جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 176
بررسی تطبیقی آراء علامه جعفری و آیت‎الله جوادی آملی در خصوص حیات طیبه و جنبه‎های تربیتی آن
نویسنده:
صدیقه چراغی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر تلاشی است برای تبیین ماهیت انسانی که معمای اعصار و قرون بوده و هست . چراکه شکوفایی معرفت و تأمل در اسرار به ودیعه نهاده شده در وجود او مهمترین رسالت قرآن کریم و انبیاء الهیمی باشد . سرشار بودن وجود آدمی از استعدادهای بالقوه زمینه ی صعود و سقوط او را حتمی می سازد . علامه جعفری و آیت الله جوادی آملی صاحب نظرانی هستند که انسان شناسی انسان را راهگشای خدا شناسی او دانسته و معتقدند آدمی با حذف موانع و ایجاد هماهنگی بین «انسان آن چنان که هست » و «انسان آن چنان که باید » می تواند زمینه ی تحقق حیات طیبه و انسانی را فراهم سازد . پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش است که این دو متفکر در خصوص ماهیت انسان و حیات طیبه چگونه می اندیشند و چه راهکارهای تربیتی را می توان بر اساس اندیشه هایشان ارائه نمود . این دو متفکر دین را عامل معنادار شدن زندگی بشر می دانند و معتقدند شخصیت انسانی با بر خورداری از مدیریت آگاهانه و آزادی تصعید شده در اختیار ، در جریان زندگی می تواند به کمالات عالیه ارتقاء یافته و خود خواهی ها و آشفتگی هایش را در شئون زندگی نیز تعدیل نماید . تحقق این حیات از منظر علامه جعفری در همین زندگی طبیعی با رعایت اصول و ویژگی ها و مولفه های آن امکان پذیر می باشد و آن را حیات معقول می خواند . اما از دیدگاه آیت الله جوادی آملی طیب بودن محصول طبیعت نیست و امری فرا طبیعی است که آن را حیات متألهانه خوانده و به بیان شاخصه های آن می پردازد . بر اساس دیدگاه این دو متفکر برخی از راهکارهای تربیتی پیشنهادی برای تحقق حیات طیبه عبارتند از : پرورش فطرت و روح حقیقت جو ، تعدیل احساسات خام ، پرورش خیرخواهی ، تصعید احساسات بر اساس عقل سلیم ، هماهنگی بین عقل و دین ، مراقبت اخلاقی از خود وخانواده ، توجه به کرامت ذاتی که محدودیت سنی و نوعی ندارد ، محوریت محبت و تواضع در حیات انسانی .
تأویلات عرفانی و فلسفی حضرت امام خمینی از آیات قرآن کریم
نویسنده:
نجمه کریمی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع این رساله، بررسی دیدگاه امام خمینی(ره) درباره تاویل عرفانی و فلسفی آیات قرآن کریم است. آنچه در کتب لغت، علوم قرآنی و تفاسیر مختلف درباره واژه تاویل آمده است؛ همگی به نوعی بازگشت در معنای تاویل اشاره دارند. بازگشت به اصل و یا غایت که به حرکتی ذهنی و عقلی برای فهم پدیده ها انجام می گیرد، همان فرایند تاویل است. در این میان سه دیدگاه ویژه از سوی ابن تیمیه، علامه طباطبائی و آیه الله معرفت درباره تاویل ارائه شده است. بطن قرآن که همان لایه های پنهانی آیات است رابطه ای وثیق با تاویل دارد. همگونی بطن و تاویل با جمع بین حقایق وجودی و ویا معانی کلام دانستن هر کدام از بطن و تاویل بدست می آید. اما درباره رابطه تاویل با تفسیر، سه نسبت ترادف، تباین و عموم و خصوص هر کدام قائلانی دارند. صرفنظر از عطف یا استینافیه دانستن" واو" در آیه هفت سوره آل عمران، از مجموع داده های وحیانی علم تاویل برای غیر خدا نیز اثبات می شود که دستیابی به آن با آگاهی از اصول علمی و انجام توصیه های عملی میسر است. در میان جریان های اسلامی می توان نگاه ویژه فلاسفه و عرفا، به آیات قرآن را مورد مطالعه قرار داد.در این میان امام خمینی به عنوان یک فیلسوف و عارف نظری متمایز به این مقوله دارد. مبانی زبان شناختی، قرآن شناختی و جهان شناختی وی با روشهای تطبیق، توسعه مفهومی و مصداقی و استفاده از زبان ویژه، تاویلات وی ازآیات قرآن را به ارمغان می آورد که البته در این راه رفع موانع و ایجاد شرایط را ضروری می داند. عمده مباحث فلسفی به موضوعات خداشناسی، انسان شناسی و معادشناسی بازمی گردد.این پژوهش با روشی توصیفی، علی و تفسیری انجام گرفته و داده ها به صورت کتابخانه ای گردآوری شده است.امام خمینی(ره) با باور به بطون تودرتوی قرآن و وضع الفاظ برای روح معانی، قلمرو تفسیر را به گونه ای بسط می دهد که برخی تاویلات عرفانی نیز درآن جای می گیرد. از این رو تاویل عرفانی همان تفسیر عرفانی است که به عمق و سر کلام توجه دارد و در آن آیات قرآن با جهان خارج، انسان و حالات وی تطبیق داده می شود. در تاویل فلسفی با براهین عقلی، لایه های زیرین آیات به بحث گذارده می شوند.
