جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 349
معقولات ثانی منطقی و مفاهیم محض فاهمه کانتی
نویسنده:
یارعلی کرد فیروزجائی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دانشگاه باقرالعلوم,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در فلسفه و منطق، انواع مفاهیم است. در منطق سنتی و فلسفه اسلامی، مفاهیم به سه دسته ماهوی، معقولات ثانی منطقی و معقولات ثانی فلسفی تقسیم شده‌اند. در مقاله حاضر، ابتدا دیدگاه‌های فیلسوفان مسلمان درباره معقولات ثانی منطقی بررسی شده است. در فلسفه مغرب‌زمین نیز کانت از مفاهیم محض فاهمه یا مقولات سخن گفته است که با معقولات ثانی منطقی و فلسفی قابل مقایسه است. از این رو پس از گزارش چگونگی طرح مفاهیم محض فاهمه در فلسفه کانت و بررسی احکام آن، دیدگاه کانت درباره این مفاهیم با دیدگاه‌های منطق‌دانان سنتی درباره معقولات ثانی منطقی بررسی تطبیقی می‌شود.
صفحات :
از صفحه 69 تا 90
مساله امکان در فلسفه کانت و نقادی آن از دیدگاه صدرالمتالهین
نویسنده:
عسکر دیرباز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در سلسله تفکر فلسفی، فلسفه کانت یکی از حلقه هایی است که نمی توان آن را نادیده گرفت. این فلسفه، در عین پیوند وثیق با حلقات پیشین، تاثیر ژرف و شگرف در حلقات پسین دارد. در میان اجزا و ارکان فلسفه کانت، مقولات فاهمه بخاطر نقش آنها در تبیین عینیت، کلیت و ضرورت قضایا، دارای اهمیت ویژه ای است. مقولات جهت، بلحاظ خصوصیاتی که کانت برای آنها قائل است با مقولات کمیت، کیفیت و نسبت، در عین تعامل تفاوتی بارز دارد. مقوله امکان علاوه بر اوصاف خاصی که در مقابل مقوله فعلیت و ضرورت دارد، واجد امتیازات مقولات جهت و مقوله بطور کل نیز هست. خاستگاه حکم ظنی و در نتیجه تامین کننده احتمال صدق قضیه و حکایت گری از رابطه مدرک با متعلق معرفت از جمله این خصایص است. با این حساب تنها آنچه بر حسب مقولات، ممکن المعرفه باشد، ممکن التحقق خواهد بود. در امکان بعنوان اصل، آنچه مطابق با شرایط صوری تجربه باشد، ممکن التحقق دانسته می شود. بدین ترتیب مقوله امکان در محدوده معرفت تجربی، اعتبار یافته ‏‎Contingent‎‏در نسبت با واجب الوجود امری غیرمعتبر می باشد. بلحاظ آنکه در فلسفه صدرالمتالهین معرفت فلسفی، حتی فراتر از حیطه تجربه، معتبر و قابل دفاع منطقی است، ‏‎Contingent‎‏ در نسبت با واجب الوجود، در برهان امکان و وجوب تبیین معتبری می یابد. تبیین فلسفی، خاستگاه و اعتبار امکان بعنوان معقول ثانی فلسفی، قابل دفاعتر از مقوله امکان بعنوان صورت محض فاهمه دانسته شده، رای کانت در این باره، قابل تجدید نظر معرفی شده است. در این رساله، ضمن استدلال بر دعاوی یادشده، اولا استناد کانت به آنها که استنباطی از مجموعه آرا اوست مدلل شده، ثانیا شالوده هایی از فلسفه صدرالمتالهین که هم حوزه با نقطه نظرات کانت در باب مساله امکان است گزینش شده و چالش آنها بلحاظ مبادی، مبانی و لوازم مورد بررسی قرار گرفته است.
