مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

مرور درختی موضوعات | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 535
بررسی تطبیقی مراتب عقل انسانی و نحوه ارتباط عقل فعال با آن در آراء سهروردی و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سید یونس دهقانی الوار؛ استاد راهنما:عین‌الله خادمی؛ استاد مشاور :عبدالله صلواتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل انسانی مدرک معقولات و مدخل معرفت است لذا بدون شک مهم ترین مولفه و مشخصه نوع انسان است. در این پژوهش که با استفاده از منابع کتابخانه ای و به روش تحلیلی-توصیفی صورت گرفته است، بررسی تطبیقی مراتب عقل انسانی و نحوه ارتباط آن با عقل فعال از دیدگاه سهروردی و علامه طباطبایی مورد مداقه قرار گرفته و به تبع آن به پرسش‌های فرعی نظیر ماهیت، جایگاه، ادله و مبانی عقل انسانی و عقل فعال پرداخته شده است. وجه اشتراک سهروردی و علامه در این است که هر دو عقل فعال را یکی از عقول مفارق می دانند که دارای فعلیت تام و فاقد ماده است و همچنین علت موجده و مدبره عقل انسانی بوده که آن را پس از ایجاد به واسطه افاضه صور عقلی، از مرتبه هیولانی به مرتب بالمستفاد یعنی اتصال و اتحاد با عقل فعال می رساند. در این مرتبه عقل انسانی به سبب همان اتصال و اتحاد، مانند عقل فعال جامع جمیع حقایق می شود. اما وجوه افتراق دیدگاه سهروردی و علامه عموماً ناظر بر مصداق عقل فعال، ماهیت و ویژگی های آن است. توضیح اینکه سهروردی عقل فعال را یک عقل عرضی می داند که در نتیجه اشراقات و مشاهدات عقول طولی پدید آمده و فقط یک نوع مادی را ایجاد کرده و تحت تدبیر دارد. لذا هر نوع مادی یک عقل فعال اختصاصی دارد. اما تعریف علامه از عقل فعال فقط به یکی از عقول مفارق تعلق می گیرد که در انتهای سلسله بی شمار عقول طولی قرار دارد و همان یک عقل فعال تمام عالم ماده از جمله عقل انسانی را ایجاد و تدبیر می کند. بنابراین جنبه های فعلیت و تکثر در عقل فعال مد نظر نظر سهروردی بسیار کمتر از عقل فعال مد نظر علامه است. و تفاوت بعدی در نوع ارتباط عقل انسانی با عقل فعال است که بر اساس دیدگاه سهروردی نوعی اتصال حاصل می شود که به سبب شدت علاقع است نه یکی شدن با عقل فعال. در صورتی که علامه به واسطه اینکه عقل انسانی را معلول و عین الربط عقل فعال می داند، لذا معتقد است به هر میزان که عقل انسانی تکامل و شدت وجودی پیدا کند به همان میزان با عقل فعال متحد و یکی می شود.
