جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 164
معرفت شناسی از دیدگاه قاضی عبدالجبار و قاضی ابوبکر باقلانی
نویسنده:
جنان ایزدی,حسین سلطانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
مقایسه و تطبیق آراء صدرالمتالهین و ابن مسکویه در مورد مساله سعادت و شقاوت
نویسنده:
سکینه مجتهدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
چکیده :
در این پایان نامه بررسی سعادت و شقاوت از دیدگاه دو فیلسوف بزرگ عالم اسلام ؛ملاصدرا؛ و ؛ابن مسکویه؛ مورد بحث قرار گرفته است. سعادت از نظر ملاصدرا، رسیدن به کمال مطلوبست، وی در کتاب عظیم اسفار می فرماید: (ان سعاده کل قوه بنیل ما هو مقتضی ذاتها من غیر عائق.؛ به موجب این قاعده، سعادت هر نیرو، رسیدن به چیزی است که ذاتش اقتضا می کند بدون اینکه مانعی سر راه باشد تا از رسیدن به مقتضا ذاتی اش جلوگیری به عمل آورد. بنابراین سعادت هر شی از نوع همان شی است. و به خود آن اختصاص دارد. صدرالمتالهین بر اساس این قاعده که ضابطه معنی سعادت است، به بحث از سعادت نفس ناطقه می پردازد و اضافه می کند که سعادت نفس بر حسب ذات عقلی وصول به عقلیات صرف می باشد. اما بر حسب تعلقش به بدن و زندگی در جهان مادی عبارت است از آراسته شدن نفس به حالت اعتدال که همان حصول ملکه عدالت است. از آنجا که کمال علمی و عملی قابل شدت و ضعف است، سعادت نیز دارای مراتب متعددی است. به طور کلی سعادت را می توان به دو مرتبه اخروی و دنیوی تقسیم کرد. ‎1- سعادت اخروی یا حقیقی بشر در وهله اول منوط به کمال قوه نظری است که همان اطلاع بر حقایق و معقولات می باشد و در وهله دوم به کمال قوه عملی که اتصاف به صفات نیک و تنزه از قیودات مادی است، بستگی دارد. ‎2- سعادت حسی: هر نفس خیر و نیکوکاری که اشتیاقی به کسب معقولات نداشته باشد و در عین حال به خاطر کسب اولیات و بعضی از آرا مشهور و مقدمات استدلالها، از قوه محض خارج شود، سعادتی از جنس توهمات و تخیلات نصیب اش خواهد شد. این نوع سعادت، سعادت حسی است. اما شقاوت از نظر ملاصدرا عبارت است از عدول از حرکت در مسیری که مقتضیات ذات شی است. شقاوت نیز دو نوع است: شقاوت حقیقی، شقاوت حسی. ابن مسکویه از علمای اخلاق عالم اسلام است در اساس بحث سعادت و شقاوت با ملاصدرا هم رای می باشد. منتها در رسیدن به کمال مطلوب، بیشترین اهمیت را به جنبه علمی و اخلاقی می دهد. لذا مساله را از دیدگاه علم اخلاق مورد بررسی قرار می دهد./
ادراک عقلی از منظر ملاصدرا و مولوی
نویسنده:
شهره مهرابی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت و معرفت همواره در فلسفة ملاصدرا به عنوان یکی از مسائل کلیدی نظام فلسفی او مطرح بوده است که با ابزارهای گوناگون می توان به آن دست یافت، از جمله: عقل و ادراک عقلی، تأمل درونی و علم حضوری، کشف و شهود، و وحی است. به اعتقاد ملاصدرا عقل استدلالی، امتداد عقل شهودی و وحی است و با فرض امتداد در یک امر نمی تواند اجزاء آن را جدا و منفصل از یکدیگر دانست، بر این اساس ادراک عقلی اشراقی نیز در امتداد ادراک عقلی تجربی وی می باشد. در این تحقیق سعی شده که دو دیدگاه ملاصدرا و مولانا راجع به عقل و ادراک عقلی بررسی و تحلیل گردد، و تفاوت بینش فیلسوف با