جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 253
بررسی انتقادی دیدگاه‌های متفکرین غربی قرن بیستم پیرامون سرمدیت خداوند
نویسنده:
محمدعلی لطفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم فلسفه دین معاصر غربی، سرمدیت خداوند و چگونگی ارتباط او با جهان زمان‌مند می‌باشد. تا پیش از قرن اخیر، عمده گرایش اندیشمندان خداباور توحیدی به بی‌زمانی خداوند بود، اما امروزه زمان‌مندی خداوند به خاطر هم‌خوانی با کتاب مقدس پیروان بیشتری دارد. البته در مقابل نقدهای این گروه بر بی‌زمانی، برخی متفکرین تقریرهای جدید از دیدگاه سنتی مانند سرمدیت استمراری، شبه زمان‌مند و نگرش غیر استمراری به آن را مطرح کرده‌اند. دسته‌ای نیز نگاهی جامع‌گونه به این مسئله دارند و با تفسیر خاص خویش خداوند را هم بی‌زمان و هم زمان‌مند قلمداد می‌کنند. در هر حال، نقطه مشترک همه این گرایش‌ها، مبنا بودن ماهیت ایستایی-پویایی زمان برای آن‌ها است که در بیان نگرش‌ها از ویژگی‌های این دوجنبه زمان استفاده کرده‌اند. البته نباید از نقش فیزیک نوین در این نظریات غافل بود. مهم‌ترین ادله پیروان فرازمانی، کمال وجودی خداوند، مخلوق بودن زمان و رفع شدن چالش علم پیشین الهی و اختیار انسان می‌باشد. علم خداوند به زمان حال و فاعلیت او در جهان نیز، دلایل گرایش به زمان‌مندی هستند و مورد تأیید نظریه‌های جامع هم می‌باشند. البته جامع‌گراها تفسیر و یا نحوه‌ای خاص از بی‌زمانی را نیز به خداوند نسبت می‌دهند. اگر براساس فلسفه اسلامی به مسئله بنگریم، خداوند، بی‌زمان و سرمدیت وصفی عدمی است که از مقایسه او با جهان زمان‌مند انتزاع می‌شود. در فلسفه اسلامی، جهانِ مادی -و زمان به عنوان بخشی از آن-، قدیم است. وجود زمان با حرکت و تغییر گره خورده که البته در این تغییر، ثبات دارد. ولی ذات خداوند ثابت است و در هرگونه تفسیر و تعبیر از ذات او باید تغییرناپذیری او را ملاحظه کرد. یکی از این ملاحظات تفکیک میان ذات و فعل و صفات مربوط به آن‌ها است. هر گونه تغییر و تحولی، منسوب به مقام فعل او می‌شود، در عین اینکه ذات او سرمدی باقی می‌ماند.
بررسی و تطبیق ابزارهای شناخت در نهج‌البلاغه با فلسفه
نویسنده:
خدیجه آبادی وایقان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان از ابزارهایی چون حس، خیال، قلب و عقل برای شناخت خود و اطرافش برخوردار است و البتّه از دیدگاه فلسفه آن معلوماتی دارای ارزش هستند که از ادراکات عقلی نشات گرفته‌باشند. علم فلسفه یا حقیقت جویی، هنر فکر کردن به وجود خود و موجودات اطراف است که برای یافتن دلایل وجودی آنها تلاش می‌کند و ابزار اصلی و اساسی آن قوّ? تعقّل و عقل است. عقل و خرد در معرفت‌شناسی عبارت است از نیروی ویژه‌ای که اساسی‌ترین کار آن درک مفاهیم کلّی است بر خلاف حواس و خیال کهوظیف? آن‌ها درک امور جزئی است و قلب که به درک احساسات و معانی مجرد می‌پردازد. در متون فلسفی، اجتماعی و دینی ویژگی‌هایی را برای عقل برشمرده‌اند و وجود مقدس