جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 569
مسیحیت از دیدگاه قرآن
نویسنده:
فائزه رضایی منعم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسیحیت از ادیان بزرگ ابراهیمی است که بیش از دو هزار سال سابقه دارد و هم اکنون از نظر شمار پیروان، بزرگ ترین دین جهان به شمار می رود. مسیحیت همانند اسلام ادعا دارد که دینی جهانی و جاودانه است. از این رو، مواجهه اسلام با مسیحیت امری اجتناب ناپذیر است. قرآن کریم در مواجهه با عقاید و ادعاهای مسیحیان، آیات فراوانی را به آنها اختصاص داده است. علاوه بر این، آیات فراوانی نیز در زمینه ی اهل کتاب- یهود و نصارا توأماً- به بیان دیدگاهها ی مشترک آنها و برخورد قرآن نسبت به آنها پرداخته است. این پژوهش در آغاز با گزارشی از وضعیت مسیحیت در جزیره العرب، به بیان گروههای فکری مسیحیان و عقاید آنها در عصر نزول قرآن پرداخته است. پس از آن، سیر تاریخی برخورد قرآن با مسیحیت و اهل کتاب– یهود و نصارا- را مورد بررسی قرار داده است. این سیر تاریخی به طور کلی به دو مرحله مکی و مدنی تقسیم شده است؛ در هر مرحله هم گام با وحی، موضوعات قرآنی را در ارتباط با مسیحیت به طور خاص و اهل کتاب به طور عام -یهود ونصارا- مطرح کرده است. پس از آن به بررسی شبهات و اشکالاتی که مسیحیان در مورد قرآن کریم مطرح کرده اند پرداخته است. به طور کلی مواجهه قرآن با مسیحیت، مواجهه الهیاتی است. قرآن رابطه خوب مسیحیان با مسلمانان را ستوده است. با این حال، برخورد مسالمت آمیز مسیحیان با مسلمانان سبب نشده است تا قرآن در مورد عقاید نادرست آنها مماشات کند، بلکه با لحنی بسیار صریح و تند عقاید نادرست آنها را گوشزد کرده و به اصلاح آن همت گماشته است.
تاثیر ابوالعلاء بر طه حسین و موازنه آن دو
نویسنده:
محسن احمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از دوره های درخشان تاریخ ادبیات عرب، عصر عباسی است که در پی سقوط امویان در سال 132 هـ . ق روی کار آمد. از عوامل سقوط امویان خشونت حکام با عامه مردم، تبعیض نژادی، ظلم و ستم به خاندان رسـول الله (ص) و ... را می توان نام برد. دولت عباسی از لحاظ اقتدار سیاسی به سه دوره تقسیم می شود : دوره قـدرت گرفتن حکومت مـرکـزی ، دوره انقـلابات و دوره تولد دولت های کوچک از دولت مرکزی . از مهمترین این دولت ها، دولت حمدانیان، سامانیان و... و از عوامل پیدایش آنها ضعف دولت مرکزی و قدرت یافتن بیگانگان در این دولت بوده است.نهضت ترجمه باعث افزایش آگاهی مردم نسبت به حکمت و فلسفه یونانی گردید و این معانی عقلانی به همراه عنصر خیال ایرانیان به شعر و نثر عرب رنگ تازه ای بخشید. در نثر نیز تحول گسترده ای پدید آمد، در گذشته خطابه و رساله نویسی رواج داشت اما اینک مقامه نویسی، اخوانیات، تالیفات علمی و ادبی ، ظهور و گسترش یافت. بیت الحکمه ی بغداد نه تنها گنجینه خوبی از کتب موجود را فراهم نمود بلکه به تشویق و ترویج ترجمه آثار دیگر بلاد نیز اهتمام ورزید. تفکر عربی در این دوره علاوه بر رنگ علمی، رنگ فلسفه را نیز به خود گرفت، چرا که مترجمان علاوه بر فلسفه یونان، از هند و ایران آثاری ارزشمند را برای مخاطبین خود ترجمه نمودند. هندسه، ریاضیات، ستاره شناسی و شیمی از جمله این علوم ترجمه شده، بود. از لحاظ ادبی این عصر به دو دوره تقسیم می شود :الف ) عصر تدوین و جمع آوری ب ) عصر بحث و تحقیق و توجه به عقل که از نقش فلسفه در این دوره حکایت می کند. تالیف معجم ها از ویژگی های بارز این عصر است. در عصر ابوالعلاء مجامع علمی و فلسفی و مناظره در بغداد مورد توجه علاقمندان واقع شد.با عنایت به اینکه موضوع رساله مقایسه افکار و آراء دو شاعر عصر عباسی و معاصر است اکنون و پس از نگاهی گذرا به عصر عباسی، به بررسی مختصری از تاریخ دوره معاصر می پردازیم. دوره معاصر تاریخ ادبیات عرب با حمله ناپلئون بناپارت در سال 1798 م به مصر آغاز شد، این حمله بیشتر با هدف توسعه استعمار فرانسه و نفوذ در مستعمرات دیگر رقیبان آن کشور بود از آنجا که ناپلئون با شعار عمران و آبادی این سرزمین را اشغال کرد، در ابتدا از سوی مردم با مقاومت چندانی مواجه نشد ، و مردم مصر از اقدامات فرانسویان خشنود نبودند، لذا فرانسویان مجبور به خروج از این کشور شدند و بعد از آنان خاندان محمد علی پاشا بر مصر حکومت راندند. از جمله حاکمان برجسته این خاندان می توان به محمد علی اشاره کرد که دوره او، دوره نهضت علمی و نظامی و اقدامات سازنده در عرصه فرهنگ و مطبوعات به شمار می آید. بعد از محمد علی، عباس اول روی کار آمد که دوره او دوره توقف اصلاحات و حرکت نهضت به حساب می آید ولی طولی نکشید که اسماعیل که از نوادگان محمد علی بود راه جد خود را در پیش گرفت و با برقراری روابط دوستانه و پرداخت رشوه به صاحبان قدرت در دولت عثمانی در پی استقلال کامل مصر برآمد. در دوره او عمران و آبادانی کشور ادامه یافت و این امر باعث بدهکاری حکومت شد، همچنین پای کشورهای غربی در این دوره به مصر بیش از پیش باز شد ، چنانکه فرانسه و انگلیس به رقابت در این کشور پرداختند و از این رو این دوره را دوره رقابت های دوگانه نامیده اند. درعهد «توفیق» مصر با قیام عرابی پاشا و اشغال شدنش از سوی انگلستان مواجه شد. در اواخر قرن 19 م و