جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > فلسفه (دانشگاه تهران) > 1400- دوره 49- شماره 1
نویسنده:
حسین زمانیها
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آنچه امروز به نام پدیدارشناسی هوسرل می‌شناسیم، حاصل تلاش روشمند وی برای فهم ساختار آگاهی و دادگی اشیاء در این ساختار است. یکی از مهم‌ترین ارکان این روش، آن چیزی است که هوسرل از آن با نام «تأمل پدیدارشناختی» یاد کرده و آن را در مقابل تأمل طبیعی-روان‌شناختی قرار می‌دهد. از نظر هوسرل، تأمل یکی از بنیادی‌ترین افعال آگاهی است که آنچه را از پیش به‌صورت تلویحی و ضمنی داده شده، به‌نحوی صریح و مضمون‌ساز فراچنگ می‌آورد؛ لذا در هر تأملی نوعی گذار از آگاهی پیشاتأملی به آگاهی تأملی دیده می‌شود. در فلسفۀ هوسرل متناسب با مراحل سه‌گانۀ تحول فکری وی، با سه گونه تأمل مواجه‌ایم که عبارت‌اند از: «تأمل طبیعی-روان‌شناختی»، «تأمل پدیدارشناختی» و در نهایت، آنچه ما آن را در این مقاله، «تأمل مطلق» یا «تأمل ناتمام» می‌نامیم. از نظر هوسرل هر تأمل، واجد دو جنبۀ متضایف است: الف) متعلق تأمل؛ ب) عامل (سوبژۀ تأمل)؛ لذا هر تأملی همراه با نوعی خودآگاهی یا به تعبیر هوسرل، «خودروشن‌سازی» است؛ بنابراین، متناظر با انواع سه‌گانۀ تأمل در فلسفۀ وی، ما با سه معنا از «خود» یا «اگو» مواجه می‌شویم.در مقاله حاضر ضمن تبیین معنای تأمل در مراحل سه‌گانه فلسفه هوسرل، نقش بنیادین آن در هریک از مراحل سه‌گانه تفکر وی بررسی شده و نشان داده شده است که چگونه تغییر در ابژه تأمل در هریک از این مراحل به درک عمیق تر و بنیادی تری از سوبژه منجر شده است.
صفحات :
از صفحه 85 تا 105
نویسنده:
علیرضا اسمعیل زاده برزی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ژان‌ژاک روسو در تعدادی از آثار خود همچون گفتار دربارۀ هنرها و علوم و نامه به دالامبر دربارۀ تئاتر، برخلاف جریان غالب و روح زمانۀ خود، انتقادی از هنرها و به‌ویژه هنر تئاتر ارائه کرد که در اساس، مبتنی بر نقد افلاطونی هنر در رسالۀ جمهوری بود. مقالۀ حاضر پس از موجه‌ساختن این نکته که نقد روسو را می­توان همچون بازآفرینی نقد افلاطونی هنر در قرن هیجدهم به شمار آورد، می­کوشد تا نشان دهد نقد روسو علاوه بر اهمیت فی­نفسه، می­تواند اهمیت ویژه‌ای در دستیابی به تفسیری تازه از نقد افلاطونی هنر داشته باشد. روسو با کاربست ایده­های اساسی افلاطون در نقد هنر زمانۀ خود، نقد افلاطونی هنر را از چارچوب متافیزیک خاص افلاطون جدا کرده و با آشکار ساختن هستۀ جاودانۀ آن، امکان پذیرش و فهم عام­تری به آن بخشیده است. در تفسیر روسویی از دیدگاه افلاطون، تمایز سه‌گانۀ ایده، واقعیت و تقلید به تمایز دوگانۀ واقعیت و تصویر فروکاسته می‌شود و محل اصلی نقد نیز این نکته است که هنر، یا به‌طور خاص تقلید هنری، با حائل‌ساختن تصویری که دارای بار عاطفی بیگانه است میان مخاطب و واقعیت، موجب ازبین‌رفتن ادراک اصیل چیزها می­شود و این امر به‌نوبۀ خود موجب ازدست‌رفتن اصالت عواطف و در نتیجه برهم‌خوردن تعادل اخلاقی خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 1 تا 19