جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > حكمت و فلسفه > 1393- دوره 10- شماره 40
  • تعداد رکورد ها : 6
نویسنده:
مهدی سلیمانی خورموجی، محمد کاظم علمی سولا
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ما بر این باوریم که: «آگاهی فرد نسبت به خودش خطاناپذیر است»، در‌حالی‌که آگاهی او نسبت به سایر چیزها و یا حتی آگاهی سایر افراد نسبت به او را خطاناپذیر نمی‌دانیم. چگونه می‌توان چنین عدمِ‌تقارنی را تبیین کرد؟ متداول‌ترین پاسخ، معمولاً مبتنی بر تبیین دکارتیِ لاک است. ما ابتدا، این تبیین را به چهار فرضیه فرو می‌کاهیم و سپس با آشکار ساختن تبعات معناشناسانه، معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه‌ی این فرضیه‌ها نشان خواهیم داد که چرا می‌توان (و یا باید) به دنبال تبیینی بدیل باشیم. در پایان نیز با اتکای بر آراء ویتگنشتاین متأخر، تبیین بدیلی را ارائه خواهیم کرد که بر‌اساس آن، باور به خطاناپذیری فرد در آگاهی از خودش، صرفاً به یک پیش‌فرض زبان‌شناسانه برمی‌گردد که ما را برای تفسیر کلام یکدیگر آماده می‌سازد.
صفحات :
از صفحه 117 تا 144
نویسنده:
زهرا محمود کلایه، رضا اکبریان، محمد سعیدی مهر، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چگونگی دستیابی بشر به حقایق ثابت و مشترک، مسئله‌ای اساسی است که آگوستین در مباحث معرفت‌شناختی با آن مواجه بوده‌است. وی در تبیین این مسئله از تئوری اشراق کمک می‌گیرد. عبارات دو پهلوی آگوستین در توضیح معنا و محتوای اشراق، عمدتاً مخاطب را با این مسئله مواجه می‌سازد که آیا اشراق نزد آگوستین همان قابلیت طبیعی عقل در ادراک است یا به دخالت امری الهی خارج از عقل در ادراکات بشری اشاره دارد. در این مقاله ضمن طرح دیدگاه‌های مختلف در باب تفسیر نظریة اشراق در آگوستین، تلاش کرده‌ایم تا تفسیر مطرح‌شده از سوی ژیلسون را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین شارحان آگوستین مورد‌بررسی قرار دهیم که معتقد است آگوستین در فرایند شناخت بر هر دو بعد، یعنی قابلیت ذاتی عقل از یک سو و فعل اشراقی الهی از سویی دیگر تأکید داشته‌است.
صفحات :
از صفحه 145 تا 162
نویسنده:
محمد مهدی حاتمی ، مهدی دهباشی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نتایج فلسفی حاصل از تعبیر کپنهاگی مکانیک کوانتوم، از جمله طردِ رئالیسم، نفی علیت، فقدان تعیّن در حوادث اتمی و ... نوعی شکاف و دوپارگی را بین فیزیک کلاسیک و فیزیک کوانتوم، موجب می‌شود. در مقاله‌ی حاضر، ضمن نمایان ساختن این شکاف، با تکیه بر ابطال‌گرایی پوپر و لوازم و لواحق آن، علاوه بر پاسخ به برخی از دعاوی عمده‌ی مکتب کپنهاگی، نشان داده‌شده که می‌توان با یک تعبیر فلسفی مناسب، شکاف فوق‌الذکر را ترمیم و بار دیگر وحدت رویه را به فلسفه‌ی فیزیک بازگرداند.
صفحات :
از صفحه 7 تا 36
نویسنده:
عزیزه زیرک باروقی ، مصطفی شهر آیینی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مبحث مربوط به احساس و تخیل در نظام فکری دکارت بسیار مهم است. او در «تأمل دوم» احساس و تخیل را به‌عنوان حالات آگاهی و بدون اینکه به متعلق خارجی مربوط شوند، ذیل حالات من اندیشنده طبقه‌بندی می‌کند. سپس در «تأمل ششم» برای اثبات من جسمانی از این دو قوه یاری می‌جوید و آن‌ها را به‌عنوان قوایی معرفی می‌کند که تحقق آن‌ها نیازمند فعالیت جسمانی است. بنابراین آن‌ها دو قوه‌ای هستند که نه ذهنی محض‌اند و نه جسمانی محض؛ بلکه ما در اتحاد ذهن و بدن و در مقام انسانی واحد مرکب از نفس و بدن است که می‌توانیم از آن‌ها برخوردار باشیم. در‌واقع، دکارت با پیش‌کشیدن بحث احساس و تخیل، نه‌تنها می‌کوشد وجود جسم به‌طور عام و بدن به‌طور خاص را اثبات کند، بلکه می‌خواهد نحوة تعامل دو جوهر متمایز ذهن و بدن را هم تبیین نماید. اما به‌نظر می‌رسد بحث او دربارة‌ این دو قوه با نظام دوگانه‌انگارانه‌اش سازگار نیست. با بررسی آثار چندی از مفسرین دکارت هم‌چون گری‌هتفیلد، برنارد ویلیامز، مارگارت داولر ویلسُن و کاترین ویلسُن متوجه می‌شویم که آن‌ها کمابیش به بحث احساس و تخیل در نظام فلسفی دکارت پرداخته‌اند، اما به‌رغم اهمیت موضوع در نظام فکری دکارت،‌ به‌اجمال از آن گذشته‌اند. در این میان جان‌کاتینگم، مترجم اصلی دورة سه‌جلدی آثار دکارت به انگلیسی و صاحب آثار متعددی دربارة نظام فکری دکارت، بیشتر از سایر مفسرین به احساس و تخیل در فلسفه دکارت توجه کرده و آراء متفاوتی را نسبت به دیگر دکارت‌شناسان مطرح کرده‌است. در این مقاله می‌کوشیم با استناد به آثار دکارت و رجوع به آراء برخی از مفسرین او، به جایگاه احساس و تخیل در فلسفة دکارت و ارتباط این مسئله با دوگانه‌انگاری دکارت بپردازیم و به‌نحوی برجستگی آراء کاتینگم را نسبت به دیگر مفسرین نشان دهیم.
