون : موضوع، مبانی، نظریه، روش، فرضیه، مشاهده، آزمون، هدف و مسائلی از این دست دخالت دارند که هرگونه ویژگی هریک از اینها می‌توانند در ممکن یا ممتنع بودن و ماهیت علم دینی دارای نقش بسیار مهمی باشند.برای نمونه اگر تنها ذاتی بودن روش تجربی برای علم و فراتجربی بودنرا برایدین، در نظر بگیریم می‌توان ترکیب علم و دین را در قالب علم دینی در مواردی چون تجربی بودن روش علم و دینی بودن هدف و غایت آن، تجربی بودن روش و دینی بودن موضوع علم،تجربی بودن روش و دینی بودن پیش فرضهای متافیزیکی آن، تجربی بودن روش و دینی بودن فرضیه‌ها و نظریه‌ها،تجربی بودن موضوع و دینی بودن روش،تجربی بودن موضوع، و تجربی و دینی بودن روش، و تجربی بودن مقام گردآوری و دینی بودن مقام داوری ماحظه کرد.در این میان، برخی از طرفداران علم دینی ، بر نقش باورهای دینی و متافیزیکی در مقام داوری نسبت به گزاره های علمی، و نقش آنها در ایجاد پیش فرضها و ذهنیات ما، در مقام گردآوری و نیز اهمیت گزاره های دینی و متافیزیکی در ارزش سنجی داده ها و نتایج علمی تاکید دارند. بنابراین با در نظر گرفتن متغیر های فوق و ملاحظه ویژگی وحیانی دین و خصوصیت انسانی و تجربی علم،مسئله اصلی پیوند این دو در عبارت علم دینی است که به نظر می رسد این امر از نحوه نگرش به مسائلی مانندرابطه علم و دین، کارکردهای دین و علم ، و میزان انتظارات ما از علم، و بالاخص دین ارتباط مستقیمدارد. لذا بررسی این مسئله مستلزم پاسخ به سه پرسش فوق از دید نظریات امکان علم دینی از سوی فیلسوفان و دانشمندان مهم این دو حوزه است.با این ملاحظات سوال اصلی تحقیق این است که:نظریات امکان علم دینی دارای چه ویژگی هایی هستند؟ نقاط ضعف و قوت این نظریات در چه مواردی است و آیا با نظریات موجود می توان به الگویی از علم دینی که کاربردی باشد رسید؟ اهمیت این تحقیق، در تقریر واضح و ارزیابی نقادانه نظریات علم دینی برای مشخص کردن نقاط قوت و ضعف آنها به منظور تعیین این است که آیا اصلا اصطلاح علم دینی معقول و معنادار است یا نه ؟ اگر جواب بله است چه راه کارهایی را برای برطرف کردن نقص نظریات موجود یا ارائه یک نظریه بدیل می توان پیشنهاد کرد که پاسخ گوی نیازهای جامعه علمی ما باشد. چرا که پاسخ به امکان یا امتناع علم دینی دارای نقش و اهمیت کاربردی حداقل در جوامع دیندار می باشد.توصیف ، تحلیل و مقایسه به منظور کشف روابط پنهان یا پدیده های جدیدعلم دینی یک امر مسلم و امکانپذیر است، هرچند نظریات امکان علم دینی در تلفیق جامع و مانع از کارکردهای دین و علم، و انتظارات ما از آن دو گامهای موثری را برداشته اند، اما الگوهای ارائه شده آنها برای علم دینی نمی تواند کارایی چندانی داشته باشد.از این رو می توان با نقادی آنها به الگوی مناسبتری از علم دینی رسید یا الگوی بدیعی را ارائه داد.برای استدلال به امکان و سپس تحقق علم دینی بایستی از واقعیت های علم تجربی مدرن گذر کرد، یعنی توانمندی ها و محدودیت های آن را درنظر گرفت تا با کمک آموزه های دینی آنها را رفع کرده و علم مزبور را جهت دهی کرد.
سیر تدوین حدیث از عهد نبوی تا آغاز قرن چهارم هجری قمری
نویسنده:
کریم عبدالملکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حدیث پیامبر(ص)به عنون مفسر ومبین آیات قرآن کریم ازجایگاه ویژه ای برخوردار می باشد وبحث پیرامون آن نیز دارای حسا سیت بیشتری است. به همین دلیل دراین تحقیق به بررسی سیر تدوین حدیث ازعهد نبوی تاآغاز قرن چهارم هجری قمری به صورت دقیق پرداخته شده که پس از برسی آثارواخبارودلایل موجود درزمینه چگونگی تدوین حدیث درقرون اولیه اسلام روشن شد که حدیث پیلمبر (ص)درزمان خود آن حضرت توسط برخی ازاصحاب آن حضرت تدوین می شده واز این طریق ونیز ازطریق شفاهی وسینه به سینه به نسل های بعد انتقال یافته است .البته لازم به ذکر است که حدیث شیعهبه دلیل وجود مبارک اهل بیت رسول خدا علیهم السلام وتلاش آن بزرگواران وپیروان آنها دراین زمینه از غنا واعتبار بسیار بیشتری نسبت به اهل سنت برخوردادراست.
  • تعداد رکورد ها : 1252