جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 979
هایدگر عربی: آخرین دیدار با دکتر عبدالرحمن بدوی (گفتگوی نشریه «المجلة» با عبدالرحمن بدوی)
نویسنده:
پاسخ دهنده: عبد الرحمن بدوي
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
حوزه نت (به نقل از: مجله پگاه حوزه هجدهم تیر 1384، شماره 162 صفحه 24),
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
آخرین دیدار با دکتر عبدالرحمن بدوی؛ پیش درآمد: چنان که برای فاضلان پژوهنده پیداست، «عبدالرحمن بدوی» در پهنه معارف اسلامی آثار پر حجمی نگاشته که شهره است. وی با سرنامه «دراسات اسلامیة» بیش از پانزده عنوان (که گاه هر یک به پانزده مجلد سر می زند) آثار اسلامی خود را منتشر ساخته است؛ با آثاری چون شخصیات قلقة فی الاسلام، الشیعة و الخوارج، و افلاطون فی الاسلام، شهیدة العشق الالهی، تاریخ التصوف فی الاسلام، شطحات الصوفیة، الانسان الکامل فی الاسلام، دفاعاً عن القرآن ضد منتقدیه، الفرق الاسلامیة...، التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة و... گفتنی است که شخصیت صاحب اثر را نمی توان از اثر جدا دانست. تا جایی که برخی آورده اند: «روش هر کس عین شخصیت اوست». بدین جهت جا دارد که بدانیم در پس آثار بدوی، چه شخصیتی نهفته است؛ گرچه از زاویه دید، یک خصم باشد. نکته دیگر اینکه از خلال آنچه می آید، خواننده ریزبین در خواهد یافت که جریان های فرهیخته و فعال عربی، در چه فضایی حضور دارند و رو به کجا و به چه جایی راه می برند. بدوی در نگاشته هایی که می آید، به معارف اسلامی به معنی عام کلمه اشاره دارد که خود آنها را «دراسات اسلامیة» نام نهاده است. چندی پیش شرح حال خود نوشت عبدالرحمن بدوی، در دو جلد نشر یافت. پس از این مجله عربی «المجلة»، تلاش کرد تا مصاحبه ای در این باره با خود او انجام دهد. از اتفاق، این مصاحبه نیز به بی مهری و درشت گویی راه برد و ناتمام بماند. مصاحبه کننده، عثمان تزفارت نیز گزارش مصاحبه خود را با عنوان «عبدالرحمن بدوی زخمی در قلب فرهنگ عربی! منتشر کرد. استاد علی العمیم هم در جو پر تنش، ناکامیاب مصاحبه و جنجالی که کتاب در پی داشت، مقاله ای تند، گزنده و گاه دور از نزاکت، علیه بدوی به نگارش درآورد که خشم و خروش حاصل از این دیدار را نشان می دهد. در بر گردان این مسائل، تلاش شد تا اهم مطالب آورده شود؛ گرچه ناگفتنی و ناشایست بنماید تا چند و چون برخوردها و بگو مگوها در آن دیار معلوممان شود. آنچه در پی می آید نخست نگاشته استاد العمیم و سپس چکیده مصاحبه است. عبدالرحمن بدوی، نماد یک بحران در فرهنگ عربی بدوی با آنکه در فضای فکری و فرهنگی جهان عرب چهره ای شاخص است، اما فرهیختگان و پژوهندگان جهان عرب، کمتر وقعی به او نهاده اند. اگر در آثاری که برای جریان های فلسفی دنیای عرب تاریخ نگاری می کنند و طرح های یاد شده را بر می رسند، از او یادی شود، به عنوان چهره ای اگزیستانسیالیست که با هایدگر، فیلسوف آلمانی پیوند مستقیم دارد، مختصر و کوتاه یاد می شود، چنان که نام وی در گفت و شنودهای حاشیه ای کتاب های کلاسیک فلسفی که دوستان فلسفه پژوه مصری وی سامان داده اند، آمده است. با آنکه بسیاری از کتابهای او چون التراث الیونانی، الفکر الغربی الحدیث، التراث العربی اسلامی و... برای پژوهندگان عرب، کتاب های مرجع به شمار آمده، چرا این نام برجسته، با این همه تولید علمی سرشار، با بی مهری و اهمال روبه رو شده است؟ پیش از این عدم هم صدایی وی با جریان های فکری چون جریان رادیکال را که تأثیر نیرومندی بر اندیشه نخبگان فرهیخته داشتند، دلیل این مسئله می دانستیم. آنگاه که وی مجبور شد، یادی از کارل مارکس و فلسفه او بکند، صفحه های اندکی به وی اختصاص داد و در شناساندن خود و فلسفه اش دو برابر صفحه هایی که درباره کارل مارکس نوشته بود، نگاشت! معرفی دراز دامن خود، بازتابی از احساس حاد عدم اعتراف به او است که بی شک او را نسزد. آنچه حیرت مرا برانگیخت این است که مارکسیست های اهل فلسفه بررسی های ناقدانه ای به دست اندرکار دیگری در فلسفه، یعنی «زکی نجیب محمود» که از اندیشمندان محافظه کار به شمار می رود، وارد آوردند که وضعیت منطق وی را مایه بررسی، کشاکش و اختلاف قرار داد. این رویداد مرا وادار داشت که گمان برم، مشکل در شخصیت خود بدوی است؛ خاصه که از سوی همه طرف های اندیشمند نادیده گرفته شده است. وقتی «شرح حال» را خواندم، آن گمان به یقین راسخ بدل گردید که مشکل در خود شخصیت وی است. «شرح حال خود نوشت» بدوی، شک شرح حال یک ناکام است. و به هر تقدیر این اهمال، ستمی است که بر وی روا شده است. پژوهندگان فلسفه در مغرب عربی تلاش دارند این ستم تحقیرآمیز را رفع کنند، مصریان نیز از ایشان پیروی کردند. گویا اهتمام دیر هنگام به وی در پاسخ فریادهایی بود که به التفات به این شخصیت برجسته فرا می خواند. فرهیختگان رادیکال هم در چارچوب گرایش عام لیبرالیستی که در آن به بعضی از شخصیت ها اعاده اعتبار شد، به وی اعتراف کردند ولی این اهتمام دیر وقت نتوانست از درجه احساس ناکامی که درگیر آن است، بکاهد. بدین سبب به شکلی ناشایست، متعرض شخصیت های فرهنگی مصری که بیشتر در قید حیات نیستند، گردید، اما از زندگان هرگز به چیزی که نپسندند خورده نگرفت. جالب است که ناسزاگویی شامل فؤاد زکریا نگردید با آنکه وی کتابی درباره «نیچه» نگاشت که نوشته عبدالرحمن درباره نیچه را از رده خارج کرد. چنانکه در اواسط دهه هشتاد میلادی مقالاتی منتشر کرد که از خلال آن آرای ناقدانه ای نسبت به فلسفه عبدالرحمن ابراز داشت. علت خودداری از نقد فؤاد زکریا، توان محاجه گر فؤاد زکریاست. این ناسزاگویی دامن گیر استاد امام عبدالفتاح امام و امام بدرالدین الریب نشد که عبدالرحمن را به شکل گزنده ای به نقد گرفتند. عبدالرحمن دانشمندی دائرة المعارفی و پژوهنده ای موشکاف است ولی طبع او به محاجه متین و نیرومند خو نگرفته است؛ از این رو در جریان دانشوری خود از رویارویی مستقیم ابا داشته است. داستان وی با عقاد که در «شرح حال خود نوشت» آورده، این جنبه را روشن می سازد. با آن که علم عبدالرحمن و فرهنگ او ژرفناک تر بود. دانستی است که مصریان فلسفه پژوه ادعا دارند که عبدالرحمن بدوی تقریباً تنها کسی است که دائرة المعارف ها و معاجم بیگانه به او اشارت دارند. آیا اگر عبدالرحمن از «سامی نبودن» خود پرده بر می داشت چنانکه در شرح حال خود کرده، باز هم نام وی در دائرة المعارف ها و معجم های ایشان می آمد یا از چنین شرافت علمی بی بهره می ماند؟! پرسش در خور طرح این است که چه چیزی موجب آمد که از نازیسم آلمانی به دفاع برخیزد؟ گمان ندارم که انگیزه، شوق به ایده ای بود که دل مشغولی دوران جوانی او بود؛ یعنی اگزیستانسیالیزم آلمانی. در واقع انگیزه او از عدم اعتراف مؤسسات علمی غربی به او، به عنوان فیلسوف اگزیستانسیالیست و مقلد مو به موی «مقولات محوری» گفتمان استشراق، نشأت می گیرد. وی به بیش از اعتراف مختصر در دائرة المعارف ها و معاجم غربیان امید بسته بود و انتظار داشت کتاب های عربی وی را به زبان های خود ترجمه کنند و از مؤسسات برجسته علمی آنان جایزه دریافت کند ولی هیچ یک از اینها صورت نگرفت. بدین جهت از مخالف نقد مستشرقان به ناقد آثار ایشان تحول یافت. هم اوست که فروخ و محمد البهی و ادوارد سعید را یک کاسه کرد و آثار ایشان را فرا آمده از قدرنشناسی و جهل می دانست و تهی از هر نوع انصاف! افزون بر این، وی آن آثار را دارای خطاهای فاحش می شمرد که استشراق را هول انگیزه می نماید و به آن دروغ بر می بندند. عبدالرحمن، سارتر فیلسوف را تسخیف می کند با این وجود، کتاب اصلی سارتر «هستی و نیستی: پژوهشی در انتوالژی پدیدارشناسی» را به عربی بر می گرداند. چند سال پیش ناصیف نصار در روزنامه «الحیاة» نوشت: این ترجمه خطاهای پرشمار دارد. محتوای این سخن آن است که جوانان اگزیستانسیالیست در انتهای دهه شصت میلادی، از طریق ترجمه ای پر غلظ طرفدار نحله ای فلسفی شدند. آنچه به گفته ناصیف نصار را اعتبار بخشد این است که عبدالرحمن از باز چاپ ترجمه ای که تاریخ نشر آن اگوست 2966 م. است سرباز می زند که موجب گردید، نرخ آن در بازار خواستاران کتاب های کمیاب، فزونی یابد. مصاحبه؛ اشاره! کتاب «سیرة حیاتی» یا سرگذشت من اثر عبدالرحمن بدوی، به دلیل گفته ها و آرای جدلی ای که در بردارد، گروه های فرهنگی و تبلیغاتی را سراسیمه کرد. نویسنده درباره شیوخ الازهر آورده است که ایشان خلق و خوی طمع ورز دارند و برای وصول به پست های کلیدی، از به کارگیری پست ترین ابزارها نیز هیچ ابایی ندارند. درباره «محمد عبده» هم گفته است که اصلاح طلبی دینی وی ادعایی بوده و تمام اجتهاد او در اصلاح دین، در مباح ساختن «کلاه شاپو» خلاصه می شود، به همین منوال در مورد «احمد امین» می گوید که وی مردی کینه جو و تنگ نظر بود که رشک به هر که برتر بود، قلب او را می خورد! و دکتر «فؤاد بستانی» را نادان، دجال و ذاتاً افعی وصف می کند. دکتر طه حسین را نیز متهم کرده که دست نشانده پلیس بود و از دانشجویان دانشگاهی که ریاست آن را داشت خبر چینی می کرد. قضیه به اینجا پایان نمی پذیرد؛ چرا که وی، از همه مردمان مصر انتقاد می کند و درباره آنان می نویسد: «آنان در آنچه می خوانند و می شنوند تمحص نمی کنند و هر چیزی را تا وقتی که به منافع شخصی آنان مربوط نشود، تصدیق می کنند. مصریان مردمانی هستند که شیفته تشییع جنازه هایند!» از زمانی که این «سرگذشت خود نوشت» نشر یافته، غوغایی دامنه دار در گرفته که همچنان ادامه دارد. نشریه «المجلة» در درازنای چند هفته، کوشش کرد که مصاحبه ای با عبدالرحمن بدوی سامان دهد که سرانجام به نتیجه رسید و در موعد مقرر، مصاحبه آغاز شد، اما شیوه های ژورنالیستی، عبدالرحمن بدوی را به ستوه آورد و از کوره بدر کرد تا اینکه توافق شد، پرسشهای پیشنهادی خود او مطرح گردد ولی این راه حل هم نتوانست از شدت تنش بکاهد و مصاحبه آسوده به سرانجام برسد!
