جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 429
بررسی دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره هدایت تکوینی موجودات با توجه به شبهات جدید
نویسنده:
محمد کرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چکیدهدراین رساله، هدایت تکوینی موجودات از منظر ملاصدرا و علّامه طباطبایی مورد مُداقه و بررسی قرار گرفته است. بعد از اثبات مبدء هستی، پرسش از هدف آفرینش و چگونگی رسیدن به آن است. در افعال خداوند، علت غایی همان علم ذاتی اوست. از طرفی، غایت و هدف نداشتن با حکمت او سازگار نیست. بنابراین، برای رسیدن به هدف، هدایت و راهبری بسوی آن هدفمطرح است و از سویی دیگر، تغایر علت غایی و علت فاعلی در خداوند به اعتبار است و او خالق و فیّاض علی الاطلاق و از سویی بی نیازمطلقاست و از جهتی دیگر، ولّی مطلق اوست و هدایت تکوینی از شُعَب ولایت الهی است. پس، «خلق» همان اعطاءِ کمال اول و «هدایت»، اعطاءِ کمال ثانی است؛ زیرا خداوند خالق است، پس هادی بالذات اوست و هدایت، سنّت عام الهی است. بنابراین در تمام مراتب هستی جاری است؛ چون هدایت نکردن، با رحمانیّت و فیّاضیّت و مبدئیّت او سازگار نیست. از منظر ملاصدرا، سرچشمه ی کمال اول و دوم دراسم مرکب«حیّ قیّوم» است که همان واجب الوجود است. او منشاء صفت هدایت را صفت«قیّوم» دانسته و «حیّ» را منشاء صفات ذاتی می شمارد و چون حیّ قیّوم است، پس هادی بالذات است. بنابراین درقیام موجودات به خداوند، هدایت هم نهفته است. علامه طباطبایی نیز،قلمرو هدایت را تمام هستی می داند با این تفاوت که وی تأکیدی بر رحمانیّت، حکمت و عدالت الهی می¬نماید. رحمت را ایصال به مطلوب دانسته و مساوی با هدایت تکوینی است و عالم را که فعل خداوند است، عین حکمت و حق می داند. ویژگی بارز تفکرات علّامه طباطبایی، توجّه وی به فرضیّاتعلوم تجربی است، مانند فرضیه داروین. با اصول ملاصدرا و نظام فکری علامه طباطبایی، می¬توان چالش¬های علوم زیستی و اخترشناسی در باب پیدایش حیات، جهان و نوع انسان را هم پاسخ داد و هم آنان را بهپاسخ گویی در برابر چالش¬های فلسفی برآمده از مبانی محکم این دو حیکم واداشت. نظریه «انفجار بزرگ»، شبهه ی بی نیازی عالم ماده در پیدایش به خداوند را کرده که با نظریه ی اصالت وجود و فقر وجودی تمام موجودات به خداوند(درحدوث و بقاء) منتفی خواهد بود و ثابت می گردد هستی بر اساس طرح و هدایت از سوی خالق، رو بسوی کمال نهایی دارد کهغایت نهایی(خداوند) است. آشکار می گردد که مشکل اساسی نظریات مطرح شده، گرفتن نتایج متافیزیکی و فلسفی از برخی نتایج ناقص علوم تجربی است. همچنین ثابت می گردد که مبانی آنها با اصول ملاصدرا و نظام فکری علّامه مردود است. کلیدواژگان: هدایت تکوینی، علّت غایی، ملاصدرا، علامه طباطبایی، شُبهات
مقایسه تفسیر«المیزان» و تفسیر«من وحی القرآن» در مورد عصمت انبیا
نویسنده:
محمود بهرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مسائل مهم اعتقادی در بحث معارف قرآنی، موضوع عصمت انبیاء است. از آن جا که ظاهر برخی آیات با عصمت انبیاء ناسازگار به نظر می رسد، این امر باعث برخی اختلاف دیدگاه ها در طول سده های متمادی شده و زمینۀ برخی شبهات را در این مورد فراهم آورده است. این پژوهش ضمن پرداختن به برخی از این دیدگاه ها و مسائلی چون قلمرو عصمت، محدوده زمانی، امکان و ضرورت عصمت، چگونگی عصمت و دیگر مسائل مرتبط، با روش توصیفی به بررسی دیدگاه دو مفسر بزرگ شیعه – علامه طباطبایی و علامه فضل الله – در تفاسیر «المیزان» و «من وحی القرآن»، در این رابطه پرداخته و از مقایسه دیدگاه آن دو، و دیدگاه مشهور شیعه در باب عصمت، سعی بر آن داشته تا با نشان دادن مبانی هر یک از این دو، در مبحث مورد نظر، این حقیقت را به اثبات رساند که در بین آراء این دو عالم شیعی، در اصلِ عصمت، اختلافی نیست و اختلافات جزئیِ موجود بین آن دو، ناقض پذیرش اصلِ عصمت انبیاء از سوی هیچ یک از آنها نمی باشد. اما این دو عالم شیعی در طریق اثبات عصمت، دو شیوۀ متفاوت را در پیش گرفته اند، «المیزان» عصمت را از مقولۀ علم خطا ناپذیر می داند و«من وحی القرآن» عصمت را از مقولۀ تکلیف اختیاری نهاییِ نبوت بر می شمارد و احتمال بروز خطا را برای انبیاء مجاز می شمارد و تنها در ابلاغ نهاییِ رسالت می توان بر عصمت آنان اعتماد کرد. در ضمن مستندات قرآنی این دو تفسیر نیز با یکدیگر متفاوت است. واژگان کلیدی:عصمت انبیا ، تفسیر من وحی القرآن ، المیزان فی تفسیر القرآن، شیعه، علامه طباطبایی، علامه فضل الله
تبیین و بررسی گستره علم امام علیه السلام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (ره)
نویسنده:
علی موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیده: دلایل عقلی و نقلی بسیاری دال بر امکان آگاهی از غیب وجود دارد که امام علیه‌السلام به شکل کامل از آن برخودار می‌باشد. امام در بهره‌مندی از این علم، از منابعی الهی بهره‌مند می‌باشد که حجیت آن بر مبنای عصمت امام که احتمال کذب در حق او ممتنع می‌باشد مسلم است. بر همین مبنا علامه طباطبایی معتقد است که امام علاوه بر علم عادی سایر انسان‌ها دارای علمی غیر عادی می‌باشد که بر اساس آن به تمام وقایع عالم و حوادث حال، گذشته و آینده آگاه می‌باشد که این علم به تعلیم الهی است و علم به غیب ذاتی که مخصوص خداوند است نمی‌باشد. به نظر ایشان علم امام به دلیل اینکه علم به لوح محفوظ می‌باشد غیر قابل تغییر است و متعلق تکلیف واقع نمی‌شود و تنها متعلق رضا به قضای الهی قرار می‌گیرد. امام برای آگاهی از علوم غیبی نیاز به توجه به مقام نورانیت خویش دارد و بی‌توجهی به همین مطب عامل بروز برخی شبهات می‌باشد. امام خمینی (ره) نیز مانند علامه طباطبایی قائل به نظریه تعمیم علم امام می‌باشد و امام علیه‌السلام را حامل علم الهی می‌دانند. بنابر نظر ایشان، امام انسان کاملی است که تجلی تمام شئونات الهی از جمله علم الهی می‌باشد. ایشان بهره‌مندی از اسماء الهی را نشان دهنده وسعت علم امام می‌دانند و بیان می‌دارند که بهره‌مندی از علوم غیبی تنها به شکل حضوری و با برطرف شدن شواغل و عدم وابستگی به طبیعت حاصل می‌شود. بنابراین، این دو متفکر بزرگ امام علیه‌السلام را عالم به تمام وقایع هستی می‌دانند و آیات و روایات را موید افکار خویش قرار می‌دهند. دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی مکمل یکدیگر می‌باشند به این صورت که علامه طباطبایی بیشتر به جنبه‌های فلسفی و کلامی بحث توجه دارد ولی امام خمینی به جنبه‌های عرفانی.کلمات کلیدی: علم امام (ع)، علم غیب، علامه طباطبایی، امام خمینی (ره)
