جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
شرح و نقد دیدگاه راجر تریگ درباره عقلانیت (بر اساس مبانی حکمت متعالیه)
نویسنده:
زهرا سرکارپور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
عقلانیت یکی از چالش برانگیزترین مباحث معرفت شناسی در قرن اخیر است. اندیشمندان حوزه‌ی عقلانیت همواره در پی تعریفی برای باوری عقلانی بوده‌اند. هرکدام بر اساس پیش‌فرض‌های بنیادی‌شان درخصوص وجود یا عدم واقعیت مستقل، نیز امکان یا عدم امکان دست‌یابی به ‌آن، تعریف‌های مختلفی از عقلانیت ارائه داده‌اند. تریگ فیلسوفی است که با اتخاذ رویکردی واقع‌گرایانه، در پی آن است که عقلانیت را هم از چارچوب تنگی که تجربه‌گرایان به دور آن کشیده‌اند بیرون بکشد و هم آن را از فرو غلطیدن به ورطه‌ی نسبی‌گرایی حفظ کند. تجربه‌گرایان عقلانیت را به شکلی جزمی و تنها بر مبنای روش تجربی تعریف کرده اند؛ از طرف دیگر نسبی‌گرایان سعی‌کرده‌اند تعریف و توجیه عقلانیت را از توجه به مسئله‌‌ی مطابقت با واقع، به سوی معیارهای دیگری مثل:‌ سودمندی یک نظریه و یا میزان توافق بر سر یک نظریه معطوف‌کنند. هر دوی این نظام‌ها برآنند تا فلسفه‌ی خود را از تفکر متافیزیکی و پیش‌فرض‌های فلسفی دور نگه دارند. اما تریگ نشان می‌دهد که، برپایی همین نظام‌ها و به طور کلی هر نظام فکری، تنها با تفکر فلسفی ممکن است زیرا درپس تمامی آن نظام‌ها، همواره ‌پیش‌فرض‌های متافیزیکی نهفته است که بدون آن‌ها، نظام‌های فلسفی آنان فرو خواهد ریخت. فرض واقعیت عینی و امکان دست‌یابی به آن، از مهم‌ترین پیش‌فرض‌های فلسفی موجود در هر سیستم فکری است. بنابراین، می‌توان گفت که تریگ فیلسوفی واقع‌‌گراست و واقع‌گرایی را پیش‌فرضی ضروری و اجتناب‌ناپذیر می‌داند و همین جا نقطه اشتراک اصلی تریگ با حکمت متعالیه است. تعریفی که حکمت متعالیه نیز، از عقلانیت، بر اساس مطابقت باور با واقع، ارائه می‌دهد تعریفی مبتنی بر واقع‌گرایی است. هرچند تفاوت‌هایی در خصوص حدود معرفت در نگرش تریگ و نگرش صدرایی وجود دارد، اما تعریف این دو از عقلانیت، تا حد زیادی به یکدیگر نزدیک است. هر دو تفکر فلسفی را نقطه شروع اجتناب‌ناپذیر برای آغاز هر نوع فعالیت فکری و سرآغازی ضروری برای تفکر در هر روشی می‌دانند که بدون آن، امکان برپایی هرگونه نظام فکری محال است.
