جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > حكمت و فلسفه > 1400- دوره 17- شماره 65
  • تعداد رکورد ها : 7
نویسنده:
فائزه نوریان ، نجمه شبیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سلوک به عنوان یکی از پربسامدترین مفاهیم درعرفان، برگرفته از یک دامنه مفهومی است که حول معنای راه رفتن یا رفتن شکل گرفته و به دامنه مفهومی دیگری الصاق شده است که همانا اندیشه عرفانی است؛ به طوری که گویی واقعا این فرایند را به مثابة راهی تصور کرده‌اند که در آن مقاماتی وجود دارد. همچنین مفهوم (Camino de Perfeccíon) در ادب عرفانی اسپانیا به معنای راه کمال و برخاسته از کلمه Camino)) به معنایی فیزیکی راه و مسیر است به جهت برداشت استعاری از آن، قابل تطبیق با مفهوم سیر و سلوک عارفانه و اصطلاح طریقت در عرفان اسلامی است. وجود سه مرحله تحت این عنوان در عرفان اسپانیا و شباهت آن به بحث طریقت در عرفان اسلامی آغاز بررسی شباهت در مفاهیم و فراتر از آن، مضامین و معانی موجود در این دو قلمروست؛ یعنی بررسی اشتراکات، اولاً در حیطه معانی و اصطلاحاتی چون طریقت و ثانیاً در باب مفاهیم و روش. بررسی این شباهت‌ها با استشهاد از آثار و زندگی‌نامه دو عارف نامی ایران و اسپانیا، سانتاترسا و ابوسعید ابوالخیر انجام شده است. اشتراکاتی که علاوه بر معانی در زندگی، ریاضت‌ها، سلوک، آمیختن مفاهیم عاشقانه و زهدآمیز و آموزه‌های دینی و معرفتی این عارفان وجود دارد، می‌تواند نمودی از اشتراک در دو نحله عرفانی مذکور باشد.
صفحات :
از صفحه 181 تا 206
نویسنده:
حسین خوارزمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
روانشناسان اخلاق، برای دهه‌ها، براین باور بودند که حکم اخلاقی از طریق عقل و استدلال بوجود می‌آید. آزمایش‌ها و تحقیقات تجربی اخیر نشان داد که هیجانات، نقشی بنیادین در حکم اخلاقی ایفا می‌کنند. تفاوتی که در بین اغلب این پژوهشگران وجود دارد، در خصوص سهم هریک از عقل و هیجانات در حکم اخلاقی ست. از این رو، هریک از پژوهشگران، مُدل‌های متفاوتی ارائه کردند. یکی از آنها، مُدل دوگانه حکم اخلاقی ست. از نظر گرین، مغز انسان دارای دو سیستم مجزا و مستقل است: سیستم اتوماتیک (واکنشهای ناخودآگاه و غیرارادی هیجانی) و سیستم دستی (فرایند آگاهانه عقلی). پاره‌ای از حکم‌های اخلاقی به واسطۀ هیجانات و پاره‌ای دیگر از طریقِ فرایندهای عقلانی و فایدباورانه بوجود می‌آیند. گرین، عمدتاً از طریق طرح آزمونهای تجربی، تصویربرداری مغزی و پژوهش بر روی بیماران دچار آسیب مغزی برای مُدل خود شواهد و دلایلی فراهم کرده است. دلایل و شواهد گرین، اگرچه در بسیاری از موارد با مدعای او همخوانی دارند، اما برای آنها می‌توان نمونه نقض پیدا کرد؛ خصوصا که پژوهشهای اخیر حاکی از این هستند که نمی‌توان مکانِ مشخص و اختصاصی در مغز برای هیجان و عقل تعیین کرد. بنابراین، به نظر می‌رسد که مُدل او نمی‌تواند تبیین جامعی از حکم‌های اخلاقی ارائه کند.
