جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 268
تفسير الصراط المستقيم المجلد 3
نویسنده:
حسين بروجردي؛ مصحح: غلامرضا بن علي اكبر بروجردی
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مؤسسة انصاريان,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تفسیر الصراط المستقیم تأليف سيد حسين بروجردى، به زبان عربى است. اين تفسير توسط غلامرضا مولانا بروجردى تحقيق و تعليقه‌نگارى شده است. اين تفسير شامل تمام قرآن نمى‌باشد. آنچه در برنامه موجود است، 5 جلد و تا پايان آيه 41 البقره مى‌باشد، ولى مرحوم شيخ آغابزرگ تهرانى درباره اين تفسير نوشته: «سه مجلد ضخيم از اين تفسير بيرون آمده است. جلد سوم به سوره فاتحه اختصاص یافته است. اگر بخواهیم روش غالب این تفسیر را توصیف نماییم، باید گفت که: روش مفسر، روائی و ماثور با استفاده از روایات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و اهل بیت علیهم‌السّلام می‌باشد. و در کنار آن رویکردی اخباری در بعضی مسائل از خود نشان می‌دهند. (مانند بحث تجسم اعمال) محقق ارجمند این تفسیر، غلام رضا مولانا بروجردی می‌باشد انگیزه خود را از تحقیق، این می‌داند که با مطالعه تفسیر الصراط المستقیم آن را از هر جهت جامع و پر محتوی دانسته و از اینکه تا آن زمان منتشر نشده ابراز تاسف می‌نماید، سپس شوق خود را برای نشر آن به نوادگان مفسر که نسخه خطی به خط مصنف و نسخه استنساخ شده از آن، نزد آنان بوده، ابراز داشته، با مساعدت آنها، امر تحقیق را انجام داده است. اگر بخواهيم روش غالبى اين تفسير را توصيف نماييم، بايد گفت كه روش مفسر، روائى، با استفاده از روايات پيامبر(ص) و اهل‌بيت(ع) است. وى در كنار آن، رويكردى اخبارى در بعضى مسائل از خود نشان مى‌دهد (مانند بحث تجسم اعمال، ج4، ص500 به بعد). شيوه كلامى را نيز كم و بيش در تفسير خود دارد. او در مباحث كلامى وارد شده و توضيحات بيش از مقام تفسير مى‌دهد (مانند ج3، ص506، به بعد ذيل «إياك نستعين» و بحث استعانت، در اعيان ثابته، اغراض افعال الهى، نظر اشاعره و رد آن و نيز ج4، ص209 به بعد، بيان مفصل مجسمه، مشبهه، مجبره، مفوضه و نقد آنها). بعد تحليلى و اجتهادى و بيان احتمالات متعدد در معانى آيات و الفاظ را نيز بايد به شيوه ايشان اضافه كرد (مانند ذكر اقوال و احتمالات در «ذلك الكتاب» ، ج4، ص92، به بعد). در بيان اقوال مفسرين فقط به نقل آنها اكتفا نكرده، به نقد و بررسى آنها مى‌پردازد (مانند ج3، ص511 به بعد، بحث مفصل در معناى استعانت). در اين بين نظرى به مسائل عرفانى داشته، براى توضيح مطلب خود و گاه براى نقد، آنها را مطرح مى‌نمايد (مانند اشاره به نظر مولوى با استفاده از اشعار وى، ديدگاه افلاطون، كفر دانستن اعتقاد به وحدت وجود (در بحث هدايت، ج3، ص540 تا 546) و همچنين اشاره به بحث عوالم الهيه (ج4، ص15 به بعد) و نقد ابن عربى در بحث عذاب (ج4، ص263)). در اين بخش گاهى بحثى مستقل به نام «تبصرة عرفانية» را مطرح مى‌نمايد (مانند ج3، ص78). مطالبى مفصل در استعاذه و تفسير بسم الله الرحمن الرحيم را در ابتداى سوره حمد بيان كرده‌اند كه در سوره بقره اين دو مطلب مطرح نمى‌شود. در تفسير آيات، ابتدا لغات مشكل آيات را بيان كرده، به توضيح آن مى‌پردازد، سپس قرائت كلمات را در حدّ بيان بعضى قرائات شاذه و مطرح كردن برخى مسائل تجويدى مانند موارد وقف (مانند ج4، ص102)، گوشزد كرده، گاهى نيز در اين قسمت عنوانى به نام «قرائة غريبة» بازگو مى‌كنند (مانند ج4، ص98). پس از آن شأن نزول آيه را (در صورت دارا بودن) نقل و تجزيه و تحليل مى‌نمايد. بعد از اتمام مباحث فوق، عنوان «تفسير فراز آيه» آغاز شده، به تبيين و شرح مفصل آن مى‌پردازد. در توضيح كلمات و معنا و تفسير آنها در كنار روايات و تحليل‌هاى اجتهادى خود، از آيات ديگر قرآن نيز بهره مى‌برند (مانند ج4، ص219-220 و 221). وى در ذيل «ألم» در سوره بقره، بحث را به كل حروف مقطعه مى‌كشاند و اقوال را بيان و تجزيه و تحليل مى‌نمايد (ج3، ص56 تا 76 بعد از بيان قول نهم، وجوه آخر را مطرح مى‌كنند). وى در ذيل «ألم» در سوره بقره، بحث را به كل حروف مقطعه مى‌كشاند و اقوال را بيان و تجزيه و تحليل مى‌نمايد (ج3، ص56 تا 76 بعد از بيان قول نهم، وجوه آخر را مطرح مى‌كنند). در بحث «دلالة الحروف و الألفاظ على مدلولاتها» واضع را خداوند مى‌داند و اين دلالت را ناشى از وضع او محسوب مى‌دارد. عنوانى به نام «دليل إعجاز القرآن»، ذيل برخى از آيات مطرح مى‌نمايد كه در آن بحث، از وجوه و جنبه‌هاى مختلف اعجاز آيه يا آيات مورد نظر، سخن به ميان مى‌آورد (مانند ج4، ص479). مفسر محترم ضمن رعايت تفسير ترتيبى، از بيان موضوعات قرآنى متناسب با آيات و توضيح آنها به كمك روايات و آيات ديگر، كوتاهى نكرده و بحث‌هاى موضوعى زيادى را مطرح مى‌نمايد. محقق در ابتدا مقدمه‌ای در ۱۲۰ صفحه ارائه داده است. در این مقدمه پس از بیان اجمالی درباره تفسیر و مشاهیر صحابه در تفسیر، طبقات مفسران را از قرن اول هجری تا زمان مفسر (قرن سیزدهم هجری) مطرح کرده، که جمعا ۳۴۹ نفر را مورد بررسی قرار داده است. سپس به ترجمه مفسر، اساتید و شاگردان او، دیدگاه علماء درباره وی، وفات، تالیفات و فرزندان ایشان، پرداخته است.
