جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > متافيزيك > 1399- دوره 12- شماره 30
  • تعداد رکورد ها : 12
نویسنده:
علیرضا فرجی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فرد سولیپسیست بر این باور است که «خودِ» درونی‌اش محور هرگونه تجربه و شناخت است و تنها شناخت او امری قابل‌اتکاء و اصیل می‌باشد. از نظر یک سولیپسیست، جهان پیشِ روی سابجکتیویتة «من» قرار گرفته است و حقیقت آن بستگی به درک من از آن دارد. در واقع، فروکاستنِ جهان به سابجکتیویتة انسان سرآغاز نگرش‌های مبتنی بر سولیپسیسم است؛ ازاین‌رو، بیش‌تر اندیشمندان ریشة آن را غالباً در اندیشه‌های ایدئالیستی می‌جویند. به همین دلیل، مسأله و مشکلی است بر سر راه بیش‌تر فیلسوفانی که تفکرشان رنگ‌وبوی ایدئالیستی دارد. هوسرل و ویتگنشتاین، دو فیلسوف تأثیرگذار معاصر، به‌دلیل جنبه‌های ایدئالیستیِ تفکرشان، همواره با چالش سولیپسیسم روبه‌رو بوده‌اند. با توجه به این‌که این دو فیلسوف دوره‌های گوناگونی را در حیات فکریِ خود طی کرده‌اند، برخوردشان با چالش یادشده تفاوت‌ها و شباهت‌هایی دارد. در این پژوهش، با بررسی و تحلیل بنیان‌های فکریِ هر کدام از این فلاسفه، برداشت آن‌ها از مفهوم سولیپسیسم ژرفکاوی و تطبیق داده شد.
صفحات :
از صفحه 153 تا 167
نویسنده:
محمدابراهیم مقصودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مک‌تاگارت استدلال کرده است که هر تلاشی برای ارائۀ توصیفِ ریاضیِ سازگاری از گذر زمان، محکوم به شکست است. پیچیده‌ترکردن زمان دستوری جملات، تناقض را برطرف نمی‌کند؛ بلکه صرفاً آن را از لایه‌ای به لایۀ دیگر منتقل می‌کند. در این پژوهش، استدلال خواهد شد که می‌توان از بروز تناقض لایه‌لایه در استدلال مک‌تاگارت علیه واقعی‌بودن زمان اجتناب کرد. کافیست سمانتیکی برای پرداختن به عبارات زمان‌دار و یک ترتیب‌گذاری بر صدق آنها در اختیار قرار گیرد. همچنین، استدلال خواهد شد تمایزی، از نوعی که مک‌تاگارت انتظارش را داشت، میان سری‌های الف و ب وجود ندارد. وجود سری الف مستلزم وجود سری ب است. درنهایت متناظرهای نسبیتی سری‌های مک‌تاگارت معرفی خواهند شد و بحث خواهد شد که فضازمان مینکوفسکی برای ساخت مدل سمانتیکی موردنیاز فریمی فراهم می‌آورد برای پرداختن به عبارات زمان‌دار؛ به‌نحوی‌که در آن از بروز تناقض مک‌تاگارتی اجتناب می‌شود. بدین‌ترتیب، نشان داده می‌شود که در مدلی که نسبیت خاص برای توصیف زمان ارائه می‌کند، برخی از مقدمات استدلال مک‌تاگارت کاذب‌اند و درنتیجه استدلال او صحیح نیست.
صفحات :
از صفحه 187 تا 207
نویسنده:
مسعود آلگونه جونقانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارسطو ضمن تأکید بر محاکات به‌مثابۀ عاملی طبیعی در یادگیری بشر، آن را خاستگاه التذاذ هنری برمی‌شمارد؛ اما التزام او به نظریۀ محاکات، به تقلیل اثر هنری به بازنمایی صِرف جهان واقع منتهی نمی‌شود. درواقع، ارسطو صریحاً امر «ناممکن محتمل» را به «ممکن نامحتمل» ترجیح می‌دهد. چنین موضعی مستلزم تصدیق اعتبار جهان ممکن ادبی و قول به خودبسندگی آن است. بدیهی است اتخاذ چنین دیدگاهی متوجه قرائت فرمالیستی نظریۀ ارسطو است که در تقابل با رویکرد ضدفرمالیستی نظریۀ محاکات است؛ درنتیجه این پرسش پیش می‌آید که ارسطو براساس چه تمهیداتی موفق به امتزاج این دو نظریۀ متباین شده و آیا چنین دیدگاهی درنهایت متضمن قول به خودبسندگی اثر ادبی است. به‌همین‌سبب، پژوهش حاضر ضمن خوانش انتقادی جایگاه نظریۀ محاکات در اندیشۀ ارسطو، به تحلیل مفهوم «ناممکن محتمل» می‌پردازد و تلقی ارسطو را از ناممکن محتمل و خودبسندگی اثر ادبی تحلیل و بررسی می‌کند. به‌موجب این پژوهش، مشخص می‌شود که ارسطو ضمن تصدیق استقلالِ اثر ادبی و تأکید بر اعتبار اصل احتمال و ضرورت در شکل‌دهی به منطق درونی اثر، همچنان به بازنمایی جهان واقع قائل است، گو اینکه پایبندی او به اصل بازنمایی مستلزم توجه به ساختار رویدادها و نه محتوای آن باشد.