اوایل قرن 20 م عباس حلمی دوم بر تخت سلطنت تکیه زد و مقاومت در برابر اشغال انگلستان را در اولویت برنامه های خود قرار داد. هر چند که قیام عرابی پاشا با انگیزه استقلال سیاسی مصر از دولت عثمانی صورت گرفت لیکن اشغال این کشور از سوی انگلیس از تحقق آن جلوگیری کرد و این امر باعث گسترش نا امیدی عمومی در بین اهالی مصر گردید. مصریان نه تنها در عرصه سیاسی موفق نبودند بلکه در فعالیت های اقتصادی نیز به برده و بنده استعمار تبدیل شدند. حزب امت و حزب وطن از جمله احزاب فعال در عرصه سیاسی مصر تلقی می شدند که هر یک برنامه هایی را برای حکومت مصر پیگیری می نمودند و بر سر اینکه مصر مستعمره بماند یا مستقل شود با یکدیگر مبارزه می کردند. عصر سوم نهضت از سال 1952 م با انقلابی شروع شد که به اعلام جمهوریت مصـر وپایان یافتن حکـومت خانـدان محمد علیمنجر گردید.از جنبه اجتماعی ورود فرانسویان به مصر باعث بیداری و آگاهی ساکنان این منطقه گردید ، چرا که فرانسـویان گروهی از علماء و متخصصین خود در عرصه های علمی و صنعتی را به مصر آورده تا آن کشور را به سمت پیشرفت سوق دهند. رابطه مصر با اروپا با فرستادن هیأت هایی به فرانسه گسترش یافت و تاسیس مدارس فراوان در این دوره، موجبات رشد حرکت علمی در مصر را فراهم نمود. بعد از محمد علی مدتی این حرکت ها متوقف شد تا آنکه اسماعیل نهضت پدر را ادامه داد و با پیشرفت و آبادانی مصر بخشی از اهالی سوریه و لبنان جهت بهره گیری از موقعیت ویژه مصر به آن سرزمین مهاجرت کردند. جامعه ی مصر از دو طبقه حکام واشراف عثمانی و طبقه محروم که غالبا شامل عامه مردم بود تشکیل می شد. مساله فقر که از مهم ترین مشکلات اجتماعی این دوره است سبب از هم پاشیدگی بسیاری از خانواده ها و بی خانمان شدن فرزندان آنان شد، علاوه بر فقر بیماری ها، خرافه پرستی و بیسوادی گریبانگیر مصریان شده بود. به دنبال اشغال مصر از سوی انگلستان، شورش های زیادی در مقاومت با آنان به پا شد. جمال الدین اسد آبادی و محمد عبده از پرچمداران بیداری مصریان بودند. حمله ناپلئون، انتشار مجلات و روزنامه ها، تاسیس مدارس و مجامع علمی و ادبی و اعزام هیات های علمی به اروپا در عرصه فرهنگ مصر تاثیر بسزایی داشتند. از حیث ادبی، عصر محمد علی دوره شکوفایی شعر و ادب نبود، در عصر اسماعیل صدقی روزنامه ها گسترش پیدا کرد و ارتباط با غرب توسعه یافت. این ارتباط باعث تغییر ذوق ادبی مصری ها شد چرا که ذوق آنان از حالت جمود خارج شده و تازگی و نشاطی جدید پیدا کرد. شعر این عصر تابعی است از آگاهی عرب از افکار و اندیشه ی غرب چرا که شعراء نه تنها آراء غرب را در شعر خود منعکس ساختند بلکه از عاطفه و موسیقی غرب نیز بهره گرفتند. دو جریان مهم در این دوره در مواجهه با شعر و ادب پدید آمد که یک جریان بر پای بندی و تقلید از گذشته تاکید می کرد و جریان دیگر علاوه بر بهره گیری از گذشته در پی نو آوری و تجدید بود. نزاع بر سر جدید و قدیمبدآنجا انجامید که برخی ندای شعر حر را سر دادند و برخی نیز خواهان شعر مرسل بودند. از مهمترین منادیان تجدید می توان به بارودی اشاره کرد. از جمله مظاهر تاثیر فرهنگ و ادب اروپا بر ادبیات عرب باید به ظهور قصه و نمایش نامه نویسی در آن اشاره نمود. توجه ادیب بیشتر متوجه مردم و مشکلات آنان و چگونگی حل و فصل این مشکلات گردید. نقد عرب نیز از اروپا و به خصوص افکار فلسفی آنان بی بهره نماند، مقایسه بین ادبای غربی و شرقی، رابطه شعر با اجتماع و علوم، بررسی شعر و نثر و اختلاف آن دو، خیال شعری و صورتهای آن و ... از مهمترین موضوعات نقد این دوره است. از مهمترین ناقدان این دوره می توان به عباس محمود العقاد، محمد مندور، شوقی ضیف و طه حسین اشاره کرد. آنچه که گذشت شرح موجزی از دو دوره ای بود که معرّی و طه حسین در آن زیستند. اکنون به شرح حال این دو ادیب می پردازیم.ابو العلاء معریشاعر و اندیشمند عرب به سال 363 هـ در معره النعمان چشم به جهان گشود، گر چه او در ابتدای کودکی چشمان خود را از دست داد اما برخورداری از خانواده صاحب علم و فضل و نبوغ و هوش خدادای او را به وادی ادب کشاند. ابوالعلاء در این میدان به زیبایی هنرنمایی نمود و توجه عام و خاص را به خود جلب کرد. در اهمیت او همین بس که بعد از مرگش هفتاد شاعر در فراق او مرثیه سرودند. او به بد بینی و تشاوم مشهور است و البته برای تشاوم او دلایلی ذکر شده است که نابینایی، فقدان پدر و مادر و برخوردهای نامناسب مردم روزگار با او از مهمترین آنها است. کنجکاوی در اعمال مردم و پی بردن به شرارت باطنی آنان و عدم موفقیت در اصلاح خصال زشت ایشان بر تشاوم او افزود این تشاوم به دنبال آشنایی وی با فلسفه هندی به گوشه گیری او انجامید تا آنجا که از ازدواج سر باز زد و حتی در غذا خوردن از مجالست با خادم خود اکراه داشت. او خود را زندانی سه زندان: زندان خانه ، نابینایی و جسم خود می دانست. در زندگی قانع بود و از لحاظ اخلاقی کسی از او در آزار نبود و از حرام پرهیز می نمود. برخی بر این عقیده اند که او به علت فقر از طریق شعر ارتزاق می کرد و برخی این عقیده را رد کرده و برای اثبات رای خود مدایح ابوالعلاء را به عنوان سند مطرح کرده اند و گفته اند از آنجا که در مدایح او اشخاص برجسته مشاهده می شود این ادعا مردود