وجود ذهنی نزد علامه طباطبایی (ره)
نویسنده:
فاطمه حسینی مجرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظر علامه طباطبایی (ره) درباره مسئله وجود ذهنی، تقریر ایشان از براهین و ادله‌ی اثبات وجود ذهنی و پاسخ‌هایی که به اشکالات و ایرادات وارد بر این نظریه داده‌اند، و در نهایت تفاوت‌های ظریفی که نظر ایشان با آراء صدرالمتألهین در برخی موارد دارد، مسئله اصلی این پژوهش به شمار می‌آید. از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) شأن وجود ذهنی حکایت از ماورای خود است بدون این‌که آثار محکی بر حاکی مترتب شود. وجود ذهنی به دلیل آن‌که ذاتاً حیثیت قیاس به خارج دارد، از این رو بذاته حاکی از ماورای خود است بنابراین محال است که شیئی وجود ذهنی داشته باشد بدون آن‌که وجود خارجی برایش محقق باشد. میان صورت ذهنی و محکی خارجی تطابق ماهوی وجود دارد زیرا در غیر این صورت، همه علوم ما جهل خواهد بود و باب علم به خارج از اساس بسته می‌شود و نهایتاً سفسطه لازم می‌آید.علامه طباطبایی (ره) برهان تصور معدومات، برهان حکم بر معدومات، برهان ادراک مفاهیم کلی، ادراک مفاهیم صِرف و برهان خطای ادراک را برای اثبات وجود ذهنی معتبر می-داند. از دیدگاه ایشان این براهین تنها وجود ذهنی را برای نوع محدودی از ادراکات مثل معدومات و مفاهیم کلی اثبات نمی‌کند بلکه ملاک تعمیم این ادله به سایر ادراکات این است که همه‌ی ادراکات ما از سنخ واحدی است.از نظر ایشان اشکال اجتماع جوهر و عرض و نیز اندراج یک شیء تحت دو مقوله و ثبوت محالات ذاتی با تمایز دو حمل اولی و شایع قابل حل است. در اتصاف شیء به دو وصف کلی و جزئی به دلیل اختلاف جهات، اشکال وارد نیست و اعتقاد به تجرد همه‌ی صورت‌های علمی اشکال انطباع کبیر در صغیر را منتفی می‌نماید و در نهایت از منظر ایشان، ادراک حسی و خیالی به فرآیند مادی اعضاء و اعصاب منحصر نیست بلکه این‌ها معد و زمینه ساز ادراکند.
بررسی معانی واژه امانت در آیات قرآن در تفاسیر فریقین با رویکرد اجتماعی با  تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی و سیّدقطب
نویسنده:
زینب سوسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهامانت و امانت داری از موضوعاتی است که در فرهنگ دینی ما بسیار مورد تاکیداست؛ در قرآن کریم در آیات متعددی به رعایت امانت توصیه شده است. و مفسرین اهل سنت و شیعه به بررسی مفهومی و مصداقی آن پرداخته‌اند. در کتاب‌های تفسیری برای امانت مصادیق متعددی ذکرشده است که از جمله آنها عبارتنداز: امامت و ولایت، ودایع وامانات مردم، اعضاء و جوارح که در بعضی از تفاسیر، مصداق امانت می‌باشند. نماز، روزه، غسل، حج، جهاد، تعهد و قبول مسئولیت، دین و شریعت، ولایت الهیه می‌باشد.