حضرت علی (علیه السلام) نیز در نهج البلاغه خصوصیاتی را برای این ابزار شناخت بیان داشته‌اند. حضرت علی (علیه السلام) در بعضی موارد عقل را به عنوان راهبر و هادی معرفی نموده و فرموده‌اند: « کفاک مِنْ عَقلِک ما أَوْضَحَ لک سُبُلَ غَیّک مِنْ رُشدک ؛ از خرد، تو را این باید که راه گمراهی‌ات را از راه رستگاریت نماید». (حکمت 421) آن حضرت کسی را که از این نعمت بی‌بهره است زیانکار و شقی معرفی کرده و فرموده‌اند: « فَإنَّ الشَقىّ مَنْ حَرُمَ نَفعَ ما أُتِىَ مِنَ الْعَقلِ والتّجربه ؛بدبخت کسی است که از عقل و تجربه‌ای که نصیب او شده محروم ماند». (نامه 78)به نظر می‌رسد عقل و خرد از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) جزو ابزارهای اصلی معرفت شناختی است و واجدین آن از نعمت ارزشمندی برخوردارند که نفس انسان و موجودات پیرامون و به طور کلی هستی را معنا و مفهوم می‌بخشد. از بررسی بیانات و خطب و نامه‌های موجود در نهج البلاغه چنین برمی‌آید که وجود نورانی حضرت علی (علیه السلام) علاوه بر عقل و خرد، ابزارهای شناخت دیگری همچون وهم، قلب را نیز برشمرده و ویژگی های آنها را در شناخت وجود، خداشناسی،‌ دین شناسی، امام شناسی، معاد شناسی و... توضیح و تبیین نموده‌اند.در مباحث فلسفی از شناخت و ابزارهای آن بسیار سخن به میان آمده‌استولی جای چنین بحث و بررسی و تفحّص در خصوص نهج البلاغه خالی بوده و علاقه‌مندان و شیفتگان آن امام همام از این منظر به بیانات نورانی آن وجود مقدس نگاه گسترده‌ای نداشته‌اند. در این نوشتار سعی بر این است که ابزارهای شناخت فلسفی با ابزارهای شناخت در نهج البلاغه با توجه به خطب، نامه‌ها و حکمت‌ها مورد مقایسه و تطبیق بیشتر قرار گیرد. بنابراین هدف اصلی از این پژوهش، شناسایی ابزارهای معرفت و شناخت در نهج البلاغه و همچنین تبیین ارتباط این ابزارها با ابزارهای مشابه در فلسفه می‌باشد.از بررسی بیانات و خطب آن حضرت در نهج البلاغه و متون مرتبط چنین بر می‌آید که تعداد، دامنه و وسعت ابزارهای شناخت در نهج البلاغه گسترده‌بوده و این کتاب اثر بی‌بدیل و ارزشمندی دربار? وجودو به طور کلی عالم هستی است.
بررسی مبانی معرفت شناسی ملاصدرا
نویسنده:
محمد موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل اساسی در نظام فلسفی ملاصدار مبانی معرفت شناسی اوست.ملاصدرا در مقابل سوفسطائیان که در امکان معرفت تردید کردند ، تحصیل علم را برای انسان ممکن دانسته و ادله فراوانی در اثبات آن ارائه کرده است . شاکله معرفت آدمی و مسائل طبیعی و فراطبیعی در فلسفه ملاصدرا بر مبانی استواری بنا شده است که مهمترین آنها عبارتند از : اصالت وجود ، تجرد علم ، تشکیک در وجود،وجود ذهنی ، اتحاد نفس با مراتب خود ، سیر اشتدادی نفس به وسیله حرکت جوهری و تعالی معرفت و و علم حضوری .ما دراین پایان‌نامه این مبانی را از آثار او استخراج نموده و دلایل لازم را در اتقان آن آورده‌ایم . تا به برخی از مشکلات و پرسش‌های معرفت شناسی پاسخ داده باشیم.
