جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > پژوهش های هستی شناختی > 1400- دوره 10- شماره 19
  • تعداد رکورد ها : 14
نویسنده:
کاملیا طالعی بافقی ، مریم سلطانی کوهانستانی ، اسماعیل سعاتی خمسه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
واژۀ یونانی اتوس (ἦθος) نخست در آثار شعرا و هنرمندان قرن‌های هشتم تا پنجم پ.م، به‌‌معنای «سرشت و عادت» و «ارائۀ محسوسِ کیفیاتِ شخصیتی و روحی» و سپس در آرای برخی از فلاسفه و بیش از همه در آرای هراکلیتوس، افلاطون و ارسطو با معانی متفاوت به‌کاربرده شده است. هایدگر، با انتقاد از تلازم اتوس و انضباطِ اخلاقی افلاطون و ارسطو که به‌زعم او، به سلب قدرت آشکارگری هستی و دور شدن انسان از جایگاهش در هستی و سکنی‌گزینی غیراصیل می‌گردد و با تأسی از هراکلیتوس، منش مبتنی بر تفکر اصیل انسان را در رابطه با فوزیس، به‌معنای کلیت هستنده‌ها، اتوس می‌نامد. او برای تبیین اتوس خود، با عاریه گرفتن خصیصه‌هایی از لوگوسِ هراکلیتوسی به تقویت لوگوس و اتوس ارسطویی پرداخته و نشان می‌دهد انسان به‌عنوان «شبان هستی» باید شیوه سکنی‌گزیدنی را انتخاب نماید که در لوگوس کیهانی به آن ارجحیت داده‌شده است؛ زیرا لوگوس، بر اساس اتوس اصیل خود را بر انسان آشکار می‌سازد و در صورت فقدانِ بروز اتوس مناسب، هستی از انسان روی برمی‌گرداند و انسان بی‌خانمان می‌شود. به‌زعم هایدگر، چون اتوس او از خصلت آشکارگری‌ و نه اخلاقی برخوردارست به یمن هستی متجلی شده و انسان را در جوار خدایان سکنی می‌دهد که البته تلقی او در این خصوص کاملاً قابل‌قبول نیست؛ زیرا هرچند که هایدگر نظام فلسفی خود را مبرا از هرگونه گرایش‌های اخلاقی و مذهبی می‌داند ولی التزام دازاین برای دست‌یابی به ذات اصیل و نخستین، سکنی‌گزینی و همبودی‌اش با دیگر هستنده‌ها و طبیعت به‌عنوان یک کل را غایتی متعهدانه و مسئولانه می‌توان انگاشت.
نویسنده:
یوسف حیدری چناری
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اندیشه دربارۀ مبدا هستی و نحوۀ آفرینش جهان از مهمترین و قدیمی­ترین مسائل فلسفی است. این نوشتار می­کوشد با روش توصیفی– تحلیلی، مسالۀ رابطۀ خدا و جهان را در هستی­شناسی افلاطون و ملاصدرا بررسی کند و وجوه تشابه و تمایز آن را دریابد. پرسش اصلی این است که رابطۀ وجودی خدا با جهان از دیدگاه این دو فیلسوف چگونه است؟ تفاسیر مختلفی از دیدگاه افلاطون با توجه به بیان رمزی و تمثیلی­اش، ارائه می­شود. در تفسیر دقیقتر، خدای افلاطون علاوه بر نظم­دهندگی، دارای صفاتی چون تجرد، خیر، وحدت، ثبات، بخل نداشتن و زیبایی است که خدای ملاصدرا نیز متصف به این صفات است. ملاصدرا برخی صفات دیگر مثل معطی­الوجود و پاداش­دهندگی را نیز برگرفته از دین و عرفان برای خدا قائل است. او مخلوقات را با مراتب مختلف تشکیک وجودشان، عین ربط و فقر به وجود مستقل واجب­الوجود می­داند که در نظام وحدت شخصی وجود، آنها مراتب فیض و تجلی حق­تعالی هستند. رابطۀ خدا با جهان در سه تفسیری که از افلاطون ارائه می­شود، از سنخ رابطۀ ناظم با جهان منظم محسوسات و یا صاحب سایه با سایه و یا از سنخ رابطۀ عله­العلل با آفریده­هایش است. اما این رابطه در نظام تشکیک وجود ملاصدرا از سنخ رابطۀ وجود مستقل با وجودات ربطی و در نظام وحدت وجودی­اش از سنخ رابطۀ موجود با جلواتش است.
