جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 244
تبیین و نقد رابطه اخلاق و زیبایی‌شناسی از منظر شوپنهاور
نویسنده:
منا مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نظریه اخلاق شوپنهاور، در فلسفه اخلاق از اهمیت زیادی برخوردار است. در مباحث فرا اخلاقی با آن که نمی توان کاملاً، تقسیم بندی های تحلیلی را برای فلسفه وی در نظر گرفت، اما نظریات اصلی در فرا اخلاق در باب واقعیت و معنا مبنای استناد و استفاده ما در مباحث فرا اخلاقیِ شوپنهاور می باشد.رساله حاضر به این مسئله می پردازد که شوپنهاور چه معیارهایی را برای گزاره های اخلاقی و صدق و کذب آن ها در نظر می گیرد.همچنین خواهیم دید که شوپنهاور در تبیین رهایی از اراده و روند ژرف اندیشی می تواند تعریفی جامع از اخلاق ارائه دهد. نگارنده کوشیده است در پاسخ به مسائل مورد بحث درباره اخلاق و طریق دیگرِ نفیِ اراده، یعنی زیبایی شناسی، علاوه بر بیان آرای شوپنهاور، دیدگاه های مختلف شارحان و منتقدان وی را نیز مبنا و اساس گزارش قرار دهد. بدین سان در ابتدا صرفاً به نوعی، روایت گری از مباحث شده است و در پایان هر فصل استنباط خویش را از مباحث، در قسمت نتیجه گیری رساله بیان کرده ام. در فصل اول بعد از بیان کلیات، به مبانیِ هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی پرداخته شده و این که این مباحث چه ارتباطی می توانند با فلسفه اخلاق شوپنهاور داشته باشند. فصل دوم به بحث درباره نظریات فرا اخلاقی شوپنهاور، اختصاص یافته است. ابتدا شرح داده ام که شوپنهاور چه جایگاهی را در اخلاق، به واقعیت نسبت می دهد واراده در ماهیت خویش چگونه می تواند اساسِ دیدگاه اخلاقی شوپنهاور را تشکیل دهد. سپس بدین موضوع پرداخته ام که وی نظریه خویش راجع به ارزش و باور را چگونه با بیان «آگاهی برتر» توجیه می کند.بدین سان به شرح نظریه معنا و نیز بعد روانشناسی فرا اخلاق با بیان انگیزه ها در فلسفه شوپنهاور پرداخته شده است و در پایان نیز علاوه بر نتیجه، تحلیلی نیز بر مباحث ارائه داده ام؛ در فصل سومِ رساله طی چندین گفتار به این مسائل پرداخته ام: آزادی و ضرورت ، تفکیک شخصیت، ملال و شکل های آن، عدالت، شفقت، اخلاق فضیلت... و در فصل چهارم ارتباط میان اخلاق و زیبایی شناسی که در طی رساله نیز بدان توجه شده است مورد بررسی قرار گرفته است. آن چه در این فصل، مد نظر است بیانِ شباهت های میان اخلاق و زیبایی شناسی به عنوان دو راه رهایی از اراده است، آن هم، در وجوهِ مختلفی هم چون شکل و روند ژرف اندیشی، ارزیابی، نظریه لذت، روشنگری و فرآیندهای مشابه در اخلاق و هنر مثل عشق و از خود بیگانگی. در آخر نیز باید گفت، آیا شرح این شباهت ها می تواند برای توجیه رابطه متقابل میان هنر و اخلاق کافی باشد یا خیر. با بیان این مسائل می توانیم دریابیم که شوپنهاور به راستی به ارتباط دوسویه ای میان اخلاق و زیبایی شناسی با توجه به رویکردش نسبت به دیدگاه های کانت و افلاطون، معتقد است.
