جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4563
 تأویل گفتمان فلسفی آیات جهان‌شمول قرآن کریم با تأکید بر نظرات علامه طباطبایی
نویسنده:
محمد شیروانی ، محمدباقر نائیجی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در قرآن کریم مدعیات فراوانی در عرصه وجودشناسی با حفظ هویت اطلاق و کلیت بیان شده است که واجد تعمیم‌پذیری حداکثری و فراگیر است و ازآن‌جاکه زبان و رویکرد قرآن کریم، ایمان‌گرایانه و روش آن وحیانی ‌است، پس از طرح مدعیات قرآنی فرایند منطقی در حوزه ارائه مدعیات، مطرح نمی‌شود، به این صورت که واسطه بین مدعا و نتیجه دیده نمی‌شود، لذا حد وسطی چون برهان و دلیل در متن قرآن کریم کمتر به چشم می‌خورد. از سوی دیگر، آحاد قرآن‌پژوهان و وحی‌شناسان، وحی و اشراق و دریافت نبوی را در عینیت با خرد می‌دانند. علامه طباطبایی با تسلط بر گفتمان فلسفی عرفانی از یک سو و همچنین توانمندی بر تفسیر قرآن کریم از سوی دیگر، به‌خوبی توانسته است بین گفتمان ایمان‌گرایی و خردگرایی، تطبیق و همسانی و همگرایی ایجاد کند. قرآن کریم در چندین آیه از آیات خود، احکامی فراگیر و پایدار از هستی را تبیین و توصیف می‌کند؛ آیاتی که حکایت از اقتضائات جهان‌شمولانه دارد و بسیار به مبانی نظرات حکمای اسلامی چون اصالت وجود و بساطت وجود و تشکیک وجود نزدیک است. علامه طباطبایی با تأکید ترتیبی و ساختار و انسجام و سازگارگرایانه، که تحت برهان «انّ ملازم» قرار می‌گیرد، از بداهت وجود به اشتراک وجود و از آن به زیادت وجود و سپس به اصالت وجود و آن‌گاه به تشکیک وجود و وحدت وجود، بساطت وجود و گستره آن را مبرهن می‌سازد. در این نوشتار به روش کتابخانه‌ای، در قالب یک فرایند تحلیلی و توصیفی، بسط و تطبیقی در خصوص آیات جهان‌شمول قرآن کریم و نظرات فلسفی و حکمی علامه طباطبایی مطمح نظر واقع می‌شود.
صفحات :
از صفحه 123 تا 148
تحلیل تطبیقی ابدیت عذاب از دیدگاه ابن عربی و علامه طباطبایی
نویسنده:
فردین دارابی میدانی ، محمد شعبانپور
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله جاودانگی در عذاب در جهان واپسین، یکی از موضوعات مهم و چالش‌برانگیز در عرصه علوم اسلامی، ازجمله کلام، فلسفه و تفسیر است. این موضوع به دلیل ارتباط عمیق آن با مفاهیم بنیادینی چون رحمت الهی، عدالت و فطرت انسانی، همواره موردتوجه اندیشمندان قرارگرفته است. حکیمان الهی خداوند را خیر مطلق، بی‌نیاز و دارای رحمت واسعه می‌دانند؛ درحالی‌که فطرت انسانی، طبق آیه «و نفخت فیه من روحی»، بر اساس سنخ الهی سرشته شده است. ازاین‌رو، خطاهای انسانی به‌عنوان مسائل عرضی تلقی می‌شوند که تنها حالت‌های پلیدی را بر فطرت او می‌افزایند و پس از عذاب، انسان به فطرت پاک اولیه خود بازمی‌گردد. بااین‌حال، برخی اندیشمندان اسلامی با استناد به متون دینی و آموزه‌های نبوی، نیازی به خلود در عذاب نمی‌بینند و این دیدگاه را به چالش می‌کشند. برخی از اندیشمندان اسلامی نیازی به خلود در عذاب نمی‌بینند، اما این معنا با وحی الهی و آموزه‌های نبوی در تعارض است. هدف تبیین این مسئله و رفع تعارض ظاهری