مقایسه تجربه‌باوری لاک و هیوم
نویسنده:
محمد ساکت نالکیاشری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
به طور کلی دیدگاههای مربوط به شناسایی را به شکاکانه، عقل باورانه، و تجربه باورانه تقسیم می کنند و فیلسوفان را به طور سنتی در یکی ازاین رده ها قرار می دهند و حتی این رده بندی را به خارج از حوزه ی معرفت شناسی نیز تسری می دهند، گویا که فیلسوفان متعلق به هر رده دستور کار مشترکی دارند، اما با ملاحظه ی دقیقتر اندیشه های فلاسفه بهتر می نماید که به منظور تشخیص نگرش هر فیلسوف در زمینه های مختلف شناسایی، عناصر عقل باوری و تجربه باوری را در آن زمینه ها بررسی کنیم.به طور کلی لاک به این معنا که همه ی ماده ی شناخت را حاصل از ادراک حسی و دورن نگری می دانست، تجربه باور است. لاک به این معنا که لازم می دانست همه ی معتقدات را می باید به پیشگاهمحکمه ی عقل آورد عقل باور است. هیوم نیز از آنجا که تمام تصورات را روگرفت انطباعات می دانست تجربه باور است؛ وی بدان جهت که درک نسبتهای تصورات را شهودی و عقلی می دانست، عقل باور است؛ اما ازآنجا که تمایل داشت تقریرات عاطفی و انفعالی را جایگزین تصدیقات عقلی گرداند، تجربه باوراست.بخشی از مصطلحات فنی این دو فیلسوف مشترک لفظی است.تصور از نظر لاک امر بی واسطه است، در حالی که تصور و انطباعاز نظر هیومداده ی صرف است.لاک و هیوم هردو، هم ساخت انگارند، هم اتم باورند. اصل روگرفت در فلسفه ی این دو متفکر متفاوت است. لاک نام انگار همانندی بنیاد مفهومی یا واقع باور معتدل / مفهوم باور است،در حالی که هیوم نام انگار همانندی بنیاد الگویی یاالگوباور است. لاکبرخلاف هیوم به جدایی پذیری مدرکات معتقد نیست. لاک برخلاف هیوم به جوهر مادی قائل است؛ و بالأخرهلاک بر خلاف هیوم هم به علیت معتقداست هم به نظریه ی علی ادراک. هیوم به جوهر مادی قائل نیست در حالی که لاک به جوهر مادی قائل است.
اخلاق و مبانی آن از نظر جرمی بنتام و ذکریای رازی
نویسنده:
جلیل ابراهیمیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
حکیم رازی ، پزشک بالینی، طبیعت شناس و شیمی دان، از مفاخر دنیای اسلام بود. اندیشمندان از او به عنوان نیای استادان شیمی یاد می کنند .مفهوم" عقل" نزد رازی مفهومی کلیدی و معادل خداوندگار است ، نگاشته های وی "فضیلت عقل" و " میزان عقل" نشانگر تاکید و تکیه وی بر این گوهر است . رازیعقل را وجه تمایز طبع انسانی و حیوانی می داند .وی معتقد به جبر طبیعی یا در واقع جبر علمی است ، اختیار انسان تنها در خرد و قدرت تعقل اوست و جبر حاکم بر انسان همان نادانی و جهل اوست .ملاک روانشناختی رازی در اخلاق همان کتاب "طب روحانی" اوست ، وی این کتاب را در مقابل طب جسمانی نگاشته و بنای آن را بر تعدیل نفوس سه گانه بنیان نهادهاست،او حکمت عملی و تهذیب اخلاق را بوسیله مهار "هوی نفس" در سایه عقل تحقق پذیر می داند و آن را خمیر مایه صحت تن به حساب می آورد.از دیدگاه رازی جهان آمیزه ای از شراست که خیزگاه آلام بسیار می باشد پس در سیرت اخلاقی خویش رو به سوی آموزه های زاهدانه اخلاقی دارد.رازی نفس (هوی) را منشاء تمامی رذایل اخلاقی می داند، ولذا" لذّت " را به معنای رهایی از درد و الم تعریف می کند.و توجه وی به "لذّت" او را به نظریه های سود گرایی معاصر نزدیک می کند.منفعت طلبی یا سود گرایی از انواع اخلاق هنجاری است که عمدتاً از مبانی فلسفی و انسان شناسی قرن نوزدهم سرچشمه گرفته است .جرمی بنتام نیز در چنین فضای فکری مادی گرایانه مکتب سود گرایی را بنا نهاد. در سود گرایی بنتام سعادت همان بیشترین خیر از حیث کمی است و اخلاقی بودن اعمال باید بر اساس پیامدهای آن مورد بررسی و قضاوت قرار گیرد. بنتام غایت اخلاقی تمام اعمال را بیشترین غلبه ممکن خیر بر شر و یا کمترین غلبه ممکن شر بر خیر در کل جهان می داند. خوب وبد هر چه باشد می توان به روش کمّی یا ریاضی اندازه گیری کرد.معیارهای هفتگانه بنتام(شدت،دوام،میزان یقین،قرابت،بارآوری،خلوص و گستردگی)برای سنجش میزان لذّت ازسوی اندیشمندان پس از وی مورد نقد جدّی گردید و استوارت میل از جمله کسانی بود که در تکمیل اندیشه بنتام تلاش کرده و بحث "کیفیت" را در ارزش گذاری لذّات دخیل دانسته بودو جنبه های جمعی سود گرایی را پر رنگ تر کرد.گرچه شباهت زیادی میان لذّت گرایی رازی و سودگرایی بنتام به ذهن می رسد ولی با عنایت به مبانی فکری و فلسفی متفاوت آن دو فیلسوف دیدگاه اخلاقی آنان چندان قابل تطبیق نیست بویژه توجه رازی به لذّت روحانی نسبت به لذّت تجربی در نزد بنتام یک اختلاف مبنایی است.