نسبت عقل و دین در فلسفه کانت
نویسنده:
اسماعیل سعادتی خمسه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
چکیده :
نسبت دین و عقل در فلسفه کانت از جمله موضوعاتی است که داوری سریع و قطعی در مورد آن دشوار است. در این مقاله سعی می‌شود با توجه به آثار مهم کانت و به‌ویژه با تأکید بر دین فقط در محدوده عقل موضع حقیقی و واقعی کانت در این مورد کشف و تشریح شود. با توجه به ایده‌آلیسم استعلایی و اصالت‌بخشی به خودآیینی عقل در فلسفه نقدی و نیز با دقت در استعاراتی که کانت در آثار خود به کار می‌برد، به این نتیجه متمایل می‌شویم که در ساختمان فکری کانت اموری از قبیل خدا، وحی، دین و جاودانگی هر چند به اشکال مختلف مورد توجه و گاه مورد تأکید قرار گرفته است؛ ولی این امور یا به‌عنوان اصل موضوعه اثبات نشده اخلاق و ایده ذهنی فرادید هستند و یا اهمیت و اعتبار آن‌ها تا اندازه‌ای است که هم‌سو و هم‌ساز با اصول و قواعد وضع شده توسط عقل خودآیین بشری و وجدان‌گاه معینْ این عقل و گاه پشت‌گرم به چنین عقلی باشد. خدا در نهایت در اندیشه‌ی کانت به جامعه مشترک‌المنافع اخلاقی، که جامعه مبتنی بر فضیلت محسوب می‌شود، تحویل می‌رود؛ و جاودانگی نیز از جنبه فردی و شخصی خارج شده به امیدی نوعی و جمعی برای تحقق چنان جامعه‌ای تبدیل می‌شود. بدین ترتیب، وحی به‌عنوان پدیده‌ای شخصی، همچون خواب، تا آنجا مورد توجه است که هم‌سو و سازگار با قواعد و قوانین و آرمان‌های عقل خودآیین، اعم از نظری و عملی، باشد؛ وگرنه، علی‌الاصول، مانند خواب نوعی جنون موقت و خروج از ساحت اجتماعی انسان به شمار آمده و به طور ضمنی و با ظرافت تمام چوب رد و انکار می‌خورد.
صفحات :
از صفحه 73 تا 105
نگاهی به جایگاه مفهوم «استعلایی (Transcendental)» در فلسفۀ نظری کانت * (با توجّه به پاره‌ی از مصادیق آن در کتاب نقد عقل محض)
نویسنده:
علی‌اکبر عبدل‌آبادی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مفهوم «استعلایی»، بنیادی‌ترین مفهوم در فلسفۀ نظری کانت است. از همین رو، فهم معرفت‌شناسی کانت اساساً مبتنی بر فهم معنا، کاربرد و کارکرد این مفهوم در نظر اوست. در این مقاله، با روشی توصیفی- تحلیلی، خواهیم کوشید که با توجّه به پاره‌ای از مصادیق مفهوم «استعلایی» در کتاب نقد عقل محض، نشان دهیم که فلسفۀ نظری کانت، برخلاف فلسفه‌های عقلی و تجربی پیش از وی که همگی «متعالی - محور»ند، به چه معنا و چگونه فلسفه‌ای «استعلایی- محور» است. برای انجام این کار خواهیم کوشید که با بیان تحلیل کانت از ساختار و کارکرد منطقی احکام فاهمه حضور مفهوم «استعلایی» در قالب سلسله‌ای از عناصر غیر تجربی، بویژه عنصر«وحدت خودآگاهی محض»، در معرفت‌شناسی کانت را نشان دهیم.
صفحات :
از صفحه 81 تا 103
امر سوم در احکام تألیفی پیشینی در فلسفة کانت
نویسنده:
رضا ماحوزی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کانت معتقد است در احکام تألیفی، به امر سوم یا واسطه‌ای نیاز است تا محمولی که بیرون از مفهوم موضوع است و به‌عبارت دیگر، مندرج در مفهوم موضوع نیست، به نحو مرتبط و ضروری به موضوع حمل کنیم. این مسأله در مورد احکام تألیفی پیشینی به صورت معمایی ظهور می‌کند؛ زیرا این احکام، فاقد هرگونه محتوای تجربی بوده و بنابراین برخلاف احکام تألیفی پسینی، نمی‌توان برای آن‌ها ازشهودهای تجربی به عنوان امر سوم سود جست. از همین‌رو، لازم است این امرسوم، کاملاً پیشینی و محض باشد تا امکان ساخته شدن و معناداری احکام تألیفی پیشینی را میسر سازد. این واسطة پیشینی در این احکام، شهود محضِ زمان است که کارکردی دو سویه دارد. به این نحو که حین فعالیت قوة خیال در وحدت‌دهی به کثرات حسی و تألیف مفهوم‌ها و شهودها به مدد زمان، هم تجربة عینی ساخته می‌شود و هم احکام تألیفی پیشینی، که ناظر به مفاهیم محض فاهمه هستند و همچون قواعد و اصول به‌کارگیری آنها عمل می‌کنند، ساخته شده و به ‌عبارت دیگر، متعیّن می‌شوند. تبیین این مسأله و معرفی این واسطة پیشینی، هدفی است که این نوشتار درصدد بیان آن است.
