جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 83
موعودگرایی در مسیحیت انجیلی بنیادگرا
نویسنده:
رقیه قزلباش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله موعودگراییاز بنیادی ترین اصول هر دینی می باشد. ولیکن در برخی ادیان همچون مسیحیت فرقه های افراطی ای وجود دارند که با ارائه تفسیری کاملا ظاهری از کتاب مقدس خود تأثیری زیان بار بر وجهه تاریخی و دینی خود داشته و اجازه هیچ گونه پرسش و گفتگویی را در مورد اصول خود نمی دهند. اصول کلی موعودگرایی نزد بنیادگرایان انجیلی مسیحی نیز از اصول پرسش ناپذیر و تغییر ناپذیری محسوب می شود که امروزه منجر به اقدامات زیان باری از سوی آنان نیز شده است.
"شبیه سازی انسانی از منظر فلسفه ی اخلاق"
نویسنده:
لیلا نیکویی نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این نگارش با عنوان "شبیه‌سازی انسانی از منظر فلسفه‌ی اخلاق" تلاش کردیم که برخلاف سایر منابع موجود، همسان‌سازی انسانی را از منظر تحلیل فلسفی به انجام رسانیم. نگارش حاضر شامل پنج فصل است: در فصل اول کلیات و مفاهیم این موضوع تبیین شده است، در فصل دوم دلایل ارائه شده از سوی طرفداران فن‌آوری همسان‌سازی انسانی به تفصیل بیان شده و در فصل سوم دلایل ارائه شده از سوی مخالفان نیز مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل چهارم تحلیل فلسفی موضوع، بر اساس انسان‌شناسی اسلامی و انسان-شناسی کانت اختصاص یافته است. در فصل آخر این نتیجه به دست آمد که همسان‌سازی تولید مثلی انسانی به این دلیل که با ساختار خانواده، اختیار شخص همسان‌سازی شده، کرامت ذاتی بشر تعارض پیدا می‌کند و باعث ایجاد طبقات نژادی در جامعه می‌شود، باید از اعمال آن بر روی انسان جلوگیری کرد.
نگاهی فلسفی به آثار میکلانژ( به طور خاص نقاشی های سقف نمازخانه سیستین، پلات آفرینش آدم)
نویسنده:
علی اصغر کرم قشقایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تحقیق حاضردر جستجوی فریضه‌ای به این قرار: دیدگاه هنری میکلانژ متکی به فلسفه بوده به نگارش در آمده است. از این حیث دیدگاه میکلانژ که دستکارهایش باعث رخداد عظیم هنری که قسمتی از تاریخ هنر را در بر گرفته مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این پژوهش چرایی؟، چگونگی؟، علت ظهور آثار و دست ساخته‌های فاخر میکلانژ در حیطه نقد گذارده خواهد شد. در فصلی که با عنوان «رنسانس از منظر تاریخ فرهنگی» آمده است به واکاوی فرهنگ آن دوره(رنسانس) که از حیث تاریخی مقارن با دوران حیات میکلانژ است، پرداخته می‌شود و مقصود این فصل تشریح چگونه شرایط وچگونه بستری در آن دوره برای میکلانژ و هنرمندان فراهم بود. در فصل «زندگی‌نامه و آثار میکلانژ» نخست به معرفی جزء به جزء آثار و تعریف جامعی از دستکارهای او در زمینه‌هاینقاشی، مجسمه سازی و معماریمورد بررسی قرار می‌گیرد.دوم به زندگی شخصی میکلانژ می‌پردازیم. اتکای این فصل بر تاریخ‌نگاری وازاری و ویل دورانت بنا شده است. «ویژگیهای فلسفه رنسانس در ساحت تأملات هنری» دیگر فصلی است که در این رساله آمده است این فصل می‌کوشد بستر فلسفی زمان حیات میکلانژ و ارتباط آن با فلاسفه زمان او را پیدا کند. نو افلاطونیان و فلاسفه تا چه اندازه بر شخصیت وی اثر گذار بوده‌اند. همچنین تاثیر علم و هنر آن دوره(رنسانس) در حیطه نقد قرار می‌گیرد.