مسأله تحدید علم و متافیزیک در نظر کانت، ویتگنشتاین و پوپر
نویسنده:
حجت ایمانی کیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مهمترین مسائل در فلسفه علم مسأله‌ی تحدید است. این که چه چیز علمی است؟ و غیر علمی کدام است؟ فیلسوفان را براین داشته تا ملاک دقیقی برای این موضوع در نظر بگیرند. غیرعلم شامل، شبه علم، متافیزیک و عموماً همچنین منطق، ریاضیات محض، فلسفه ، دین و سیاست هم می‌شود. شبه علم و متافيزيك خود شامل زبان بی‌معنا، تئوری نظری، حدس‌های موضعی، و آن چیزی که امروزه علم خرافه نامیده می‌شود می‌گردد. کانت مرز میان علم و متافیزیک را در وجود قضایای ترکیبی پیشین بر تجربه ‌دانست به این معنا که وجود این گونه قضایا در علم ممکن است و در متافیزیک ممکن نیست. ویتگنشتاین متقدم این مرز را در معناداری و بی‌معنایی می‌دانست. گزاره‌های علمی معنادارند و گزاره‌های متافیزیکی بی‌معنا. پوزیتیویست‌های حلقه‌ی وین تحت تأثیر ویتگنشتاین اثبات‌پذیری را ملاک معناداری و درنتیجه مرز میان علم و متافیزیک برشمردند. رویکردی که پوپر آن را رد کرد. ویتگنشتاین در فلسفه متأخرش ملاک معناداری را در کاربرد دانست. بنابراین مرزی میان علم و متافیزیک وجود ندارد، زیرا هردو قلمرو نوعی بازی زبانی است. کارل پوپراما، مسأله‌ی تحدید برایش سنگ بنای جدایی علم از غیر علم است. او ابطال‌پذیری را ملاک تحدید دانست. ملاک‌های تحدید مطرح شده از سوی این سه فیلسوف دارای ایرادات و اشکالاتی است که از سوی فیلسوفان علم مورد نقد قرارگرفته است. نتیجه این که با توجه به عرصه‌ی وسیع موضوعات، تفاوت گسترده علوم مشروع، فلسفه های علم و خرافات بشری، و تفاوت روش و روش‌شناسی هر دو قلمرو معرفتی، شگفت آور نيست كه توافقي بر سر این که آیا رویکرد تصمیمی کافی و بسندهیا ملاک تحدیدی وجود دارد یا نه؟ و اگر هست آن چیست.
حرکت حبی از دیدگاه ابن عربی و مقایسه آن با حرکت جوهری ملاصدرا
نویسنده:
شهناز حسین نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا فیلسوف بزرگ قرن دهم، با نظریه حرکت جوهری وبا نتایج فلسفی که بر پایه حرکت جوهری به آن دست یافت تحولات عظیمی را در فلسفه بوجود آورده و گره بسیاری از مسائل پیچیده فلسفی را گشود. از نظر او حرکت جوهری امری نیست که در چارجوب تعریف ارسطویی از حرکت یعنی با در نظر داشتن مفاهیم خاص ارسطویی «قوه» و«فعل» معنا پیدا کند. بلکه حرکت جوهری حرکتی وجودی است وی با توجه به مساوقت وجود با حیات، به معنایی از حرکت دست یافت، که حاکی از حرکت به معنای، جوشش زندگی وعشق به کمال است. و این جنب? حرکت جوهری را می توان با معنایی از حرکت حبّی یکی دانست.حرکت حبی که عارف بزرگ قرن ششم محی الدین ابن عربی، بنای آن راپی ریزی کرد را می توان جریان تجلّیناشی از حبّ ظهور واظهار دانست که در همه اسماء الهی و همه ارکان عالم ساری است. بر اساس آموزه حرکت حبی، اساس آفرینش برعشق وحبّ الهی استوار است؛ حبّی که حق به ذات خویش داشت و گنجی پنهان بود که خواست آشکار شود. حدیث قدسی کنزبیانگر حرکتی است که محور جریان و سریان هستی است حرکت حبّی حرکتی است بر پایه دو قوس نزول وصعود و تجلی اعظم خدا در انسان کامل، که اساس آفرینش است دراین تحقیق حرکت از منظر دو فیلسوف وعارف بزرگ اسلام، ملاصدرا وابن عربی- دو نظریه پرداز در باب حرکت در حیطه فلسفه وعرفان - مورد بررسی قرار می گیرد.