صفحات :
از صفحه 24 تا 0
اومانیسم ساتر در نگاه هیدگر
نویسنده:
زهرا خزاعی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در نوشتار حاضر به شرح و نقد اومانیسم از دیدگاه دو فیلسوفی پرداخته شده است که از مشهورترین فلاسفه وجودی هستند.اومانیسم که قدمت آن به یونان عهد باستان بر می‌گردد در طول تاریخ، تفاسیر متعددی داشته است. سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر، صورتی از اومانیسم را می‌پذیرد که در نامه درباره اومانیسم مورد انتقاد شدید هایدگر قرار گرفته است.از نظر هایدگر تمام تقریرهای پیشین از اومانیسم از نقصی مشترک رنج می‌برند.رویکرد هایدگر به اومانیسم، رویکردی جدید بوده که بر پایه مبانی فلسفی او درباره وجود و دازین قابل تفسیر است.
صفحات :
از صفحه 125 تا 147
مجلة أوراق فلسفية 10: دراسات في الهيرمينوطيقا وجادامير
نویسنده:
رئيس التحرير: أحمد عبد الحليم عطية
نوع منبع :
مقاله , مجموعه مقالات
منابع دیجیتالی :
بررسی مفهوم خدا در الهیات وجودگرا(مک کواری) و نقد آن از منظر حکمت اسلامی
نویسنده:
مهدی عباس زاده
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ,
چکیده :
اين نوشتار عهده دار تبيين، بررسی و نقد مفهوم خدا در تفكر كشيش و متالّه معاصر بريتانيـايی، جـان مك كواری (متولد 1919 (است. مك كواری ديدگاه های خود در الهيات فلسفی را بـر مبنـای تفكـر وجودگرای (اگزيستانسياليست (نام آشنای آلمانی، مارتين هايدگر پايه ريزی می كنـد. وی مـی كوشـد از ظرفيت های تفكر هايدگر كه ذاتاً دينی و حتّی به معنای متعارف «الهياتی» نيسـت، الهيـاتی دينـی را طرح ريزی كند. بنابراين «هستی» در تفكر هايدگر را با «خدا» تطبيق می دهد و الهيـات وجودگرايانـه (اگزيستانسياليستی) خود را توليد می كنـد. حاصـل تـلاش وی اگـر چـه از جهـت الهيـاتی ارزشـمند است، ليكن دو نقد از منظر حكمت اسـلامی بـر آن وارد اسـت: اولا،ً ديـدگاه مـك كـواری دربـاره «هستی» آنگاه كه هستی و خدا را يكی می داند، بـا دشـواری رو بـه رواسـت. ثانيـاً،وی آنگـاه كـه می كوشد نسبت هستی و خدا را تبيين كند، با خلط ميان مفهوم و مصداق هستی مواجه اسـت. امـا در حكمت اسلامی ضمنِ اينكه «وجود» و خدا يكی نيستند، مـرز ميـان مفهـوم و مصـداق وجـود دقيقـاً مشخص و بر اين اساس، نسبت وجود و خدا دقيق تـر،آسـان تـرو فهـم پـذير تر تبيـين مـی شـود. ايـن مطالب، مبناهايی مهم برای نقـد ديـدگاه مـك كـواری را فـراهم مـی آورد. در ايـن نوشـتار بـه ويـژه ديدگاه های ابن سينا و صدرالمتألهين درباره وجود مورد توجه است.