است. در ردّ تکسب او، عزت نفس ابوالعلاء را می توان یادآور شد. از آنجا که اوضاع سیاسی و اجتماعی معره النعمان را موافق حال خود نیافت و اشتیاق شدیدی به کسب علم و ادب در خود مشاهده نمود عزم سفر به بلاد دیگر را در پیش گرفت. علی رغم آنکه شعر و شعراء در روزگار او مورد توجه خلفاء و درباریان بودند از تکسب و نزدیک شدن به خلفاء و امور سیاسی امتناع نمود و در پی کسب مقام و شهرت از این راه برنیامد. به نظر می رسد غرق شدن در شعر و شاعری و علم اندوزی اجازه این کار را به او نمی داد. از خویشاوندان و بیگانگان در حضر و در سفر به کسب علم پرداخت تا آنجا که علاوه بر علوم ادبی با فلسفه یونان و هند و افکار ایرانیان و دین مسیح و یهود آشنا شد و چنان شد که خانه او محل رفت و آمد جویندگان علم گردید و حتی رجال سیاسی ای که به معره النعمان پا می نهادند به دیدن او اشتیاق می ورزیدند.بعد از شرح مختصری از زندگی ابوالعلاء، در اینجا به صورت گذرا به بررسی زندگی طه حسین می پردازیم. طه حسین در سال 1889 م در منطقه صعید در خاک مصر چشم به جهان گشود و طولی نکشید که همچون ابوالعلاء بینایی خود را در سنین کودکی از دست داد. در خانواده ای پرجمعیت رشد و نمو یافت و نابینایی راهی جز تحصیل علم و دانش برایش در پیش نگذاشت و این کار را از رفتن به مکتبخانه آغاز کرد و در مدت کوتاهی نبوغ خود را با حفظ قرآن مجید نمایان ساخت. برای ادامه تحصیل لازم بود تا مقدمات ورود به الأزهر یعنی حفظ الفیّه را شروع نماید بعد از این کار به همراه برادرش که از دانش آموختگان الازهر بود بدانجا وارد شد و در نزد اساتید برجسته ای همچون سید علی مرصفی شاگردی نمود. بعد از الازهر در سال 1908 م وارد دانشگاه ملی مصر گردید.او در زمانی که در دانشگاه مشغول به تحصیل بود با دو مدیر روزنامه یعنی « لطفی ال سید » و « عبدالعزیز جاویش » آشنا شد و از طریق این دو نفر به نویسندگی در روزنامه ها پرداخت . در آنجا توانست با دفاع از رساله خود با عنـوان « ذکـری ابی العلاء » اولین مدرک دکتری خود را اخذ نماید و اولین دانشجویی بود که در دانشگاه ملی مصر موفق به اخذ مدرک دکتری گردید. دولت مصر عده ای از دانشجویان از جمله طه حسین را برای تحصیل به فرانسه فرستاد طه حسین در دانشگاه سوربون با دفاع از رساله اش با عنوان « فلسفه إبن خلدون الإجتماعیه » دومین مدرک دکتری خود را اخذ نمود در آن کشور با زبان فرانسوی آشنا شد و همین امر بعدها در ترجمه آثار فرانسوی به کمک او آمد. در این کشور بود که با سوزان دختر کشیش مسیحی آشنا شد و سپس ازدواج کرد. طه در پیشرفت علمی خود تا حد زیادی مدیون همسرش است. طه حسین که به عنوان « عمید الادب العربی » مشهور است بعد از بازگشت از فرانسه در سال 1919 م ، بر کرسی استادی در دانشگاه مصر تکیه زد و به تدریس تاریخ یونان در دانشگاه مصر پرداخت. او علاوه بر مقام استادی دو بار به عنوان رییس دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره در سال های 1928 م و 1934 م منصوب گردید حتی از اینها فراتر رفته و در پست وزارت آموزش و پرورش مصر نیز چندی فعالیت نمود. طه حسین موسس دانشگاه الاسکندریه و عین الشمس در مصر بود و توانست جایزه ویژه دولت مصر را به خاطر فعالیت های گسترده ادبی خود دریافت کند. او وارد دنیای سیاست شد و حضورش در این عرصه بیشتر از طریق نوشتن مقالات در روزنامه ها بود و سرانجام پس از عمری تحصیل و پژوهش خورشید وجودش در سال 1973 م غروب کرد.حال که با عصر و شرح حال معرّی و طه حسین آشنا گشتیم به ادبیات و اسلوب ادبی این دو ادیب می پردازیم . در اثبات برجستگی و نبوغ ابوالعلاء همین اندازه کفایت می کند که بدانیم او حدود 64 اثر در زمینه های ادبی و فلسفی و اخلاقی برای دوستداران عرصه علم و ادب به یادگار نهاده است؛ از مهمتـرین آثار او می توان به لـزوم ما لا یلزم یا لـزومیات، دیوان سقـط الـزنـد، رسالـه الغفـران، الفصول و الغـایـات، درعیـات و ... اشاره داشت. از حیث اسلوب، ابوالعلاء دارای ویژگی های خاصی می باشد که می توان گفت این ویژگی ها به آثار او رنگ تازه ای بخشیده است. عده ای او را رمز گرا پنداشته اند، شاید این پندار از آنجا ناشی شده است که ابوالعلاء آراء خود را به صورت اشاره و ایماء در شعر و نثر خود آورده است. خود او نیز به این نکته اشاره می کند و بر این عقیده بود که باید سخن را در قالب مجاز بیان نمود علاوه بر این او خود را وحشی الغریزه پنداشته و از کلمات غامض بسیار بهره برده است. گوشه نشینی و دوری از دنیا و اجتماعات و مناصب بر غموض او در کلامش افزوده است. رمزگرایی و غامض بودن کلمات و عبارات موجب دیر فهمی کلام او برای خواننده شده است .