جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > فلسفه (دانشگاه تهران) > 1399- دوره 48- شماره 2
  • تعداد رکورد ها : 13
نویسنده:
سعید معصومی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تحویل علمی یکی از مسائل مهم فلسفة علم است که به دیگر مسائل آن، از جمله به واقع‌گرایی علمی مربوط می‌شود. در این مقاله با اتخاذ موضعی مشخص دربارة «مفهوم تحویل» و «رویکرد به تحویل» که آن را رویکرد «ساختاری-پیشینی در زمان مشخص» نامیده‌ایم، به بررسی برقراری روابط حدی و روابط ساختاری میان دو نظریه می‌پردازیم. همچنین با فرض واقع‌گرایی ساختاریِ ‌وجودی، بیان صریح جنبة معناشنا‌ختی مسئلة تحویل و فرض برقراری جنبة معرفت‌شنا‌ختی آن، به دو اشکال که به رویکرد ساختارگرایانه وارد شده است، پاسخ می‌دهیم؛ این دو اشکال، یکی اشکال ناشی از قضیة شفنر است و دیگری، اشکال هستی‌شناختی نامیده شده است. همچنین نشان می‌دهیم هیچ‌یک از اشکالات به رویکرد ساختاری-پیشینی در زمان مشخص وارد نیست. همین‌طور استدلال می‌کنیم که ادعای قضیة شفنر به رویکرد ساختارگرایانه، به معنای عام هم وارد نیست، و اشکال هستی‌شناختی هم تنها به بهای هزینة گزاف فرض‌های متا‌فیزیکی نه‌چندان مقبول وارد می‌شود؛ یعنی تنها بر اساس فرض‌های متا‌فیزیکی‌ای چون جوهر، این‌بودن، ویژگی ذاتی، خودبودگی یا چیزهایی شبیه به این‌ها، که بر اساس آن‌ها بتوان بین امور تمایز برقرار کرد، می‌توان اشکال را وارد دانست؛ فرض‌هایی که هزینة قبول آن‌ها بیش از قبول رویکرد ساختارگرایانه است.
صفحات :
از صفحه 197 تا 219
نویسنده:
فاطمه رجبی ، محمد علی رجبی ، شهرام پازوکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله بر بحث استطرادی گادامر دربارة چیستیِ وصف «کلاسیک» برای آثار هنری و ادبی تمرکز می‌شود و با شرح آن، به عنوان نمونه‌ای که نحوة حضور و وجود امر تاریخی را در میانة زمانی‌بودن و داعیة حقیقت فرازمانیِ آن، به نحو بارزی نشان می‌دهد، کوشش می‌شود تا معنا و چگونگیِ تحققِ آنچه گادامر با استناد به هایدگر، وجود «تاریخ‌مند» یا نحوة وجودِ «تاریخ‌مندی» می‌نامد، به‌روشنی و وضوح درآوریم. گادامر برای آثار کلاسیک، هم‌زمان دو وجه «تاریخی» و «فراتاریخی» قائل است؛ بدین معنی که این آثار با وجود تحقق در گذشته، حضور و استمرارِ فرازمانی در تمامی اعصار دارند. از این حیث، گادامر تداوم امر کلاسیک را بیش از همه، مثالی آشکار از پیوستگی سنت می‌داند که همواره از گذشته با زمان حال پیوند دارد. در خلال این بحث روشن خواهد شد که فهم گادامر از تاریخ‌مندیِ حقیقت، همچنین فهم او از نحوة داعیه‌داریِ حقیقت برای اثر هنری، و نیز نحوة نسبت دادنِ حقیقت به سنت تاریخی، به چه معنا از یک سو گرفتار فرض متافیزیکی یک عرصة فراتاریخی و ادعای ساده‌انگارانة عقلانیتِ بی‌نسبت با واقعیت سنت تاریخی و حجیت خاص آن نمی‌شود و از سوی دیگر، به دام نسبی‌انگاری تاریخی و اصالت تاریخ نمی‌افتد و می‌تواند حضور پایدار حقیقت را در تاریخ نشان دهد.