خلود نفس و تجسم اعمال از منظر غزالی، فخررازی و امام خمینی(ره)
نویسنده:
فهیمه کرم‌بخش
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
میل به جاودانگی یک میل جبلی و ذاتی نوع بشر است که انسان ها در همه دوران های مختلف قصد داشته‌اند این میل را در خود به ظهور برسانند. ایمان به جاودانگی در همه ادیان ابراهیمی، از ارکان باروهای دینی به شمار می رود و متکلمان مسلمان ضمن اینکه در اصل باور به جاودانگی و معاد اشتراک نظر داشته اند، در چگونگی معاد و کیفیت جهان پس از مرگ اختلاف نظر دارند. به طوری که برخی معاد را جسمانی، برخی روحانی و گروهی دیگر جسمانی و روحانی دانسته اند. هم چنین مسئله ی تجسم عمل و بهشت و جهنم اعمال، از مباحث مهم و مطرح در کلام و حکمت الهی است که به رغم دلالت آیات و روایات بسیار بر آن، تفسیرهای مختلفی از آن نشده، از این رو، این رساله به بررسی بحث خلود نفس و تجسم اعمال از دیدگاه این سه متفکر بزرگ اسلامی، امام خمینی، غزالی و فخر رازی اختصاص یافته است. امام خمینی با توجه به حرکت جوهری، اصل جاودانگی را پذیرفته و قائل به معاد جسمانی و روحانی شده و اثبات می کند که انسان با همین جسمی که در عالم طبیعت بوده، با تمام حیثیت ها و ویژگی ها، بدون کمترین تفاوت و بدون مثلیت بلکه به نحو عینیت، معاد و حشر خواهد داشت. غزالی حقیقت انسان و ملاک این همانی شخصیت انسان را روح می داند و با تمسک به عقل و نقل، اصل جاودانگی انسان را اثبات نموده و آن را جاودانگی در پرتو نفس مجرد و بدن جدید می داند، بدون اینکه مشکل تناسخ حاصل شود. فخررازی در حوزه معاد به شکلی دارای تعدد آراء است. در برخی آثارش بر معاد روحانی تأکید کرده، اما در بیشتر آثارش تصریح به جسمانی بودن معاد می کند. روش این رساله ضمن تبیین دیدگاه های این سه اندیشمند اسلامی، تحلیل و تطبیق آن است.