نویسنده:
محمد اکبری ، محمدعلی اسماعیلی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریۀ «الهیات سلبی» به‌مثابه نظریه‌ای مهم و پرطرفدار در حوزۀ خداشناسی، در کنار دیدگاه‌هایی نظیر «نظریۀ زبان نمادین»، «اشتراک لفظی»، «اشتراک معنوی» و «الهیات تمثیلی» مطرح است. این پژوهش تقریر، مقایسه و ارزیابی الهیات سلبی در حوزۀ هستی‌شناسی صفات الهی در اندیشۀ ابوجعفر محمدبن علی‌بن حسین‌بن موسی‌بن بابویه قمی مشهور به «شیخ صدوق» (۳۰۶ـ ۳۸۱ق) اندیشمند مشهور امامی وسعدیا بن یوسف گائون مشهور به «سعدیا بن یوسف فیومی» (883-943م)، ‌الهی­دان برجستۀ یهودی است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به تحلیل عقلانی این دو دیدگاه پرداخت. به باور این دو شخصیت، نظریۀ زیادت صفات بر ذات الهی در سایۀ بساطت و ترکیب‌ناپذیری ذات الهی صحیح نیست. سعدیا نظریۀ سلبی‌انگاری صفات ثبوتی را در خصوص صفات حیات مطرح نمود، در حالی‌که شیخ صدوق این نظریه را با انگیزۀ توجیه نظریۀ عینیت صفات با ذات الهی مطرح نمود. براساس یافته های پژوهش پیش رو «غفلت از مؤلفه‌های نظریۀ عینیت»، «ناسازگاری درونی نظریۀ نیابت» و «لزوم ثبوت مقابل صفات کمالی» مهمترین آسیب­های این دو دیدگاه است.
نویسنده:
بمانعلی دهقان منگابادی ، عبدالکریم عطایی ، محمدعلی حیدری مزرعه آخوند
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این پژوهش به دنبال تبیین مفهوم معنای زندگی و تبیین مؤلّفه­های حیات معنادار و نیز لوازم معناداری بر اساس قرآن کریم است. بدین منظور، ضمن بررسی نظرات متفاوت پیرامون این موضوع، به روش توصیفی- تحلیلی به تبیین مسأله از منظر قرآن با استفاده از تحلیل آیات پرداخته­­شده­است. بر اساس بررسی­های انجام­شده، هر چند در قرآن به هر سه مفهوم از معانی حیات یعنی معنا به مثابة ارزش زندگی، معنا به مثابة هدف زندگی و معنا به معنی کارکرد و نقش انسان در عالم خلقت، اشاره شده­است، آنچه مشهود است این است که قرآن تنها معنا به مثابۀ هدف زندگی را به عنوان معنای زندگی حقیقی در نظر گرفته و بر همین اساس قرب و لقاء الهی را به عنوان معنا و هدف حیات انسانی معرفی کرده­است. سؤال اصلی پژوهش بر این مبنا استوار است که مهمترین مؤلفه­های مؤثر بر حیات معنادار و لوازم آن از دیدگاه قرآن کریم چیست. شناخت، نگرش توحیدی، ایمان، عبودیت و لوازم آن، آرامش و رضایت، مؤلّفه­های معناداری حیات است که طیّ فرآیند تحقیق، بدان دست­یافته­ایم.
نویسنده:
عبدالله نصری ، محمد حیدری فرد
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
راسل در باب ذهن و بدن ابتدا اذعان‌ به وجود عالم بودِ فرانمود کرده و فارغ از داده‌های حسی و ظاهری که از اشیاء بر ذهن نمودار است، عینیت مستقل ذات اشیاء را می‌پذیرد. اما در ادامه با اعتباری دانستن این عینیت و تقلیل آن به آنچه دادة حواس و تجربة مستقیم نفس است، تفسیری متفاوت از اعیان نموده و درصدد تقارب عین و ذهن برمی‌آید. سرانجام امور ذهنی را به امور فیزیکی تحویل نموده و این‌همانی ذهن و مغز را می‌پذیرد. شهید مطهری در مقابل با جانبداری از تجرد نفس با قرائت صدرالمتألهین، وحدت سِعی نفس را که شامل نفس و بدن توأمان است پذیرفته و هرگونه تقریری از ادراک و حافظه را مبنی بر فیزیکالیسم رد می‌نماید. در دیدگاه وی بدن و ابزارهای آن معد ادراکاتی‌اند که توسط نفس انجام می‌گیرد. در نتیجه، با اتخاذ مبانی فلسفة اسلامی که اولاً توسط ملاصدرا بیان شده و در آثار مطهری بازنمود یافته‌اند، می‌توان مبانی فیزیکالیستی راسل را در این باب نقد نمود.
