جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 34
آموزه های عملی مولوی در مثنوی معنوی در مقایسه با بخشهایی از کتاب چهل حدیث امام خمینی (س)
نویسنده:
سعید ضرابی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف این تحقیق، یافتن نظام عملی ای است که مولانا جلال الدین محمد بلخی در کتاب مثنوی خویش آن را معرفی نموده، بدان توصیه می کند. روش کار بدین ترتیب است که ابتدا پاسخ سه پرسش مقدماتی رسیدن به کمال برای چه کسانی ممکن است؟ مجاهده و سلوک چه تاثیری در رسیدن به کمال دارد؟ و آیا مولانا برای هر صنفی آموزه عملی خاصی را توصیه می کند؟ از مثنوی استخراج می شود و سپس، دو روش (سیستم) عملی فردی و تحت هدایت مرشد معرفی شده، آموزه های مرتبط با هر کدام از این دو روش به صورتی روش مند از مثنوی استخراج می گردد و ارتباط و نحوه سازگاری بین این دو روش مشخص شده، در پایان، مقایسه ای با بخش هایی از کتاب چهل حدیث امام خمینی صورت می گیرد. در نتیجه این تحقیق مشخص گردید که مولانا رسیدن به کمال را برای همگان ممکن می داند و هر چند جذبه را در رسیدن به کمال، اصل می داند، لیکن مجاهده را نیز به عنوان فراهم کننده زمینه رسیدن به کمال توصیه می نماید و آموزه های عملی وی خطابی عام داشته، تمامی انسان های به کمال نرسیده را در می گیرد. هم چنین، علاوه بر توصیه های مولانا به رفتن تحت هدایت مرشد، در مجموع 73 آموزه عملی فردی نیز از مثنوی استخراج شده که سالک باید در عین اطاعت از مرشد بدان ها نیز عمل نماید و تنها در هنگام تعارض با توصیه مرشد بدان ها عمل ننماید. در میان آموزه های عملی فردی، توصیه به مخالفت با نفس و پرهیز از شهوات و لذات دنیا برای رسیدن به فنا از سایر آموزه ها برجسته تر است.
مقایسه و بررسی تطبیقی فلسفه تربیتی مولانا و حضرت امام خمینی (ره)
نویسنده:
بیتا جمشیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
آموزش و پرورش , آموزش و پرورش , هستی شناسی(فلسفه) , 01. خداشناسی (کلام) , شناخت شناسی , فلسفه آموزش و پرورش , خداشناسی(الهیات بالمعنی الاخص) , خداشناسی , اصطلاحنامه تصوف , اصطلاحنامه عرفان , مولوی، جلال الدین محمد بن محمد , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , مولوی، جلال الدین محمد بن محمد , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , مولوی، جلال الدین محمد بن محمد , مولوی،جلال الدین محمد بن محمد , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , مولوی، جلال الدین محمد بن محمد , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , مولوی، جلال الدین محمدبن محمد , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , مولوی، جلال‌الدین محمدبن محمد , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی , مولوی، جلال‌الدین محمدبن محمد , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , خمینی، روح‌الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران , مولوی، جلال‌الدین محمدبن محمد , آموزش و پرورش و تحقیقات تربیتی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضربا هدف بررسی مقایسه ای فلسفه تربیتی و تربیت عرفانی مولانا و حضرت امام خمینی (ره) انجام گرفته است درابتدا به بیان مقوله عرفان و تصوف و فلسفه پرداخته وهم چنین مثنوی وآثار امام خمینی (ره ) راکه شامل نکات اخلاقی مبتنی برمبانی عرفانی و تربیتی که درشرح چهل حدیث وتفسیرسوره حمد وسخنرانی های اخلاقی که در صحیفه نوروآثاردیگرایشان، با هدف تدوین یک فلسفه ی تربیتی درسه شاخه ی اصلی فلسفه معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی که مقولات دینی با صبغه ای عرفانیست مورد بررسی قرارگرفته است در ادامه به بیان مسائل تعلیم و تربیت از دو منظرمولانا و امام پرداخته شده استصحبت از عرفان و تصوف به سادگی و صراحت سایر موضوعات نیست چرا که هریک از اعتقادات دینی و مذهبی مستند به شواهد تاریخی و یا بیان شفاف و صریح ازسوی بانیان یا معتقدین بدانهاست. عرفان اعتقاد به عشق مطلق است. این اعتقاد خود را مقید به باورمشخصی ازادیان نمی نماید در عین حال بخاطر بهره مندی ازروح لطیف عشق همواره جایگاه ارزنده ای درتمام ادیان ومذاهب داشته و به نوعی با آنها سازگار شده بی آنکه از اصل خود عدول کرده باشد و رمزماندگاری عرفان نیزهمین است.هدف عرفان تربیت انسان کامل است، انسانی که اقوال و افعال و اخلاق نیک را به کمال داراست. در یک کلام عرفان وظیفه تربیت انسان های کامل و خود ساخته را برعهده دارد.عرفان همچون آیینی در جست و جوی حقیقت و درپی تأمین خواسته ی همیشگی آدمی ، دست یابی به سعادتی والا و حقیقی است . نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان می دهد که تفاوت معناداری بین نظرات مولانا و امام خمینی وجود ندارد امااساس و پایه ی عرفان مولانا روی ذوق و وجد گذاشته شده است و توجهی به برهان و استدلال عقلی ندارد . ولی حضرت امام با قبول این ذوق و شهود به رد استدلال نمی پردازند .
