جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 5168
تبیین توحید اطلاقی و ادله عقلی آن از دیدگاه علامه طباطبایی، صدرالمتالهین و ابن ترکه اصفهانی
نویسنده:
مهدی محرمی؛ استاد راهنما: حسن معلمی؛ استاد راهنما: محمد کیوانفر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسأله وحدت وجود به عنوان مهم ترین مدعای اهل معرفت و رهآورد اهل شهود همیشه محور اندیشه های متفکران فلسفی و کلامی و عرفانی بوده است. این مساله وحدت وجود، در کتاب های عرفا ، سابقه طولانی تر نسبت به کتاب های فلاسفه دارد. ابن عربی نخستین عارف اندیشمندی است که وحدت وجود را در قرن هفتم به صورت مستقل بیان کرده است. پس از وی ، در بین اندیشمندان اسلامی شاهد تلاشهای وافر علمی هستیم که به غرض انکار یا تایید دیدگاه وحدت وجود، رساله ها و کتاب ها نگاشته اند؛ یکی از این اندیشمندان عارف، ابن ترکه اصفهانی عارف و فیلسوف قرن نهم هجری قمری است وی در کتاب " التمهید فی شرح قواعد التوحید " با اقامه ادله عقلی در صدد استدلالی کردن و عقلانی نشان دادن مسئله وحدت وجود شخصی می باشد. لیکن به دلیل اغماض و ابهام این مساله در تبیین و استدلال برای اثبات مساله وحدت وجود ، به توفیق کامل دست نیافت و استدلال ها و براهینی که برای نقض یا ابرام مساله ، اقامه شده اند؛ همنشین با برخی از ضعف های علمی و مغالطات گردید. در این میان، فیلسوف موسس، جناب صدرالمتالهین شیرازی ، حکیم قرن یازدهم هجری قمری، با تبیین ادله عقلی، لباس عقلانیت به مسئله وحدت وجود پوشاند. بعد از وی نیز تلاش های زیادی درباره تبیین اصل وحدت وجود و نقض و ابرام ادله آن صورت گرفت. در قرن حاضر، علامه طباطبایی نیز به عنوان یکی از پیروان حکمت صدرایی، در این باره به تبیین و تنقیح ادله آن پرداخته است. با توجه به اینکه مسئله "وحدت وجود" ، از مسایل بنیادین فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی به شمار می رود. به طوری که نحوه تبیین در این مسئله، نوع نگرش به نظام هستی و ارتباط کثرات با وجود واجب را متفاوت می کند. از این رو پژوهش در این مسئله، حایز اهمیت است به خصوص اگر این مسئله حقیقت وجود را به شکل تطبیقی بین دیدگاه اندیشمندان مشهور و تاثیرگذار مورد پژوهش و بررسی قرار داده شود. در این جُستار ، تبیین مسئله وحدت وجود از دیدگاه ابن ترکه عارف نامی قرن نهم هجری قمری و از دیدگاه صدرالمتالهین حکیم و موسس حکمت متعالیه و از دیدگاه علامه طباطبایی حکیم و عارف قرن معاصر مورد بررسی قرار می گیرد و در ادامه، به بررسی ادله عقلی مطرح از جانب این سه اندیشمند درباره توحید اطلاقی می پردازیم . گام پایانی جستار ، تقریر وجوه تشابه و تفاوت موجود بین این سه دیدگاه درباره وحدت وجود می باشد.