صفحات :
از صفحه 99 تا 116
نویسنده:
مسعود زمانی
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هایدگر پس از وجود و زمان مهم‌ترین مباحث فلسفۀ خود را با به‌کاربردن مداوم تعابیری چون اروپایی، مغرب زمینی و غربی به بحث در بارۀ غرب بر‌می‌گرداند. همچنین او در اولین سال‌های فعالیت دانشگاهی‌اش در آغاز دهۀ بیست قرن گذشته اغلب به اشپنگلر و کتاب افول مغرب زمین او می‌پردازد. همین‌ها حاکی است از موضوعیت «مسئلۀ غرب» در فلسفۀ او. از سوی دیگر هایدگر بخصوص بعد از جنگ دوم جهانی به گفتگو با شرق پرداخته‌است، گفتگویی که مهم‌ترین اصطلاحات فلسفی‌اش مثل وجود، عدم، دازاین، مابعدالطبیعه و… را در آن به میان می‌آورد. درعین‌حال رابطۀ او با شرق آسیا هم دیرینه بوده و به همان اوایل دهۀ بیست قرن قبل برمی‌گردد. این‌ها نیز حکایت از موضوعیت «مسئلۀ شرق» در فلسفۀ او می‌نماید. نکتۀ سوم آنکه این دو مسئله درهم تنیده‌اند، یعنی می‌باید آن دو را در مسئلۀ واحد «شرق و غرب» با هم فهمید. نوشتۀ حاضر می‌کوشد با اشارۀ اجمالی به گستردگی ارتباط مسئلۀ واحد شرق و غرب با اهم مسائل فلسفۀ هایدگری این نظریه را پیش بنهد که این مسئله نشان‌دهندۀ راه فکری این متفکر بزرگ است و از‌این‌رو می‌باید آن را مبنای فهم و تفسیر راه فکری هایدگر قرار داد. محوریت مسئلۀ شرق وغرب اما تعارضی با مسئلۀ وجود ندارد که خود او آن را به‌عنوان ام‌المسائل فلسفه‌اش معرفی می‌کند، چرا‌که با خود پرسش وجود هایدگر نیز عجین است. به همین دلیل با این مسئله حتی می‌توان خود پرسش وجود او را مورد پرسش قرار داد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 98
نویسنده:
حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی
نوع منبع :
مقاله , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«مدرنیته، پروژه‌ی ناتمام» یکی از مقاله‌های بسیار تأثیرگذار جهانی در سه دهه‌ی‌گذشته بوده؛چنان‌که منشاء مجادلات فراوانی در حوزه‌های مختلف فکری شده‌است. اما پرسش اساسی این است که چرا این مقاله، تا این حدّ مهم است؟ و این‌که چه درس‌هایی برای نگارش مقالات علمی می‌توان از آن آموخت؟ مقاله اگر‌چه حاوی نکات تأمل برانگیز و آموزنده‌‌ی بسیاری است، امّا نثر آن، در برخی از قسمت‌ها موجز، پُر‌تکلف و دشوار است. شاید به همین خاطر است که برگردان فارسی آن‌که حدود یک دهه‌ی ‌پیش (و ظاهراً به تعجیل و با دقتِ اندک) انجام گرفته، با آشکار شدن بسیاری از پس‌زمینه‌های جامعه‌شناختی و فلسفی هابرماس، نیازمند بازنگری جدی است. هدف نگارنده از ارائه این مقاله، نخست آن است که با استفاده از دو ترجمه‌ی انگلیسی و (در مواقع ضروری) رجوع به اصل آلمانی مقاله، خلاصه‌ای مفهوم و در حد توان، دقیق و امین از مقاله ارائه دهد و سپس با تجزیه‌و‌تحلیل و انتزاع «سؤالات»، «ایده‌ها»، «تزها» و «مفروضه‌ها» نشان دهد که چرا این مقاله، به لحاظ روشی مهم است و چگونه می‌تواند معیار‌هایی برای نگارش مقالات تأثیرگذار علمی و فلسفی در اختیار ما قرار دهد.
صفحات :
از صفحه 37 تا 62
  • تعداد رکورد ها : 6