جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 123
برهان نفس بر اثبات خدا از منظر عقل و نقل
نویسنده:
مجتبی افشارپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در میان ادله اثبات وجود خدا در فلسفه اسلامی، برهان های غیر مشهوری هم هستند، که در عین صحت و اتقان، کمتر مورد عنایت فیلسوفان قرار گرفته اند. یکی از این برهان ها، برهان نفس بر اثبات خدا است. در این برهان با استفاده از نفس انسانی و برخی اوصاف و عوارض آن، بر وجود خداوند سبحان استدلال می شود. ملاصدرا و برخی پیروان او چهار تقریر از این برهان ارائه کرده اند. با استفاده از علت حرکت نفس، حدوث نفس، علت غایی حرکت نفس و حرکت نفوس فلکی. این برهان به نحو مستقل در حکمت مشاء مطرح نبوده است؛ اما برخی اشراقیان به بعضی تقریرهای آن اشاره کرده اند و ملاصدرا با بهره گیری از اشارات پیشینیان و هم چنین مبانی فلسفی خود در مسأله نفس، حرکت جوهری، نحوه ارتباط حادث با محدث و . . . چنین برهانی را بیان کرده است. او هم چنین در این برهان، راه و رونده را متحد می داند و عینیت سالک و مسلک را از ویژگی های این برهان می شمارد و همین امر را دلیل شرافت این برهان بر سایر ادله اثبات واجب الوجود ـ به جز برهان صدیقین ـ عنوان می کند. در میان آیات قرآن کریم و روایات اهل‌بیت علیهم السلام نیز تأکیدات فراوانی بر پرداختن به نفس و توجه به خویشتن وارد شده است. بخش عمده ای از این آیات و روایات، معرفت نفس را به عنوان راهی برای معرفت خداوند معرفی کرده‌اند. برخی از حکما آیات انفسی خداوند را مربوط به علم حضوری به نفس دانسته اند. اما به عقیده عده دیگری از فلاسفه در عین اینکه معرفت حضوری نفس، شهود باطنی رب را در پی دارد، معرفت حصولی به نفس و دقت در عوارض آن نیز وسیله صعود به معرفت خداوند است. بنابراین می توان تبیینی از این آیات و روایات ارائه داد که مطابق با معرفت حصولی نفس علی الخصوص برهان نفس بر اثبات خدا باشد.
حرکت و تکامل نفس در حکمت صدرا و آیات و روایات
نویسنده:
ناصرالرضا ضیایی‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ملاصدرا در حکمت متعالیه اهتمام ویژه ای به بحث نفس دارد. در این تحقیق،«حرکت و تکامل نفس» که از موضوعات مهم حکمت صدرایی به شمار می رود با آیات و روایات تطبیق داده شده است تا روشن شود آیا بین این دو تعارضی وجود دارد یا نه؟ برای این هدف ابتدا درفصل دوم مبانی نظری تحقیق مطرح شده و سپس در فصل سوم، حرکت و تکامل نفس درحکمت صدرا مورد بررسی قرار گرفته است در این فصل حرکت جوهری نفس به عنوان مبنای تکامل نفس انسانی ثابت می شود و درادامه حرکت تکاملی نفس و مراحلی که نفس در حرکت تکاملی طی می کند تبیین شده است.بعد ازبررسی حرکت و تکامل نفس درحکمت صدرا، این موضوع با آیات وروایات ائمه معصومین« علیهم صلوات الله اجمعین»در فصل چهارمتطبیق داده شده و موضوعاتی که در فصل سوم در حکمت صدرا مطرح شده بود،یک به یک در آیات و روایات نیز مورد بررسی قرار گرفته است.بعد از تطبیق حرکت و تکامل نفس در حکمت صدرا با آیات و روایات به این نتیجه می رسیم که موضوعاتی که درفصل سوم در حکمت صدرا مطرح شده و درفصل چهارم با آیات وروایات تطبیق داده شده نه تنها تعارضی ندارند بلکه بعضی از آیات قرآن و روایات،بربرخی ازآن موضوعات دلالت دارند.وموضوعاتی مانند حرکت جوهری، حرکت جوهری نفس،مراحل تکامل نفس، موضوعاتی هستند که آیات قرآن و روایات ائمه معصومین آنهاراتاییدمی کند.باتوجه به بررسی آیات وروایات در فصل چهارم در فصل پنجم به این نتیجه می رسیم حرکت و تکامل نفس درحکمت صدرا با آیات وروایات ائمه معصومین قابل انطباق است و این دو هیچ تعارضی با یکدیگر ندارند. و اگر هم تعارضی مشاهده شود بدوی بوده و مستقر نمی شود.