بررسی مبانی معرفت‌شناختی و روش شناختی علم دینی از منظر آیت‌الله مصباح یزدی
نویسنده:
آسیه گنج خانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با پیشرفت روزافزون علوم طبیعی و علوم انسانی، مسئله چگونگی مواجهه دین با این علوم مطرح می‌شود. در اثبات، نفی و انکار رابطه علم و دین و علم دینی، دیدگاه-ها مختلف است. با توجه به اهتمام ویژه حضرت علامه مصباح یزدی به علوم انسانی اسلامی و ویژگی خاص دیدگاه ایشان در پرداختن به مبانی فلسفی علوم انسانی و علم دینی، تحقیق پیش‌رو با بکارگیری روش تحلیلی و توصیفی به بررسی نظریات حضرت استاد در رابطه با علم دینی و مبانی معرفت شناختی و روش شناختی آن -پرداخته و از منظر ایشان، به برخی ابهامات پاسخ می‌دهد.از دیدگاه ایشان، دین وظیفه‌ای در قبال کشف روابط علّی میان پدیده‌‌ها ندارد. آنچه برای دین ضرورت دارد، شناخت و بیان تأثیر پدیده‌‌ها در سعادت و شقاوت انسان است. این امر در بسیاری موارد با عمل اختیاری انسان در ارتباط است. با توجه به بررسی کنش‌های ارادی و آگاهانه انسانی و احکام، آثار و پیامدهای آن در علوم انسانی، علم دینی در گستره علوم انسانی اسلامی محقق خواهد بود. از دیدگاه علامه مصباح، آنچه به علوم انسانی موجود، صبغه الحادی می‌دهد، مبانی فلسفی و بخصوص مبانی معرفت‌شناختی است. اثبات امکان علم به واقع، بررسی موانع معرفت صحیح، رد مبانی تجربه گرایی و لزوم یقین معرفت شناختی در استناد نتایج بدست آمده به دین، از ویژگی‌های دیدگاه حضرت استاد است. در علم دینی روش و منبع، شرط نیست. بلکه نظریه‌های بدست آمده از وحی، عقل و... باید در راستای کمال حقیقی انسان در حوزه باورها و ارزش‌ها و با متدولوژی صحیح –روش فقاهتی- باشد. در این نظریه، "مراجعه به وحی"، یک روش در گردآوری و تولید نظریه‌های علمی بوده، ارزش معرفتی یقین حاصل از آن، کمتر از معرفت‌های یقینی دیگر نیست.
