جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 43
حقیقت نفس و نحوه ی ارتباط آن با بدن از نظر سهروردی و فخر رازی
نویسنده:
سمیه عباسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نفس‌شناسی اساس و بنیاد همه‌ی معارف بشری می‌باشد. انسان علاوه بر بدن مادی دارای نفس روحانی و ملکوتی نیز می‌باشد. شناخت ماهیت نفس و درک حقیقت آن همواره مورد توجه فیلسوفان و متکلمان اسلامی بوده است. اکثر فیلسوفان اسلامی به پیروی از ارسطو نفس را به کمال اول برای جسم طبیعی آلی، تعریف کرده‌اند. سهروردی با توجه به نظام فلسفی و طبقه‌بندی خاصی که از موجودات عالم انجام می‌دهد، نفس را نوری از انوار حق تعالی می‌داند. ایشان نفس را به جوهری نورانی و قائم به ذات که ورای جسم است، تعریف می‌کند. فخر رازی همانند ابن‌سینا، نفس را به کمال اول برای جسم طبیعی آلی تعریف می‌کند. یکی از مسائلی که در زمینه‌ی نفس‌شناسی مطرح می‌شود مسئله‌ی تجرد نفس است. در رابطه با این مسئله همواره دو دیدگاه وجود دارد. عده‌ای منکر این نظریه هستند مثل گروهی از متکلمان و مادی گرایان، و عده‌ای به وجود نفس به عنوان موجودی مجرد اذعان دارند که اکثریت فلاسفه‌ی اسلامی در این دسته قرار دارند. سهروردی نفس را جوهری مجرد می‌داند که هر کسی با گفتن ضمیر «من» به آن اشاره می‌کند، نفس مغایر با اعضای بدن است و با تغیییر اعضای بدن تغییر نمی‌کند. او برای اثبات تجرد نفس، از دلایل ابن‌سینا البته با توجه به نگرش خاص خود و با تکیه بر نظریه‌ی علم حضوری، بهره می‌گیرد. فخر رازی گاهی همانند فلاسفه‌ی اسلامی، نفس را جوهری مجرد می‌داند و برای اثبات تجرد آن به دلایل و براهین ابن‌سینا تکیه می‌کند، و گاهی همانند متکلمان اسلامی نفس را جسمی لطیف می‌داند که به قدرت خداوند متعال در بدن تصرف می‌کند. یکی از مسائل دیگری که در زمینه‌ی نفس‌شناسی مطرح می‌شود مسئله‌ی رابطه‌ی نفس و بدن است. سهروردی رابطه ی نفس و بدن را بر اساس نظریه‌ی قهر عالی نسبت سافل و محبت سافل به عالی، بررسی می‌کند و رابطه‌ی آنها را تدبیری و شوقی می‌داند، که نفس به واسطه‌ی روح حیوانی، به تدبیر آن می‌پردازد. فخر رازی در این رابطه نیز نظری دوگانه دارد، آنجا که هم‌رأی با فلاسفه می‌شود رابطه‌ی نفس و بدن را همانند رابطه‌ی عاشق و معشوقی می‌داند و معتقد است زمانی که بدن، استعداد لازم را کسب کند نفس به واسطه‌ی روح بخاری در آن تصرف کرده و به تدبیر آن می‌پردازد. و آنجا که هم رأی با متکلمان می‌شود معتقد است که نفس به خواست خداوند در بدن تصرف کرده و از اول تا پایان باقی است.