صفحات :
از صفحه 59 تا 85
نویسنده:
امیر مازیار ، ندا غیاثی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جدال واقعیت و تخیل از دوران باستان تا به امروز به اشکال مختلف بروز و ظهور داشته است. بر مبنای این دوگانگی، تخیل چیزی مقابل واقعیت تجربی قلمداد می­شود که تنها قادر است احساسات آدمی را برانگیزد و با دلالتی ضمنی به چیزهایی اشاره کند که ساخته و پرداخته­ی ذهن آدمی است و نقشی در شناخت ما ندارد. این جدال یکی از محوری­ترین بحث­های پل ریکور را شکل می­دهد. او می­کوشد تا با نقد و تحلیل نظریه­های پیشین از این تقابل فراتر رفته و تأکید خود را بر وجة کارکردی تخیل و نفوذ آن در واقعیت بگذارد. پژوهش حاضر در پی آن است تا با کاوش در نوشته­های مختلف ریکور چهارچوبی از تحلیل او به دست دهد تا از این طریق نشان دهد چگونه تخیل در ساخت و پرداخت واقعیت نقشی عمده ایفا می­کند. از این رو، نخست با تکیه بر آرا و نقدهای ریکور چرخش زبانی او در بحث تخیل را شرح می­دهیم و سپس به کارکردها و پیامدهایی می­پردازیم که از پس این ساز و کار زبانی آشکار می­شوند. این کارکردها که می­توان آنان را تألیف شاکله­ساز و طرح­افکنی معناهای ممکن نامید در سه گام تشریح می­شوند. در این مسیر، می­توان دید چگونه شاکله­ای بوطیقایی با ابداع معنای تازه تصویری خلق می­کند که با ارجاع غیر مستقیم خود به واقعیت از آن آشنایی­زدایی می­کند. در انتها نیز اشاره می­کنیم که این فهم تازه از واقعیت چه تأثیری در نگرش ما به جهان دارد.
صفحات :
از صفحه 135 تا 157
نویسنده:
سمیه نصری ، علی مرادخانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هنر مدرن و هنر معاصر مفهوم بازنمایی را، که حدود دو­ هزارسال بر تاریخ فلسفة هنر سیطره داشت، مورد نقد قرار داده است. بر این اساس دیگر تلقی کلاسیک از بازنمایی قادر به تحلیل نمونه­های هنری جدیدی نبود که از هنگام شکل­گیری هنر مدرن پدید آمده ­بودند. آرتور دانتو یکی از فیلسوفان هنر قرن بیستم است که به ویژه با توجه به هنر معاصر به ارزیابی مجدد نظریة "بازنمایی" پرداخته است. دانتو معتقد است که هنر امروز، شاهد ظهور ابژه­های واقعی[1] در آثار هنری است و دیگر هنر صرفاً بازنمایی واقعیت نیست بلکه ابژه­های واقعی خود تبدیل به اثر هنری شده­اند. وی آثار هنری را بیان­های نمادینی می­داند که خود را تجسم می­بخشند. مقاله حاضر تلاشی است برای تبیین دریافت دانتو از مفهوم هنر به منزلة بازنمایی که با تکیه بر کتاب استحالة شئ معمولی (1981)، فراسوی جعبه های بریلو (1992) و آنچه هنر است (2013) صورت گرفته است. در این مقاله به تحلیل چرایی طرح این نظریه از سوی دانتو اشاره می­شود که او چگونه تفسیری دیگر از مفهوم بازنمایی را طرح کرد و آن مفهوم را متمایز از تلقی کلاسیک آن توضیح داد. اهمیت تلقی دانتو در این خصوص بررسی نمونه­های هنر معاصر براساس تفسیر تازه­ای است که از مفهوم بازنمایی در هنر طرح می­کند. همچنین در این مقاله به مطالعه موردی در خصوص هنرمند معاصرجف کونز نیز اشاره شده است.