بررسی گذار از عرفان زاهدانه به عرفان عاشقانه در آثار مولانا جلال‌الدین رومی و امام خمینی (س)
نویسنده:
الناز خیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از قرن دوم هجری عده ای از مسلمانان، از ترس آلوده شدن به دنیا و گرفتاری در عذابهای اخروی دنیا را پلید پنداشته و تارک آن شدند و همین زهدورزی در ادامه حیات خود عرفان زاهدانه را شکل داد. اما از قرن پنجم، صوفیه از دل خواندن و باز خواندن آیات قرآن و ارائه تفسیر کاملا متفاوت از داستان خلقت انسان و کائنات، رویکرد خودرا به دنیا تغییر داده و آن را مجلای تمام اسماء و صفات الهی و بستر معاشقه انسان و خدا یافتند و به این ترتیب عرفان عاشقانه را شکل دادند.عارف زهد مشرب، شخص ریاضت کش گوشه گیری است، دچار خوف بی نهایت از خدا و عذاب آخرت، که فقط به تنزیه حق و صفات جلالی او توجه دارد اما عارف عاشق آن خوف بی نهایت را به عشق مبدل ساخته و به تنزیه و تشبیه باهم توجه دارد و در یک سیر استعلایی به سمت کمال لایتناهی است و البته می داند که فاصله بین او و أمر مطلق پرنشدنی است اما در راه فنای صفاتی امیدوارانه تلاش می کند و در این راه هم به وجوه جمالی و هم به وجوه جلالی خداوند نظر دارد.در میان عرفای اسلامی، بیش از همه مولانا جلال الدین رومی عشق را محور اصلی اندیشه های خود ساخته است. او به واقع پیامبر عاشقی است. مولوی بعد از دیدار با شمس تبریزی از عرفان زاهدانه به عرفان عاشقانه عبور کرد.امام خمینی(س) هم در آثار مکتوب عرفانی و در شیوه سلوک خویش به عنوان رهبر دینی و انقلابی کشورمان، بیرون از تنگنای خانقاه و زاویه و عافیت طلبی های زاهدانه به نوعی گذار از زهد به عشق را به نمایش می گذارد.