جایگاه عقل در فلسفه و مکتب تفکیک با تأکید بر آرای آیت‌الله جوادی آملی و استاد محمدرضا حکیمی
نویسنده:
نویسنده:غلامحسین عرفانی؛ استاد راهنما:محمدمهدی علیمردی؛ استاد مشاور :محمدرضا مصطفی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
عقل از واقعیت‌های جهان هستی و هویت‌بخش انسان است که چه در علم و چه در آموزه‌های دینی بر آن تأکید شده است. عده‌ای به رغم پذیرش عقل، پای آن را در راه کشف معارف و اثبات حقایق، لنگ می‌بینند؛ و در مقابل، عده‌ای دیگر که اکثر متدینان نیز از آن جمله‌اند، جایگاه مهمی برای عقل در جهان هستی و در نظام معرفتی انسان قائلند. حال جای این سؤال است که تلقی این دو گروه از عقل چیست که یکی برای آن جایگاهی قائل نیست و دیگری برای آن، جایگاه واالایی در نظر می‌گیرد. این تحقیق در پی پاسخ به این مسأله است، اما از دو منظر: دیدگاه آیت‌الله جوادی به عنوان نماینده فلسفه اسلامی و دیدگاه استاد محمدرضا حکیمی به نمایندگی از مکتب تفکیک در مقابل آن. تحقیق به شیوه توصیفی‌ـ‌ تحلیلی انجام شده است. استاد حکیمی بنا به قرائت خاصی که از عقل دارند، عقل فطری را کاشف حقایق و جزئیات و نور مجرد و خارج از حقیقت انسان می‌دانند؛ اما برای عقل بشری به‌تنهایی سهمی در فهم معارف دینی قائل نیستند. در مقابل، آیت‌الله جوادی عقل را همگام با نقل (کتاب و سنت)، تأمین‌کننده معرفت دینی می‌دانند و آن را در کنار نقل، تأمین‌کننده بعد معرفت‌شناختی دین به شمار می‌آورند.
بازسازی عقل از منظر فارابی با تمرکز به فلسفه‌ی آینده
نویسنده:
نویسنده:روح‌الله کاظمی؛ استاد راهنما:قاسم پورحسن درزی؛ استاد مشاور :حسین کلباسی اشتری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
رساله‌ی حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است: با تکیه به چه روش و کدام مناسباتی می‌توان به بازسازیِ عقل در فلسفه‌ی فارابی معطوف به امکانِ فلسفه‌ی آینده اقدام نمود؟ روشِ نگارنده در این رساله توصیفی، تحلیلی و انتقادی است. یعنی سعی شده است در کنار توصیف و تحلیلِ بنیادین، نظام‌مند و اُفُق‌مند افکار فارابیْ رویکرد انتقادی نسبت به برخی تفسیرها از آرای نیز داشته باشد. و اما از حیث نتایج نگارنده در این رساله به نتایج ذیل دست یافته است: با توجّه به این‌که «عقل» در کانون مسائل این رساله قرار داشت، با بررسیِ آن به این نتیجه رسیدیم که عقل در تفکّر فارابی اصالت و فاعلیّت دارد؛ اما بی‌تردید این اصالت ذیل افاضه و کمک عقل فعّال قرار می‌گیرد. در حوزه‌ی منطق، تفکّر و عقلانیّت منطقیِ فارابی از زبان آغاز می‌شود، به مفاهیم و معقولات می‌رسد و در نهایت با برآمدن قیاس و برهان به اوج خود می‌رسد. با توجّه به رساله‌ی برهان، ذاتِ تفکّرِ منطقیِ فارابی «گفت‌وگو» است. در حوزه‌ی عقل نظری و با توجّه به مابعدالطبیعه، فارابی ساختاری از وجود ارائه می‌دهد که مبتنی است بر تلفیق آموزه‌های وحیانی و مبانیِ فلسفی، که براساس آن از عالَم عقل به‌عنوان عالَمی ورای عالَم طبیعی سخن می‌گوید. عالَم عقل اُفُق متعالیِ عقل انسان به‌شمار می‌آید، لذا عقل را جوهر اصلیِ انسان و عقل نظری را بنیاد عقل عمَلی می‌داند. در حوزه‌ی عقل عمَلی، نظام اخلاقیِ معلّم ثانی از یک‌سو از عقلانیّت منطقی و فلسفی بهره می‌برد و از جانبِ دیگر در تعالیم قرآنی و آموزه‌های و حیانی ریشه دارد. در حوزه‌ی تفکّر سیاسی آرای وحیانیِ اهل مدینه‌ی فاضله، زبان، تکامل نفس، عدالت، گفت‌وگو و فلسفه بنیان‌های تفکّر او را تشکیل می‌دهند که تحقق آن‌ها تنها در مدینه‌ عقل (فاضله) و تحت هدایت رئیس مدینه ممکن است. اما نسبت به امکان فلسفه‌ی آینده، تعالی و امر فراتاریخی، معنویّت و نبوّت مهم‌ترین امکان‌های فلسفه‌ی آینده به‌شمار می‌آیند که خطوط اساسیِ فلسفه‌ی اسلامی به‌شمار می‌‌آیند. در کنار آن، نسبت زبان و گفت‌‌وگو، سیاست و تاریخ، رابطه‌ی انسان با امر متعال و رابطه‌ی فلسفه و هنر امکان‌هایی‌اند که از تفکّر فارابی به‌دست می‌‌آیند.