بی‌کرانگی واجب‌الوجود از دیدگاه ابن‌ سینا، ملاصدرا و تفکیکیون
نویسنده:
فاطمه شکری زاده؛ استاد راهنما: مهدی امامی جمعه؛ استاد مشاور: نفیسه اهل سرمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نوشتار حاضر به بررسی مفهوم بی‌کرانگی و عدم‌تناهی خداوند در نظام فکری ابن‌سینا، ملاصدرا و مکتب تفکیک می‌پردازد. این مفهوم رابطه‌ی مستقیمی با توحید خداوند داشته و به‌مثابه زیربنا، شاکله‌ی هر جهان‌بینی توحیدی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آنچه در مکاتب توحیدی از جمله در مکتب ابن‌سینا، ملاصدرا و تفکیکیون مورد توجه است کوشش آن‌ها مبنی بر زدودن حدود از ساحت حق‌تعالی است. در تفکر ابن‌سینا هرچند به‌طور مستقیم به خدای نامتناهی اشاره نشده‌است، اما آنچه در فلسفه‌ی او رخ داده و آن را نسبت به مکاتب گذشته متمایز می‌کند، کوشش او برای اثبات واجب‌الوجود بالذات به‌عنوان موجودی بی‌نیاز از غیر است که بر همین مبنا حدپذیر از غیر خود نیست. ردپای این تفکر و زدودن حدود از واجب‌الوجود در تمامی الهیات ابن‌سینا قابل مشاهده است. اوج این تفکر در الهیات ملاصدرا و براساس اصالت وجود و وحدت وجود به منصه‌ی ظهور می‌رسد. در جای‌جای فلسفه‌ی صدرا سخن از موجود نامتناهی بلکه فوق نامتناهی به‌میان می‌آید و درحقیقت با تبیین مراتب وجود، عدم‌تناهی تصور روشن‌تر و تعریفی به مراتب ایجابی‌تر پیدا می‌کند که صدرا از طریق همین تصور از خدای نامتناهی، بخش‌های مختلف الهیات خود را نظم و انسجام می‌بخشد. فلسفه‌ی صدرا تبیینی از موجودی بی‌کران و صفات و ویژگی‌های آن می‌دهد، که از‌این‌طریق به وحدت و توحید خداوند نیز معنایی تازه‌ می‌بخشد. امّا برخی از مکاتب از جمله مکتب تفکیک به‌خلاف ادعای فلاسفه‌ای همچون ابن‌سینا و ملاصدرا با انتساب صفت عدم‌تناهی به خداوند مخالف‌ بوده و اعتقاد به خدای نامتناهی را برابر با شرک می‌دانند. این گروه معتقدند که مفهوم نامتناهی مربوط به موجودات مقداری بوده و خداوند متعالی‌تر از آن است که منتسب به متناهی و عدم‌تناهی باشد. با‌بررسی دقیق‌تر مشخص می‌شود تفکیکیون در مبانی خود خدایی را به تصویر می‌کشند که متباین با اشیاء، بری از صفات آن‌ها و بسیار متعالی است. منبای اصلی چنین ادعایی به انکار علیّت در تفکر اهل تفکیک بازمی‌گردد. نکته‌ی حائز اهمیت این است که گرچه این گروه داعیه‌دار انکار عدم‌تناهی برای خداوند هستند، امّا صحبت از خدایی متعالی و مباین با سایر موجودات نشان از دغدغه‌ی تفکیکیون مبنی‌بر اثبات خدایی است که به‌‌خلاف مخلوقات محدود نبوده و از‌این‌طریق حدود را از خداوند زدوده و در پی تبیین موجودی لاحد هستند.
تحلیل و بررسی نقد کانت بر فلسفه و مابعدالطبیعه از طریق تحلیلهای هستی شناسانه و معرفت شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق (اشیاء و مفاهیم) ریاضیاتی.
نویسنده:
امینه جمالی فرد؛ استاد راهنما: سعید رحیمیان؛ استاد مشاور: عبدالعلی شکر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پرسش از اعتبار، امکان و حدود معرفت فلسفی، خاصه در ساحت مابعدالطبیعه، یکی از بنیادین‌ترین دغدغه‌های تاریخ اندیشه بشری است. از آغازین دوران اندیشه انسان تا دوران معاصر، همواره این پرسش در کانون تأملات فلسفی قرار داشته است که آیا انسان می‌تواند به شناختی یقینی و معتبر درباره‌ی «وجود» و «حقیقت» دست یابد؟ در این میان، نقطه‌ی عطفی که به‌گونه‌ای تعیین‌کننده مسیر فلسفه را دگرگون ساخت، نقد کانت بر مابعدالطبیعه بود؛ نقدی که بر اساس مبانی معرفت‌شناختی و به‌ویژه با تأکید بر محدودیت‌های عقل نظری و شرایط امکان تجربه، بسیاری از دعاوی متافیزیکی سنتی را به چالش کشید و با تأسیس ایده‌آلیسم استعلایی، جریان فلسفی غرب را به سویی تازه سوق داد. از منظر کانت، معرفت تنها در محدوده‌ی پدیدارها (فنومن‌ها) ممکن است و هرگونه ادعای شناخت از نومن‌ها، یعنی اشیاء فی‌نفسه، فاقد اعتبار فلسفی است. این دیدگاه، که در قالب نقد عقل محض صورت‌بندی شده است مرزهای شناخت را به چارچوب‌های پیشینی ذهن و شهودهای زمانی و مکانی محدود می‌سازد و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه را زیر سؤال می‌برد. در مقابل این تلقی، در سنت فلسفه اسلامی و در اندیشه‌ی ابن‌سینا و ملاصدرا، مابعدالطبیعه نه‌تنها ممکن، بلکه اصیل‌ترین و یقینی‌ترین علم تلقی می‌شود. ابن‌سینا در نظام مشائی خود، مابعدالطبیعه را دانشی مستقل، مبتنی بر اصول بدیهی و بی‌نیاز از علوم دیگر می‌داند که به تحلیل حقیقت وجود و عوارض ذاتی آن می‌پردازد. ملاصدرا نیز فلسفه اولی را تنها دانش کاملاً مستقل و بی‌نیاز می‌داند که موضوع این دانش، از هرگونه محدودیت و قیدی آزاد است و سایر علوم برای اثبات مبانی خود به آن نیازمندند. از دیدگاه وی فلسفه اولی، بنیان و اساس تمام علوم دیگر است و دانشمندان سایر علوم، از سرچشمه این علم جرعه برمی‌گیرند و خدمت‌گزاران حکیم مابعدالطبیعه‌اند. تحقیق حاضر با اتکاء بر تحلیل هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه‌ ابن‌سینا و ملاصدرا با تمرکز خاص برتحلیل حقایق ریاضیاتی که از نظر کانت به عنوان الگوی معرفت یقینی و تألیفی پیشینی و نقطه‌ی تمایز فلسفه و علم تلقی می‌شود ، به بازخوانی و ارزیابی نقادانه‌ی نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌پردازد. رویکرد فلسفی پیشنهادی برای این رساله سعی بر اثبات آن است که قضایای فلسفی و مابعدالطبیعی همانند قضایای ریاضیات کانتی ترکیبی و ماتقدم هستند و انسان را به سمت معرفت و شناخت یقینی رهنمون میکنند. علاوه بر این اثبات این گزاره که موضوع فلسفه که «موجود بما هو موجود» است خصوصیاتی مشابه اشیاء، مفاهیم و حقایق ریاضیاتی کانتی دارد و راه انسان را به سمت یقین ریاضیاتیِ قابل پذیرش علوم تجربی هموار می‌کند. در نهایت سعی خواهیم کرد تا نشان دهیم روش فلسفی که بر مبنای یقین استدلالی و برهانی است همانند احکام ریاضیاتی قطعی و یقین آور کانتی است و آن‌چه از ویژگی‌های شهود ریاضیاتی و قضایای ترکیبی و ماتقدّمِ مورد پذیرش کانت بدست می‌آید از طریق براهین قطعی و یقینی ساختار یافته از معقولات ثانیه فلسفی هم قابل دسترس است و از این طریق به دنبال امکان یافتن پاسخی فلسفی به نقد کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه می‌باشد. این پژوهش با این رویکرد در پی پاسخ به این پرسش محوری است که «چگونه تحلیل‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه ابن سینا و ملاصدرا از حقایق ریاضیاتی، میتواند به عنوان پاسخی به نقدهای کانت بر مابعدالطبیعه عمل کند و جایگاه آن را به عنوان یک علم معتبر بازسازی نماید؟» این رساله با رویکردی تحلیلی و استدلالی در عین حال مقایسه‌ای و انتقادی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای انجام می‌شود. روش تحقیق به‌گونه‌ای در نظر گرفته شده است که با بررسی و تحلیل متون فلسفی ابن‌سینا و ملاصدرا به استخراج و تبیین دیدگاه‌های هستی‌شناسانه و معرفت‌شناسانه این دو فیلسوف درباره مفاهیم و حقایق ریاضیاتی پرداخته ‌شود. با استفاده از این دیدگاه‌ها و بررسی انتقادات کانت بر مابعدالطبیعه و فلسفه استدلال‌هایی برای پاسخگویی به این نقدها ارائه می‌شود. با استفاده از استنتاج و استدلالهای فلسفی و منطقی سعی میگردد به پرسش‌های تحقیق پاسخ داده شود. داده‌های مورد نیاز از طریق مطالعه منابع کتابخانهای فلسفی گردآوری شده و در چارچوبی نظام‌مند تحلیل می‌شوند. در این رساله بنا بر آن است تا با حفظ دقت و امانت فلسفی، به نتایجی معتبر و قابل دفاع دست یابیم. غایت این تحلیل، بررسی امکان دستیابی به نوعی دفاع از امکان و اعتبار مابعدالطبیعه و فلسفه اولی در پرتو تحلیل‌های ابن سینا و ملاصدرا از معرفت و هستی حقایق ریاضیاتی است؛ تحلیلی که بتواند پاسخگوی چالش‌های وارد شده از سوی عقل نقّاد کانت باشد.
