جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > فلسفه (دانشگاه تهران) > 1400- دوره 49- شماره 2
  • تعداد رکورد ها : 12
نویسنده:
محمد دانش نهاد ، محمدحسن وکیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
عدم تطابق ذهن و خارج یکی از مباحث چالشی است که بسیاری از حکما آن را نمی‌پذیرند و شاید غالب حکما بر این امر متفق باشند که همان چیزی که انسان ادراک می‌کند، مطابق با واقع است. همان‌طور که تطابق عوالم با یکدیگر به دنبال اثبات این‌همانی میان وجود سافل و وجود برتر است، تطابق ذهن و عین نیز به دنبال اثبات اتّحاد میان ذهن و عین است. در این پژوهش ابتدا نظریۀ تطابق عوالم و تطابق عین و ذهن و اشکالات هر یک به تفصیل مطرح می‌شود که از جملۀ آن‌ها پیش‌فرض‌های نادرستی همچون واقعی دانستن امور محسوس و واقعی ندانستن امور نامحسوس و یا اشکالاتی است که بر تقسیم حمل به اولی و شایع وارد می‌شود و پس از آن، ارکان نظریۀ عدم تطابق ذهن و عین در سه بخش به تفصیل تقریر می‌گردد و در نهایت، نقش نظریۀ عدم تطابق در عوالم ماده، مثال، عقل و تجرد الوهی بررسی می‌شود. از جمله نتایج تحقیق از این قرار است: 1. دلیلی بر تطابق عوالم و تطابق ذهن و عین وجود ندارد، بلکه چنین تطابقی بر اساس اصاله الوجود محال است؛ 2. ارکان نظریۀ عدم قول به تطابق را اموری همچون ارتباط حقایق و وجودات با یکدیگر بر اساس اصالة الوجود نه تطابق وجودات با یکدیگر، تشکیک وجود، وجود واقعیت و بی اعتبار نبودن ادراکات انسانی تشکیل می‌دهد؛ 3. نظریۀ عدم تطابق ذهن و عین در رابطه با برخی از اقسام علم حضوری مطرح می‌شود؛ 4. نظریۀ عدم تطابق، اختصاصی به عالم ماده ندارد؛ بلکه شامل عوالم مثال، عقل و تجرد الوهی نیز می‌گردد.
صفحات :
از صفحه 93 تا 110
نویسنده:
علیرضا فرجی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هوسرل بر این باور است که «خود» یا «سوژه» محور هرگونه فعلِ آگاهی و به‌ویژه شناخت است. به باور وی در هر عمل آگاهی، از یک‌سو قطب «اگو» (خود) و در سمت مقابل آن، عین یا ابژه را می‌توان تشخیص داد. خود سوژۀ این‌همانی است که در همۀ اعمال فرآیند یکپارچۀ آگاهی عمل می‌کند؛ از این‌رو، مرکز یگانه‌ای است که هرگونه کنشِ آگاهی را صورت می‌دهد؛ یعنی مرکز همۀ تأثیر و تأثرها، ادراکات، لذت‌ها، رنج‌ها و هرگونه حالت موجود در آگاهی به حساب می‌آید؛ اما سارتر، به‌رغم تأثیرپذیری انکارناپذیر از هوسرل، به تقابل با برداشت وی از «خود» پرداخته است و خودی را که هوسرل با چنان شرایطی، استعلایی می‌پندارد، به نقد کشیده است. به نظر سارتر، خود صرفاً متشکل از حالات محض انتزاعی نیست که با سوژۀ استعلایی محض برابری کند، بلکه خود یا «من» بیرون از امر استعلایی صرف و در میان جهان واقع وجود دارد و به واسطۀ آزادی و حق انتخاب که نشان از جنبۀ اگزیستانسیال آن دارد، به تعالی می‌رسد. با وجود این، هم‌صدا با هوسرل، «حیث التفاتی» آگاهی را بنیان کنش‌های آگاهانۀ «خود» می‌داند. در این پژوهش تلاش می‌کنیم «خود استعلایی» مورد نظر هوسرل را تحلیل و انتقادات سارتر را بر آن بررسی کنیم.