بررسی گوهر و صدف دین از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) و امام خمینی(ره)
نویسنده:
حسین رضوی‌مظاهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
اصول دین , فروع دین , توحید ذاتی(کلام) , فلسفه اسلامی , توحید ذاتی , توحید ذاتی (اخلاق) , آموزه دینی , دین اسلام (دامنه ادیان پیشرفته) , هنر و علوم انسانی , هنر و علوم انسانی , طباطبایی، سیدمحمدحسین , هنر و علوم انسانی , طباطبایی، سیدمحمدحسین , هنر و علوم انسانی , طباطبایی، سیدمحمدحسین , طباطبایی، سیدمحمدحسین , هنر و علوم انسانی , طباطبایی، سیدمحمدحسین , هنر و علوم انسانی , طباطبایی، سیدمحمدحسین , خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , هنر و علوم انسانی , طباطبایی، سیدمحمدحسین , مکتب‌های فلسفی غرب , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , طباطبایی، سیدمحمدحسین , مکتب‌های فلسفی غرب , هنر و علوم انسانی , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , مکتب‌های فلسفی غرب , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , هنر و علوم انسانی , مکتب‌های فلسفی غرب , درباره علامه طباطبایی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله گوهر و صدف دین یکی از مسائل مهم و مطرح فلسفه دین، در زمان معاصر است. سوال اصلی در این مقاله این است که آیا علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره) به عنوان دو فیلسوف برجسته و معاصر اسلامی مطالبی درباره این مسئله مطرح کرده‌اند و آیا می‌توان از دیدگاه آنان تفسیری برای گوهر و صدف دین ارائه نمود؟ بسیاری از فیلسوفان دین غربی معتقدند دین دارای گوهر و صدف می‌باشد. از نظر برخی گوهر دین، تجربه دینی است و از نظر برخی دیگر اخلاق گوهر دین است و سایر آموزه‌ها صدف دین به شمار می‌رود. بر این اساس، دین چیزی جز همان تجربه دینی – که امری شخصی است – نمی‌باشد. در حالی که علامه طباطبایی و امام خمینی حقیقت دین را تجربه دینی نمی‌دانند، لذا چنین دیدگاهی را در مورد گوهر و صدف دین قابل پذیرش نمی‌دانند.برخی از نویسندگان برای تبیین گوهر و صدف دین تلاش کرده‌اند گوهر و صدف دین را بر پایه ذاتی و عرضی دین تفسیر نمایند. در میان عارفان نیز برخی کوشیده‌اند گوهر و صدف دین را بر اساس تمایز میان شریعت، طریقت و حقیقت توجیه نمایند. در این میان عدّه‌ای نیز گوهر و صدف دین را قابل تطبیق بر اصول و فروع دین دانسته‌اند. عده‌ای نیز معتقدند می‌توان از اهداف عالی و میانی دین، تعبیر به گوهر و صدف نمود. مراد از صدف در این اصطلاح عبارت است از یک امر بی‌ارزش و وسیله‌ای برای دست‌رسی به گوهر که پس از دست‌رسی به گوهر، ارزش خود را از دست خواهد داد.با بررسی آثار علامه طباطبایی (ره) و امام خمینی (ره)، می‌توان گفت که از نظر آنان تعبیر از آموزه‌های دینی به گوهر و صدف قابل قبول نیست، زیرا سراسر دین اسلام، گوهر است و در آموزه‌های دینی چیزی به نام صدف وجود ندارد. بنابراین از آن چه به عرضی دین، شریعت و طریقت دین، فروع دین و اهداف میانی دین تعبیر شده، نمی‌توان به منزله صدف دین یاد کرد. زیرا این موارد دارای ارزش ذاتی هستند، نه آن که صرفا وسیله‌ای برای رسیدن به حقیقت دین باشند. اما آن چه از دیدگاه این دو بزرگوار قابل قبول می‌باشد این است که همه آموزه‌های دینی دارای ارزش ذاتی بوده و تنها از نظر اهمیت در مراتب مختلفی قرار دارند، که در رأس همه آموزه‌های دینی مربوط به توحید قرار دارد.