برهان في تفسير القرآن المجلد 6
نویسنده:
هاشم بن سلیمان بحراني
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
لبنان/ بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات,
چکیده :
تفسير البرهان اثر علامه سيد‌‎هاشم بحرانى از تفاسير بنام شيعه مى‌باشد. مؤلف با چينش سه مقدمه، انگيزه خود را بيان مى‌دارد: * همه بر شرف و بلندمرتبگى شأن قرآن، واقفند و مى‌دانند كه نجات در تمسك به آن است. بحث، تلاوت و تفكر در معانى آن، سبب حيات قلب‌ها و علم و عمل بدان، سبب تخلص از سختى‌هاست. * به اسرار و حقايق پنهان آن با عقول معمولى نتوان رسيد، بايد از اهل ذكر كه اهل تنزيل و تأويل قرآنند، اخذ نمود. * ديدم كه مفسرين و علما، به آراء ديگرانى غير از اهل‌بيت عصمت(ع) رو آورده‌اند؛ درحالى‌كه بايد در فهم اسرار و حقايق قرآن تا آشكار شدن تأويل و تفسير اهل‌بيت(ع)، توقف نمود؛ به همين جهت برای فهم نظرات تفسيرى و بيان اهل‌بيت(ع) در تأويل و اسرار كتاب الهى، اقدام به جمع‌آورى روايات تفسيرى وارده از آنها نمودم. در دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، جلد 1، ص475 درباره شيوه مؤلف آمده: شيوه وى در اين كتاب چنين است كه ابتدا به نام سوره و محل نزول، فضيلت سوره و تعداد آيات، اشاره مى‌كند، آنگاه آياتى را كه داراى روايت تفسيرى‌اند، ذكر كرده، روايات مربوط به هر آيت قرآنى را به دنبال آن نقل مى‌نمايد. البرهان مقدمه‌اى دارد در شانزده بخش كه تكامل‌يافته مقدمه «الهادي» است؛ يعنى تمام آنچه، بحرانى در آنجا آورده، اينجا هم هست، به‌اضافه چند پرسمان ديگر. ضمنا چنين برمى‌آيد كه بحرانى باور باطل «تحريف قرآن» را پذيرفته بوده و اين از البرهان قابل برداشت است. بحرانى در نقل روايات، يك‌دست عمل نمى‌كند؛ در برخى موارد علاوه بر سند روايت به نام كتاب و مؤلف آن نيز اشاره مى‌كند و در بعضى به ذكر نام كتاب و مؤلف بسنده مى‌نمايد و در مواردى فقط نام مؤلف را مى‌آورد. گفتنى است كه در گوشه و كنار از راويان اهل سنت هم نقل حديث كرده است. روى‌هم‌رفته، «البرهان» از نگريستنى‌ترين تفسيرنامه‌هاى روايى شيعه بشمار مى‌رود. بنابراین مصنف بسيارى از روايات اهل‌بيت(ع) را كه در تفسير آيات آمده، رواياتى كه در آن آيات به‌عنوان شاهد و مؤيد مطلبى، آورده شده، رواياتى كه بدون در بر گرفتن نص قرآنى، با مضمون خود، دلالت بر تفسير آياتى بنمايد و رواياتى كه مصداقى از مصاديق آيه را بيان مى‌كند، جمع‌آورى نموده است. در باب نقل اسرائيليات نيز بايد گفت: ايشان سعى نموده از نقل آنها خوددارى نمايد، ولى به‌راحتى مى‌توان ردپايى از اين‌گونه روايات را لابه‌لاى تفسير ايشان مشاهده كرد. در جلد ششم به تفسیر سوره های نمل، قصص، عنکبوت، روم، لقمان، سجده، احزاب، سبأ، فاطر، یس، صافات، ص و زمر پرداخته شده است.
تفسير الصافي المجلد 1
نویسنده:
محمد بن شاه مرتضی فيض كاشاني؛ محقق: زهرا خالوئی
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير الصافي يكى از آثار پر ارج ملامحسن فيض كاشانى است كه بيشتر با جنبۀ روايى و نقلى نگاشته شده است و به علت اختصار و جامعيت، در اعصار مختلف مورد توجه و عنايت قرار گرفته است. مرحوم فيض در تفسير خود سعى كرده است، تفسيرى پيراسته از انديشه‌هاى گوناگون عرضه كند. مؤلف تفسير را با مقدمه‌اى آغاز مى‌كند و ضمن آن، از جريان تفسير نگارى و زمينه‌هاى تفاسير نوشته شده، در فرهنگ اسلامى سخن مى‌گويد. پس از آن به انواع تفسير نگارى اشاره‌اى دارد و اعتراضى به تفسير نگارى، بدون توجه به اهل‌بيت «ع» و تعاليم آن بزرگواران مى‌كند، و از تفاسيرى سخن به ميان مى‌آورد كه با روايات و اخبار، قرآن را تفسير كرده‌اند و يادآورى مى‌كند كه اين‌گونه تفاسير نيز از كاستى‌ها و ناهنجارى‌ها بدور نيستند، اين گونه تفاسير يا كامل نيستند، يا تفسير تمام آيات را ندارند، برخى نيز سرشارند از اخبار ضعيف، و در برخى ديگر رواياتى آمده، بى‌ارتباط با موضوع، بدون تدوينى شايسته و ترتيبى زيبا. افزون بر اين‌ها، در اين‌گونه تفاسير، رواياتى راه يافته است، كه مشتمل بر تأويلاتى است، نفرت‌زا و مطالبى باطل؛ همانند نسبت عصيان و سفاهت به انبياء و بالاخره در اين مجموعه‌ها، گاه روايات، به ظاهر متضادند و مفسران هيچ‌گونه تلاشى، براى رفع تضاد از اين ظواهر بكار نبسته‌اند، مرحوم فيض بعد از اين مطالب مى‌فرمايد: «به هر حال من تاكنون، در ميان تفاسير، با همۀ گستردگى تعداد آنها، تفسيرى مهذب و پيراسته از ناهنجارى‌ها با بيانى كافى كه تشنگان را سيراب كند، نيافته‌ام و اميدوارم اين تفسير، همانى باشد كه انتظار مى‌رود، تفسيرى كه مطالب و روايات صحيح را از روايات كدر و ناصاف، تميز دهد، از مفسرى كه با شناخت متن احاديث، پى به صحت و ضعف آن، برد نه با شناخت اسانيد، مفسرى كه علم را از خداوند گرفته باشد، نه از اسانيد روايات، مفسرى كه توانايى شكافتن روايات و تجزيه و تحليل آنها را داشته باشد و با اين توان، روايات صاف را از روايات غبار اندود، باز شناساند و از دل روايات اهل‌بيت «ع» مطالب مناسب فهم اهل زمانش را، استخراج و بيان نمايد و زوائد را به دور افكند تا ابهام و تضاد و تناقض كه موهن روايات است، از آنها زدوده گردد. روشن شد كه انگيزۀ مصنف، ارائۀ تفسيرى برگرفته از بيانات صاف و ناب اهل‌بيت «ع» مى‌باشد كه به تناسب علم و فهم اهل زمان خود گلچين شده و با بيانى شيوا و مدد گرفته از هدايت الهى، آيات قرآن را تبيين و تفسير نمايد. امّا به طور طبيعى، براى بيان وجوه ديگر قرآن در لغت، قرائت، شأن نزول و...