رابطه دین و سیاست از دیدگاه فارابی
نویسنده:
محمدرضا شهبازیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رابطه دین و سیاست از دیر باز مورد توجه حکما و فیلسوفان و علماء دین بوده است. در تمدن اسلامی حکومت دینی امری مسلم بوده و این امر در فرهنگ ایران پیش از ظهور اسلام نیز سخت مورد توجه قرار گرفته و تا جائیکه اطاعت از حاکم( پادشاه) بدلیل آنکه خداوند به او فرّه ایزدی عطا کرده است امری واجب و ضروری قلمداد می شد،که این بیانگر تعامل دین و سیاست بوده است. این امر در فلسفه اسلامی، که ابونصر فارابی موسس و بنیانگذار آن است، دارای جایگاه خاص و ویژه ای می باشد. فلسفه سیاسی فارابی، به طور عمده افلاطونی بود. فارابی با تفسیر فلسفی از نبوت و وارد کردن مفهوم شاهی آرمانی به فلسفه، میان دین و سیاست پیوندی تنگاتنگ برقرار می کند. فارابی، هدف غایی سیاست را سعادت قصوی می داند و برنامه و راه و روش رسیدن به سعادت را در دین جستجو می کند. پژوهش حاضر این مسئله را در فلسفه نبوی فارابی و در دو حوزه ی دین و سیاست و حکومت دینی با نظر به آثار و آراء فارابی، بررسی می کند.فارابی دین را مجموعه ی آراء و افعالی می داند که توسط رئیس اول تنظیم و انسان را به سوی بهتر زیستن و کامل تر شدن هدایت می کند و سیاست را شناخت اموری می داند که زیباییها را برای اهل مدینه فراهم می سازد و توان تحصیل و همچنین حفظ آن زیباییها را ممکن می گرداند.
بررسی اختلافات ابن رشد و ابن سینا در حوزه فلسفه اولی
نویسنده:
علی هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در امور عامه، ابن سینا معتقد به امکان وجود بالفعل نامتناهی در موجودات فاقد وضع است. ابن رشد معتقد است ابن سینا علاوه بر خروج از شیوه فلاسفه ی متقدم دچار تناقض گویی هم شده است،در حالی که ابن سینا خود متعرض اشکالات ابن رشد شده و آنها را دفع کرده است. ابن سینا معتقد به عروض تحلیلی وجود برماهیت است. ابن رشد هم اصل عروض وجود بر ماهیت را نقد کرده و هم آنرا مستلزم تسلسل دانسته است، در حالی که چون عروض خارجی مراد نیست اشکالات ابن رشد هم وارد نیست. از نظر ابن رشد دو نوع ممکن داریم: حقیقی و ضروری، لذا او تقسیم موجودات به ممکن و واجب توسط ابن سینا را دچار مغالطه اشتراک لفظ در مورد واژه ممکن می داند در حالی که مراد ابن سینا امکان ذاتی است و شامل هر دو نوع امکان مورد نظر ابن رشد می شود. ابن رشد وجوب غیری ممکن بالذات را مستلزم انقلاب ماهیت می داند در حالی که وجوب غیری مربوط به وجود ممکن است نه ماهیت آن. ابن رشد در بحث حدوث اولا تعلق فعل را به وجود بالقوه می داند نه بالفعل و ثانیا معتقد است جهان از سنخ اضافه نیست بلکه جوهر است پس سخن ابن سینادر مورد احتیاج جهان به فاعل، پس از احداث تام نیست . در حالی که مراد ابن سینا تعلق فعل به وجود بالفعل نیست ضمن اینکه ابن سینا معتقد است چون جهان از امکان ذاتی خود منفک نمی شود لذا همواره محتاج علت است.