واکاوی مفهوم شکر و واژگان مرتبط با آن در آموزه های دینی با تاکید بر دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
مهدیه اسماعیلی؛ استاد راهنما: محمدعلی وطن دوست حقیقی مرند؛ استاد مشاور: امیر راستین
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم شکر، احساس قدردانی و سپاسگزاری برای نعمت‌ها و خوبی‌هایی است که معمولاً باعث افزایش خوشحالی و رضایت درونی و ارتباط نزدیک تر با خدا و دیگران می‌گردد. اظهار شکر و سپاس، نشان از ارزش‌های انسانی اصیل و ارتباط اجتماعی سالم است. شکر الهی به معنای واکنش و استفاده درست و بجا از نعمتهای خداوند و قدردانی و سپاسگزاری از نعمت‌های اوست که در متون دینی و فلسفی اسلامی، نه تنها به عنوان یک وظیفه ی دینی و عملی روحانی و اخلاقی، از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است که به عنوان یک اصل بنیادین در زندگی انسانی مطرح است. در این میان بررسی واژگان مرتبط با شکر، برای فهم بهتر مفهوم شکر و در نهایت، رسیدن به مقام شکری که مقصود حق تعالی است حائز اهمیت می باشد. یکی از مسائلی که می‌تواند مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد تحلیل معناشناسانه و وجودشناسانه از شکر و مفاهیم مرتبط با آن در آموزه های دینی است. در میان مکاتب فلسفی، حکمت متعالیه، به عنوان یک نظام فلسفی جامع، شکر به عنوان یک حالت درونی و معرفتی، می‌تواند انسان را به درک عمیق‌تری از وجود و نعمت‌های الهی رهنمون سازد. در این میان، ملاصدرا به عنوان بنیانگذار حکمت متعالیه و علامه طباطبایی به عنوان یکی از اندیشمندان و پیروان تفکر صدرایی، مطالب ارزشمندی را در باره شکر و مفاهیم مرتبط با آن مطرح نموده‌اند. در پژوهش حاضر، براساس مبانی حکمت متعالیه و با تاکید بر آراء ملاصدرا و علامه طباطبایی تلاش می‌شود، تحلیل معناشناسانه و وجودشناسانه از مفهوم شکر و دیگر مفاهیم مرتبط با آن در آموزه های دینی ارائه گردد.
بررسی تطبیقی نظام موجبیت و اختیار در ملاصدرا و اسپینوزا
نویسنده:
مژگان کرمی کالوس؛ استاد راهنما: علی حسینی؛ استاد مشاور: مصطفی موسوی اعظم
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مفهوم موجبیت و اختیار یکی از مباحث بنیادین و پیچیده در حوزه فلسفه است که در طول تاریخ تفکر بشری به اشکال مختلف مطرح شده است. در این میان، ملاصدرا و اسپینوزا به عنوان دو فیلسوف برجسته از دو سنت فکری متفاوت، یعنی فلسفه اسلامی و غربی ، هر یک رویکردهای منحصر به فردی نسبت به این موضوع ارائه داده اند.این مسئله، به ویژه در پیوند با مسائل فلسفی، اخلاقی، معرفتی و انسانی، تا آن جا اهمیت ویژه ای پیدا می کند که در کنار مسائلی جون حدوث و قدم، بساطت و ترکب جهان و اینکه واجب الوجودی یا ممکن الوجودی مختار یا موجب جهان را اداره می کند، قرار می گیرد، این که؛ آیا جهانی که در آن زندگی می کنیم، بر اساس قوانینی موجب، ضروری و تغییرناپذیر اداره می شود یا امکان دخالت اراده انسانی در آن وجود دارد؟ و آیا انسان در اعمال خود آزاد است یا تحت تأثیر جبر و ضرورت عمل می کند؟ از جمله پرسش هایی هستند که فیلسوفان در پی پاسخ به آنها بوده اند. اینکه مختار بودن و یا مجبور بودن انسان جزء مسائل دیرینه است و در تمام تمدن ها چه تمدن اسلامی و چه تمدن غربی به صورت یک مسئله شاخص و بارز مطرح بوده است، نگره ی گونه انسانی را به سمت تفکر عمیق فلسفی کشانده است (سبحانی، 1381؛ 11). از این رو؛ نظام موجبیت و اختیار در فلسفه اسپینوزا و ملاصدرا دو دیدگاه متفاوت را در مورد سرشت انسان، آزادی اراده و روابط میان علل و معلولات نمایان می‌کنند. برای بررسی تطبیقی این دو نظام می‌توان به محورها و اصول فلسفی هر دو فیلسوف توجه کرد.