می‌باشد. روش تحقیق، «تحلیل محتوایی» است و در این راستا، به بررسی مبانی‌ای چون پذیرش اصل وجود نفس، مجرد بودن آن و همچنین جاودانگی و فناناپذیری نفس پرداخته می‌شود. ابن عربی با تأکید بر مفهوم وحدت وجود و رحمت الهی، معتقد است که عذاب دائمی برای هیچ‌کس وجود ندارد و درنهایت همه مخلوقات به رحمت خداوند باز خواهند گشت. او بر این باور است که خطاهای انسانی، به‌عنوان مسائل عرضی، نمی‌توانند بر فطرت الهی انسان تأثیر دائمی بگذارند و عذاب درواقع یک مرحله از تکامل روحی است. در مقابل، علامه طباطبایی بر اساس استدلال‌های عقلی و نقلی، بر جاودانگی عذاب تأکید دارد و آن را با عدالت الهی سازگار می‌داند. او معتقد است که عذاب و نعمت در آخرت به حالات نفس وابسته است و اگر نفس به‌صورت ملکه درآید، عذاب جاودان خواهد بود. این دو دیدگاه، هرچند در اصول کلی متفاوت هستند، اما هر یک به‌نوعی به تبیین ابعاد مختلف مسئله جاودانگی در عذاب می‌پردازند و نشان می‌دهند که این موضوع نه‌تنها به فهم عمیق‌تری از آموزه‌های دینی نیاز دارد، بلکه به تأملات فلسفی و کلامی نیز وابسته است.
صفحات :
از صفحه 134 تا 168
بررسی‌ تطبیقی‌ الگوی انتخابگری در آرای علامه‌طباطبایی‌ و ویلیام گلسر با تأکید بر شاکله‌ و دنیای مطلوب
نویسنده:
مریم جامه بزرگی ، طیبه ماهروزاده ، علی ستاری ، شهناز شایان فر
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تعلیم‌ و تربیت‌ همواره متأثر از تصویری است‌ که‌ رویکردهای فلسفی‌ و به‌ تبع‌ آن رویکردهای اجتماعی‌ و روانشناسی‌ از انسان ارائه‌ می‌دهند و در واقع‌ از زوایه‌ دید خود به‌ معرفی‌ انسان می‌پردازند‌ .پژوهش‌ پیش‌رو در جست‌ و جوی رهیافتی‌ است‌ که‌ شناختی‌ صحیح‌ و واقع‌بینانه‌ در رابطه‌ با زیرساخت‌ های انتخاب و رفتار انسان ارائه‌ بدهد. بر این‌ اساس به‌ بررسی‌ تطبیقی‌ الگوی انتخابگری انسان در آرای علامه‌طباطبایی‌ و ویلیام گلسر با نظر به‌ مفاهیم‌ شاکله و دنیای مطلوب پرداخته‌ است‌. در این‌ پژوهش‌ ابتدا با روش توصیفی‌-تحلیلی‌ دو مفهوم شاکله‌ و دنیای مطلوب تعریف‌ و تبیین شده است و‌ سپس‌ با روش تحلیل‌ تطبیقی‌، تفاوتها و شباهت‌های این‌ دو مفهوم مورد بررسی‌ گرفته است‌. گام نهایی‌ این‌ پژوهش‌ مقایسه‌ و استخراج دلالت‌های تربیتی‌ متفاوت حاصل‌ از دو مفهوم شاکله‌ و دنیای مطلوب با استفاده از روش استنتاجی‌ است‌. مقایسه‌ این دو مفهوم ‌ نشان داد، دنیای مطلوب به‌ عنوان یکی‌ از عناصر زیرساختی‌ تأثیرگذار در انتخاب و رفتار انسان تنها به‌ عوامل‌ درونی‌ می‌پردازد. بنابراین‌ گلسر به‌ شناختی‌ ناقص‌ از زیرساخت‌ های مؤثر در انتخاب و رفتار رسیده است‌. اما در باب این‌ مساله‌ نگاه علامه‌ طباطبائی‌ با توجه‌ به‌ مفهوم شاکله‌ به‌ عنوان یکی‌ از عوامل‌ مهم‌ و مؤثر در انتخاب و رفتار برآیندی از عوامل‌ درونی‌ و بیرونی‌ مورد است‌. بنابراین‌ نه‌ تنها می‌توان به‌ شناختی‌ کامل‌ از زیرساخت‌های انتخاب و رفتار دست‌ یافت‌، بلکه‌ مفهوم شاکله‌ می‌تواند به‌ عنوان مبنایی‌ متقن‌ و برهانی‌ جهت‌ نقد و پایش‌ دیدگاه‌هایی‌ چون دیدگاه گلسر مورد توجه‌ قرارگیرد.