استدلال عقلى در قرآن کریم
نویسنده:
نویسنده:محمد ریسان مزعل جناح؛ استاد راهنما:عباس اسماعيلي‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
قرآن کریم برای ذهن انسان اهمیت زیادی قائل است و آن را به تفکر در شیوه ها و وسایل مختلف ترغیب می کند. ىر این باره قرآن سه نوع علم، یعنی عقل، حس و وحی را در پیش گرفته است. این روش ها مکمل نقش یک دیگر هستند. ذهن عقل را درک می کند، وحی ذهن را هدایت می کند و حس به ذهن ارسال می شود، و بنابراین ذهن نیز ادراک کرده و تحلیل می کند. دلائل موجود در قرآن به دو بخش تقسیم شده است. دلائل تکلیفى، ودلائل عقلی، و هر یک از آنها مکمل دیگری است. دلائل تکلیفى مسائل احکام عملی را بررسی می کند، و دلائل عقلی مسائل احکام اعتقادی را بررسی می کند. دلائل قرآنی برخلاف هر آن چیزی که بشر ساخته، فارغ از میزان علم و اندیشه، دارای ویژگی های بسیاری است. قرآن کریم چهار روش اصلی استدلال را در نظر گرفته که عبارتند از: مناظره، گفتگو، داستان و بحث ابتدایی از جانب خدا. این روش ها محورهای اصلی ای هستند که ویژگی های خاص در آنها اعمال شده است. قرآن کریم از روش های استدلالی زیادی استفاده کرده، از جمله استدلال خداوند متعال در قرآن علیه مشرکان، منافقین، یهودیان و مسیحیان با استفاده از استنباط های ذهنی مختلف، و هیچ اعتقاد غلطی برای این فرقه ها باقی نمانده جز آن که آنها را رد کرده است. قرآن کریم همچنین مباحث عقلی ای خاصی را در بر دارد که همه مسائل اساسی ایمان اسلامی را اثبات می کند، و همه شبهاتی را که پیرامون آنها مطرح شده باطل می سازد؛ و این موضوع نشان دهنده احترام اسلام به عقل است. روش تحقیق ما مبتنی بر رویکرد استقرایی برخى آیاتی بود که در آن قرآن از استدلال عقلی استفاده کرده، آنها را بر اساس مبانی منطقی تجزیه و تحلیل و تقسیم کرده، و نهایتا ویژگی ها و سبک آیات قرآن را نشان دادیم. همچنین نتیجه گرفتیم که قرآن کریم دو راه برای اثبات توحید در پیش گرفته، راه نفی و راه اثبات، یعنی نفی سزاوار بودن الوهیت به غیر خداوند متعال، و تصدیق الوهیت خدا به تنهایی. استدلال های قرآن برای اثبات الوهیت، تمایل به اثبات دین گرایی دارد، زیرا بشریت وجود خالق و اداره کننده جهان را تصدیق می کند، اما در پرستش غیر خدا مسیر را به اشتباه رفت. قرآن در اثبات قیامت و معاد راه استنباط مادی را دنبال کرده، که توسط معیارهایی که خداوند متعال در قیامت براى محاسبه، از طریق استنباطات اخلاقی، با استنباطات توام با حکمت و عدالت الهی نشان داده شده است، که مستلزم ضرورت معاد در روز قیامت است. بدین طریق توانایی رستاخیز ثابت شد و نیز ضرورت آن.
