جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
وجود ذهنی از نگاه علامه طباطبایی و هگل
نویسنده:
علی محمد رضوی؛ استاد راهنما: عابدین بزرگیِ؛ استاد مشاور: اسدالله مصطفوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وجود ذهنی از سویی با علم و از سوی دیگر با وجود در ارتباط است. از نگاه علامه طباطبایی (ره) وجود ذهنی همانندی از وجود ماهیات است که در ذهن موجود است و آثار خارجی آنها را دارا نیست، ولی آثار دیگری مثل شناخت و علم بر ماهیت آن شیء را به در پی‌دارا است، و این همانند چیزی می‌باشد که باعث بدست آوردن علم، به ماهیت اشیاء می‌شود. هگل جدایی میان ذهن و عین را غلط می‌داند؛ ایشان معتقد است که ذهن و عین، دو چیز واحد هستند. ایشان بیان می‌دارد ما دو چیز نداریم که یکی ذهن باشد و یکی عین، در یکی جریان علیت باشد و در دیگری جریان استدلال، در یکی ضرورت منطقی حکم فرما باشد، و در دیگری معلّلیت، و آنگاه فیلسوفی قائل به اصالت عین شود و فیلسوفی دیگر قائل به اصالت ذهن. ذهن همان عین و عین همان ذهن است. موجود و معقول، دو وجه از یک حقیقت واحد هستند. این تحقیق به بررسی وجود ذهنی از دیدگاه علامه طباطبایی (ره) و هگل می پردازد و هدف از انجام آن، تحلیل و مقایسه‌ی دیدگاه علامه طباطبایی و هگل در مورد وجود ذهنی است. روش تحقیق، به صورت توصیفی و تحلیلی است و شیوه گرد آوری مطالب، کتابخانه‌ای است. نتایج تحقیق بیانگر این است که نکات اشتراک وجود ذهنی علامه طباطبایی و هگل در آن است که هر دو بیان می کنند: 1- وجود ذهنی، وجودی واقعی است؛ 2- وجود ذهنی، وجودی است که در ذهن انسان تحقق می‌یابد. وجود ذهنی، وجودی است که از وجود عینی تأثیر می‌پذیرد. نکات افتراق از دیدگاه علامه و هگل در وجود ذهنی عبارتند از - ماهیت و نوعیت وجود ذهنی. 2 - رابطه‌ی وجود ذهنی با وجود عینی. 3_ از نگاه روش با هم متفاوت است.
هگل و نزاع با ساختار انتزاعی ایدئالیسم آلمانی: در ‏راستای از تحقیر درآوردن جهان واقع
نویسنده:
محسن باقرزاده مشکی باف
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نویسنده در این مقاله، با روش توصیفی - تحلیلی به بیان این مسئله می‌پردازد که در فلسفۀ فیلسوفان ایدئالیسم آلمانی - به‌جز هگل - توضیح واقعیت آن‌چنان‌که هست و دیدن حقیقت در آن و مبتنی‌کردن فلسفه به توضیح واقعیت موجود، غایب است. به‌واقع در فضای نگاه سوبژکتیو کانت و فیشته، عقلانیت و توضیح منطق معرفت‌شناسانه و هستی‌شناسانه به واقعیت عینی تعلق نمی‌گیرد، بلکه تنها سوژه دارای منطق مفهومی است که می‌تواند ایده را فهم یا حتی خلق کند - هرچند در کانت حس نقش تلنگر ایفا می‌کند؛ اما صاحب منطق درونی نیست - . بنابراین حوزۀ امور عینی یا ابژکیتو همواره ذیل صورت‌های عقلانی سوژه قرار می‌گیرد. در شلینگ، هویت طبیعت و به رسمیت شناسی آن در ساحت عقلانی پذیرفته می‌شود؛ اما توضیح این معقولیت در واقعیت، بازهم توسط مفهوم ابژکتیو امکان پذیر نیست، بلکه به شهودعقلانی فیلسوف واگذار می‌شود؛ در چنین حالتی، مفهوم، دوباره مبتنی بر آگاهی و عقلانیت سوژه قرار می‌گیرد؛ اما با هگل همه چیز متفاوت شده است و واقعیت از تحقیر بیرون می‌آید و مفهوم به منطق نفس‌الامر (یا ساحت عین) بازمی‌گردد. با تعریف جدیدی که هگل از مفهوم می‌دهد در نتیجۀ این مقاله، او می‌تواند معنای ایده و مطلق را نیز از حالت انتزاعی خارج کند و حوزۀ ابژکتیو را بار دیگر به موضوع فلسفه تبدیل کند و فلسفه را از سوژۀ محوری نجات دهد.