صفحات :
از صفحه 29 تا 56
بررسی رابطه «معرفت النّفس» و «معرفت به ولی» از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: امیرحسین آقائی ؛ استاد راهنما: مهدی سپهری ؛ استاد مشاور: علی اصغر خندان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در عصر غیبت امام زمان (عج)، ارتباط روحی و انفسی با ائمه (ع) اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. با توجه به غلبه رویکرد تجربی مدرنیته، نیاز به تقریری از امامت و ولایت احساس می‌شود که برای مخاطب ملموس و شهودی باشد. از آنجا که معرفت انسان به خود، حضوری و وجدانی است، معرفت به ولیّ نیز اگر از طریق نفس حاصل شود، شهودی خواهد بود. این پژوهش به بررسی رابطه‌ی معرفت النفس و معرفت به ولی از منظر علامه طباطبایی می‌پردازد. تبیین موضوع 1. مفهوم ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی ولایت به معنای قرب وجودی و احاطه علمی یک موجود بر موجود دیگر است. از آنجا که همه‌ی موجودات جز خدا فقیرند، تنها خداوند است که ولایت حقیقی دارد. ولایت ائمه (ع) نیز به این معناست که آن‌ها در تمام شئون خود تسلیم خداوند هستند و خداوند متکفل هدایت آن‌هاست. 2. معرفت النفس و ادراک ولایت معرفت النفس، سیر درونی برای قطع تعلقات از غیر خدا است. وقتی انسان از ماسوی الله دل بکند، فقر ذاتی خود را درمی‌یابد و به مقام عبودیت می‌رسد. این معرفت، زمینه‌ساز شهود ولایت الهی است. رابطه معرفت النفس و معرفت به ولی 1. ادراک ولایت در قوس نزول (ولایت تکوینی) انسان با رجوع به نفس خود، حقیقت مطلقه‌ی ولایت الهی را درمی‌یابد که تمام تعینات (از جمله نفس خودش) ظهورات آن هستند. این ادراک، پیش از التزام به شرع حاصل می‌شود. 2. ادراک ولایت در قوس صعود (ولایت تشریعی) پس از عمل به دستورات دینی، انسان متوجه می‌شود که ولایت، باطن شریعت است. با معرفت به نفس، حضور ولیّ را در وجود خود شهود می‌کند و درمی‌یابد که امام، هدایتگر او به سوی کمال است. نتیجه‌گیری از دیدگاه علامه طباطبایی، معرفت النفس، کلید شهود ولایت است. این معرفت هم در ساحت تکوینی (پیش از شرع) و هم در ساحت تشریعی (پس از عمل به دین) محقق می‌شود. بنابراین، تقویت معرفت نفس، راهی اساسی برای درک حضوریِ امامت و ولایت در عصر غیبت است.