بررسی تطبیقی عشق از دیدگاه مولوی و امام خمینی (ره)
نویسنده:
زهرا سلطانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در باب ماهيّت عشق سخن بسيار گفته شده و پژوهش‌هاي فراوان انجام شده است، اما هرگز نمي‌توان ادعا كرد كه سخن گفتن در اين خصوص به پايان رسيده است و از آنجا كه عشق نقش كليدي و مهمي در تكامل وجودي انسان دارد و در حقيقت تمام كاينات را در سير به سوي كمال به پويه و جنبش در مي‌آورد، در نتيجه جاي بحث بسيار دارد كه چگونه بزرگاني چون مولوي ، امام خميني و ... از اين گوهر در تكامل وجودي خويش بهره بردند.عالم هستي بر اساس عشق حق به خويشتن پديد آمده، و اين عشق غايت هستي است و در تمام كاينات ساري و سبب حركت و جنب و جوش و تكاپو شده است. در مصاف بين عقل و عشق اين عشق است كه پيروز اين نبرد است چرا كه عقل از درك و حكم دربارة حقايق فوق حواس و ادراكات بشري ناتوان مي‌باشد و عشق با بهره‌گيري از ديدة ربّاني به نظاره حقيقت جهان نشسته است.انسان به سبب علمي كه از وحي ناشي است از ملايك به لطيفة معرفت ممتاز گشته است و عشقي كه در وجود انسان هست از همين معرفت سرچشمه گرفته و سبب امتياز انسان از كاينات شده است.هدف از اين پژوهش اين است که به تبيين ديدگاه امام خميني و مولوي در عشق پرداخته شود و شباهت ها و تفاو هاي ديدگاه آنها مورد تطبيق و بررسي قرار گيرد تا ميزان نزديکي انديشه امام و مولوي در خصوص عشق معلوم گردد. بر اين اساس، اين پژوهش به چهار فصل تقسيم شده است و سعي گرديده به فرضيات آن پاسخ داده شود. در فصل اول كه كليات عشق ومحبت است از مباحثي چون معناي لغوي و اصطلاحي عشق، انواع و مراتب عشق، عشق در منابع اسلامي و سير تحول اشعار عاشقانه سخن به ميان آمده است. در دو فصل مربوط به عشق از ديدگاه مولوي و امام خميني ديدگاههاي هر كدام از آنها را در خصوص تعريف عشق و رابطة بين عقل و عشق، عشق و جهان آفرينش ، عشق و معرفت ، عشق و عبادت و فطري بودن عشق مورد بررسي قرار داده و در نهايت در فصل چهارم به تطبيق ديدگاههاي اين دو عارف بزرگ پرداخته شده است . در اين تحقيق از روش اسنادي - کتابخانه اي استفاده شده؛ ابتدا بر اساس طرح تحقيق به مطالعه کتب مولانا و امام خميني (ره) در حدي که مرتبط به اين پژوهش مي شد مخصوصاًآثار منظوم آنها و نيز آثار ديگري در اين زمينه پرداخته شد و سپس ديدگاههاي مولوي وامام خميني (ره) در مورد عشق در بخشهاي جداگانه مورد بررسي قرار گرفت و در پايان ديدگاههاي اين دو عارف بزرگ با هم تطبيق داده شده است . باتوجه به تعداد وحجم زياد آثار مولوي وامام خميني بيشترين تلاش خود را بهآثار منظوم آنها معطوف نموده ايم .
سیمای اولیا در مثنوی مولانا
نویسنده:
علیرضا الم شیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پژوهش دربردارنده یک پیشگفتار، ده فصل و بخش معرفی اعلام و کتابنامه (مشخصات منابع) می باشد. در پیشگفتار به بررسی نظرجلال الدین محمد بلخی، درباره مثنوی پرداخته شده و اینکه جایگاه و شأن مثنوی در نظر او چیست؟ سپس دیدگاه و اظهارنظر صریح شمس الدین تبریزی درباره جلال الدین محمد را آوردیم، که شمس می گوید: «مولانا ولی خداست». در فصل اول، که بنا بر اصل استقراء، «اوصاف اولیاء در مثنوی»، بررسی گردیده است؛ مسایلی مانند: استمرار ولایت و تداوم آزمایش الهی، خاصیت آینگی؛ مکاشفه و شهود، تبدیل اوصاف یا تولد معنوی، واسطه فیض بودن ولی خدا، مسأله عشق الهی و اولیا و دعا مورد بحث و امعان نظر قرار گرفته است. در فصلدوم، «تواتر تأکید بر وحدت شخصیت مردان خدا» مورد ملاحضه قرار گرفته است. اولیای خدا هرچند از نظر جسم تعدد دارند، ولی حقیقت وجودی آنها یکی است. در فصل سوم، «اهمیت هدایت و لزوم ارشاد اولیا» بررسی شد و اینکه مسوولیت واقعی اولیای خدا، همین شکل گیری فرایند هدایت به حقیقت در امتداد زمان است. در فصل چهارم «نقش پیران در هدایت مریدان» مورد بحث و بررسی قرار گرفت، لزوم داشتن پیر در سلوک الی الله همچون دیگر کتابهای صوفیان در مثنوی نیز اساسی به شمار آمده است، چنانکه بر ولایت پیر بر مرید نیز تأکید شده است. فصل پنجم، «طبقات اولیا در قلمرو عرفان و کاربرد عارفان» را دربر دارد و اینکه هرکدام از اولیا متناسب با استعداد روحانی خود در سلوک در مرتبه ای خاص قرار دارند مورد تأئید قاطبه اکابر صوفیان است. در فصل ششم نیز به «دوگانگی خلقت آدمی و نقش اولیا در رفع نقائص سالکان»، پرداخته شده است، آدمی دو بعد جسمانی و روحانی دارد و تمام تلاش اولیا بر فعال کردن بعد روحانی وجود آدمی است برای رسیدن به حقیقت. سرچشمه معرفت عارفان، تجلی حقایق در قلب آینه سان ایشان است، فصل هفتم: «اولیا و مساله معرفت شهودی» به همین مهم پرداخته است. «کرامت، ویژه اولیا و خاصان حق است» و به دو قسمت کرامت ظاهری و کرامت باطنی (معنوی) تقسیم می شود. فصل هشتم همین مسأله را دربر دارد. در فصل نهم، سخن از «تبدیل اوصاف یا فنا» به میان آمده است. بی تردید آنچه که اولیای خدا را به این درجه می رساند تحقق فنا و تبدیل مزاج عنصری به اوصاف الهی است. در فصل دهم با استقراء کامل تمامی تعابیری که در مثنوی در مورد اولیا آمده است فراهم گردیده و ایضاحاتی نیز در مورد این تعابیر آمده است و سرانجام عارفانی که در مثنوی از آنان یاد شده است، به اجمال معرفی گردیده اند.
مشترکات مضامین عرفانی نهج‌البلاغه و مثنوی
نویسنده:
محمد زمان لاله زاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مفاهیم عرفانی از جایگاه و اهمّیّت ویژه ای برخوردار بوده ، نزدصاحب نظران ، دارای ارزش و اعتبار خاصّی می باشند ؛ چرا که مقامات عرفانی مانند طلب ، عشق، معرفت ،‌ استغنا ، توحید ، حیرت ، فنا و ... که خمیر مایه و شاکله ی اصلی رساله راتشکیل داده اند روابط و وظایف انسان را با نفس خویش و خدای خویش بیان می دارند وتوانسته اند نردبان تقرّب به ذات اقدس الهی جهت سالکان طریق گردند.یکی از منابع اصلی که قادر بوده انسان را به کمال ومعرفت الی الله واصل نماید کتاب گران مایه ی نهج البلاغه بوده که به زعم اولیا و وارستگان، سرتاسر این کتاب بی نظیر ، عرفان مطلق و آزادی و رهایی از غیر و عدم وابستگی به دنیا و نیز عشق محض به پروردگار خالق یکتاست .هم چنین ، مثنوی معنوی مولانا ، صحیفه ی نوری است برخاسته و نشأت گرفته از قلبی منوّرکه بیت بیت آن سرشار از اصطلاحات و مفاهیم و راز و رمز های عرفانی است که مشابهت ها و مشترکات بسیار زیادی را در زمینه ی عرفان می توان در نهج البلاغه ومثنوی معنوی مشاهده و درک و فهم نمود . به عنوان نمونه یکی از موضوعات ارزشمند و مشترک موجود در این دو اثر وزین الهی و آسمانی ، نکات و مباحث معرفتی بوده که در هر دو اثر به آن ها التفات گردیده است .پس از تفحّص و مطالعه در نهج البلاغه و مثنوی معنوی ،به این نتیجه واصل گردیده که اکثرقریب به اتّفاق مفاهیم و فضایل عرفانی موجود در کتاب مثنوی مولانا جلال الدّین، برگرفته و مقتبس ازنهج البلاغه حضرت علی(ع) بوده و وجود مفاهیم معرفتی مورد نظر و دل خواه او در این کتاب، مشوّقی راغب گردیده تا مولانا توجّه ویژه و مستمری به این یادگار جاوید آسمانی داشته باشد .