عارف در باب عقل، روشن شود. در این خصوص بحث وجودشناسی و ماهیت شناسی که نقش اساسی در باب شناخت را دارد نیز مدّ نظر قرار داده ایم. مولانا و ملا صدرا هنگام تمجید از عقل و استدلال، رویکرد وجودشناسی داشته و هنگام مذمت از آن، رویکرد ماهیت شناسی که ناظر به خصوصیت و ویژگیهای ظاهری عقل می باشد ، نظر داشته اند . ماهیت حدّ و مرز است و همواره با کمیت ها و کیفیتها و سایر مقولات محدود مادی سرو کار دارد. نتایجی که ناظر به فرضیه های تحقیق است عبارتند از: 1- ملاصدرا و مولانا عقل را یک حقیقت واحد می دانند که مرتبی نخست آن عقل کل و نازل آن عقل انسانی است و این حقیقت واحد، بر صادر اول، ملائکه، عالم عقول، عقل انسانی، محصول ادراک و غیره حمل می شود. 2- عقل کلی مورد نظر مولوی در سرود هایش، بر صادر اول، روح؛ اعظم ملائکه ، جبرئیل امین، عقل انبیاء و اولیاء ، نور محمدی، و ... اطلاق می شود. 3- نسبت عقل و قلب در عرفان، فلسفه، روایات و قرآن نسبت ظاهر و باطن است که با ظاهر آن استدلال می کنیم و به وسیلی باطن، آنچه مستدل شده است را شهود می کنیم و یا بر عکس، شهودات قلبی را عقلی و مستدل می نمائیم. در این پژوهش از روش گرد آوری اطلاعات و روش کتابخانه ای که بوسیلی متن خوانی و فیش برداری به تحلیل و توصیف محتوا پرداخته می شود، استفاده کرده ایم.
وجودشناسی ابن‌سینا و ابن‌رشد
نویسنده:
سمیه‌ ملاباشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به دلیل نقش محوری ابن‌سینا در شکل گیری و تکامل فلسفه‌ی اسلامی و نیز استفاده‌ی هوشمندانه‌ی وی از اندیشه های پیشین، آشنایی با حکمت سینوی به عنوان نقطه‌ی حساس و محوری در شناخت فلسفه‌ی اسلامی دانسته می‌شود. از سوی دیگر ابن‌رشد به عنوان تأثیرگذارترین فیلسوف مسلمان در خارج از جهان اسلام از جایگاهی ویژه برخوردار است. از این رو در این نوشتار با بیان اندیشه های ابن‌سینا درچند مسأله‌ی کلیدی و در کنار آن آراء و انتقادات ابن‌رشد در همان مسائل، آشنایی دقیق تری نسبت به این دو فیلسوف مشاء به‌دست می‌آوریم.اولین مسأله‌ای که به آن پرداخته می‌شود، رابطه‌ی وجود و ماهیت است. ابن سینا اصل و جوهره‌ی اشیاء را وجود می‌داند و معتقد است هیچ ماهیتی بذاته موجود نیست و همه‌ی ماهیات موجود با عارض و اضافه شدن وجودی بر آنها تحقق خارجی یافته‌اند. در مقابل ابن رشد اصل تشکیل دهنده‌ی اشیاء را جوهر می‌داند و وجود را تنها مفهومی می‌داند که از اشیاء موجود قابل انتزاع است. اشکال عمده‌ی وی در این مسأله بر ابن‌سینا آن است که عرضی دانستن وجود برای ماهیت تالی فاسدهای متعددی دارد. چنان که به تفصیل بررسی خواهیم کرد منشأ اصلی این اشکالات ، یکی تفاوت اندیشه‌ی این دو فیلسوف در اصل و جوهره‌ی وجودی اشیاء است و دیگری تفاوت معنایی است که از عرضیت در ذهن آنها وجود دارد.مسأله‌ی دوم جمع امکان ذاتی و وجوب غیری در شیء واحد است. ابن‌سینا این امر را در همه‌ی موجودات غیر از واجب الوجود ضروری می‌داند، زیرا همه‌ی موجودات غیر از واجب تعالی، ماهیت ‌دارند و امکان برای ماهیت ذاتی است و حتی پس از اعطای وجود و وجوب به آن نیز به قوت خود باقی خواهد ماند، زیرا ذاتی شیء هرگز از آن جدا نمی‌شود. در مقابل ابن‌رشد بر این باور است که شیء تا واجب نشود موجود نمی‌شود، پس اگر چیزی موجود شد دیگر امکان در مورد آن معنا ندارد، زیرا اولاً: اجتماع وجوب و امکان در شیء واحد اجتماع نقیضین و محال است و ثانیاً: سخن گفتن از امکان در شیئی که واجب الوجود آن را ایجاد کرده، نفی ضرورت علّی بین علت و معلول است. این اشکالات با تفکیک دو جهت وجود و ماهیت در شیء و لحاظ اعتبارات مختلف در آن قابل حل است.