صفحات :
از صفحه 153 تا 170
نویسنده:
لاله حقیقت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سهروردی فاعلیت خداوند را بالرضا می­داند؛ طبق این نظر، علم الهی مبدأ فیضان همۀ موجودات به وجه نظام کلی در همۀ عالم است و معلول، هرگز هویتی جدا از هویت علم او ندارد و این وابستگی عین­الربط به علت است. این نوشتار درصدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی نقش جایگاه نظام مفاهیم سهروردی، یعنی تقسیمات معقول اولی و ثانی، و چگونگی حمل مفاهیم ذهنی بر امور خارجی را در تبیین فاعلیت بالرضای نورالانوار روشن و از این طریق دیدگاه فلسفی وی را دربارۀ فاعلیت بالرضا، بر اساس شالوده و محکمات تفکرش نقد کند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که آیا دیدگاه سهروردی در باب فاعلیت بالرضای نورالانوار با بیانات او دربارۀ نظام معقولات و احکام مطروح آن سازگاری دارد یا نه؟ مطابق نتایج این جستار، عدم تفکیک مفاهیم و معقولات ثانی منطقی و فلسفی در فلسفۀ سهروردی و معیار­هایی که دربارۀ اعتبار مفاهیم و چگونگی حمل آن­ها بر امور خارجی ارائه می‌کند، نحوۀ تبیین «علم الهی» را که اساس اعتقاد به فاعلیت بالرضای نورالانوار است، با خدشه­ای جدی مواجه می­سازد و از این‌رو دیدگاه سهروردی در باب فاعلیت بالرضای خداوند نمی­تواند تبیینی متقن و صحیح مطابق نظام فلسفی او داشته باشد.
صفحات :
از صفحه 77 تا 92
نویسنده:
سید امیرعلی موسویان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رابطۀ جهت و زمان نسبت پیچیده‌ای است. استدلال‌های ارسطو دربارۀ موجبیت‌گرایی عمدتاً متمرکز بر مقولۀ زمان به جای علیت است. مسئله دربارۀ عبارت را می‌توان ناشی از تأملات ارسطو دربارۀ زمان و صدق به شمار آورد. از تأکید ارسطو بر «ضرورت به‌هنگامِ بودن» که در این مقاله بیان خواهد شد و تبیین آن به‌صورت نفی ضرورت مطلق، دست کم می‌توان سه نتیجه گرفت: 1. ورود بحث زمان به موجّهات و در نهایت، تحول در سطوح بحث از اصل موجبیت و رخدادهای منفرد آینده؛ 2. اهمیت پیامدهای نظریۀ صدق ارسطو در نفی یا ایجاب اصل موجبیت بر اساس نسبت صدق و زمان؛ 3. تفکیک بنیادی ارسطو میان ضرورت مشروط و مطلق که موجب فهم بهتر حوزه‌های گوناگون هستی و شناخت از جمله تفاوت‌های قلمرو تحت و فوق قمر می‌شود. استنتاج ضرورت یک چیز از صدق آن نشان می‌دهد همان‌گونه که صدق نزد ارسطو در گرو مطابقت با واقع است، مفهوم ضرورت را نیز باید به‌عنوان وصف واقع یا واقعیت فهمید. پیوند میان صدق، ضرورت و فعلیت حاکی از آن است که به‌آسانی نمی‌توان واقعیت به فعلیت درنیامدۀ ناظر به آینده را قلمرو صدق، ضرورت پیشینی و سرانجام موجبیت‌ تام دانست. سعی این نوشتار بر آن است که مرز و تمایز اندیشۀ ارسطو دربارۀ ضرورت با جبر و تعیّن‌باوری علّی در جایگاه پرسش اصلی مقاله روشن‌تر شود و شواهد لازم به‌منظور اثبات این فرق در مباحث فصل نهمِ دربارۀ عبارت جست‌وجو شود.