بررسي و تطبيق تناسخ ملكي و ملكوتي از ديدگاه افلاطون، شيخ‌اشراق و ملاصدرا (رامين)
نویسنده:
اعظم قنبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دغدغه جاودانگی انسان همواره ذهن بشر را به خود مشغول کرده است و در حوزه اعتقاد به جاودانگی روح، گرایش‌های متنوعی وجود دارد که تناسخ با قدمت چندین هزارساله‌اش یکی از این صورت‌ها به شمار می‌رود. اندیشمندان مسلمان با توجه به مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی اسلامی در حوزه‌های فلسفه، کلام و عرفان، تلاش کردند تا براساس مبانی خود به این دیدگاه بپردازند. در حوزه فلسفی دو مکتب اشراق و حکمت متعالیه با بهره‌گیری از مبانی خاص خود علاوه بر بیان نظریات تناسخیه و پاسخ به شبهات آن‌ها، تلاش کردند تا ماجرای حضور نفس پس از مفارقت از بدن، در دنیای دیگر و پس از اتصال نفس به بدن و حشر نفس را تبیین کنند. با مطالعه آثار افلاطون در می‌یابیم که ایشان صراحتاً به انتقال نفس آدمی پس از مرگ به بدن حیوانات سخن گفته پس ایشان تناسخ ملکی را قبول دارند هر چند ملاصدرا سخن افلاطون در مورد این انتقال را حمل بر تناسخ ملکوتی می‌کند و به نظر ایشان این سخنان به زبان رمزگونه گفته شده تا مردم از کردار زشتشان دست بردارند. شیخ اشراق نیز تلاش می‌کند با بیان آراء مکاتب فلسفی، نظرات آن‌ها را با مکتب فلسفی خود مقایسه و حتی آن‌ها را در نظرات خود هضم کند ایشان در ابتدا تلاش می‌کند تا با دلایل مشائی به ابطال تناسخ و شبهات آن‌ها بپردازد به‌طوری که این نظر (تناسخ) را حشو مطلق قلمداد می‌کند، در مرحله بعد با استفاده از ذوق اشراقی خود، ماجرای سعادت و شقاوت نفوس، پس از مفارقت از بدن را به‌گونه‌ای اشراقی، توجیه می‌کند و می‌گوید تناسخ چه حق باشد و چه باطل، اهل شقاوت پس از مفارقت از بدن، به عالم مثال منفصل وارد و نصیب آن‌ها صور مثالی مظلمه خواهد بود. ملاصدرا را نیز ضمن اقامه برهان بر امتناع تناسخ ملکی، با استفاده از اصول خود، به دفاع از تناسخ ملکوتی پرداخت و آن را متناظر با معاد جسمانی می‌داند که انسان‌ها در قیامت طبق رفتار و کردار خویش، به صورت حیوانات محشور می‌شوند هم‌چنان که آیات و روایات زیاد بر تناسخ ملکوتی تأیید می‌کنند.
نسبت دین و فلسفه‌ی پیش سقراطی
نویسنده:
حسن حسن‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
دین عمومی یونان باستان، دینی با ویژگی‌های منحصر به فرد بود، دینی اسطوره‌ای و مبتنی بر پرستش خدایان متعدد، خدایانی که در اساطیر و باورهای یونانیان ظاهر و رفتاری انسان‌گونه داشتند. دینی که به واسطه‌ی عدم وجود کتابی مقدس و تعدد معیارهای اخلاقی، فاقد نظام منسجم معرفتی و اعتقادی بود. در همین دوران و در زمان حکم‌رانی اساطیر، جهان‌بینی نوینی به نام جهان‌بینی فلسفی ظهور کرد که تفکر عقلانی را مبنای پژوهش‌های خود درباره‌ی طبیعت و عالم هستی قرار داد و به واسطه‌ی طرح مسائل فلسفی نوین، به تدوین یک نظام منسجم اعتقادی و معرفتی نسبت به عالم هستی پرداخت و از این روی در نقطه‌ی مقابل دین اسطوره‌ای یونان قرار گرفت و حتی در مواردی نیز به نزاع با عقاید آن پرداخت. به گونه‌ای که می‌توان دین و فلسفه‌ی یونان باستان رابه واسطه‌ی تفاوت در نگاهشان به موضوع چگونگی پیدایش عالم، تفاوت بنیادینشان در باب موضوع خداوند، ابداع و طرح مسائل نوینی همچون تمایز انواع شناخت، مساله‌ی تغییر و حرکت در عالم هستی و نیز موضوع اساسی وحدت و کثرت در حوزه‌ی فلسفه‌ی یونان باستان؛ دو قلمرو و حوزه‌ی منفک از یکدیگر با مسائل، موضوعات و دغدغه‌های مغایر با هم در نظر گرفت
رابطه دین و سیاست از دیدگاه فارابی
نویسنده:
محمدرضا شهبازیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رابطه دین و سیاست از دیر باز مورد توجه حکما و فیلسوفان و علماء دین بوده است. در تمدن اسلامی حکومت دینی امری مسلم بوده و این امر در فرهنگ ایران پیش از ظهور اسلام نیز سخت مورد توجه قرار گرفته و تا جائیکه اطاعت از حاکم( پادشاه) بدلیل آنکه خداوند به او فرّه ایزدی عطا کرده است امری واجب و ضروری قلمداد می شد،که این بیانگر تعامل دین و سیاست بوده است. این امر در فلسفه اسلامی، که ابونصر فارابی موسس و بنیانگذار آن است، دارای جایگاه خاص و ویژه ای می باشد. فلسفه سیاسی فارابی، به طور عمده افلاطونی بود. فارابی با تفسیر فلسفی از نبوت و وارد کردن مفهوم شاهی آرمانی به فلسفه، میان دین و سیاست پیوندی تنگاتنگ برقرار می کند. فارابی، هدف غایی سیاست را سعادت قصوی می داند و برنامه و راه و روش رسیدن به سعادت را در دین جستجو می کند. پژوهش حاضر این مسئله را در فلسفه نبوی فارابی و در دو حوزه ی دین و سیاست و حکومت دینی با نظر به آثار و آراء فارابی، بررسی می کند.فارابی دین را مجموعه ی آراء و افعالی می داند که توسط رئیس اول تنظیم و انسان را به سوی بهتر زیستن و کامل تر شدن هدایت می کند و سیاست را شناخت اموری می داند که زیباییها را برای اهل مدینه فراهم می سازد و توان تحصیل و همچنین حفظ آن زیباییها را ممکن می گرداند.
