جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 144
تحلیل فاعلیت و عنایت در متافیزیک افلاطونی، ارسطویی و سینوی
نویسنده:
مهدی امامی جمعه، وحیده حداد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: حوزه معاونت پژوهش و فناوری دانشگاه اصفهان,
چکیده :
آیا نظام عالم فعلی- فاعلی است؟ و اگر فاعلیتی در کار است و عالم و مافیها را باید به عنوان فعل نگریست، آیا می‌توان نظام عالم را یک نظام عنایی دانست؟ در یونان باستان دو نظام بزرگ فلسفی توسط ارسطو و افلاطون برپا شد تا بتواند برای پرسش‌های فوق الذکر پاسخی داشته باشد. در عالم اسلام نیز فارابی و بعد از او ابن سینا با پی گرفتن فلسفه فارابی، اولین افرادی بودند که یک نظام فلسفی بنا کردند تا پاسخی بنیادین برای این پرسش‌ها بیابند. اما آنچه مهم است و ضروری می‌نماید، این است که یک بررسی تحلیلی- تطبیقی بین این سه نظام فلسفی به عمل آید. هر سه نظام فلسفی، نظام عالم را فعلی- فاعلی دیدند. به طور کلی، ارسطو به یک نظام عنایی قائل نبوده، اما افلاطون با وجود قائل شدن اراده و عنایت برای آفریدگار، فاعلیت او را ایجادی نمی‌داند؛ این در حالی است که در عالم اسلام، ابن سینا در سیر تفکر خود به یک نظام عنایی دست یافت که فاعلیت آن را کاملاً ایجادی می‌داند. چند و چون این اختلافات موضوع بحث این مقاله است. نتیجه نهایی و بنیادین که این مقاله به آن دست یافت، این بود که اختلافات ابن سینا با افلاطون و ارسطو ریشه در وجودشناسی دارد که شیخ به آن رسیده بود و این بر اصالت فلسفی وی در برابر تفکر یونانی دلالت می‌کند.
صفحات :
از صفحه 29 تا 40
حکمت یا رویکرد وجودی به وجود
نویسنده:
مهدی امامی جمعه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
شیراز: دانشگاه شیراز,
چکیده :
«وجودشناسی» برای فیلسوفان و حکمای اسلامی، هیچ‌گاه صرفا صحنه نظر و تماشا و عرصه توصیف و تبیین نبوده است. به عبارت دیگر، «وجودشناسی» برای آنان در دیدن و دانستن منحصر نمی‌شده و «شدن» و «رفتن» را نیز وجهی از آن می‌‌دانستند. تعبیر «حکمت» در فرهنگ فلسفه اسلامی‌، غالبا نظر به این وجه از وجود شناسی دارد. امروزه این نحوه از وجود شناسی تحت عنوان «رویکرد وجودی» و «فهم وجودی» در فلسفه‌های اگزیستانسیالیستی، اعم از شاخه‌های الهی و الحادی، مطرح است و از آن در مقام نقد تفکر انتزاعی در باب وجودشناسی، استفاده می‌کنند. این نحوه نگرش به وجودشناسی، به ویژه از نگاه حکمای الهی همچون ملاصدرای شیرازی، جالب توجه و شایان تأمل است و ما در این نوشتار تلاش کردیم تصویری اجمالی از این نگرش ارائه دهیم.
