جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 176
بررسی تطبیقی روایات فریقین پیرامون آیات (به ظاهر) ناسازگار درباره عصمت انبیا
نویسنده:
فاطمه‌ میرهاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عصمت انبیا (علیهم السلام) یکی از مباحث جدی و با سابقه در حوزه مباحث اعتقادی کلامی است که تقریباً همه فرق اسلامی اصل وجوب آن را پذیرفته‌اند و تنها درجزئیاتی چون محدوده و زمان آغاز آن اختلافاتی وجود دارد. اولین جایی که این اختلافات خود را نشان می‌دهد، تفسیر آیاتی است که ظاهر آنها با مسئله عصمت ناسازگاری دارد. در این تحقیق سعی بر این است که معنای این گونه آیات با توجه به روایات فریقین پیرامون آنها، به دست آید. در بحث نافرمانی آدم(علیه السلام) از نهی خداوند؛ روایات عدم هوشیاری، جبر الهی، فراموشی به هنگام خوردن از درخت، عدم عصمت قبل از نبوت و اشتباه در فهم کامل نهی خداوند را عنوان کرده‌اند. در بحث از شرک ابراهیم (علیه السلام)؛ برخی روایات (هذا ربی) را اقراری تلقی کرده و برخی روایات راه حلهایی چون فرض یا انکاری استفهامی بودن آن را مطرح کرده‌اند. در اتهام کذب ابراهیم نیز؛ روایاتی (إِنِّی سَقیم) را از معاریض کلام، یا تقیه‌ای دانسته و قصد اصلاح و یا وجود شرط محال در (بَلْ فَعَلَهُ کبیرُهُمْ هذا) را مانع دروغ قلمداد کرده‌اند. روایاتی دیگر نیر هر دو سخن را دروغ انگاشته‌اند.در مبحث قتل نفس توسط موسی (علیه السلام)؛ روایات، غیر عمدی بودن قتل و یا مامور بودن موسی به آن را عنوان کرده‌اند. و درباره نسیان عهد توسط موسی در همراهی با عالِمِ الهی؛ برخی روایات آن را به معنای فراموشی(ضد ذکر) و برخی آن را به معنای تَرک عهد و یا از معاریض کلام تلقی کرده‌اند. پیرامون قضاوت داود (علیه السلام) میان دو خصم؛ روایاتی اسرائیلی دلیل استغفار او را گناهی که در حق «اوریا» مرتکب شد عنوان کرده و روایاتی نیز دلیل آن را تعجیل در صدور حکم بیان کرده‌اند. درباره سلیمان (علیه السلام) و برگزیدن علاقه به اسبها بر ذکر پروردگار؛ روایاتی اسرائیلی اذعان دارند که سلیمان اسبها را به انتقام اینکه او را از نماز بازداشتند به هلاکت رسانید. روایاتی نیز کشتن اسبها برای انتقام را قبیح تلقی کرده و ماجرا را این طور حکایت کرده‌اند که سلیمان اسبها را برای شرکت در جنگی بازدید می‌کرد که وقت نماز گذشت و خواست که خورشید را بازگردانند تا نماز را در وقتش بخواند. همچنین درباره انابه و بازگشت سلیمان در پی فتنه و افتادن جسد بر تختش؛ برخی روایات اسرائیلی، گناه سلیمان را کشتن اسبها و یا تمایل قلبی به یکی از طرفین دعوا در داوری اظهار کرده و برخی روایات دیگر گناه او را نگفتن «انشاء الله» در تصمیمش تلقی کرده‌اند. برخی روایات نیز حاکی از ترس سلیمان بر جان فرزندش از شر شیاطین و غفلت از اراده پروردگار است. پیرامون همّ یوسف (علیه السلام) به انجام عمل قبیح؛ روایاتی همّ وی را اراده و تصمیم به انجام عمل معنا کرده و برخی روایات به شدت چنین همّی را رد کرده‌اند، روایتی نیز قصد او را ضرب و قتل بیان کرده است. و در بحث از طولانی شدن حبس یوسف به عقوبت استمداد از غیر خدا؛ روایاتی به طرق متعدد در میان فریقین علت باقی ماندن چندین ساله یوسف را در زندان، عقوبت الهی برای استمدادش از غیر خدا تلقی کرده‌اند.روایات شیعی غالباً عملِ به ظاهر گناه آلود را به گونه‌ای تاویل کرده‌اند که گناه بودن آن نفی شود، اما در روایات اهل سنت که اکثراً موقوف یا مقطوعند اهتمامی به نفی گناه وجود ندارد. در راستای روایات، برخی تفاسیر اهل سنت به شرح ظاهر آیه بسنده کرده و از انتساب گناه به نبی خدا ابایی ندارند. اما تقریباً همه تفاسیر شیعی با توجه به روایات و یا حتی فراتر از آنها و با تکیه بر عقل، به تنزیه ساحت انبیا از گناه پرداخته‌اند.