صفحات :
از صفحه 67 تا 87
نویسنده:
احمد رجبی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این نوشتار کوشیده‌ایم رویکرد انتقادی هرمنوتیک فلسفی گادامر به هایدگر را دربارة سنت و زبان متافیزیک از طریق بنیادیابی آن در تلقی متفاوت این دو متفکر از مسئلة تناهی حقیقت تفسیر کنیم. مقصود از تناهی حقیقت در اینجا، تأکید بر دسترس‌ناپذیری بنیاد پدیداریِ پدیدار و عدم امکان بنیان‌گذاریِ حقیقتِ هستی‌شناختی بر حضور مطلق در بی‌واسطگی یا وساطت تام است. در این نوشتار می‌کوشیم بر اساس تفسیری اجمالی از تناهی رویداد حقیقت در اندیشة متأخر هایدگر ذیل مفهوم رویدادگی، نشان دهیم که گادامر چگونه ایدة محوری هایدگر، یعنی بی‌بنیادی و پوشیدگیِ رویداد حقیقت و به‌ویژه دسترس‌ناپذیریِ آن را برای مفاهیم متافیزیکی ذاتاً متحول ساخته است و با نفیِ آغازگاه فراروندة اندیشة هایدگر از متافیزیک، آن را چگونه به مفاهیم متافیزیکی بازمی‌گرداند؛ از این طریق که گادامر مفهوم رویدادگی هایدگری را با رجوع به فلسفة هگل، بر اندیشة این‌همانی میان حقیقت و کل، و نیز با تفسیر کل به مثابة تاریخ روح، ذیل نظریة تاریخ تأثیر و تأثر تفسیر می‌کند و با رجوع به بحث چشم‌انداز و افق در پدیدارشناسی ادراک حسی هوسرل، تناهیِ حقیقت را به منزلة وحدت‌بخشیِ تام‌شوندة همواره اتمام‌ناپذیر در گفت‌وگو میان فهم و سنت می‌فهمد.
صفحات :
از صفحه 43 تا 65
نویسنده:
حامد روشنی راد ، مهدی قوام صفری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
علوم ریاضی، طبیعی و الهی، علومی متمایز، اما هم‌زمان واجد نوعی وحدت­اند؛ این نه وحدتِ جنسی، بلکه به تبعِ وحدتِ خاصِ معنایِ وجود، ساختاری ویژه است که وحدتِ بالنسبه یا وحدتِ به تقدّم و تأخّر نامیده می­شود. این ساختار از طرفی عاملِ تمییزِ صناعاتِ علمی و ممانعت از خلطِ آن­هاست و از طرفی، ضامنِ تمامیّت و یکپارچگیِ فلسفه است. بر اساس این فهم از وحدت، «فلسفه» نخست بر الهیّات اطلاق می­شود، سپس بر طبیعیّات و سپس، در نسبت با الهیّات به تقدّم و تأخّر، بر سایر علوم اطلاق می­شود­؛ هر دانش نیز واجدِ بخش­هایی است که با همین قاعده ترتیب یافته‌اند و شبکۀ نظام علوم را قوام می­دهند. در این مقاله به شیوۀ دستیابیِ ارسطو به این وحدتِ ویژه خواهیم پرداخت. ارسطو در کتبِ مقدّماتیِ متافیزیک، نخستدر آلفای بزرگ، حکمت را به شناختِ علل و مبادیِ نخستین تعریف می­کند، در آپوریای اولِ کتاب بتا مبتنی بر این تعریف، سرگشتگی میانِ وحدت و کثرتِ حکمت را نشان می­دهد؛ در گام بعد، در کتابگاما، برای رفع این سرگشتگی، نظریۀ خاصِ خود، یعنی ساختار واحد در کثیرِ حکمت را با توسل به این وحدتِ ویژه تثبیت می­کند؛ بنابراین، آنچه «متافیزیک اعم» نامیده می­شود، در حقیقت نه دانشی واحد و جدا از سایرِ علوم، بلکه به مثابۀ دانشی مرتبۀ دوم و مقوّمِ نظامِ علوم، تنها در ضمنِ کثرتِ علوم تحقق خواهد داشت.