صفحات :
از صفحه 63 تا 76
بررسی مبانی استنباطهای فلسفی علامه طباطبایی ﴿ره﴾ و تاییدات قرآنی برآراء فلسفی در المیزان
نویسنده:
سمیه رحیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده انسان همواره در زندگی خود با سوالات و مسائل فراوانی پیرامون خود، جهان و خالق جهان روبرو است و درجستجو و تجربه ی راههایی است که بتواند از طریق آنها به پاسخ پرسشهای خود برسد. «دین » ، حقیقتی سرچشمه گرفته از منبع غیب الهی است که پاسخگوی بسیاری از پرسشها و سوالات زندگی بشر است و او را به سوی راه و روش صحیح زندگی راهنمایی می کند. برای بهره گیری از دین و آموختن آموزه های دینی که از آیات و کلام الهی و آموزه های وحیانی پیامبران و امامان معصوم تشکیل می شود و به عبارت دیگر برای دیندار بودن، ابتدا باید به فهمی صحیح و شایسته از آن دست یافت و این امر میسر نمی شود جز با بکارگیری روشی مناسب که بتوان توسط آن،به حقیقت دین و دینداری رسید. دراین راه برخی روش عرفانی را تنها راه رسیدن به معرفت می دانند و گروهی بر تعبد به ظواهر دینی اصرر می ورزند و گروهی نیز، طریق عقلی را از راه دستیابی به معارف دینی می دانند. علامه طباطبایی (ره)، با اعتقاد بر کارآمدی هر سه راه برای رسیدن به حقایق دینی،تأکید فراوانی برشناخت عقلی دین کرده است . از دیدگاه وی ، درک عقلی آموزه های دینی درمقایسه با دیگر طرق بهره برداری از متون دینی، از جایگاهی والا برخوردار است و براین باور است که معارف دینی با تفکر فلسفی و تعقل استدلالی انسان قابل فهم و هضم هستند و فهم بخشی از آیات و روایات بدون تسلط براصول فلسفی و منطقی ممکن نیست؛ چنانکه خود در تفسیر گرانسنگ المیزان ، با در نظرگرفتن این اصول و با نظر به اینکه خود از ذهنی منطقی و بینشی فلسفی برخوردار بوده است، توانسته تفسیری عمیق و کامل از آیات الهی،‌ بدون اینکه خود به ورطه ی تفسیر به رأی و تطبیق بیافتد، ارائه دهد. این نوشتار به بررسی استنباط های فلسفی و عقلی ایشان درتفسیر المیزان و بررسی تأثیرپذیری این تفسیر از اصول و قواعد عقلی و فلسفی می پردازد. کلیدواژه ها : فلسفه ،‌تفسیر، تأویل ، تفسیر فلسفی
بررسی مبانی عرفانی وجود رابط و مستقل در حکمت متعالیه
نویسنده:
هاجر درویشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده تقسیم حقیقت وجود به رابط و مستقل از ابتکارات مهم صدر المتالهین است. وی پس از تحلیل رابطة علیت به این نتیجه میرسد که معلول عین ربط ، تعلق و وابستگی به علت است و چون همة ممکنات، معلول خدای متعال هستند و خداوند علت حقیقی آنهاست، بنابراین ممکنات وجود رابط و خداوند تنها وجود مستقل است . به این ترتیب صدر المتالهین با تحلیل رابطة علیت ، تجلی را به جای علیت قرار میدهد و وحدت شخصی وجود را اثبات میکند. هدف ما در این بررسی این است که نشان دهیم که عکس این مطلب هم امکان پذیر است. یعنی وحدت شخصی وجود و تجلی میتواند مبنای تقسیم وجود به رابط و مستقل قرار گیرد. در این تحقیق ، چگونگی تقسیم وجود به رابط و مستقل، نظریة وحدت وجود و تجلی مورد بررسی قرار گرفته و معلوم شده است که صدر المتالهین در تقسیم وجود به رابط و مستقل از این اصول اساسی عرفان اسلامی تأثیر پذیرفته است و وحدت شخصی وجود و تجلی میتواند مبنای وجود رابط بودن معلول قرار گیرد، زیرا بر اساس وحدت شخصی وجود تنها مصداق بالذات وجود خدای متعال است و اسناد وجود به ممکنات, بالعرض و مجاز است . در عالم یک وجود و یک موجود حقیقی هست و ممکنات ، تجلیات وشئون اسماء و صفات اویند و بر اساس نظریة تجلی، وجود مطلق حق درآینة ممکنات ظاهر شده است. ممکنات، ظهور، تجلی و نمود آن وجود واحد مطلق‌اند. بنابراین