بررسی تحلیلی عقل‌گرایی ملاصدرا و اثر تهذیب نفس بر آن
نویسنده:
مجتبی طیبی؛ استاد راهنما: محمدعلی دیباجی فروشانی، عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله نسبت بین عقل و شهود در معرفت‌شناسی ملاصدرا از مباحث مهم در فلسفه اسلامی است. شواهدی بر اهمیت شهود در اندیشه او وجود دارد؛ مانند توصیه به تزکیه نفس در ابتدای فراگیری حکمت و شهودی بودن درک کلیات که بنابر نسبتی که غالب حکما به ملاصدرا می‌دهند، حاصل مشاهده عقل فعال از راه دور است. لزوم مشاهده عقل فعال، دلیلی بر این است که تنها کسی می‌تواند حقیقتاً استدلال برهانی را بفهمد که چنین شهودی داشته باشد. این در حالی است که تأکید او بر استدلال عقلی نیز قابل توجه است؛ تا جایی که پی‌جویی کشف و شهود بدون یادگیری حکمت را عامل گمراهی عنوان می‌کند. هدف اصلی این رساله، تحلیل و بازبینی نسبت عقل و شهود در آثار ملاصدرا با تکیه بر تحلیل جامع آثار و اندیشه‌های او است. در این پژوهش، از روش تحلیل کیفی آثار ملاصدرا و بررسی دقیق استدلال‌های فلسفی او استفاده شده است. همچنین، با بررسی دیدگاه‌های مختلف در این زمینه، تلاش شده است تا تصویری جامع از معرفت‌شناسی ملاصدرا ارائه شود. یافته‌های این رساله نشان می‌دهد که ملاصدرا نه‌تنها در استدلال‌های فلسفی، بلکه در معرفت‌های کشفی (مانند وحی و الهام) نیز از مبانی عقلی استفاده می‌کند. معقولات ثانیه فلسفی و منطقی و مفاهیم مبهم، پایه‌های مادی و صوری استدلال‌های ملاصدرا هستند. این مهم با تحلیل دقیق عدم نیاز این معقولات به مشاهده عقول انجام شده است. او با ارائه تمایزی ظریف میان حکمت عقلی و حکمت الهی، نشان می‌دهد که فهم حکمت عقلی لزوماً نیازمند تزکیه نفس نیست؛ در حالی که وصول به کمال حکمت الهی در گرو تزکیه و تهذیب نفس است. در نهایت، این پژوهش نشان می‌دهد که ملاصدرا، در عین توجه به اهمیت شهود و تجربه عرفانی، بر نقش بنیادین عقل در معرفت‌شناسی تأکید دارد و عقل را به عنوان ابزاری ضروری برای فهم حقیقت و دستیابی به یقین می‌داند.
