جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > حکمت اسلامی > 1396- دوره 4- شماره 3
  • تعداد رکورد ها : 7
نویسنده:
حجت طباطبایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
سیر تکاملی براهین اثبات واجب تعالی در فلسفه اسلامی، با برهان صدیقین به اوج خود رسیده است. در مواجهه‏ای فلسفی با مفهوم واجب تعالی، بیش از هر چیز به مبنایی هستی‏شناسانه نیاز است که حق تعالی را از همان آغاز بحث و به‏طورمستقیم بنیاد و اصل «وجود» لحاظ کند. در فلسفه اسلامی، برهان علامه طباطبایی به این معنا دست یافته است. او مستقیماً از «واقعیت» آغاز می‏کند و به وجوب آن می‏رسد؛ اما ابداع وی که او را از دیگر فیلسوفان صدرایی در اینجا متمایز می‏کند، آن است که وجود را به‏گونه‏ای مطرح می‏سازد که به مسئله‏ای صرفاً متافیزیکی تبدیل نشود و مشروط به اثبات اصالت وجود و وحدت وجود نباشد. آغاز کار علامه، گزاره «واقعیت هست» است که نقطه آغازین اندیشیدن شمرده می‏شود. این گزاره مرز میان سفسطه و فلسفه است. او با آوردن واژه «واقعیت»، سخن را به مرحله‏ای آغازین، یعنی پیش‏تر از نزاع مشهور میان اصالت وجود و ماهیت می‌کشاند؛ چراکه این واقعیت، واقعیتی پیشافیزیکی است که در برخی زبان‏ها از آن به «فراگیرنده» تعبیر کرده‏اند و هر اندیشه‏ای ناگزیر از پذیرش آن است و شرط رئالیست بودن فیلسوف و پیش‏شرط هر گفت‏وگویی است. در نتیجه، اصل واقعیت (واجب بالذات) با نفس هستی و واقعیت معادل گرفته می‏شود. بداهت و اولی بودن مقدمات برهان و نیز نزدیک‏تر بودن تقریر علامه به ملاک صدیقین به‏عنوان اولین مسئله فلسفی، منشأ پاسخ‏گویی به برخی از نقدهای حاضر در این نوشتار شده است.
صفحات :
از صفحه 103 تا 132
نویسنده:
جهانگیر مسعودی , جواد شمسی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پرسش از نسبت فلسفه و دین، در کهن‌ترین ادوار تاریخِ تفکر بشر ریشه دارد و فیلسوفِ مسلمان نیز چونان دیگر هم‌صنفانش دستخوش این پرسش بوده‌ است. جُستارِ پیش ‌رو درصدد بازخوانی، ‌تطبیق و سنجش آرای دو فیلسوفِ دوران‌ساز مسلمان، فارابی و ابن‌رشد برآمده است. وجه این تطبیق افزون بر نوآوری و اصالت آرای طرفین، حضور ایشان در دو بزنگاه خاصِ تاریخی است: هنگامه طلوع و تأسیس فلسفه‌ اسلامی و زمانه‌ احیای پیکر تنومند اما نیمه‌جان آن. هر دو متفکر برآنند که فلسفه و دین موافق یکدیگرند؛ چراکه از یک حقیقت سخن می‌گویند؛ با این تفاوت که ابن​رشد به‌صراحت از اختلافِ ظاهری این دو سخن می‌گوید و به مدد علم تأویل در مسیر رفع این اختلاف گام می‌گذارد؛ اما به‌نظر می‌رسد در نظرگاه فارابی، اساساً مسئله‌ اختلاف مطرح نمی‌شود؛ چراکه مخاطب فلسفه و دین، وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند تا مجالی برای بروز اختلاف پدید آید. این مقاله می‌کوشد با رجوع به آثار اصیل و تراز اول هریک از این دو فیلسوف، مهم‌ترین ایده‌های آنان را احصا و طبقه‌بندی کند و از پی آن در مسیر مقایسه و تطبیق آنها گام بردارد.