، بايد از خود اظهار نظر كند و از سخنان ديگران نيز بهره برد، در نتيجه تفسير به گونه‌اى رنگ اجتهاد و نظر را نيز به خود گرفته، آينده‌اى از روايت و درايت گشته است. مرحوم فيض قبل از آغاز تفسير، بعد از مقدمه‌ايى، دوازده مقدمه را به عنوان مقدمات تفسير خود ذكر مى‌كند كه به تعبير آيت‌اللّه معرفت در التفسير و المفسرون، از بهترين مقدمات تفسيرى است كه در ابتداى تفسير آورده شده و مصنف به بهترين وجه مطالب ضرورى را كه هر مفسر بايد بيان نمايد، ذكر كرده است؛ مطالب مقدمات به قرار ذيل است: مقدمۀ اول، در فضل قرآن و وصيت به تمسك به آن از روايات اهل‌بيت «ع». مقدمۀ دوم، در بيان اين كه علم قرآن، نزد اهل‌بيت «ع» مى‌باشد و ظاهر و باطن همۀ قرآن را آنان مى‌دانند. مقدمۀ سوم، در بيان اين كه كل قرآن در شأن اولياء اللّه و دشمنان آنان وارد شده است. مقدمه چهارم، در بيان وجوه معانى آيات از تفسير و تأويل، ظاهر و بطن، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و...كه بخشى از مطالب علوم قرآن را تشكيل مى‌دهند. مقدمه پنجم، در بيان مفهوم تفسير به رأى و نهى از آن مى‌باشد. مقدمۀ ششم، در عدم تحريف قرآن. مقدمۀ هفتم، در بيان اين كه قرآن تبيان همه چيز است، و اصول معارف دينى و قواعد شرعى در آن مطرح شده است. مقدمۀ هشتم، در بيان قرائات مختلف و ميزان اعتبار آنها. مقدمه نهم، در نزول دفعى و تدريجى قرآن. مقدمه دهم، در شفاعت قرآن و ثواب تلاوت و حفظ آن. مقدمۀ يازدهم، در تلاوت قرآن و آداب آن. مقدمۀ دوازدهم، در بيان اصطلاحات و روشى كه در تفسير بر آنها تكيه داشته است. در مقدمۀ دوازدهم، مصنف در بيان روش خود مى‌فرمايد: «در مقام بيان و تفسير آيات آنجايى كه نياز به تأويل، شناخت سبب نزول كه فهم آيه بر آن متوقف باشد، شناخت ناسخ شناخت، خاص و اين گونه مسائل باشد كه فراتر از شرح لفظ باشد، سراغ معصوم «ع» مى‌رويم؛ يعنى آن جا كه فقط شرح لفظ و معنى كردن لغت و اعراب آيه باشد، خودمان مى‌توانيم انجام دهيم(با اين تعبير، راه خود را از برخى اخبارى‌ها (كه در زمان او كم نبودند) جدا مى‌كند. آنها كه خيلى خشك برخورد مى‌كنند و مى‌گويند، اگر در مورد آيه‌اى، روايت نداشتيم، اصلا آن را تفسير نمى‌كنيم.)؛ امّا در مازاد بر شرح لفظ و بيشتر از آن چيزى كه، خودمان مى‌فهميم، احتياج به معصوم «ع» و روايات داريم. اگر آيۀ محكمى را يافتيم كه بتواند آيۀ ديگر را روشن كند، از آن استفاده مى‌كنيم و آيه متشابه را به آيه محكم بر مى‌گردانيم(روش تفسير قرآن به قرآن). آن جا كه جاى اظهار نظر خودمان نيست و آيه محكمى هم نداريم، اگر روايت معتبر در كتب مورد اعتماد خودمان يافتيم، آن را مى‌آوريم، و الاّ از روايات ائمه «ع» كه در كتب عامه وجود دارد، استفاده مى‌كنيم. چون بالاخره منسوب به معصوم «ع» است و معارض هم ندارد. اگر اينها را نيافتيم، از اقوال علماء تفسير استفاده مى‌كنيم، اشكال نكنيد كه چرا اقوال مفسرين را مى‌آوريد، در حالى كه خودتان اين اشكال را به تفاسير قبل گرفتيد كه به روايات بى‌توجهند؟ زيرا پاسخ مى‌دهيم كه اين اقوال، چون موافق و هماهنگ با ظاهر قرآن است، آنها را مى‌آوريم، نه اين كه سخن آنان را حجت بدانيم»؛ يعنى اگر آيه‌اى را كه مى‌خواهيم، تفسير كنيم، آيه محكم يا روايتى نداشت، در نهايت بايد خودم استظهار كرده و موافق ظاهر آيه، چيزى بگويم، به جاى اين كار از سخن فلان مفسر استفاده مى‌كنم و اگر كسى چيزى نمى‌گفت، خودم بايد بيان مى‌كردم، پس سخن او را حجت نمى‌دانم؛ ولى چون موافق ظاهر قرآن است، از آن استفاده مى‌كنم. در مقدمۀ چهارم، راجع به معناى الفاظ مى‌فرمايد: «بعضى الفاظ در لغت، معنايى دارد كه اگر دقت نكنيم، گمان خواهيم برد كه اين لفظ، فقط همين معنا را دارد، غافل از اين كه، آن لفظ يك روح و معناى عميقى دارد كه چندين مصداق را دربرمى‌گيرد كه يكى از آنها در لغت آمده است. مثل «ميزان» كه در لغت به «ترازو» معنا شده است؛ ولى بايد گفت ميزان به معناى وسيلۀ سنجش است كه يكى از مصاديق آن ترازوست، و ترازو خودش چند نوع است. بنابراین «ميزان» براى معناى «وسيلۀ سنجش» وضع شده است، نه براى ترازو. يا مثلا، كلمۀ «قلم»، براى ابزارى كه بر الواح نقش مى‌اندازد، وضع شده است، بدون در نظر گرفتن اين كه، جسم باشد يا اين كه از «نى» باشد يا چوب يا آهن و بدون در نظر گرفتن اين كه آن نقش محسوس باشد يا معقول و بدون توجه به اين كه آن لوح، كاغذ باشد يا چوب يا سنگ و يا اين كه مجرد باشد. بنابراین استعمال «قلم» در آيه شريفۀعلّم بالقلم حقيقى است.» طبق روش كلى كه مصنف بيان كرده در تفسير قرآن، ابتداى سوره‌ها را با نام سوره، بيان مكى يا مدنى بودن و تعداد آيات آن آغاز مى‌كند، سپس براى تفسير آيات به سراغ آيات محكم، بعد از آن روايات كتب معتبر شيعه و پس از آن سراغ مصادر اهل سنت براى نقل روايات معصومين «ع» مى‌رود، در كنار آن شأن نزول، لغت، قرائت و اعراب آيات را نيز بيان مى‌دارد، و در نهايت رواياتى در فضل سوره و ثواب قرائت آن نقل مى‌كند. در جلد اول کتاب بعد از مقدمات دوازده گانه به تفسیر استعاذه و تفسیر سوره های فاتحه، بقره، عمران و نساء پرداخته شده است.