ابن رشد در قاعده الواحد ضمن پذیرش اصل قاعده، معتقد است ابن سینا فاعل محسوس را قیاس به فاعل غیر محسوس کرده است و همچنین تبیین نحوه صدور کثرت از واحد قابل نقد است. در حالی که ابن سینا سخن خود را معلق بر فهم درست معنای وحدت کرده و دچار قیاس فاعل نامحسوس با محسوس نشده است. در الهیات بالمعنی الاخص ابن رشد در مسأله فیض یا صدور معتقد است نظریه فیضی که ابن سینا روایت می کند اصلا معنی ندارد زیرا علت ایجادی اگر موجود را موجود کند تحصیل حاصل است و اگر معدوم را موجود کند اجتماع نقیضین است، در حالی که ابن سینا هیچکدام از این اقوال را نمی گوید او معتقد است فاعلیت در عرصه وجود است و مبدأ فیاض وجود را ایجاد می کند. در برهان صدیقین ابن رشد معتقد است که محور برهان صدیقین بر استحاله تسلسل است و طبق تعریف ابن سینا از ممکن امکان اثبات تسلسل وجود ندارد در حالی که ابن سینا به هیچ وجه برهان خود را مبتنی بر تسلسل نکرده و حتی تصریح می کند اگر قائل به تسلسل هم شدیم از پذیرش موجودٌ ما می توان وجود واجب را اثبات کرد و همین برهان صدیقین است. در مورد علم خداوند به جزئیات ابن سینا معتقد است خداوند به جزئیات علم دارد اما به نحو کلی نه به نحو جزئی. برداشت ابن رشد این است که ابن سینا منکر علم خداوند به جزئیات است در حالی که اینگونه نیست. در مسأله عدم جسمانیت خداوند خلاصه سخن ابن سینا آن است که اجزای امور جسمانی بر آنها تقدم دارند و این با مبدئیت خداوند برای ماسوی الله سازگار نیست. ابن رشد تذکر می دهد که در صورتی که ما معتقد به بساطت جسم شدیم برهان ابن سینا درباره عدم جسمانیت خداوند هم از کار می افتد، اما این سخن با مبانی ارسطویی ابن رشد سازگاری ندارد. در تحلیل معجزه انبیاء ابن سینا تحقق معجزه را ناشی از قدرت نفس نبی می داند و ابن رشد بدون تعرض به محتوای سخن ابن سینااصل ورود به حوزه مباحث اختصاصی شرع توسط یک فیلسوف را تخطئه می کند..
علم الهی از دیدگاه امام خمینی(ره)
نویسنده:
حسن نجاتی آتانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پایان نامه به دیدگاه امام خمینی درباره علم ازلی حق تعالی پرداخته شده است. این مسئله از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده و هر یک از مکاتب فکری موجود در جهان اسلام با توجه به دیدگاهشان در باب علم و ادراک انسان، به نظریه پردازی در این حوزه پرداخته‌اند. از میان این مکاتب دیدگاههای 4 مکتب مطرح در جهان اسلام یعنی مکاتب منشاد، اشراق، متعالیه و عرفان نظری بیشتر مورد توجه و اقبال بوده است. امام خمینی پس از نقد و بررسی مکاتب فوق نظر خویش را ابراز نموده‌اند که عبارتست از علم اجمالی در عین کشف تفصیلی. بدین معنا که حق تعالی وقتی به ذات خود علم دارد در واقع به وجودات جمیع اشیاء عالم علم دارد زیرا خود افاضه کننده آن وجودات است.