بررسی تطبیقی مسأله علم و معرفت در مدرسه کوفه و بغداد
نویسنده:
محمدحسین منتظری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
متکلمان مسلمان در طول تاریخ بر محور مسأله معرفت اختلاف نظرهایی داشتند. یکی از نزاع‌های آنان بر این مدار بود که آیا معرفت به صورت کلی و یا درخصوص معارف بنیادین دینی نظیر معرفت خدا، معرفت اسما و صفات الهی، شناخت نبی و امام و... ضروری و غیر اختیاری است یا از سنخ معارف اکتسابی به شمار می‌آید؟ برخلاف آن چه برخی می‌پندارند، متکلمان امامیه در مدرسۀ کوفه دربارۀ مسألۀ علم و معرفت دارای دیدگاه ویژه‌ای بوده‌ و در این باب به نظریه‌پردازی می‌پرداخته‌اند. آنان بر اضطراری بودن معرفت و علم، دست کم در معارف بنیادین دینی اتفاق نظر داشته، بر این باورند که آدمی در دستیابی به معرفت اختیاری ندارند. اصطلاح ضروری و اضطراری در این دوران با واژۀ ضروری در منطق ارسطویی تفاوت داشت و مقصود آنان از ضروری بودن معرفت آنست که خداوند سرشت انسان را بر توحید و معرفت خود آفریده و معرفت خویش را در عوالم پیشین به آدمیان عطا کرده است. از این رو انسان‌ها در کسب و تحصیل معارف بنیادین دینی به ویژه شناخت خدا نقشی ندارد. البته بین متکلمان کوفه در این مسأله، اختلاف نظرهای جزئی نیز وجود داشته است. دانشمندان اصحاب حدیث نیز در قرون نخستین اسلامی با نوع تبیینی که از آیات فطرت و میثاق داشتند، معتقد به اضطراری بودن معرفت خدا بودند. در میان معتزلیان اما در باب علم و معرفت دو گرایش وجود داشت. گرایش مشهور آنان تمامی معارف بنیادین دینی را اکتسابی دانسته و به لوازم این اندیشه نظیر وجوب نظر و اول الواجبات در معرفت ملتزم گشتند. اما برخی از بزرگان معتزله مانند ابوالهذیل و جاحظ مخالف با جریان اصلی معتزله و هم‌سو با اندیشۀ امامیه و اهل حدیث به ضروری بودن معرفت خدا اعتقاد داشتند. از این رو باید گفت اندیشۀ ضروری بودن معارف به ویژه معرفت خدا در قرون نخستین اسلامی، اندیشه‌ای جدی در میان جریان‌های اسلامی بوده است تا آن‌جا که باور مشهور معتزله را باوری مخالف با جریان فکری عمومی متفکران مسلمان در آن عصر بود.از سوی دیگر بیشتر متکلمان امامیه در مدرسۀ بغداد بر خلاف رأی متکلمین عصر حضور معرفت خدا را از اساس امری اکتسابی می‌دانستند و بر این بـاور بودند که معرفت خدا تنها از طریق نظر و استدلال حاصل می‌شود. بغدادیان افزون بر اعتقاد به باور اکتسابی بودن معرفت الله، لوازم این اندیشه همچون وجوب معرفت خدا و وجوب نظر و استدلال را نیز پذیرفتند.