صفحات :
از صفحه 89 تا 104
مسئله ما بعد الطبیعه در فلسفه کانت و هایدگر
نویسنده:
قدرت الله قربانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئله مابعدالطبیعه به عنوان اساسی‌ترین پرسش در اندیشه کانت و هایدگر، کل نظام فلسفی آنها را تحت تأثیر قرار داد. از این رو، مسئله عمده کانت، چالش‌های اساسی عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی با مابعدالطبیعه زمان او بود که باعث بطلان و شکست مابعدالطبیعه گردید. لذا تلاش عمده او نجات مابعدالطبیعه از جزمیاتی بود که گریبان‌گیر آن شده بود. هایدگر نیز مثل کانت، توجه اصلی خود را به مابعدالطبیعه معطوف کرده و مابعدالطبیعه زمان خود را دچار بحران‌های اساسی می‌دانست و درصدد بود تا به احیای دوباره اساس آن بپردازد.کانت امکان یا عدم امکان مابعدالطبیعه را به امکان صدور احکام تألیفی پیشین در آنها احاله کرد و با تبیین نحوه کارکرد مقولات حس و فهم، و نشان‌دادن این‌که اطلاق آنها تنها در عالم تجربه و پدیدار است، مفاهیم ناپدیداری و اشیاء فی نفسه را به علت این‌که مفاهیم عقلی صرف هستند، از قلمرو علم انسان خارج کرد و نشان داد که اگر ما مفاهیم عقلی را با استفاده از مقولات فاهمه برای اثبات مسائل مابعدالطبیعه مانند آزادی، خلود نفس و خدا به کار ببریم، دچار تناقض می‌شویم. پس چون مابعدالطبیعه دارای احکام غیرتجربی و تحلیلی پیشین هست، امکان کاربرد احکام تألیفی پیشین در آن وجود ندارد.بنابراین، مابعدالطبیعه به عنوان یک علم، غیرممکن و باطل است، اما به عنوان یک تمایل و استعداد طبیعی وجود آن مورد تصدیق است.هایدگر نشان داد که نقد عقل محض کانت طرحی بود برای احیای مابعدالطبیعه، از این‌رو، کانت مسئله امکان هستی را در مابعدالطبیعه به پرسش از امکان وجود احکام تألیفی پیشین ارتباط داد. اما در عین حال، نحوه مواجهه هایدگر با مابعدالطبیعه تفاوت زیادی با کانت داشت؛ یعنی از آن‌جاکه وجود برای او مقام اول داشت، بحران مابعدالطبیعه را ناشی از غفلت از وجود و پرداختن به موجودات، و تغییر معنای حقیقت از انکشاف وظهور به مطابقت می‌دانست که در نتیجه آن، انسان به عنوان فاعل شناسا محور موجودات و حقیقت شده است. هایدگر سپس با طرح ویژگی‌های گوناگون وجود، بالاخص اوصاف دازاین، مانند زمان‌مندی، جهان‌مندی، زبان و غیره، درصدد احیای اساس مابعدالطبیعه بود، اما به این نتیجه رسید که احیای مابعدالطبیعه اساسا غیرممکن است و لذا باید از آن گذشت، که او با این گذشت، کل تفکر مابعدالطبیعی غرب را پشت سر می‌گذارد تا این‌که به تفکر، متفکران عهد پیش از سقراط، چون هراکلیتس و پارمنیدس برسد تا تذکر نسبت به وجود امکان‌پذیر گردد.