یکی از عوامل گرایش ابوالعلاء به غموض ممکن است آن باشد که او استفاده از این شیوه را نشانه تفوق و برتری خود می دانست و در پی آن بود که قدرت و تسلط و علم خود را بر زبان عرب به مخاطبان خود اثبات نماید و از دیگر عوامل غموض کلام او آگاهی از علوم فلسفی و استفاده از اصطلاحات فلسفی است. در ابتدای راه او تقلید کردن را پیش گرفت و از لحاظ مسلک پیرو مذهب شامی بود، از این جهت مشاهده می کنیم که در نوشته هایش به بلاغت و صنایع بدیعی و بیان تمایل فراوانی نشان داده است. کتاب « لزوم ما لا یلزم » به عنوان نمونه ای بارز از تکلف و پیچیدگی ابوالعلاء به شمار می آید، علی رغم آنکه ابوالعلاء از نعمت بینایی محروم بوده در توصیف ، دقت فراوانی را از خود نشان داده است. آنچه تا کنون گفتیم به شعر او مربوط است. البته اسلوب او در نثر چندان تفاوتی با کلام منظومش ندارد، همانگـونه که در شعرش متکلف بود در نثـر نیـز از آن فاصله نگـرفت ، به نظر می رسد چون ابوالعلاء از حس شاعری بالایی برخوردار بوده، در نثر نیز به سجع توجه نموده است و سجع از ویژگی های نثری او به حساب می آید، استفاده از امثال و حکم به کلامش زیبایی خاصی بخشیده است.در کلام ابوالعلاء نشانه ای از رکاکت و غیر اخلاقی بودن نمی بینیم. او در شعر از علوم اکتسابی خود بهره گرفته و در نثر نیز این علوم را به کار برده است و از این رو اصطلاحات علمی بخصوص علم زبان شناسی در نثرش فراوان یافت می شود. ابوالعلاء نه تنها در ادبیات عرب مورد توجه بوده بلکه از سوی غربی ها نیز مورد توجه واقع شده است ، چنانکه دانته در کمدی الهه خود از این شخصیت تقلید نموده است. ابوالعلاء به آثار خود عنایت فراوانی داشته و پیوسته از آن بیم داشته که مبادا با بیان افکار خود مورد اتهام و بغض و کینه ی مردم قرار گیرد، چنانکه این نگرانی ها جامعه حقیقت پوشید و عده ای از آنجا که توان رقابت با ابوالعلاء را نداشتند به حسادت و دشمنی با او پرداختند و برخی نیز چون در فهم آرائش با مشکل مواجه شدند او را به الحاد و خروج از حقایق متهم ساختند.به طور کلی می توان گفت اسلوب ابـوالعلاء از حالت درونی و روحیـات اخلاقی وی تأثیر زیادی پذیرفته است. او همانگونه که از جامعه اش دوری می کند در استفاده از کلمات رایـج نیز دوری می گزیند و اگر در پوشـش از لباس های خشن استفاده می کند در الفاظ نیز این خشونت را به کار می برد. تشاوم او در آثارش به وضوح مشاهده می شود. این تشاوم یا از نابینایی او نشأت گرفته و یا ناشی از مصاعبی است که در طول زندگی همچون فقدان پدر و مادر گریبان او را گرفته و یا به دلیل برخوردهای نامناسب جامعه با او است.از لحاظ فکری ابوالعلاء را فیلسوف معرفی نموده اند البته اینکه او فیلسوف به معنای واقعی کلمه بوده مورد بحث است ولی می توان گفت در مباحث عمومی فلسفه همچون بحث روح ، جاودانی، ماده و جبر و اختیار همان افکار فیلسوفان واقعی را تبعیت کرده است. شاید علت آنکه مخالفان ابوالعلاء او را به الحاد متهم ساخته اند، وجود ابیات متناقضی پیرامون دین و خدا در کتب اوست و از اینجاست که عده ای برای اثبات ایـمان ابوالعلاء به کنـد و کاو در آثـار او پـرداختـه و شـواهـدی را به مخـالفان ارائه نموده اند و از سوی دیگر مخالفان نیـز بیکار ننشسته و هر آنچه را که بوی کفـر و زندقه می دهد، از کلام ابوالعلاء به عنـوان سنـد ادعای خود در معرض دوستـداران ابـوالعلاء قـرار داده اند. نقد ابوالعلاء را در دو بخش می توان بررسی کرد: اول نقد علمی و ادبی و دوم نقدی است که به بررسی اخلاق و عادات رایج در میان مردم می پردازد. او خود را میزان نقد قرار داده است. او خود را از فسق و شرارت مبرا دانسته و با عنوان ادیب، شعراء و ادباء را به فسق و فجور متهم می سازد. از نظر او ادیبان نه تنها خود اهل خیر نیستند بلکه دیگران را نیز به سوی زشتی رهنمون می سازند. عالمان نیز از نگاه تیز بین او در امان نمانده اند و آنان را از آن جهت که برای در امان ماندن از ظلم و ستم حکام و بهره مند شدن از نعمات دنیوی مطیع و تسلیم حکام شده و از انتقاد خودداری می نمایند مورد سرزنش قرار می دهد و آنان را از آن جهت که دلبسته ملوک شده اند مشرک می انگارد. گرچه که خود تا اندازه ای فقیه و متکلم بود از نقد این دو گروه خودداری نکرد. او متدینییــن را به علـت آنکه مـردم را به تـرک دنیا و عبادت دعـوت می کنند و خود در پی کسب مال و مقام اند مورد سرزنش قرار می دهد. متدینین از نظر او گوینده چیزهایی هستند که خود در عمل به آنان اهمال می کنند، ائمه چهارگانه اهل سنت را مصدر و منشأ اختلاف در بین مردم پنداشته است ؛ چرا که بعضی از آنان چیزهایی را حلال دانسته که بعضی دیگر همان چیزها را حرام می دارند. او انسان را موجودی آزاد می داند و اهل دین از آن جهت که به شدت تقلیدگر گذشتگان خود هستند نکوهش می کند. طهـارت درون را بهتـر از طهارت جسـم می داند. معتزله را نیز اهل مکر و بدعت گذاری پنداشته است چون به جای آنکه مردم را به سوی حقیقت راهنمایی سازند به گمراهی و ضلالت می افکنند.از نگاه ابوالعلاء سیاستمـداران شیـاطینی هستنـد که تنها به فکر عیش و نوش اند و بر این عقیده است که قوام سیاست عقل است نه ریاست. همانطوری که مشاهده کردیم بسیاری از گروه های اجتماعی مورد نقد ابوالعلاء قرار گرفته است و تنها طبقه ای که کمتر زیر ذره بین نگاه او قرار گرفته است فلاسفه می باشند. او در پی آن برآمد که اجتماع را از لحاظ مالی مورد تحلیل قرار دهد، چرا که پایه های جامعه ای که در آن می زیست بر دینار و درهم استوار بود او فقر را بر غنی ترجیـح می دهد و ثروت را دام شیطـان و اسباب رنج و زحمت انسان می داند و ثروت را آفت اجتماعی می داند و می گوید: ثروتمندان به علت بی نیازی در برابر مشکلات اجتماعی بخصوص آن بخشی که حکومت مسبب آن است سکوت اختیار می کند. او در ثروت و برخورد با مردم خواستار مساوات و اشتراک است یعنی اگر ثروتی وجود دارد برای همه باشد و شاه و بنده از یک مرتبه انسانی برخوردارند و هیچکدام بر دیگری برتری ندارند. از این رو حکومت ملوک بر مردم را جایز نمی داند و معتقد است حکومت تنها از آن خداست .