علت تغییر رویکرد بغدادیان در مسألۀ علم و معرفت به تغییر روش آنان در مطالعۀ آموزه‌های کلامی بازمی‌گردد. روش ترکیبی عقلی ـ نقلی متکلمان کوفه آنان را بر این می‌داشت تا در مسألۀ علم ومعرفت نیز با پشتوانه قرار دادن آیات قرآن کریم و روایات ائمه اطهار به نظریه‌پردازی دست بزنند و باور اضطراری بودن معارف بنیادین دینی را مطرح نمایند چرا که آنان بر این باور بودند که عقل در پرتو نقل به واقعياتی دست پيدا میکند که هر چند عقلی است اما بدون تعليم نقل، قادر به دستيابی و درک آن نبود. از این رو آنان با استفاده از آیات و روایات متعددی اعتقاد داشتند که معرفت خداوند امری فطری است که در عوالم پیشین و به هنگام اخذ میثاق از انسان‌ها به آنان عطا شده است. از سوی دیگر آنان تکلیف بندگان به معرفت خدا را امری نادرست می‌پنداشتند زیرا در وجود انسان هیچ ابزاری برای تحصیل معرفت خدا وجود ندارد. اما متکلمان شیعه در مدرسۀ بغداد با پی گرفتن مسیر عقل‌گرایی انحصاری معتزله و با تأویل آیات و روایات فراوانی که بر اضطراری بودن معارف بنیادین دینی دلالت داشتند، به باور اکتسابی بودن معرفت خدا گرویدند به طوری که می‌توان گفت در باب معرفت خدا میان اندیشمندان امامیه در بغداد و معتزله هیچ تفاوتی وجود نداشته و دیدگاه آنان در این موضوع کاملا هماهنگ با یکدیگر است. این هماهنگی نیز به سبب از دست رفتن پشتوانه‌های معرفتی امامیه در دوران شدت و تدوین زبان علمی کلام به دست معتزلیان بود. از این رو بغدادیان در مسایلی که اختلاف مکتب شیعه و اعتزال در آن، دارای اهمیت والایی نبود، با معتزلیان همراهی کردند تا بتوانند حقانیت مکتب خویش را در موضوعات اساسی‌تر همچون امامت، وعد و وعید و حقیقت ایمان به اثبات برسانند تا با حرکتی آگاهانه و مؤثر مکتب امامیه را پس از مدتی به محاق رفتن، تجدید حیات نمایند.
بررسی تطبیقی سیره ی پیامبر (ص) در کافی کلینی و صحیح بخاری
نویسنده:
فاطمه سلیمانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بررسی سیره ی پیامبر اکرم (ص)به دلیل جایگاه خاص و اسوه ی حسنه بودن آن حضرت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از آنجا که دین اسلام ، دو مذهب بزرگ شیعه و اهل سنت را شامل می شود، شناخت نگاه دو مکتب در ارتباط با شخصیت و سیره ی الهی آن حضرت در جهت بررسی روایات معارض با شأن پیامبر(ص) ضرورت دارد. بدین منظور این نوشتار به بررسی تطبیقی سیره ی رسول خدا (ص) بین کتاب کافی کلینی مهمترین و قدیمی ترین مجموعه ی حدیثی شیعه و صحیح بخاری از مواریث مورد اعتماد اهل سنت با تأکید بر بیان تفاوت ها و اشتراک ها اختصاص یافته است.رویکرد دو اثر یاد شده به سیره ی فردی پیامبر(ص) در راستای حفظ جایگاه آن حضرت است. اما در ارتباط با سیره ی اجتماعی پیامبر خدا (ص) نقاط قوت کتاب کافی نسبت به کتاب صحیح برای تبیین و انعکاس مقام الهی پیامبر اکرم (ص)چشم گیر تر است .از آنجا که در صحیح بخاری روایاتی معارض با مقام آن حضرت یافت می شود، می توان گفت که با وجود تلاش فراوانی که هر دو محدث (کلینی، بخاری) در تبیین صحیح سیره ی آن حضرت داشته اند، اما اهتمام کلینی بر نشان دادن شخصیت حقیقی پیامبر خدا(ص) قابل توجه است.