صفحات :
از صفحه 89 تا 110
نویسنده:
سید احمد حسینی ، مریم تبریزی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقالۀ حاضر به ارائۀ تقسیم‌بندی جدیدی از معقولات اولی و معقولات ثانی در نظام فلسفی ابن سینا می‌پردازد و می‌کوشد بر اساس این تقسیم‌بندی جدید، جایگاه واقعی مفاهیم فلسفی را در نظام فلسفی ابن سینا نشان دهد. در دیدگاه رایج که به ابن سینا هم نسبت داده می‌شود، معقولات به دو دستۀ کلی معقولات اولی و معقولات ثانی تقسیم می‌شوند؛ که معقولات ثانی نیز خود به دو دستۀ معقولات ثانی منطقی و معقولات ثانی فلسفی تقسیم می‌شوند. در این مقاله بر اساس استدلالاتی که همگی در آثار ابن سینا ریشه دارند، نشان داده می‌شود که او در نظام فلسفی عقل‌گرایانۀ خود، نه‌تنها مفاهیم فلسفی را معقول ثانی نمی‌داند، بلکه اولی‌تر از هر مفهوم اولی می‌داند. ابن سینا با پذیرش درک اولیّات در مرتبۀ عقل بالملکه، نیاز به مفاهیم پایه و اولیه، درک مفهوم وجود توسط انسان معلق و نیاز به مفهوم وجود برای درک مفاهیم، نشان می‌دهد که مفاهیم فلسفی را معقول اول می‌داند؛ بنابراین، معقولات اولی از منظر ابن سینا به دو دسته تقسیم می‌شود: معقولات ماهوی و معقولات فلسفی؛ اما معقولات ثانی برای ابن سینا تنها مفاهیم منطقی را شامل می‌شوند. صراحت و ساختار مباحث ابن سینا به گونه‌ای است که اشکالاتی همچون بدیهی‌بودن مفاهیم فلسفی و نه اولی‌بودن آن‌ها و نیز اولی‌دانستن مفاهیم فلسفی توسط متأخران، خوانش ارائه‌شده در این مقاله را تضعیف نخواهد کرد.
صفحات :
از صفحه 23 تا 42
نویسنده:
محسن ابراهیمی ، رضا صادقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دیدگاه پرایس در بحث ادراک حسی مبتنی بر داده‎های حسی و نظریۀ آشنایی راسل است. او بین معرفت به داده‌های حسی و پذیرش حسی تمایز می‌گذارد. از نگاه او، باور به جهان خارج در طی این دو مرحله صورت می‌گیرد. داده‌های حسی حالات ذهنی هستند که موضوع شهود مستقیم و خطاناپذیر هستند و پذیرش حسی نیز نوعی عمل شبه ‌شهودی است. دیدگاه پرایس نمونه‌ای از «نظریۀ توجیه در بادی امر» در مبناگرایی درون‌گرایانه است که با دیدگاه معرفت‌شناسانی مانند چیزم، پالک و بونجور قابل مقایسه است. بسیاری از منتقدان، چنین دیدگاهی را خوش‎بینانه و نمونه‌ای از مبناگرایی جزم‌‌اندیش معرفی می‌کنند که مبتنی بر یک پیش‌فرض صرف، در باور به جهان خارج است. با این حال، چیزم با تکیه بر مفهوم «خود نمایانگری» دیدگاه او را اصلاح و تعدیل می‌کند. بونجور نیز با توجه به مسئلة انفعال در ادراک حسی و با تکیه بر استدلال بهترین تبیین، مبنایی برای دفاع از معرفت به جهان خارج فراهم می‌کند. حاصل این دفاعیات، نشان از لزوم توجه به معرفتی متفاوت از معرفت گزاره‌ای، یعنی معرفت حضوری و نقش استدلال عقلی در باور به جهان خارج است. این توجه، به این شکل است که حقیقت معرفت، مشتمل بر جنبة حکایتگری از معلوم خودش است و با توجه به این جنبه، در صورت فرض سلامت حواس، آشکارشدن پدیدار حسی گواهی ابتدایی بر واقعیت خارجی است که از آن حکایت می‎کند و استدلال، بهترین تبیین دلیلی است که با کمک آن، این گواه در بادی امر، تبدیل به دلیل مناسب برای باور به جهان خارج می‌شود.