پس از آشنایی با اسلوب و فکر ابوالعلاء لازم است نگاهی نیز به اسلوب و افکار طه حسین بیندازیم. از او تالیفات و مقالات فراوانی برای ما به یادگار مانده که از آن جمله است : تجدید ذکری أبی العلاء ، الأیام ، فی الأدب الجاهلـی ، المعـذّبون فی الأرض، حدیث الأربــعاء، مستقبـل الثقافـه فی مصـر و ....به طور کلی اسلوب طه حسین بر ویرانی و بنای مجدد استوار است و قوام اسلوب او آزاد اندیشی و عقل گرایی است از آنجا که او تحت تأثیر دکارت اندیشمند غرب قرار داشت لـذا در پـژوهـش های خود پیوستـه برای رسیدن به حقیقت در هــر چیز شک می نمود. بنابراین بسیاری از اسالیب و روش های سنتی را رد کـرد و ایـن امـر اعتـراض عـده ای را به دنبـال داشت. او در نوشته های خود چنان عمل کرده که بین خواننده و نویسنده رابطه ای دائم برقرار می شود و خواننده احساس می کند که نویسنده از زبان او سخن می گویـد، البته عـده ای او را به درون گرایی مفـرط متهم کرده اند. از دیگر ویژگی های اسلـوب او سادگی، جـذابیت و حـرارت در کلمات و تعابیـری است که به کار می گرفت تا آنجا که خوانـنـده از ایـن حـرارت با روحیـات او آشنا می گردد. از دیگر خصال اسلوب او انسجام در بیان افکار و وضوح معانی است.عده ای معتقدند طه حسین در ابتدا به شاعری پرداخته است از اینرو در کلام او بخصوص در کتاب « الأیام » شاهد عباراتی موزون و آهنگی دلنشین هستیم که حکایت از زنده بودن حس شاعری در وجود اوست. خواننده با خواندن آثار او علاوه بر لذت روحی، از آهنگی دلنواز نیز بهره می برد. او اسلوب خود را وسیله ای برای بیان هیجانات و احساسات باطنی خود قرار داده است و در برخورد با مصائب مختلف هم از منظر روانی و هم از منظر اجتماعی بهره می گرفت و در حوزه ادبیات، نمایشنامه، قصه و شعر حماسی را مورد نقد و بررسی قرار می داد. در بررسی اثر ادبی پیش از آنکه به شاعر و تاریخ اثر بپردازد به شعر و خـود متــن می پرداخت. او در پژوهش های ادبی خود گرایش های تاریخی، بیوگرافی و روحی و روانی را یکجا جمع کرده است و مخالف بررسی اثر ادبی بر اساس تقسیم بندی های ادوار سیاسی است. در خلاصه نویسی یک اثر، خطوط اصلی آن را مشخص نموده و عمق فکر نویسنده را برای مخاطب بیان می کرد. آنگاه که به بررسی شعر می پردازد مهمترین مسأله را تحقیق در متن شعر و مطمئن شدن از صحت انتساب آن به شاعر و عدم دخل و تصرف در آن می داند.طه حسین معتقد است که ناقد همچون شیمیدان باید تمام اجزاء یک اثر را تفکیک کرده و سپس مورد بررسی قرار دهد. ناقد و ادیب از نگاه او آیینه ای است که معایب و محاسن را بدون هیچگونه دخل و تصرفی به مخاطب خود می نمایاند. یک اثر باید منعکس کننده حالات درونی و علایق واقعی یک نویسنده باشد. او علاوه بر ذوق، رابطه نویسنده با مردم و آزاد اندیشی را از ویژگی های لازم یک نقد می داند. او از آنجا که تحصیل کرده غرب بود در نقد خود نیز از ناقدان غرب همچون « سانت بیف » و « تین » متأثر شد. عقل گرایی و شکاک بودن روح علمی را در نوشته هایش افزون ساخت. طه حسین در اندیشه اش از سه آبشخور فکری بهره گرفته است؛ اول : ادبیات عرب، دوم : دانشگاه الازهر، سوم : فلسفه یونان و ادبیات غرب. از این جهت او را دارای فرهنگ دو گانه شرقی و غربی دانستـه و پیونـد دهنده فکـر غـرب با شـرق محسـوب نموده اند. طه حسین در زمینه نقد از پیشگامان مقارنه در عصر معاصر است، در مقارنات خود به بررسی اجمالی بین ادبیات و پدیده های خاصی که نویسنده باید آنها را در پژوهش خود بررسی کند ، می پردازد. از نظر او ادبیات زنده و پویا ادبیاتی است که از گوشه گیری در امان، و پیوسته در ارتباط با ادبیات دیگر ملل باشد، که این ارتباط از طریق ترجمه و خلاصه نویسی و شناساندن ادبای ملل دیگر میسر می شود. از این روست که او از ترجمه شاهنامه و غزلیات حافظ و رباعیات خیام که توسط ادبای معاصرش انجام شد استقبال گرمی نمود. از نظر او ادیب فرمانروای ذوق وخیال و متحـرک و متغیـر آن است . ادیب خـود پـدیـده ای اجتماعی است لذا اثر او نیز باید به عنوان یک پدیده اجتماعی خود نمایی کند یعنی اثر او باید مورد استقبال یا رد قرار گیرد و مخاطب را یا به شگفتی وا دارد یا به خشم. ادیب باید در میان مردم و برای آنان زندگی کند .آنچه که در نگاه او برای هر گونه پژوهش ادبی و علمی لازم و دارای اهمیت است توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه است که جوینده ی ادب وعلم نمی تواند ادعای بی نیازی از آن را نماید . آنگاه که شعر جاهلی را بر اساس روش دیکارت مورد نقد و بررسی قرار می دهد بر این نکته تأکید می کند که اگر گذشتگان درباره یک موضوع اظهار عقیده کرده اند لازم نیست که آن اظهار نظرها مقدس شمرده و در همان حد خود را محدود سازیم بلکه شایسته است در کنار آن نظر خود را نیز بیان نماییم. چرا که ممکن است نظر ما دقیقتر از گذشتگان باشد یا اینکه آنان چیزهای مهمی را از یاد برده و یاد آوری آن را به ما سپرده باشند آزاد اندیشی او در برخورد با موضوعات ادبی باعث انتشار نظریه انتحال شعر جاهلی شد، پس از بررسی دقیق لغوی و معنوی شعر جاهلی بدین نتیجه می رسد که آنچه را به شعرای جاهلی نسبت داده اند صحیح نیست و ساخته و پرداخته راویان و قصه پردازان و متکلمان بعد از اسلام است که به انگیزه های مذهبی، قومی و سیاسی به آنها نسبت داده شده است.