صفحات :
از صفحه 169 تا 185
نویسنده:
جاوید کاظمی ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نسبت میان مبانی ریاضی و خلّاقیت در طراحی معماری اهمیت فراوانی دارد. براساس دیدگاه معمارانی چون سالینگاروس صرفاً با رجوع به ریاضیات، می‌توان طرحی را ارائه و حتی شهری را بنا کرد؛ اما کانت در کتاب نقد قوۀ حکم، بر آن است که در خلق یک شیء، که بتواند ابژۀ زیبایی‌شناختی باشد، نیازمند یک نابغه هستیم؛ یعنی کسی که براساس ایده‌های نو و نه صرفاً قوانین ازپیش‌موجود، مانند قواعد ریاضی به خلق شیء اقدام می‌کند. در غیر این صورت، سازۀ مذکور نه‌تنها اثر هنری نیست، بلکه ابژۀ زیبایی‌شناختی نیز نیست. به‌این‌معنا که ما نمی‌توانیم حکم خود را دارایِ چنان کلیتی بدانیم که دیگران را نیز دربرگیرد. یعنی نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که دیگران نیز آن لذت را دریافته باشند؛ بنابراین، این سازه‌ها به‌عنوان اموری مطبوع در نظر گرفته خواهند شد؛ نه اموری زیبا. پژوهش حاضر، در پی ارزش‌گذاری میان سبک‌های مختلف معماری نیست و صرفاً خوانشی کانتی از دیدگاهِ سالینگاروس و امثالِ وی در حوزۀ معماری ارائه می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 121 تا 136
نویسنده:
مرتضی روحانی راوری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانت، در مقدمۀ دوم نقد عقل محض، یکی از اهداف خود از نوشتن این کتاب را بازکردن جایی برای ایمان مطرح می‌کند و در بند A822/B850 به طرح سه‌گانۀ «معرفت»، «ایمان» و «عقیده» می‌پردازد و می‌گوید معرفت آن چیزی است که به‌صورت ابژکتیو و سوبژکتیو بسنده است؛ ایمان چیزی است که ازجهت سوبژکتیو بسنده و ازجهت ابژکتیو نابسنده است و عقیده چیزی است که ازجهت سوبژکتیو و ابژکتیو نابسنده است. در این میان، وضیعت متناقض‌نمای ایمان، توجه کانت‌پژوهان را به خود جلب کرده است. در این پژوهش توضیح داده می‌شود که: نخست، ایمان در اندیشۀ کانت چیست و چگونه توجیه می‌شود؟ دوم اینکه نسبت ایمان و معرفت در اندیشۀ کانت چیست؟ و درنهایت توضیح داده می‌شود که فهمِ کانت از ایمان که از آن با عنوان ایمان عقلی محض یاد می‌کند، اگرچه با تعریف ایمان در مسیحیت دارای اشتراکاتی است، بنیان و شالوده‌ای کاملاً متمایز دارد. به‌عبارت دقیق‌تر، کانت معنایی بشری و زمینی (سکولار) از ایمان و دین ارائه می‌دهد که با مضامین اصلی ایمان در ادیان ابراهیمی مانند ایمان به غیب کاملاً متعارض و متضاد است. این نکتۀ مهمی است که برخی از کانت‌پژوهان معاصر به آن توجه نکرده‌اند.