بررسی انتقادی قاعده "ذوات الاسباب ..." نزد ارسطو و فیلسوفان اسلامی (با تأکید بر ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا)
نویسنده:
امیر عویطی‌پور دیلمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع رساله حاضر، بررسی انتقادی قاعده «ذوات الأسباب لا تعرف الا باسبابها» نزد ارسطو و فیلسوفان اسلامی (با تأکید بر ابن سینا، سهروردی و ملا صدرا) می باشد. طبق این قاعده راه شناخت اموری که دارای سبب باشند جز از راه علل آنها امکان پذیر نیست. منطق دانان قاعده «ذوات الاسباب»، را عمدتاً در ذیل بررسی اقسام برهان و نقش حد وسط در برهان لمی و انی، مورد تحقیق قرار می دهند. اما از آنجا که قاعده مذکور، ریشه در مبانی فلسفی دو مبحث علم و علیت دارد، و از طرفی اهمیت و جایگاه معرفتی علت را نشان می دهد، ما مسأله اصلی خود را در این رساله، کشف چرایی و چگونگی ارتباط میان علت و معرفت قرار داده ایم. ما این رویکرد را از رویکرد منطقی به قاعده، برای رسیدن به پاسخ سوالها و بررسی صحت و سقم فرضیه هایی که در ابتدای کار تحقیق گمان زده بودیم، بهتر یافتیم.در این پژوهش تبیین شد که1-
مراتب هستی از منظر ابن سینا و شیخ اشراق
نویسنده:
مجید احسن
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله‌ی حاضر در پی بررسی دیدگاه ابن سینا و شیخ اشراق در مورد مراتب هستی است. در این راستا پس از بیان کلیات رساله در فصل اوّل، نخست به دیدگاه شیخ الرئیس پرداخته می‌شود و بیان می‌شود که وی اساساً یک فیلسوف وجود است که با روش خاص فلسفی خود که مبتنی بر بحث و استدلال است دو اصل اساسی را نتیجه می‌گیرد؛ یکی تمایز میان وجود و ماهیت اشیاء و دیگری تمایز میان واجب و ممکن و بدین سان این اصول، زمینه‌ای می‌شوند تا با تکیه بر آنها جناب ابن سینا مراتب هستی را سامان دهد. مراتب هستی در دیدگاه او نظامی هرمی دارد که در رأس آن واجب الوجود بالذات قرار دارد که همۀ موجودات امکانی از او ناشی شده‌اند بنابراین سر سلسله هستی، صرفالوجودی است که دارای همۀ صفات کمالی و منزه از تمام نقایص امکانی است و در مرتبه بعد، موجودات امکانی قرار دارند که همگی زوج ترکیبی از وجود و ماهیت و در نتیجه معلول هستند. ممکنات خود به دو دسته جواهر و اعراض و جواهر نیز به عقل، نفس، جسم و ماده و صورت تقسیم می‌شوند که به ترتیب شرافت، عالم عقول طولیه، عالم نفوس (فلکیه و ارضیه) و عالم اجرام (فلکی و ارضی) را تشکیل می‌دهند. فصل سوّم رساله به دیدگاه شیخ اشراق می‌پردازد که در آن بیان می‌شود وی با ارائه مکتبی بدیع که بر سه عنصر یعنی روش اشراقی، علم النفس اشراقی ومتافیزیک نوری پایه‌گذاری شده تحولی عمیق را در حوزه فلسفی به وجود می‌آورد به طوریکه در آن علاوه بر پذیرش روش بحثی، شهود نیز به عنوان ابزاری مهّم در فهم حقایق پذیرفته می‌شود و از طرفی دیگر مبانی فلسفی مشاء که بر محور موجود پایه‌گذاری شده بود نیز تحول پیدا کرده و همۀ هستی بر محور نور تفسیر می‌شود. سهروردی با تقسیم عالم به نور و ظلمت معتقد می‌شود که منشأ هستی را نورالانوار تشکیل می‌دهد و همۀ انوار از او پدید آمده‌اند و ظلمت نیز زائیده از جهت فقر انوار است. نگاه سهروردی به مراتب هستی اگر چه همچون ابن سینا نگاهی هرمی است که در رأس آن نورالانواری قرا رگرفته که همۀ عالم اشعه ای از فیض او هستند امّا کامیابی او در اتخّاذ روش فلسفی بحثی و شهودی این قوت را به او داده است که در نظام عالم مراتبی (عالم مثل و عالم مثال) را مطرح کند که در فلسفه ابن‌سینا یا وجود نداشته و یا تفسیر ناصوابی ازآن شده است علاوه بر اینکه مراتب مورد توافق نیز در فلسفه نوری وی تفسیر و تحلیل‌های جدیدی پیدا می‌‌کنند. بنابراین نظام هستی به عالم نور و عالم ظلمت و عالم انوار قاهره نیز به عالم انوار طولیه و عرضیه، عالم انوار اسفهبدیه (فلکی و انسانی) و عالم مثال (در مورد نوریت عالم مثال تردیدی وجود دارد که در رساله به آن پرداخته شده است ) تقسیم می‌شود که همۀ آنها جلوه و اشعه‌ای از نور حضرت حق می‌باشند. فصل پایانی رساله نیز عهده دار بررسی مقایسه‌ای دیدگاه این دو فیلسوف گرانقدر است که در آن ضمن بررسی جامع دیدگاه آنها بیان می‌شود که در حوزه مباحث استدلالی و بحثی، ابن سینا و در حوزه شهودی، شیخ اشراق کامیاب‌تر می‌باشد.