صفحات :
از صفحه 61 تا 86
نویسنده:
فخرالدین طباطبایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
با گذشت نزدیک به 150 سال از انتشار کتاب منشأ انواع، هنوز هم «نظریه تکامل» جولانگاه اندیشه‌ورزی متفکران علم و دین است. این نظریه از مؤلفه‌های گوناگونی شکل یافته که فهم نادرست آن در بسیاری از موارد به جدال‌های بیهوده انجامیده ‌است. از جمله این مؤلفه‌ها، «انتخاب طبیعی» است. ریچارد داوکینز از جمله زیست‌شناسانی است که با تکیه بر انتخاب طبیعی می‏کوشد خدا را انکار کند. او این مؤلفه را «ساعت‌ساز نابینا» دانسته و کتاب مشهوری با همین نام نگاشته ‌است. اما باید دانست که پذیرش ساعت‌ساز نابینا، هیچ منافاتی با خداباوری ندارد؛ زیرا بسیاری از فیلسوفان اسلامی نیز همانند داوکینز به ساعت‌ساز نابینا در طبیعت باور داشته‏اند و درعین‌حال این نظرگاه را در مقابل خداباوری خود نمی‌دانند. از سوی دیگر، ساعت‌ساز نابینای فیلسوفان مسلمان به‏جای انتخاب طبیعی، صور فلسفی یا همان فواعل طبیعی است که در طول فاعلیت خدا به تغییر و تکامل اندام‌واره‌های طبیعی می‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 35 تا 59
نویسنده:
تقی محدر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
طبق تعریف سنتی، معرفت به «باور صادق موجّه تعریف» شده است. به‏رغم نقدهای وارد بر این تعریف، توافق نسبی درباره آن وجود دارد. توجیه که یکی از ارکان این تعریف است، گاهی به‏معنای توجیه کل اخلاق به‏عنوان یک کل است و گاهی به‏معنای معیار صدق و اثبات گزاره‌های اخلاقی است. در این مقاله، معنای دومِ توجیه مراد است و می‏کوشیم معیار توجیه گزاره‏های اخلاقی را بر اساس نظریة اعتباریات علامه طباطبایی تبیین کنیم. بر اساس دیدگاه نگارنده، تنها مکاتب اخلاقی واقع‌گرا قادر به موجّه‌سازی گزاره‌های اخلاقی هستند. علامه طباطبایی هرچند گزاره‌های اخلاقی را اعتباری می‌داند، درعین‏حال تأکید می‌کند که این اعتبار و قرارداد بر حقیقتی استوار است و آثار واقعی دارد، و همچنین تصریح می‌کند که برخی از اعتبارات، ثابت و نامتغیرند. بنابراین، دیدگاه ایشان در اخلاق، واقع‌گراست و به همین دلیل، گزاره‌های اخلاقی بر اساس نظریه اعتباریات علامه توجیه‏پذیر هستند.
صفحات :
از صفحه 151 تا 175
نویسنده:
معصومه اسماعیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در میان فلاسفه، گاه نظریه حدوث نفس مبنا قرار گرفته و گاه از قدم نفس دفاع شده است. دراین‏میان، ملاصدرا به کینونت عقلی نفس در مرحله پیش از تعلق به بدن معتقد است که این مرحله به مرتبه علم خداوند بازمی‏گردد. این نظریه مساوی با اعتقاد به قدم نفس افلاطونی نیست. البته با بررسی دیدگاه ملاصدرا در قوس نزول می‌توان به جایگاه مثالی نفس دست یافت که می‌تواند توجیه‏کننده آیات و روایات ناظر بر تقدم نفس بر بدن باشد. قرآن کریم در برخی آیات بر وجود قبلی نفس اشاره کرده و فلاسفه مسلمان ناچارند برای سازگاری نظریه خویش در خصوص جایگاه وجودی نفس با آیات قرآن راهی بیابند. به نظر می‌رسد ملاصدرا این راه را یافته و از آن دفاع کرده است. او برای نفس پیش از تعلق به بدن، جایگاهی عقلی و مثالی قایل است. دراین‏میان، آیات و روایات دال بر میثاق الهی، خزاین الهی و نیز آیاتی که بر هبوط دلالت دارند، می‌توانند بر کینونت عقلی یا مثالی نفس حمل شوند؛ چراکه هبوط، بر کینونتی در مقامی بالا دلالت داشته که نفس از آن منزل تنزل یافته است. ملاصدرا تمام روایات دال بر وجود نفس را پیش از بدن با همین نظریه تبیین می‌کند.