تبیین فلسفی فرآیند و روابط بین عقلانیت، معنویت و بهجت در اندیشه‌ی ملاصدرا
نویسنده:
نویسنده:مریم فخرالدینی؛ استاد راهنما:جعفر شانظری؛ استاد مشاور :سیدمهدی امامی جمعه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مؤلفه‌های عقلانیت، معنویت و بهجت در سیستم اندیشه‌ی ملاصدرا با نگاهی وجودی تبیین می‌شوند. عقلانیت براساس میزان توانمندی و وسعتی که ملاصدرا برای نفس مطرح می‌سازد، از صیرورتی وجودی حکایت می‌کند که مبتنی بر بازتعریف فاکتورهای «حضور»، «نفس» و «عقل فعال» در سیستم فلسفی صدرالمتألهین می‌باشد و از تعالی وجودی سخن می‌گوید که موجب حضور معقول نزد عاقل مجرد از ماده می‌شود و توانایی ارتباط با مراتب برتر عالم را برای نفس فراهم می‌نماید. در بعد عقلانیت عملی نیز به کسب توانمندی هیئت استعلایی و فنای عاقل می‌انجامد و در مراتب برتر عقلانیت نظری یعنی عقلانیت بالفعل و بالمستفاد به ترتیب از اتصال و اتحاد با عقل فعال سخن می‌گوید، درجاتی که موجب مشاهده و خلق معقولات توسط نفس می‌شود. توسعه‌ی وجودی نفس در باب عقلانیت، آن‌را عالم عقلی می‌سازد که کلیه‌ی نظام معقول را در خود دارد. در مورد معنویت مورد تأیید ملاصدرا نیز براساس دو تعریف اصطلاحی از این واژه که مبتنی بر عنصر «معنوی در برابر مادی» و «معنا در برابر لفظ» است، به تبیین وجود غیرمادی و مجرد نفس انسانی در حوزه‌ی انسان‌شناسی و نگاه به باطن و غیب عالم در حوزه‌ی هستی‌شناسی می‌رسیم. با بررسی عبارات ملاصدرا که حجاب‌های جسمانی و ظواهر دنیایی را مانع رسیدن نفس به معنویت، معرفی می‌کند به دو مسیر اصلی معنویت انسان یعنی «دستیابی به توانمندی هیئت استعلایی» و «درک حقیقت اشیاء» می‌رسیم. از اهداف کاربردی معنویت‌طلبی در نگاه ملاصدرا خودشناسی و خداشناسی است که براساس وجود تعلقی انسان و کل هستی به خداوند مطرح می‌شود. سومین مؤلفه‌ی مورد مطالعه در این پژوهش، تحت عنوان «بهجت» با وجود پرکاربرد بودن در عبارات ملاصدرا اما دارای مرز معنایی و مصداقی مشخصی نمی‌باشد، لیکن با ارزیابی بهجت در یک شبکه‌ی معنایی متشکل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» می‌توان گفت بهجت، مشاهده‌ی بالاترین کمالات وجودی نفس می‌باشد و به همین دلیل، معرفت خداوند و شناخت خود، موجبات دریافت بهجت عظیمی را برای نفس، فراهم می‌کند. با روشن شدن مبادی تصوری و تصدیقی هر یک از سه مؤلفه در تبیین شبکه‌ی تأثیر و تأثرات مؤلفه‌های سه‌گانه مشخص شد که عقلانیت و معنویت به عنوان دو مفهومی که از فرآیند صیرورت وجودی نفس با دو لحاظ متفاوت، سخن می‌گویند نه تنها دارای تأثیر و تأثرات تعاملی نسبت به یکدیگر هستند بلکه بر تحقق بهجت نیز اثرات مشترکی دارند و از سویی نیز بهجت با ایجاد شوق در نفس انسانی در رسیدن به مراتب متعالی‌تر عقلانیت و معنویت بی‌تأثیر نیست.