ربط حادث به قدیم ازدیدگاه ابن سینا و سهروردی، با تکیه بر آثار تمثیلی سهروردی
نویسنده:
اسفندیار غلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظام آفرینش ازدیدگاه فلسفه ی مشاء،برمبنای عقول ده گانه است وآنها معتقدند که این عقول واسطهآفرینش سایر موجودات جهان هستند.سپس آنها به اصل سنخیت یافتن میان علت ومعلول تاکیدمیکنند.ومیگویندکه ازموجودبسیط تنها یک معلول صادر میشود. که منظورازآن عقل اول است وسپس باوجودجهاتی که درعقل اول است عقل دوم وفلک اول به وجود می آیندوبه همین ترتیب سایرعقول وسایرافلاک به وجودمی آیند تانوبت به عقل دهم وفلک نهم می رسدکه ازعقل دهم که نام دیگرآن عقل فعال است عقل وفلکی دیگرصادر نمیشودبلکه صوراجسام عناصرازعقل فعال به وجود می آیند ودر تحقق هیولای مشترک عناصرسه عامل عقل فعال،اجرام آسمانی(افلاک)وصور عناصر دخالت دارند.وپس ازپیدایش عناصرچهارگانه، سایرموجودات عالم کون وفساداز جمله انسان به وجود می آیند. ابن سینا وجودنفس رادرانسان اثبات کرده وحدوث آن را جسمانی می داند.لیکن نظام آفرینش ازدیدگاه سهروردی برمبنای انوارطولیه وعرضیه واشراقات ومشاهدات میان آن ها صورت می پذیرد.واین امربراساس تباین میان موجودات وسنخیت بین علت ومعلول است.سپس سهروردی پیدایش کثرت درعالم رابه واسطه ی نوردوم (صادراول) می داند.وهمین طور بروجود ارباب انواع ومثل عقلانی ونوری تاکیدکرده است ووجوداین انواررادلیل وجودانواع کثیرموجودات مادی می داند ومی گویداین رب النوع ها به مدیریت وهدایت انواع خود میپردازند.سهروردی براساس قاعده ی امکان اشرف ترتیب وجودی موجودات راتبیین می کند که بعدازخلقت موجودات عالی وعالم انوار، نوبت به پیدایش عالم ماده وعناصرمادیمی رسد که ازعناصرچهارگانه ی آب وآتش وهواوخاک، سایر موجودات ازجمله انسان ازاین عناصربه وجود می آیند. اودرآخربه چگونگی حدوث نفوس بشری پرداخته وآنهارا جسمانی الحدوث دانسته است.