صفحات :
از صفحه 40 تا 69
بررسی امکان بازخوانی فلسفه علم پیچیدگی با استفاده از فلسفه هگل
نویسنده:
محمد هادی شمشادی ، علی اکبر احمدی افرمجانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این پژوهش با تمرکز بر نسبت‌سنجی میان فلسفه هگل و علم پیچیدگی نگاشته شده است. درحالی‌که علم پیچیدگی غالباً به‌عنوان حوزه‌ای تجربی و مدل محور شناخته می‌شود، این نوشتار بر آن است که نشان دهد چگونه بنیان‌های فلسفی اندیشۀ هگل می‌توانند چارچوبی مفهومی برای فهم عمیق‌تر از پدیده‌های پیچیده فراهم آورند. روش کار، تحلیل تطبیقی مفاهیم کلیدی دو حوزه با اتکا به متون اصلی هگل و شارحان او از یک سو و آثار نظریه‌پردازان برجسته علم پیچیدگی از سوی دیگر می‌باشد. با تحلیل مفاهیمی چون «دیالکتیک»، «روح مطلق»، «مکر عقل»، «درون ماندگاری» و «واسطه‌مندی» در اندیشۀ هگل، و تطبیق آن‌ها با اصولی نظیر علیت صعودی و نزولی، خودسازمان‌دهی، نوخاستگی و تعامل اجزاء در سامانه‌های پیچیده، در مقاله نشان داده شد که میان این دو حوزه تقارن‌ها و هم‌پوشانی‌های معناداری وجود دارد. نوآوری پژوهش در ارائه خوانشی هگلی از پیچیدگی و صورت‌بندی نسبت‌های نااندیشیده میان این دو حوزه می‌باشد. در نهایت، استدلال می‌شود که فلسفۀ هگل می‌تواند بستری نظری برای ارتقای درک مفهومی از علم پیچیدگی فراهم سازد و راه را برای پژوهش‌های میان‌رشته‌ای در این زمینه هموار کند.
صفحات :
از صفحه 171 تا 203
منطق هگل: تفسیر متافیزیکی یا غیرمتافیزیکی؟
نویسنده:
افشین علیخانی دهقی ، محمد مشکات ، محمد جواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
منطق هگل تاکنون به شیوه‌های مختلف و متفاوتی تفسیر شده است که آن‌ها را به طور کلی می‌توان به دو نوع مواجهه‌ی متافیزیکی و غیرمتافیزیکی تقسیم کرد. در این مقاله، ما ابتدا خواهیم کوشید با تکیه بر آن‌چه خود هگل در باب منطق خویش بیان کرده است، طرح کلی هدفی را که وی در منطق خود دنبال می‌کند ترسیم کنیم، سپس با ارائه‌ی شرحی از دیدگاه‌های تفسیری دو تن از برجسته‌ترین مفسران هگل، یعنی رابرت پیپین و استفن هولگیت، که اولی مدافع تفسیر غیرمتافیزیکی و دیگری از طرف‌داران تفسیر متافیزیکی است، وجوه افتراق این دو رویکرد تفسیری را روشن سازیم. در گام نهایی نیز خواهیم کوشید که با تکیه بر تاکید مصرانه‌ی هگل بر تفکر نظام‌مند و پر رنگ‌تر ساختن حلقه‌ی ارتباطی میان پدیدارشناسی روح و منطق، نشان دهیم که کدام یک از این دو رویکرد تفسیری، به نحو بهتری می‌تواند طرح فلسفی مورد نظر هگل را تبیین کند.