صفحات :
از صفحه 147 تا 152
نویسنده:
محمد مهدی‌پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
علّیت ازجمله مهم‌ترین و مبنایی‌ترین مفاهیمی است که در طول تاریخ فلسفه بدان پرداخته شده است. شاید سرشناس‌ترین فیلسوفی که نام او با مفهوم علّیت گره خورده است، هیوم باشد. تجربه‌گرایی هیوم او را ملزم می‌کرد تا به مفاهیم موجهاتی بدگمان باشد و ازاین‌رو، در پی آن باشد تا این مفاهیم را از هستی‌شناسی خود حذف کند. تلاش او بی‌ثمر نماند. با چالشی که او پیش روی تصور کلاسیک از علّیت گذاشت، تصور رابطۀ علّی به‌مثابۀ رابطه‌ای ضروری به حاشیه رفت و اکنون عموم فیلسوفان تحلیلی معاصر این طرز تلقی هیومی از جهان را پذیرفتند؛ طرز تلقی‌ای که به موزاییک هیومی شهرت دارد. باوجوداین، اقلیتی از فیلسوفان هستند که همچنان از تصور کلاسیک یا ارسطویی از علّیت دفاع می‌کنند. در این پژوهش سعی شده است در ابتدا به‌کمک آرای جان هیل و چارلز مارتین، مبانی دیدگاه هیومی معرفی شوند و سپس، با توسل به آرای ایشان، دیدگاه ارسطویی بدیل توضیح داده شود. در قدم بعد، علاوه‌بر نشان‌دادن مبنای دیدگاه هیل و مارتین در نگاه ارسطویی آنها به علّیت، دلیلی را برای رجحان دیدگاه ارسطویی نسبت به دیدگاه هیومی ارائه می‌دهد. در پایان نیز نشان خواهد داد که اگر نگاه ارسطویی به علّیت را بپذیریم و در فلسفۀ ذهن، دیدگاه دوگانه‌انگاری جوهری تعامل‌گرا را برگزینیم، بهترین گزینۀ پیش روی ما دیدگاه دوگانه‌انگاری جوهری غیردکارتی جاناتان لو است.
صفحات :
از صفحه 65 تا 85
نویسنده:
رضا کورنگ بهشتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از زمینه‌های ظهور زیبایی‌شناسی مدرن یا «استتیک» در دورة موسوم به روشنگری، حکم به استقلال قلمرو امر زیبا از قلمروهای خیر و حقیقت بوده است؛ اما در فلسفة غرب پیش‌مدرن، یعنی در دورة یونان باستان و قرون وسطی، زیبایی مستقل از خیر و حقیقت فهم و تبیین نمی‌شد. ایدة پیوند زیبایی با خیر و حقیقت در مسیحیت دوران باستان متأخر و پیش از دورة قرون وسطای مسیحی در غرب لاتینی، در آرای دیونوسیوس آریوپاگی به‌صورت مبسوط مطرح ‌شد. دیونوسیوس در رسالة اسماء الهی خود، با الهام‌گرفتن از چشم‌انداز نوافلاطونیان متأخر به‌ویژه پرُکلُس و تلفیق آن با نظرگاه الهیاتی مسیحی، از پیوند زیبایی با خیر و حقیقت به‌مثابۀ سه نام اساسی خداوند سخن می‌گوید. در این پژوهش، کوشش شده است با تمرکز بر رسالة اسماء الهی و با روش تحلیل متن، کیفیت پیوند این سه نام بررسی و تبیین شود. این پژوهش روشن می‌کند دیونوسیوس در عین تصریح به اتحاد بنیادین زیبایی، خیر و حقیقت، بر جنبة متجلی‌کنندة زیبایی و نقش آن در حرکت معرفتی و عاشقانة نفس به‌سوی خداگونه‌شدن تأکید می‌کند. بدین‌سان، دیونوسیوس را می‌توان آغازگر گونه‌ای زیبایی‌شناسی الهیاتی‌ـ‌عرفانی در مسیحیت دانست که اثری ماندگار بر اندیشمندان مسیحی پس از خود در قرون وسطی داشت.