زمان در فلسفه ارسطو، ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
مرضیه سپهوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
زمان از پیچیده‌ترین مسائل فلسفی است به‌گونه‌ای که فیلسوفان، هرکدام تعریفی متفاوت از آن ارائه کرده‌اند. در این نوشتار سعی شده است «زمان» از دیدگاه سه فیلسوف بزرگ مشاء ارسطو، ابن‌سینا و خواجه‌نصیرالدین طوسی تبیین و بین نظریه‌های ایشان مقایسه شود. به رغم این‌که گروهی از معاصران ارسطو منکر وجود زمان بوده‌اند، وی زمان را به‌عنوان یک امر حقیقی، عینی، دارای ارتباط ناگسستنی با حرکت و درعین‌حال متمایز از حرکت پذیرفته است. معلم اول زمان را مربوط به امور طبیعی و مادی می‌داند؛ و امور نامتحرک را خارج از زمان تلقی می‌کند. وی زمان را «مقدار حرکت از حیث تقدّم و تأخر» تعریف کرده است. زمان از نظر وی یک امر عرضی غیر قار است که به‌تدریج موجود می‌شود. ارسطو «آن» را مرز مشترک و مای? وحدت هر دو قسم زمان یعنی گذشته و آینده می‌داند و «آن» را از بخش‌های زمان به‌حساب نمی‌آورد. شیخ‌الرئیس، به پیروی از معلم اول، زمان را مقدار حرکت به لحاظ تقدّم و تأخر می‌داند که اجزای آن در وجود قابل اجتماع نیست. وی براهین متعددی برای اثبات وجود زمان اقامه کرده است. ابن سینا در کتاب شفاء بحث زمان را در قسمت طبیعیات و مبتنی بر «حرکت» و «تقدم و تأخر» بیان کرده، اما در اشارات این بحث را در قسمت الهیات و از راه «حدوث و قدم» اثبات می‌کند. ابن‌سینا دلایل منکرین زمان را بیان کرده و به آن‌ها پاسخ داده و وجود زمان را از طریق ماهیت آن مستدل ساخته است. شیخ، مانند ارسطو، زمان را عین تجددمی‌داند که بدون حرکت موجود نبوده و قائم به آن است. خواجه نصیر، در شرح بر اشارات، مانند شیخ، وجود زمان را از راه «حدوث» اثبات کرده، زمان از نظر وی مقدار حرکت به لحاظ تقدّم و تأخری است که ذاتی زمان بوده و به‌صورت متصل و به تدریج حادث می‌شود. پس دیدگاه طوسی در بحث زمان به‌طور کامل شبیه نظریه شیخ است. آرای هر سه فیلسوف موردتحقیق دربحث زمان نزدیک به هم و در بسیاری موارد مشابه است، اختلاف بین آن‌ها بیشتر در نحو? استدلال و استفاده از تقریرهای متفاوت است. هر سه فیلسوف زمان را در طبیعیات و در رابطه با حرکت تعریف کرده‌اند. گردآوری مطالب این تحقیق به روش کتابخانه‌ای و روش پژوهش آن توصیفی تحلیلی است.