در مسأله‌ی سوم به مبانی نظریه‌ی صدور از دیدگاه ابن سینا می‌پردازیم تا تبیین وی از چگونگی صدور عقول، افلاک و طبیعت از واجب روشن شود. نگرشی که ابن‌سینا نسبت وحدت واجب، عنایت و فاعلیت الهی دارد و نیز قاعده‌ی الواحد و بداهتی که این قاعده در نظر وی دارد، هیچ یک برای ابن‌رشد قابل قبول نیست. دیدگاه ابن‌رشد در این مسأله عمدتاً ارسطویی است و فاعلیت الهی را همان ایجاد حرکت در افلاک و پیوند ماده و صورت می داند. به اعتقاد وی قاعده‌ی الواحد نه تنها بداهت بلکه اساساً صحت ندارد و نمی‌تواند مبنای صدور عالَم از واجب الوجود باشد.
قلمرو ادراک و اعتبار حکم عقل از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
داود حسینی چفلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در پژوهش در یک مکتب خاص عرفانی یا فلسفی، از جمله فلسفه ملاصدرا و عرفان محی الدین ، شاید مهمترین و یا یکی از مهمترین مسائل مسأله عقل باشد. چرا که پاسخ به آن، روشن کننده بسیاری از مسیرهای بعدی، در آن مکتب می باشد. در این پژوهش، به سه مسأله اساسی درمورد عقل پرداخته شده است؛ اول این که در این دو مکتب عقل به چه معما یا معناهایی به کار رفته است؛ دوم این که ادراک عقل در نظر صاحبان این دو مکتب، چه حدودی دارد؛ و سوم این که حکم عقل نزد آن ها، از چه حدی از اعتبار برخوردار است. برای یافتن پاسخ این سوالات، روش کتابخانه ای، مبتنی بر مطالعه، جمع آوری اطلاعات اولیه و سپس، پردازش یک نظریه سازگار، در پیش گرفته شده است. بدین منظور کتب اصلی، شروح، مقالات و کتب مرتبط، مورد مطالعه قرار گرفته اند. سعی شده است که چینش و نظم مطالب، نوین باشد؛ و حتی الامکان از تکرار، شرح بی مورد و نیز، خلاصه گویی منجر به حذف برخی از مراحل کار، پرهیز گردد. از این رو پس از طرح مسأله، بلافاصله به پاسخ های آن ها پرداخته شده و از حواشی زاید پرهیز گردیده است. نیز، متن به صورتی است که آشنایی با مبانی نظری شخصیت های مورد نظر را می طلبد. اهم نتایج بدین قرار است که: اولاً: تقریباً گستره معنایی عقل، در فلسفه ملاصدرا و عرفان محی الدین به یک میزان است؛ مگر در برخی موارد که مثلاً از مشرب فلسفی ملاصدرا ناشی شده است؛ نظیر عقل به معنای عقل عملی. ثانیاً، عقل، در مکتب ملاصدرا تقریباً همان معنای انسان مدرِک، و در مکتب محی الدین اقلاً جنبه های غیر حسی او را منتقل می کند؛ این حد مشترک، به دو جهت عقل فکری و غیر آن تقسیم می شود. از این وجه دوم حدی در ادراک عقل نیست، چرا که حدی در ادراک انسان نیست، گرچه وجه اول بسیار محدودتر است. ثالثاً، آن چه عقل غیر فکری می یابد، از منظر ملاصدرا، قابل تبیین به زبان عقل فکری است؛ ولی از نگاه محی الدین، نه. اما، گویی هر دو، ادراک انسانی را لابشرط نسبت به عقل فکری، عقل غیر فکری و غیر آنها می دانند.