معرفت نفس از دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی
نویسنده:
مصطفی عزیزی علویجه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مباحث مهم در گستره عرفان عملی «معرفت شهودی نفس» می باشد. منظور از «معرفت» در عنوان مذکور شناختِ حضوری نفس به خود و مراتب مثالی و عقلی و فرا عقلی خود می‌باشد. این معرفت حضوری و شهودی در مرتبه کامل‌تری از سنخ «علمِ به علم» و التفات و توجه حضوری به حضور مراتب نفس نزد خویش می‌باشد.در این رساله نخست دیدگاه صدر المتألّهین پیرامون «معرفت نفس» و مراتب آن بازپژوهی و بررسی شده است؛ سپس دیدگاه عرفان اسلامی مطرح شده و میان آن دو مقایسه و تطبیقی صورت گرفته است. ملاصدرا در پرتو مبانی و بنیان‌های حکمت متعالیه همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، جسمانیّه الحدوث و روحانیّه البقاء بودن نفس، تجرد مثالی و عقلی و فراعقلی نفس، اتحاد عاقل به معقول، حرکت جوهری نفس، به تبیین نظری معرفت نفس می‌پردازد و تصریح می‌نماید که معرفت حضوری به نفس و مراتب آن جز در پرتو سلوک و مجاهدت و مراقبت و ذکر و فکر امکان‌پذیر نیست. او انسان را نمونه کاملی از جهان تکوین دانسته و معتقد به تطابق انسان به عنوان جهان صغیر و عالم هستی به عنوان جهان کبیر می‌باشد؛ همه عوالم و مراتب هستی اعم از مادی و مثالی و عقلی و فراعقلی در انسان گنجانده شده است، برخی از آنها در انسان به فعلیت و شکوفایی رسیده و برخی از آن مراتب به صورت بالقوه و استعداد است و بایستی در پرتو حرکت جوهری نفس و مجاهدت و سلوک عملی و علمی به فعلیت برسد.صدر المتالّهین یک تبیین نظری دیگری از معرفت حضوری نفس ارائه می‌دهد؛ وی بر این باور است که: الف- از یک سو «علم» در همه اقسام حضوری و حصولی از سنخ وجود بلکه عین وجود است.ب- چنان که جهل به دو نوع بسیط و مرکب تقسیم می‌شود؛ «علم» نیز به دو قسم «بسیط» و «مرکب» منقسم می‌گردد. منظور از علم مرکب همان «علمِ به علم» می‌باشد.ج- موجودات امکانی عین ربط و فقر و وابستگی به خداوند هستند بلکه آنها حیثیّتی جز ربط و فقر به واجب تعالی ندارند. بر این اساس نگاه به موجودات بدون نظر و توجه به مقوّم و هستی بخش آنها نگاهی باطل و غیر واقع بینانه است.بنابراین: از آنجایی که حقیقت و هویت نفس از سنخ علم و آگاهی است و از سوی دیگری چنین نفسی عین ربط و وابستگی به حق تعالی است؛ سالک می‌تواند در پرتو مجاهدت علمی و عملی، فقر وجودی خود را شهود کرده و در پرتو آن مقوّم و هستی بخش خود را نیز به شهود بنشیند و این معرفت حضوری از سنخ «علمِ به علم» می‌باشد؛ نه علم بسیط.عرفان اسلامی نیز با تکیه بر مبانی خاص خود مانند: «وحدت شخصی وجود»، «تجلّی»، «فناء فی الله» به تبیین نظری «معرفت شهودی نفس» می‌پردازد. در این نوشتار پس از برجسته نمودن و ایضاح مبانی عرفانی «معرفت نفس» به ذکر دیدگاه‌ها و نظریات برخی از اهل معرفت همچون «عزّ الدین نسفی»،«أفضل الدین کاشانی»، «ملکی تبریزی»، «علامه طباطبایی» پرداخته شده است. علّت اصلی در مطرح نمودن دیدگاه‌های این چهار اندیشمند عارف این است که اوّلاً آنها در کتاب‌های خود موضوع «معرفت شهودی نفس» را به طور ویژه و مبسوط بیان نموده و ابعاد و زوایای دقیق بحث را برجسته و تبیین کرده‌اند؛ و ثانیاً این بزرگان راه‌کارهای عملی و سلوکی دستیابی به معرفت نفس و موانع و مراحل موجود در آن را به طور آشکار در اختیار رهپویان آن قرار می‌دهد.