ریاضت در مثنوی معنوی
نویسنده:
احمدرضا شکوهی خانیمنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله در9 فصل با هدف بررسی نظرمولوی در مورد ریاضت و نمود آن در مثنوی معنوی تدوین گردیده است.در مقدمه که فصل اول این رساله را تشکیل میدهد روش، اهداف،پیشینه و اهمیت تحقیق به طورمختصر و مفید آمده است.در فصل دوم برای شناخت بیشتر مولوی با فرض صوفی بودن او مکتب تصوف مورد تحقیق قرار گرفته است،در مورد ضرورت ایجاد این مکتب سخن گفته شده و با توجه به اقوال صوفیان ومولوی، صوفیان گروه بندی شده اند ودر آخر این نتیجه حاصل آمده که مولوی صوفی عاشق است.درفصل سوم تعاریف مختلف ریاضت در لغت نامه ها وگفتار صوفیانپیدا شده است ریاضت در کلام الهی وگفتار ائمه جستجو گردیده واین مقوله در مذاهب مختلف خصوصا مسیحیت مورد فحص قرار گرفته و تفاوت آن با رهبانیت بیان شده است.ریاضت در عصر مولوی و از نظرسعدی و نجم رازی بررسی شده است.فصل چهارم از کتابهای مهم عرفانی موارد مشمول ریاضت استخراج شده است.فصل پنجم بانگاهی انتقادی ریاضت دوازده تن از بزرگان تصوف که همگی از صوفیان خائف هستندبررسی شده است.در فصل ششم با روندی منطقی از هفده موردی که مستقیما به ریاضت اشاره شده است «خود» و«تن» تعریف شده اند از اشعار مثنوی این نتیجه به دست آمده که .قیاس،پندارآفرین است وموجب ایجادتصورات واوهام وشخصیت کاذبمی گردد ،هدف اصلی ریاضت زدودن این زنگارهاست. صمت،جوع،سهر،عزلت،ذکر،صبر،ترک تقلید،دوری از اندیشه های وهم آفرین،ترک نفس و هوای نفس،ترک دنیا برای آخرت ودوری از حشمت و جاه از مواردی است که در فصل هفتم مبسوطا به آن پرداخته شده است.از آن جا که مولوی از صوفیان عاشق است در فصل هشتم به عشق پرداخته شده است،صفات عشق بیان شده واین نتیجه حاصل آمده که عاشق از ریاضت بی نیاز است،عاشقی در بر گیرنده تمام ریاضت هاست ولیکن لازمه عاشقی ریاضت کشیدن و تهذیب نفس است.
مقایسه انسان کامل از دیدگاه سنایی (حدیقه‌الحقیقه)، 
مولوی (مثنوی) و ناصرخسرو (دیوان)
نویسنده:
لیلا کریم زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
انسان، جانشین خدا بر زمین است که حرکت به سمت کمال برتر وصف‌ناپذیر از مهمّ‌ترین شاخصه‌های وجودی اوست. توجّه به انسان و شناخت ماهیّت وی موضوعی است که از قدیم‌الایّام مورد توجّه مذاهب و مکاتب و فرهنگ‌های گوناگون بوده است و کمتر مکتب فکری و فلسفی را می‌توان سراغ گرفت که به‌گونه‌ای به شناسایی انسان نپرداخته باشد. تمام تاریخ بشری در راه شناخت این موجود ناشناخته سپری شده است و اهمیّت این موضوع از آنجا ناشی می‌شود که خداوند بزرگ همه چیز را به خاطر انسان آفریده است. انسان بنا به ذات وجودش از شگفت‌انگیزترین موجودات آفرینش است. لذا بحث پیرامون جایگاه این وجود شگفت‌انگیز، بدیهی است که ظرافت و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد و در طول تاریخ بشری، موضوع انسان از دریچه‌ی ادیان توحیدی و غیرتوحیدی، توسط دانشمندان همیشه محل بحث و جدل فراوان بوده است. ناصر خسرو، مولوی و سنایی از معدود شاعرانی هستند که همواره به‌دنبال کمال انسانی بوده‌اند. آن‌ها انسان را در یک جایگاه بسیار والایی قرار می‌دهند و ارزش زیادی برای او قائل هستند ایشان معتقد هستند هرچه در عالم است به‌خاطر انسان خلق شده است، پس انسان باید موجود بسیار مهمی ‌باشد. آثار این سه شاعر عمده‌ترین آثار درباره‌ی انسان است که هرکز از هدایت اجتماع و افراد در رسیدن به سعادت غائی کوتاهی نمی‌کنند. آن‌ها نوع انسان به‌ویژه انسان کاملی که از خود به خدا رسیده و خداوند را در میان مردم و با مردم درک کرده است را دارای ارزش و اهمّیّت می‌دانند. ویژگی‌های انسان این سه شاعر در کل، ویژگی‌های انسان کامل است. انسان کاملی که به عالی‌ترین درجات نائل آمده و تمام نیروهای معنوی بالقوه‌ی درون او به فعلیّت رسیده است و بنده‌ی خدا و اشرف مخلوقات است و متّصف به صفات عالی و خواسته‌هایش در راستای خواسته‌های ربّ‌العالمین است.