صفحات :
از صفحه 87 تا 99
نویسنده:
زینب شکیبی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فیلیپس فیلسوف دین ناواقع‌گراست که منکر واقعیت امور دینی ازجمله «خدا» و «نفس» و «رستاخیز» و... است؛ اما به‌عنوان یک مسیحی سعی دارد برخلاف نکتۀ ذکرشده، با ارائۀ معنایی جدید از نفس، معنای جاودانگی و خلود آن را به حیات اخلاقی داشتن تحویل ببرد. برهمین‌اساس، جاودانگی نفس را معادل گذشتن از امیال نفسانی برای وصول به حیات اخلاقی تعریف می‌کند و خلود آن را به مشارکت انسان در زندگی با خدا معنا می‌کند و رویکردی عمل‌گرایانه در مقام تبیین گرامر جاودانگی در پیش می‌گیرد. این پژوهش نشان داده است در دیدگاه وی به‌لحاظ معناشناختی، مرز مشخصی میان الحاد و ایمان باقی نمانده است. ازسوی دیگر، مبنای این رویکرد آن است که اخلاق صرفاً مبتنی‌بر دین است؛ درحالی‌که عمدۀ نظریات امروزین در حوزۀ فرااَخلاق این نگاه به رابطۀ دین و اخلاق را نفی می‌کنند. همچنین، مشخص می‌شود این رویکرد به‌معنای جاودانگی با نحوۀ زندگی دینی مسیحیان در تعارض است.
صفحات :
از صفحه 49 تا 64
نویسنده:
مجیدرضا مقنی پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«اسطوره» ازمنظر ارنست کاسیرر، فیلسوف بزرگ نوکانتی، یکی از اولین و مهم‌ترین فرم‌های شناختی است. انسان برای آگاهی از هستی، به‌یک‌باره از فرم تعقلی شناخت آغاز نکرده و پیش از آن، دوره‌ای طولانی از زندگی خویش را با معرفتی ابتدایی سر ‌کرده ‌است که این فرم آغازین معرفتِ انسانی با عنوان «آگاهی‌ اسطوره‌ای» معرفی می‌شود. ادراکات و جهان شکل‌یافته در این فرم از آگاهیْ محتواها و ویژگی‌هایی دارد که فهم و پذیرش آنها با معیارهای دانش نظری امروز چندان آسان نیست؛ بنابراین، این محتواها را باید در چهارچوب دستگاه شناختی اسطوره‌ای مطالعه کرد. در آگاهی اسطوره‌ای مقوله‌هایی مانند «فضا»، «زمان» و «عدد» با عنوان «واسطه‌های ادراکی» معرفی می‌شود. مسئلۀ اصلی در این مقاله، شناسایی ماهیت و اصول شکل‌دهندۀ «فضای اسطوره‌ای» و نیز نوع تجسمِ عینی آن در مقایسه با فضای ادراک حسی و فضای هندسی است. برای رسیدن به این هدف، با مطالعۀ دقیق آثار کاسیرر و بررسی مصداق‌های عینی این فضا در تمدن‌های کهن، علاوه‌بر بررسی جایگاه، قوانین و الگوهای حاکم در شکل‌گیری و نوع تجسم فضا در آگاهی اسطوره‌ای، مقایسه‌ای نیز از ویژگی‌های این فضا با فضای ادراک حسی و فضای انتزاعی هندسی انجام گرفته است.
صفحات :
از صفحه 101 تا 119
نویسنده:
رضا مثمر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دوراهی‌های اخلاقی همواره موضوع موردعلاقة فیلسوفان بوده است. برخی استدلال کرده‌اند که دوراهی‌های اخلاقی اصیل کاملاً امکان‌پذیرند. دربرابر ایشان، کسانی دوراهی‌های اخلاقی را غیرواقعی و غیراصیل دانسته‌اند و معتقدند چیزی به نام دوراهی اخلاقی واقعی اصولاً امکان‌ناپذیر است. مک‌کانل در زمرة این فیلسوفان گروه دوم است. استدلال وی بر ناممکن‌بودن دوراهی‌های اخلاقی این است که این دوراهی‌ها، در حضور اصل «’باید‘ مستلزم ’تواند‘ است» و اصل ترکیب، به تناقض می‌انجامند. دربرابر هردو ادعای مک‌کانل مبتنی‌بر ناممکن‌بودن دوراهی‌های اخلاقی و منتج‌شدن آنها به تناقض، پاسکه استدلال کرده است دوراهی‌های اخلاقی حاصل تعارض ارزش‌های سنجش‌ناپذیر است و در چنین تعارض‌هایی اصل «’باید‘ مستلزم ’تواند‘ است» برقرار نیست. مک‌کانل با پیشنهاد رویکردی فصلی کوشیده است به استدلال پاسکه پاسخ دهد. در این مقاله، پس از توضیح ایرادهای پاسکه و پاسخ مک‌کانل نشان خواهم داد که راه‌‌حل فصلی مک‌کانل از عهدة پاسخ به ایرادهای پاسکه برنمی‌آید.
صفحات :
از صفحه 17 تا 32
  • تعداد رکورد ها : 12