برهان في تفسير القرآن المجلد 8
نویسنده:
هاشم بن سلیمان بحراني
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
لبنان/ بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات,
چکیده :
تفسير البرهان اثر علامه سيد‌‎هاشم بحرانى از تفاسير بنام شيعه مى‌باشد. مؤلف با چينش سه مقدمه، انگيزه خود را بيان مى‌دارد: * همه بر شرف و بلندمرتبگى شأن قرآن، واقفند و مى‌دانند كه نجات در تمسك به آن است. بحث، تلاوت و تفكر در معانى آن، سبب حيات قلب‌ها و علم و عمل بدان، سبب تخلص از سختى‌هاست. * به اسرار و حقايق پنهان آن با عقول معمولى نتوان رسيد، بايد از اهل ذكر كه اهل تنزيل و تأويل قرآنند، اخذ نمود. * ديدم كه مفسرين و علما، به آراء ديگرانى غير از اهل‌بيت عصمت(ع) رو آورده‌اند؛ درحالى‌كه بايد در فهم اسرار و حقايق قرآن تا آشكار شدن تأويل و تفسير اهل‌بيت(ع)، توقف نمود؛ به همين جهت برای فهم نظرات تفسيرى و بيان اهل‌بيت(ع) در تأويل و اسرار كتاب الهى، اقدام به جمع‌آورى روايات تفسيرى وارده از آنها نمودم. در دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهى، جلد 1، ص475 درباره شيوه مؤلف آمده: شيوه وى در اين كتاب چنين است كه ابتدا به نام سوره و محل نزول، فضيلت سوره و تعداد آيات، اشاره مى‌كند، آنگاه آياتى را كه داراى روايت تفسيرى‌اند، ذكر كرده، روايات مربوط به هر آيت قرآنى را به دنبال آن نقل مى‌نمايد. البرهان مقدمه‌اى دارد در شانزده بخش كه تكامل‌يافته مقدمه «الهادي» است؛ يعنى تمام آنچه، بحرانى در آنجا آورده، اينجا هم هست، به‌اضافه چند پرسمان ديگر. ضمنا چنين برمى‌آيد كه بحرانى باور باطل «تحريف قرآن» را پذيرفته بوده و اين از البرهان قابل برداشت است. بحرانى در نقل روايات، يك‌دست عمل نمى‌كند؛ در برخى موارد علاوه بر سند روايت به نام كتاب و مؤلف آن نيز اشاره مى‌كند و در بعضى به ذكر نام كتاب و مؤلف بسنده مى‌نمايد و در مواردى فقط نام مؤلف را مى‌آورد. گفتنى است كه در گوشه و كنار از راويان اهل سنت هم نقل حديث كرده است. روى‌هم‌رفته، «البرهان» از نگريستنى‌ترين تفسيرنامه‌هاى روايى شيعه بشمار مى‌رود. بنابراین مصنف بسيارى از روايات اهل‌بيت(ع) را كه در تفسير آيات آمده، رواياتى كه در آن آيات به‌عنوان شاهد و مؤيد مطلبى، آورده شده، رواياتى كه بدون در بر گرفتن نص قرآنى، با مضمون خود، دلالت بر تفسير آياتى بنمايد و رواياتى كه مصداقى از مصاديق آيه را بيان مى‌كند، جمع‌آورى نموده است. در باب نقل اسرائيليات نيز بايد گفت: ايشان سعى نموده از نقل آنها خوددارى نمايد، ولى به‌راحتى مى‌توان ردپايى از اين‌گونه روايات را لابه‌لاى تفسير ايشان مشاهده كرد. در جلد هشتم به تفسیر سوره های جمعه، منافقون، تغابن، طلاق، تحریم، ملک، قلم، حاقه، معارج، نوح، جن، مزمل، مدثر، قیامه، انسان، مرسلات، نبأ، نازعات، عبس، تکویر، انفطار، مطففین، انشقاق، بروج، طارق، اعلی، غاشیه، فجر، بلد، شمس، لیل، ضحی، انشراح، تین، علق، قدر، بینه، زلزال، عادیات، قارعة، تکاثر، عصر، همزه، فیل، قریش، ماعون، کوثر، کافرون، نصر، مسد، اخلاص، فلق و ناس پرداخته شده است.
تفسیر المعین للواعظین و المتعظین
نویسنده:
محمد هويدي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
التفسير المعين للواعظين و المتعظين، اثر محمد هويدى، از علماى شيعى لبنان، تفسيرى است كه به گفته خود نويسنده، برای مسلمانان عادى و معمولى و نه انديشمندان و پژوهشگران و حداكثر برای مبلغان و وعاظ مجالس مذهبى، تأليف شده است. كتاب با مقدمه مؤلف، آغاز گرديده است. نويسنده - آن‌چنان‌كه خود اشاره دارد - پس از مراجعه به تفسيرهاى مهم و آگاهى از روش تفسيرهاى مختصر، به روش جديدى در تفسير رسيده كه متناسب با ذوق خواننده امروزى است. در اين روش، وى از تفسيرهايى كه شرح آيه و متن‌هاى روشن و غير روشن را بيهوده طولانى كرده‌اند، دورى گزيده است؛ بنابراین با توجه به ظرفيت فكرى، فرهنگى و روانى خواننده معمولى، به شرح آيات (يا دقيق‌تر عبارات) مشكل پرداخته است. در مقدمه نويسنده، به ويژگى‌هاى اين تفسير، اشاره شده است؛ ويژگى‌هايى از قبيل: * شرح و توضيح بيش از هفت هزار كلمه و متن قرآنى؛ * مشخص كردن عدد آيات با خطى جداگانه در هنگام شرح، برای سهولت دستيابى به متن قرآن؛ * آوردن احاديث واردشده در فضيلت سوره‌ها و ثواب خواندن آن‌ها؛ * انتخاب يك موضوع از موضوعات آيات هر صفحه و ارجاع ديگر موضوعات به آيات مناسب با آن‌ها در صفحه‌هاى ديگر؛ * اگر در يك موضوع، احاديث متعددى از پيامبر(ص) يا معصومين(ع) وجود داشته، برای اختصار، اسم شريف پيامبر(ص) يا معصوم(ع) در حديث اول آمده است و بقيه احاديث فقط با شماره ذكر شده است؛ * موضوعات واردشده در پايين صفحات، دو قسمت هستند: يك قسم آن كه در قرآن كريم به‌صراحت نام برده شده‌اند، مانند نماز (صلاة)، حج، رزق، جهاد و علم؛ قسمتى ديگر كه در مفهوم آيات به آن‌ها اشاره شده است، مانند حقد (كينه)، تاريخ، فرصت، تجربه و غيرت؛ * برای موضوعات تفسير، فهرستى بر اساس شماره صفحات قرآن و فهرستى ديگر به‌صورت ابجدى شامل آيات موضوعات مطرح‌شده، تهيه شده است. مفسر در اين تفسير، علاوه بر توضيح برخى واژگان قرآنى، بيش از پنج هزار حديث در پانصد موضوع اساسى را از پيامبر(ص) گردآورده است. هرچند كه نويسنده اين تفسير را بيشتر برای وعاظ، خطبا و مخاطبان خاص تأليف كرده، اما با نگاهى اجمالى مى‌توان دريافت كه تحقيقش مى‌تواند راهنماى معلمان و دانش‌پژوهان جوان نيز باشد. شايد بتوان فوايد اين تفسير را در مؤلفه‌هاى زير خلاصه نمود: * دستيابى به معانى روشن و ساده متن‌هاى قرآنى كه با همه سطوح تناسب داشته باشد؛ * دسترسى به موضوعات اسلامى با توجه به آيات و احاديث آن‌ها برای صرفه‌جويى در وقت مربى، سخنران و گفتگوكننده؛ * اشتياق خواننده قرآن به دليل وجود احاديث مربوط به فضيلت و ثواب خواندن آن‌ها افزايش مى‌يابد؛ * احاديث نبوى و پند گرفتن از آن‌ها با توجه به اينكه اين احاديث، گنجينه سرشار برای موعظه‌اند، حفظ مى‌شوند؛ * يك جلدى بودن اين تفسير، حمل آن را برای تبليغ در حضر و سفر، ساده مى‌كند؛ * در خواننده يك شخصيت اسلامى ايجاد مى‌كند؛ زيرا اطلاع و آمادگى از مفاهيم اسلامى و آشنايى با منابع اصيل اسلام، صاحب خود را آراسته به اخلاق اسلامى مى‌كند؛ * توجه يافتن به اينكه: «اسلام در تمام زواياى كوچك و بزرگ زندگى انسان، رأى و نظر دارد» كه برخى از آن را مى‌شناسیم و تعدادى را نيز هنوز نشناخته‌ايم؛ * يقين كردن به يكى بودن راه و روش اسلامى؛ هرچند كه موضوعات متعدد و مراجع و منابع گوناگون باشند. از جمله ويژگى‌هاى اين اثر، نحوه نقل احاديث مرتبط با موضوع آيه‌هاست. نويسنده از هر صفحه قرآن، موضوعى را برگزيده (جمعا حدود 500 موضوع) و سپس حدود 10 حديث درباره آن موضوع از معصومين(ع) نقل كرده است كه جمعا بالغ بر 5000 حديث مى‌شود. البته نقل حديث برای روشن ساختن مفهوم آيات قرآن، كار تازه‌اى نيست و تقريبا در عموم تفاسير قرآنى، به اين شيوه تمسك جسته شده و با هر مشربى كه نوشته شده، بهره‌اى از حديث برده است. اما در تفسير حاضر، به‌مانند آن‌ها، احاديث صرفا به قصد روشن ساختن مفهوم آيات قرآنى به كار گرفته نشده‌اند. در هر صفحه از قرآن، به‌طور متوسط، 12 يا 13 آيه از قرآن آورده شده كه هويدى از آن ميان، فقط موضوعى را برگزيده و برای روشن شدن موضع دين در قبال آن موضوع، احاديثى را نقل كرده است. اگر بخواهيم دقيق‌تر بگوييم، او مى‌خواسته دسته‌اى از موضوعات مطرح در ادبيات دينى و آيين ديندارى را كه البته ريشه در قرآن دارد، توضيح دهد و در مورد آن‌ها، سخن بگويد. اكنون شايد فهم جمله‌هايى كه او درباره شكل‌گيرى اين تفسير بيان كرده، سهل‌تر باشد: «همواره در گفتگوهايم به مرجعى نياز داشتم كه شامل نظرات اسلام در زمينه‌هاى گوناگون و مستند به آيات و روايات باشد؛ درعين‌حال، سبک ‌بار و زودفهم باشد و ما را برای درك نظرات دين حنيفمان، آماده كند». در اين تفسير، نقل حديث، خود، موضوعيت يافته و كاملا و صرفا، در خدمت تفسير قرار نگرفته است و لذاست كه مى‌گوييم يك تفسير تقريبا منحصربه‌فرد است و در بين بيش از 600 تفسير شيعه از قرآن، نظير و همانند ندارد. فهرست اسماء سور به‌همراه بيان مكى يا مدنى بودن آن‌ها و فهرست مواضيع، در انتهاى كتاب آمده است.
تفسير الصراط المستقيم المجلد 2
نویسنده:
حسين بروجردي؛ مصحح: غلامرضا بن علي اكبر بروجردی
نوع منبع :
کتاب , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مؤسسة انصاريان,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تفسیر الصراط المستقیم تأليف سيد حسين بروجردى، به زبان عربى است. اين تفسير توسط غلامرضا مولانا بروجردى تحقيق و تعليقه‌نگارى شده است. اين تفسير شامل تمام قرآن نمى‌باشد. آنچه در برنامه موجود است، 5 جلد و تا پايان آيه 41 البقره مى‌باشد، ولى مرحوم شيخ آغابزرگ تهرانى درباره اين تفسير نوشته: «سه مجلد ضخيم از اين تفسير بيرون آمده است. در جلد اول و دوم ۱۴ مقدمه را بحث کرده است. مفسر قبل از آغاز تفسیر ۱۴ مقدمه را مورد بحث قرار داده‌اند: ۱- حقیقت علم، انواع علوم و مراتب آنها و علم تفسیر. ۲- فضیلت قرآن و تمثل آن در روز قیامت و تعلیم و تعلم و قرائت و حفظ آن. ۳- حقیقت قرآن و مراتب آن در کون و ظهور آن در تنزیل به شکل حروف و کلمات و قرآن ناطق. ۴- اسماء و القاب قرآن، معنای کلام نفسی، کیفیت وحی و الهام و تحدث، و حظ ائمه علیه‌السّلام از وحی و الهام و معنای تلقی و انواع مکاشفات. ۵- تبیان و تفصیل بودن قرآن و بیان کیفیت انشعاب علوم از آن. ۶- معنای تفسیر، تنزیل، تاویل، ظاهر، باطن، محکم، متشابه، ناسخ، منسوخ، حجیت قرآن، صحت استدلال به ظواهر آن در اصول و فروع، تفسیر به رای و ضابطه تاویل. ۷- معنای انزال، و تفاوت آن با تنزیل، معنای سوره و اقسام چهارگانه آن، آیه، کلمه، حروف و ضبط سور، آیات و حروف قرآن. ۸- اینکه علم قرآن مخزون نزد اهل بیت «علیهم السلام» می‌باشد و بیان اینکه انتهاء سلسله قرآن و علم تفسیر، آنها هستند. ۹- قرآن در حق ائمه «علیهم السلام»، شیعه آنها و اعداء آنهاست. ۱۰- وجوه اعجاز قرآن و فرق آن با حدیث قدسی. ۱۱- بحث سبعة احرف ، اشاره به منشا اختلاف قراءات ، قراءات سبعه و عشره، تواتر و جواز اخذ آنها. ۱۲- کیفیت قرائت، آداب ظاهری و باطنی آن، معنای غنا و حرمت آن، معنای ترتیل و اشاره به حجب قلبیه در قرائت و کیفیت رفع آنها. ۱۳- احکام قراءت، وجوب، حرمت، کراهت و استحباب ۱۴- استشفاء و استکفاء به آیات، سبب مخالفت رسم الخط قرآن با غیر آن، سجده‌های قرآن و کیفیت استخاره به آن. اگر بخواهیم روش غالب این تفسیر را توصیف نماییم، باید گفت که: روش مفسر، روائی و ماثور با استفاده از روایات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و اهل بیت علیهم‌السّلام می‌باشد. و در کنار آن رویکردی اخباری در بعضی مسائل از خود نشان می‌دهند. (مانند بحث تجسم اعمال) محقق ارجمند این تفسیر، غلام رضا مولانا بروجردی می‌باشد انگیزه خود را از تحقیق، این می‌داند که با مطالعه تفسیر الصراط المستقیم آن را از هر جهت جامع و پر محتوی دانسته و از اینکه تا آن زمان منتشر نشده ابراز تاسف می‌نماید، سپس شوق خود را برای نشر آن به نوادگان مفسر که نسخه خطی به خط مصنف و نسخه استنساخ شده از آن، نزد آنان بوده، ابراز داشته، با مساعدت آنها، امر تحقیق را انجام داده است. محقق در ابتدا مقدمه‌ای در ۱۲۰ صفحه ارائه داده است. در این مقدمه پس از بیان اجمالی درباره تفسیر و مشاهیر صحابه در تفسیر، طبقات مفسران را از قرن اول هجری تا زمان مفسر (قرن سیزدهم هجری) مطرح کرده، که جمعا ۳۴۹ نفر را مورد بررسی قرار داده است. سپس به ترجمه مفسر، اساتید و شاگردان او، دیدگاه علماء درباره وی، وفات، تالیفات و فرزندان ایشان، پرداخته است.