بررسی تطبیقی بدعت از دیدگاه شیعه و اهل سنت
نویسنده:
امیر مصطفایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در پژوهشي كه در پيش رو داريد، به موضوع بدعت پرداخته شده‌است. كه نقطه مقابل سنت است. يكي از مهمترين مشكلات جامعه‌ي اسلامي در عصر امروز و تاريخ اسلام بحث بدعت و پیامدهای ناگوار آن در زندگی مسلمانان است. اين موضوع از جمله مباحثي است كه از ديرباز در متون عقيده مذاهب مختلف اسلامي و مستندات روايي مورد توجه بوده است؛ تاملی گذرا و بررسی اجمالی كتب عقيده و صدها حدیث در تبیین فضیلت سنت و زشتی و نکوهش بدعت نشانگر این واقعیت است. پژوهش حاضر به دلیل اهمیت و کارکرد بدعت در جامعه اسلامي، به بحث درباره این موضوع پرداخته و با استناد به آيات قرآني و احاديث پيامبر، ائمه و بزرگان دينبا تبيين واژه بدعت،به بیان علل و عوامل بدعت از منظر انديشمندان شيعه و اهل سنت، ويژگي و خصوصيت بدعت و بدعتگذاران از منظر انديشمندان شيعه و اهل سنت، شيوه‌هاي پيشگيري و مبارزه با بدعت در شيعه و اهل سنت و در پايان اشتراكات و اختلافات در زمينه‌ي مباحث بدعت بين انديشمندان شيعه و اهل سنت را بازگو مي‌كند.
بررسی تطبیقی عقل و وحی از نظر ملاصدرا و آگوستین
نویسنده:
احمدرضا مرادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از موضوعاتی که همواره مورد بحث و تضارب آراء و اندیشه ها بوده، مساله عقل و وحی و رابطه بین آن دو بوده است. ما در این تحقیق رابطه بین عقل و وحی از نظر ملاصدرا و آگوستین را بررسی کرده ایم. ملاصدرا معتقد است بین عقل و وحی رابطه و هماهنگی عجیبی وجود دارد و این دو مکمل یکدیگر هستند و هیچ گونه تعارضی میان آموزه های قطعی وحی و گزاره های قطعی عقل وجود ندارد و نفرین بر فلسفه ای می فرستد که قوانین آن مطابق کتاب و سنت نباشد. صدرا می گوید عقل اساس علوم است در هر دو قسم تصوری و تصدیقی، و حجت باطنی است در اعتقادات، همان طوری که انبیاء و ائمه حجت ظاهری در دین خدا هستند.صدرا می گوید عقل حجیت مطلق و نامحدود ندارد بلکه دارای حجیت محدود است و در برخی موارد اساساً حجیتی ندارد. وی می گوید اصل توحید و ایمان نمی تواند مستند به شرع گردد چون دور پیش می آید و اینجا قلمرو عقل است ولی در بعضی از موارد عقل هرگز راه به جایی نمی برد مثل معاد جسمانی یا معراج روحانی و جسمانی پیامبر که باید از طریق عصای وحی پیش برود.از نظر آگوستین نور عقل بشر، انعکاسی از نور وحی و کاملاً فرع بر آن است. حکم حقیقی و حقیقت راستین، هر دو از آن خداست و به قلمرو وحی تعلق دارد و حکمی که از سوی عقل بشر صادر می شود و حقیقتی که در می یابد، هر دو عاریتی است. بنابراین اشراق و افاضه الهی مقدم بر فعالیت عقل بشراست و عقل تازمانی که به نور ایمان منّور نشود چندان روشنایی از خود ندارد و به عبارتی فهم پاداش ایمان است. جمله معروف وی این است «ایمان بیاور تا بفهمی».آگوستین معتقد است بشر هر گز نمی تواند به مدد ابزار ها و امکانات خود، به فهم اسرار الهی نائل گردد، بنابر این به مرجعی همچون کتاب مقدّس نیاز دارد و عقل بعد از ایمان آوردن می تواند ما را در فهم متون مقدس یاری کند.البته در تفسیر عقلی از متون مقدس هر کجا که کمترین تعارضی میان آموزه های دینی و عقل می نماید اعلام می کند که این جا خارج از محدوده عقل است و فقط باید ایمان آورد.