صفحات :
از صفحه 23 تا 44
متون دینی؛ از قداست تا ادبیت (کلان روش پژوهش های ادبی معاصر درباره متون مقدس)
نویسنده:
میثم توکلی بینا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامی ,
چکیده :
«متن محوری» اديان ـ به ويژه اسلام در وضعيت كنونی ـ باعث شده تا دريچه جديـدی بـه بررسـی ايـن متـون گشـوده شـود. ايـن دريچـه، پـژوهش ادبـی در متـون دينـی اسـت كـه بـه پيـروی از پيشرفت های نظريه ادبی و نقد ادبی فراز و نشيب فراوانی طی كرده اسـت. پـيش فـرض اصـلی در اين گونه پژوهش و به طوركلی پژوهش در دين، تعليق ذات يا ناب بودن ديـن/ متـون دينـی اسـت كه باعث می گردد به متنی ادبی مبدل شـود. ايـن روح حـاكم بـر سـنت غربـی پـژوهش در ميـان نواديبان عرب پی گرفته شد و كم كم مكتب ادبی در تفسيرقرآن شكل يافت. شـكل بـهروز شـده اين مكتب در «قرائت تأويلی» افرادی مانند نصرحامد ابوزيد و محمد اركـون نمـود دارد. مشـكل اصلی اين طرز نگرش عرفی به متون دينی و ادبی سازی آنهـا همـان مبنـای تعليـق ذات اسـت كـه باعث شكافی عميق ميان تلقی متدينانه و ايمانی با تلقی پژوهشـی از ديـن مـی شـود. ضـمن آنكـه پژوهشگردر اين مطالعه ادبی نمی تواند به رغم ادعا فارغ دلانه به بررسی بپردازد وهمدلی خـود را با متون دينی از دست خواهد داد. از سوی ديگر، معيار ادبی دانستن يك متن نيز اگـر چنـد لايگی معنا در نظر گرفته شود، مصادره به مطلوبی اتفاق خواهد افتاد كه درآن، آنچه را مـی خـواهيم در پژوهش بدان برسيم، فرض گرفته ايم و نيز ديگر توجيه يا تبيين كـافی بـرای «ايمـان» بـه قـرآن يـا متون دينی ديگر نخواهيم داشت. اين طرز تلقی از يك نگاه با زاويه خاص فراتر مـی رود واصـل ماهيت ايمان و دين را به چالش می كشد.
صفحات :
از صفحه 5 تا 30
مقایسه دو دیدگاه پدیدارشناسی و تاریخینگری در بررسی هنر اسلامی
نویسنده:
سید رضی موسوی,علی یحیایی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی,
چکیده :
نياز به روش شناسی در عرصه علوم اسلامی، از جمله هنر اسلامی، امری اجتناب ناپذير است كه داوری درباره ماهيت هنر اسلامی و پرسش های نظری درمورد آن را ممكن می سازد. انديشمندان در اين عرصه روش های متفاوتی را مورد توجه قرار داده اند و هر يك براساس روشی خاص به اين مقوله نگريسته اند؛ به طوريكه استفاده از روش های متعدد، نتايج متفاوتی را به همراه داشته است و بعضی از تعارض ها و اختلافات در داوری درباره ماهيت و چيستی هنر اسلامی مبتنی بر اين مسئله مهم بوده است. از جمله اين روش ها در عرصه هنر اسلامی كه توسط انديشمندان مورد استفاده قرار گرفته است، دو روش پديدارشناسی و تاريخی نگری است. پديدار شناسی روش شناختی تحت تأثير فلسفه هوسرل از جمله راهكارهای مهم در شناخت هنر اسلامی است كه در دهه های اخير مورد استفاده هنرشناسان و دين پژوهان مستشرق قرار گرفته است. اين روش در كنار تاريخی نگری به ترتيب بهره مند از دو جريان فلسفی، پديدارشناسی هوسرل و فلسفه تاريخ هگل هستند. هريك از اين روش ها، به زوايا و جنبه های خاصی از ماهيت هنر اسلامی اشاره دارند و از نقاط ضعف و قوتی برخوردارند. در اين مقاله علاوه بر بررسی امكان شناخت هنر اسلامی از اين دو منظر، به كاربرد، اهميت و برتری شيوه پديدارشناسی بر تاريخی نگری پرداخته شده است.