بر اساس وحدت شخصی وجود و به تبع آن، نظریة تجلی، وجود حقیقت واحدی است که سراسر عالم را فراگرفته است و دوگانگی و غیریتی در وجود نیست. بر اساس نظریة وجود رابط و مستقل ، معلول چیزی نیست جز شأن و جلوة علت. معلول، همان تعلق و وابستگی به علت است نه ذاتی که مرتبط و وابسته به علت باشد. علت و معلول دو وجود مغایر یکدیگر نیستند بلکه معلول، افاضه و نمود علت است. این تلقی از رابطة علت و معلول بر اساس وحدت شخصی وجود امکان پذیر است نه وحدت تشکیکی. زیرا بر اساس وحدت تشکیکی وجود، هستی مراتب گوناگونی دارد که هر مرتبه وجودش جدا و متمایز از مرتبة دیگر است. بنابراین، علت و معلول، دو مرتبه از وجود خواهند بود که وجودشان مغایر و مباین با یکدیگر است. واژگان کلیدی: وجود رابط و مستقل، تجلی، وحدت وجود، علت، معلول , عرفان، حکمت متعالیه
تحلیلی تطبیقی از تجربه‌های نزدیک مرگ در کلام جدید و عرفان اسلامی با توجه به آیات و روایات
نویسنده:
کمیل فرحناکیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده موضوع تجربه¬های نزدیک به مرگ، از مسائل نوینی است که توجه بسیاری از پژوهشگران و مرگ¬پژوهانِ حوزۀ الهیات و مباحث کلامی جدید را به خود جلب نموده است. با این وجود، جای این مباحث در مجامع علمی ما خصوصاً در حوزه¬های دین‌پژوهی و الهیات اسلامی خالی است اما وجود غنای محتوایی در میراث اسلامی ما، می¬تواند خلأهای معرفتی موجود در این زمینه را پر نماید. در همین راستا ما در این نوشتار با بهره¬گیری از روش کتابخانه¬ای و با رویکردِ الهیاتی، میزان تطابقِ این مباحث را با آموزه‌های اسلامی سنجیده¬ایم. سازگاری¬ها و ناسازگاری¬های این تجربیات را با مباحث قرآنی و روایی مشخص ساخته و تطابق یا عدم تطابق آنها را با مکاشفات و مشاهدات عرفای مسلمان بیان نموده¬ایم. در طی پژوهش به این نتایج رسیده¬ایم که درک جامع از تجربیات نزدیک به مرگ و ویژگی¬های آن به عنوان یک تجربه دینی و هم¬چنین بررسی مقایسه¬ای آن با آموزه¬های آخرت¬شناسانۀ قرآنی و روایی، ما را به این امر رهنمون می¬کند که اولاً محتوای این تجربه¬های اصیل و معتبر، به طور کامل با آموزه¬های قرآنی و روایی متباین نیستند و ثانیاً مشاهدات و مکاشفاتی که عرفای مسلمان از مرگ، مراحل و ویژگی¬های آن داشته¬اند، با تجربه¬های مذکور تنها در روش و اهداف، متفاوت و غیر قابل انطباق¬اند اما در بحث مفاهیم و محتوایات، قابل مقایسه¬اند. بنابر این به طور کلی می¬توان رابطۀ «عموم و خصوص من وجه» را بین این تجربیات و آموزه¬های آخرت¬شناسانۀ اسلامی - به خصوص در مباحث احتضار، برزخ و مکاشفات عرفانی مرگ ارادی عارفان مسلمان - در نظر گرفت و در قسمت¬های اشتراکی¬ای که نصوص اسلامی بر آنها صحه می¬گذارند، می¬توان از نتایج این تجربیات به عنوانِ ابزاری کمکی برای شناخت ملموس¬تر عالم آخرت استفاده نمود. لازم به ذکر است که این تجربیات به جهت تفاوت و حتی تقابلشان با برخی از آموزه¬های اسلامی، چالش¬هایی را پیش روی پژوهشگران علوم و معارف اسلامی قرار می¬دهند که پاسخ به آنها افق¬های نوینی را برای متکلمان اسلامی می¬گشاید. اما باید توجه داشت که این چالش¬ها به هیچ وجه از اعتبار این تجربه¬ها نمی¬کاهد و نقاط مشترک میان این تجربه¬ها و آموزه¬های اسلامی می¬تواند به عنوان نقطۀ ثقل این حوزۀ مطالعاتی در کلام اسلامی باشد که با تکیه بر آن می¬توان بر تک تک این چالش¬ها فائق آمد و پاسخی مناسب و شایسته به هر یک از آنها داد که مطمئناً این امر بر تلاش متکلمان مسلمان مبتنی است. کلید واژه‌ها موت(اصطلاح فلسفی و عرفانی)، تجربه ترک بدن، تجربه‌های(ادراکات) نزدیک به مرگ، احتضار، مرگ ارادی یا اختیاری، خلع و لبس.