عرفان اسلامی با تکیه بر دو مفهوم کلیدی «مطلق» و «مقیّد» معرفت نفس را تبیین می‌کند. نفس انسانی تعیّن و مظهر حقیقه الحقایق یا آن وجود مطلق الهی است. معرفت حضوری به نفس در گرو تابش انوار تجلّی حضرت حق بر دل و ضمیر سالک است. تجلّی حقیقت مطلق در نفس سالک مستلزم فنای از قیود و تعیّنات است. سالک در پرتو دریافت نور تجلی بر حسب استعدادش، به مقام فناء فی الله- اعم از فناء فعلی، صفاتی و ذاتی- رسیده و به «بقاء بعد الفناء» دست می‌یابد.در پایان درسه زمینه؛ «مبانی و مفروضات»، «اصل نظریه»، «پیامدها و آثار»، میان دو دیدگاه حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه و سنجشی صورت گرفته است. در این رساله نیز به تبیین ملازمه معرفت نفس و معرفت ربّ پرداخته شده و به پنج تقریر از این ملازمه اشاره گردیده است: تقریر«مظهریّت»، «عینیّت»، «مشابهت»، «افتقار»، «اوصاف و خصلت‌ها».همچنین در ادامه پیامدها و آثار علمی و عملی معرفت نفس و عوامل و موانع دستیابی به آن ذکر گردیده است.
مبانی فلسفه اخلاق رواقی (طبیعت‌گرایی)
نویسنده:
فرنگیس براز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رواقیون برای اثبات مبانی و اصول اخلاق خود از از فلسفه، منطق، و طبیعیات استفاده کردند. رواقیون به اخلاق به عنوان علمی تجربی نگاه می کردند، و برای اثبات شیوه های اصولی خود، از تجربه پذیری امور و ار تباط علی و معلولی پدیده ها کمک می گرفتند. این خود یکی از دلایلی است که ثابت می کند رواقیون برای اثبات امور اخلاقی خود به قوانین طیبعی توجه داشتند. متافیزیک رواقیون نیز مانند متافیزیک دیگر مکاتب فلسفی، شبیه مکاتب ارسطویی، افلاطونی به موضوعات اخلاقی شبیه خیر و شر، فضیلت و رذیلت و غیره نیاز داشت. اما آنان این موضوع را بر اساس قانون طبیعی جهانی توجیه می کردند. رواقیون توانستند بر طبق این اصول نتیجه بگیرند آنچه که موافق با طبیعت است، موافق با خالق است، پس دارای ارزش مثبت خواهد بود. و آنچه که مخالف با این قوانین طبیعت است دارای ارزش منفی است.طبیعت هرچیزی در این است که از ساختارها و الگوهای رفتاری را که طبیعت جهان یا خالق اش در وجود او قرار داده است، پیروی کند. چرا که رواقیون اعتقاد داشتند که هر چیزی بر وفق طبیعت اتفاق می افتدو چون عقل بشر ناشی از طبیعت است، پس بایستی بر طبق طبیعت و هماهنگ با طبیعت عمل کند. زیرا در سراسر جهان اصول علی و معلولی حاکم است. دیدگاههای جهان شناسی آنان در اخلاقیات آنها بسیار تأثیر گذاشت. و اصولاً مکتب رواقی، بحث های فلسفی، طبیعت شناسی، و معرفت شناسی را برا استحکام پایه‌های اخلاقی‌شان استفاده می‌کردند. در واقع اخلاق رواقیون نوعی اخلاق طبیعت گرایانه است. زیرا آنها مهمترین اصول اخلاقی و حتی شناخت شناسی‌شان را بر حسب جهان بیرونی توجیه می‌کنند. پیامدهای عقلی رواقیون یعنی طبیعت گرایی، آنان توسط کانت و اسپینوزا مورد قبول واقع شد. پس باید مبانی اخلاق رواقی را باتوجه به دیدگاههای آنها در مورد انسان، جهان، طبیعت، و خدا توضیح داد.
