جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
ساحت هنریِ اسلام شیعی در پرتوی تفکر مارتین هایدگر
نویسنده:
محمدرضا نیرومند؛ استاد راهنما: مجید صادقی؛ استاد مشاور: محمد جواد صافیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر هنر (هنر بزرگ) را آن اثری می‌داند که می‌تواند عالمی را برای مخاطب خودش برگشاید. در فلسفه هایدگر و نگاه هرمنوتیکی او، هستی انسان در گروی عالمی است که بر او گشوده می‌شود و او در آن واقع می‌شود. نگاه نوینی به اثر هنری که ما را از دایره زیبایی‌شناسی (Aesthetics) خارج کرده و وارد هستی‌شناسی (Ontology) می‌کند. نکته قابل تاملی که کمتر به آن پرداخته شده است، افق جدیدی است که این نگاه متمایز برای فهم دین و خصوصاً اسلام فراهم می‌کند. با نگاهی به برخی امور عبادی موجود در اسلام و علی الخصوص اسلام شیعی مانند نماز، حج، زیارت، تلاوت قرآن، آئین عزاداری و ... می‌توان آنها را نیز به نوعی برگشاینده عالمی قدسی و الهی بر روی مومنان دانست. موضوعی که دریچه‌ای نوین برای بازخوانی آنها این بار با نگاهی هنری فراهم می‌آورد. اثر حاضر در صدد بررسی این فرضیه است که آیا با توجه به تعریف هایدگر از هنر، می‌توان ساحتی هنری برای اسلام شیعی در نظر گرفت؟
واکاوی فلسفی مفاهیم اضطراب وجودی و مرگ در آثار بکت، یونسکو، و آرابال، و نقادی آنها از دیدگاه هایدگر
نویسنده:
امیرحسین مدنی سادات؛ استاد راهنما: محمدکاظم علمی سولا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فلسفه اگزیستانس یکی از جریان‌های فکری برجسته قرن بیستم است که بر تجربه‌ زیسته فرد، آزادی، مسئولیت و معنای هستی تأکید دارد. این فلسفه، که در واکنش به عقل‌گرایی سنتی و نظام‌های فلسفی پیشین شکل گرفت، پرسش‌هایی بنیادین درباره جایگاه انسان در جهان مطرح می‌کند که متفکرانی چون کی‌یرکگور، نیچه، هایدگر و سارتر، با اتکا بر تعاریف و رویکردهای آن، از زوایای مختلف به تحلیل وضعیت انسانی پرداخته‌اند. اضطراب، مرگ و تنهایی از مفاهیم محوری این فلسفه هستند که تأثیر بسزایی بر هنر، ادبیات و همچنین بر تئاتر گذاشته‌اند. مارتین هایدگر به عنوان یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان اگزیستانس، معتقد است که انسان بدون آنکه بتواند در مورد زمان و مکان تولدش نقشی داشته باشد، در جهان پرتاب شده و ناگزیر است که به هستی خویش در مواجهه با مرگ، معنا ببخشد؛ در نتیجه مرگ در این رویکرد فکری، تنها یک پایان زیستی نیست، بلکه امری هستی شناختی است که فرد با آگاهی از آن، پذیرای مسئولیت زندگی خویش شده و زندگی اصیل را برای خود زمینه‌چینی می‌کند. اضطراب وجودی در اندیشه هایدگر، لحظه‌ای است که فرد با مرگ و محدود بودن هستی خود مواجه شده و آزادی‌ها و امکان‌های آگاهانه‌ای از خود و هستی خود را درک می‌کند و با درک این موضوع و مواجه شدن با آن فرد می‌تواند معنای اصیلی برای زیستن و زندگی خود بیابد. این زندگی و معنا در بستر زمان‌مند بودن انسان محقق می‌شود، بدین معنا که انسان درک خود از هستی را در بستر زمان و در پیوند با گذشته، حال و آینده و در تعامل و اثرپذیری از هرآنچه در این سیر تجربه می‌کند، می‌سازد. این مفاهیم، در آثار ادبی و نمایشی بسیاری بازتاب یافته‌اند که نمایشنامه‌های مکتب ابزورد نیز نمونه‌هایی از آن می‌توان یافت. تئاتر ابزورد، که پس از جنگ جهانی دوم پدیدار شد، یکی از مهمترین جریان‌های نمایشی قرن بیستم است که به‌طور مستقیم تحت تأثیر بحران‌های فلسفی و اجتماعی انسان مدرن شکل گرفت. این نوع تئاتر بحران هویت انسان را مورد بررسی قرار می‌دهد و زبان، منطق و ساختارهای روایی سنتی را عمیقاً به چالش می‌کشد. نمایشنامه‌نویسان ابزورد، با استفاده از دیالوگ‌های تکرارشونده، موقعیت‌های