حجاب‌های عرفانی و مقدمات و ارکان نماز از دیدگاه امام خمینی
نویسنده:
نرجس خاتون سازندگی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در عرفان اسلامی اولین قدم در سیروسلوک معنوی، شناخت موانع وحجاب ها و راه خرق وعبور از آنهاست. آنگونه که می توان ادعا کرد ؛عرفان یا مقدمه ای برای رفع حجاب بین انسان وخداست ویا نتیجه وفروع آن.در آیات قرآن کریم و روایات ائمه معصومین علیهم السلام این بحث مهم مطرح شده و انواع حجابهایی که میان خداوند و مخلوقات او وجود دارد مورد بررسی قرار گرفته است. اما وجه مشترکی که در آیات و روایات به چشم می خورد آن است که حجاب از جانب پروردگار سبحان نیست؛ این مائیم که بواسط? محدود بودن خود در حجاب ها گرفتار گشته ایم. برخی از این حجاب ها بخاطر طبیعت و جسم مادی هر بنده ای است؛ برخی دیگر به خاطر گناهان و عصیانهای اوست و برخی دیگر از این حجاب ها که رقیق و لطیف و نورانی اند؛ همچون آینه ای، حقیقت را به ما نشان می دهند .بسیاری از عرفا در آثار خود بحث حجاب های عرفانی را مطرح کرده ودرباره مفهوم ،علت،انواع وتعداد حجب نظراتی را بیان کرده اند.در باب مفهوم حجاب همه عرفا متفق القولند آن چیز که مارا از خداوند دور می کند و از یاد و ذکر او غافل می سازد حجاب میان عبد و پروردگارش است. اما در جواب این سئوال که سرچشمه این حجب از کجا نشأت می گیرد می توان چند عامل را مطرح کرد : برخی تنزل روح را که سبب تعین و حدود می شود علت حجاب می دانند. برخی دیگر عوالم باطنی ای که تو در توی یکدیگر قرار گرفته اند را علت حجابها دانسته اند و برخی نیز کاستی ها و زشتیهای اخلاقی را پرده و مانعی در مقابل پروردگار می دانند. در باب تعداد حجب نیز اعداد مختلفی ذکر شده است. اما این اعداد هیچ تعارضی با یکدیگر ندارند و تفاوت به اجمال و تفصیل و کلی و جزئی است. همچنین عرفا انواع مختلفی از حجب رانام برده اند اما در اغلب آثار این حجب در دو عنوان حجب نورانی و ظلمانی خلاصه شده استامام خمینی رحمه الله علیه نیز در آثار خود حجاب را به حجب نورانی وظلمانی تقسیم کرده واولین قدم در سیر و سلوک معنوی را شناخت موانع و حجب ظلمانی و خرق و عبور از آنها دانسته و قدم دیگر را شناخت حجب نورانی وکنار زدن آنان از پیش روی سالک معرفی می کنند. حجب نورانی از جمله واژه های رمزی عرفان است، چراکه از جهتی نورند و« مظهر غیر» و از جهتی دیگر حجاب و مانعی در راه رسیدن به حضرت حق تبارک و تعالی به شمار می روند و از این رو می توان آنان را نور سیاه نامید. از منظر امام راحل ،راه کشف این حجب نیز ذکر نام خداوند سبحان ، تقوای الهی وعشق وتوجه و عنایت به آیات پروردگار سبحان است.حضرت امام در بحث حجاب به فطرت محجوبه اشاره کرده ومعتقدند فطرت انسانی که بر نقشه جمال تام و کمال مطلق و با دست قدرت الهی سرشته شده و وسیله عروج انسان به اوج کمال و سعادت ابدی است؛ اگر در پرده های ظلمانی طبیعت مستور شود منشأ همه صفات ناشایست و رفتارهای ناپسند خواهد شد وبا سپاهیان خود که عبارتند از کفر،جهل،یاس، غضب،کبر،جزع،حرص و استکبارو . . . انسان را به نقص مطلق کشانده و او را دچار بزرگترین خسرانها می کند .از منظرامام خمینی جهت گیری سیر و سلوک در تاویل آیات قران کریم نیز جایگاه محوری دارد. ایشان معتقدند کسی که خواهان بهره برداری از معارف قرآن است باید قلب خود را از آلودگی ها پاک کند و از کثافات عالم طبیعت خالی سازد تا بتواند از مواعظ پروردگار در آیات قران کریم بهرمند گرددو مادامی که انسان در حجاب است نمی تواند به قرآن که مصداق نور است نظر اندازد. نماز معراج قرب پروردگار است و برای رسیدن به این جایگاه، باید حجابها و موانع مسیررا برداشت. آن چنانکه سالک برای رسیدن به این هدف ،در طهارت، حجابهای معصیت و آلودگی و خودبینی را خرق می کند و در اذان و اقامه حجاب طبیعت و حجاب تعینات خلقیه و حجاب کثرت افعالی را کنار می زند و در تکبیرات افتتاحیه حجب سبعه را خرق می کند و در قرائت حجاب انانیت و حجاب حامدیت و همچنین حجاب بزرگ فطرت و حجایهای تعینات و تقیدات را کنار می زند. و در رکوع از حجاب وقوف و حجاب اسماء و صفات عبور می کند و در سجده دیگر حجابی از غیب و شهادت را پیش روی خود نمی بیند و عالم را به وجود حقانی مشاهده می کند.و در تشهد و سلام از جنبه یلی الخلقی و جهات باطله مظلمه اشیاء بیزاری می جوید و از خداوند می خواهد که او را از حجب کثرات در امان دارد.و در تکبیرات اختتامیه به تجلیات حق اشاره می کند و عدم احتجاب را به قلب خود یادآوری می کند.