صفحات :
از صفحه 191 تا 218
تفسیر واسازانۀ هایدگر از افلاطون در پرتو کتاب آموزه افلاطون در باب حقیقت
نویسنده:
علی اصغر مصلح,رضا دهقانی
نوع منبع :
مقاله , مدخل آثار(دانشنامه آثار)
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
زمان در اندیشه کانت از نگاه هایدگر
نویسنده:
آزیتا محبوبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدههدف اصلی از این نوشتار « تفسیر زمان در اندیشه کانت از نگاه هایدگر است» که با اشاره اجمالی به تاریخچه تصور زمان در تاریخ فلسفه آغاز می گردد و بعد از کاووش زمان در فلسفه کانت به تفکر هاید گر در باره زمان و سپس با پردازش دیدگاه هایدگر از زمان در فلسفه کانت دنبال می گردد . کانت زمان را یکی از دو شرط هر نوع شهود حسی دانست و حتی بر برتری زمان بر مکان نیز تاکید کرد و متذکر شد که مکان ، تنها از طریق زمان است که می تواند وارد ذهن شود ، پس از اهمیت بیشتری برخوردار است نظریه کانت در مورد زمان را می توان به دوره پیش از نقادی و پس از نقادی تقسیم کرد : در دوره پیش از نقادی ، زمان را مبدأ صوری عالم محسوس و امر بدیهی ، مطلق و در عین حال ذهنی- شرط ذاتی- می داند ؛ از امر عینی ، واقعی و نه حتی از جنس جوهر و عرض . اما دوران پس از نقادی ، کانت در بحث متافیزیکی به زمان اشاره می کند که : زمان تصوری تجربی – برگرفته از تجربه نیست . بلکه زمان الگوی ماتقدم ضروری است که نامتناهی هم می باشد . به طور کلی کانت زمان را صورت ذهنی می داند که خارج از ذهن و خارج از انطباق ذهن بر پدیدارها وجود ندارد . به این ترتیب اشیاء در نفس خویش بیرون از زمان هستند .بر طبق نظر هایدگرزمان به ظهور و انکشاف دوری هستی قائم است . از این رو هایدگر طرح مسئله ی هستی را از طریق تحلیل دازاینبرحسب حیث زمانی اش به عهده گرفته بود تا نشان دهد که زمان افق فهم هستی است . از همین رو مسئله ی زمان در دیدگاه پدیدار شناسانه ی هایدگر، مبحثی هستی شناسانه است و با برداشت رایج و متعارف از آن تفاوت دارد . او تلاش می کرد تا نشان دهد که زمان با مسئله هستی ارتباط و پیوستگی عمیقی دارد .تفسیر هایدگر از کانت در آثار او با کاوش در مفاهیم بنیادین وجود شناسی یعنی مقولات از طریق شهود زمان پیگیری می گردد . استدالال او این است که قوای بنیادی فاهمه و شهود در تخیل استعلایی ریشه دارند و ذات تخیل استعلایی ، زمان یا زمانمندی است . در بحث تاریخ کلید ورود به تاریخیت ، زمانمندی دازاین دانسته شده است. هاید گر می کوشد تا نشان دهد که در نقد عقل محض و در همه نظریه های اساسی کانت ، دقیقاًزمان است که نقش اساسی و محوری برخوردار است و همین زمان است که عنصر اساسی و بنیادین تشکیل دهنده شهود محض ،و لذا قوام بخش ذهنیت ذهن ودرنتیجه کلید حل مسئله استعلا و معرفت وجود شناختی است.به بیان ساده تر ، می کوشد تا نشان دهد که معنا و مفهوم زمان در کانت همان چیزی است که خود وی دروجود و زمان از آن به حیث زمانی تعبیر می کند . کلید واژه ها:کانت، هایدگر، زمان، وجود ، تاریخ فلسفه