نماد خاک و رستنی‌ها از دیدگاه عطار و مولوی
نویسنده:
سودابه خان‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
زییائی محض، نهفته در حقیقت مطلق است که به واسطه سمبل‌ها و نمادها در قالب شعر و ادبیات و عرفان قابل کشف است؛ تضادها و تفاوت‌هائی در طبیعت وجود دارد که هماننددیگر پدیده‌های زشت و زیبا، خوب و بد، خوشایند و ناخوشایند به چشم می‌آید؛ همین تفاوت‌هاست که جهان خلقت را دلنشین و خواستنی نموده است چرا که حقیقتِ نمادی را متبلورمی‌سازند که گویای جمال و جلال ذات باری تعالی است به عبارت دیگر طبیعت و مخلوقات خدا، صفات گوناگون حق تعالی را متجلی می‌سازند.جلوه‌های طبیعت، رازهای نهفته‌ای است حاوی مفاهیم معرفتی که باید آن‌ها را کشف کرد. نوعی بینش و نگرش ماورایی می‌خواهد که به کنه و ذات اشیاء برسد که حتی از پست‌ترین و حقیرترین اشیاء و پدیده‌ها عمیق‌ترین حکمت‌ها و معارف را بیرون بکشد؛ این بینش، بینش نمادین است که با زبان بی‌زبانی عظمت آفرینش را در پس معانی بلند حکمی و عرفانی به تصویر می‌کشاند. دو تن از عارفان و شاعران بنام فارسی زبان که دارای این بینش می‌باشند، عطار و مولوی هستند که آثار آن‌ها از لحاظ تاریخی اوج شعر عرفانی است. آن‌ها با تکیه بر جهان‌بینی عرفانی و فرهنگ‌های پیشین و آموزه‌های اسلامی و همچنین ذوق و ادب فارسی خود نمادهایی را به تصویر کشیده‌اند که از پست‌ترین و حقیرترین اشیاء‌ و پدیده‌ها، عمیق‌ترین حکمت‌ها و معارف را بیرون کشیده‌اند. البته در این بین مولوی دارای جایگاه و شأن ویژه‌ای است چون حتی او بر پنهانی‌ترین لایه‌های عناصر خاک و رستنی‌ها تعمق نموده و کنه ذات پدیده‌ها را به نظاره نشسته است و حکمت و معرفت در لوای تصویرهای عادی و معمولی را نشانه و سمبل برای حقایق معنوی قرار داده است و با ذوق هنری خود دشوارترین تجربه‌های عرفانی را در سمبل‌ها و نمادهای برگرفته از زندگی عادی بیان می‌کند.جنبه رمزی و سمبلیک در آثار عطار و مولوی نسبت به دیگر شاعران پیشین برجسته‌تر است. زیرا این ویژگی در آثار آن بزرگواران را در زمره آثار عرفانی قرار داده است اما نمادپردازی در آن‌ها به گونه‌ای نیست که آثار گذشتگان مشاهده می‌کنیم که مفاهیم تکراری بر نمادهای طبیعی حتی بر زیباترین تصاویر، آثارشان را ملال‌آور نموده است بلکه عطار و مولوی با تکیه بر ذوق هنری خود، سمبل‌های زیبائی را آفریدند که خاص تعابیر خود آنهاست و اگر تکرار و تشابهی هم مشاهده می‌شود، آن‌ها آن نماد تکراری را به طرزی زیباتر و هنری‌تر دوباره بازآفرینی کرده‌اند. آن‌ها نمادهای خاک و رستنی‌ها را برای زیبا جلوه دادن و احساسی نمودن آثارشان به کار نبرده‌اند، بلکه آن نمادها را صرفاً برای بیان حقیقت درونی خود و همچنین انتقال حکمت و معرفت و معانی بلند عرفانی و مخاطب تشنه خود ارائه کرده‌اند. عطار و مولوی هر یک دارای تجربه‌های روحانی خاص خود می‌باشند که بینش نمادین را در آن‌ها ایجاد نموده است اما تجربه‌های روحانی آن‌ها از نوع تجربه‌های عادی و مشترک میان افراد نیست؛ بلکه تجربه‌های روحانی آن‌ها ناشی از قابلیت‌های روحی هر یک است که در وحی و الهام و رویا و عوالم روحانی فعلیت می‌یابد. با این تفاوت که عطار با «درد» این