انسان از منظر ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار (مطالعه تطبیقی)
نویسنده:
محدثه رستمی؛ استاد راهنما: ایمان قطب؛ استاد مشاور: امین بابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت انسان همواره یکی از بنیادی‌ترین دغدغه‌های فلسفه، الهیات و روان‌شناسی بوده است. این پرسش که «انسان کیست؟» و چیستی، ماهیت، ساختار درونی و نیازهای او چیست، قرن‌ها موضوع تأمل متفکران و اندیشمندان بوده است. در فلسفه اسلامی، ملاصدرا با ارائه نظریه (حرکت جوهری) (وحدت وجود) و (تجرد نفس)تصویری عمیق، پویا و چندلایه از انسان به‌مثابه موجودی در حال سیر و تکامل ترسیم کرده است. از نگاه او، انسان موجودی است مرکب از ماده و معنا که مسیر کمال خود را از طریق سلوک درونی طی می‌کند و در نهایت به (نفس کلی)می‌پیوند0 (صدرالدین شیرازی، 1382) از سوی دیگر، در روان‌شناسی معاصر، رویکرد هیجان مدار که با الهام از نظریات دلبستگی جان بالبی و کارهای سوزان جانسون شکل گرفته، تأکید فراوانی بر هیجان‌ها، روابط صمیمانه و نیازهای اساسی عاطفی انسان دارد. این رویکرد، انسان را موجودی عاطفه‌محور می‌داند که کیفیت روابطش نقش اساسی در سلامت روانی او ایفا می‌کند (جانسون،2004 ) بررسی تطبیقی میان این دو دیدگاه از آن‌رو اهمیت دارد که یکی از بستر حکمت و عرفان اسلامی برآمده و دیگری بر پایه پژوهش‌های تجربی و عصب‌روان‌شناسی بنا شده است. اما هر دو تلاش دارند فهمی ژرف‌تر از انسان و نیازهایش ارائه دهند. این پژوهش در تلاش است با تطبیق دیدگاه انسان‌شناسی ملاصدرا و رویکرد هیجان مدار ، زمینه‌ای نظری برای هم‌افزایی این دو حوزه فراهم آورد.
بررسی و مقایسه موضوع اراده الهی از منظر شیخ مفید و ملاصدرا
نویسنده:
فروغ ایستان؛ استاد راهنما: محمدمهدی مشکاتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بزرگترین مشکل در تفسیر اراده الهی آن است که این صفت در میان حالات نفسانی ما حالتی است که با حدوث و تغییر همراه است پس نسبت دادن چنین صفتی به خداوند مستلزم اتصاف ذات واجب الوجودی او به ویژگی های امکانی است. در بین متکلمین از خداوند به عنوان فاعلی مرید یاده شده و اراده را به عنوان یک صفت کمالی نمی توان از ذات او نفی کرد. براین اساس تفسیر اراده الهی به گونه ای که پیراسته از هر گونه نقص و امکان و در خور ذات اقدس اله باشد اندیشمندان مختلف را با دشواری های فراوانی روبه رو نموده است. دراین میان تلاش ملاصدرا برای ارائه تفسیری صحیح از اراده الهی ارزشمند است ولی اختلافاتی با دیدگاه متکلمین از جمله شیخ مفید دارد. ملاصدرا اراده الهی را صفتی ذاتی و همان علم حق تعالی به نظام اصلح تعریف می کند. ولی شیخ مفید اراده الهی را صفت ذات و لنفسه نمیداند چرا که در این صورت استناد قبائح به حق تعالی لازم می آیدکه پذیرفتنی نیست. نیز اراده صفتی زاید بر ذات نمیتواند باشد زیرا محذوراتی در پی دارد، پس نتیجه میگیرد که اراده الهی صفتی حقیقی نیست و مجازی است. اختلاف این دو دیدگاه براین اساس است که ملاصدرا به ذات الهی نگریسته وبرای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات الهی قائل به اراده ذاتی می شود. در مقابل از نظر شیخ مفید، اراده خداوند، نفس فعل او است. در بندگان اراده حالتی است که بعد از تصور فعل، تصدیق به فایده و ملایمت آن با غرایز و طبایع و سنجش سود و زیان، و تصدیق به رجحان کفه سود بر زیان و اشتیاق و علاقه مفرط، در نفس انسان حاصل میشود که موجب رجحان طرف وجود فعل نسبت به عدمش میگردد، و در نتیجه، قدرت به ضمیمه اراده و اختیار، اعطاء ضرورت به وجود فعلی نموده و آن فعل موجود میشود. حال اگر همان حالتی را که در انسان بعد از مقدمات مزبور، وجود پیدا میکند برای خداوند قائل شویم ناچار باید حدوث آن حالت را قبول کنیم و لازم می آید که