کارکردهای دین در زندگی دنیوی انسان از منظر امام خمینی و علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
معظمه شجاع الدینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
توجه دین به سعادت ابدی و حیات اخروی انسان، هرگز به این معنا نیست که دین نقشی در زندگی دنیوی انسان نداشته باشد. تاریخ بشر گواه این مطلب است که دین دستورهای ویژه ای برای زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد که هر کدام از آن‌ها دارای آثار و برکات فراوانی برای جوامع انسانی می باشد. از آن‌جا که دستورهای دینی ریشه در فطرت انسانی دارد، فاصله گرفتن از آن‌ها باعث بروز مشکلاتی در زندگی انسان می‌شود که بشر با همه‌ی ادعای پیشرفت در علم و تکنولوژی، قدرت رفع آن‌ها را نداشته و در برابر آن‌ها سرگردان است. تربیت افراد به بالاترین درجه کمالات انسانی و تأمین ارزش‌های مادی و معنوی، پاسخ به میل حقیقت جویی و جلوگیری از احساس پوچی در زندگی و پی‌ریزی جامعه ای که در آن حقوق انسانی به بهترین وجه رعایت شود، تنها می‌توان از یک دین الهی انتظار داشت. از این رو پایان نامه حاضر با روش تحلیلی – تطبیقی و با هدف تبیین و بررسی کارکردهای دین در زندگی دنیوی انسان از دیدگاه دو اندیشمند بزرگ جهان اسلام، علامه طباطبایی? و امام خمینی? در نظر دارد به بررسی این موضوع ‌بپردازد که دین مبین اسلام به ابعاد دنیوی وجود انسان توجه ویژه داشته واز اصلی ترین کارکردهای دین، تلاش در جهت تأمین صحیح نیازهای مختلف وجود انسان است که در نهایت به سعادت اخروی او منتهی می‌شود. از مطالعه و بررسی های انجام شده، به دست آمد که دین شامل کارکردهای دین در سبک زندگی عملی (مانند دستور به نظافت، نهی از شرب خمر و ورزش)؛ کارکردهای روانی ـ معنوی (مانند تهذیب اخلاق، توکل، دعا، صبر و ذکر) و کارکردهای عقلی (مانند واقع بینی و توصیه به علم اندوزی) می باشد. هم‌چنین ایجاد وحدت، عدالت، آزادی، نظارت همگانی از مهم‌ترین کارکردهای دین در عرصه اجتماعی است.
تاثیر اندیشه‌های هرمنوتیکی غربی بر دیدگاه‌های محمد مجتهد شبستری
نویسنده:
فرزانه بازیار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
موضوع این رساله بررسی تأثیر اندیشه‌های هرمنوتیکی غربی بر دیدگاه‌های محمد مجتهد شبستری است؛ هدف از بررسی چنین موضوعی مسائل جدیدی است که امروزه برای متکلمان پیش می‌آید و نیازمند پاسخ‌هایی جدید است. از یک سو دین که به عنوان یکی از نیازهای اساسی بشر و برای بهبود زندگی انسان‌ها آمده در عصر جدید نیازمند قرائتی جدید است و از دیگر سو هرمنوتیک به عنوان فن تفسیر متون تعاریف مختلفی داشته و کاربرد آن در تفسیر متون دینی جای بحث بسیار دارد. در این رساله به بررسی این پرسش‌ها پرداخته شده که آیا مجتهد شبستری در بیان دیدگاه های هرمنوتیکی خود برای تفسیر متون دینی اسلامی‌تحت تأثیر اندیشه‌های هرمنوتیکی غربی قرار داشته؟ و اگر چنین تأثیری مشاهدهمی‌گردد، وی تحت تأثیر کدام متکلمان قرار داشته و چگونه از دیدگاه‌های آنان بهره برده است. سوال دیگر این است که آیا وی خود نیز موارد تازه‌ای را به این دیدگاه‌ها افزوده است یا مقلد صرف دیدگاه‌های آنان بوده؟ و اینکه اصولاًً به کاربردن هرمنوتیک که ابتدا در مورد متون مقدس مسیحی و توسط متکلمان غربی و مسیحی به کار گرفته شده در تفسیر متون اسلامی‌جایز است یا خیر؟