به طور مثال در عرصه ای اومانیسم شناخت خود را انسان قرار داد، و این «خود شناسی» منجر به علم کالبد شناسی بر روی بدن انسان گردید، رخدادی بس عظیم در هنر آن دوره تاریخی را باعث شد.در فصل تفسیر که با همین عنوان «تفسیر نقاشی‌های سقف و دیوار نمازخانه سیستین» به تحلیل یکی از شاهکارهای میکلانژ که همانا پرده‌ی «قضاوت آخر» و سقف آن نمازخانه به خصوص پرده‌ی «آفرینش» است، را در حیطه‌ی نقد قرار می‌دهیم. در این پرده(آفرینش) خداوند (خالق) جسمیت زمینی به دست آورده، و در هیأت پیرمردی ظهور می‌یابد. این اثر روایتی نشان می‌دهد که انگشت اشاره خداوند نفس (روح) را به وسیله انگشتان آدم (ابوالبشر) به کالبد او انتقال می دهد؛ البته این انتقال هنوز به فعلیت درنیامده است، و فقط یک بند انگشت فاصله میان اتصال وجود دارد. این اثر خود را زمانی به ما نشان می‌دهد که بستر اومانیستی دوران رنسانس ایتالیا را در زمان خلق این اثر بازشناسی کنیم، موضوع اولین حیات (آفرینش) دستکار میکلانژ در بستری که باورهای دینی یهودی- مسیحی در کنار فلسفه افلاطونی- مسیحی آمیخته شده، اثری شگرف را به عرصه ظهور می‌رساند. تفسیر این شاهکار مفهومی واضح از ضرورت هنر به ما نشان می‌دهد؛ در دوران رنسانس شکوه جلالی که می‌بایست میراث دوران باستان با شیوه‌ی مسیحی بازنمایی کند به همه آشکار می‌سازد که برآیند انگارشی باعث برداشت تازه‌ای از اندیشه می‌شود، که منجر به شناخت انسان می‌گردد. اصالتی که «ابژه» و «سوژه» در هم ممزوج شده و در کل هستی واحدی باعث می‌شود. در خصوص سیرت مفهومی پرده‌ی «آفرینش» از حیث فلسفی، به آراء و عقاید فیچینو بر می‌خوریم، و از این نظر در این باب از آن اندیشه‌ها بهره می‌جوییم.در تفسیر نقاشی دیواری قضاوت آخر با نقش مایه‌های پیچیده فاعل شناسنده‌ی روایتی بس سترگ از واقعه‌ی آخرزمانی است. با این توصیف مرکز و نقطه ثقل این پرده انسان (مسیح)، یا همان فرزند خدا می باشد. مسیح در این داوری با هیبتی متفاوت از هر آنچه تاکنون از مسیح دیده، شنیده وخوانده بودیم مواجه می‌شویم؛ چرا که او با هیبتی غضب آلود و پیکری قوی ترسیم می‌شود. این اثر از حیث اندیشه‌ی نوافلاطونی پر و پیمان است، و رونوشتی کامل از کمدی الهی دانته را برای ما نمودار می سازد.
مواجهه سلبی و ایجابی کانت با مفهوم سعادت در اخلاق و دین
نویسنده:
فرزانه مدبری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
کانت از بزرگترین فیلسوفان اخلاق است، که مبانی اخلاق وظیفه گرایی را برای اولین بار مطرح کرده است. نقطه تمایز فلسفه کانت از فیلسوفان پیش از خود در اهمیت دادن به مفهوم تکلیف و وظیفه است، چنین تکلیفی برای کانت تنها زمانی ارزش دارد کهبی لحاظ هیچ غایتی خیر تلقی شود، چراکه به گمان او ارزش عمل در ذات فعل نهفته است و نه در غایاتی که به آن خواهد رسید. اما سعادت به عنوان مهم ترین غایت بشری، را نمی توان در زندگی انسان ها نادیده گرفت و اخلاق به غایتی همچون سعادت نیاز دارد تا عمل اخلاقی را موجه سازد. دید رایج درباره اخلاق کانت چنین است که او سعادت را از اخلاق خود طرد می کند اما خود کانت نیز به اهمیت سعادت به عنوان غایت طبیعی برای بشر واقف است، بنابراین بررسی سیر چگونگی برخورد با این مفهوم در اخلاق کانت ضروری است.