بررسی مقایساتی رابطه عقل وایمان از دیدگاه کیرکگور وعلامه طباطبائی.‏
نویسنده:
نویسنده:إبراهیم باه؛ استاد راهنما:محمدباقر قیومی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش در مفاهیم عقل و ایمان یکی از پژوهش های خطرناک در عرصه فکری و فرهنگی معاصر ‏است که تا زمانی که ذهن عقل باقی بماند، ایمان باور و انسان متفکر باشد، پیان نخواهد یافت. نمای ‏صورت رابطه بین آنها بسته به محل توجه و زمینه فکری که بیننده از آن شروع می کند متفاوت است. ‏در این رساله دیدگاه سورن کرکگور و علامه طباطبایی را درباره رابطه عقل و ایمان با هم مقایسه می ‏کنیم. در فصل اول، پس از تبیین واژگان تحقیق به دلیل اهمیت آن، به مبانی نظری و مبانی تحقیق برای ‏هر یک از دو دانشمند پرداختیم. دیدیم که از نظر مبانی معرفتی بین آنها تفاوت آشکاری وجود دارد که ‏علامه طباطبایی معتقد به نظام عقلانی و شناختی موزون است، در حالی که کرکگور بر علیه نظام حاکم ‏قیام کرده و آن را از برآوردن نیازهای انسان ناتوان می داند.‏ از نظر مبانی و اصول انسانی، گرچه بین این دو فیلسوف نقاط تقارب و سازگاری وجود دارد، مانند ‏مسئله اختیار و کمال که در ایمان اتفاق می‌افتد، اما بین این دو علم نیز سرچشمه‌های بسیاری وجود دارد ‏که مهم‌ترین آنها که نقش عقل در سعادت انسان است; زیرا کی یرکگور شادی را از طریق سخت شدن ‏ذهن می بیند در حالی که نشانه آن را تحت اطاعت عقل می بیند.‏ در مبانی و مبانی وجودی، این شباهت وجود دارد که می‌گویند وجود قابل تعریف نیست، اما تفاوت‌ها ‏بسیار است; کرکگور به وجود مطلق اعتقاد ندارد، بلکه به وجود انسان تحت عنوان فرد منفرد معتقد ‏است. بنابراین، وجود برای او وجود انسان است، در حالی که علامه معتقد به وجود مطلق دارای مراتب ‏شدت و ضعف هستند.‏ با استناد به این مبانی و مبانی نظری، دیدگاه هر یک از دو دانشمند در رابطه عقل و ایمان با دیگری ‏متفاوت بود و هر یک به نتایجی کاملاً متفاوت از نتایج دیگری رسید.‏ کرکگور برهین متعددی را ارزیابی می کند تا نشان دهد که شواهد افقی با ایمان بیگانه و حتی برای آن ‏مضر است و حقیقت امری انفسی شناختی است که از پیوند وجودی فرد و خدا سرچشمه می گیرد و ‏ویژگی اصلی ایمان، شور و شوق ناشی از ریسک کردن است. بنابراین نمی بیند که عقل در ایمان نقشی ‏دارد مگر اعتراف به عجز و ناتوانی در دخالت در عرصه ایمان. کمال ایمان در مخالفت آن با عقل ‏است.‏ علامه طباطبایی به حجیت عقل می رود; آنجا که ملاحظات و حجیت ایمان، علم دینی، ادله و ادله شرعی ‏را بر مبنای عقل بنا کرد و بر ذاتی بودن برهان عقل متمرکز شد. وی همچنین به عدم امکان هر گونه ‏تعارض عقل و ایمان پرداخت، زیرا هر دو پیامبر و منبع تشریع هستند، بنابراین می بیند که رابطه و ‏تأثیر و تأثیر متقابلی بین آنها وجود دارد.