مصرف اخلاقی: پیشینه، مبانی و مسائل
نویسنده:
سیدعلی‌اصغر هاشم‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پدیده مصرف در ذات خود موضوعی اخلاقی است؛ زیرا مردم در این عرصه ناگزیر با معضلات و مسائل مهمینظیر عدالت و علایق خود در برابر علایق دیگران دست به گریبانند. مصرف اخلاقی، خرید تعمدی و ارادی کالاها و خدماتی است که از نظر مشتری، بهنجار تلقی شده و کمترین آسیب را به انسانها، حیوانات و محیط زیست طبیعی رسانده باشند. در این چارچوب دو مفهوم اصلی «خرید مثبت» و «تحریم اخلاقی» مطرح می‌شود. امروزه رشد این گرایش و برندهای سبزی که خود را اخلاقی می‌دانند، منجر به توسعه تصمیمات اخلاق محور در بازار انبوه شده، که این مهم با افزایش درک و اطلاعات درباره شیوه‌های تجارت میسر گردیده است. جنبش مصرف‌کنندگان اخلاق‌گرا قدرت خود را از این واقعیت ساده گرفته است که موفقیت نهایی هر تجارتی تنها به فروش محصولاتش بستگی دارد. آنها بر این باورند که به منظور حفظ محیط زیست، باید کمتر مصرف کرد و تأثیرات تولید، استفاده و دفع محصولات خریداری ‌شده را در نظر آورد و نیز پایبندی یک شرکت را به استانداردهای اخلاقی و شیوه‌های تجارت عادلانه قبل از خرید محصولاتش، لحاظ کرد. پژوهش حاضر با روشی توصیفی و تحلیلی به بررسی مهمترین ابعاد مصرف اخلاقی و در صدر آن نگرشهای فلسفی به این پدیده نوپا می پردازد. از آنجا که ارائه مجموعه ساده‌ای از شیوه‌های ثابت مصرف اخلاقی دشوار بوده، وکاربرد صِرف رویکردهای پیامدگرا، وظیفه‌گرا و یا فلسفه فضیلت نیز به خودی خود نمی‌تواند معمای مصرف را در عصر حاضر حل‌کند، در نتیجه این شیوه‌ها باید قاعده‌مند شده و از نو در قالب یک مناقشه عمومی پیوسته و قابل بحث قرار گیرد. از اینرو بُعد مهمی از ابتکار عمل مصرف اخلاقی یافتن راه‌هایی است که نه تنها مردم را قادر به تغییر شیوه‌های مصرفشان سازد بلکه مشارکت گسترده‌تر آنها در مباحث و تصمیمات در مورد مفاهیم، اهداف و مسئولیت‌های درگیر با مصرف معاصر را تسهیل بخشد.
رویکردهای فلسفی نوین در آثار فارابی
نویسنده:
لیلا جعفرزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در فلسفه معاصر رویکرد های نوینی وجود دارد که باعث شده است تا فلسفه وارد دوران جدیدی گردد و بسیاری از مباحث و موضوعات کهن را تحت الشعاع قرار دهد. رویکرد فلسفه تحلیلی، رویکرد معرفت شناختی و رویکرد کاربردی نسبت به فلسفه از جمله این رویکردها محسوب می شوند. ادعای پژوهش حاضر این است که هر چند رویکردهای پیش گفته جدید به نظر می رسند اما با دقت در آثار قدما، می توان رگه هایی از آنها را یافت. از جمله فیلسوفانی که اهمیت این رویکردها از دید وی مغفول نمانده است، حکیم ابو نصر فارابی است. پژوهش حاضر با هدف ردیابی مباحث مربوط به فلسفه ی تحلیلی، معرفت شناسی و فلسفه کاربردی، آثار مختلف فارابی را مورد بررسی قرار داده و آشکار ساخته است که پیش درآمد بسیاری از این مباحث در آثار فارابی مشهود است.