مساله هبوط انسان درقرآن با تکیه بردیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: علیرضا قوامی خطیب ؛ استاد راهنما: سید حسن بطحایی ؛ استاد مشاور: عباس حاجیها ؛ استاد مشاور: حسین رحمانی تیرکلایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مفهوم هبوط انسان از جمله موضوعات اساسی در انسان‌شناسی دینی و فلسفی است که به‌ویژه در قرآن کریم، جایگاه برجسته‌ای دارد. این مفهوم در داستان حضرت آدم (ع) و هبوط او از بهشت به زمین مطرح شده و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی و تطبیق دیدگاه دو متفکر برجسته جهان اسلام، ملاصدرا و علامه طباطبایی، درباره مسئله هبوط انسان انجام گرفته است. ملاصدرا در چارچوب حکمت متعالیه، هبوط را فرایندی وجودی و مرتبط با حرکت جوهری می‌داند که لازمه کمال و بازگشت نفس انسانی به مبدأ الهی است. از دیدگاه وی، انسان برای طی مراتب وجودی، باید از عالم عقل به عالم ماده نزول یابد و این هبوط، نه مجازات، بلکه زمینه‌ساز رشد و تعالی اوست. در مقابل، علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، هبوط را نوعی نزول مقامی و ارشادی معرفی می‌کند که در نتیجه انتخاب و ترک اولی توسط حضرت آدم (ع) رخ می‌دهد. به باور او، هبوط زمینه‌ساز تحقق خلافت انسان در زمین و بروز اختیار، توبه و هدایت الهی است. این پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی و بر پایه منابع تفسیری و فلسفی انجام شده و تلاش دارد ضمن روشن ساختن ابعاد مختلف مفهوم هبوط، وجوه اشتراک و افتراق این دو دیدگاه را تبیین کند. یافته‌ها نشان می‌دهد که هر دو متفکر، هبوط را لازمه سیر تکاملی انسان می‌دانند، اما اختلاف آن‌ها در مبانی هستی‌شناختی، نوع تفسیر از بهشت و نقش اختیار انسانی، منجر به ارائه دو تحلیل متمایز از این مفهوم شده است. کلیدواژه‌ها: هبوط، نزول، ملاصدرا، علامه طباطبایی، قرآن کریم، انسان‌شناسی فلسفی
بررسی تطبیقی کارکردهای دین از دیدگاه اقبال لاهوری و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: نعیمه جمشیدی ؛ استاد راهنما: ابراهیم نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دین مجموعه‌ای از تعالیم و دستورالعمل‌هایی است که خداوند به وسیله وحی توسط پیامبران برای سعادت بشری نازل کرده است. یکی از مباحث کلام جدید و فلسفه دین به عنوان روشی برای پاسخگویی به انتظار بشر از دین کارکرد دین است که بسیاری از اندیشمندان به کارکرد دین در ابعاد مختلف پرداخته‌اند، اقبال لاهوری و علامه طباطبایی از جمله اندیشمندانی هستند که در آثار خود به رواج تعالیم اسلامی براساس منطق و شرایط جامعه پرداخته‌اند. هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی دیدگاه اقبال لاهوری و علامه طباطبایی درباره کارکردهای دین در فرد و جامعه و وجوه اشتراک و افتراق میان نظرات آنها می‌باشد. روش کار به صورت توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی بوده و گردآوری مطالب با روش کتابخانه‌ای انجام شده است. نتایج حاکی از آن است که هر دو اندیشمند دین را امری فطری و الهی می-دانند. از نظر آنها دین در ابعاد مختلف اخلاقی، فرهنگی، فردی و اجتماعی احیاکننده فرد و جامعه می‌باشد. علامه و اقبال در کارکردهای دین سیاست و علم و اخلاق و انسان و آزادی دارای اشتراکاتی هستند و اختلاف نظر آنها با یکدیگر در زمینه خاتمیت و وحی می‌باشد. اقبال وحی و بالتبع خاتمیت را بر مبنای کلام جدید مبتنی بر تجربه دینی تبیین کرده و خرد استقرایی را نشانه ظهور خاتمیت می‌داند، در صورتی که علامه وحی را به روش سنتی به استناد آیات و روایات و به تبیین آن پرداخته است. او معتقد است خاتمیت براساس جاودانگی دین معنا پیدا می‌کند.یعنی دین اسلام دین کامل و جامع می‌باشد و در کتاب آن هیچ تحریفی صورت نگرفته است. او رسیدن بشر به بلوغ فکری را عاملی می‌داند که موجب شده بشر وظایفی که قبلا وحی برای آن انجام داده را بر عهده گیرد.