صادر نخست از نظر سهروردی، ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
خدیجه قاسمی‌مقدم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن سینا نخستین موجود عالم را عقل اول می‌داند که بر اساس قاعده ی الواحد از واجب الوجود صادر شده است و به واسطه ی جهات و اعتباراتش، سبب پیدایش موجودات پس از خود می‌گردد. نظریه ی ابن سینا در این مورد، با انتقادات بسیاری مواجه شده است. در مقابل، افرادی همچون خواجه نصیرالدین طوسی و ملاصدرا از دیدگاه او دفاع نموده اند. سهروردی از جمله کسانی است که دیدگاه ابن سینا در این مورد را مورد انتقاد قرار داده است و به آن عمق بیشتری می‌دهد. با وجود این، همانند ابن سینا، نظریه ی خویش ر ا بر اساس قاعده ی الواحد استوار می‌نماید، در حالیکه استفاده ی سهروردی از این قاعده، منجر به تناقض می‌گردد. تلاش او برای رفع این نقیصه نیز با برخی مبانی فکری _ فلسفی اش مانند قاعده ی "العالی لا یلتفت الی السافل" در تعارض قرار می‌گیرد. ابن عربی نیز یگی دیگر از منتقدین ابن سینا در این مورد است، اما بر خلاف سهروردی، اساس دیدگاه ابن سینا در مورد صادر نخست و چگونگی توجیه کثرات که قاعده ی الواحد است را نمی‌پذیرد. ابن عربی بر اساس مشاهدات و مکاشفاتش، صدور کثرات را به اسماء و صفات الهی مستند می‌کند. از نظر او نخستین موجود عالم، تجلی اسم الهی " الرحمن"است. این موجود به نامهای دیگر نفس رحمانی، وجود منبسط و ... نیز نامیده شده است. نفس رحمانی در خود دارای تمام کثرات عالم که مظاهر سایر اسماء و صفات الهی اند، می‌باشد و با سریان و انبساط خود، سبب ظهور آنها می‌گردد. ملاصدرا، متأثر از ابن عربی، نخستین موجود عالم را تجلی حق تعالی می‌داند. دیدگاه ملاصدرا در این مورد با ابن عربی دارای این تفاوت است که او جریان صدور کثرات پس از عقل اول را به گونه ایی مغایر با ابن عربی به تصویر می‌کشد. از نظر ملاصدرا، کثرات، نه بهواسطه ی نکاح و توالد مراتب هستی، بلکه به خاطر جهات و اعتباراتی که در عقول وجود دارد، به وجود می‌آیند.