ترجمه تفسیر «مقتبس الانوار من الائمه الاطهار»
نویسنده:
محمد مومن‌ مشهدی؛ مترجم: قربانعلی محمدی‌مقدم
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
مشهد - ایران: آهنگ قلم,
چکیده :
‌ایـن تـفـسیر به زبان عربی و بر اساس مشرب اخباری تدوین شده و در شرح و بیان آیات از تفسیر مجمع البیان بهره گرفته شده است. تـفسیر مزبور دارای دیباچه و مقدمه در چند فصل می‌باشد: فصل اول، در عدم تواتر قرآن و اینکه قرآن منزل بر پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده است. فـصـل دوم: در عـدم جـواز تـفـسیر قرآن بجز از طریق احادیث و روایات وارده از طریق خاندان عصمت و نبوت و ائمه اطهار (علیهم‌السّلام). فصل سوم: در بیان وجوب عمل به اخبار بدان شکل که علمای اخباریون بیان می‌کنند. و خاتمه: در بیان جواز اراده معانی متعدده حقیقی و مجازی از الفاظ قرآن کریم می‌باشد و بعد به تفسیر سوره الفاتحه پرداخته و بعد سوره بقره را تفسیر نموده است. و پـایان مجلد اول سوره اعراف است سپس آغاز مجلد دوم از سوره انفال می‌باشد و هنگامی که به آیه ۲۴ رسیده اجل به او مهلت تکمیل نداده است. نسخه‌ای به خط نسخ سید علی استرآبادی که به امر مفسر پاک نویس می‌کرده در ۱۰۷۷ ق از برای مفسر طلب مغفرت نموده و این نسخه که دارای حواشی به خط مفسر و به امضاء (منه عفی عنه) دارد از مخطوطات کتابخانه مدرسه سپهسالار می‌باشد. ترجمه‌ی این تفسیر توسط قربانعلی محمدی مقدم انجام و تا به حال در قالب 3 جلد، توسط انتشارات آهنگ قلم منتشر شده و محمدی مقدم، کار ترجمه را به وسیله تصحیح و بازگردانی از روی نسخه خطی این کتاب انجام داده است.
تفسير القرآن العظيم: تفسير ابن كثير (طبع دار ابن حزم - مجلد واحد)
نویسنده:
إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دار ابن حزم للطباعة والنشر والتوزیع,
چکیده :
تفسیر ابن کثیر: ابوالفداء، عماد الدین اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی (متوفای 774) فقیه، مورخ و مفسر مشهور؛ در تفسیر و تاریخ پیرو طبری بوده است. وی از ملازمان شیفته ابن تیمیه بود و در راه پیروی و دفاع از او آزار بسیار دید. ابن کثیر هفتاد سال عمر کرد و در اواخر عمر نابینا شد. پس از مرگ نیز در گورستان صوفیه کنار استادش به خاک سپرده شد. تفسیر ابن کثیر از معروفترین و شناخته شده ترین تفاسیر نقلی بازمانده از سالهای متأخر دوران پیش است. ابن کثیر، به شیوه ابن عطیه، تفسیر طبری را اصل قرار داده و در نقل احادیث و اقوال و آراء، درایت را در کنار روایت به کار گرفته و بلکه بر خلاف ابن عطیه، به تفصیل و با صراحت، به نقد و تحلیل روایات تفسیری پرداخته است و موضوعات و اسرائیلیات را تا حدود زیادی مشخص و پرهیز از آنها را گوشزد کرده است و از پیشگامان این راه شمرده می شود. مقدمه کوتاهی هم مشتمل بر مطالب مربوط به شناخت راه تفسیر صحیح بر آن نوشته است که بیشتر آن را از مقدمة فی اصول التفسیر ابن تیمیه اقتباس کرده است. این تفسیر، نزد اهل سنت اعتبار والایی دارد و در حد خود منصفانه است و مورد عنایت همگان قرار گرفته است. مفسر، در این تفسیر به شیوه ای مطلوب که بر اساس آن باید قرآن را تنها با قرآن و آراء سلف صالح تفسیر کرد و از هرگونه اعمال رأی و اجتهاد که صرفا مستند عقلی داشته باشد دوری جست، عمل کرده است. شیوه ای که ضمن التزام به قرآن و سنت با نقد و ترجیح و اعمال نظر هم منافاتی ندارد و بدین جهت مورد پسند گذشتگان قرار گرفته است. ابن تیمیه به این دلیل از تفسیر طبری توصیف می کند و آن را أصح تفاسیر می شمرد که - در آن - گفتار سَلَف با سندهای ثابت و قابل اعتماد نقل شده و از آراء بدعت آمیز تهی است. محیی الدین خطیب در پاورقی تفسیر ابن کثیر می گوید: کتابخانه اسلام، پس از صدور چنین فتوایی از شیخ الاسلام ابن تیمیه، به تفسیر شاگرد برومندش عمادالدین ابن کثیر که مانند خلاصه ای از تفسیر طبری است و بیشترین بهره را از آن برده و بر آن اعتماد کرده است آراسته گردید؛ بنابراین، هر کس به تفسیر طبری دسترسی ندارد، تفسیر ابن کثیر او را بی نیاز می سازد؛ چون (این تفسیر علاوه بر نکته یاد شده) از آلودگیهای تفاسیر متأخر مبراست. شیوه ابن کثیر در تفسیر؛ شیوه تفسیر ابن کثیر - تقریبا - همان شیوه تفسیر طبری است. او ابتدا آیه یا آیاتی را می آورد و طبق اخبار و آثار وارد، آنها را تفسیر می کند و به قرائت و مسائل لغوی و ادبی می پردازد و اگر شبهه ای باشد، آن را به صورت سوال مطرح می سازد و بر وفق روایات سلف بدان پاسخ می دهد و در صورت تعارض و اختلاف اقوال به جرح و تعدیل آنها پرداخته، وجه ارجح را بیان می کند. ویژگی این تفسیر آن است که در آن، بر خلاف تفسیر طبری به بررسی سند توجه کامل شده و یک یک سندها مورد ارزیابی قرار گرفته و صحیح و ضعیف و حسن و غریب مشخص گردیده است؛ که از توانایی فراوان مفسر در این خصوص حکایت می کند و علاوه بر زدودن غبار اسرائیلیات از چهر تفسیر که بدان اشاره شد، بر ارزش این تفسیر نیز می افزاید؛ بدین جهت این تفسیر اعتبار خاصی نزد همگان یافته است. او، به عنوان نمونه، داستان هاروت و ماروت را - بدان گونه که مفسران آورده اند - با دلایل عصمت ملائکه در تضاد می بیند و معتقد است که اگر هم بناچار آن را بپذیریم، باید آن را همانند ماجرای ابلیس - که جزو ملائکه بود - یک امر استثنایی و تخصیص در عام بگیریم. سپس داستان را از مسند احمد می آورد که از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است؛ با این حال، در صحت سند و اینکه پیامبر چنین سخنی گفته باشد تشکیک می کند و در پایان، آن را امری غریب می شمارد. روایت را با دو سند دیگر هم ذکر می کند و آنها را نیز غریب (بدون