نظریه ابداعی علامه طباطبائی (ره) در اثبات وجود حق در مقایسه با ملاصدرا و قیصری
نویسنده:
زهرا ربیعی هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اثبات وجود خدا همواره از مهمترین دغدغه های اندیشمندان بوده است. بدین منظور براهین متعددی با نگاه های متفاوت اقامه گردیده است. هر یک از براهین مطرح شده دارای نقاط قوت و ضعفی می باشند. از میان براهین اثبات وجود خدا موثق ترین و محکم ترین آنها برهانی است که وجود خدا را تنها از طریق خود او اثبات می کند و این همان راه صدیقین است که شواهد دینی فراوانی موید آن است. فلاسفه و عرفا تقریرات متفاوتی از برهان صدیقین ارائه داده اند. در این میان تقریر بدیع علامه طباطبائی(ره) از ویژگی هایی برخوردار است که در مقایسه با براهین فلاسفه پیشین نمود خاصی یافته است و هدف از تحقیق حاضر بیان و بررسی برهان علامه و مقایسه آن با سایر براهین اثبات خدا بویژه برهان های ملاصدرا و قیصری است، تا از این رهگذر زوایای نو و امتیازهای برهان علامه بر سایر براهین بیش از پیش نمایانده شود. در راستای این هدف دریافتیم که برهان ایشان برخلاف برهان ابن سینا که متکی بر تمایز وجود و ماهیت و تقسیم موجود به واجب و ممکن است و برهان سهروردی که متکی بر تقسیم شیء به نور و ظلمت و تشکیک در ماهیت است به هیچ مبدأ تصدیقی غیر بدیهی نیاز ندارد و همچون برهان های قیصری مبتلا به خلط مفهوم و مصداق نمی باشد. همچنین در مقایسه با برهان ملاصدرا که متأخر از دو اصل اساسی اصالت وجود و وحدت تشکیکی وجود و مسئله وجود رابط می باشد برهان علامه می تواند به عنوان اولین مسئله فلسفی مطرح شود؛ حتی نسبت به برهان سبزواری که با کوتاه کردن مقدمات و تنها با اتکاء بر اصالت وجود در اثبات وجود خدا گامی جلوتر نهاده است باز هم برهان علامه یک قدم فراتر نهاده و خود را از قید اصالت وجود نیز رها کرده است.علاوه بر اینکه رسالت ناتمام فلسفه در قبال عرفان در اثبات موضوع آن را که همان وجود لابشرط مقسمی بدون هیچ تعینی است، به اتمام رسانده است و بدین ترتیب توانسته است به آیات و روایاتی که دال بر تقدم شناخت خدا بر هر شناختی است جامه عمل بپوشاند.