سرگردان و فضاسازی‌های سوررئال، هستی انسان را در این وضعیت به تصویر می‌کشند. تحلیل این نمایشنامه‌ها از منظر فلسفه‌ی اگزیستانس، می‌تواند فهمی عمیق‌تر از وضعیت انسانی و دغدغه‌های فلسفی مطرح‌شده در آن‌ها ارائه دهد. ساموئل بکت، اوژن یونسکو و فرناندو آرابال از مهم‌ترین نمایشنامه‌نویسان تئاتر ابزورد هستند که آثار آن‌ها بازتابی از سرگشتگی و بحران هویت عمیق انسان و مواجهه او با جهانی بی‌معنا و غیرقابل اتکا است. این پژوهش قصد دارد با تکیه بر آرای مارتین هایدگر، به واکاوی مفاهیم مرگ و اضطراب وجودی در نمایشنامه‌های منتخبی از ساموئل بکت، اوژن یونسکو و فرناندو آرابال بپردازد. در حالی که فیلسوفانی همچون سارتر و کامو به‌عنوان متفکرانی با گرایش‌های اگزیستانسیالیستی، تاکنون در تحلیل تئاتر ابزورد بررسی شده‌اند، مطالعات تطبیقی میان آرا فلسفی مارتین هایدگر و نمایشنامه‌های ابزورد کمتر مورد توجه قرار گرفته و نقش بنیادین اندیشه‌های هایدگر در شکل‌گیری و درک این آثار مغفول مانده است. از طرف دیگر، آثار بکت، یونسکو و آرابال همواره به‌ عنوان جلوه‌هایی از بحران معنای هستی مطرح شده‌اند، ولی بیشتر از زاویه خوانش‌های نیهیلیستی، سارتر‌گرایانه یا روانکاوانه به آنها پرداخته شده است تا از منظر اندیشه هایدگر. ازاین‌رو، این پژوهش می‌تواند ضمن پر کردن این خلأ، به درک عمیق‌تر از پیوند میان فلسفه و هنر نمایش، هستی‌شناسی هایدگری و جهان‌بینی ابزورد، و نقد رویکرد نیهیلیستی تئاتر ابزورد منجر شود.
نسبت میان پدیدار و نیستی با تأکید بر اندیشه های هوسرل، هایدگر و دریدا
نویسنده:
محسن جاپانی؛ استاد راهنما: مسعود سیف؛ استاد مشاور: محمد حسن حیدری، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
نیستی در فلسفه معاصر جایگاه ویژه‌ای یافته است و در اندیشه فلاسفه‌ای همچون هایدگر و دریدا تأملاتِ قابل‌توجهی به آن اختصاص داده شده است. نیستی هیچ‌گاه تبدیل به ابژه پژوهش نمی‌شود، زیرا در این صورت دچار استحاله، و تبدیل به‌چیزی در ردیف سایر موجودات خواهد شد، از این رو اندیشیدن به آن با واسطه صورت می‌گیرد. یکی از این واسطه‌ها زمان است که در فلسفه هوسرل، هایدگر و تاحدودی دریدا به آن پرداخته شده است. بنابراین می‌توان به‌واسطه زمان فهمی از نیستی حاصل آورد. هوسرل در پژوهش‌های پردامنه‌ای که در باب زمان‌آگاهی درونی داشت، با تقدم بخشیدن به بازیازی‌ها و پس‌یازی‌ها، نقشِ غیاب (به‌منزله نیستی) را در برابر حضور پررنگ کرد و نشان داد که چگونه غیاب مقوم امرِ حاضر (یعنی پدیدارها) است. بااین‌حال توسل او به یک آگاهی مطلق اجازه نداد تا این بصیرتِ بنیادینِ او بتواند تمامِ امکاناتِ خود را برای فلسفه آزاد کند. هایدگرِ متقدم نیز با تمرکز بر مبحثِ زمان، البته در یک سطح هستی‌شناسانه، با نیستی به‌منزله امکان، جهان و افقی که پدیدارها خود را در آن آشکار می‌کنند، مواجه شد. زمان برای هایدگر پیش‌نامی برای حقیقت بود، ازاین‌رو در هایدگر متأخر حقیقتِ هستی در مرکزِ توجه قرار می‌گیرد. در آنجا حقیقت به‌منزله نا-پوشیدگی، بر تذوت یک پوشیده‌داریِ مضایقه‌کننده دلالت دارد که خود را به‌عنوان یک نا-بنیاد نشان می‌دهد و در این نا-بنیاد است که وجود و موجودات (یا به‌طورکلی پدیدارها) خود را آشکار می‌کنند. این نابنیاد و همچنین پا پس کشیدنِ هستی برای هایدگر همان نیستی است. دریدا نیز با پرداختن به دیفرآنس بر دسترس‌ناپذیری و نابودگی آن تأکید می‌کند و درعین‌حال نشان می‌دهد که چگونه دیفرآنس با گذاشتن ردپاها و نیز فاصله‌گذاری و زمانی‌سازی پدیدارها را ممکن می‌کند. در این پژوهش، پدیدارشناسی و ساخت‌زدایی به نحو توأمان برای مواجهه با نیستی و نشان دادن جایگاه بنیادین نیستی برای پدیدار شدنِ پدیدارها به کار گرفته شده است.
