جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 210
آگاهی و خود آگاهی از منظر کانت و ملاصدرا
نویسنده:
عیسی نجم آبادی، مهدی دهباشی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علم در حکمت صدرا چیزی جز حضور چیزی نزد موجود درک‌کننده نیست. کامل‌ترین مصداق حضور ازنظر این مکتب، علم حضوری انسان به خود است که در آن، عالم و معلوم وحدت دارند. بنابراین ازنظر حکمت صدرا، معرفت به خود، در فلسفه جایگاه رفیعی دارد، اما آنچه در حکمت متعالیه، علم حضوری به نفس خوانده می‌شود، ازنظر کانت علم حضوری نیست، بلکه این علم گونه‌ای از علم تجربی ماست که با واسطه‌ی صورت ذهنی که کانت به آن پدیدار می‌گوید، حاصل آمده است، اما کانت غیر از این من تجربی، به من استعلایی‌ای قائل است که این من نمی‌تواند شیء فی‌نفسه‌ای محسوب شود که در کانون دید تجربی انسان قرار می‌گیرد؛ بنابراین وی شناخت از خود را نه حصولی می‌داند و نه حضوری. در این مقاله بررسی می‌شود که چرا ملاصدرا خود استعلایی را متعلق معرفت می‌داند و کانت نمی‌داند. این مسأله، ذیل این مسأله‌ی عام‌تر واقع است که آیا منِ درک‌کننده‌، خود، متعلق معرفت است یا نه؟ در این نوشتار نشان خواهیم داد که علم به خود، برخلاف تلقی کانت، جز با نگرش وجودی تبیین‌پذیر نیست؛ چراکه ادراک حضوری، نحوه‌ای از حضور در وجود و برای وجود است.
صفحات :
از صفحه 135 تا 150
ﺗﺒﯿﯿﻦ وﺟﻮد ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﺻﻔﺎت ﻓﻌﻞ از دﯾﺪﮔﺎه ﺣﮑﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﯿﻪ
نویسنده:
حسن عزیزی، مهدی دهباشی، موسی ملایری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
کلیدواژه‌های فرعی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نحوة وجود صفات الهی و نوع ارتباط آنها با ذات مقدس حق از اصلی ترین مسـائل خداشناسـی اسـت کـه نطریـات گوناگونی در بارة آن از طرف مکاتب فلسفی، کلامی و فرقههاي مذهبی بیان شده است. اگر چه این مسأله هم در باب صفات ذات مطرح است و هم در باب صفات فعل. اما بررسی آن در قلمرو صفات فعل از اهمیت و صعوبت بیشـتري برخوردار است. این صفات طبق نظر مشهور فیلسوفان مسلمان، زائد بر ذات و صرفاً انتزاعاتی ذهنیاند. با ایـن حـال، تحلیل جامع و مستقل قابل اعتنایی در این باره ارائه نشده است. در تحقیق حاضراز طریق تحلیل مفهوم اضافه، ثابت شده است که اضافه داراي وجود خارجی است بنا براین، صفات فعل نیز باید داراي وجود خارجی باشـند. امـا وجـودي انگاشتن صفات فعل ما را با مشکل بزرگی روبرو میکند که همین مشکل معتزله را به نفی صفات واداشت. براي رفع این مشکل در حکمت متعالیه با استفاده از مبناي اصالت و تشکیک وجود، نوعی رابطه را میتوان بین خداوند سبحان و این صفات وجودي تعریف کرد که درعین حفظ تنزیه و بساطت حق، وجود این صفات نیز حقیقی تلقی شده و ذات مقدس حق را حقیقتاً مصداق این صفات دانست.