خداوند دارای صفت حادث و محل حوادث باشد پس اراده خداوند همان فعل اوست و لاغیر اختلاف این دو اندیشمند ناشی از نگرش متفاوت به این مساله است. ملا صدرا به ذات باری تعالی نگریسته و برای زدودن حدوث و تغییر و تجدد از ذات او قائل به اراده ذاتی می شود ولی شیخ مفید به فعل نگریسته و با تمرکز براین که اراده عامل تحقق فعل است و فعل نیز حادث است برروی اراده حادث باری تعالی اصرار دارد. در نهایت ملاصدرا در مواجهه با نظر شیخ مفید مبتنی بر حدوث اراده، نوعی اراده حادث را نیز می پذیرد و از اراده الهی در دو سطح اراده ذاتی و اجمالی و اراده فعلی حادث و تفصیلی سخن می گوید. در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در کلام شیعه و اهل سنت، بحث اراده الهی و دعا همیشه با توجه به موضوع تقدیر و اختیار انسان مورد بررسی قرار می‌گیرد. در بسیاری از مکاتب اسلامی، خداوند از ابتدا همه چیز را مقدر کرده است، به این معنا که سرنوشت انسان‌ها، زمان و مکان تولد و مرگ، رزق و روزی و همه جزئیات زندگی آن‌ها از پیش تعیین شده است. به‌طور مثال، در قرآن کریم آیات زیادی داریم که نشان‌دهنده علم و حکمت بی‌پایان خداوند است: «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» که به علم کامل خداوند اشاره دارد. همچنین در قرآن آمده است که خداوند بر همه چیز قادراست و همه امور تحت تدبیر او است. با این حال، انسان‌ها در دیدگاه اسلامی دارای آزادی اراده هستند و مسئول اعمال خود می‌باشند. این آزادی به انسان این امکان را می‌دهد که خواسته‌های خود را از خداوند درخواست کند. دعا به‌عنوان ابزاری برای ارتباط با خدا و اعلام نیازها و خواسته‌ها استفاده می‌شود، اما در عین حال، تقدیر الهی تغییر نمی‌کند، مگر اینکه اراده خداوند به شکلی دیگر باشد.همچنین دعا در بسیاری از متون دینی به عنوان ابزاری برای درخواست از خداوند و تغییر شرایط معرفی شده است. مسلمانان معتقدند از طریق دعا می‌توانند خواسته‌ها و نیازهای خود را از خداوند بخواهند و به دنبال تغییر وضعیت خود باشند. حال، تعارض ممکن است به این شکل باشد که اگر همه چیز بر اساس اراده از پیش تعیین شده الهی است، پس چه نیازی به دعا و درخواست از خداوند وجود دارد؟ به عبارت دیگر، اگر خداوند اراده‌ای قطعی و ثابت دارد، چگونه دعا می‌تواند تأثیری بر آن بگذارد؟ در بسیاری از رویکردهای دینی، گفته می‌شود که دعا تغییرات در اراده الهی ایجاد نمی‌کند، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق و آشکار شدن همان اراده از پیش تعیین شده. خداوند از پیش می‌دانسته که شخصی دعا خواهد کرد و این دعا به عنوان بخشی از برنامه‌ریزی کلی او در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر، خداوند از ابتدا اراده کرده که دعاها به نتیجه برسند. در برخی تفاسیر دینی، تاکید بر آزادی انسان در انتخاب و درخواست از خداوند وجود دارد. دعا به انسان این امکان را می‌دهد که با استفاده از آزادی اراده‌اش، خواسته‌های خود را به خداوند بگوید. این امر بر این فرض استوار است که انسان می‌تواند در محدوده اراده الهی تصمیم بگیرد، و دعا راهی است برای تأثیرگذاری بر شرایط. برخی معتقدند که استجابت دعا همواره به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم به نفع انسان است. خداوند ممکن است دعای فردی را مستجاب نکند، اما در عوض به شیوه‌ای که برای خیر او بیشتر مناسب است، پاسخ دهد. این بدان معناست که تغییرات در اراده الهی به خاطر حکمت و خیر بی‌نهایت خداوند است. دعا به خودی خود به عنوان عبادت و ارتباط با خداوند در نظر گرفته می‌شود. در این رویکرد، حتی اگر دعا مستجاب نشود، اهمیت آن در تقویت رابطه فرد با خداوند و تقویت ایمان او است. در بسیاری از دیدگاه‌ها، دعا تغییرات در اراده خداوند به وجود نمی‌آورد، بلکه وسیله‌ای است برای تحقق آنچه که از پیش در اراده الهی بوده است. ملاصدرا تعارض بین دعا و اراده الهی را با تأکید بر اصل "اتحاد علّت و معلول" و "عقلانیت حکمت خداوند" حل می‌کند. او معتقد است که خداوند اراده‌ای کامل و بی‌نقص دارد و هیچ تعارضی بین دعا و اراده الهی وجود ندارد. بلکه دعا به عنوان یک وسیله برای رسیدن به خواسته‌ها و همچن