در بررسی سوالات مطرح شده در رساله از شیوه‌ی کتاب خانه‌ای استفاده شده است؛ و به نظر می‌رسد اینکه شبستری در بیان دیدگاه‌های خود درباره‌ی دین و تفاسیر مختلفی که از دین می‌تواند وجود داشته باشد کاملاً تحت تأثیر دیدگاه‌های متکلمان غربی مسیحی از جمله شلایرماخر، بولتمان و تیلیش قرار دارد. شبستری همچون شلایرماخر شیوه‌ی انسانی را برای تفسیر دین پذیرفته است؛ به این معتقد است که تفسیر دین باید تفسیر انسانی باشد. همچنین وی شیوه‌ی پدیدارشناسی را برای دین در نظر گرفته که مشابه روشی است که شلایرماخر در تجربه‌ی دینی دانستن متون دینی مسیحی به کار می‌برد. همچنین شباهت‌هایی بین دیدگاه‌های شبستری و دیدگاه بولتمان در مورد انسان وجود دارد که در نهایت سبب شده تا این دو تعریف انسان از دیدگاه هیدگر را بپذیرند که تعریفی اگزیستانسیالیستی از انسان است. در مورد شباهت دیدگاه‌های شبستری و تیلیش نیز می‌توان گفت دیدگاه هر دو درباره‌ی عقل یکسان است و عقل را عقل خود بنیادی می‌دانند که دیگر خدا برایش مسئله نیست. البته با همه‌ی شباهت‌هایی که دیدگاه شبستری با دیدگاه متکلمان غربی دارد، وی برای نشان دادن صحت دیدگاه‌هایش به جست وجو در تاریخ کلام اسلامی‌پرداخته؛ در مورد معنای ایمان، وحی و.... وی دیدگاه‌های گروه‌های مختلف کلامی‌را از مذاهب مختلف بررسی کرده است.درباره‌ی این مسئله نیز که آیا کاربرد هرمنوتیک در متون اسلامی‌کاری صحیح است یا خیر باید گفت با توجه به دیدگاه‌های متفاوت شبستری و کسانی که برخلاف دیدگاه وی معتقدند نباید شیوه‌های غربی و مسیحی را برای متون دینی اسلامی‌به کاربرد می‌توان گفت نوع نگاه این دو گروه با یکدیگر متفاوت بوده و شبستری نتیجه‌ی بسیار متفاوتی را از تفاوت‌های موجود در اسلام و مسیحیت گرفته است.
نسبت علم و دین از دیدگاه مرتضی مطهری و مهدی بازرگان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پیشرفت علوم تجربی بعد از پیدایش نهضت علمی در غرب موجب به وجود آمدن چالشهای جدی میان علم و دین شده و از آن زمان دیدگاههای متفاوتی دربار? نسبت میان علم و دین ارایه گردیده است. علاوه بر دیدگاه تعارض که علم و دین را دو امر ناسازگار و متعارض می انگارد، دیدگاههای دیگری نیز برای تبیین این رابطه ارایه شده است که از جمله می توان به دیدگاه تمایز ، دیدگاه مکملیت و دیدگاه مشابهت اشاره کرد. تلاش مرتضی مطهری و مهدی بازرگان به عنوان دو اندیشمند مسلمان نشان دادن عدم تعارض میان علم و دین بوده است. مطهری به عنوان عالم علوم اسلامی نگاهی فلسفی به مسئله دارد و در پی حل تعارضات ادعا شده با تحلیل پیش فرضهای فلسفی مسائل است. او معتقد است علم و دین با یکدیگر تعارضی ندارند و پنداشت ناسازگاری به سبب برداشتهای نادرست از مسائل علمی پدید آمده است. او علم و دین را مکمل یکدیگر و انسان را نیازمند هر دو می‌داند. بازرگان اما دانش آموخته علوم تجربی است و سعی دارد با روش علوم تجربی اعتقادات و آموزه‌های دینی را توجیه علمی کرده و آنها را مطابق دستاوردهای علمی نشان دهد. بازرگان نیز علم و دین را متعارض نمی‌داند و در تلاش است علم و دین را مشابه یکدیگر نشان دهد. دیدگاه بازرگان دربار? رابطه علم و دین در اواخر عمرش تغییر کرده و به دیدگاه تمایز گرایش پیدا کرده است.