نویسنده:
عبدل العلی شکر ، غلامرضا شاملی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارائۀ شناخت متقن از جهان هستی، از اهداف محوری سه مشرب فکری مشایی، اشراقی و صدرایی بر پایه اصول و مبانی خویش است. سوال اساسی در این نوشتار این است که وجه تمایز هستی شناسی حکمت متعالیه صدرایی نسبت به دو مکتب مشایی و اشراقی چیست؟ در پاسخ باید توجه داشت که بارقه­های اصالت وجود در مکتب مشایی، برخلاف حکمت متعالیه، خالی از رسوبات تفکر ماهیت­گرایانه نیست‌. اصول هستی­شناسی این مشرب تحت تاثیر هیات بطلمیوسی نضج یافته است. مکتب اشراق نیز متاثر از نگرش اصالت ماهوی است. بدین قرار هستی­شناسی این دو مکتب مبتنی بر پایه­های لغزان است. حکمت متعالیه با ابتنای بر اصول مبرهنی همچون اصالت وجود، تبیینی متمایز از جهان و مراتب آن ارائه می­نماید. مبانی هستی­شناسی حکمت متعالیه بر پایه­های عقلانی استوار بوده و حتی قادر است برخی از مبانی عرفانی مانند وحدت وجود را نیز صبغه عقلانی بخشد و زمینه­های تقریب این دو مشرب را نیز فراهم نماید. صدرالمتالهین با مبنای اصالت وجود و تحلیل اصل علیت، امکان ماهوی را به امکان فقری بازگرداند و وجود را به مستقل و رابط تقسیم کرد. هستی­شناسی مبتنی بر این نگرش، انحصار در هستی را به ضلع نخست آن اختصاص می­دهد و از این رهگذر به مرز وحدت وجود نزدیک می­شود. بررسی و تعمیق این دستاورد با روش تحلیلی ـ مقایسه­ای از اهداف این نوشتار است. نتایج نشان می­دهد که هستی شناسی حکمت متعالیه برخلاف حکمت مشایی و اشراقی فارغ از رسوبات کثرت­زای ماهوی و مبتنی بر اصول مستحکم بوده و وحدت حقیقی هستی را بازنمایی می­کند.
نویسنده:
سکینه کریمی ، مهدی منفرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از جمله نظریاتی که در رابطۀ زمان و وجود مطرح است، نظریۀ ­حال­باوری است. حال­باوران معتقدند که اولاً تنها اشیائی که در زمان حال قرار دارند؛ موجودند و سایر اشیاء موجود نیستند. ثانیاً موجودیّت اشیاء مطلق و نامقیّد است. آن­ها نظریات رقیب مانند جاودانگی، امکان­باوری و آینده­ممنوع را در این رابطه به چالش می­کشند. حال­باوران برای واقعیت داشتن همه هویّات وجودی نظیر سقراط که در گذشته بوده و سال 3000 که در آینده خواهد بود، توجیه مناسبی ندارند. هم­چنین، وفق حال­باوری نمی­توان از ارتباط برخی هویّات غیرزمان­مند مانند «آبراهام لینکن بلندتر از ناپلئون بناپارت است.» و صدق­سازهای آن­ها سخن گفت. از این­رو، در این نوشتار، به روش تحلیل فلسفی با تأکید بر رابطۀ زمان و وجود نخست؛ براهین حال­باوران که شامل شهود، تجربه، پیش­بینی، تیغِ­اکام و نسبیت­گرایی است، استخراج شده با بازسازی براهین مخالفین نشان داده شده است که حال­باوران با وجود مفهوم­سازی­ جدید از زمان مطلق و طرح حال­باوری بدیل که قائل به نوعی زمانِ­ مطلق از نوع (B-theory) است و فروکاستن حال­باوری قوی به نوع ضعیف آن، به­دلیل گذرا­بودنِ زمان، عدول از اصول اولیّه خود در باور به زمان از نوع (A-theory) و قائل بودن به وجود هویّات غیرزمان­مند از جمله کلیّات در حل مسئلۀ تغییر در ارتباط با نسبت­های موقّت زمانی، ارجاع گزاره­ای و صدق­سازها ناکام مانده ­اند.