بررسی مسأله ی نجات و حقانیت از دیدگاه ابوحامد غزالی و علّامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه آقاعابدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده: این رساله مسئله¬ی نجات و حقانیت را از منظر علّامه طباطبائی و امام محمّد غزالی به عنوان دو تن از برجسته ترین شخصیت های شیعه و اشاعره، مورد تحلیل و مقایسه قرار می¬دهد. از نظر غزالی، دین حق فقط و فقط دین اسلام است و در دین اسلام نیز مذهب سلف، مذهب حق می¬باشد. علاوه بر آن، روش تصوّف از دیدگاه او بهترین راه برای رسیدن به کمال انسان است. وی معتقد است هر کس حضرت محّمد صلّی الله علیه و آله را تکذیب کند کافر است.مبانی جناب غزالی برای اثبات حق عبارتند از عقل، منطق، نصّ قرآن، خبر متواتر و اجماع. وی همچنین میان حق و باطل، قائل به مراتبی است. او اگرچه همه¬ی غیر مسلمانان را کافر می¬داند، امّا پیروان مذاهب مختلف در دایره¬ی اسلام را تکفیر نمی¬کند و امامیه را دچار بدعت و معتزله را گرفتار خطای در تأویل می¬داند. وی بر اساس مبانی خود از قبیل رحمت واسعه¬ی الهی و شفاعت، معتقد به نجات اکثریت می¬باشد. مشرکین و کفاری که عناد دارند و یا جاهل مقصّر محسوب می¬شوند را هالک می¬داند و معتقد است پیروان سایر ادیان در صورتی که جاهل قاصر باشند، مشمول رحمت الهی گشته و عذاب نخواهند شد. علاّمه طباطبائی در باب حقانیت، حق را منحصر در دین اسلام و مذهب تشیّع دانسته و معتقد است حق، صراط مستقیم است و همه¬ی ادیان و مذاهب دیگر به میزانی که به این صراط راه یافته باشند از حق بهره¬مند می¬باشند. ایشان برای اثبات حق از اصول عقلیه، منطق، نصّ قرآن و خبر متواتر استفاده کرده¬ و بر اساس برخی مبانی مانند توحید، رحمت خدا، شفاعت و توبه، قائل به نجات اکثریت است. وی معتقد است اکثر مردم گناهکار حتّی اگر مدّتی کوتاه هم وارد جهنّم شوند، سرانجام از آن رهایی یافته و وارد بهشت می¬شوند و شرط اصلی نجات را داشتن ایمان می¬داند. از نظر ایشان پیروان دیگر ادیان به کافر قاصر و مقصّر تقسیم می شوند که گروه اول مشمول رحمت واسعه ی الهی واقع شده و از مرتبه¬ای از نجات برخوردارند اما گروه دوم به واسطه ی عناد با حقیقت سرنوشتی جز عذاب الهی ندارند. تفاوت دیدگاه این دو متکلّم در بحث حقانیت تنها در باب امامت قابل مشاهده است. علاّمه طباطبائی معتقد است حضرت علی و اولاد ایشان جانشین پیغمبر بوده و آن¬ها را در اعتقاد و علم و عمل معصوم می¬داند. بر خلاف غزالی که اساساً عصمت امام را لازم نمی¬داند. در مسأله¬ی نجات نیز غزالی فلاسفه را به شدّت تکفیر کرده است در صورتی که جناب علاّمه فلسفه را روش مورد قبول کسب علم و معرفت می¬داند. واژگان کلیدی: نجات، حقانیت، علاّمه طباطبائی، غزالی
تحلیل فلسفی-کلامی قضا و قدر از دیدگاه امام علی و امام رضا(ع)
نویسنده:
مریم رجبی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده مسأله قضا و قدر یکی از پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین مسایل فلسفی و کلامی است.این مسأله پیشینه‌ای به قدمت تاریخ دارد و همواره از بدو خلقت ذهن همگان را به خود مشغول داشته است. این مسأله با آنچه که امروزه به «سرنوشت» معروف است،‌ ارتباط نزدیکی دارد.البته متألهان و خداباوران مسأله سرنوشت را در ارتباط با علم و اراده الهی تفسیر میکنند.اما ملحدان آن را در چارچوب حتیمت‌های برخواسته از علل و اسباب مادی محصول میسازند. رسالة حاضر در فضای فلسفه و کلام اسلامی به تبیین مسأله قضا و قدر در بیانات امام علی و امام رضا- علیهماالسلام- همت میگمارد.آنچه حائز اهمیت است این است که فلسفه و کلام اسلامی در تبیین قضا و قدر از کتاب سنت الهام‌های ذیقیمتی گرفته است. تبیین نسبت اختیار آدمی با قضا و قدر الهی و بیان این که نه تنها دو مقوله مذکور با یکدیگر تعارض ندارند بلکه قضا و قدر مؤید اختیار آدمی است،‌ بخش مهمی از رساله را به خود اختصاص داده است.در نظر امام علی و امام رضا (علیهما‌‌السلام) انسان مختار و آزاد آفریده شده و محکوم به یک سرنوشت حتمی و از پیش تعیین شده نیست.او میتواند با بهترین انتخابها، بهترین سرنوشت‌ها را برای خویش رقم بزند. انسان‌ها مراتب وجودی مختلفی دارند و هرکس طبق مرتبه وجودی خویش ادراکی متناسب با همان مرتبه وجودی دارد و تفسیرهای او از قضا و قدر منوط به مرتبه ادراک اوست.چنانکه انسان کامل از مرتبه وجودی بالا برخوردار بوده و ادراک او متناسب با مرتبه وجودی اوست و در نتیجه تفسیرش از قضا و قدر با انسان‌های دیگر که در مرتبه وجودی پایین‌تر قرار دارند فرق میکند.انسان کامل درک صحیحی از قضا و قدر داشته و از سر امور آگاه است،‌ در نتیجه همیشه راضی به قضا و قدر الهی است.مبحث مذکور دیگری از رساله را تشکیل میدهد که مورد تأکید نگارنده است. کلید واژه‌ها: قضا،‌ قدر،‌ علم الهی،‌ انسان کامل، بداء،‌ مرتبه وجودی.
بررسی تطبیقی خاتمیت از دیدگاه روشنفکران دینی معاصر اقبال لاهوری، شهید مطهری، دکتر سروش
نویسنده:
محبوبه سپهری نقندر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
چکیده :
چکیده یکی از ضروریات دین اسلام، مساله خاتمیت است، که براساس نص قرآن و روایات متواتر وجود مبارک پیامبر (ص) پایان دهنده سلسله پیامبران است. چنان¬که قرآن در این مورد می فرماید: « ما کان محمدا ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین»(احزاب:40) « محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست؛ ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است.» ظهور دین اسلام با اعلام جاودانگی و واپسین دین الهی بودن آن و پایان یافتن دفتر نبوت با آخرین فرستاده الهی همراه بوده است. در میان روشنفکران معاصر، افرادی مانند اقبال لاهوری، استاد مطهری و دکتر سروش با رهیافت های متفاوت به خاتمیت نگریسته اند و تفسیرها و تبیین های مختلفی درباره فلسفه ختم نبوت بیان نموده اند. نگارنده در این پژوهش سعی کرده ضمن ارائه کلیات در زمینه خاتمیت و لوازم آن، به تبیین و تطبیق دیدگاه¬های این روشنفکران، در مورد؛ سرشت وحی، فلسفه و راز ختم نبوت، ختم نبوت یا ختم دیانت، جایگاه دین خاتم در دوران عقل و علم بشری و جاودانگی و جامعیت دین خاتم بپردازد. اقبال، دیدگاه تجربه دینی در باب وحی را پذیرفته و دو دوران برای بشر قائل است؛ دوران کودکی و دوران بزرگسالی. وحی را از سنخ غریزه دانسته و آن را متعلق به دوران کودکی بشر قلمداد می¬کند. در دوره بزرگسالی با تولد عقل استقرایی، عرصه بر غریزه تنگ شده و خود به جای آن