سعادت در حکمت اشراق و مشاء (مطالعه موردی افلاطون، ارسطو، فارابی، سهروردی)
نویسنده:
اکبر عروتی موفق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله سعادت به عنوان يکي از مباحث اصلي اخلاق و فلسفة اخلاق، از بنيادي‌ترين و قديمي‌ترين مباحث فلسفي بشر است. تمامي انسان‌هاي صاحب انديشه پيوسته در جستجوي آن بوده و هستند. به همين جهت اکثر فلاسفه و انديشمندان در طول تاريخ سعي نموده‌اند تا در نظام فلسفي خود جايي براي بحث از آن باز نموده و ابعاد و زواياي مختلف آن را از ديدگاه خود مورد بررسي قرار دهند .در اين رساله ديدگاه حکمت اشراق و حکمت مشاء (افلاطون ،ارسطو ، فارابي و سهروردي) در باره سعادت در محدوده سئوالات پژوهشي ارائه شده در اين رساله يعني روش-شناسي بحث از سعادت، ماهيت سعادت، مؤلفه‌هاي دروني وعوامل بيروني سعادت و رابطه عوامل الاهياتي و متافيزيکي با سعادت، مورد بررسي قرار مي‌گيرد. سعادت در هر دو ديدگاه فعاليتي عقلي است اما در باره دخالت عناصر دبگر در چيستي سعادت و نيز در تفسيري که از فعاليت عقلي دارند، داراي اختلاف مي‌باشند.از نظرافلاطون سعادت آدمي در معرفت عقلي و لذت بدني و حسيبي ضرر ، مشروع و معتدل است. ارسطو يودايمونيا (سعادت) را با بهره‌گيري از برهان کارکرد، فعاليت اخلاقي و نظري(تأمل) مي‌داند. البته در باره تفسير نظريه ارسطو دو ديدگاه وجود دارد: جامع که دراين رساله از آن دفاع مي‌شود و غالب(عقل گرايانه)که در اين رساله رد مي‌شود.از نظر فارابي سعادت حقيقي، غايت نهايي انسان بوده و فضيلت‌هاي نظري، فکري، خلقي و صناعات عملي لازمة آن مي‌باشد. فارابي از ديدگاهي در باره سعادت دفاع مي‌کند که امروزه در فلسفة اخلاق معاصر به ديدگاه غايت جامع معروف است. از نگاه سهروردي سعادت حالت و وضعيت خوبي است که در نهايت انسان را به سوي بهشت جاوداني هدايت مي‌کند. از نظر او سعادت قصوي تشبه به مبادي عاليه است و از جمله نتايج آن اتصال عقلي به عالم علوي است.برخلاف ارسطوکه معتقد بود سعادت را در همين جهان بايد جست و جو کرد، از نظر فارابي و سهروردي سعادت قصوي در آخرت متحقق مي‌شود.
مقایسه عالم مثال شیخ شهاب‌الدین سهروردی و حکیم صدرالمتالهین شیرازی
نویسنده:
محسن شیرمحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عالم مثال یا عالم برزخ یکی از عوالم موجود در هستی است که از زمان افلاطون تا به اکنون در مورد آن به بحث و اثبات و استدلال پرداخته‌اند. جناب حکیم سهروردی از جمله کسانی است که برای اثبات مستقل این عالم به استدلال پرداخته و چهار دلیل بر وجود عالم مثال اقامه می‌کند و آنرا توضیح می‌دهد. اما مکتب مشاء به دو دلیل منکر عالم مثال بوده که بعدها جناب صدرالمتألهین به جواب آنها پرداخته است. مکتب حکمت متعالیه که از دو چشمه فلسفه و عرفان سرچشمه گرفته است. و این دو مکتب یعنی فلسفه پس از سهروردی و عرفان پس از ابن عربی نیز به وجود عالم مثال اذعان داشته‌اند هر چند عرفا مهمترین دلیل خویش بر وجود آنرا کشف و شهود می‌دانند،ملاّصدرا در نهایت قوّت و شدّت با شهود عرفا و دلائل فلاسفه به تبیین عالم مثال پرداخته است و علاوه بر پذیرش چهار دلیل شیخ اشراق خود نیز سه دلیل بر آنها افزوده است . و کمبودهایی و نقائصی که در کار سهروردی بوده برطرف ساخته است. ولی در راستای توضیح و تبیین عالم مثال با شیخ اشراق اختلافاتی نیز دارد که مهمترین اختلاف آندو در بحث تجرد قوه خیال و تقسیم عالم مثال به منفصل و متصل می‌باشد که شیخ اشراق به تبعیّت از فلسفه مشاء قائل به مادّی بودنقوه خیال می‌باشد. و عالم مثال را تنها با عالم مثال منفصل تبیین می‌کند ولی صدرالمتألهین تجرّد برزخی قوه خیال را به اثبات می‌رساند . و عالم مثال را همانند عرفا به دو قسم ، متصل و منفصل تقسیم می‌نماید. و آنرا در دو قوس نزول و صعود به بحث می‌گذارد. و با تجرد قوه خیال و اثبات قوس صعودی برزخ، معاد جسمانی را به نحو احسن به تصویر می‌کشد. و آنچه را که شرع در تثبیت معاد جسمانی و روحانی فرموده را با بیاناستوار خود اثبات می‌کند.