تاثیر فلسفه روشنگری بر مباحث نقد تاریخی کتاب مقدس
نویسنده:
الهه فروهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف از پژوهش حاضر بررسی وتبیین تأثیر مبانی عصر روشنگری بر شکل گیری جریان نقد کتاب مقدس است.عصری که به واسطه قرار گرفتن پس از دوران رنسانس و انقلاب علمی دارای ویژگی هایی شد که فلسفه حاکم بر آن،در قالب عقل گرایی،تجربه گرایی،انسان گرایی و رهایی از حاکمیت نهادهای مذهبی ارائه شد.ارکانی که سر انجام پایه های اصلی جریان نقد کتاب مقدس را تشکیل دادند.در حقیقت جریان منجر به روشنگری قرن هفده و هجده،از انگلیس سر بر آورد و در فرانسه مسیر خود را پیدا کرد،که همانا مقابله با مرجع دینی حاکم یعنی کلیسا بود که در آن زمان به نهادی سلطه گر تبدیل شده بود و می کوشید از طریق تفاسیری که از کتاب مقدس ارائه می داد نفوذ خود را در میان مردم حفظ کند.موضوعی که به شدت از جانب متفکران فرانسه مورد مخالفت قرار گرفت.در حقیقت عقل گرایی مورد نظر پیروان دکارت و تجربه گرایی مورد نظر لاک و طرفدارانش،فلاسفه فرانسه را نسبت به مقابله با وقایع غیر عقلانیکتاب مقدس که از طریق مقامات کلیسایی ترویج می شد،تجهیز کرد.از سوی دیگر فرانسه از آن جهت که مداخله های کلیسا را بیش از مناطق دیگر متحمل شده بود با تضعیف کلیسا،پیشگام جریانی شد که بعدها در آلمان و از طریق فلاسفه و متألهان آن به شکلی منظم و روشمند به جریان نقد کتاب مقدس منتهی شد.فرایندی که با پرداختن به موضوعاتی چون وجود عیسای تاریخی و بررسی معجزات،بنیان های اعتقادی مسیحیت را هدف قرار داد و اگرچه در ابتدا و به واسطه نظریات افرادی نظیر رایماروس و لسینگ به منزله تهدیدی برای مسیحیت قلمداد شد اما در نهایت و با رویکرد اشخاصی چون بولتمان و شلایر ماخر دین را به پدیده ای مثبت،آرامش بخش و قابل کاربرد در زندگی تبدیل کرد.
نقد کوهن بر تجربه گرایی
نویسنده:
رضا صادقی
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فلسفة علم کوهن را آغاز دورة پساپوزیتیویستی دانسته اند. در این نوشتار با مرور نقدهای کوهن بر تجربه گرایی خواهیم دید او در این نقدها با تضعیف نقش معرفتی و توجیهی تجربه باعث تقویت نسبی گرایی و بسط آن به حوزة علوم طبیعی می شود. با این که کوهن نقدهایی جدی بر حلقة وین دارد، اما هم زمان برخی از اصول پوزیتیویستی آن ها را حفظ می کند؛ لذا برخی از مفسران کوهن نسبی گرایی را نتیجة منطقی اصول پوزیتیویستی می دانند و بر این اساس دیدگاه کوهن را تداوم پوزیتیویسم معرفی می کنند. از نظر آن ها کوهن با مبانی اندیشة حلقة وین موافق است و صرفاً برای حل پاره ای از ناسازگاری ها آن را بازسازی می کند. شواهد این ادعا را در پایان این نوشتار بررسی خواهیم کرد.
جایگاه تجربه در پارادایم کوهن
نویسنده:
رضا صادقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بر اساس روش تاریخی کوهن اکتشاف و داده ی تجربی در تحقق پارادایم علمی و توسعه ی علمی عادی نقشی قاطع ندارند. اکتشاف رویدادی فردی و دفعی نیست. بلکه میراثی جمعی است که از اختراع جدا نیست. داده ی تجربی نیز مانند اکتشاف متأثر از پارادایم و آموزش جمعی است. از سوی دیگر کوهن تعین نظریه به واسطه ی تجربه را ناممکن می داند و استدلال می کند که برای تبیین هر مشاهده ای نظریه های متعددی قابل فرض است که همگی به یک اندازه با آن سازگارند. ولی خواهیم دید که اگر مشاهده متأثر از نظریه ی خاصی باشد، آنگاه نمی تواند به طور هم زمان با نظریه های رقیب سازگار باشد. در نهایت اینکه کوهن پارادایم را پیش شرط ادراک می داند و تمایز مشاهده- نظریه و تمایز اکتشاف- اختراع را انکار می کند، زمینه ساز نوعی نسبی گرایی است که تا حوزه ی وجود شناسی امتداد دارد.
بررسی بخشی از آراء اصلی کواین در نظام فلسفی اش با محوریت مجموعه مقالات منتشر شده ی انتشارات کمبریج در کتاب 
Cambridge Companion to Quine
نویسنده:
محمد محمدی الموتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف از این نوشتار معرفی بخش‌های اصلی نظام فکری و فلسفی کواین، با محوریت مقالاتی از سلسله کتاب-های انتشارات کمبریج به نام کواین، می‌باشد. در این چارچوب، در مقدمه با توجه به اهمیتی که آراء حلقه‌ی وین یا همان شاکله‌ی اصلی پوزیتیویست‌های منطقی و به اقتفای آنان دیدگاه‌های فلسفی ردولف کارنپ بر شکل دهی و جهت دهی به تفکر کواین داشته است، اشاره‌ی بسیار کوتاهی به سرخط تفکر آنان شده است. فصل اول به معرفت شناسی طبیعی شده‌ی کواین و تلاش او می‌پردازد که می‌خواهد معرفت شناسی را درون خود علم تجربی بنا نهد و بر پایه‌های آن استوار سازد. از نظر کواین معرفت شناسی مبنایی برای علم تجربی به‌دست نمی‌دهد بلکه این علم تجربی است که چارچوبی برای فهم خود در اختیار قرار می‌دهد. این باژگونی هسته‌ی انقلابی مفهوم معرفت شناسی طبیعی شده‌ی کواین را بیان می‌دارد. در ادامه نویسنده سعی می‌کند نشان دهد که به-رغم تعدیل‌هایی که کواین در مدل خود و نیز بخش‌های مختلفی از نظام فلسفی خود برای ایجاد امکان دفاع از نظریه‌اش ایجاد می‌کند، اولاً نمی‌تواند به‌طور کامل پای بند تجربه باوری خود باقی بماند و ثانیاً از میان احتمالات مختلف به سوی احتمالاتی می‌غلتد که وزنه‌ی طبیعت گرایانه‌ی آن کم‌تر است، به‌گونه‌ای که می‌توان آن را بازگشتی از رویکرد طبیعت گرایانه به‌شمار آورد.تمایز میان دو قضیه‌ی تحلیلی و ترکیبی، پس از کانت، به موضوعی اصلی در مباحث معرفت شناسانه و امکان فهم مورد توجه قرار گرفت. از جمله این موضوع در مباحث کارنپ، به‌عنوان یکی از اعضای برجسته‌ی حلقه‌ی وین، مورد اهتمام آشکار بود. کواین با چاپ مقاله‌ی "دو حکم جزمی تجربه گرایی" به این اصل، در کنار اصل تقلیل گرایی، حمله برد. فصل دوم از این پژوهش به ارزیابی مشروعیت مطالبات و بحث کواین توجه نشان می-دهد. کواین فقدان محتوای تجربی در تقسیم بندی قضایا به تحلیلی و ترکیبی را سبب آن می‌داند که این بحث به باوری متافیزیکی و در نتیجه ناپذیرفتنی بدل شود. البته در این زمینه تقابل اصلی میان کارنپ و کواین شکل می-گیرد. کواین، هم‌چنین، وجود معیاری تجربه گرایانه را در فهم پذیری تمایز تحلیلی- ترکیبی لازم می‌داند و این مطالبه‌ای است که مشروعیت و محتوای خود را از سنت تجربه گرایی به‌دست می‌آورد. اما مشکل آن است که کواین جزییات خواست خود را به شکل مبهمی بیان کرده است. از سوی دیگر نویسنده با توجه به آن که کواین تقلیل گرایی را به‌عنوان دومین حکم جزمی تجربه گرایی مورد تهاجم قرار می‌دهد، می‌کوشد نشان می‌دهد که وی در مخالفت با تمایز تحلیلی- ترکیبی در برخی جنبه‌ها هم تقلیل گرا می‌شود وهم اثبات گرا. درنهایت هم نشان می‌دهد که کواین، به رغم تعدیل‌هایی که در نگاه کل گرایانه‌ی خود می‌دهد، می‌پذیرد که "جملات از لحاظ شناختی معادلند، اگر جایگزینی یکی به جای دیگری تأثیر بر محتوای تجربی هیچ کدام از مجموعه جملات نداشته باشد" و این بیان برای حفظ تحلیلی بودن کافی است.