فراتر از دوگانگیِ خدای متافیزیکی و خدای الوهی تأملی دربارة امر الوهی در اندیشه هایدگر
نویسنده:
احمد رجبی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این نوشتار می‌کوشم جایگاه نظام‌مند امر الوهی در اندیشة هایدگر در نسبت ضروری با تمایز هستی‌شناختی و خاستگاه آغازین پدیدارشناسی را تبیین کنم. برای این منظور، باید نخست بر دوگانگی‌ای که هایدگر میان خدای متافیزیکی و خدای الوهی لحاظ می‌کند غلبه کرد. از یک سو، تلقی هایدگر از خدای متافیزیکی ذاتاً ناظر به تلقی ارسطویی-مدرسی از آرخه به مثابه برترین موجود است و لذا رهیافت سلبی به آرخه را دربرنمی‌گیرد. از سوی دیگر، هایدگر با تلاش برای بیان ظهور خدا، خود را در یک ایمان‌گرایی بی‌نسبت با تمایز هستی‌شناختی گرفتار می‌سازد که با ضوابط اندیشة او در تعارض است. نقد این دو دیدگاه، ضرورت فهمی بنیادین‌تر از امر الوهی را بر حسب تمایز هستی‌شناختی و خاستگاه ظهور، در رجوعی نامصرح به آرخة افلاطونی فراتر از وجود، به معنای فهمی سلبی از آرخه به مثابه پوشیدگی، غیاب و عدم پدید می‌آورد.
صفحات :
از صفحه 80 تا 96
انگارۀ «زبان متافیزیکِ» هایدگر و موضع گادامر دربارۀ امکان فراروی از آن
نویسنده:
عبدالله امینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
حقانیت و امکان متافیزیک دست‌کم از زمان کانت به این ‌سو به مسأله‌ای جدی برای فیلسوفان غربی بدل شده است و بیشتر فیلسوفان به ‌نحو ایجابی یا سلبی ملزم به اتخاذ موضع در مقابل آن شده‌اند. هایدگر از آن دسته فیلسوفان معاصر است که مواجهه‌ای انتقادی با سنت متافیزیک به ‌عنوان «تقدیر تاریخیِ» غرب داشته و چه قبل و چه بعد از گشت فکری‌اش، مدعی «ساخت‌گشایی» تاریخ متافیزیک و حتی فراروی از «زبان» آن بوده است. گادامر اگرچه در خصوص متافیزیک همان رویکرد افراطی استادش را ندارد، باری موضع خود را در پسِ اظهارنظرهای وی پنهان می‌کند؛ گاهی با خوانشی خاص با طرح او همراه است و گاهی در مقابل آن جبهه می‌گیرد. همین امر سبب نوعی ابهام و دوپهلویی در موضع و تفسیرهای گادامر دربارۀ متافیزیک غربی شده است. در هر صورت، گادامر با طرح هایدگر در رابطه با امکان گذار از «زبان» متافیزیک موافق نیست، اگرچه نوعی فراروی را ممکن می‌داند. ما در این نوشتار با رجوع به اظهارنظرهای متفاوت هایدگر و به ‌ویژه گادامر، به ‌روشی توصیفی-تحلیلی می‌کوشیم نخست تلقی هایدگر از طرح «ساخت‌گشایی» تاریخ متافیزیک را ارائه دهیم و سپس موضع و تفسیرهای گادامر در خصوص امکان فراروی از «زبان» متافیزیک را با تکیه بر آثار مختلف او مشخص کنیم. پرسش محوری ما این است که چرا در موضع گادامر نوعی ابهام و دوپهلویی در رابطه با متافیزیک دیده می‌شود و چگونه می‌توان با تکیه بر مبانی هرمنوتیک فلسفی او این دوپهلویی را تبیین کرد.