صفحات :
از صفحه 126 تا 150
فلسفه دين كانت
نویسنده:
لاورنس پاسترناك؛ مترجم: مريم هاشميان
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
وضعیت نشر :
تهران - ایران: ققنوس,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
درباره کتاب: ایمانوئل کانت در سراسر دوران فعالیت [فکری]اش، درگیر بسیاری از مسائل عمده‌ای بود که فلسفه معاصر آن‌ها را ذیل عنوان «فلسفه دین» دسته‌بندی می‌کند. این مسائل مشتمل‌اند بر براهین وجود خدا، صفات خدا، بقای نفس، مسئله شر، و ارتباط مبادی اخلاقی با عمل و باور دینی. توجه کانت در نوشته‌های دوره به‌اصطلاح «پیشانقدی»اش، یعنی دوره پیش از انتشار نقد عقل محض در سال ۱۷۸۱، اساسا معطوف به کارکرد و جایگاه نظری مفهوم خدا بود. لذا، در پی آن بود که مفهوم خدا را درون مجموعه‌ای از اصول فلسفی بنیادی قرار دهد که به طور نظام‌مند سامان یافته باشد، اصولی که سامان و ساختار جهان را تبیین می‌کنند. او در بسط فلسفه نقدی‌اش، نقش جدیدی برای اصول فلسفی در فهم سامان و ساختار جهان پیش نهاد. در نتیجه، برنامه نقدی کانت بر تلقی او از جایگاه و نقش مفهوم خدا در درون طرح نظری متافیزیک، تأثیری چشمگیر داشت. علاوه بر این، فلسفه نقدی جایگاهی فراهم کرد که کانت می‌توانست از آن‌جا به وجهی بسیار صریح‌تر از نوشته‌های متقدم خود به سایر ابعاد مهم مفاهیم خدا و دین بپردازد. در این میان، ابعاد اصلی عبارت‌اند از معنا و اهمیت اخلاقی و دینی‌ای که آدمیان به مفهوم خدا نسبت می‌دهند. لذا، با نظر به چنین بالندگی‌هایی در تفکر کانت، این مدخل مباحث اولیه او در باب این موضوعات را درون بافتار فلسفی کلی دوره پیشانقدی‌اش جای می‌دهد و سپس تلقی وی را از این موضوعات در دوره پس از سال ۱۷۸۱ به مؤلفه‌های کلیدی برنامه نقدی او ربط و ارجاع می‌دهد. نیز مسائلی را پررنگ می‌کند که همچنان برای تفحص فلسفی در دین اهمیت دارند. این مسائل عبارت‌اند از کارکرد فلسفی مفهوم خدا، براهین وجود خدا، ارتباط اخلاق و دین (شامل مفاهیم «ایمان اخلاقی» و «شر بنیادی») و نقش دین در پویایی فرهنگ و تاریخ بشری. بخشی تکمیلی با عنوان «تأثیر فلسفه دین کانت» از تأثیر شرح او از دین بر کاوش‌های فلسفی و الهیاتی متعاقب آن بحث می‌کند.