عنصر زمان در فلسفه‌ی کانت و هایدگر
نویسنده:
حسین آزاد منجیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این جستار در پی آن است که نقش زمان را در معرفت‌شناسی و وجود‌شناسی فلسفه‌ی کانت و هایدگر مورد بررسی قرار دهد. بههمین منظور پایان‌نامه‌ی حاضر در سه بخش تدوین شده است. بخش نخست در پی دست‌یابی به معانی کلی و عام زمان نزد دو فیلسوف است. در بخش دوم، با اشاره به فلسفه‌ی هر دو فیلسوف سعی شده است تا نقش زمان در مباحث وجودشناسی آن‌ها مورد بررسی قرار گیرد. در این‌جا، سعی شده تا با توجه به تفسیری که هایدگر از فلسفه‌ی کانت داشته است به تقریب آراء آنان در باب نقش زمان در وجودشناسی نیل شود. به این منظور برای تبیین زمان‌مندی دازاین، ابتدا به سه ساحت بنیادین دازاین یعنی قیام ظهوری، درافتادگی و پرتاب‌شدگی پرداخته و پس از آن، پروا که این سه ساحت را متحد می‌سازد تبیین شده‌ است و نشان داده شده که چگونه هایدگر از پروا به زمان-مندی می‌رسد. در ادامه آراء کانت در باب حسّیات استعلایی و شاکله‌ی وجود مورد بررسی قرار گرفته و قوه‌ی خیال در کانت با زمان‌مندی نزد هایدگر همسان دانسته شده است. در بخش سوم، با تأکید بر معرفت‌شناسی دو فیلسوف مسأله ی زمان مورد بررسی قرار گرفته است. در این بخش حسّیات استعلایی، شاکله‌ها و مقولات کانت به تفصیل بررسی شده وبا نگاه خاصی به پدیدارشناسی هایدگر، سعی شده است تا اندیشه های این دو فیلسوف به یکدیگر نزدیک شود. در پایان نشان داده شده است که هایدگر نتوانسته است مسأله‌ی فاصله ی بین پدیدار و شیء فی نفسه را که در فلسفه ی کانت ایجاد شده بود، حل نماید.
پرسش از حقیقت انسان؛ مطالعه ای تطبیقی در آراء محی الدین ابن عربی و مارتین هایدگر
نویسنده:
علی اصغر مصلح
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابن عربی به عنوان نماینده سنت عرفان اسلامی و هایدگر نماینده تفکر معاصر پرنفوذترین متفکرین در فرهنگ اسلام و فلسفه غرب هستند. پرسش از حقیقت انسان پرسش اصلی است که نقش رشته راهنما برای ورود به اندیشه های این دو متفکر و تحقیق در آراء انانرا ایفا نموده است. این پژوهش از دو منظر قابل تعمق و مداقه نظر است: نخست بررسی امکان گفتگوی دو فرهنگ در باب یک مسئله انسان معاصر، بررسی امکان مشارکت نماینده یک سنت فکری دوران غیر مدرن در پاسخ به پرسش اساسی در عالم معاصر. این پژوهش با تکیه بر روش تحلیل محتوا آثار و متون دو متفکر و شارحان آنها رامورد بررسی قرار داده و با توجه به اقتضائات تاریخی و شرایط فکری آنها پاسخهای دو متفکر به این پرسش را استخراج نموده است. هرجا امکان تقریب آراء و تالیف اندیشه ها و یافتن افقهای مشترک مورد تامل بوده بطور طبیعی نقش محقق و برداشتهای وی بیشتر شده است.
  • تعداد رکورد ها : 979