در قرآن کریم، هر جا سخن از امانت و حفظو ادای آن است،کلمه جمع «امانات» به کار رفته است این معنا را می‌رساند که امانت منحصر به امین بودن در حفظ اموال نیست بلکه همه نوع مسئوولیت اجتماعی و مصادیق مشابه را شامل می‌شود. علامه طباطبائی نیز به عنوان یکی از مفسرین شیعی به مسأله امانت خصوصاً مصادیق اجتماعی آن توجه خاصی دارند و خیانت در این نوع امانت را خیانت به خدا و رسول تلقی می کنند. سیّد قطب نیز به عنوان یکی از مفسران معاصر اهل سنت بر مسأله امانت در قرآن تأکید فراوان دارد و معتقد است که خداوند، مسلمانان را از خیانت در امـانتی برحذر می‌دارد که آن را پذیرفته‌اند و اسلام را گردن نهاده‌اند. از دیدگاه وی اسلام برنامه ی زندگی ‌کامل و شاملی است که ‌گردنه‌ها و دشواری ها بر سر راه آن قـرار می‏‎گیرد. اسلام برنامه‌ایست برای ساختن یک واقعیّت زندگی، بر پایه‌ی «لا الله الّا الله». آن هم با برگردانـدن مردمان به بندگی و پرستش پروردگار راستین خودشان‌، برگرداندنجامعه به حاکمیّت و شریعت خدا، برگرداندن طاغیانی که بر الوهیّت و قدرت خدا شوریده‌اند وبدان ها تعدّی کرده‌اند، از طغیان و تعدّی‌، تأمین حقّ و عـدل برای همه مردم‌، برپاداشتن عدالت ودادگری در میان مردم با میزان و معیار راست و درست‌، و آباد کردن زمین و انجام تکالیف و وظائفی که خـلافت در زمین از سوی یزدان می‏طلبد و چنین خلافتی هم باید برابر برنامۀ خدای سبحانصورت پذیرد. همه‌ی این ها امانت است و هر کس آنها را انـجامندهد بدانها خیانت می‌کند، و خلاف وعده‌ای ‌کردهاست ‌که برابر آن با خدا پیمان بسته است‌، و عـهد و بـیعتی را نقض کرده است و شکسته است‌ که با پیغمبر خود انجام داده است. با نظر به آراءسیّد قطب و علامه طباطبائی به نظر می رسد که این دو در بسیاری از موارد مصادیق امانت با یکدیگر اشتراک نظر دارند و شاید مهمترین وجه اختلاف آن‌ها توجه علامه طباطبائی به مسأله ولایت و خلافت الهی به عنوان یکی از مصادیق امانت است که سیّد قطب اعتقادی به این نوع تفسیر ندارد.کلیدواژه‌ها: امانت، علامه طباطبایی، سیّدقطب،تفسیر ا لمیزان، تفسیرفی ظلال القرآن
بررسی و تحلیل نظریه طینت و سرشت انسان از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
الهام اسدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث سعادت و شقاوت ذاتی که از آن به طینت تعبیر می‌شود مسئله حساس و چالش برانگیزی در همه زمانها می‌باشد. اختلاف در رفتار و عملکرد آدمیان، دغدغه‌ای است که اندیشمندانی که پیرامون تبیین رفتار انسان تفکر می‌کنند، به دنبال علت بروز آن اخلاق و رفتارها می‌باشند و در میان آها تفکر فلسفی- کلامی علامه طباطبایی، که فیلسوف، متکلم و مفسر گرانقدر عصر ماست، مورد نظر پژوهش حاضر است. مسائل پژوهش عبارتند از: آیا عاملی غیر ارادی و پنهانی بر رفتار ما و دیگران اثر می‌گذارد؟ اگر چنین است و همه اعمال ما ارادی نیست، چرا در آخرت باید حساب و کتاب داشته باشیم. اگر ما دارای طینت هستیم پس تکلیف فطرت مشترک انسانها چه می‌شود؟ آیا با قبول طینت برای انسان عدل خداوند، تکلیف و تعلیم وتربیت بی‌معنا نمی‌شود؟ برای پاسخ دقیق به اینگونه سوالات باید مبانی هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه محکم و عمیقی داشت، زیرا فهم عرفی و سطحی از مفاهیمی چون طینت، اختیار و عدالت اینگونه سولات را بی-جواب خواهد گذاشت. سعی ما بر این است که در این پژوهش به حل تعارضات و پیامدهای نظریه طینت بپردازیم. لازم به ذکر است که در این رساله برای فهم بهتر مطالب علامه و حل تعارضات موجود، تفکرات علامه را در یک ساختار مجموعی که متأثر از قرآن، حدیث و حکمت متعالیه است، بررسی نمودیم.