تحلیل مقایسه ای چیستی وحی،از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) و دکتر سروش(نظریه کلام محمد(ص))
نویسنده:
روح‌الله عباسی کجانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اصطلاح تجربه‌ی دینی در دو قرن اخیر، اصطلاح رایج در بحث‌های فلسفه‌ی دین و کلام جدید است. این اصطلاح برای اولین بار توسط شلایر ماخر، فیلسوف آلمانی در سال 1832 میلادی مطرح گردید. علی‌رغم اختلافاتی که بین اندیشمندان غربی راجع به حقیقت تجربه‌ی دینی مشاهده می گردد برخی از روشنفکران دینی این اصطلاح را معادل و مترادف با وحی دانستهو تجربه‌های دینی را با تجربه‌های پیامبرانه یکی می‌دانند. علامه‌ی طباطبایی (ره) به مانند سایر مفسرین سنتی، وحی را امری بیرونی دانسته که منشأ آن خداوند است و گزاره های قرآنی را خطا ناپذیر دانستهو مسأله‌ی خاتمیت را نیز امری درون دینی شمرده است که از آیات قرآنقابل استنباط است.امادکتر سروش علی‌رغم اینکه تجربه‌های دینی را متفاوت از تجربه‌های پیامبرانه می‌داند در نهایت این دو را به گونه‌ای به یکدیگر نزدیک می‌کند که تمایز و تفاوتی را که خود ایشان هم بدان قائل شده است به ورطه‌ی فراموشی می‌سپارد و با تسامح و تساهل، آن دو را یکسان می داندو نتایجی را بر آن مترتب می سازد.در نظر وی وحی یا تجربه‌ی دینی- علی‌رغم تشتت آرای ایشان در این زمینه- امری درونی قلمداد می‌شود و به دنبال آن بحث از خطاپذیری قرآن مطرح می گردد اما این خطا پذیری در حیطه‌‌ی گزاره‌های تاریخی و طبیعی است نه گزاره‌های ماورای طبیعی که این تفکیک نیز بر طبق مبانی ایشان درست نیست و در نهایت ارتباط کیفیت و نوع تلقی از وحی با مسأله‌ی خاتمیت مطرح گردیده است. تبیین، تحلیل و مقایسه‌ی این دو دیدگاهراجع به مسائل مذکور، محتوای این رساله را رقم زده است.
معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خداوند از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
فهیمه همت‌خواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علامه طباطبایی معرفت نفس را نزدیک‌ترین و کامل‌ترین طریق در معرفت خداوند به شمار می‌آورد. وی معرفت حصولی نفس را معرفتی حقیقی نمی‌داند بلکه معرفت نفس ناب را معرفتی حضوری و شهودی می‌داند. معرفت حصولی نفس لزوماً همراه با شناخت خداوند نیست ولی معرفت شهودی نفس تهی از معرفت حق تعالی نخواهد بود و هر کس به اندازه ظرفیت وجودی خویش از شهود خداوند سبحان بهره می‌برد. علامه طباطبایی بر مبنای وحدت شخصی وجود و تجلی ظهور خداوند در موجودات، تقریری نو از معرفت نفس ارائه می‌دهد. بنا بر نظر علامه ممکنات در واقع موجودات مقید و محدودند و تنها واقعیت مطلق خداوند است که هیچ قید و تعینی ندارد. هر اندازه حد و تعین موجودی بیشتر باشد، از آن حقیقت مطلق دورتر خواهد بود. این انسان است که در فرآیند معرفت نفس از عالم مادی و اشتغال به لذایذ مادی وحسی جدا شده و پا را فراتر از عالم ماده گذاشته و از قیود و تعینات عالم ماده رها می‌شود و به مرتبه‌ی مثالی می‌رسد و سپس وارد عالم عقل و در نهایت به مقام فنا نایل می‌شود؛ این مقام خود شامل سه مرتبه‌ی فنای ذاتی و صفاتی و افعالی است. از بیانات علامه چنین برداشت می‌شود که در نگاهی عمیق‌ به معرفت نفس، انسان اولاً و بالذات حقیقت مطلق خداوند را ادراک و شهود می‌کند و به تبع این معرفت، خود را که ظهوری از آن حقیقت است مشاهده می‌کند؛ زیرا هر ظاهری دارای باطنی است و هر باطنی باطنی دارد و همین‌طور ادامه می‌یابد تا به حقیقت الحقایق که باطن همه‌ی باطن‌هاست، منتهی شود. از طرفی هر انسانی علم حضوری به «من» خویش دارد و از آنجا که هر ویژگی وجودی متعلق به ظاهر در واقعاولاً و بالذات متعلق به باطن است و به عرض و تبع آن به ظاهر اسناد داده می‌شود بنابراین معرفت حضوری نفس اولاً و بالذات متعلق به ادراک شهودی نفس نسبت به حق تعالی است.