صفحات :
از صفحه 189 تا 211
نویسنده:
زهرا زرگر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سه جریان اصلی در فلسفۀ علم فمینیستی وجود دارد: تجربه‌گرایی فمینیستی، نظریۀ موقعیت‌مندی معرفت، و معرفت‌شناسی پست‌مدرن. ساندرا هاردینگ فیلسوف علم فمینیست، تلاش می‌کند نظریۀ موقعیت‌مندی معرفت را به طریقی تفسیر کند که نسبت به انتقادات پست‌مدرن ایمن باشد. این گرایش هاردینگ در دیدگاه او دربارۀ تکثرگرایی علمی نیز دیده می‌شود. از آراء هاردینگ در دفاع از تکثرگرایی علمی می‌توان دو استدلال متمایز استخراج کرد: استدلال اول بر مبنای مفهوم «عینیت قوی»، و استدلال دوم در دفاع از «جهانی از علم ها». استدلال مبتنی بر عینیت قوی برگرفته از نظریۀ موقعیت‌مندی معرفت است که طبق آن منظر گروه‌های حاشیه‌ای واقعیات جهان را با تحریف کمتری بازنمایی می‌کنند. از طرف دیگر استدلال به نفع جهانی از علم‌ها متأثر از گرایش‌های پست‌مدرن هاردینگ، و مبتنی بر فرض رابطۀ قوام‌بخشی متقابل جامعه و علم است. اگرچه هاردینگ هر دو استدلال را به نفع تکثرگرایی علمی به کار می‌برد، اما این دو استدلال به دو نوع متفاوت از تکثرگرایی علمی منتهی می‌شوند. این دوگانگی محصول تعارض‌های موجود میان نظریۀ موقعیت‌مندی معرفت و معرفت‌شناسی پست‌مدرن است. در مقالۀ زیر مواضع تناقض‌آمیز تکثرگرایی علمی هاردینگ دربارۀ دو مسئلۀ «واقع‌گرایی و ناواقع‌گرایی علمی»، و الگوی «تعاملات اجتماعی در جامعۀ علمی» بررسی می‌شود.
صفحات :
از صفحه 111 تا 132
نویسنده:
علیرضا حسن پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تلقی هیوم از جوهر نفسانی و این‌همانی شخصی حاصل ادعای تجربه­گرایانۀ او مبنی بر ابتنای تصورات بر انطباعات و رویکرد توده­ای او به ماهیت ذهن است. او بر همین اساس، وجود ذهن یا نفس را به‌عنوان حامل و موضوع ادراکات، مشکوک اعلام می­کند و در نتیجه با مسئلۀ ملاک این‌همانی شخصی مواجه می­شود. او ملاک استمرار آگاهی و آگاهی از گذشته را که مبتنی بر اعتقاد به جوهر نفسانی است در ایجاد تصور این‌همانی شخصی ناکافی می­داند و مورد انتقاد قرار می­دهد؛ اما در عین حال قائل است به اینکه آگاهی از گذشته و حافظه به‌عنوان نگهدارندۀ ادراکات گذشته به واسطۀ نسبت­های شباهت و علیت، عمل قوۀ تخیل را در درک و فرض و کشف این‌همانی شخصی تسهیل می­کنند. او سرانجام ادعا می­کند که این‌همانی شخصی جعلِ قوۀ تخیل و اثبات‌ناپذیر و بدون ملاک است. آنچه در مورد رویکرد هیوم به مسئلۀ این‌همانی شخصی اهمیت دارد، این است که این رویکرد عمدتاً معرفت‌شناختی است نه هستی­شناختی؛ و این امر با نظر به مبانی تجربه­گرایانه و تصریحات او واضح به نظر می‌رسد، اما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مقاله سعی شده از منظری معرفت­شناختی به دیدگاه او بنگریم و نشان دهیم که هیوم را نمی‌توان به‌سادگی منکر این‌همانی شخصی به معنای هستی­شناختی دانست؛ زیرا طبق مبانی او اصولاً امکان بحث هستی­شناختی دربارۀ این‌همانی شخصی وجود ندارد.