صفحات :
از صفحه 187 تا 173
ارزیابی اصل تضاد در دیالکتیک هگل بر پایه اندیشۀ مولوی
نویسنده:
منصور مهدوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این نوشتار به اضداد در اندیشۀ هگل می‌پردازیم. اضداد فلسفۀ هگل را در نظر مخاطبان به تفکری زایا تبدیل کرده است به طوری می‌توان آن را جذاب‌ترین جنبۀ تفکر هگل نامید. اضداد بر اساس سه‌پایه‌ها سیر دیالکتیکی خود را طی می‌کنند. با بررسی روش دیالکتیکی و فرایند تبدیل اضداد می‌کوشیم نظرگاه هگل دربارۀ اضداد و نحوۀ وحدت بین آنها را به دست آوریم. در گام بعد اضداد از منظر مولوی را نیز بررسی خواهیم کرد چرا که در اندیشۀ مولوی نیز به این موضوع توجه بسیار شده است. در تفکر مولوی اضداد در عالم جبروت و عالم ماده سرنوشتی کاملا متفاوت دارند. اضداد در عالم ماده کارکردهای متنوعی داشته و در پایان مسیر تجرد را می‌پیمایند در حالی که فضای اندیشۀ هگل از چنین مفاهیمی به دور است هم‌چنانکه هگل تنها به اضداد در عالم ماده توجه دارد. ضمن اینکه هگل در بحث اضداد اقتباس‌های پرشماری از مولوی داشته است.
صفحات :
از صفحه 111 تا 131
نسبت منطق و واقعیت در ارسطو و هگل
نویسنده:
پدیدآور: حسن علی اقدم ؛ استاد راهنما: حسن فتحی ؛ استاد مشاور: محمود صوفیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
پرسش از نسبت منطق و واقعیت یکی از مسائل بنیادین فلسفه است که به چگونگی ارتباط تفکر انسانی با جهان خارج می‌پردازد. این پژوهش با هدف تبیین نسبت منطق و واقعیت در فلسفه ارسطو، تبیین اینهمانی منطق و واقعیت در فلسفه هگل، و تطبیق رویکرد این دو فیلسوف انجام می‌شود. ارسطو منطق صوری را نظامی برای استدلال معتبر می‌داند که با متافیزیک پیوند خورده و ساختارهای واقعیت را بازتاب می‌دهد، در حالی که هگل با منطق دیالکتیکی، منطق و واقعیت را یکی می‌بیند. پژوهش از روش کیفی و تحلیلی-تفسیری استفاده می‌کند و بر تحلیل متون اصلی (ارگانون و متافیزیک ارسطو؛ علم منطق، پدیدارشناسی روح، و سخنرانی‌های تاریخ فلسفه هگل) و تفسیرهای معاصر (مانند بارنز، هولگیت، پیپین، و پینکارد) استوار است. فرضیات پژوهش شامل پیوند منطق صوری ارسطو با متافیزیک و واقعیت، تجلی عقل مطلق در منطق هگل، و توسعه منطق هگل از ارسطو هستند. انتظار می‌رود پژوهش تبیینی دقیق از منطق و واقعیت در هر دو فیلسوف ارائه دهد، مقایسه‌ای نظام‌مند بین واقع‌گرایی ارسطو و ایده‌آلیسم هگل انجام دهد. موفقیت پژوهش با معیارهایی مانند دقت تفسیر متون، انسجام مقایسه، تأیید فرضیات، و کمک به دانش فلسفی ارزیابی می‌شود. نتایج این پژوهش می‌توانند در مطالعات متافیزیک، فلسفه منطق، و علوم انسانی کاربرد داشته باشند.