‏ در نهایت، چندین نتیجه مهم از این دو نظریه به دست آمد که مهمترین آنها عبارتند از; انزوای دین از ‏زندگی عمومی، از دست دادن توانایی آن برای تأثیرگذاری اجتماعی، و از دست دادن یک معیار کلی ‏برای ارزیابی مکاشفات شهودی، که عقل است نزد کرکگور.‏ به گفته علامه طباطبایی، عقلانی شدن ایمان مستقیماً به حفظ معارف ایمانی و گوارا و قابل هضم آن ‏برای فردی که دارای غریزه تفکر فلسفی، عقلانیت و تعقل است کمک می کند.‏ امیدواریم خداوند متعال با سخاوت خود این اندک را از ما بپذیرد و این رساله آغاز خوبی باشد برای ‏بحث گسترده و دقیق تر این موضوع باشد. ‏
نقش بعثت نبی اکرم در تکامل عقل نظری و عملی از دیدگاه فخررازی و نصیرالدین طوسی
نویسنده:
نویسنده:سید حیات الله حسینی؛ استاد راهنما:سید محمد مظفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تلقی همگانی متدینان از ادیان توحیدی از بعثت پیامبران الهی این است که کار اصلى آن بزرگواران، راهنمایى انسان است و خداوند متعال انبیا را برای هدایت او فرستاده است. اما بلا فاصله پرسـش اساسی دیگر مطرح می شودکه انسـان چـه کاستی هایى داشته است که با بعثت پیامبران و وحى الهى برطرف مى شود؟اصولاچرا انسان عاقل نیاز به راهنمای خارجى دارد و چرا خـرد و قوای ادراکى او برای یافتن راه صحیح،کفایت نمى کند؟ دانشمندان و متکلمان بنام اسلامی، این پرسشها را از زوایای مختلفى مورد کاوش قرار داده وکوشیده اند به آنها پاسـخى مناسب دهند . محور اصلی این تحقیق پاسخ هایی دو متکلم پر اوازه جهان اسلام: فخر رازی و نصیرالدین طوسی است، که با توجه به مراتب عقل نظری و عقل عملی و نیازآنها درگذار از مراتب نقص به مراتب کمال به داده های وحیانی به این پرسش پاسخ داده اند وعقل و خـرد آدمـى منهای دین را بدون استمداد از وحی، کافی نمی دانند. تحقیق حاضرمشتمل برچهار بخش و سیزده فصل است. در بخش نخست مبادی و مقدمات بحث، مورد تحقیق قرار گرفته است. ونیز ، به عقل نظری و عملی و تعریف ها،کار برد ها و مراتب عقل عملی وعقل نظری و تعریف نبوت از منظر فخررازی و نصیرالدین طوسی، اختصاص یافته است. در بخش دوم رویکرد فخررازی در نقش بعثت نبی اکرم در تکامل عقل نظری وعملی و مبانی ایشان در این مساله موردکاوش قرار گرفته است. بخش سوم به بررسی رویکردخواجه نصیرالدین طوسی در نقش بعثت نبی اکرم در تکامل عقل نظری وعملی و مبانی ایشان در این مساله، اختصاص یافته است. دربخش چهارم ، مواضع وفاق و خلاف فخرالدین رازی وخواجه نصیرالدین طوسی در مساله مورد بحث، بیان شده و در پایان به این نتیجه رسیده است، که فخررازی ونصیرالدین طوسی عقل نظری و عقل عملی را درفهم بسیاری از مسایل مربوط به اعتقادات و فروعات عاجز می شمارند و بعثت نبی اکرم،آن دو را در وضـع قوانین برای اداره اجتماع، رساندن انسان به سعادت ابدی و کمال مطلوب ودرک احکام غیر مستقل عقلی یاری نموده واز این طریق به تکامل می رساند.