نور از دیدگاه امام محمد غزالی و شیخ شهاب الدین سهروردی
نویسنده:
سیمین بیرانوندی نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش بر آن است که مفاهیم و جلوه های گوناگون معرفت شناسی و هستی شناسی نور را در آثار سهروردی با مباحث و مفاهیمی که غزالی درباره نور بیان کرده مورد بررسی قرار دهد و تأثیر پذیری سهروردی از غزالی را در این مبحث بیان کند. با توجه به اهمیت موضوع، در این پژوهش کوشش شده است که ابتدا به زندگینامه و آثار این دو متفکرکه گویای افکار آنان می باشد پرداخته شود و درادامه دیدگاه های مطرح شده ی متناسب با موضوع مورد توجه قرار گرفته است.نتیجه کار نشان می دهد که غزالی در مهمترین اثر خود، مشکاه الانوار به بیان و تفسیر آیه نور می پردازد. نور و مراتب آن را با استناد به آیات و احادیث و روایات بیان می کند. در آثاردیگر خود بخصوص در احیاء علوم الدین و کیمیای سعادت، موانع و حجاب هایی که مانع روًیت نور حقیقی می گردد و همچنین مراحل سیر و سلوک را مورد توجه قرار داده است.نور در فلسفه ذوقی و نظام اندیشه ای خاص سهروردی نیز نقش بنیادی و محوری داشته و آنچه را که غزالی به دلایل مختلف نتوانسته به پایان برساند، سهروردی به گونه ای رساتر مورد بسط قرار داده است. در آثار سهروردی نیز الهام گرفتن از آیات و احادیث مشهود است. آیاتی که به نور خدا در وجود انسان های خاص و همچنین آیاتی که به ارزش های معرفت شناسی نور، هدایتِ انسان به صراط مستقیم الهی اشاره دارند، قابل توجه است.
محاکمه بین جلال‌الدین دوانی و غیاث‌الدین منصور دشتکی در شرح هیاکل النور سهروردی
نویسنده:
ابراهیم رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
به گواه مورّخان فلسفه اسلامی، مکتب فکری شیراز، دوره ای از تاریخ فلسفه اسلامی به شمار می رود که در خلال آن، آثار و آراء فیلسوفان، عرفا و حکمای ادوار گذشته بازخوانی شده، در حوزه تفسیر و تحشیه مورد بررسی قرار می گیرند. از جمله بررسی های موفّق از این نوع، یکی شرحی است که محقّق دوانی، بر رساله «هیاکل النّور» شیخ اشراق می نویسد و دیگری، شرح غیاث الدین دشتکی، بر این رساله که به منظور جرح و نقد شرح دوانی نگارش یافته است. شارحان این اثر، ضمن شروح خود، وارد اهمّ مسائل فلسفه گشته، به ارائه راه حل هایی برای مسائل مزبور پرداخته اند. طیّ مناقشه فلسفی میان دو شارح در قالب نوشتار، اول از همه، «وجود»، رسماً، جایگزین «نور» فلسفه اشراقی می گردد، در حالیکه همچنان، بار معنایی «نور» را حفظ می کند؛ زیرا همانطور که اصطلاح نور، هم مفید معنای وجودشناختی است و هم مفید معنای معرفت شناختی، وجود، از نگاه هر دو شارح، هم بروزی در خارج دارد و هم ظهوری در نفس. این نکته، تکیه گاه اصلی موضوع «اتحاد عاقل و معقول» است که هر یک از دو فیلسوف، به طریقی، بدان باور دارد؛ البته، در مطالب گفته شده، عمدتاً، بیان دوانی، کامل تر است از دشتکی. در مرتبه دیگر، تأمل شارحان بر مسئله «علم حضوری نفس بر خود»، اهمیّت دارد که بویژه در بیان دوانی، متقدّم بر هر گونه معرفتی لحاظ می شود. علاوه بر این، از نگاه دوانی، نفس، در فرایندادراک، نقش فعّال دارد، نه منفعل، فعالیتی که ناشی از ارتباط آن با «عقل فعّال» است. دیگر مطلب مورد بحث که تعیین کننده معضل «ربط میان علّت و معلول» است، نظریه «تشأّن» محقق دوانی است که به موجب آن، معلول، شأنی از شوونات علّت، دانسته می شود و وجهی از وجوه آن.با این حال، در جایگاه داوری میان دو شارح، گفتنی است که چنانچه ملاک را آراء شیخ اشراق قرار دهیم، در غالب موارد، اختلاف دو شارح، ریشه در کاربرد واژه ها واصطلاحات دارد؛ بر این اساس، بیان دشتکی، به بیان شیخ، وفادارتر است. اما در صورتی که ملاک، در کنار آراء شیخ، خود مضامینی باشند که به اجمال یا تفصیل و به تلویح یا تصریح، مطرح می شوند، باید گفت که دوانی، در ارائه راه حل های بدیع برای مسائل مورد بحث، موفّق تر است.