فلسفه دین در تفسیرالمیزان
نویسنده:
اسما صدرنیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فلسفه‌ی دین، از جمله علومی است که در چند دهه‌ی اخیر، ذهن بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول نموده است، کسانی که در پی بررسی و تحلیل عقلانی آموزه‌های دینی هستند، در شمار فیلسوفان دین قرار می‌گیرند. در این رساله به دیدگاه مفسّر بزرگ قرآن کریم، علّامه طباطبایی در حوزه‌ی مسائل فلسفه‌ی دین می‌پردازیم از جمله: تعریف، منشأ و اهداف دین، براهین اثبات حق تعالی، عقل و دین، چالش‌هایبین عقل و دین، جاودانگی روح و زندگی پس از مرگ، پلورالیسم، علم و دین، جامعه و دین. که با بررسی «تفسیر المیزان» موارد فوق، مورد تحلیل قرار گرفته است.
الهیات پسامدرن: با تاکید بر الهیات پویشی
نویسنده:
مرضیه مردانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف این رساله ان است که نوع نگرش دینی دوران پسامدرن را مورد بررسی قرار دهد. با توجه به اینکه الهیات دوره پسامدرن متآثر از دوره مدرن و ماقبل آن بوده است، لذا باید گذری به مدرنیته داشت تا نحوه رویکرد به دین متفکران این دوره و تآثیر گذاری اش بر دوره بعد از خودش بهتر آشکار گردد. به همین دلیل بخش آغازین این رساله به تعریف مدرنیته و معرفی فیلسوفان موسس مدرنیته همچون دکارت، هیوم و کانت اختصاص دارد. طی این بررسی معلوم می شود مهمترین عامل رویگردانی از دین در این عصر، پیشرفت روز افزون علم و تکنولوژی بشر بود. از یان رو علم و جایگاه آن در رابطه با دین به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند.با گذر زمان بویژه در پایان قرن نوزده، انتقاد از مدرنیته شدت می گیرد. چرا که با پیشرفت هر چه بیشتر علم، ناتواننی آن نیز بیشتر جلوه می کند و متفکران به این نتیجه می رسند که آنچه را که روزی جای دین را اشغال کرده بود و گمان می رفت می تواند تمام نیازهای بشر را برطرف کند اکنون خود مشکلاتی بیش از دین بوجود آورده است. از این رو متفکرانی چون نیچه، مارکس و بویژه هایدگر با نقد ساختار شکنانه خود از مدرنیته، زمینه را برای زیر سئوال بردن مدرنیته و آرمان هایش فراهم می کنند. به این ترتیب بخش دوم رساله آغاز می شود بعد از انتقاد از مدرنیته است که پسامدرن با رویکردهایش سر بر می آورد. در بخش دوم ابتدا تعریفی از واژه پسامدرن ارائه می شود سپس حوزه ها ی فکری این دوره مورد بررسی قرار می گیرد. مهمترین مکتبی که در این دوره متولد می شود مکتب پویشی است. وایتهد را بنیانگذار این مکتب دانسته اند. این مکتب فکری الهیات جدیدی را برای پسامدرن به ارمغان می آورد. وایتهد اگر چه خود الهیات نظام بند و هماهنگی را ارائه نکرده است، لیکن فلسفه پویشی وی توسط هارتشورن به صورت نظام بند و به صورت مکتب الهیات پویشی جلوه گر می شود. توصیفی که الهیات پویشی از خدا و رابطه ی او با جهان ارائه می دهد با دیدگاه سنتی مسیحی و فلسفه اسلامی تفاوت دارد. الهیات پویشی معتقد است خداوند به طور یک جانبه در امور عالم دخالت نمی کند. خلاقیت هم در خدا و هم در مخلوقات وجود دارد و بنابراین خداوند تنها عامل موثر در جهان قلمداد نمی شود. در الهیات پویشی فعالیت خداوند در طبیعت تآئید می شود ولی قدرت خداوند تعدیل یافته و در عوض، حلول خداوند در جریانات جهان مورد تآئید بیشتری قرار گرفته است.