صفحات :
از صفحه 1 تا 21
نویسنده:
نرگس زرگر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
جستار حاضر در پی ارائۀ تبیین روشنی از تفکیک علم و وجود ذهنی، از منظر جوادی آملی، به منظور حل برخی مشکلات شناخت‌شناسی مبتنی بر حکمت متعالیه است. یافته‌های مقاله را می‌توان چنین برشمرد: 1. ضمن اینکه علم همواره حضوری است، حصولی‌بودن علم مربوط به وجود ذهنی است. وجود ذهنی وجودی ظلّی دارد و در پرتو علم موجود می‌شود، چراکه حصول حقیقت علم افاضه است از سوی خداوند. علم و وجود ذهنی هر دو قیام صدوری به نفس دارند؛ 2. ماهیت معلوم ‌بالذاتِ درجۀ اول، خودِ علم است؛ اما ماهیت معلوم ‌بالذاتِ درجۀ دوم، ماهیت شیء معلوم و موجود به وجود ذهنی است؛ 3. هنگامی که نفس به آن مرتبه می‌رسد که نور علم در آن می‌تابد، نور قوی، همان وجود علم است و در پرتو آن نور، نفس یک علم ظلّی همراه با صورت ذهنی، متناسب با ماهیت شیء خارجی در ذهن صادر می‌کند؛ 4. حصول علم حصولی مبتنی بر علم حضوری است؛ نفس در این هنگام با دو دشواری مواجه است: نخست، توان نفسانی انسان (که به ‌تناسب آن)، نور علم به چه درجه‌ای از قوّت به او افاضه شده است؛ دوم، ضرورت تبدیل علم حضوری خویش از موجود خارجی به علم حصولی؛ 5. پس، احتمال خطا در علم حصولی، برخلاف علم حضوری، وجود دارد؛ از این‌رو، فاعل شناسا ادعای قطع و جزم بی‌اساس ندارد.
صفحات :
از صفحه 111 تا 129
نویسنده:
روح الله سوری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ذات الهی از نگاه عارفان «وجود لابشرط مقسمی» است که به­سبب عدم تناهی و عدم تعیّنش، هیچ­گونه ادراکی نمی­پذیرد. پیامد ادراک­ناپذیری ذات، حکم­ناپذیری اوست که ازسوی عارفان تصریح شده است. نفی ادراک و حکم از ذات الهی با مشکلات مهمی روبه‌روست؛ مانند 1. پرستش­ناپذیری ذات؛ 2. تقابل با متون دینیِ گویای ادراک؛ 3. تقابل با بایستگی برخی احکام مانند «موجودبودن». برخی عارفان برای رهایی از مشکلات یادشده ادراک اجمالی ذات را پذیرفته و برهان­های ادراک­ناپذیری را به ادراک تفصیلی منصرف ساختند. ادراک اجمالی از نگاه ایشان سه تفسیر مهم دارد که همگی می­کوشند ادراک بی­واسطۀ ذات را به­ گونه­ای که متعلَّق ادراک، مستقیماً خود ذات باشد، توجیه کنند؛ اما برپایۀ عدم تناهی ذات، ادراک بی­واسطۀ آن، حتی به­ گونۀ اجمالی نیز نارواست. این پژوهش با تقسیم ادراک به «بی­واسطه» و «باواسطه»، چنین معتقد است: تحلیل فیض منبسط و مقام احدیت، و کشف نیاز آن­ها به حقیقتی ورای خویش، گونه­ای ادراک باواسطه از ذات به ­دست می­دهد که در قالب مفهوم­های اشاره‌کننده گزارش می­شود. متعلَّق این ادراک، خود ذات نیست؛ تا از سوی برهان­های ادراک­ناپذیری نفی شود. متعلق این ادراک، برون­نمایی­ای است که فیض منبسط و مقام احدیت، نسبت به ماورای خویش (ذات الهی) دارند؛ این برون­نمایی به ­مثابۀ ادراک باواسطۀ ذات قلمداد می­شود.