پشتوانه عقل و نقل) می داند و در نهایت می گوید: نزدیکترین احتمال، آن است که این سخن، سخن کعب الاحبار است که به دست عبدالله فرزند عمر بن الخطاب رواج یافته است؛ نه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم. بنابراین، حدیث یاد شده جزو مطالبی است که کعب الاحبار از کتب بنی اسرائیل بیرون کشیده است. (البته ابن خلدون یادآور شده که این گونه داستانهای خرافی، از شایعات عامیانه اسرائیلی است که در میان عوام بنی اسرائیل رواج داشته؛ و هرگز به تورات یا کتب دیگر آنان استناد ندارد.) ابن کثیر، سپس آثار وارده از صحابه و تابعان؛ از جمله، گفتاری را که به امیر مؤمنان (علیه السلام) نسبت داده اند بدین مضمون که او زهره را لعنت کرد؛ چون دو فرشته الهی را فریفته بود؛ می آورد و در پی آن می گوید: این نیز درست نیست و شدیدا مورد انکار است. از ابن مسعود و ابن عباس و مجاهد نیز روایت می کند و درباره روایت مجاهد می گوید: سند خوبی دارد که به عبدالله بن عمر منتهی می شود و چنانکه پیشتر گفتیم، او نیز آن را از کعب الاحبار گرفته است. در پایان می گوید: داستان هاروت و ماروت - به شکل منحرف آن - از گروهی از تابعان نقل شده است و بسیاری از مفسران سلف و خلف آن را بازگو کرده اند و ریشه اصلی آن، به اخبار بنی اسرائیل باز می گردد؛ زیرا حتی یک حدیث صحیح السند که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده باشد درباره آن وجود ندارد. پیامبری که صادق و مصدق و معصوم است و ما ینطق عن الهوی. چه شایسته سخن گفته و راه تحقیق را - که بیشتر مفسران از آن غفلت ورزیده اند - پیش گرفته است. همچنین داستان گاو بنی اسرائیل را همان گونه که مفسران آورده اند - به تفصیل - نقل می کند و به دنبال آن می گوید: این داستان بدین گونه، از عبیده و ابوالعالیه و سدی و دیگران نیز با تفاوتهایی، نقل شده است که ظاهرا همه، آن را از کتب بنی اسرائیل گرفته اند و گمان کرده اند جزو مطالبی است که روایت آن جایز است؛ در حالی که نزد ما، جز آنچه با حق مطابق است، قابل اعتماد نیست. در تفسیر سوره ق نیز از برخی از گذشتگان نقل می کند که قاف کوهی است که زمین را فرا گرفته است سپس می گوید: شاید این هم از خرافات بنی اسرائیل باشد و اضافه می کند: به نظر می رسد، این گونه گفتارها، جزو بافته های برخی از زنادقه باشد که خواسته اند مسائل دینی را برای مردم وارونه جلوه دهند. چنانچه در همین امت، پس از وفات پیامبر دیری نپایید که با وجود علما و دانشمندان و پیشوایان بزرگ که هنوز در میان امت وجود داشتند دروغها و افتراهای فراوان به شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده شد؛ چه رسد به بنی اسرائیل که زمانی دراز بر آنان گذشته و دگرگونیهای بسیار در شریعت و آیینشان رخ داده است. پیمودن راه میانه؛ به این نکته باید توجه داشت که ابن کثیر، برخلاف شیوه استادش ابن تیمیه، سعی نکرده بر موارد دال بر فضیلت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرده افکند؛ بلکه در این زمینه راه اعتدال پیموده است. در مواردی از تاریخ و تفسیرش به این میانه روی بر می خوریم؛ از جمله در ذیل آیه مودت ذوی القربی (سوره شوری 42: 23) از بخاری و دیگران روایت می کند که مقصود از قربی بستگان پیامبرند. از طریق سدی نیز داستان مرد شامی و امام زین العابدین (علیه السلام) را - هنگام اسارت او - در شام نقل می کند؛ بی آنکه بر آن نقصی بگیرد. از طریق ابن جریر هم از ابو اسحاق سبیعی روایت می کند که: از عمرو بن شعیب (یکی از بزرگان تابعی) پرسیدم قربی کیستند؟ گفت: بستگان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ و بر این روایت نیز ایرادی نمی گیرد. او درباره روایاتی که نزول آیه را در مدینه می پندارند اشکال می گیرد و می گوید: ما منکر آن نیستیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به اهل بیت سفارش مکرر و أکید کرده است و بایستی با آنان از در احترام و اجلال برآییم؛ زیرا اینان ذریت طاهره و شریفترین خانواده در پهنای زمین هستند و فخرا، حسبا و نسبا بر همه برتری دارند.... آنگاه به احادیث ثقلین می پردازد و بر لفظ و عترتی أهل بیتی تأکید و روایات فراوانی در این زمینه نقل می کند و می افزاید: ما بقی سخن را در ذیل آیه تطهیر آوردیم. در ذیل آیه تطهیر (سوره احزاب 33: 33) این گفته را که این آیه تنها درباره زنان پیغمبر نازل شده در درجه دوم اعتبار می داند؛ گرچه سبب نزول آیه باشد و شمول آیه را ارجح می شمارد. آنگاه به روایات انبوهی که حدیث پنج تن آل عبا را مطرح کرده است می پردازد و آنها را از طرق متعدد - که بیشتر صحت سند دارند - به تفصیل نقل می کند و در تأیید آن به حدیث ثقلین (و نظریات مختلف مربوط به آن) نیز می پردازد. کسی از مفسران عامه را ندیدم که درباره آن، بدین گستردگی سخن بگوید. با این وصف، شیخ او ابن تیمیه در حدیث مربوط به تفسیر قربی به قربای پیامبر تشکیک و در نهایت آن را تکذیب می کند و می گوید: چنین حدیثی اصلا در کتب معتبر وجود ندارد. با آنکه ابن کثیر این معنا را از طریق بخاری از سعید بن جبیر و نیز از سدی، از طبری، درباره حدیث مربوط به ماجرای امام سجاد (علیه السلام) و مرد شامی - بدون تردید در سند - نقل می کند. همچنین حدیث ثقلین را در رابطه با ثقل اصغر (عترت) انکار می کند و دلالت آن را بر فرض صحت، مورد مناقشه قرار می دهد؛ با آنکه ابن کثیر این روایت را نیز به طرق مختلف و با صراحت کامل می آورد؛ ولی - ابن تیمیه - در خصوص آیه تطهیر، نتوانسته است ایرادی بگیرد و تنها راه تأویل را پیش گرفته است. از این گونه موارد که ابن تیمیه بی پروا و بدون مبنا به رد و نقض احادیث صحاح پرداخته است بسیار است.