تحلیل و نقد براهین اصالت وجود در آثارحاج ملاهادی سبزواری
نویسنده:
نفیسه سادات خوانساری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه در تلاش است با بررسی براهین اصالت وجود حاج ملاهادی سبزواری چگونگی تفسیر وی از اصالت وجود را به تصویر بکشد و نیز با مقایسه براهین اصالت وجود وی با دو فیلسوف مطرح ، ملاصدرا و علامه طباطبایی، نحوه برخورد هرکدام با این مسأله را بازنگری نماید. نتایج این بررسی به طور کلی نشان می دهد که علاوه بر اصل مشترک و حتی براهین مشترک بین هر سه، تفاوت هایی در نحوه استدلال وجود دارد و هر کدام از این سه فیلسوف دارای دلیل یا ادله خاص خود هستند. وجود دو برهان مشترک بین هر سه، وجود ذهنی و حمل شایع اهمیت و متقن بودن طریق استدلال را می رساند. نتیجه دیگر این بررسی نشان می دهد، حاج ملاهادی علاوه بر اینکه بزرگترین شارح تأثیرگذار در نشر آثار و عقاید ملاصدرا است، خود نیز فیلسوفی صاحب نظر به شمار می رود. چنانکه در برهان خاص ایشان به باریک بینی و ظرافتی بر می خوریم که از ابتکارات ویژه حاجی است وی وجود را در این برهان بدور از همه اضافات و تأویلات مختلف و سنگین در بیانی موجز و وافی مظهر تمام خیرات می شمارد. کلید واژه ها: اصالت، وجود، ماهیت، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری، علامه طباطبایی.
بررسی مقایسه ای نمونه های عینی معاد در قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی و رشیدرضا
نویسنده:
زهرا خسروی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
به گفته‌ی مفسّرین بیش از یک چهارم آیات قرآن درباره‌ی معاد است و این بیانگر اهمیّت موضوع معاد درنگاه قرآن است . درهفت مورد از قرآن نمونه‌هایی عینی از معاد و زنده شدن مردگان ذکر شده‌است. در این نمونه‌ها قرآن بیان می‌کند که افرادی و یا موجوداتی بعد از مرگشان دوباره به دنیا برگشته‌اند ، و این مطالب به عنوان نمونه‌های عینی بازگشت مجدد روح در قرآن مورد بحث قرارگرفته است . ومسئله‌ی امکان معاد را که برای انسان ها از اهمیّت و پیچیدگی بسیار برخوردار است ، نشان داده است . درباره‌ی حیات اخروی و زنده شدن دوباره ی انسان‌ها بشر همواره دچار تردید بوده و هست ، و نقطه‌ی ثقل اعتقاد به معاد نیز همین حیات دوباره‌ی انسان است ، به گونه‌ای که به طرق مختلف به این تشکیک و شبهات پاسخ داده شده است یکی از این طرق ذکر نمونه‌های عینی زنده شدن انسان‌ها ، حیوانات و...است. البته درباره‌ی این که منظور از برگشتن دوباره‌ی موجودات و حیات مجدد این موجودات چیست ، در بین مفسّران اختلاف نظر است ، که این پژوهش تلاش می‌‌کند دو دیدگاه متضاد در این زمینه را بررسی و مقایسه نماید .علامه طباطبایی این موارد را از نمونه‌هایبازگشت مجدّد روح به بدن می‌داند و چنین استدلال می‌کند ، که خداوند درقیامت هم ، همین گونه دوباره انسان‌ها را زنده خواهدکرد . ولی رشید رضا در تفسیر المنار همه‌ی این موارد را ردّ کرده است ، و منکر زنده شدن هر نوع موجودی بعد از مرگ شده‌است . وی همه‌ی این هفت مورد را توجیه می‌کند .در این پژوهش برآنیمتا بررسی مقایسه‌ای از دیدگاه این دو اندیشمند بزرگ درباره نمونه‌های عینی معاد ، به روش کتابخانه‌ای و تحلیل محتوا در قرآنانجام دهیم .