رابط عقل و خدا در فلسفه کانت
نویسنده:
معصومه جنگلی کاخکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اکثر کسانی که در حوزه فلسفه و همینطور دین کار می‌کنند، به خوبی می‌دانند که کانت عقل نظری را ناتوان از شناخت خدا اعلام می‌کند و معتقد است ما اگر بخواهیم وجود متعلق این مفهوم عقلی را ثابت کنیم، باید از طریق دیگری غیر از عقل نظری مبادرت به انجام چنین کار کنیم. اما فهم اینکه کانت چرا عقل نظری را ناتوان از شناخت خدا اعلام می‌کند و سپس در جستجوی آن است که از طریق دیگری غیر از عقل نظری وجود آن را ثابت کند برای کمتر کسی حاصل شده است. به همین خاطر ما در این پژوهش قصد داریم چنین کاری انجام دهیم. یعنی بررسی کنیم و ببینیم که کانت چه تعریفی از عقل نظری دارد، که طی آن عقل نظری ناتوان از شناخت خداوند است. طریق دیگری که کانت برای اثبات وجود خدا پیشنهاد می‌کند چه طریقی است؟ و آیا کانت توانسته است از این طریق وجود خدا را اثبات کند؟خواهیم دید که چون کانت، شناخت‌های عقل نظری را برآمدی از صورت و ماده شناخت می‌داند، و چون ما از عالم ماراء تجربی هیچگونه سهش و ادراک تجربی‌ای که همان ماده شناخت است، نداریم پس نمی‌توانیم هیچ‌گونه شناختی از این عالم داشته باشیم. وجود خدا و سایر مباحث مربوط به اعتقادات دینی هم در حوزه اینگونه شناخت‌ها قرار می‌گیرند، در نتیجه وقتی کانت، امکان کسب شناخت از این عالم را غیرممکن اعلام می‌کند، مسئله وجود خدا و همینطور سایر مباحث فلسفه دین منتفی می‌شود.اما روش کانت در اثبات وجود خدا از طریق عقل عملی هم چندان معتبر به نظر نمی‌رسد. چون کانت در این برهان فرض می‌گیرد که عقل رسیدن به خیر اعلأ را فرمان می‌دهد و چون این خیر اعلأ برای تحقق یافتن نیازمند علتی خارج از گود است، نتیجه می‌گیرد که این علت خارج از گود همان خدا است. در نتیجه خدا به عنوان یکی از اصول موضوعه عقل عملی به اثبات می‌رسد. اما کانت در تعریفی که از عقل عملی ارائه می‌کند، نتوانسته است ثابت کند که عقل عملی رسیدن به خیر اعلأ را فرمان می‌دهد. به همین خاطر این برهان نمی‌تواند مبنای اثبات وجود خدا قرار بگیرد و مخدوش است.
عنصر زمان در فلسفه‌ی کانت و هایدگر
نویسنده:
حسین آزاد منجیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این جستار در پی آن است که نقش زمان را در معرفت‌شناسی و وجود‌شناسی فلسفه‌ی کانت و هایدگر مورد بررسی قرار دهد. بههمین منظور پایان‌نامه‌ی حاضر در سه بخش تدوین شده است. بخش نخست در پی دست‌یابی به معانی کلی و عام زمان نزد دو فیلسوف است. در بخش دوم، با اشاره به فلسفه‌ی هر دو فیلسوف سعی شده است تا نقش زمان در مباحث وجودشناسی آن‌ها مورد بررسی قرار گیرد. در این‌جا، سعی شده تا با توجه به تفسیری که هایدگر از فلسفه‌ی کانت داشته است به تقریب آراء آنان در باب نقش زمان در وجودشناسی نیل شود. به این منظور برای تبیین زمان‌مندی دازاین، ابتدا به سه ساحت بنیادین دازاین یعنی قیام ظهوری، درافتادگی و پرتاب‌شدگی پرداخته و پس از آن، پروا که این سه ساحت را متحد می‌سازد تبیین شده‌ است و نشان داده شده که چگونه هایدگر از پروا به زمان-مندی می‌رسد. در ادامه آراء کانت در باب حسّیات استعلایی و شاکله‌ی وجود مورد بررسی قرار گرفته و قوه‌ی خیال در کانت با زمان‌مندی نزد هایدگر همسان دانسته شده است. در بخش سوم، با تأکید بر معرفت‌شناسی دو فیلسوف مسأله ی زمان مورد بررسی قرار گرفته است. در این بخش حسّیات استعلایی، شاکله‌ها و مقولات کانت به تفصیل بررسی شده وبا نگاه خاصی به پدیدارشناسی هایدگر، سعی شده است تا اندیشه های این دو فیلسوف به یکدیگر نزدیک شود. در پایان نشان داده شده است که هایدگر نتوانسته است مسأله‌ی فاصله ی بین پدیدار و شیء فی نفسه را که در فلسفه ی کانت ایجاد شده بود، حل نماید.
جایگاه دین در فلسفه کانت
نویسنده:
محمدمهدی موسوی مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
  • تعداد رکورد ها : 349