واقعه را تجربه کرده است اما مولوی با «عشق». اما درد و عشق از یک سنخند: کسی که دردمند است عاشق است و کسی که طعم عشق را چشیده است طعم تلخ درد را نیز خواهد چشید. چنین انسانی می‌تواند جایگاه خود را در عالم و کل کائنات بیابد و به دیگران نیز جایگاه‌شان را متذکر شود. بنابراین یکی از ابزارهای معرفتی، نماد و نمادپردازی است؛ ابزاری که از حقیقت و هستی شیء سخن می‌گوید و معنای نهفته در آن را آشکار می‌سازد، به اشیاء روح می‌بخشد و آن را متعالی می‌سازد؛ ذهن و روح انسان را به کمال می‌رساند و او را به خالق یکتا پیوند می‌دهد و جهان و طبیعت را همچون ظهور و نشانه خداوند معرفی می‌کند. چرا که هدف از خلقت شناخته شدن ذات باریتعالی بوده است و خداوند خود این آیات و نشانه‌ها را برای درک اسرار در انسان به ودیعه گذاشته است و به انسان متذکر می‌شود که در وادی سرگردانی پرسه نزنند و عمل‌کنندگان به حکمت و معرفتی باشند که زیبائی گفتارشان شده است تا اینکه رستگار شوند.
سیر تحول غربت صوفیانه با تاکید بر (مرصادالعباد نجم رازی، مثنوی مولوی و دیوان حافظ)
نویسنده:
حمید غلامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این پژوهش یکی از بنیادی‌ترین ابعاد احساسات در درون انسان، یعنی احساس غربت بررسی شده و کوشیده شده است که نگرش‌های متفاوت نسبت به این مسأله در ادیان و هستی-شناسی‌های گوناگون بیان شود و نوع نگرش بزرگان صوفیه و عارفان این طریق با تأکید بر آراء و دیدگاه‌های سه تن از بزرگان ادب فارسی مورد بحث قرار گیرد. در زمینۀ احساس غربت آراء پراکنده‌ای در کتب عرفانی اعم از شعر و نثر می‌توان استخراج کرد؛ اما درجنبۀ اسطوره‌شناسی و ازلی آن بیشتر در شعر حافظ به آن پرداخته شده است. اغلب یافته‌ها در زمینۀ تحلیل مفهومی این موضوع انجام پذیرفته‌اند و از منظر ادبی در این زمینه پژوهشی انجام نگرفته است. در این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با تحلیل منابع و مآخذ مربوط و با استناد به متن‌های مورد نظر مسألۀ غربت تجزیه و تحلیل شده است. بزرگان صوفیه در گذر ازاسارتگاه دنیای ماده و دریافت بارقه‌هایی از موطن ازلی از مضامینی چون عشق، فنا، وحدت و نظایر آن بهره جسته‌اند. یکی از عوامل اصلی احساس غربت، هبوط از دنیای لازمان و لامکان و هویت‌مند شدن انسان است. درد و رنج ناشی از هبوط و ناهمجنسی روح با عالم ماده از عوامل تشدید کنندۀ احساس غربت هستند. شاعران و نویسندگان در بیان احساس غربت به دلیل ذهنی و چندلایۀ بودن مفهوم آن، همواره از صنایع ادبی، تعابیر، تصاویر و روایت‌پردازی‌ها بهره جسته‌اند. نگاه به این مسئله در مرصادالعباد، در ارتباط مستقیم با آفرینش از دیدگاه اسلامی است. در اشعار مولوی و دیوان حافظ، این احساس عمیق‌تر و هنرمندانه‌تر می‌شود. مولانا با به‌کارگیریِ تصاویر، تعابیر و روایت‌پردازی‌ها در بسامد بالایی، سعی در بیان این موضوع داشته است و می‌توان اظهار داشت که مثنوی و غزلیات شمس، زادۀ احساس غربت مولوی هستند. حافظ با استعانت از ذهن آفرینشگر و زبان نمادین خود، به غربتِ انسان از ساحت‌های متفاوت می‌نگرد که مهم‌ترین آنها در بازگشت به عهد ازل و عالم الست، شکل می‌گیرد.
  • تعداد رکورد ها : 34