صفحات :
از صفحه 177 تا 199
نویسنده:
حامد علی اکبرزاده , حسن معلمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رویکرد تاریخی به سنت اسلامی و اندیشه دینی، یکی از رویکردهای جدید در جهان اسلام است که طی دهه‌های اخیر از سوی برخی اندیشمندان و جریان‌های فکری در جهان اسلام مورد توجه قرار گرفته است. دراین‏میان، جریان اعتزال نو و به‌ویژه محمد عابد الجابری و محمد ارکون، این رویکرد را به‏طورجدی به کاربسته و میراث فکری اسلامی را نقد کرده‌اند. هدف آنها از این رویکرد تاریخ‏مندانه، ارائه قرائتی جدید از اسلام و اندیشه اسلامی است؛ قرائتی که بسیاری از آموزه‌های فقهی و اعتقادی اسلامی را تاریخ‏مند می‏داند و منحصر به عصر نزول می‌کند. این رویکرد در پی آن است که با تسری دادن آموزه‌های اسلامی به همه زمان‌ها و مکان‌ها مقابله کند؛ چراکه در این دیدگاه این سریان یافتن، درنهایت به برداشت‌هایی ایدئولوژیک از اسلام می‏انجامد که عامل اصلی عقب‏ماندگی مسلمانان شمرده می‌شود. این دو در رویکرد تاریخی خود، از نگرش تاریخی کلاسیک عبور کرده و از رویکردهای جدید در حوزه تاریخی‏نگری یا همان تاریخی‏نگری نوین (نوتاریخ‏گرایی) بهره برده‌اند که از آن جمله می‌توان به روش مکتب آنال در فرانسه اشاره کرد. البته، هم جابری و هم ارکون در این رویکرد تاریخی متأثر از اندیشمندان پست‏مدرن غربی و به‌ویژه فرانسوی هستند و کوشیده‏اند الگوی آنان را عیناً در فضای فکری اسلامی پیاده سازند. این در حالی است که برخی معتقدند حوزه معرفتی اسلام و غرب، تفاوت‌های بنیادینی با یکدیگر دارند و نمی‌توان برای هردو آنها نسخه واحدی ارائه کرد. در این مقاله نحوه به‏کارگیری رویکرد تاریخی‏نگری نوین از سوی جابری و ارکون درباره اندیشه اسلامی تبیین و بررسی، و سپس با جریان‌های مخالف این رویکرد مقایسه شده است تا خواننده فراتر از نتایج این مقاله بتواند خود به قضاوت بنشیند.
صفحات :
از صفحه 9 تا 34
نویسنده:
محمد رضا نقیه , آزاده ابراهیمی فخاری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فلسفه به عنوان علمی که از مطلق وجود بحث می‌کند، از جمله علومی است که همواره مورد هجمه مخالفان یا تأیید موافقان بوده است. عده‏ای قواعد عقلیِ اثبات‏شده در این علم را فاقد حجیت و در تفسیر متون دینی بدون کاربرد می‏پندارند و در مقابل، عده‏ای آن را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات و روایات دخیل می‌دانند. علامه طباطبایی با نگارش تفسیر المیزان کاربرد فلسفه را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات قرآن مجید روشن ساخت. یکی از مهم‏ترین کاربرد‌های این قواعد، در آیاتی مشخص می‌شود که به اثبات توحید با استفاده از براهین مختلف می‌پردازد و برهان تمانع، از جمله براهینی است که هم در آیات قرآن و هم در فلسفه مطرح شده است. این برهان با تکیه بر عدم فساد عالم، وجود آلهه‌های مختلف را نفی می‌کند. در این نوشتار با روش تحلیلی ـ توصیفی برآنیم که با بررسی این قواعد در محدوده آیات مربوط به توحید و یگانگی خداوند، به کاربرد فلسفه و قواعد آن در آیات مربوط به برهان تمانع از دیدگاه المیزان بپردازیم. علامه در تفسیر آیات مربوط از چهار قاعده فلسفی استفاده کرده ‌است: 1. منحصر در فرد بودن نوع مجردات؛ 2. استحاله تخلف معلول از علت تامه؛ 3. وحدت عددی نبودن وحدانیت در واجب الوجود؛ 4. لزوم سنخیت بین علت و معلول.
صفحات :
از صفحه 87 تا 102
  • تعداد رکورد ها : 7