بعد عملی مثال خیر در فلسفه‌های افلاطونی و ارسطویی
نویسنده:
علیرضا ارشادی‌فرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
افلاطون در دوره‌ افول امپراطوری آتن چشم به جهان می‌گشاید و به واسطه تعالیمی که در فلسفه هراکلیتوس می‌بیند، می‌فهمد که تاریخ بشری به موجب پیروی از قانون سیلان دایمی رو به سوی یک تباهی دارد. او با پذیرش این اصل و برای یافتن پاسخی در باب چگونگی اعراض از این تباهی، به تعالیم سقراط روی می‌آورد. تعریف جویی سقراط به او نشان می‌دهد که تعاریف، برخلاف متعلقاتشان همواره ثابت می‌مانند. افلاطون برای مستدل کردن تعالیم سقراط نظریه مثل را بر می‎‌سازد. این نظریه درصدد بیان این حقیقت است که هستی واقعی نه در جهان محسوس بلکه در جهان معقول خانه دارد. بر این اساس حکومت‌های زمینی، حکومت‌هایی هستند که قانون تباهی در آنها جاری است. تنها حکومتی که از این تباهی می‌گریزد، حکومت فیلسوفان است. در آرمان‌شهر، فیلسوفان به موجب دانشی که از جهان مثل و در راس آنها مثال خیر دارند، می‌توانند به تربیت شهروندان پرداخته و فضایل را در جان آنها موکد کنند و کل شهر را نیک‌بخت سازند. بی‌شک این نیک‌بختی در سایه دانشی که حاکمان درباره مثال خیر دارند، حاصل می‌شود.ارسطو در مواجهه با آموزه‌های استادش در باب مثل و مثال خیر، ضمن آنکه با کل نظریه مثل مخالفت می‌کند این نظر را نیز مطرح می‌سازد که حتی اگر ما به نظریه مثل قایل شویم، این نظریه نمی‌تواند در حکمت عملی ما را یاری کند. چرا که به موجب آموزه تقسیم علوم، موضوعات حکمت عملی برخلاف حکمت نظری، ثابت نیستند و ما در این حوزه فقط می‌توانیم به قواعد عام استثناپذیر رضایت دهیم. پس مثال خیر افلاطون مفهومی پوچ است که در حوزه عمل کارآیی ندارد و ما در این حوزه فقط می‌توانیم به مطالعه قواعدی بپردازیم که به خیر زندگی بشری بیانجامد. این خیر را دانش سیاست می‌تواند برآورده سازد. سیاستمدار باید بر مبنای دانشی که از نفس بشر دارد، شهروندان خود را فضیلت‌مند سازد. این فضایل در حوزه فضایل نفسانی با انتخاب قاعده حد وسط حاصل می‌آید. در حوزه فضایل عقلانی نیز آنچه بالاترین قوه نفس بشری را بالفعل می‌کند، حکمت نظری است. چون با فعالیت نظری میتوانیم در سعادتی که خدا همیشه از آن برخوردار است، مشارکت کنیم و از شریف‌ترین لذایذ بهره‌مند شویم. در این پایان‌نامه بر آن هستیم تا نشان دهیم که به رغم اعراض ارسطو از مثال خیر در بعد عملی، او همچنان فیلسوفی خیرگرا و غایت‌گرا باقی می‌ماند.
هانری کربن و ایزوتسو و « امکان گفت و گوی ادیان»، بویژه اسلام با سایر ادیان
نویسنده:
یاسمین عرفت پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پروفسور هانری کربن و پروفسور توشیهیکو ایزوتسو، دو متفکر اسلام‌شناس و ایران‌شناس شهیر معاصرند، کهعلاوه‌بر تمام تلاش‌هایِ ارزشمندی که در راستای شناساندن اسلام و ایران به دنیای معاصر انجام داده‌اند، می‌توان در اندیشه آنان با دو طرح بسیار مهم آشنا شد که آدمی را قادر خواهند ساخت تا به گفت‌وگویی حقیقی میان صاحبان ادیان، سنت‌ها و تمدن‌ها نائل گردد. در حقیقت، این دو طرح، دو وجه امکانی هستند که پیش از هر اقدامی می‌باید در پیوندی همدلانه میان صاحبان ادیان، سنت‌ها و تمدن‌ها از نو احیاء گردند تا گفت‌وگویی حقیقی، تحقق پذیرد. حال، یکی از این امکانات ضروری برای آغاز گفت‌وگو، ساحت «فراتاریخی» است که کربن آن را به‌واسطه فلسفه تطبیقی مورد نظر خود که جمعِ خلّاقانه لطیفی ما بین «پدیدارشناسی هوسرل و هرمنوتیک هایدگری» و «حکمت و عرفان فلاسفه مسلمان به‌خصوص فلاسفه ایرانی که همچنان باور به ملکوت در اندیشه‌شان سخت پا برجاست» و با توجه به سیر و سلوکی روحانی در عالمی خیالی(عالم مثالی)، طرح می‌نماید. و دیگری «فراسوی گفت‌وگویی» است که ایزوتسو با تأکیدبر «فراتاریخ» و همچنین روش هانری کربنو باز هم با تمرکز بر ساحت‌های معنوی و عرفانی موجود در تفکر اسلامی و سایر اندیشه-های درون‌گرا(باطنی)آنرا مطرح می‌سازد.در واقع، «فراتاریخ» و «فراسوی گفت‌وگو» دو جزء از پیکره‌ای واحدند که اگر در عرصه‌ای فرا زمینی و فرا زمانی در کنار یگدیگر قرار گیرند، خواهند توانست برای اهل معنا در سراسر عالم، گفت‌وگویِ فراتاریخیِ ادیان و حتی سنت‌ها و تمدن‌ها را امکان‌پذیر سازند و بقای ابدی آنان را در عالمی ملکوتی و به دور از هر تفکر زمینیِ‌ بیمارگونه ( همچون : لاأدری‌گری، نیست-انگاری و تاریخ‌انگاری ) که زندگی آدمی را به قهقرا می‌کشاند، حتمیّت بخشند.