فصل سوم به چهار موضوع می‌پردازد: ارائه‌ی خلاصه‌ای از مباحث کواین درباره‌ی کل گرایی معنا؛ نسبت میان کل گرایی، طبیعت گرایی و تحقیق پذیری معنا؛ طرح جزییات بیش‌تری از استدلال کواین درباره‌ی کل گرایی و ارتباط ادعای نامعقولی تمایز تحلیلی- ترکیبی با کل گراییمعتدل و ریشه‌ای؛ پرسش‌های بی‌پاسخ ناشی از مدعای کواین در زمینه‌ی کل گرایی.مسایل مربوط به ارجاع و وجودشناسی بخش قابل توجهی از آثار کواین را به خود اختصاص داده که در فصل چهارم مورد بحث قرار می‌گیرد. در این فصل ابتدا مختصری از دیدگاه راسل درباره‌ی ارتباط ذهن با جهان خارج طرح می‌شود که در تغایر کامل با نقطه نظرات کواین است. چگونگی دست یابی به معرفت و نحوه‌ی تماس ذهن با چیزهایی غیر از خود پرسش‌هایی است که کواین، در پاسخ، به آنها می‌پردازد. پاسخ‌هایی که از مسیر دیدگاه طبیعت گرایانه‌ی وی گذر می‌کند. اما نکته‌ی کلیدی در پاسخ‌های کواین پنداری است که او از جمله‌ی مشاهدتی دارد. از نظر او تمامی معرفت ما، هرچند تئوریک، در نهایت از طریق جملات مشاهدتی قابل پاسخ گویی است که وی آنها را مشاهده‌ی مطلق می‌نامد.از سوی دیگر، کواین، به‌نوعی مشابه با راسل، بر جنبه‌ی ارجاعی زبان تأکید دارد. لکن، این ارجاع را بنیادین، به معنای راسلی آن، نمی‌داند. به‌علاوه، مفاهیمی که از طریق آنها زبان اقدام به برقراری ارتباط با جهان می‌کند از دیدگاه وی ارجاعی نیستند. ارجاع از نظر کواین نسبتی میان زبان و برخی اصطلاحات زبانی و جهان است و قابلیت ارجاع یک قابلیت استفاده از زبان است. او هم‌چنین، از ارتباط میان کارکرد ارجاعی زبان و شاکله‌ی مفهومی ما سخن می‌گوید که البته از نظر وی این دو دو تلاش جدا از هم نیستند و درک ارجاع یک گام مهم به سوی توضیح مفهومی است درباره‌ی وجود. وجودشناسی، از منظر کواین، موضوعی تصنعی به‌شمار می‌رود و این رأی در کنار نوع نگاه او به زبان نوعی نسبیت وجودشناختی را تداعی می‌کند؛ هرچند وی چنین نسبیتی را انکار می‌نماید. در این فصل با بررسی نظرات کواین به زبان (زبان معمولی و زبان تابع) و رابطه‌ی آن با وجودشناسی و پرسش‌های ناشی از آن و در عین حال مقایسه‌ی آرای کواین و کارنپ دست به ارزیابی دیدگاه کواین زده می‌شود.فصل پنجم، هم‌دلانه‌تر، دو موضوعی را مورد نظر قرار می‌دهد که می‌توان آنها را از شاکله‌های اساسی اندیشه‌ی کواینی دانست: رفتارگرایی و تجربه‌گرایی. در این بخش تلاش آن بوده که با توجه به بخش‌های مختلف آرای کواین رابطه‌ی میان طبیعت گرایی، فیزیکالیسم و تجربه گرایی وی تبیین شود و معلوم گردد که تجربه‌گرایی که کواین آن را نوین می‌داند چیست و آن نقشی که در حوزه‌ی زبان ایفا می‌کند کدام است. البته باید در نظر آورد که زبان نیز در چارچوب نظام کواینی مولفه‌ای محوری است.از نظر کواین، در حوزه‌ی زبان شناسی، افراد یک انتخاب بیش‌تر ندارند: فراگیری زبان از طریق مشاهده‌ی رفتار دیگران به صورت بین الاذهانی. نتیجه‌ی این ادعای تجربی درباره‌ی یادگیری زبان، هم، ادعایی مبتنی بر معناشناسی است که بر اساس آن، هیچ معنای زبانی وجود ندارد که در رفتار پدیدار نباشد.