تجربه‌ و مبانی عقلی آن نزد جالینوس و ابن‌سینا
نویسنده:
نویسنده:روح‌الله فدائی؛ استاد راهنما:محمد سعیدی مهر؛ استاد مشاور :محمدجواد اسماعیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تجربه به عنوان یک مفهوم روشی، در تاریخ علم، از سوی دو سنّت فکری مورد توجه جدّی قرار گرفته‌است، یکی سنّت طبّی و دیگری سنّت منطقی-فلسفیِ ارسطویی. جالینوس و ابن‌سینا جزء معدود اندیشمندانی هستند که از یک سو به منطق ارسطویی اهتمام ویژه‌ای داشته‌ و از سوی دیگر به عنوان یک طبّیب، میراث‌بر سنّت طبّ اخلاطیِ بقراط بوده‌اند و در نتیجه، تلاش برای جمع میان روش تجربی و روش عقلی از دغدغه‌های اصلی آنها محسوب می‌شده‌است. هدف اصلی از این پژوهش، که با استفاده از روش تفسیر تحلیلی متن‌محور و تحلیل انتقادی صورت گرفته‌است، مشخص ساختن میزان پیشرفت طرح عقلانی‌سازی تجربه در روش‌شناسی ابن‌سینا در مقایسه با دیدگاه جالینوس است. مفهوم تجربه در اندیشه جالینوس بسیار متاثر از سنّت تجربه‌گرایی طبّی است، ولی در عین حال، وی با مطرح‌ساختن «ملاک‌های تمایز‌بخش»، دقّت عملی روش تجربی را ارتقاء داده‌ و آن را در مقام کشف نیز مفید دانسته است. اما جالینوس به لحاظ نظری و ناظر به مبانی روش تجربی، تلاشی برای عقلانی‌سازی تجربه نکرده و صرفاً بر لزوم استفاده توامان از تجربه و روش عقلی –به خصوص برهان ارسطویی- برای اکتساب علم تاکید کرده‌است. با این حال، مشارکت اصلی ابن‌سینا در پیشبرد روش تجربی، بیش از آنکه ناظر به حوزه عمل باشد، در زمینه تحلیل نظری روش تجربی است. او مبتنی بر قواشناسی پیشرفته خود، بر خلاف جالینوس که تنها از حواسّ ظاهری و حافظه برای تبیین نحوه شکل‌گیری تجربه استفاده می‌کرد، قوای باطنیِ حسّ مشترک، واهمه، ذُکر، متخیّله و عاقله را نیز به کار می‌گیرد. قوّه عاقله به لحاظ صوری با شکل‌دادن به قیاس، و به لحاظ مادّی با به کار‌گیری «قاعده الاتّفاقی» –که خود برگرفته از قاعده علّیت است- به عنوان کبرای آن قیاس، ساختاری عقلی و برهانی به تجربه می‌بخشد. تحلیل علّی از تجربه، این ظرفیت را در اختیار ابن‌سینا قرار می‌دهد تا بتواند به لحاظ نظری تبیین‌های دقیقی از یقینی‌بودن مجرّبات، کلّیت مشروط آنها، تفاوت آنها با قضایای استقرائی و چگونگی ایجاد خطا در فرایند تجربه ارائه دهد.