نشسته است. دو رویکرد در باب تبیین فلسفه اقبال وجود دارد: رویکرد اول؛ هم گفتار و هم اعتقاد وی این است که ختم نبوت منجر به ختم دیانت می¬شود. رویکرد دوم؛ این است که با ختم نبوت بشر به آمدن پیامبر جدید نیاز ندارد، ولی به دین نیازمند است. وی دین و عقل را متتم و مکمل یکدیگر می¬داند. و معتقد است که عقل حقیقت را به تدریج در می¬یابد ولی دین به یکباره. و دین خاتم را جاودانه می¬داند و آن را به وسیله اصل حرکت در اسلام تبیین می¬کند و دین را جامع می¬داند. استاد مطهری دیدگاه گزاره¬ای را در باب سرشت وحی می¬پذیرد، وی فلسفه خاتمیت را تحریف و تبدیل¬هایی می¬داند که در تعالیم و کتب مقدس پیامبران رخ داده است ولی بشر عصر خاتمیت به بلوغ و رشد فکری رسیده و می¬تواند مواریث علمی خود رااز تحریف حفظ کند، نیز علم ودین را متمم و مکمل یکدیگر می¬داند و ختم نبوت را به این معنی می¬داندکه نیاز به وحی جدید و تجدید نبوتها رفع شده است ولی نیاز به دین وتعلیمات الهی برای همیشه باقی است. و می¬گوید: با پیشرفت علم و تمدن نیاز به دین رفع نمی¬شود. و معتقد است دین خاتم جاودانه است . علت آن هماهنگی با فطرت است و دین را جامع می¬داند و دیدگاه اعتدالی را می¬پذیرد. دکتر سروش دیدگاه تجربه دینی را در باب سرشت وحی می¬پذیرد. رهیافت¬های متعدد در باب فلسفه خاتمیت بیان می¬کند:الف- وحی هنوز برای مردم تر و تازه است و گویا بر مردم وحی می¬بارد.ب- دوران وحی سپری شده و مردم بی نیاز از آن هستند و باید به عقل جمعی رجوع کرد. ج- با بسط تجربه نبوی دیگر نیازی به تجدید نبوت نیست. بنا بر نظر وی، چراغ وحی خاموش شده و این عقل است که جای وحی را پر کرده است و منجر به ختم دیانت است نه ختم نبوت و می¬گوید؛ در دوره خاتمیت برای بهبود دنیا باید انسانها به عقل جمعی رجوع کنند. وی معتقد است که بخشی از آیات متناسب با عصر رسالت و نیازهای مردم آن روز است لازمه این نگرش انکار جاودانگی دین خاتم است. وی جامعیت دین را به معنی حداقلی قبول دارد. پس از بررسی رهیافتهای این روشنفکران، اثبات شده است که بشر در تمام دوران به دین نیاز دارد. و این گونه نیست که دین مخصوص دوران غریزه باشد. و همچنین اثبات گردیده است که دین پیامبر خاتم جهانی،جامع و جاودانه است و بعد از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد آمد. کلید واژه ها: اسلام،روشنفکر دینی،تجربه دینی، وحی، خاتمیت،
بررسی تطبیقی مباحث عدم و احکام مرتبط با آن از منظر ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا حسن زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دانشگاه اصفهان,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده وجود، تنها چیزی است که می توان برای آن مصداقی واقعی یافت و در مقابل وجود، عدم است که هیچ مصداق و محکی ای در خارج ندارد و تنها در ذهن است که می توان برای آن، مصداقی در نظر گرفت، زیرا مفهوم آن در ذهن موجود است، به تبع احکام و لوازم مربوط به وجود، عدم نیز احکامی دارد که هرکدام از این احکام در فلسفه و منطق، جایگاه مخصوص به خود را دارند. برخی مواضعی که می توان در آنها به احکام عدم پرداخت عبارتند از: مواد ثلاث، حدوث و قدم، اعاده معدوم، هیولا، مسئله شرور و ... در مبحث مواد