بازتاب عناصر نجومی در مثنوی معنوی مولوی
نویسنده:
محمد سعدی قوجه بگلو
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شعر فارسی گنجینه‌ای است که دانش‌های کهن، از جمله علم نجوم را که در شمار قدیمی‌ترین آنهاست، به خود اختصاص داده است. تحقیق در متون ادبی و غور در آنها نشانگر این واقعیت است که علم نجوم با بسیاری از مسائل و معماهای خود در دوره‌های معینی، بیش و کم شعر و نثر فارسی را میدان ظهور خود ساخته است. آن‌چنان که درک مفاهیم بسیاری از آنها(متون ادبی) بدون آشنایی با اصطلاحات مربوط به این علم میسر نخواهد بود، یا حداقل دشوار به نظر خواهد رسید.با توجه به اینکه بسیاری از اصطلاحات علم نجوم و همچنین باورهای عامه در مورد اجرام فلکی در شعر فارسی منعکس شده، هدف ما نیز در این رساله بیشتر پرداختن به این جنبه، از دیدگاه مولوی و میزان و چگونگی بهره‌گیری این شاعر از آنها برای زیبایی کلام و تفهیم مطلب خود بوده است.این پژوهش در پنج فصل تدوین شده است که فصل اول آن طبق آیین‌نامه دانشگاهی به اصول و کلیات(پروپوزال) اختصاص داده شده است. فصل دوم به شرح و توضیح عناصر و مفاهیم نجومی می‌پردازد که سعی شده است در این بخش از تمامی کتب – چه پیش از مولوی و چه پس از آن – استفاده شود. فصل سوم که فصل اصلی و مورد نظر این پایان‌نامه است به توضیح شاهد‌مثالهای نجومی از مثنوی می‌پردازد. فصل چهارم تحلیل نجوم عارفانه مثنوی را به خود اختصاص داده است. فصل پایانی آرایه‌های نجومی-ادبی مثنوی را بیان می‌کند که اغلب آنها ابداع و ساخته خود شاعر است. از میان مفاهیم و اصطلاحات نجومی مورد استفاده مولوی در مثنوی، «فلک» و ترکیبات مربوط به آن از بالاترین بسامد برخوردار است و کلمه آفتاب در رتبة بعدی قرار دارد.کلید واژه‌ها: نجوم، عناصر نجومی، تنجیم، مثنوی، مولوی
بررسی تطبیقی مبانی تفسیری علامه طباطبایی و هرمنوتیک پل ریکور
نویسنده:
مالک محمدزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
روش تفسیری علامه طباطبایی در حوزه دانش تفسیر اسلامی و نظریه تفسیری ریکور در حوزه هرمنوتیک معاصر، دو اندیشه خاص در مشرق و مغرب زمین است. از آنجا که رویکرد تفسیری علامه نسبت به متن قرآن در میان مفسران، رویکردی خاص است و از سوی دیگر، رویکرد ریکور به متن در میان هرمنوت ها رویکردی ویژه می باشد؛ لذا تطبیق این دو دیدگاه که هر کدام به نوعی در حوزه خود ویژه اند، شایسته است. بنابراین هدف پژوهش حاضر این است که پس از بررسی و تبیین مبانی علامه طباطبایی و ریکور در تفسیر متن، به سنجش و تطبیق دیدگاه آن دو در این زمینه بپردازد.در این پژوهش، به تبیین روش تفسیری علامه طباطبایی که معروف به تفسیر قرآن به قرآن است پرداخته ایم. و سپس نظریه تفسیری ریکور را که متن محوری و امکان برآمدن تفاسیر نامحدود معتبر از متن است، با توجه به سه حوزه هستی شناسی، روانکاوی و ساختارگرایی موضوع پژوهش قرار داده و سرانجام با توجه به باور علامه طباطبایی و ریکور به گونه ای از استقلال متن، وجوه اشتراک و افتراق نظریه تفسیری آن دو را واکاوی نموده ایم.
  • تعداد رکورد ها : 176