علم و عصمت امام از دیدگاه علامه مجلسی و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: عابد حسین ؛ استاد راهنما: سید محمد علی داعی نژاد ؛ استاد مشاور: حسن ترکاشوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
صفات امام همواره مورد تحقیق دانشمندان اسلامی بوده است.عصمت و علم امام از مهم ترین صفاتی است که خصوصا دانشمندان شیعه به تبیین و اثبات آنها پرداخته اند با توجه به اینکه علامه مجلسی از محدثان بزرگ شیعه است که بیشتر رویکرد نقلی دارد و علامه طباطبایی از فلاسفه بزرگ شیعه می باشد که بیشتر رویکرد فلسفی و عقلی دارد، ضروری است آثار این دو دانشمند بزرگ شیعه بررسی وتفاوت ها و مشترکات شان در بحث علم و عصمت امام که تاکنون به صورت مستقل و به تفصیل تحقیق نشده است، روشن گردد. علامه مجلسی عصمت را موهبت‌ و توفیقی‌ از جانب‌ خدا دانسته‌، که‌ تنها انبیاء و ائمه:‌ به‌ این‌ کرامت‌ و منزلت‌ رسیده اند و از جمیع‌ محارم ، روی‌ گردان بوده اند البته‌ کسب ‌مدارجی‌ از این‌ ملکه‌ راسخه‌ عصمت‌ برای‌ دیگران نیز غیر ممکن‌ نمی‌ باشد. از نظرعلامه طباطبایی عصمت نوعی از علم است که صـاحبش‌ را از معصیت‌ و خطا منع‌ می‌کند نمی‌گذارد صاحبش مرتکب معصیت و خطا گردد.علامه مجلسی مواردی مانند امام حفظ کننده شریعت،گناه منافی اطاعت مطلقه و تسلسل را به عنوان دلیل عقلی بر عصمت امام ولی علامه طباطبایی اموری مانند اعتماد و وثوق به امام ،اطاعت مطلق، اسوه بودن امام ،لزوم تسلسل را به عنوان دلایل عقلی بر عصمت امام ذکر کرده است. علامه مجلسی ، آیه تطهیر،آیه اطاعت،آیه ابتلاء،آیه صادقین را به عنوان دلیل نقلی از قرآن بر عصمت امام ذکر نموده است،ولی علامه طباطبایی آیه های قرآنی مانند آیه عهد امامت ،آیه تطهیر را به عنوان دلیل نقلی از قرآن کریم ذکر نموده است.و دلیل نقلی از روایات مانند حدیث ثقلین ، حدیث سفینه را آورده است . علامه مجلسی ،علم امام را در بعضی از امور متغیر و در بعضی ثابت می داند و در علم متغیر بداء واقع می شود و در علم ثابت بداء واقع نمی شود ،همچنین علم امام افزایش را پذیرید و کیفیت افزایش هم از اجمال به تفصیل می باشد،علامه طباطبایی ،علم امام را بالفعل می داند و برای آگاهی آنان کم توجهی کفایت می کند. روش تحقیق در مباحث توصیفی تحلیلی و روش گردآوری کتابخانه ای می باشد.