نویسنده:
علیرضا فرجی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رابطۀ ذهن و زبان که امروزه بیشتر با نگاه فیزیکالیستی بررسی می‌شود، ارتباطی پرسش‌برانگیز است. دانشمندان عصب‌شناسی و فیزیولوژیست‌ها، این ارتباط را بیشتر با کاوش بر روی مغز انسان بررسی می‌کنند. فیلسوفان به نحو ویژه و با روش فلسفی، از نگاه هستی‌شناختی و معرفت‌شناسانه، این ارتباط را می‌سنجند و روان‌شناسان بر پایۀ ساخت و کار ذهن و روان انسان این کار را انجام می‌دهند. ادموند هوسرل، فیلسوف پدیدارشناس، باور دارد که زبان ابزاری برای انتقال معانی‌است و نه بیشتر. برای وی ذهن ارجحیت و محوریت دارد. ذهن مأوای معانی ایدئالی‌است که نه‌تنها آن را به شکل کامل دربرگرفته‌اند، بلکه محتوای بیان، از نوع زبانی آن نیز چیزی خارج از معانی ایدئال نیست؛ به همین دلیل، هوسرل تلاش می‌کند خلوص بیانی زبان را در امر ایدئال و امر ذهنی جست‌وجو کند. از سوی دیگر، به نظر هوسرل، منطق مورد سوء برداشت قرار گرفته و می‌بایست با روشی نوین که به زعم وی، افزودن حیث التفاتی‌است، بازتعریف شود؛ به همین دلیل، حیث التفاتی بر فرآیند شکل‌گیری اندیشه و طرح هوسرل، یعنی پدیدارشناسی استعلایی که مشتمل بر بحث منطق، ذهن و زبان می‌شود، سیطره یافته است. در این پژوهش تلاش می‌کنیم با تمرکز بر ارتباط میان ذهن و زبان، بنیان این فرآیند را تحلیل کنیم.
صفحات :
از صفحه 155 تا 174
نویسنده:
محمد ملائی ایولی ، محسن فهیم ، مجتبی جعفری اشکاوندی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
قاعدۀ الواحد، به عنوان یکی از مهم‌ترین قواعد فلسفی، در جهت تبیین پیدایش کثرات عالم از واحد همواره مورد توجه فلاسفه بوده است. اغلب فلاسفه مفاد آن را پذیرفته و برخی از متکلمان نیز منکر آن بودند. پذیرش قاعدۀ الواحد و اعتقاد به مبدأ واحد برای همۀ موجودات کثیر، فیسلوف را به مسئلۀ چگونگی صدور کثرت از خداوندی که از جمیع جهات واحد است، رهنمون می­سازد. در این میان، توماس آکوئیناس و ملاصدرا نیز بر مبنای مبانی فلسفی و وجودشناختی خود، دیدگاه‌های خویش را دربارۀ آن بیان کرده‌اند. اینکه چگونه موجودات کثیر از واحد بسیط نشئت گرفته‌اند، ذهن هر دو را به خود مشغول کرده است و باید همچون دیگر فلاسفه راهی برای آن می­یافتند. این مقاله در نظر دارد با مطالعۀ آثار توماس و ملاصدرا و شارحان و محققان به شیوۀ تحلیلی و پژوهشی، نظر دو فیلسوف را دربارۀ قاعدۀ الواحد بررسی کند تا مشخص شود آیا آن دو به اصل قاعده اعتقادی دارند؟ دلایل ردّ یا پذیرش قاعده از نظر آنها چیست؟ هرکدام چگونه پیدایش کثرات از واحد را توجیه می­کنند؟ توماس بر مبنای وجودشناختی خود به انکار قاعده پرداخته است و قائلان به آن را مورد انتقاد قرار می­دهد؛ اما ملاصدرا با پذیرش اصل قاعده، به ترمیم آن پرداخته و بر اساس مبانی فلسفی خود، طرح نوینی از آن ارائه داده است.
صفحات :
از صفحه 221 تا 241
  • تعداد رکورد ها : 13