نسبت دین و سیاست در ادیان ایران باستان (با تکیه بر دوران هخامنشی و ساسانی)
نویسنده:
مهدیه دستمالچیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف اين پژوهش، شناخت و واكاوي نسبت يا رابطه‌ي ميان انديشه‌ي سياسي با انديشه‌ي ديني در اديان ايران باستان، و به ويژه اديان رايج در دوره‌هاي تاريخي هخامنشي و ساساني بوده است. اهميت اين پژوهش در آن جاست كه بدون شناختِ نوع رابطه و نسبت انديشه‌ي سياسي با انديشه‌ي ديني و هم‌چنين ميزان تأثيرات متقابل اين دو مقوله بر هم در طول تاريخ ايران، نمي‌توان عناصر فكري، فرهنگي، اجتماعي و سياسي جامعه‌ي امروز را نقد و تحليل كرد. در اين رساله ابتدا به بررسي پيشينه‌ي انديشه‌ي سياسي در آيين مزدايي پرداخته شده كه نتيجه‌ي آن تصديق به وجود گونه‌اي از انديشه يا فلسفه‌ي سياسي در آيين مزدايي است. سپس كوشش مي‌شود با تكيه بر اسطوره، به عنوان تنها سند از دوران پيش‌تاريخي، و همين‌طور متون ديني، گزارش‌هاي تاريخي، يافته‌هاي باستان‌شناسي و منابع مادّي (سنگ‌نگاره و غيره)، مجموعه‌اي از آموزه‌هاي ديني و عناصر فكري ـ فرهنگي كه به عنوان بستر و پايه‌ي انديشه‌ي سياسي و هم‌چنين تشكيل نظام‌هاي سياسي در ايران دخيل بوده، تدوين شود. مرور متون ديني و شواهد تاريخي در كنار شيوه‌ي تحليلي در ارزيابي و بررسي مفاهيم كليدي، نشان‌دهنده‌ي وابستگي بنيادين انديشه‌ي سياسي و ديني در ايران باستان بوده است. امري كه مهم‌ترين نمود آن را در انديشه‌ي «خاستگاه الهي قدرت» يا «مشروعيت آسماني» شاه يا حاكم مي‌توان ديد.
بررسی رابطه دین با مبانی اخلاق زیستی
نویسنده:
زهرا مشجرابوزیدآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های فرعی :
چکیده :
چکیده ندارد.
مقایسه مفهوم علیت در فلسفه لایب نیتس و هیوم
نویسنده:
مهدی بهشتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در میان مسایل فلسفی، اصل علیت از اولین مسایلی است که فکر بشر را به خود مشغول کرده است. در بیان اهمیت آن، همین قدر کافی است که بدانیم این اصل، پایه و اساس هر گونه معرفتی است به طوری که بطلان یا تزلزل آن، موجب تزلزل معرفت بشری می‌گردد. پس از رنسانس، با دو جریان عمده عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی در فلسفه مغرب‌زمین مواجهیم که تمام مسایل فلسفی از جمله علّیت را تحت‌الشعاع خویش قرار دادند. ما در این تحقیق، با انتخاب لایب‌نیتس از گروه اول و هیوم از گروه دوم، به مقایسه نظرات این دو جریان در ارتباط با تبیین فلسفی علیت می‌پردازیم. در دیدگاه لایب‌نیتس، حالتی از جوهر (یا مناد)، علت برای حالت بعدی همان جوهر است و وی رابطه علیت را بین خدا و مخلوقات می‌پذیرد امّا تأثیر و تأثر بین دو جوهر مخلوق را نفی می‌کند و آن را به هماهنگی پیشین‌بنیاد بین آنها ارجاع می‌دهد. در مقابل، هیوم بر مبنای نظام تجربه‌باورانه خویش، وجود ضرورت علّی میان پدیده‌های علت و معلول را انکار نموده و با تحلیلی روان‌شناسی، ایجاد مفهوم آن را در ذهن ناشی از عادت و تجربه قلمداد می‌کند.در پایان، نظرات این دو فیلسوف در رابطه با علیت در چهار محور زیر مورد مقایسه قرار گرفته‌اند: نگاه ابژکتیو یا سوبژکتیو به علیت، موضع کانت در برابر دو فیلسوف، ارتباط ضرورتعلّی با آزادی و اختیار آدمی، جایگاه خدا در بحث علیت.