لذت و الم اخروی از منظر ابن سینا سهروردی و ملا صدرا
نویسنده:
مرتضی حامدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث معاد در فلسفه ی اسلامی از جایگاه والایی برخوردار است. آنچه در تاریخ اندیشه ی اسلامی محل مناقشات جدّی بوده، کیفیت آن و وضعیت نفوس انسانی درآخرت است. حکیمان، متکلمان و عالمان دینی هرکدام از یک زاویه به تبیین مسأله پرداخته اند. ابن سینا با به رسمیت شناختن آیات وحیانی و ارائه ی تفسیری نمادین از قرآن، ابتدا روح آدمی را جوهری باقی و ماندگار دانسته، همه ی قوای نفس انسانی را به جز قوه ی عاقله مضمحل می دانست. طبق این مقدمه، لذت ها و آلام اخروی، مطابق آن قوه، عقلانی خواهد بود. علم و عمل باعث سعادت یا شقاوت و صعود او به رتبه ی لذایذ مجرد از ماده و جسمانیت خواهد شد .اما نفوس ناقصه- در علم و عمل – با توجه به بقای روح، از لذایذ جسمانی برخوردار می شوند. بُله و صِبیان نیز در اندیشه ی سینوی دارای لذت یا المی جسمانی هستند اما سایر نفوس اعم از کاملان در علم و عمل و ناقصان در عمل و کاملان در علم، دارای لذتی عقلانی خواهند بود.سهروردی که اندیشه اش متاثر از حکمت ایرانی است با پی ریزی فلسفه ی نوریه به تفسیری نوین از جسمانیت اخروی دست یافت. او برازخ را پرتو نورالانوار می دانست که نفوس بشری در دنیا و آخرت، آن را همراهی می کنند. وی با تقسیمی جامع از نفوس، بالاترین لذت اخروی را، انغماس در دریای نور الهی می دانست، نفوس متوسط انسانی را در جایگاه مُثُل معلّقه می نشاند به طوری که می توانند با خلق صُوَر معلّق به لذایذ روحانی یا جسمانی نائل آیند. وی خلاء تعلق نفوس ناقصه را با نظریه ی تعلق به اجرام سماوی پر می کند و لذت اخروی را با بدن مثالی تحکیم می بخشد . ملاصدرا که بیش از دیگران دغدغه ی حفظ ظواهر گزاره های دینی داشته، به سبک دیگری به توجیه لذایذ و آلام اخروی پرداخت. او برخلاف ابن سینا، آیات را به مسلخ تأویل نمی بُرد ولی از آن طرف با طرح اصولی متعدد، به روحانی و جسمانی بودن لذت ها و رنج های اخروی استدلال می نمود. او با اثبات تجرد قوه ی خیال به تبیین فلسفی از همه ی لذایذ و آلامی که در قرآن برای انسان درنظر گرفته شده پرداخت. از نظر ا و نفوس قادرند همه ی آنچه را که صاحبان شریعت از ثواب و عذاب وعده داده اند، به طور عینی خلق نمایند. وی اگرچه بالاترین لذت اخروی را روحانی می دانست، اما لذت نفوس متوسطه و ناقصه را جسمانی توجیه می کرد.