 تأثیر تهذیب نفس بر معرفت از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
طاهره نوروزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: ,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آنچه که در این پژوهش مورد نظر است ، بررسی و تبیین دیدگاه " ابن عربی " و " ملاصدرا " پیرامون امکان ، میزان و چگونگی تأثیر " تهذیب نفس " بر حصول انواع معارف حسی ، عقلی و شهودی ؛ یعنی ، مطلق آگاهی و شناخت می باشد . برای تبیین دیدگاه دو دانشمند مورد نظر ، ابتدا آثار هریک از ایشان مورد مطالعه قرار گرفت و دیدگاه های معرفت شناسانه ایشان جمع آوری گشت . از مطالعات و بررسی مباحث معرفت شناسانه ایشان در باره حیثیّت معرفتی " تهذیب نفس " این نکات به دست آمد : 1– ابن عربی و ملاصدرا با وجود قائل بودن به تنوع معارف ، پیرامون تأثیر تهذیب نفس بر حصول انواع معرفت ، به تبیین و تفصیل اهمیت و کارکرد معرفتی « تهذیب نفس » در ارتباط با تحصیل معرفت شهودی پرداخته اند و در بیانات ایشان پیرامون تأثیر تهذیب نفس بر حصول معارف حسی و عقلی مطلب مستقل و روشن وجود ندارد . 2 - ابن عربی و ملاصدرا با آنکه در لزوم و ضرورت " تهذیب نفس " برای حصول معرفت شهودی اتفاق نظر دارند اما در زمینه تبیین میزان و چگونگی تأثیر مورد نظر متفاوت از هم عمل می نمایند به این ترتیب که ابن عربی ، طریق اصلی کسب معرفت شهودی را ورود تجلیّات الهی در قلب مهذّب و مطهّر معرفی می نماید ؛ یعنی ، تهذیب و تطهیر نفس و قلب انسانی را عامل اصلی و منحصر معرفی می نماید اما ملاصدرا بحث حصول معرفت شهودی را در یک نظام فکری منسجم که در آن جهان شناسی ، انسان شناسی و معرفت شناسی در ارتباط و موازات هم هستند طرح می نماید به این ترتیب که حصول معرفت شهودی موکول به حصول مراحل و مراتبی توسط انسان در درون خویش و در ارتباط با هستی می باشد که برخی از این مراحل ، حیثیّت سلبی دارند که از آن ها به تهذیب نفس از رذایل اخلاقی و پلیدی های مادی ، تعبیر می شود و برخی از آن ها حیثیّت ایجابی دارند که به آن ها تحلیّه نفس به فضایل اخلاقی و صور علمی ، گویند . بنابراین در اندیشه ملاصدرا تهذیب نفس در عین لزوم و ضرورتش برای حصول معرفت شهودی در جایگاه علت ناقصه قرار دارد نه علت تامّه.
قاعده الواحد و فاعلیت الهی
نویسنده:
جعفر شانظری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم : دانشگاه قم ,
چکیده :
از جمله قواعد فلسفی در باب علیت، قاعده معروف «الواحد» است که با اصل سنخیت علت و معلول ارتباط تنگاتنگ دارد. در منظر بسیاری از حکیمان، این قاعده بدیهی تلقی شده، در عین این که از منظر برخی با اشکالها و پرسشهای جدی در خصوص قلمرو آن رو به رو شده است، از جمله اینکه: قاعده الواحد با فاعلیت و قدرت مطلقه الهی تعارض دارد، به گونه ای که برخی علیت الهی را از شمول قاعده خارج کرده اند. این مقاله ضمن تبیین اصل قاعده و قلمرو آن، به اشکال محدودیت قدرت الهی پرداخته و پاسخ حکیمان را در این خصوص نقد و تحلیل می کند و سرانجام به این نتیجه می رسد که نه تخصیص در قاعده عقلی «الواحد» صحیح است و نه محدودیت در قدرت مطلقه الهی رواست، بنابراین، هیچ تناقضی میان مفاد قاعده الواحد و براهین دال بر اطلاق فاعلیت الهی وجود ندارد.