بررسی و مقایسه دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا در باب رویکرد فلسفی به قرآن کریم با تاکید بر آیات مشترک
نویسنده:
مریم عندلیب؛ استاد راهنما: علی فرهودی؛ استاد مشاور: روح الله ناد علی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وحی به‌عنوان مهمترین آموزه دینی مورد تحلیل و موشکافی بسیاری از فیلسوفان مسلمان قرار گرفته و آنها کوشیده اند با وجود دیدگاههای مختلفی که نسبت به عقل و حدود و قلمرو آن در فهم وحی وجود دارد ،تبیینی عقلانی از وحی ارائه دهند،تا هم حقیقت آن کشف و هم شبهات مربوط به آن رفع شود. ابن‌سینا در مقام برجسته ترین متفکر مشائی و ملا صدرا، بنیانگذار مکتب حکمت متعالیه تبیین ویژه ای از وحی ارائه داده اند،که تاثیر بسزایی بر عالمان وفیلسوفان بعد از خود برجابی گذاشته است. در این نوشته سعی شده است تا دیدگاه این دو فیلسوف در باب رویکرد فلسفی به قرآن کریم باروش توصیفی تحلیلی تبیین شود و با بیان تعریف دقیقی از وحی و عقل و رابطه بین این دو از منظر قرآن ،حدیث وعلما و متکلمان اسلامی مشخص شود که هیچ تعارضی بین این دو وجود ندارد و هر دو دارای یک مقصدند.از جمله نو آوریهای این نوشته بررسی و واکاوی ابعاد مختلف تبیین فلسفی وحی و مبادی فلسفی وحی شناسی از نگاه هرکدام از این دو فیلسوف که شامل عقل فعال،عقل قدسی ، قوه متخیله نبی،عالم مثال واتصال و اتحاد نبی باعقل فعال و ...به طور جداگانه و مقایسه و تطبیق آنها است.دست آوردی که این نوشته به همراه دارد ایجاد برداشتی صحیح از رویکرد فلسفی این دو فیلسوف بزرگ به قرآن و میزان توفیق هرکدام در فهم و تفسیر قرآن کریم -البته در حد وسع این نوشته-می باشد.
مراتبی بودن روش‌ شناسی ملاصدرا در مباحث الاهیات‌ بالمعنی الاخص (باتاکیدبر برهان صدیقین)
نویسنده:
رضوان نجفی؛ استاد راهنما: علی علم الهدی؛ استاد مشاور: رضا رسولی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در یک تقسیم‌بندی عمده و کلی نقادان روش‌شناسی ملاصدرا سه دیدگاه متضاد نسبت به موضوع روش‌شناسی صدرالمتالهین دارند. این دیدگاه‌ها شامل: 1) توتولوژیک یا حشوگویی در ذکر مباحث فلسفی2) التقاط روش تفکرگرایی و فلسفی مشایی با شهودگرایی اشراقی و کلامی. 3) ذکر دیدگاه و اعتقادات مخالف ازسوی صدرالمتالهین. این درحالی است که به‌نظر می‌رسد صدرالمتالهین دارای روش چهارمی به نام « سلسه مراتبی» است. سلسه مراتبی بودن روش صدرالمتالهین متاثر از مبحث تشکیک است که از مبنای معرفت‌شناختی و وجودشناختی او به شمار می‌رود. غرض از سلسله مراتبی بودن روش صدرالمتالهین این است که او در تبیین و شرح مباحث فلسفی فرایند و مراتبی را طی کرده است. ابتدا نظر مخالف را بیان می‌کند سپس در وهله بعد نادرست بودن آن را با ذکر مقدماتی منطقی یا صورت‌ برهان‌هایی قیاسی و استدلالی با استناد به برخی مبانی بدیهی و اولی (ابطال تسلسل، ترجیح بلامرجح، دور، وغیره) و یا حتی با مفرض گرفتن استدلال‌های پیشین فلاسفه مخالف، دیدگاه آنها را رد کرده و بعد به طرح موضوع و تبیین آراء خودپرداخته است. بنابراین صدرالمتالهین در ذکر مباحث فلسفی، ضمن در نظرداشتن دو جنبه بیرونی و درونی دارای یک سیرحرکتی ویژه و کاملا خاص است. این رساله ضمن تبیین و رد سه دیدگاه بیان شده، به تبیین روش چهارم خواهد پرداخت و آن را به روش‌شناسی صدرالمتالهین در مبانی الهیات بالمعنی‌الاخص هم تسری می‌دهد.
  • تعداد رکورد ها : 5168