نقش اراده در شکل گیری معرفت با تأکید بر آرای ابن‏ سینا و ملاصدرا
نویسنده:
مصطفی جمالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم حوزه معرفت‏شناسی، بررسی تأثیر عوامل غیرمعرفتی در شکل‏گیری معرفت است که در این مسئله نیز بحث نسبت اراده و معرفت از مهم‏ترین مباحث است؛ برهمین‏اساس موضوع این رساله تحت عنوان بررسی نقش اراده در شکل‏گیری معرفت با نگاهی هستی‏شناسانه انتخاب شد. در نگاه نخست شاید براساس مباحث فلسفی درباره مبادی فعل اختیاری، حکم شود که مبادی فعل اختیاری (تصور، تصدیق و شوق )، خود اختیاری و ارادی نیست؛ ولی با دقت در سایر مباحث فلسفی مرتبط با علم و ادراک می‏توان به این نتیجه رسید که براساس اندیشه سینوی و صدرایی، شکل‏گیری ادراک انسانی ـ چه در حوزه ادارکات جزئی (حسی و خیالی) و چه در حوزه ادراکات کلی ـ فقط محصول انعکاس جبری تصویر واقعیت در ذهن انسان نیست؛ بلکه اراده و اختیار انسان نیز در شکل‏گیری ادراکات تأثیرگذارند.این مسئله در اندیشه صدرایی براساس حرکت جوهری وضوح بیشتری می‏یابد. بنا بر حرکت اشتدادی نفس انسانی و متناسب با سعه وجودی و تکامل انسانی ـ که امری ارادی و اختیاری است ـ درک انسان وضوح و اشتدادی متناسب پیدا می‏کند؛ به‏ویژه در حوزه ادرکات حصولی انسان، این نفس انسانی است که با تکامل جوهری خود و در سایه اتحاد با مبادی عالیه وجود به انشای ادراکات می‏پردازد و مواجهه با واقعیت تنها معد و زمینه‏ساز این انشای ارادی انسان است. با توجه به این زمینه در نگاهی دقیق می‏توان گفت که انسان فقط از طریق قوه نظری خود با واقعیت مواجه نمی‏شود؛ بلکه با همه ابعاد وجودی و قوای خود با عالم واقع مواجه می‏شود. همه قوای انسان در صورتگری از خارج سهم‏تأثیر دارند و ادراک محدود به تأثیر یک‏طرفه خارج در ذهن نیست؛ در عین تأثیرگذاری خارج بر قوای ادراکی انسان، ظرفیت عقلانی انسان، تمایلات انسان، کیف مواجهه انسان با واقعیت در ادراک او حضور دارد؛ ضمن اینکه حضور ابعاد وجودی انسان در شکل‏دهی ادراک نیز یک حضور ارادی است؛ به‏سخن‏دیگر اراده انسان از طریق قوای نفسانی او با عالم واقع مواجه می‏شود و از آن صورتگری می‏کند. به‏نظرمی‏رسد که این تحلیل با مبنای حکمت متعالیه که به اصل «النفس فی وحدتها کل القوی» قائل است، سازگار باشد؛ چراکه نفس با تمام قوا با امر واقع مواجهه دارد.براین‏اساس ادراک، اشراف فاعلی و مبدأ نفوذ و تصرف انسان در امر واقع است؛ البته این حضور فاعلیتی ارادی انسان در ادراکات مختلف به‏شکل یکسان تفسیر نمی‏شود؛ به‏نحوی‏که کمترین حضور اراده انسان در ادراکات حسی جزئی است و در سطحی از ادراکات پایه، اراده انسان از نپذیرفتن این سطح از ادراکات عاجز است؛ ولی حضور اراده انسان در سطوح بعدی ادراکات، اعم از ادراکات کلی و ادراکات مرکب ـ که تبدیل به یک نظریه علمی خاص معطوف به کارآمدی خاص است ـبسیار پررنگ‏تر می‏شود.با توجه به نقش اراده در شکل‏گیری معرفت، دیگر نمی‏توان در مسئله نظریه صدق در مباحث معرفت‏شناسی، با نگاه رئالیسم صرف، به نظریه کشف تطابقی قائل شد؛ برهمین‏اساس در گام نخست، نظریه «هماهنگی در جهت» و در گام بعد، نظریه «حجیت» به‏عنوان نظریه صدق در ادراک بیان گردیده است. در پایان به بررسی اشکال نسبیت مطلق پرداخته و این نکته تبیین می‏شود که آنچه قابل دفاع نیست، نسبیت مطلق است و ضرورتی نداردکه مطلقاً نسبیت در ادراک را مردود دانست؛ اتفاقاً در دو حوزه عقل عمل و عقل نظر هم می‏توان پایگاه‏های ثابتی ترسیم کرد و در دام نسبیت مطلق دچار نشد.
  • تعداد رکورد ها : 176