صفحات :
از صفحه 29 تا 40
متن متواتر حدیث ثقلین در کتب شیعی و منابع اهل سنت
نویسنده:
جعفر شانظری ، مهران طباطبایی پوده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حدیث ثقلین از روایات مشهور و منقول از پیامبر(ع) است که همواره مورد توجه مسلمانان و تفسیر محققان و متکلمان شیعه و اهل سنت بوده و با عبارات متفاوتی نقل شده است. در این پژوهش، از سویی با استفاده از اسناد روایات، عبارتی از این حدیث که در کتب شیعه متواتر است، انتخاب شده و از سویی، دیگر مصداق کلمۀ عترت با توجه به روایات مشابه ثقلین در کتب شیعه، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. همچنین با بررسی روایات مسند حدیث ثقلین در کتب اهل سنت و بررسی سند هر عبارت از روایت و رسم نموداری راویان آن و اعتبار راویان از نظر رجال‌شناسی اهل سنت، اعتبار این روایت و اعتبار روایات مشابه ثقلین که به صورت متفاوت نقل شده و دارای معنای مغایر با روایت است مورد بررسی قرار گرفته و سرانجام شبهات وارده از سید ابوالفضل برقعی دربارۀ حدیث ثقلین، درخصوص مرجعیت علمی عترت پیامبر(ع)، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و سخن صواب در این باره برگزیده شده است.
صفحات :
از صفحه 161 تا 188
بررسی و تطبیق جعل یا کشف معنای زندگی در اندیشه کیرکگور و سارتر
نویسنده:
جعفر شانظری، علیرضا فرجی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
اصفهان: دانشگاه اصفهان,
چکیده :
حذف علت غایی در تاریخ اندیشه، در مباحث علمی و فلسفی تغییراتی ایجاد کرده است و این موضوع عامل تغییر نگرش انسان به بحث خداوند به عنوان یک خالق و قدرت لایزال بوده است و اصلی ترین مسئله انسان، یعنی بحث درباره معنای زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. این امر، دلیل اصلی به حاشیه راندن اولوهیّت خداوند و جایگزین شدن قوای انسانی شده است که نتیجه نهایی آن حاکمیّت رویکردهای نیهیلیستی و پوچگرایانه بوده است. به دنبال آن، استیلای سکولاریسم و دین پیرایی مسئله معنای زندگی انسان را به چالش کشیده است و پس از آن، انسان خداوند را نه همچون منشأ معنا، بلکه به عنوان مانعی بر سر راه زندگی می‌داند. از اینرو، بر آگاهی و اراده خود تکیه می‌کند و خود را آفریننده معنای زندگی می پندارد. به همین دلیل، بحث کشف و جستجوی معنای زندگی، دستخوش تغییر شده است و به جای آن، رویکردهای معنا آفرین و سخن از جعل معنا، جایگزین شده اند. این مسئله که آیا انسان سازنده و آفریننده معنای زندگی خویش است یا آن را از عاملی بیرونی کسب می کند، امروزه به چالش بزرگی برای بشر تبدیل شده است. تقابل اندیشمندان خداباور و ملحد اهمیت چنین مسائلی را دوچندان می‌کند. به همین دلیل، در این پژوهش تلاش شده است برای این پرسش، با توجه به دو رویکرد خداباور و غیرخداباور کیرکگور و سارتر، که از اندیشمندان مکتب اگزیستانسیالیسم و از پیشگامان تحولات شگرف فلسفه معاصر هستند، پاسخی مناسب بیابیم. از یکسو، تکیه کیرکگور بر سابجکتیویته به عنوان یک حقیقت پایدار برای کشف معنای آبجکتیو زندگی با توجه به سپهرهای هستی، و از سوی دیگر، بی معنابودن بنیادین زندگی به دلیل وجود نداشتن خداوند از نظر سارتر که با توجه به آگاهی انسان می توان به روش سابجکتیو برای آن معنایی جعل کرد، ژرف اندیشی شده است.
صفحات :
از صفحه 65 تا 80
  • تعداد رکورد ها : 164