او محققان را به این نکته سوق می دهد که به هنگام بحث و تحقیق درباره یک موضوع ادبی باید خود را از دانسته های خود خالی نموده و عواطف و تعصبات را نیز کنار گذاشت، در این صورت است که اثری ارزشمند و خالی از هر گونه تعصب و اشتباهی پدید خواهد آمد. در نگاه او شعر دارای دو ویژگی مهم است و در صورت فقدان این دو، از ارزش ساقط می گردد : اول اینکه شعر نمونه ای از یک جمال مطلق است و از این رو هم متأثر از جامعه زمان خود است و هم تأثیر گذار بر آن، از سوی دیگر شعر آیینه ای از قوت و ضعف، محیط و اثر شاعر است. طه حسین به عنوان یک مصری نسبت به وطن خود بی اهمیت نبوده است و برای پیشرفت آن تحرکات فکری و عملی بسیار از خود نشان داده است. او برای پیشرفت مصر بدین نتیجه رسیده است که باید پیرو غرب شود، در نگاه اول شاید تعجب کنیم که چرا او به عنوان یک ادیب و متفکر خود را در زمره غرب زدگان قرار داده است، اما طه حسین غرب زدگی خود را رد می کند و می گوید: در گذشته، کشور مصر بیشتر با بلاد شام و بین النهرین در ارتباط بوده است و از آنجا که این مناطق در حوزه مدیترانه و تحت سیطره روم بوده است و با توجه به اینکه هم اکنون نیز با غرب ارتباط گسترده ای دارد، مصریان با فلسفه یونان آشنا گشته و از لحاظ عقلی از آبشخور غرب بهره برده اند همانگونه که اروپاییان نیز در فکر و اندیشه مرهون یونانیان می باشند، و بدین جهت مصر از قدیم الایام غربی بوده و باید غربی بماند. طه حسین عوامل موثر بر روح ادبیات مصر را سه چیز دانسته است : الف) میراث مصر قدیم که از گذشته دور به دست ایشان رسیده است. ب) عنصر عربیت که آن را از لغت و دین اسلام و فرهنگ خود گرفته است. ج) عنصر بیگانه که از طریق ارتباط مصر با یونان و روم و فینیقیه در گذشته و اروپا و آمریکا در عصر حاضر حاصل شده است.طه حسین تاریخ بشری را به پنج دوره تقسیم کرده و پیشوایان هر دوره را نیز معرفی نموده است : 1-
وحی، الهام، کشف در فلسفه و کلام اسلامی
نویسنده:
طاهره تورانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از نظر فلاسفه و متکلمین اسلامی وحی، حاصل ارتباط نبی با عوالم برتر از عالم ماده از طریق قوه مخیله و عاقله اوست. این ارتباط اگرچه برای همه‌ی انسان‌ها میسر است، اما نفس نبی به دلیل طهارت و نورانیت ویژه و بخصوص به دلیل برخورداری از قوه حدس، از چنان قابلیتی برخوردار است که می‌تواند با مبادی وجودی و موثر در عالم ماده (نفوس فلکی، عقل فعال، عقول طولی و عرضی) به سرعت و قوت تمام ارتباط برقرار کرده و از حقایق غیبی و معارف الهیه برای هدایت بشر برخوردار شود.الهام نوعی افاضه‌ی الهی است که بیان‌گر علم لدنی امامان و اولیای الهی است. کشف نیز عبارت است از اطلاع معانی غیبیه و امور حقیقیه، که در ورای حجاب بشری و عالم شهادت واقع است.وحی، الهام و کشف دارای اقسامی هستند و نیز هر کدام دارای علت فاعلی و قابلی می‌باشند. آنچه از طریق وحی، الهام و کشف به دست می‌آوریم از نوع علم حضوری است.
نقد و بررسی آرای مفسرین پیرامون آیه خلافت انسان
نویسنده:
اصغر علیزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تنها موجودی که خداوند متعال، عنوان جامع و کامل موجود را به او عطا کرد، انسان است که به عنوان الهی«خلیفهالله» مفتخرگردید.به راستی این چه موجودی است که فرشتگان در شناخت او عاجز و ناتوانند به‌گونه‌ای که در محضر خداوند ‌متعال به خود اجازه‌ می‌دهند که در مورد مقام خلافه‌اللهی او سوال نمایند؟ این پدیده‌ی الهی چه ویژگی‌هایی دارد که خداوند متعال فرشتگان را در مقابل ‌او، امر به تعظیم و سجده نموده است؟انسان از منظر قرآن‌کریم، دارای وجودی جامع است که او را شایسته‌ی مقام خلافت کرده است و همین خلافت الهی، جایگاه والای انسان‌را در هستی رقم می‌زند؛ لیکن این خلافت با خلافت در علم کلام، متفاوت است؛ زیرا با براهین متقن کلامی، خلافت انسان در قلمرو نبوت و امامت اثبات می‌شود، اما مقام خلافت‌انسان در این بحث‌قرآنی، مربوط به وجود جامع‌انسان است که قلمرو این خلافت، آن‌چنان که بیان خواهدشد، همه‌ی نظام‌هستی است که در این‌مقام، انسان‌کامل حتی تعلیم فرشتگان را نیز به عهده می‌گیرد. لفظ«خلافت» در قرآن‌مجید نیامده است اما واژه‌ی«خلیفه» دو مورد و جمع آن یعنی«خلائف» چهار مرتبه و جمع دیگر آن: «خلفاء»، سه بار در قرآن‌مجید آمده است. گرچه تنها آیه‌ای که خلافت مطلق انسان را بیان می‌کند، همین آیه‌ی خلافت یا استخلاف انسان است، لکن اگر کسی ادعا کند چون هدف نهایی قرآن، تربیت انسان ناب و کامل است وآیات دیگر قرآن کریم در حقیقت شرح آیه‌ی خلافت انسان است، گزاف نگفته‌است. اهمیت موضوع و همچنین انگیزه‌ی لازم موجب گردید که به‌طور مبسوط به این بحث پرداخته شود و این اهمیت زمانی آشکار خواهد شد که با پذیرش مبنایی خاص که در تفاسیر بزرگان آمده است، میزان تأثیر نگرش انسان در بحث خلافت و جانشینی وی، بر عمل انسان مشخص شود.