مطالعه تحلیلی مسأله تجرد نفس از منظر سه فیلسوف بزرگ مسلمان (ابن سینا،ملاصدرا،سهروردی)
نویسنده:
سکینه زنده‌دل
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
روح آدمی یا به تعبیر فلاسفه ، نفس ناطقهانسانیاز مخلوقاتشگفت خداوندی است که از صفات وویژگی های خاص برخوردار می باشد . از جمله این صفات ، ویژگی تجرد است . که در واقع زیر بنای اثبات معاد وزندگی ابدی را تشکیل می دهد. هدف اصلی این تحقیق بیان دلایل و براهین تجرد نفس از دیدگاه(ابن سینا،سهروردی،ملاصدرا)ومقایسه دیدگاه های این سه فیلسوف در باب نفس وبیان رابطه بین آنها می باشد که در آغاز پس از نگاهی گذرا به معناینفس ناطقهومراد فلاسفه از آن، به بیان ادله هر کداماز فلاسفهدر باب نفس ناطقه پرداخته که حاصلآن تائید تجرد برای نفس خواهد بود . سپس به رابطه ی بین دیدگاهها پرداخته شده استاین تحقیقاز نوع توصیفی – تحلیلی است وروش جمع آوری اطلاعات، به صورتکتابخانه ای می باشد.بر اساس یافته های بدست آمده نظریات ابن سینا ملاصدرادرباره تجرد نفس تا حدودی نزدیک به هم هستند .هر دو نفس را کمال اول برای جسم آلی تعریف کرده اند.امانزد شیخ اشراق حد نفس ناطقه این است که «نفس جوهری است نه جسم و نه در جسم ،بلکه جسم را تدبیر می کند و معقو لات را ادراک می کند».
عشق و رابطه آن با جهان هستی از دیدگاه ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا
نویسنده:
وحید فتاحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عشق حقیقتی ازلی و ابدی است و از صفات خدا، خلق و انسان است و به همین جهت عامل پیوند جهان هستی با خداست. فلاسفه اسلامی هر کدام بر طبق مبانی فلسفی خود از عشق سخن گفته‌اند و معتقدند که همه موجودات به حکم عشق فطری در جریان و حرکتند و اساس جهان آفرینش بر عشق نهاده شده است. آنچه در تعاریف فلاسفه و حکما از عشق آمده است تعریف به آثار و عوارض است و نه به حقیقت و ماهیت عشق زیرا که عشق به دلیل بداهتش و اینکه امری عینی و چشیدنی است، غیر قابل تعریف است. از آنجا که خداوند کاملترین موجود بلکه کمال مطلق است و از طرفی او خود نسبت به خویش بالاترین مرتبه ادراک را دارد پس خداوند خود هم برترین عاشق است و هم برترین معشوق و لذا او خود بالاترین ابتهاج و عشق را به خود داراست. ازمبادی عشق، کمال و معرفت است، کمال در معشوق و معرفت در عاشق، حال هر چه کمال معشوق بیشتر و ادراک این کمال از جانب عاشق بیشتر باشد عشق عمیق‌تر و شدیدتر است.از مهم‌ترین آثار عشق، توان‌بخشی و خلاقیّت‌زایی در عاشق است که چون آتشی سراپای وجود او را فرا می‌گیرد و وی را از نقص و کدورت و کثرت بینی و خودخواهی پاک می‌کند و دیده‌ای وحدت‌بین به او عطا می‌کند.
  • تعداد رکورد ها : 43