صفحات :
از صفحه 43 تا 63
ترجمه و بررسی مقدمه ای بر اخلاق کانت ( اثر راجر. جی. سالیوان)
نویسنده:
علی اکبر علیزاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
مقایسه کیفیت استکمال نفس انسان از منظر ملاصدرا و ابن عربی
نویسنده:
مهدی دهباشی، پیمانه زمانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
استکمال نفس از دیدگاه فلسفه و عرفان امری پذیرفته شده است. آنچه در این میان بحث‏برانگیز است چگونگی استکمال نفس و بررسی عوامل دخیل در این روند می‏باشد. ملاصدرا، عوامل دستیابی به کمال را دو عامل شدت وجود و قوت مدرکات می‏داند. از حیث وجودی، نفس، مراتب نفس نباتی، حیوانی و در نهایت نفس انسانی را پشت‏سر می‏نهد و از حیث مدرکات نیز بر سه قسم انسان طبیعی، نفسی و عقلانی موجودیت می‏یابد. به این ترتیب کمال نهایی انسان از منظر وی مبدل شدن نفس به جهانی عقلی در سایه‏سار اتحاد با عقل فعال می‏باشد. ابن عربی نیل به کمال را در گرو تزکیه و تهذیب نفس و پیمودن مراحل مختلف سیر وسلوک مبتنی بر علمی حقیقی می‏داند؛ به نحوی که سالک در اثر ازاله قیود و رفع حجب ظلمانی در مسیر قرب حق در مراتب قوس صعود رفعت وجودی می‏یابد. معرفتی که ابن عربی منظور نظر دارد، علمی کشفی است که با استمداد از نیروی عشق، در نهایت به درک وحدت وجود که همان فناء فی‏الله است، منجر می‏گردد. این مقاله با رویکرد توصیفی ـ‌ تحلیلی در پی مقایسه آراء این دو اندیشمند درباره کیفیت استکمال نفس انسان بوده، به این نتیجه نائل می‏گردد که گرچه نظرات این دو به واسطه اشتراک در پذیرش آیات قرآنی و شهودات کشفی دارای مشترکاتی است، اما از جهت شیوه بیان و میزان تاثیرگذاری عوامل درکمال نفس تفاوت‏هایی دیده است.
صفحات :
از صفحه 51 تا 74
بررسی مقایسه‌ای ایمان دراندیشه مولوی و کی‌یرکگور
نویسنده:
مرضیه رضاییان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هنگامی‌که در تعریف منطقی انسان گفته می‌شود حیوان ناطق، منظور آنست که روح بشر گستره‌ی وسیعی دارد که اگر جهت پست و نازل آن را در نظر بگیریم، به طوری‌که مدام مشغول پرداختن به هواهای جسمانی و لذائذ نفسانی خود باشد، مقام و منزلتی جز مرتبه‌ی حیوانی نصیب او نخواهد شد. اما اگر دیگر قوا و توانایی‌های انسان شناخته نمی‌شد، اگر انسان‌هایی با شخصیت‌های برجسته و با کمالات در طول تاریخ ظهور نمی‌کردند، شاید به دنبال دیگر ابعاد وجودی‌اش که او را خلیفة‌الله می‌کند، نمی‌گشتیم و اگر طبع آدمی همیشه به‌دنبال بهترین چیزها در نوع خود میل نمی‌کرد از او انتظار نمی‌رفت که خود را با ممارست و ریاضت به مرتبه‌ی اعلی علیین برساند.ایمان، یکی از مراتب معرفتی بشر است که برای رسیدن به آن علاوه بر نیاز به تقویت پاره‌ای عوامل جهت تحقق‌ بخشیبه آن، مستلزم شناخت و جلوگیری از برخی موانع بر راه حصول آن است. برای این کار آدمی باید ابتدا به شناختی از خود دست یابد تا بداند چه قوا و استعدادهای پسندیده و یا مذمومی دارد. هر گامی که آدمی در جهت خودشناسی‌اش بردارد بی‌تأثیر در دیگر معارف او نمی‌باشد. مثلاً گفته می‌شود هر کس خود را بشناسد خدای خویش را خواهد شناخت. برای شناخت، انسان باید احساس نزدیکی با متعلق خویش داشته باشد. شناختی که غیر مستقیم و از طریق وسایط باشد آنطور که باید متعلق را به انسان نمی‌شناساند. ایمان از جمله معارفی است که فرد برای اظهار آن باید باوری قلبی به آن داشته باشد که این از طریق استدلال و براهین عقلی حاصل نمی‌شود. آن‌که دلش در برابرزرق و برق دنیوی سست شود، گامی فراتر از جایی که در آن قرار دارد بر نخواهد داشت. برای رهایی از آنچه در آن است تنها عشق و شور و سرسپردگی است که او را راه‌ گشاست. عشق رمز نجات آدمی است، هرچند او را اسیر می‌کند ولی این اسارت به مذاق او خوش می‌آید و آن عشقی است که در بطن ایمان نهفته است. عشق، او را تسلیم خواست و اراده‌ی الهی می‌کند که با این عشق زبانش بسته می‌شود و تن به هر قضای الهی می‌دهد و از آن چه برای او مقدر می‌شود راضی و خشنود است.
فلسفه‌ی عرفان (معرفت‌شناسی تجربه عرفانی)
نویسنده:
مهدی میرابیان تبار
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیده ندارد.