این دریافت از خداوند و جهان جلوه های دینی بسیاری را در خود گنجانده است؛ به عنوان نمونه مسیحیان کلاسیک با تعریفی که از خداوند ارائه می کنند قادر به پاسخگویی به مسئله شر نیستند ولی خدای اندیشه پویشی با این تفسیر از قدرت خداوند، جایی برای اعتراض علیه شرور باقی نمیگذارد. در دیدگاه پویشی هر موجود بالفعلی دست کم تا حدی توان خود آگاهی دارد. بنابران هرگز مجبور نیست آنچه را خداوند می خواهد ، انجام دهد بلکه همواره این قدرت را دارد که بین آنچه خدا می خواهد و امکانات بالفعلی که گذشته برایش فراهم کرده است، هذف خود را برگزیند
بهره‌گیری از فلسفه در آموزه‌های دینی از منظر ملاصدرا
نویسنده:
سیدامین‌الله رزمجو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دین اسلام بعنوان آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی شامل ساده‌ترین مسائل فردی و اجتماعی تا عمیق‌ترین مسائل هستی‌شناسی به اندازهعمر و عمق هستی است. شرایط فکری و فرهنگی مسلمانان صدر اسلام و محصور بودن پیشوایان معصوم از طرفی و برخوردار بودن آموزه‌های دینی از عمق و ژرفای و بواطن و مراتب از طرفی دسترسی به قله رفیع معارف اسلامی را محدود کرد. بر این اساس دغدغه متفکران مسلمان در هر عصری خصوصاً بعد از عصر ترجمه دست‌یابی به فهم درست آموزه‌های دینی بود. در این میان خردورزان و فیلسوفان اسلامی به ویژه صدرالمتألهین از اصول و مبانی علم شریف فلسفه برای هستی‌شناسی و اثبات و تبیین گزاره‌ها و آموزه‌های دینی بهره گرفته است. ملاصدرا در حوزه خداشناسی با طرح اصول و مبانی فلسفی همچون: اصالت وجود و تشکیک وجود برای اثبات ذات حق و توحید ذاتی و صفاتی و افعال و عدم ترکیب ذات حق تعالی و فقر ذاتی ممکنات بهره جسته است. و با طرح اصل فلسفی بسیط الحقیقۀ کل الاشیاء مسأله پیچیده کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را حل نموده و مسأله علم الهی به اشیاء قبل از ایجاد و عینیت ذات و صفات و اثبات همه‌ی کمالات و اوصاف را برای حق تعالی را برهانی می‌کند.ایشان در حوزه نبوّت بعد از اثبات ضرورت نبوّت با تقسیم‌بندی انسانها، پنج گروه جایگاه نبی را بعنوان کامل‌‌ترین انسان مشخص می‌سازد و اوبا طرح قوس نزول و صعود پیامبر را بر قلۀ رفیع قوس صعود قرار داده و با تشریح قوای سه‌گانه حساسه، متخیّله و عاقله انسان پیامبر را جامع الانوار حسی و خیالی و عقلی می‌داند. همچنین ملاصدرا با اشاره به مراتب عقل: عقل هیولانی، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل بالمستفاد پیامبر را موجودی می‌داند که با عقل فعال متصل و متحّد شده و همه علوم و حقایق را از او دریافت می‌کند و او نبوت را منقطع ندانسته و امامت و ولایت فقیه را در مسیر نبوت می‌داند. ملاصدرا در حوزه معاد اصول بیشتری را تأسیس نموده تا مشکل معاد جسمانی را به زیبایی حل کند، ایشان از دو اصل اصالت وجود و اینکه تشخیص هر چیزی به وجود است نتیجه می‌گیرد که حقیقت انسان همیشه محفوظ است و او وارد محشر می‌شود گرچند ظاهر انسان متغیر باشد. و او از قاعده فلسفی تشکیک وجود اثبات می‌کند که بدن اخروی هر شخص همان بدن دنیوی او است. و با ابتکار حرکت جرهری ادعا می‌کند که بدن اخروی او همان بدن دوران کودکی است که تکامل یافته است. او همچنین با طرح اصولی همچون: شیئت شییء به صور ت است نه به ماده، وحدت شخصیه وجود و تجرد قوه خیال و.... جنبه‌ی از جنبه‌های مبهم معاد و نحوه حشر انسانها حتی همه موجودات را روشن می‌کند.
  • تعداد رکورد ها : 253