صفحات :
از صفحه 159 تا 179
نویسنده:
منیره نادری ، محمد جواد صافیان ، حسین اردلانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رویکرد فروید نسبت به درک هنر به عواملی محدود است؛ وی بر جنبه‌های عصبی تجربة هنری بیش از حد تأکید می‌کرد، تحلیل او از هنرمندان تا حد زیادی به نیاز او برای معرفی و توسعة نظریة روانکاوی که در آن زمان با آن کار می‌کرد، وابسته است. او اعتراف کرد که نتوانسته است با جنبه‌های رسمی و فنی هنر مقابله کند، و روانکاوی هنوز نتوانسته به "راز" درونی و "توانایی اسرارآمیز" هنرمند و خلق یک اثر هنری پی ببرد. او منشأ خلق اثر هنری را در ناخودآگاه فردی هنرمند جستجو می‌کرد. نظر فروید در باب هنر را می توان ادامة دیدگاه زیباشناسانه (استتیک) مدرن به هنر و در عین حال بیانگر بحرانی شدن آن دانست. در مقابل با رویکرد متفاوتی نسبت به هنر و سرآغاز اثر هنری روبه‌رو هستیم. در این رویکرد هایدگر سرآغاز اثر هنری را جدای از هنرمند و زندگی شخصی او می‌داند و می‌کوشد هنر را با حقیقت پیوند زند. او بر این اساس تفسیر جدیدی از هنر بدست می‌دهد. در این تحقیق نگارنده بر آنست تا دریابد تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه مؤلفه‌ها، پیش فرض‌ها و مبانی است؟ با توجه به تفکر هایدگر تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه نقاط ضعف یا قوتی است؟ نسبت هنر با حقیقت در تفسیر روانکاوانه و نیز تفسیر هایدگر از هنر چگونه است؟
صفحات :
از صفحه 113 تا 133
نویسنده:
احمد علی حیدری ، محمد حسن یعقوبیان ، قاسم پور حسن
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئلة این پژوهش، بررسی چیستی فلسفة میان­فرهنگی با رویکردی توصیفی-تحلیلی از دیدگاه رام ادهرمال است که با پیشینه­ای هندی به غرب سفر کرده و انجمن فلسفة میان­فرهنگی را در آلمان تاسیس کرده است.وی با اتکا بر مبانی­ای نظیر نسبت فلسفه و فرهنگ،دیگری فرهنگی، هم­پوشانی­ها، حقیقت، کثرت­گرایی و تساهل، به بسط فلسفة میان­فرهنگی با خوانشی شرقی پرداخته است که البتّه در عین آن که بر آمده از یک دارمای هندی به عنوان یک حقیقت و اسامی مختلف است؛ اما به فراروی از مکانمندی خود پرداخته است و کوشیده تا با نقد مرکزیت­گرایی اروپایی و قوم گرایانه معکوس شرقی، از فلسفة سفیدی سخن گوید که ذاتاً فاقد رنگ و زبان و نژاد خاصی است و به تعداد فرهنگ­های مختلف، ریشه ­های متنوّعی دارد که در هرمنوتیک چهار وجهی بین اروپائیان و غیر اروپائیان به تصویر کشیده می­شود. بدین­سان،فلسفة میان­فرهنگی یک نگرش یا تعهّد اخلاقی است و منجر به یک سبک زندگی نیز می­شود. روش او با تکیه بر منطق چند­ارزشی جینیزمی، هرمنوتیک تناسبی و پدیدار شناسانه است که بر اساس ساختارهای مشترک و هم­پوشان فرهنگها به تمایزات آنها نیز می­پردازد و با طرح فلسفة رهایی بخش، به سمت یک گفتمان چند صدایی در جهان و بدون خود­مطلق­پنداری حرکت می­کند و می­کوشد تا با به بازخوانی فلسفة هندی در گفتمان جهانی بپردازد و همچنین، یک جامعه و جهان میان­فرهنگی با وحدت بدون همسانی را جستجو می­کند.
نویسنده:
زهرا خزاعی ، زهرا سرکارپور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریة علم حضوری جایگاه ویژه­ای را در نظام صدرایی به خود اختصاص داده است. علم حضوری هم یک نظریه در حوزة معرفت شناسی فلسفة صدرا است و هم نظریه­ای است برای تبیین خودآگاهی. تأمل بر این نظریة مهم، بی­درنگ ما را متوجه ماهیت پیچیده و رازآمیز آن خواهد کرد. نوشتار حاضر بر آن است تا در قالب نگرشی مقایسه­ای بین این نظریه و یکی از مهم­ترین نظریه­های خودآگاهی در فلسفة تحلیلی، یعنی نظریة آشنایی، با زبانی روشن­تر یک بازخوانی دقیق و شفاف از آن ارائه کند. نظریة آشنایی راسل در نگاه نخست یکی از شبیه­ترین نظریه­ها به نظریة صدرا است. ویژگی­هایی هم­چون شرط حضور، بی­واسطگی، خطاناپذیری و از این قبیل، نمونه­هایی از همسویی­ این دو نظریه­اند. اما بحث اتحاد عالم و معلوم در نظریة صدرا نقطة جدایی این دو نظریه است و در حقیقت جایی است که ادعای قرابت میان این دو را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. در نهایت شاید با قدری تسامح بتوان گفت نظریة راسل تصویری ابتدایی و تکمیل نشده از نظریة صدرا است. ضمن این­که باید توجه داشت که فهم این دو نظریه در بستر نظام فلسفی متفاوت این دو فیلسوف- یعنی اصالت وجود صدرا و مبناگرایی معرفتی راسل- ادعای قرابت عمیق بین این دو نظریه را مشکل­تر می‌سازد.
صفحات :
از صفحه 87 تا 112
  • تعداد رکورد ها : 7