نشاط فردی از دیدگاه تفسیری علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: سلوی عبدالامیر ارکان المسلماوی ؛ استاد راهنما: مجتبی قربانیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
موضوع نشاط روحی یکی از موضوعات مهم و اساسی در اندیشه اسلامی است و مورد توجه فیلسوفان و متفکران برجسته قرار گرفته است. در این پژوهش، دیدگاه علامه محمد حسین طباطبایی درباره عوامل موثر در تحقق فعالیت روحانی و نتایج تفسیری آن مورد مطالعه قرار گرفته است. در این تحقیق که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام می‌شود، نویسنده در پی استخراج عوامل موثر بر نشاط روحی و ارائه مهم‌ترین نتایج تفسیری حیویت ذاتی از دیدگاه علامه طباطبائی است. از دیدگاه علامه طباطبائی، عوامل موثر بر نشاط روحی را می‌توان به دو دسته عوامل نظری و عوامل عملی تقسیم کرد. در بعد نظری، قدرت ایمان به خدا، تعمق و تأمل در آیات الهی، ایمان و اعتقاد به معاد و نبوت و امامت و ایمان به قرآن کریم از مهم‌ترین عوامل اصلی هستند. اما در بعد عملی، ابعاد اخلاقی، شرعی، اجتماعی و فرهنگی را در بر می‌گیرد که از عوامل تاثیرگذار هستند. نتایج تفسیری این حیات ذاتی در محدوده وسیع و عمیقی نمایان می‌شوند. در این چارچوب، علامه به مواردی از جمله حسن ظن به خداوند و مخلوقات، وفاداری به پیمان، عزت، احساس رضایت و آرامش درونی، مقاومت در برابر مشکلات زندگی، و تحقق سعادت دنیوی و اخروی اشاره می‌کند. به طور کلی، از نگاه علامه طباطبایی، فعالیت معنوی نقش اساسی در ساخت شخصیت متعالی انسان مؤمن و تحقق سعادت و آرامش وی ایفا می‌کند.
نقش مبانی دینی در ایجاد ارزش‌های اجتماعی از نظر مکتب تشیع باتکیه‌ بر آرای علامه طباطبایی و شاگردان
نویسنده:
پدیدآور: انعام رضا ؛ استاد راهنما: محمد مهدی گرجیان ؛ استاد مشاور: محمد مهدی قایمی امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
در جوامع اسلامی، دین نقش بسزایی در شکل‌گیری و ایجاد ارزش‌های اجتماعی ایفا می‌کند. با این وجود، چگونگی تأثیر آموزه‌های دینی، به‌ویژه در مکتب تشیع، بر این ارزش‌ها نیازمند بررسی دقیق و جامع است. این پژوهش به بررسی این مسئله می‌پردازد که مبانی دینی در مکتب تشیع، با تأکید بر آرای علامه طباطبایی و شاگردان ایشان، چگونه در ایجاد و ایجاد ارزش‌های اجتماعی نقش دارند. هدف اصلی این رساله، تبیین چگونگی تأثیر آموزه‌های بنیادین اسلام و به‌ویژه مکتب تشیع بر شکل‌گیری، تثبیت و تعالی ارزش‌های اجتماعی است. این پژوهش تلاش می‌کند تا با تحلیل آرای علامه طباطبایی و شاگردانشان، به درک عمیق‌تری از نقش دین در این زمینه دست یابد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای، از جمله آثار علامه طباطبایی و شاگردانشان، به بررسی ابعاد مختلف موضوع می‌پردازد. در این راستا، با تحلیل محتوای متون و بررسی دیدگاه‌های مختلف، به تبیین ارتباط بین مبانی دینی و ارزش‌های اجتماعی پرداخته می‌شود. یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که مفاهیم کلیدی مانند توحید، معاد، نبوت و امامت، از ارکان اصلی مکتب تشیع هستند، نقش مهمی در شکل‌دهی و ایجاد ارزش‌های اجتماعی ایفا می‌کنند. به طور خاص، باور به توحید، ارزش‌هایی مانند عدالت، برابری و مسئولیت ‌پذیری اجتماعی را تقویت می‌کند؛ اعتقاد به معاد، بر رفتارهای اخلاقی و اجتماعی تأثیرگذار است؛ و نقش الگویی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، به ترویج ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی کمک می‌کند. توحید نقش محوری را در ایجاد ارزش‌های اجتماعی ایفا می‌کند. نقش معاد و باور به زندگی پس از مرگ در ایجاد ارزش‌های اجتماعی مؤثراست.الگو پذیری نبوت و امامت در شکل‌دهی و گسترش ارزش‌های اجتماعی تأثیرگذار است. در نتیجه، این پژوهش با تحلیل جامع مبانی دینی در تشیع و با تکیه بر آرای علامه طباطبایی و شاگردانشان، به درک عمیق‌تری از نقش دین در شکل‌دهی و ایجاد ارزش‌های اجتماعی دست می‌یابد و منبعی مفید برای پژوهشگران این حوزه خواهد بود.