صفحات :
از صفحه 21 تا 37
نویسنده:
معصومه معتمدی ، ویدا نوروزبرازجانی ، افرا غریب‌پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از دیرباز مفاهیم اساسی معماری در حال نقد و بررسی‌اند؛ زیرا با تغییر زمان دچار دگرگونی شده‌اند. یکی از این مفاهیم اساسی در معماری، فرم است. فرم در هر نگرش و روشِ طراحی معماری تأثیرگذار است و یکی از مشکلات آن، تعدد معنی و نبود تعریفی واحد است؛ سوای اینکه مشخص‌نبودن مفهوم اصلی آن، در ارتباط مستقیم با ندانستنِ سرچشمۀ آن است. اگرچه بسیاری از مطالعات، به‌ویژه در طراحی معماری، به روش‌های تولید فرم یا تفسیر پروژه‌های انجام‌شده پرداخته‌اند، اما بدون شک نپرداختن به خود مفهوم فرم، بخش مهمی از درک معماری را محدود و ناقص می‌کند. بر این اساس، این پژوهش با هدف دستیابی به مفهوم فرم، در تلاش است تا این مفهوم را در طراحی مورفوژنتیک، با رجوع به مبانی نظری آن بررسی کند و سعی دارد پاسخ‌گوی این پرسش باشد که معنی فرم در طراحی مورفوژنتیک چیست و ریشۀ این مفهوم از کجاست؟ این تحقیق به‌لحاظ ماهیت پژوهش، کیفی است که نوع آن تاریخی-تطبیقی و به‌لحاظ قصد از پژوهش، تفسیری است. بدین‌سان یافته‌های آن در دانش‌افزایی و درک صحیح‌تری از موضوع مورد مطالعه به کار می‌آید؛ بنابراین، نتایج آن خالص و منطق پژوهش استقرایی است. این پژوهش نشان می‌دهد که مورف طراحی مورفوژنتیک، برگرفته از برداشت‌های مورفوجنسیس در زیست‌شناسی است؛ اما برخلاف تصورات موجود که سرچشمۀ فرم طراحی را در زیست‌شناسی می‌دانند، این مفهوم ریشه در نظریۀ ارسطو دارد و فرمی که در آن استفاده می‌شود، از هیلومورف ارسطو برداشت شده است و ارتباط مستقیمی بین این دو وجود دارد.
صفحات :
از صفحه 171 تا 188
نویسنده:
سیدمصطفی میرباباپور ، یوسف دانشور نیلو
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
علت اعدادی یا معد در فلسفۀ اسلامی به‌عنوان علت غیرحقیقی شناخته می‌شود که معلول هیچ وابستگی وجودی به آن ندارد، ولی زمینه‌ساز پیدایش معلول است. حقیقت و ویژگی‌های علت اعدادی کاملاً روشن نیست. فلاسفۀ اسلامی مباحث مجمل و پراکنده‌ای در مورد آن مطرح کرده‌اند؛ اما به‌طور منسجم و مفصل به آن نپرداخته‌اند. در این مقاله تلاش می‌شود با مراجعه به منابع اصیل فلسفۀ اسلامی ابعاد مختلف این موضوع در یک ساختار منسجم بیان و نقش معد در پیدایش امور مادی تبیین شود. طبق یافته‌های این پژوهش، معد بنا بر اصطلاح رایج، زمینه‌ساز پیدایش معلول است؛ به این صورت که ماده را برای دریافت صورت جدید آماده و استعداد صورت جدید را در آن ایجاد می‌کند. با اینکه علت اعدادی با علت حقیقی تفاوت‌هایی دارد، مانند اینکه معیت و سنخیت علی- معلولی در آن ضرورت ندارد، اما فرآیند اعداد برای حدوث هر امر طبیعی ضرورت دارد. بدون اعداد معد، هیچ شئ مادی برای تبدیل به شئ جدید ترجیحی ندارد و ایجاد بدون اعداد در عالم ماده مستلزم ترجیح بلامرجح است. با عنایت به اینکه حقیقت اعداد همان تحریک ماده برای برای نزدیک‌شدن به امکان استعدادی است، هر معدی ضرورتاً صرفاً مادی یا نفسی است که با ماده در ارتباط است.