مبانی کلامی و عرفانی ولایت الهیه و تأثیر آن بر ولایت فقیه
نویسنده:
زهرا محمدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله ولایت از مهمترین اعتقادات و تفکر شیعی است و از دیرباز با رویکردهای متفاوت فلسفی،کلامی، عرفانی و...به آن پرداخته شده است؛ مطرح شدن ولایت به عنوان اساس و رکن در برخی از این رویکردها ما را بر آن داشت که یک نگاه مبنایی به این مسئله درحیطه عرفان و کلام داشته باشیم تا مبانی هستی شناسی و انسان شناسی آن را دنبال کنیم. از دید عرفان مقام غیب محض الهی و حبّ او به متجلی شدن، سبب ظهور و بسط فیض ازطریق ولایت ـ براساس مراتب خاص آن ـ در عوالم وجود می باشد.و انسان کامل به عنوان مظهر اتمّ ولایت الهیه وساطت رساندن این فیض به سایر موجودات را عهده دار است. در علم کلام هم، امام به عنوان حامل ولایت الهیه عهده دار این وساطت می باشد.از آنجا که ولایت الهیه امری زوال ناپذیر بوده و مبانی آن استمرار و تداوم این ولایت را در زمان غیبت انسان کامل نیز بطور محکم اثبات می کند، میتوان چنین نتیجه گرفت که؛ ولایت فقیه استنساخی از ولایت عرفانی و کلامی است به نحوی که در زمان غیبت انسان کامل، امتداد همان ولایت در اداره امور جامعه می باشد.
بررسی اندیشه‌های کلامی در کشف‌المحجوب هجویری
نویسنده:
عباس فلاح لاله‌زاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علم کلام از علومی است که تاریخی به بلندای تاریخ بشریت دارد؛ امّا بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) رونق و گسترش فوق العاده زیادی درعرصه ی سرزمین های اسلامی پیدا کرد؛ این گسترش تا به حدّی سریع پیش رفت که در همان سده های اوّل هجرت، فِرَق و مذاهب گوناگون با اندیشه های متفاوتی پدید آمد. علم کلام از بخشی از اختلافات انسان ها سخن می گوید که منبعث از اصول ایمانی و اعتقادی است و درباره ی اعتقادات دینی به شیوه ی عقلی و نقلی بحث می کند و به تبیین و اثبات عقاید دینی می پردازد؛ از این رهگذر، کمتر اثری از علوم اسلامی و حتّی (ادب فارسی) به وجود آمده که ازعلم کلام و اصطلاحات مهم و بحث انگیز آن مانند: جبر و اختیار، حدوث و قدم صفات الهی و کلام خدا و غیره تأثیر نگرفته باشد؛ بنابراین از آن جا که «کشف المحجوب هجویری» از آثار بسیار مشهور؛ امّا ناشناخته ی ادب فارسی و به اعتباری نخستین اثر صوفیانه، عارفانه به زبان فارسی می باشد که با وجود شهرت جهانی، همچنان برای دوست داران تصوّف وعرفان ناشناخته مانده است؛به همین دلیل لازم و ضروری می نماید تا با بررسی کلام و اندیشه های کلامی در این اثرگرانقدر نقطه های تاریک آن برای مشتاقان عرفان و تصوّف روشن و مبرهن شود؛از جمله مواردی که در این طرح تحقیقاتی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته به ترتیب عبارتند از: بررسی کلام و علم کلام به طور همه جانبه، علل به وجودآمدنعلم کلام، فرقه گرایی و بررسی علل به وجود آمدن آن، تحلیلی بر مهمترین فِرَق و مذاهب کلامی، بررسی تأثیرگذارترین اصطلاحات کلامی که تأثیر زیادی بر اذهان مردم گذاشتند، پیدا کردن نقطه هایی تاریک از زندگی پر فراز و نشیب هجویری، بررسی اندیشه های کلامی در کشف المحجوب و تحلیل و بررسی ارتباط مرموز بین حال و مقام و بعضی اصطلاحات عرفانی با جبر و اختیار.
سیر تطور مفهوم خدا در سبک خراسانی و بینابین
نویسنده:
مهناز سخاوت‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مفهوم خدا در شعر سبک خراسانی و بینابین از مفاهیمی بوده که تحت تأثیر بسیاری از جریانات فکری همچون نحله‌های کلامی و فرقه‌های مختلف عرفانی در طی قرون چهارم تا ششم هجری، دستخوش دگرگونی‌های مختلفی شده است، بطوری‌که این تغییر و دگردیسی‌ها در آثار شاعران این دوره‌ها به روشنی مشهود است، از این رو برآنیم، در این تحقیق چهار گرایش کلامی، عرفانی، دینی- قرآنی و تأثیرات الهیات پیش از اسلام در باب مفهوم خدا را مورد بحث و بررسی قرار دهیم و تأثیرات هر یک از این گرایش-ها را در ذهن . زبان این شاعران در این باب را به چالش کشیم. در تحقیق پیش رو، مفهوم خدا و سیر تطور آن در شعر شش شاعر (رودکی، کسایی، فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی و ناصرخسرو) از سبک خراسانی و دو شاعر (خاقانی شروانی و نظامی گنجوی) از سبک بینابین با بررسی گرایش‌های کلامی، عرفانی، دینی- قرآنی و تأثیرات الهیات پیش از اسلام در اندیشه این شاعران، تحلیل می‌شود. بر این اساس نشان خواهیم داد که گرایش‌های کلامی و تأثیرات الهیات پیش از اسلام تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی، همچنین قرابت زمانی شاعران سبک خراسانی با ایران پیش از اسلام، در آثار شاعران این دوره رسوخ و نفوذ بیشتری داشته است و موجب شده این مفهوم تحت‌الشعاع این جریانات، ضمن آنکه نشانگر ستیز اشعریت و اعتزال را در آیینه‌ی شعر صدر اول فارسی‌ست، بیانگر سیر تطور خاص خود نیز در این دوره باشد.اما به دنبال ورود و نفوذ نحله‌های فکری چون مکتب‌های مختلف عرفانی، همچنین گسترش مطالعات قرآنی در آثار شاعران سبک بینابین، مفهوم خدا در این دورهتحت تأثیر این جریانات پرورش می‌یابد و مفهومی متفاوت از شاعران سبک خراسانی می-آفریند.برای دریافت این نتیجه، ابتدا مفهوم خدا در شعر شاعران سبک خراسانی و بینابین بر اساس گرایش‌های کلامی، تأثیرات الهیات پیش از اسلام و قرآنی و عرفانی آنها بررسی شده و پس از آن، به مقایسه و سیر تطور این مفهوم پرداخته‌ایم.