گزارش، شرح و نقد مقاله "مفاهیم مختلف عقلانیت" از ریچارد فولی با تأکید بر آرای حکیمان حکمت متعالیه
نویسنده:
اعظم‌السادات حسینی حسین‌آباد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
فلسفه‌ی معاصر آکنده از مباحثات و نظریات گوناگون درباره‌ی عقلانیت است، اما چیستی و مفهوم کلی عقلانیت، هم‌چنان مبهم است. بدون مشخصه‌سازیِ عمومیِ عقلانیت، دستیابی به معیاری کلی برای داوری بین تبیین‌های متعدد دشوار است. مقاله‌ی "مفاهیم مختلف عقلانیت" در چارچوبی فرامعرفت‌شناسانه، با هدف ابهام‌زدایی از مفهوم مرکزی دعاوی عقلانیت که تمایل به ایجاز دارند، نگاشته شده است. ریچارد فولی، نویسنده‌ی مقاله‌ی مذکور با واکاوی مکاتب مطرح در معرفت‌شناسی و فلسفه‌ی علم، دو عنصر هدف و منظر را عناصر ثابتی معرفی می‌کند که در همه‌ی نظریات عقلانیت، اعم از عقلانیت عملی و نظری یافت می‌شود. هدف که امر مورد نیاز یا مطلوب فرد است، می‌تواند عملی یا نظری باشد. منظر مجموعه‌ای از عقاید است و انواع منظر در ارتباط با شخص یا اشخاصی که این عقاید را دارند، تعیین می‌شود. فولی با فرضِ هدف‌‌ـ‌محور بودن مفهوم عقلانیت و نفی منظر ممتاز و انحصاری، به طراحی مفهوم جامع عقلانیت می‌پردازد و به این نتیجه می‌رسد که بسته به اهداف و علایق، ارزیابی عقلانی می‌تواند از منظرهای متنوعی انجام پذیرد. بنابراین، دعاوی عقلانیت در واقع دارای موضوعاتی متفاوت بوده، رقیب به حساب نمی‌آیند. با وجود تمایل نسبی‌انگارانه در نظریه‌ی فولی، او تدارک طرح جامع عقلانیت را با رعایت دو شرط مناسب می‌داند؛ لحاظ همه‌ی اهداف و ممتاز ندانستن منظر اتخاذی. فولی در نیل به هدف خود و ارائه‌ی معیاری که نشان دهد دعاوی و مفاهیم مختلف عقلانیت نمودی از امری واحدند، ناموفق است. با توجه به تبیین عقلانیت در حکمت متعالیه که قرائتی از مبناگروی سنتی است، نکات قابل نقد دیگری نیز در مقاله‌ی فولی و مبانی نظری آن وجود دارد که مهم‌ترینِ آن‌ها عبارتند از: نسبی‌گرایی، تمایز بین نظریه‌های معرفت و عقلانیت، اهمیت ندادن به صدق و یقین، نگاه ابزاری به عقلانیت معرفتی و مدل عقلانیت، ابهام در عناصر و مفاهیم موثر در نظریه‌ی عقلانیت معرفتی و آسان‌گیری.