تفسیر القرآن العظیم: تفسیر ابن کثیر (طبع دار طیبه) - الجزء الاول (الفاتحة - البقرة)
نویسنده:
ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثر القرشی الدمشقی؛ تحقیق: سامی بن محمد السلامة
نوع منبع :
کتاب , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مکه - عربستان : دار طیبه للنشر و التوزیع,
چکیده :
تفسیر ابن کثیر از معروف‌ترین و شناخته شده‌ترین تفاسیر نقلی بازمانده از سال‌های متاخر دوران پیش است. ابن کثیر، به شیوه ابن عطیه، تفسیر طبری را اصل قرار داده و در نقل احادیث و اقوال و آراء، درایت را در کنار روایت به کار گرفته و بلکه بر خلاف ابن عطیه، به تفصیل و با صراحت، به نقد و تحلیل روایات تفسیری پرداخته است و موضوعات و اسرائیلیات را تا حدود زیادی مشخص و پرهیز از آنها را گوشزد کرده است و از پیشگامان این راه شمرده می‌شود. مقدمه کوتاهی هم مشتمل بر مطالب مربوط به شناخت راه تفسیر صحیح بر آن نوشته است که بیشتر آن را از مقدمة فی اصول التفسیر ابن تیمیه اقتباس کرده است. این تفسیر، نزد اهل سنت اعتبار والایی دارد و در حد خود منصفانه است و مورد عنایت همگان قرار گرفته است. مفسر، در این تفسیر به شیوه‌ای مطلوب که بر اساس آن باید قرآن را تنها با قرآن و آراء سلف صالح تفسیر کرد و از هرگونه اعمال رای و اجتهاد که صرفا مستند عقلی داشته باشد دوری جست، عمل کرده است. شیوه‌ای که ضمن التزام به قرآن و سنت با نقد و ترجیح و اعمال نظر هم منافاتی ندارد و بدین جهت مورد پسند گذشتگان قرار گرفته است. ابن تیمیه به این دلیل از تفسیر طبری توصیف می‌کند و آن را اصح تفاسیر می‌شمرد که _در آن_ گفتار سَلَف با سندهای ثابت و قابل اعتماد نقل شده و از آراء بدعت آمیز تهی است. محیی‌الدین خطیب در پاورقی تفسیر ابن کثیر می‌گوید: کتابخانه اسلام، پس از صدور چنین فتوایی از شیخ الاسلام ابن تیمیه، به تفسیر شاگرد برومندش عمادالدین ابن کثیر که مانند خلاصه‌ای از تفسیر طبری است و بیشترین بهره را از آن برده و بر آن اعتماد کرده است آراسته گردید؛ بنابراین، هر کس به تفسیر طبری دسترسی ندارد، تفسیر ابن کثیر او را بی نیاز می‌سازد؛ چون (این تفسیر علاوه بر نکته یاد شده) از آلودگی‌های تفاسیر متاخر مبراست. ابن کثیر، در سر آغاز تفسیر با بیانی رسا با تکیه به آیات قرآن لزوم اندیشیدن، فهمیدن و فهمانیدن قرآن را مطرح می‌کند، و به آموختن معارف و آموزانیدن ابعاد آن تکیه می‌کند و ادامه می‌دهد که: بر عالمان واجب است تا نقاب از چهره زیبای معانی قرآن برگیرند و به تفسیر و تبیین آیات آن و آموختن حقایق آن بپردازند که خداوند اهل کتاب را بخاطر روی تابیدن از کتب الاهی و روی آوردن به جذبه‌های دنیوی نکوهش کرده و فرموده است: «و اذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون». و چون خدا پیمان گرفت از آنان که کتاب به آنها داده شد، که حقایق کتاب آسمانی را برای مردم بیان کنید و کتمان نکنید، پس آنان عهد خدا را پشت سر انداخته، آیات الاهی را به‌بهائی اندک فروختند و چه بد معامله کردند. آنگاه ابن کثیر می‌گوید: که بر ماست که از این انذارها بخود آئیم و به آنچه خداوند فرمان داده است روی آوریم، و در شناخت، شناساندن و نشر معارف آن، سخت‌کوشی را پیشه سازیم. بدین‌سان ابن کثیر، ضرورت نشر معارف قرآن و لزوم تفسیر آن را، که مسؤولیتی است بزرگ بر دوش عالمان و متفکران اسلامی، بعنوان انگیزه خود در نگارش تفسیر معرفی می‌کند. شیوه تفسیر ابن کثیر _تقریبا_ همان شیوه تفسیر طبری است. او ابتدا آیه یا آیاتی را می‌آورد و طبق اخبار و آثار وارد، آنها را تفسیر می‌کند و به قرائت و مسائل لغوی و ادبی می‌پردازد و اگر شبهه‌ای باشد، آن را به صورت سوال مطرح می‌سازد و بر وفق روایات سلف بدان پاسخ می‌دهد و در صورت تعارض و اختلاف اقوال به جرح و تعدیل آنها پرداخته، وجه ارجح را بیان می‌کند. ویژگی این تفسیر آن است که در آن، بر خلاف تفسیر طبری به بررسی سند توجه کامل شده و یک یک سندها مورد ارزیابی قرار گرفته و صحیح و ضعیف و حسن و غریب مشخص گردیده است؛ که از توانایی فراوان مفسر در این خصوص حکایت می‌کند و علاوه بر زدودن غبار اسرائیلیات از چهر تفسیر که بدان اشاره شد، بر ارزش این تفسیر نیز می‌افزاید؛ (بدین سبب درباره این تفسیر نیز _مانند تفسیر طبری_ سخن به درازا کشید) بدین جهت این تفسیر اعتبار خاصی نزد همگان یافته است. ابن کثیر، پس از آنچه که به عنوان انگیزه نگارش تفسیرش یاد شد سئوالی مطرح می‌کند، که اگر بپرسند نیکوترین روش تفسیری کدام است؟! «جواب این است که صحیح‌ترین و استوارترین روش تفسیری آن است که آیات به آیات قرآن تفسیر شود، چون اجمال برخی از آیات در مواضع دیگر به تفصیل تبیین شده است. و اگر با این روش ره بجائی نسپردی و در تفسیر آیات ناتوان گشتی برای تبیین آیات به سنت مراجعه کن، که سنت، مبین و شارح قرآن است. اما اگر در راه تبیین قرآن، در قرآن و سنت چیزی نیافتی که چراغ راه شود به اقوال صحابه مراجعه کن، چون آنان در جو نزول آیات بوده‌اند و از قرائن و چگونگی‌های عرضه آیات آگاهند». ابن کثیر، در استحکام آنچه گفته به آیات و روایاتی استناد کرده است، و در ادامه آن به چگونگی اقوال تابعیان در تفسیر پرداخته و مآلا معتقد شده است گفتار تابعیان در صورتی حجت خواهد بود که مخالف نداشته باشد، و بالاخره پس از اشاره‌ای به جایگاه لغت عرب به تفسیر به رای پرداخته و از تفسیر قرآن به مجرد رای با نکوهش یاد کرده است.
المجلد الخامس من تفسیر القرآن العظیم (مخطوط)
نویسنده:
ابوالفداء عمادالدین إسماعيل بن زین الدین عمر بن كثير البصروی الشافعی
نوع منبع :
کتاب , آثار مخطوط(خطی) و طبع قدیم , آثار مرجع , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
  • تعداد رکورد ها : 268