صفحات :
از صفحه 115 تا 131
پدیدارشناسی درد در دازاین مؤنث
نویسنده:
زهرا فزوه ، احمدعلی حیدری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر در فلسفه خود، با استفاده از واژه دازاین، موجودی را مراد می‌کند که وجود برایش مسئله است و در پیشافهمی مبهم و متوسط از هستی به سر می‌برد. دازاینِ هایدگر در تقابل با تاریخ فلسفه سنتی و همچنین ثنویت دکارتی قرار می‌گیرد و نه سوژه‌ای در برابر ابژه، که هستنده‌ای در-جهان، و بدنمند است که به بیان مرلوپونتی، بدن، محمل به جهان بودن اوست. اما این پایانِ ماجرا نیست و در این دقیقه تاریخی بحث جنسیت‌مندی دازاین نیز به میان می‌آید. دریدا و پژوهشگران حوزه پدیدارشناسی جنسیت، در ادامه تفکر هایدگر و با نگرش نقادانه به او، جنسیت‌مندی را از ویژگی‌های هستی‌شناختی دازاین دانسته‌اند. این مقاله، به دنبال توصیفی پدیدارشناسانه از فهم دازاین مؤنث/ زنانه از هستی از دریچه مواجهه مداوم و هرروزینه او با درد است. بدین ترتیب در این پژوهش، پس از توصیفِ تجربه مداوم و معمول دازاین زنانه از درد، با نگاهی پدیدارشناختی و بررسی تفاسیر هایدگر از اشعار گئورگ تراکل، درد نه به مثابه رویدادی صرفاً زیستی، روانی یا متافیزیکی، که در نسبتی بنیادین با خود هستی روشن خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 205 تا 235
بررسی وانهادگی انسان از نظر هایدگر و استاد مطهری
نویسنده:
میثاق کاظمی نورالدین وند؛ استاد راهنما: عبدالله نیک سیرت؛ استاد مشاور: مجید طاووسی ینگابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پژوهش به بررسی دیدگاه های مارتین هایدگر، فیلسوف اگزیستانسیالیست و استاد مطهری، از فلاسفه اسلامی درباره‌ی مفهوم «وانهادگی» بپرداختیم. «وانهادگی» از مفاهیم مرتبط با بحث جبر و اختیار و آزادی انسان است که هرچند هر دو اندیشمند انسان را موجودی مختار و آزاد می‌دانند، اما در مبانی و نتایجی چون «وانهادگی» دارای اختلاف نظر هستند. هایدگر، بر این باور است که انسان، بدون آنکه مبدئی خارج از جهان عینی داشته باشد پا به عرصه وجود گذاشته و از همان آغاز زندگی‌اش در آزادی مطلق قرار می‌گیرد. انسان مدنظر هایدگر در تلاش است تا با قدرت اختیار خود و به واسطه‌ی آزادی مطلقی که در آن قرار دارد شخصیت یا به بیان دیگر ماهیت خود را تعیین کرده و به تمامیت هستی خود برسد. او در این مسیر و برای رسیدن به تمامیت هستی خود باید موجودی وانهاده و کاملا رها از هرگونه وابستگی باشد تا این‌گونه جبری از ناحیه دیگر انسان ها بر تصمیم های او اثر نگذارد. استاد مطهری با وجود اعتقاد به آزادی و اختیار انسان، وانهادگی را امری مردود می‌داند. وی بر این باور است، مفهوم «وانهادگی» در اندیشه هایدگر در واقع همان تفویض معتزلی است، با این تفاوت که هایدگر با استفاده از عبارت« پرتاب شدگی» به وجود خداوند قائل نیست و قانون علیّت را نیز همانند معتزله بر خلاف اختیار و آزادی انسان می‌داند. استاد مطهری باورمند است که قانون علیّت و وجود خداوند هیچ‌گاه موجب حکومت جبر بر انسان نشده تا با نفی آنها قائل به آزادی مطلق یا وانهادگی شویم؛ بلکه اختیار و آزادی انسان، امری میان آن دو است؛ همان موضوعی که در اصطلاح به نظریه کلامی شیعه مبنی بر نه «جبر» و نه «تفویض»، بلکه «امربین الامرین» معروف است.
نگاهی به کتاب جستارهایی درباره‌ی هایدگر، دریدا و دیگران
نویسنده:
محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 13 تا 17