وجوه و معانی روانشناسی در اندیشه نیچه با نظر به آرای یونگ
نویسنده:
علی عزیزیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نیچه در عبارت معروفی در کتاب فراسوی خیر و شر روانشناسی را ملکه علوم می‌داند و به دنبال نشاندن روانشناسی به جایگاه اصلی خود در میان علوم است. همچنین می‌دانیم که نیچه پیوسته خود را روانشناس نامیده است. این روانشناس بودن نیچه به چه معناست؟ روانشناسی نیچه نوعی روانشناسی فیزولوژیک است که بر اساس تحلیل نیروها و تفسیر آنهاست. این نیروها با اینکه تمام نیروهای عالم را در بر می‌گیرند اما تفسیر علم فیزیک از آنها ناقص است و نمی‌تواند بیانگر آنها باشد. همچنین این نیروها بدون منشأ و اتم هستند ولی در عین حال به طرزی مکانیکی بر هم عمل می‌کنند. این را نیچه جمع دید افلاطونی و مکانیکی نامیده است.شناخت "من" و تفاوت آن با "خود" و سیر "من" به سوی "خود" و ایجاد رابطه‌ای مستحکم میان "من" و "خود" هدف کلی روانشناسی نیچه می‌باشد به این ترتیب که "من" تا آنجا که خود را تن نمی‌داند و از بدن جدا و بیگانه گشته است، ارتباط خویش را با "خود" که همان خرد بدن می‌باشد از دست داده است.لیکن این "من" و عالم خیال که توهم اراده آزاد دارد، به کلی نفی نمی‌شود. در اینجاست که نیچه با آرمان زاهدانه فاصله می‌گیرد. اما هر اراده آزادی نیز تأیید نمی‌شود. تنها آن اراده آزادی به راستی اراده آزاد است که "خواست قدرت" و "خواست بازگشت جاودان" همان را دارد.
پدیدارشناسی اخلاق از دیدگاه موریس ماندلباوم
نویسنده:
مریم خدادادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این رساله به بررسی پدیدارشناسانه تجربه اخلاقی از دیدگاه موریس ماندلباوم می‌پردازیم. ماندلباوم پدیدارشناسی اخلاق را با توصیف و تحلیل شهودها یا تجارب اخلاقی آغاز می‌کند؛ او تجربه‌های اخلاقی را عمدتاً از سنخ حکم می‌داند و احکام اخلاقی را به سه دسته احکام مستقیم، دور و ناظر به ارزش اخلاقی تقسیم می‌کند؛ احکام اخلاقی مستقیم از مواجهه مستقیم و بی‌واسطه عامل با موقعیت صادر می‌شوند اما در احکام اخلاقی دور و احکام ناظر به ارزش اخلاقی، عامل به نحو بالفعل با موقعیت اخلاقی درگیر نیست، بلکه ناظر درگیری عامل دیگری با موقعیت است؛ با این تفاوت که احکام اخلاقی دور درباره درستی و نادرستی عمل و احکام ناظر به ارزش اخلاقی، درباره یک ویژگی یا کل شخصیت عامل صادر می‌شوند. ماندلباوم پس از دسته‌بندی شهودهای اخلاقی در قالب این سه نوع حکم، به تحلیل مولفه‌های آنها همچون احساس فرمان یا الزام، مبدأ فرمان و مقصد آن می‌پردازد. به نظر او، احساس فرمان مولفه ذاتی انواع تجربه‌های اخلاقی است که ریشه در درک ما از تناسب عمل با موقعیت عامل