بررسی ولایت و امامت از نظر ابن عربی و علامه طباطبائی
نویسنده:
پدیدآور: سیامک قربانی پور ؛ استاد راهنما: قدرت الله خیاطیان ؛ استاد مشاور: عظیم حمزئیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
ولایت و امامت از مباحث مهم و اساسی مکتب اسلام است که در علوم مختلف اسلامی، از جمله در عرفان اسلامی بدان پرداخته شده است. از جمله ابن عربی - بنیان‌گذار عرفان نظری و نویسنده پر‌ تألیف- و علامه طباطبائی - مفسّر، فیلسوف و عارف معاصر- دیدگاه‌های خود را درباره آن بیان کرده‌اند. مسأله پژوهش حاضر این است که ابن عربی و علامه طباطبائی چه تبیینی از ولایت و امامت ارائه کرده‌اند و شباهت‌ها و تفاوت‌های نظر آنان چه تحلیلی دارد؟ روش بررسی پژوهش، توصیفی - تحلیلی از نوع مقایسه‌ای (مکتب امریکایی) و جمع‌آوری داده‌ها به شیوه کتابخانه‌ای است. نتایج بررسی: ابن عربی انسان کامل را مردمک چشم خداوند و خلافت را وجه ظاهری و ولایت را وجه باطنی امامت و امام مطاع را صاحب عصمت، علم لدنّی و و ولایت مطلقه می‌داند. وی خود را خاتم ولایت مقیده محمدیه، امام مهدی (ع) را خاتم ولایت خاصه یا مطلقه محمدیه و عیسی (ع) را خاتم ولایت عام می‌داند. علامه طباطبائی برخورداری از ولایت را شرط اصلی امامت و هدف امامت را هدایت به امر و تربیت نفوس در نظر می‌گیرد؛ او امام مهدی (ع) را خاتم ولایت مطلقه الهی معرفی می‌کند. هر دو اندیشمند ولایت مطلقه را باطن امامت و امام الهی را واسطه فیض میان حق و خلق، معصوم و دارای علم لدنّی می‌دانند. هر دو بر ضرورت شناخت باطنی و ظاهری امام تأکید می‌کنند و در نهایت امام مهدی (ع) در اندیشه هر دو متفکر، خاتم ولایت مطلق الهی و تجلی کامل حقیقت محمدی است. به هر حال، علامه طباطبائی مراتب ولایت را به‌طور روشن مشخص نمی‌سازد درحالیکه ابن عربی شرح گسترده‌تری در مورد مراتب ولایت ارائه می‌دهد. درنهایت، نزدیکی در دیدگاه‌های آنان نشان‌دهنده پیوند عمیق در فهم عرفانی و حکمی ولایت در اسلام است؛ بنابراین، این نزدیکی می‌تواند به تقویت وحدت اسلامی و ترویج گفت‌ وگو میان مذاهب اسلامی کمک کند.
  • تعداد رکورد ها : 4563