صفحات :
از صفحه 213 تا 230
نویسنده:
غلامرضا حسین‌پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افعال مضمون در سخن، مهم‌ترین و محوری‌ترین افعال در نظریۀ افعال گفتاری به حساب می‌آیند. هر تلاشی برای تکامل یک طبقه‌بندی، باید دسته‌بندی آستین را از افعال مضمون در سخن به پنج مقولۀ اساسی حکمی، توضیحی، کرداری، رفتاری و التزامی به حساب آوَرد؛ اما از نظر سرل، طبقه‌بندی آستین، دسته‌بندی افعال مضمون در سخن نیست، بلکه دسته‌بندی‌های افعالِ جملات انگلیسی مضمون در سخن هستند. بدین‌سان، سرل معضلاتی را در طبقه‌بندی آستین فهرست می‌کند؛ از جمله وجود آشفتگی مداوم میان افعال جملات و اعمال، وجود هم‌پوشانی بسیار میان مقولات، وجود عدم تجانس زیاد در مقولات و غیره. از نظر سرل، بهتر است پنج مقولۀ اِخباری، تحریکی، التزامی، وصف‌الحالی و ایجادی را به‌عنوان انواع افعال مضمون در سخن در نظر بگیریم. همچنین سرل در طبقه‌بندی خود از افعال مضمون در سخن، دوازده معیار و جنبۀ مختلف از طبقه‌بندی ارائه می‌دهد که از میان این دوازده معیار، معیار هدفِ مضمون در سخن را به‌عنوان بنیاد طبقه‌بندی خود برمی‌گزیند که معیارهای جهت تناسب و شرط صداقت، از فروعات آن هستند؛ اما اولاً طبقه‌بندی کاملی از افعال گفتاری، چنان‌که سرل انجام داده است، وجود ندارد و اساساً نمی‌تواند وجود داشته باشد و ثانیاً، در طبقه‌بندی سرل، تبیین دقیقی از هدف مضمون در سخن انجام نشده است. بدین‌سان، بررسی نقادانۀ طبقه‌بندی‌های آستین و سرل از افعال مضمون در سخن، هدف اصلی این جستار است.
صفحات :
از صفحه 39 تا 56
نویسنده:
ارسلان آقاخانی ، محمد رضا حسینی بهشتی ، شمس الملوک مصطفوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ایمانوئل کانت در نقد نیروی حکم عملکرد منطقی حکم ذوقی را بر حسب مؤلفه‌های کیفیّت، کمیّت، نسبت و جهت صورت‌بندی کرده است. وی در تبیین کیفیّت حکم ذوقی، خرسندی و ناخرسندیِ بی‌علقه را متعلق قوۀ ذوق معرفی می‌کند و از این حیث امر زیبا و حکم مربوط به آن را از خوشایندی علقه‌مند حاصل از مطبوع و خیر متمایز می‌سازد. با وجود اینکه کانت معنای علقه را در حوزۀ نقد عملی تبیین کرده است، لیکن در نقد سوم، علقه را «خرسندی از وجود متعلق» تعریف می‌نماید. چنین تعریفی هرگونه امکان ارتباط خرسندی حاصل از امر زیبا با قوۀ میل را نفی می‌کند. با این حال، وی در بندهای 41 و 42 نقد سوم، امکان «علقۀ تجربی و ذهنی به امر زیبا» را مطرح می‌سازد. تمایل به تکرار مواجهه با امر هنری و نیز زیبایی طبیعت از سویی، و احساس خرسندی بی‌علقه نسبت به وجود متعلق از سوی دیگر، تناقضی ظاهری در نسبت علقه با امر زیبا پدید می‌آورد. پژوهش پیش رو در نظر دارد با تشریح معنای علقه و توجه به فرآیند داوری حکم ذوقی، پیچیدگی احتمالی در قرائت تعریف کانت از «علقه» و امکان پیوند آن با امر زیبا در زیباشناسی وی را رفع کند یا دست‌کم روشن‌تر سازد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 20
  • تعداد رکورد ها : 12