مبانی کلامی مشروعیت حکومت دینی
نویسنده:
قاسم برازنده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اهمیت مسأله «مشروعیت» از آن روست که ثبات و بقای نظام سیاسی، به تحقق مشروعیتِ آن وابسته است و لذا هر حکومتی می‌کوشد پایه‌های «مشروعیت» خویش را مستحکم کند و حتی حکومت‌های جائر و غاصب نیز تلاش می‌کنند تا به شکلی، حاکمیت خود را با نوعی از «مشروعیت» و لو کاذب بیآرایند. بدین‌رو، مبنای «مشروعیت» حکومت دینی، همواره از مباحث محوری و پر چالش میان متفکران دینی و سیاسی بوده است. نوشتار حاضر، با استفاده از بنیادی‌ترین مباحث جهان‌ بینی و کلامی اسلام، یعنی: «نظریه توحید»، «نظریه امامت» و «نظریه معاد»؛ مبانی کلامی مشروعیت حکومت دینی را به بحث نشانده است. بدون شک «نظریه توحید»، آموزه‌ای صرفا اندیشه‌ای و نظری نیست؛ بلکه تأثیر آن در مسائل اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی و سیاسی، انکار ناپذیر و تأمین‌گر یکی از متقن‌ترین پشتوانه‌های مشروعیت حکومت دینی، از طریق انحصار ولایت و حاکمیت در ذات احدیت است. نظریه امامت در تفکر شیعی نیز از محورهای مهم در تبیین مبنای مشروعیت حکومت دینی است؛ چه اینکه در این نظام فکری، سکان جامعه اسلامی تنها در اختیار مأذونان الهی است، که مصداق بارز آنها انبیاء و ائمه هدی با ویژگی عصمت و علم لدنی هستند. سخن دیگر اینکه بر اساس جهان بینی اسلامی، سعادت و شقاوت حیات ابدی، از رهگذر اعمال این دنیایی است و از آنجا که کوچکترین اعمال انسان‌ها در وادی ابدیت نقش آفرین است؛ لازم و ضروری است که هدایت جامعه توسط نظامی سامان یابد که اوّلا، جامعه را از آلودگی‌ها و پلیدی‌ها دور نگه دارد و ثانیاً، بستر بالندگی آحاد را در ورود سعادتمندانه به حیات ابدی فراهم سازد، لذا به حکم عقل، ضروری است سازمان اجتماعی بشر از هر جهت مطابق اراده الهی بوده و ناحیه قدس الهی تأمین‌گر درستی، حقانیت و مشروعیت آن باشد. بدین ترتیب با الهام از اصول سه گانه «توحید»، «امامت» و «معاد»؛ احراز می‌شود که مبنای فرید مشروعیت حکومت دینی، جز إذن الهی نیست.
بررسی کلام اجتماعی در آراء شهید بهشتی
نویسنده:
زینب روح‌الامین
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کلام اجتماعی را می‌توان شاخه ای از الهیات اجتماعی دانست که هدف آن ساختن نظام واره‌ای از اعتقادات برای خصوصیت در یک جامعه مومنانه پویاست.بررسی نظرات آیت الله بهشتی در بحث آراء کلام اجتماعی با تحلیل آثار ایشان محور اصلی این پژوهش است. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی-تحلیلی می‌باشد.مهمترین مسائل مورد پژوهش در این تحقیق نبوت، امامت، حکومت، وحدت و عدالت در اسلام از جمله مباحث کلامی بررسی شده در آراء این اندیشمند والااست. در زمینه مبانی جامعه‌سازی اسلامی و راهکارهایی که برای ایجاد چنین جامعه‌ای و در پایان پیوند بین مباحث کلامی و مباحث اجتماعی از زوایای مختلف از نگاه ایشان را مورد بررسی قرار می دهیم . نتیجه محوری این است که آیت الله بهشتی تلاش های ویژه ای رادر جهت استقرار نظام کلام اجتماعی بر اساسقرائت خاص خود،البته بدون غفلت از علل و عومل پیرامونیمصروف داشته است که نیازمند ریشه یابی،تحقیق و بررسی دقیق تر و منسجم تر است.
روش تفسیری سید مرتضی در امالی (سوره بقره)
نویسنده:
مهدیه لطفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی مشهور به سید مرتضی و ملقب به علم الهدی و ذوالثمانیین ، از بزرگان علمای شیعه امامیه است . سید مرتضی ، متولد 355 و متوفی 436 هـ . ق ، برادر سید رضی ( ره ) گرد آورنده نهج البلاغه است . نسب شریف وی از سوی پدر به امام موسی بن جعفر (ع) و از سوی مادر به امام علی بن الحسین می رسد . وی در ادب ، فقه ، اصول فقه ، کلام ، تفسیر ، حدیث و رجال و سایر علوم عصر خود ، سر آمد زمان بود . ایشان پیشوای فقهی و متکلم و مرجع امامیه ، پس از در گذشت برادرش سید رضی گردید . وی در محیط علمی مساعدی رشد و نمو کرد و از محضر اساتید و بزرگانی چون شیخ مفید ، خطیب ادیب ، ابن نباته و شیخ حسن بابویه بهره جست . همچنین شاگردانی مانند شیخ طوسی ، قاضی ابن البراج ، ابو الصلاح حلبی ، ابوالفتح کراجکی ، سالاربن عبدالعزیز دیلمی و دهها نظایر این بزرگان را در حوزه درسی خویش تربیت نمود. ایشان تالیفات زیادی در علم کلام ، فقه ، اصول فقه و تفسیر دارد . از تالیفات مهم سید مرتضی ، کتاب « الامالی » ( دررالفوائد و غرر القلائد ) وی می باشد که جزو تفاسیر غیر جامع محسوب می شود ، یعنی همه سوره ها و آیات قرآن کریم تفسیر نشده است؛بلکه آیاتی که به نوعی فهم آنها مشکل و از لحاظ کلامی مورد بحث و توجه بوده ، در این کتاب تفسیر شده است . روش تفسیری ایشان ، در این کتاب شریف ، اجتهادی می باشد . ضمن اینکه با رویکردی کلامیبه دفاع از دیدگاههای شیعه امامیه پرداخته است . سید( ره ) در تبیین و توضیح مفردات آیات ، از اشعار عرب بهره فراوان برده است . در مجموع قواعد زبانی و ادبیات ، در کنار دلایل عقلی و کلامی ، مهمترین ابزارهای ایشان در تفسیر است . از جمله ویژگیهای تفسیر سید ؛ اتقان ، اختصار ، دفاع از ظاهر تعابیر قرآنی ، دفاع از معتقدات شیعه امامیه و اجتناب از تمسک به اسرائیلیات است .
  • تعداد رکورد ها : 569