رابطه‌ی لذت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
عمران هاشمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
لذت و سعادت دو تا از اولی ترین و طبیعی ترین تمایلات انسان است. به همین دلیل لذت گرایی و سعادت گرایی دو مکتب مهم فلسفی اخلاقی در طول تاریخ تفکر بوده است. در میان فلاسفه‌ی مسلمان نیز این دو به عنوان عوامل و محرکات فعل اخلاقی مورد توجه بوده است. ملاصدرا به عنوان قله‌ی اوج فلسفه‌ی اسلامی نیز در آثار خود به تشریح به این موضوع پرداخته است. این تحقیق به بررسی رابطه‌ی بین لذت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا می‌پردازد با این توضیح که برخی فلاسفه لذت را از سعادت متمایز و جدا دانسته‌اند اما در آثار ملاصدرا تعبیری که در تعریف و تبیین لذت و سعادت به کار رفته است بیانگر رابطه‌ی عینیت و یگانگی این دو است. البته او لذت را دارای مراتب مختلف در موجودات و قوای مختلف می‌داند اما لذت اختصاصی انسان را که لذت عقلی است با سعادت یکی می‌داند که عبارت است از ادراک عالی ترین وجودات که برای انسان ممکن است. ملاصدرا در تعریف لذت و سعادت از مبانی و ابتکارات فلسفی خود کمک می‌گیرد. او عالم وجود را سلسله مراتبی از پست ترین موجودات مثل جمادات تا عالی ترین وجودات یعنی عقول مفارقه و در آخرین مرتبه عقل محض و ذات وجود مطلق باری تعالی می‌داند. از نظر او لذت زمانی حاصله می‌شود که یک موجود یا یک قوه‌ی وجودی آنچه را که مقتضای ذات خود است به نحو کامل ادراک کند. به عنوان مثال لذت قوه‌ی باصره‌ی انسان در دیدن مناظر زیبا و لذت قوه‌ی سامعه در شنیدن صداهای گوش‌نواز است. از نظر او حقیقت انسان که او را از سایر موجودات متمایز می‌کند عقل اوست بنابراین لذت حقیقی و اختصاصی انسان در آن است که این قوه‌ی عاقله متعلَق خود یعنی وجودات عقلی را ادراک نماید. حال به هر میزان این ادراک کامل‌تر صورت گیرد و مدرک نیز متعالی‌تر باشد لذت و سعات حاصل بیشتر خواهد بود. و این حالت زمانی حاصل می‌شود که انسان عقل خود را با تعلیم و تزکیه به صرافت و کمال کامل برساند تا توان ادراک معقولات صرف و محض در آن بوجود بیاید. بنابراین از آنجا که برترین وجودات معقول ذات باری تعالی و اسماء و صفات او می‌باشد لذت و سعادت حقیقی انسان در ادراک خداوند می‌باشد. این حالت همان است که در تعابیر دینی و عرفانی با قرب حق، رضوان و جنت از آن یاد می‌کنند و راه وصول به آن رسیدن به مرتبه‌ی ایمان (کمال عقلی یا عقل بالفعل) از طریق عمل صالح (رفع موانع رشد عقل) می‌باشد.
معرفت‌شناسی عرفانی از منظر امام خمینی (س)
نویسنده:
مصطفی رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معرفت عرفاني يا مكاشفه در نظر امام خميني(س) يكي از ارزشمندترين و معتبرترين معارف بشري است. اين معرفت با ادراك شهودي و حضوري حقيقت خارجي معلوم رخ مي‌دهد. در واقع عارف با ذات و حقيقت شخصي و جزئي اشياء و عوالم وجود اتحاد و اتصال مي‌يابد. محوري‌ترين ابزار كسب اين نوع از معرفت قلب انسان است. عارف در مسير سلوك الي الله پس از تزكيه نفس و تطهير قلب خويش و بهره‌گيري از عوامل مؤثر در كسب معرفت، مقامات و منازلي را طي مي‌نمايد كه به تناسب هر مقام، معرفتي خاص از جانب خداوند بر قلبش متجلي مي‌گردد كه همان معرفت عرفاني مي‌باشد. رابطه دوسويه و ناگسستني معرفت و عمل از جمله مسائلي است كه حضرت امام(س) تأكيد خاصي بر آن دارند. البته موانع و حجابهايي نيز در مسير كسب معرفت عرفاني وجود دارد كه عارف بايد همواره سعي در زدودن و خرق آنها داشته باشد تا در نهايت به بالاترين مقام معرفت يعني لقاء الله و شهود تجليات ذاتي حق نائل گردد. در اين پايان‌نامه به بررسي ماهيت و مراتب معرفت عرفاني و عوامل و موانع كسب آن از منظر امام خميني(س) خواهيم پرداخت.
  • تعداد رکورد ها : 123