از اصل عدم تناقض ارسطویی تا دیالکتیک: تکوین ایدۀ مطلق در منطق هگل
نویسنده:
سعید جاودانیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
منطق در فلسفۀ هگل جایگاهی فراتر از یک علم صوری دارد؛ این علم نه صرفاً ابزاری برای سامان‌ دهی به اندیشه، بلکه بنیان تکوینی کل نظام فلسفی اوست. هگل بر خلاف اندیشه ی ارسطویی که منطق را بر پایه ی اصل عدم‌تناقض و قواعد صوری استوار می‌سازد، آن را حرکتی درونی می داند که خودِ واقعیت را آشکار می‌کند. در علم منطق، هگل مسیر دستیابی به ایدۀ مطلق را از «هستیِ محض» آغاز می‌کند، جایی که هیچ تعینی وجود ندارد و هستی و نیستی در یکدیگر فرو می‌روند. از این وحدت، «شدن» به عنوان نخستین لحظه ی حرکت پدیدار می شود. هر مقوله در این مسیر از درون خود نفی می‌شود و با پدید آوردن تضاد درونی، ضرورتاً به زایش مقولۀ بعدی می‌انجامد. این فرایند دیالکتیکی نه صرفاً روشی برای استدلال، بلکه خودِ حرکت اندیشه است که از طریق میانجی‌گری‌های درونی به سوی وحدت نهایی سوق می‌یابد. ایدۀ مطلق، نقطۀ اوج این حرکت است؛ جایی که اندیشه و هستی، سوژه و ابژه، و صورت و محتوا در وحدتی درونی به خود‌آگاهی می‌رسند. بدین‌ترتیب، منطق نزد هگل زبان خود هستی است؛ زبان و ساختاری که واقعیت از طریق آن خودش را می‌شناسد. این مقاله می‌کوشد نشان دهد که فهم جایگاه منطق در نظام هگل، کلید فهم فلسفۀ اوست. زیرا تنها با درک این نکته که حقیقت امری پویا و درونی است می‌توان دریافت که چرا برای هگل، عقلانیت و واقعیت نه دو امر از هم جداشده، بلکه دو روی یک حرکت‌اند.
صفحات :
از صفحه 1 تا 8
یادداشت انتقادی دربارۀ کتاب «پس از هگل»
نویسنده:
محمدمهدی اردبیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 71 تا 73
نقد فلسفه حق هگل
نویسنده:
کارل مارکس؛ ترجمه: حسن قاضی مرادی، محمود عبادیان
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
وضعیت نشر :
تهران: نشر اختران,
چکیده :
بخش اعظم کتاب نقد فلسفه ی حق هگل ترجمه ی جلد سوم از کتاب Karl Marx, Frederick Engels : collected works است. از نقدهای مهم مارکس در این کتاب انتقاد به انتزاعی بودن بحث‌های هگل دربارهٔ دیالکتیک است. مارکس در این کتاب به بیان نظریات خود در زمینه از خود بیگانگی، کارکرد مذهب، دیالکتیک هگلی، و همچنین تحلیل روابط میان جامعه مدنی و جامعه سیاسی پرداخته است.
هگل، کوژو، لکان: دگردیسی‌های دیالکتیک
نویسنده:
رادوستین کالویانف؛ ترجمه: احسان کریمخانی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
وضعیت نشر :
تهران: علمی و فرهنگی,
چکیده :
تفسیر انسان شناختی کوژو دیالکتیک هگل را به انسان پیوند می دهد. این همان نقطه ای است که لکان را درگیر هگل می کند. زیرا کوژو دیالکتیک هگل را به انسان و تناهی او پیوند زده بود، و لکان آنجا که می خواهد از هگل فاصله گیرد، خود را ملزم می داند از کوژو و یگانه تناهی تفسیر او، یعنی انسان، فاصله گیرد. بنا بر تفسیر انسان شناختی کوژو از هگل، آینده امکانی سراسر گشوده و رو به «شدن» است. از همین رو این حکم که انسان «نیستی ای است که در هستی می هیچد»، برای کوژو خبر از گشودگی آینده داشت، اما لکان این «هیچیدن» را نشانه ای از بیهودگی و افق ناگشوده و مسدود پیش روی انسان می دانست.