قبض و بسط نظریه مثل افلاطونی در مکاتب پس از آن
نویسنده:
مجتبی جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چه چیزی محقق وامی‌دارد؟ هر گاه شخصی برای سوال خود پاسخی نداشته باشد و یا پاسخی که یافته با دانسته‌های پیشین او تناقض داشته باشد. شروع به تحقیق می‌کند. آنچه در این رساله گرد آمده نیز به همین دلایل بوده است . به سوالهای زیر دقت کنید: مثل افلاطونی چیست ؟ چرا افلاطون نظریه مثل را طرح کرد؟ چه کسانی باعث شدند افلاطون نظریه مثل را مطرح کند؟ چه تحولاتی در نظریه مثل افلاطونی ایجاد شده است ؟ چه کسانی این نظریه را پذیرفته‌اند؟ و چه کسانی آن را رد کرده‌اند؟ علت رد و پذیرش آنان چه بوده است ؟ در دنیای اسلامی چه نگرشهایی به مثل وجود داشته است ؟ نگرش مکاتب اشراق، مشا، عرفان و مخصوصا ملاصدرا در این مورد چیست و آیا می‌توان آنها را به هم نزدیک کرد؟ در نگرشهای غربیان و قرون وسطی چه دیدگاه‌هائی به آن وجود داشته است ؟ دیدگاه شرق و غرب در مورد مثل چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟ مثل چه نقشی در معرفت‌شناسی و چه نقشی در هستی‌شناسی دارد؟ آیا اعتقاد به مثل، اعتقادی عقلانی است یا دریافتی شهودی؟ اگر عقلانی است چه براهینی بر وجود آن اقامه شده و اگر شهودی است چه کسانی مدعی شهود مثل شده‌اند؟ حذف مثل از عالم تفکر چه نقصی به آن وارد می‌کند؟ ایا در مکاتب دیگر نیز حقایقی همچون مثل افلاطونی وجود دارد؟ یک مسلمان چگونه می‌تواند به مثل اعتقاد داشته باشد؟ آیا چنین اعتقادی با اعتقاداتی دینی او ناسازگار نیست ؟ اصلا آیا به طور کلی فلسفه با دین سازگار است تا نتیجه بگیریم پس مثل هم که یک مساله فلسفی است با دین متلائم است ؟ آیا می‌توان گفت مثل افلاطونی همان ملائکه هستند؟ اینها سوالهایی است که برای گرد آوردنده این مجموعه مطرح بوده و در صدد یافتن پاسخ آنها برآمده و در حد توان خود برای آنها پاسخ یافته است . به همین خاطر این مجموعه در چهار بخش گردآوری شد. بخش اول این مجموعه کلیاتی است جهت شناختن اندیشه افلاطون. بخش دوم بررسی حقیقت مثل در مکاتب مسلمانان است اعم از فلسفه مشا، اشراق و ملاصدرا و نظریات عرفا. بخش سوم مقایسه‌ای است میان نگرش فلسفه غرب و شرق به مثل مخصوصا با تکیه بر این نکته بر این نکته که در جهان غرب مثل افلاطونی بیشتر از لحاظ معرفت‌شناسی بررسی شده و در دنیای اسلام از لحاظ هستی‌شناسی. در بخش چهارم به این نکته پرداخته شده که آیا در دین اسلام حقایقی وجود دارد که بتوان آنها را چهره دینی - الهی مثل دانست ؟ مطالبی که در این نوشته بیشتر مورد توجه قرار گرفته عبارتند از اهمیت مثل در فلسفه صدرائی و تعدیل اصلاح بخشهای غیراستدلالی آن که در این مورد از نظریات علامه محمدحسین طباطبائی استفاده شده است . مطلب دیگری که مورد نظر نگارنده بوده بررسی صفات متشابه مثل با ملائکه است که در این زمنیه هفت خصوصیت مشترک میان مثل و ملائکه یافته‌ایم.