حقیقت و قلمرو علم امام از منظر قاضی عبدالجبار، فخررازی و علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدصادق موحدیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این رساله به بیان دیدگاه قاضی عبدالجبار، فخر رازی و علامه طباطبایی(ره) دربارهگستره و قلمرو علم امام پرداخته است. قاضی عبدالجبار آگاهی و علم امام به احکام دین را در دو قسم بیان نموده است: قسم اول، مواردی است که با اجتهاد و استنباط حاصل می‌شود که در این قسم امام باید مجتهد و اهل تحقیق و اجتهاد باشد وگرنه با علماء مشورت کند و صحیح ترین نظر را برگزیند. قسم دوم، مواردی است که علم و معرفت به آن در منابع است؛ در این صورت یا باید مستقیم به آن موارد عالم باشد یا راه رسیدن به آن را بلد باشد؛ چون اقتضای وظایفی که بر عهده او گذاشته شده همین است وگرنه قادر به انجام مسئولیت امامت نخواهد بود. فخر رازی، علم امام را در حد اجتهاد مربوط به اصول و فروع می‌داند و به قلمرو و گستره ای که شامل علم به موضوعات و تفاصیل و نوع خاصی از علم مانند علم لدنی و حضوری باشد قائل نیست. قاضی عبدالجبار و فخر رازی به دلیل نگاه ساده و ظاهری به امام، علم او را محدود به امور دین و سیاست و از نوع علم اجتهادی مقرون به خطا می‌دانند و برای امامت شأن و جایگاه زمینی و بشری قائلند. از نظر علامه طباطبایی، قلمرو علم امام بسیار وسیع و گسترده است که شامل علم به همه احکام، عقاید و همه موضوعات و حقایق گذشته و حال و آینده می‌شود و نیز امام هم از علم ظاهری بشری و هم از علم باطنی الهی و لدنی برخوردار است؛ زیرا شأن و وظایف مهم او اقتضا و استدعای چنین علمی را دارد؛ همان‌گونه که برای انبیا لازم و ضروری است و نیز علم امام خطاناپذیر و معصومانه است.
تبیین نظریه‌ی خلقت از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی
نویسنده:
مطهره میرزایی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
چگونگی خلقت جهان از جمله مسائلی است که همیشه مورد تفکر و تحقیق فلاسفه قرار گرفته است و نظریه‌هایی در این زمینه از ایشان ارائه شده است. از جمله فیلسوفانی که به این مسئله پرداخته‌اند، صدرالمتألهین و علامه طباطبایی هستند که هر دو تابع یک مکتب و دارای روشی واحد هستند. پژوهش حاضر در پی تبیین فلسفی مسئله‌ی خلقت از دیدگاه این دو فیلسوف است. نتیجه‌ای که حاصل شده است این است که صدرالمتألهین با استفاده از اصل اصالت و وحدت وجود و قاعده‌ی الواحد و امکان اشرف و با تأثیر از عرفا، وجود منبسط را صادر نخستین معرفی می‌کند و عقل را ماهیت وجود منبسط می‌داند که بر اثر میزان شدت وجود حاصـل می‌شود و به همین ترتیـب سایر عقول بر اثر شدت و ضعف مرتبه‌ی وجودی حاصل می‌شوند و ملاصدرا علاوه بر عقول طولی قائل به عقول عرضی نیز می‌باشد. علامه طباطبـایی نیز بر اساس نظریـه‌ی صدور و به پیروی از ابن سینا عقل اول را صادر نخستین معرفی کرده و قائل به بی‌شمار عقل در سلسله‌ی طولی عقول است و همچنین به وجود عقول عرضی هم معتقد است، اما نظر علامه برخلاف دیگر فیلسوفان ماقبل خود با هیئت بطلمیوسی و افلاک پیوندی ندارد.
  • تعداد رکورد ها : 429