ثلاث، به موازات هر یک از مفاهیم سه گانه وجوب و امکان و امتناع، احکامی مرتبط با عدم وجود دارد. حکمی که ابن سینا و ملاصدرا در ارتباط با عدم در زمینه وجوب صادر کرده اند این است که « درساحت ربوبی، عدم راه ندارد.» این دو فیلسوف در زمینه امکان نیز احکامی را مرتبط با عدم ذکر کرده اند، از جمله عدمی بودن مفهوم امکان، مسبوق به عدم نبودن وجود مفارقات، عدم تناقض در این قضیه که ماهیت از حیث ذاتش نه موجود است و نه معدوم و ... درباره ماده امتناع نیز هر دو فیلسوف به اختصار احکامی را صادر کرده اند. ابن سینا و ملاصدرا درباره این مسئله که حادث، مسبوق به چه نوع عدمی است، به اظهار نظر پرداخته و حدوث را به دو قسم زمانی و ذاتی تقسیم کرده اند. در بحث اعاده معدوم، هر دو فیلسوف، اعاده معدوم را ممتنع دانسته و معتقدند معاده جسمانی اعاده جسمهای معدوم شده دنیوی نیست. این دو فیلسوف معتقدند که هیولا قوه محض است و به همین علت به عدم بسیار نزدیک است. تنها تفاوت هیولا با عدم در این است که هیولا نحوه ای از وجود را دارد که همان قوه محض بودن است، اما عدم هیچ گونه وجودی ندارد. ابن سینا و ملاصدرا شر را عدمی دانسته و بر این عقیده اند که شر عدم ملکه است. احکام عدمی دیگری که دو فیلسوف در آنها با هم، اتفاق نظر دارند، عبارتند از احکامی در زمینه منطق، چگونگی علم به معدوم و عدم امتیاز و عدم علیت میان اعدام. ابن سینا و ملاصدرا در هر یک از احکام مذکور، وجوه اشتراک و نیز اختلاف نظرهایی دارند که به تفصیل در رساله به تبیین و شرح آن خواهیم پرداخت. کلید واژه: عدم، معدوم، وجوب، امکان، امتناع، حدوث، اعاده معدوم، هیولا، شر، قاعده فرعیه، تناقض، عدم و ملکه، ابن سینا، ملاصدرا
انتظار بشر از دین در نگاه اندیشمندان اسلامی (استاد جوادی آملی و دکتر سروش)
نویسنده:
زینب مرتضوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش که با عنوان «انتظار بشر از دین» از منظر اندیشمندان مسلمان خصوصاً استاد جوادی آملی و دکتر سروش می باشد، این مسأله مطرح است که انسان ها چه نیازی به دین دارند و دین چه انتظاری از انسان. هر چند در این مسأله، دیدگاه ها و رویکردهای گوناگونی وجود دارد، ولی در این پژوهش این بحث را از دیدگاه نظریه پردازان معاصر در حوزة دین شناسی، خصوصاً استاد جوادی آملی و دکتر عبدالکریم سروش بررسی و تحلیل نموده ایم. در ابتدا به تبیین موضوع پرداخته شده و اینکه آیا این دو پرسش «انتظار بشر از دین» و «انتظار دین از بشر» قابل جمعند؛ سپس به تحلیل و بررسی این که آیا پرسش فوق، یک رویکرد درون دینی دارد یا برون دینی، پرداخته شده است و پس از تبیین آنها، به بیان فواید و کارکردهای دین از منظر این دو متفکر و همچنین این که رابطة دین با اخلاق و دین با دنیا و آخرت چگونه است و چه تفاوتهایی در این زمینه در آراء آنها وجود دارد. سرانجام در بررسی مسأله به ریشه یابی اختلافات و علت تفاوتها دیدگاهها پرداخته شده و از آن جا که اساس تفکر استاد جوادی آملی بر مبنای خدا محوری و دکتر سروش بر مبنای انسان محوری می باشد، تفاوت فاحشی در پاسخ این دو به پرسش «انتظار بشر از دین» دیده می شود و در پایان در یک مقایسه و ارزیابی نتیجة مورد نظر ارائه شده است.
  • تعداد رکورد ها : 144