تطبیق هستی شناسی افلاطون و سهرودی
نویسنده:
جواد شجاعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه به هستی شناسیهای افلاطون و سهروردی و تطبیق آنها با همدیگر پرداخته است. در این حوزه از فلسفهیعنی هستی شناسی به ذات و ماهیت هستی صرف نظر از تعینات خاص آن پرداخته می شود، یعنی ذات هستیچیست؟ صفات و خصایص آن چیست؟ عوارض ذاتی آن چیست؟ از جمله پرسشهای این حوزه مسائلی از قبیلوحدت و کثرت، واجب و ممکن، علت و معلول، بساطت و ترکیب، قوه و فعل، زمان و مکان و حرکت است. وهستی شناسی به طور اخص به واجب الوجود و لوازم آن می پردازد. دلیل وجود و وجوب واجب الوجود چیست؟هویت آن چیست؟ چگونه خلق می کند؟ روابط میان خود و مخلوقات یا معلولاتش چیست؟ روابط میان خودمعلولات و مخلوقاتش از جنبه هستی شناسی و نه تعینات خاص چیست؟مخلص کلام اینکه هستی شناسی به هستی به نحو کلی می پردازد و نه جزیی، زیرا این کار علم است که به جزئیاتمی پردازد. آنچه ما می خواهیم در این پایان نامه به فهم آن نایل شویم مربوط به فهم دو فیلسوف بزرگ غرب و شرقیعنی افلاطون و سهروردی از هستی است. اینکه نگرش آنها به هستی چگونه است؟ ذات هستی را چگونه می دیدند؟چه نسبتهایی میان ذات هستی و تعینات خاص آن می دیدند؟ چگونه از ذات هستی این تعینات حاصل شده اند؟ آیاهستی را متشکل از هستی های کاملا مجزای اتمی می دیدند؟ یا سراسر وحدت ؟ آیا هستی نظامی سراسر تصادفی وکور است یا قوانینی دقیق بر هستی حکمفرما است؟ آیا هستی را واجب می دانستند و یا ممکن؟ آیا هیچ موجودواجبی وجود دارد که وجوب آن بذاته باشد یا همه موجودات ممکنند؟ آیا وجود را کاملا در حرکت می دانستند یابرای آن ویژگی ثبات قایل بودند؟ آیا هستی را یکی می دانستند یا متکثر؟ آیا هستی را سلسله مراتبی می دانستند؟چگونه به نظام آفرینش می نگریستند؟ چه فلاسفه، مکاتب و اندیشه هایی برافکار آنها تأثیر داشت؟ چه تشابهات وتضادهایی داشتند؟ آیا افلاطون بر سهروردی تأثیر داشت؟ روش پرداختن آندو برای کشف حقیقت هستی چه بودآیا برهانی بود؟ یا شهودی – اشراقی بود یا تجربی یا هر سه؟ آیا آندو در هستی شناسی، نوآوری داشتند و یا صرفاپیرو دیگران بودند؟ما به این مسائل در سه فصل می پردازیم. در فصل اول به هستی شناسی افلاطون، در فصل دوم به هستی شناسیسهروردی و در فصل سوم به تطبیق آنها با هم می پردازیم. در فصل اول در حوزه هستی شناسی افلاطون خواهیم دیدکه افلاطون ذات هستی را مثل، صورت یا ایده می داند، یعنی امری که همیشه همان است و با خود یکسان است. اینایده ها و مثل مراتب دارند که علت همه اینها مثلا خیر است که خود برتر از هستی است و در قالب اندیشه نمی گنجدهمه چیز وابسته به اوست. افلاطون به دو عالم محسوس و معقول قایل است که عالم محسوس سایه عالم معقول استکه همان ایده هایند. ایده ها ذات و حقیقت اشیاءمحسوس را تشکیل می دهد. عالم محسوس بوسیله صانع یا استادکاربا الگوگیری از عالم مثل آفریده شد.در فصل دوم به هستی شناسی سهروردی می پردازیم. در این فصل خواهیم دید که سهروردی اصل هستی را هماننور می داند. نور غیر قابل تعریف است و ظهور ذاتی دارد. او ذاتا فعال و فیاض است و عین شهود و ادراک است.انوار خود مراتب دارند که در بالاترین مرتبه نورالانوار است که همه چیز از او است، دیگر انوار به طور ترتیبی از اوصادر شده اند این انوار دارای دو جنبه فقر ذاتی و غنای غیری اند، از جهت فقر ذاتی آنها برازخ و از جهت غناییغیری آنها انوار مجرد دیگری حاصل می شود. در فصل سوم به تطبیق هستی شناسی سهروردی و افلاطون میپردازیم و به وجوه تمایز و اشتراک آنها خواهیم پرداخت .ما در این فصل می بینم که افلاطون و سهروردی تا چهاندازه به همدیگر شباهت فکری دارند و تضادها و اختلافهای آنها بیشتر در اجمال و تفصیل مطالب است، چنانکهیکی در یک مطلب بیشتر از دیگری به جزئیات می پردازد و در مطلبی دیگر برعکس. و یا اینکه هر کدام به یکمطلب از جهات متفاوتی نگاه می کند ،چنانکه سهروردی اشاره می کند بسیاری از تفاوتهای آنها مانند سایر فلاسفهدر عبارات و الفاظ است. مثل افلاطون با نور مجرد سهروردی ونه صرفا عقول عرضی چنانکه بسیاری پنداشته اند،عوالم معقول و محسوس افلاطون با نور و ظلمت سهروردی، مثال خیر افلاطون با نورالانوار سهروردی بسیار به همشبیهند. همینطور در مباحث عشق و عروج و چگونگی نظام آفرینش.
آفرینش ازدیدگاه نهج البلاغه
نویسنده:
قشقایی رباب
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
ترجمه و شرح مباحث ادراکات قدرت و اراده از کتاب شرح المقاصد مسعود بن عمرتفتازانی
نویسنده:
احمد قادری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , شرح اثر , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران: ,
  • تعداد رکورد ها : 210