رابطه عقل و ایمان از دیدگاه ابوحنیفه و هشام بن حکم
نویسنده:
نویسنده:آسیه عبدالهی راد؛ استاد راهنما:شهاب الدین وحیدی مهرجردی؛ استاد مشاور :عباسعلی آرامی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
عقل و ایمان همواره یکی از مسئله‏های بسیار مهم در حوزه فلسفه دین است که در تاریخ فرهنگ و تمدن بشری نقش بسزایی داشته است ، سازش و عدم سازش عقل و ایمان نیز موضوعی نیست که جدیداً به حوزه علم و دین راه‏یافته باشد بلکه دوران متمادیی است گه مورد توجه و تأمل اندیشمندان دینی و غیردینی بوده است. از آن جایی که حقیقت شریعت در دین اسلام درنهایت به برهان عقلی منجر می‏شود، و ایمان که اعتقاد و تصدیق قلبی به خداوند منان است اگر عقل به خوبی کسب معرفت و عمل نکند، انسان به اطمینان و آرامش قلبی نمی‌رسد. اکنون این سؤال مطرح است که :آیا عقل با ایمان ارتباط و هماهنگی دارد یا خیر؟ تحقیق پیش رو پاسخی است به این سوال که عقل ، ایمان و رابطه بین آن دو از دیدگاه دو عالم ، اندیشمند و متکلم بزرگ اسلامی یعنی هشام بن حکم و ابوحنیفه چگونه تبین شده است. از دیدگاه ابوحنیفه عقل در مسئله‌ای چون توحید فقط شناخت پیدا می‌کند اما در نبوت، امامت، معاد، عقل به‌تنهایی کسب معرفت نمی‌کند بلکه نیازمند به ایمان و شرع می باشد .از نظر هشام بن حکم نیز عقل به تنهایی نمی تواند به کسب تمام معارف حقه الهی بپردازد بلکه در این دست یابی با مدد ایمان به کسب معرفت می پردازد .موضوعاتی از قبیل اسمائ و صفات الهی ،نفس شناسی و برخی مسایل مربوط به معاد جسمانی.
انگاره معنایی عقل از دیدگاه علامه طباطبایی و الجابری و نقش آن در معرفت دینی
نویسنده:
نویسنده:محمد رستمی؛ استاد راهنما:محمد حسین مهدوی نژاد؛ استاد مشاور :افلاطون صادقی,محمد عرب صالحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بی گمان عقل در ایجاد و توسعه معرفت و بتبع آن در معرفت دینی نقش اساسی دارد اما اندیشمندان در چگونگی، حدود و ارتباط آن با معرفت وحیانی اختلاف نظر دارند. در این تحقیق، دیدگاه محمدعابد الجابری که از جمله جریانات فکری نوین معاصر است با دیدگاه علامه طباطبایی به صورت تطبیقی در این زمینه‌ها مد نظر بوده تا ظرفیت‌های هر کدام برای پاسخگویی به مسائل اجتماعی و سیاسی در حوزه دین سنجیده شود. براین اساس، موضوع پژوهش این چنین سامان‌ یافت؛ «انگاره معنایی عقل از دیدگاه علامه طباطبایی و الجابری و نقش آن در معرفت‌دینی» و با روش توصیفی- ‌تحلیلی در آثار هر دو اندیشمند پیش‌رفته و شاخصه‌های موثر در عقلانیت هر کدام را احصاء نموده و نقش عقلانیت هر کدام در معرفت دینی مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد که شاخصه‌های موثر در عقلانیت عبارتند از: حرکت، تقوی، توحید، عدل توحیدی، فطرت، وحی، الهام الهی و الهام ذهنی و.... محمد عابد الجابری قدرت عقل از زمان جاهلیت عرب تاکنون را نامحدود، بلامنازع می شمرد. هندسه معرفتی الجابری را چهار بعد در بر می‌گیرد؛ پارادایم ساختاری، تاریخمندی، تفکر انتقادی و تفکیک معرفت از ایدئولوژی. علامه طباطبایی قدرت عقل از هنگام آفرینش تا نهایت را تحت هدایت الهی دانسته و بر آن است که قدرتش را از خداوند دریافت می‌کند. هندسه معرفتی علامه را سه بعد در بر می‌گیرد: طرح و نقشه الهی، آفرینش موجودات و فطرت توحیدی. در اندیشه الجابری، فرهنگ، جامعه، تاریخ در تکون عقل اصالت داشته ومنحصر در آن هاست ولی در نگاه علامه طباطبایی، دین، وحی و فطرت توحیدی اصالت داشته و نقش فرهنگ، جامعه و تاریخ در تکون عقل در چارچوب دستگاه آفرینش و تحت هدایت الهی نقش ایفا می‌نمایند.
  • تعداد رکورد ها : 535