دارد. موقعیت قلمرو گسترده‌ای است که شرایط ابتدایی عمل، گذشته عامل، مهارت‌های عامل و ... را دربرمی‌گیرد. به این ترتیب، ماندلباوم توصیفی پدیدارشناسانه از انواع تجربه‌های اخلاقی در چارچوب درک تناسب میان عمل و موقعیت به دست می‌دهد و این توصیف را در هر یک از سه نوع حکم اخلاقی یادشده به‌طور جداگانه و به تفصیل بیان می‌کند. توصیف پدیدارشناسانه ماندلباوم از تجربه‌های اخلاقی لوازم مهمی برای نظریه‌های اخلاق هنجاری در پی دارد و نشان می‌دهد که دیدگاه‌های غایت‌انگارانه مانند سودگرایی و دیدگاه‌های وظیفه‌گرایانه تنها به یکی از مولفه‌های تجربه اخلاقی نظر دارند و سایر مولفه‌ها را نادیده می‌گیرند، ازاین‌رو نمی‌توانند توصیف جامع و کاملی از چنین تجاربی ارائه کنند.
آموزه وفا در فلسفه گابریل مارسل
نویسنده:
مریم احمدی کافشانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
روند حوادث در قرن بیستم انسان و شرایط زندگی او را در مرکز توجه فیلسوفان قرار داد. در میان این فیلسوفانگابریل مارسل چهره‌ای ممتاز است. وی به عنوان متفکری که به دنبال فلسفه‌ورزی نیست بلکه دغدغه‌ی انسان را دارد، برای یافتن راه نجات، مرزهای فلسفه‌ی سنتی را درمی‌نوردد و با نگرشی نامتعارف درصدد یافتن راهی برای احیای کرامت انسان معاصر است.مارسل آشکارا به تفکر مدرن می-تازد و آن را سبب از خودبیگانگی انسان معاصر معرفی می‌کند.وی این تفکر را با مفاهیم کارکرد و انتزاع تعریف می‌کند. مفاهیمی که سبب ازخودبیگانگی انسان، خروج او از جایگاه حقیقی‌اش در هستی و در نتیجه، غربت و تشویش او شده است.مارسل دریافت که برای احیای کرامت انسانی،باید در تعریف انسان تجدید نظر کرد. این تعریف مجدد، نیازمند پایه‌ریزی متافیزیکی است که بتواند انسان را در جایگاه واقعی‌اش بنشاند. چنین متافیزیکی با به رسمیت شناختن حقایقی که وی راز می‌نامد، به انسان این امکان را می‌دهد که خود و جهان را از طریق مشارکت در تجربه‌های درونی‌اش بشناسد. تجربه‌ای که این بارِ معنایی را خواهد داشت وفاست. در نوشتار حاضر به بررسی آموزه‌ی وفا از دیدگاه مارسل پرداخته می‌شود. وفا در جغرافیای فکری مارسل جایگاهی کلیدی دارد و اساساً راهبرد وی به تغییر است. وفا، تغییر در سه سطح از زندگی انسان را در برنامه‌ی خویش دارد. در سطح فردی، به انسان توان تعالی از آنات زمان و بازیافتن وحدت و هویت خویش را می‌دهد. در ساحت اجتماع، وفا روابط بیناشخصی را با الگوی عشق و تعهد سامان می‌دهد اما در همین ساحت و در پی تجربه‌‌های بیناشخصی صورت کامل خویش را در ساحت ایمان می‌یابد و در ارتباطی دو سویهوارد تجربه‌ی شخص متعال می‌شود.واژگان کلیدی: وفا، تعالی، دیگری، کارکرد، انتزاع.
  • تعداد رکورد ها : 83