بررسی انسا‌ن‌شناسی فلسفی-عرفانی از دیدگاه عزیزالدین نسفی
نویسنده:
شهناز دوستی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان‌شناسی از حوزه‌هایی است که گسترة وسیعی از علوم را به خود اختصاص داده‌است و با رویکردهای مختلف مورد بررسی قرار گرفته‌است. به لحاظ اینکه این حوزۀ از دانش آثار و نتایج غیر‌قابل‌انکاری در زندگی انسان و سرنوشت او دارد، حائز اهمیت است. در سنت ایرانی- اسلامی عزیز‌الدین نسفی، عارف و حکیم قرن هفتم، به انسان پرداخته‌است. اثر معروف الانسان‌الکامل ثمرة ماندگار اوست. او انسان را عموماً با رویکردهای دینی، فلسفی و عرفانی یا به تعبیر خود وی، دیدگاه های شریعت ،حکمت و اهل وحدت مورد بررسی قرار داده‌است. سؤالاتی که در این رابطه مطرح می‌شود این است که تعریف او از انسان چیست؟ انسان چگونه و چرا به وجود آمده است، رسالت او در این جهان چیست؟ آیا انسان مختار است یا مجبور؟ ارتباط او با خود، خدا، جهان و دیگران به چه شکلی است و چگونه باید باشد؟ که در این پژوهش سعی شده‌است به آنها پاسخ داده‌شود. تحقیق حاضر در پنج فصل درصدد پاسخگوئی به این مسائل مدون شده‌است بدین صورت که در فصل اول کلیات بحث که شامل بیان، ضرورت، اهمیت، پیشینة بحث و سؤالات و اهداف، در فصل دوم به چیستی انسان و تعریف و مراتب او پرداخته شده، در فصل سوم به چگونگی ارتباط انسان با خدا و در فصل چهارم رابطة انسان با جهان و در فصل آخر به ارتباط انسان با خود و دیگران پرداخته شده‌است. و نتیجه گرفته شده که انسان برای طلب کمال به این جهان خاکی آمده‌است، او نباید اصل خود را فراموش کند بلکه باید با استفاده از قدرت اختیاری که دارد برای رسیدن به آن مقام تلاش کند و بالاترین مرتبة آن انسان‌کامل است که تنها اوست لیاقت خلیفه‌اللهی را دارد و واسطة بین رب و خلق است.
جایگاه خیال در مکاشفات صوری (با تأکید بر مکتب ابن عربی، شیخ اشراق و ابن سینا)
نویسنده:
محمد ابراهیم نتاج
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بسیاری از بحث های کشفی، علمی و فلسفی را می توان با محوریت خیال تبیین کرد. کاربرد خیال در مباحث هستی شناسی و معرفت شناسی عرفان و فلسفه همواره مورد توجه اهل نظر در علوم فلسفی و شهودی بوده است تا آنجا که می توان ادعا کرد که عرفان با خیال زنده است. اما در این نوشتار ما به این مسئله می پردازیم که از نظر ابن سینا، سهروردی و ابن عربی انواع خیال کدام اند؟ و چه ارتباطی میان این انواع وجود دارد؟ و اساسا از نگاه آنها خیال چه نقشی در مکاشفات عرفانی بویژه کشف صوری دارد؟ خیال نقش اساسی را در تحقق و تبیین بخش عظیمی از مکاشفات پیش روی عارف ایفا می کند. ابن سینا تنها به یک قسم از خیال که «قوه خیال» باشد اعتقاد دارد؛ اما از نگاه ابن عربی و سهروردی خیال دارای دو قسم متصل و منفصل است و میان آن دو رابطه علی و معلولی است. مثال منفصل واسطه میان عالم عقل و حس است و خیال متصل ابزاری برای خیال منفصل به شمار می آید و این قوه خیال است که می تواند نفس عارف را در مکاشفه و ادراک صور خیالی کمک برساند. سهروردی خیال متصل را مانند ابن سینا مادی ولی همانند ابن عربی صور خیالی و عالم خیال را مجرد می داند، لذا از نظر وی سنخیت میان این دو نوع از خیال بی معناست، اما چون در مکاشفات صوری مدرِک اصلی را قوه خیال نمی داند و وظیفه ادراک را بر عهده انوار اسفهبدیه می گذارد، پس عدم سنخیت قوه خیال و صور خیالی از یک سو و همسنخ نبودن قوه خیال و عالم خیال مطلق، اشکالی بر تحقق مکاشفات صوری وارد نمی سازد. ابن سینا عالم خیال را نمی پذیرد، بنابراین مکاشفه صوری را تنها از طریق ارتباط قوه خیال با عقل فعال تبیین می کند. ابن عربی نیز بر اساس چینش عالم هستی و اعتقاد به حضرات خمس بین قوه خیال مجرد و عالم خیال مجرد رابطه بر قرار کرده و مشاهدات مثالی عارفان را توجیه منطقی می کند. بر اساس دیدگاه این سه اندیشمند زمانی که عارف پا به عرصه سلوک عملی می گذارد تا به حقیقت راه یابد، در این سیر انواع مکاشفات مانند مکاشفه معنوی و مکاشفه صوری برایش حاصل می گردد. یکی از آن انواع، کشف صوری یا کشف مخیّل است. سالک در این حالت، صُوَری را در خواب و بیداری مشاهده می کند که دارای ویژگی های منحصر به فرد و از جنس خیال و مثال اند. این حقایق صُوری مادی نیستند، ولی دارای اعراض جسمانی می باشند؛ یعنی در ذات، مجرد ولی در اعراض جسمانی اند و این خصوصیت به عارف کمک می کند تا معارف کلی و عقلی را از عالم عقول دریافت کند. بنابراین هم ابن سینا و هم شیخ اشراق و ابن عربی به انواع مکاشفات اعتقاد دارند و نوع خاصی از مکاشفه یعنی کشف خیالی را با خیال در ارتباط می دانند. کاربرد خیال نزد ابن سینا و ابن عربی در مکاشفات پررنگ تر از نقش خیال در نزد سهروردی است، زیرا سهروردی علی رغم شیخ الرئیس و ابن عربی، خیال را مدرِک مکشوفات خیالی نمی داند، اما هر سه آن بزرگواران بر آنند که حقایق خیالی را می توان با حس مشترک و حواس ظاهری مادی مشاهده کرد، بدین ترتیب در سیر افاضه این حقایق بر حس مشترک اختلاف نظر دارند. ابن سینا افاضه کننده را عقل و ابن عربی آن را قوه خیال و سهروردی آن را نور مدبره یا اسفهبدی می داند.
الهیات سیستماتیک بر مبنای آرای هرمان دویزر
نویسنده:
زهرا مهریزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله کوشش شده است تا ابتدا تعریفی از الهیات و در ادامه تعریفی از الهیات نظام‌مند ارائه شود ‏و الهیات نظام‌مند را کوششی برای فهم تمام حقایق در پرتو تعالیم مسیحی می‌داند که بر فلسفه استوار ‏است. هدف از این اثر وارد کردن الهیات به تحصیل، شغل و زندگی است و تنها شرط لازم برای ‏ترسیمی از موقعیت علم الهیاتی که مطابق با زمان باشد، بهره‌مندی از یک آمادگی اگزیستنسیل ‏‏(‏existentiell‏) و عقلی است که برای این منظور هم باید به سنت دو هزار ساله‌ی الهیات نظر داشت و ‏هم به دوران معاصر. به عبارتی وظیفه‌ی الیهات نظام‌مند برقراری نسبت انتقادی با سنت، کار علمی بر ‏عصر حاضر و مسئولیت در قبال آینده‌ی آن است، و آنچه این اثر در پی آن است معرفی حوزه‌ی کامل ‏اصول اعتقادات پروتستانی در یک بررسی کلی توسط سه - چهار پاراگراف است. همچنین در ادامه در ‏حوزه‌ی "نظام‌مند" به سه رشته‌ی فلسفه دین، اصول اعتقادات و اخلاق توجه می‌شود، یعنی نظریه‌ی دین ‏‏(برای مثال مفهوم عقل، مکاشفه، خدا)، آموزه‌ی کلیسا و اصول آن برای زندگی مسیحی.‏آنچه در پایان این رساله ضروری است، توجه به این نکته است که الهیات نظام‌مند نه تنها دیدگاه‌های ‏دیگر حوزه‌ها را دربردارد، بلکه ارتباط و همبستگی درونی آن‌ها را در عقیده‌ی خاص ایمان مسیحی ‏نشان می‌دهد. بنابراین رشته‌های کلامی حقیقتاً محدوده‌ی تجربه‌ی بشری را تحت دیدگاه‌های بنیادانگار ‏از "ایمان" به عنوان اساسِ اعتماد، "رفتار" در نسبت با جهان و انسان، "اعمال" در فرآیند مسئولانه‌ی ‏ساخت آینده، ترسیم می‌کند.‏‏
  • تعداد رکورد ها : 244