نویسنده:
رضا اکبریان ، حسنی همایون
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در سنت مشائی- توماسی، مسائل مربوط به معرفت، به عنوان یکی از مسائل مابعدالطبیعه بررسی می‌شد و این‌گونه با تأثیر برخی مبانی وجودشناختی در آن‌ها، نه تنها رابطة وثیقی بین این دو حوزه برقرار می‌گشت، بلکه معرفت‌شناسی هموراه مؤخر از وجودشناسی قرار می‌گرفت. اما در دوران مدرن فلاسفه‌ای چون دکارت و تابعان او با انگیزة دست یافتن به مبانی یقینی برای علم، به عنوان اولین مسألة مابعدالطبیعه، چگونگی بدست آمدن معرفت را مطرح نمودند و این‌گونه نگاه انتقادی ایشان به علم باعث ایجاد روندی جدید گشت و مسائل معرفت بی‌نیاز از مابعدالطبیعه هویت یافتند. مریتن به عنوان فیلسوف نوتوماسی معاصر که قائل است در تمام مسائل فلسفی باید به دیدگاه‌های توماس بازگشت داشته باشیم، قائل است قرار دادن معرفت به عنوان اولین موضوع فلسفه، منجر به ایده‌آلیسم می‌گردد. او معتقد است این فلاسفه با بررسی احوال ابژة ذهنی و ارزیابی آن به عنوان معلوم، از مابإزای آن یعنی موجود خارجی غافل گشتند و این‌گونه با حذف علیت شیء خارجی بر ابژة ذهنی، به ایده‌آلیسم روی آوردند. این درحالی است که از نظر مریتن می‌توان با پایندی به سنت در مورد تأخر معرفت‌شناسی از وجودشناسی، پاسخگوی مسائل انتقادی در باب علم که در واقع بررسی اعتبار علم است، بود. بر این اساس او به معرفی رئالیسم انتقادی می‌پردازد که در آن ضمن توجه به شیء خارجی به عنوان معلوم اصلی و تأثیر آن در ایجاد ابژه، عقل به عنوان اعتبار بخش این فرایند معرفی می‌گردد.
نویسنده:
محمد دانش نهاد ، محمد حسن وکیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطۀ ذهن و عین یکی از مباحث اساسی در هستی‌شناسی و معرفت شناسی است که در حکمت متعالیه در ذیل بحث علم مطرح می‌گردد و غالب حکما تطابق عین و خارج را امری الزامی می‌دانند به گونه‌ای که اگر تطابق برداشته شود، ارتباط انسان با واقع قطع می‌شود و تمام علوم و ادراکات بشری بی‌ارزش می‌گردد و پایان آن چیزی جز سفسطه و انکار واقعیت نخواهد بود. علامۀ طباطبایی در برخی از آثار خود بر لزوم تطابق تأکید نموده‌ است اما در آثار دیگر خود قائل به عدم تطابق است، بدون آن که چنین دیدگاهی را مستلزم انکار وجود ذهنی و یا سفسطه و انکار واقعیت بداند. به نظر می‌رسد که ایشان در مواردی که بر لزوم تطابق تأکید نموده‌ است در مقام بیان نظر مشهور حکما بوده است نه نظر خود، چرا که چنین آثاری کتابهای درسی و مرسوم حوزه بوده است و در این موارد نظریه مشهور تبیین می‌گردد. لذا نظریه خاص ایشان در این رابطه بر عدم لزوم تطابق است. این پژوهش از سویی در صدد آن است که تطابق بین عین و ذهن را رد نماید چرا که دلیلی بر تطابق وجود ندارد بلکه ادله‌ای نقلی و تجربی( شهودی) بر عدم تطابق وجود دارد و از سوی دیگر اشکالاتی را که در رابطه با عدم تطابق به وجود می‌آید در ذیل بحث قول به سفسطه پاسخ دهد. اگر این رابطه به درستی تبیین گردد، بسیاری از مشکلاتی که در باب مکاشفات، تعبیر خواب و تجسم اعمال و معاد جسمانی وجود دارد برطرف می‌گردد.
نویسنده:
احمدعلی حیدری ، معین احمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نظریۀ وجود آموزه‌های نانوشته در فلسفۀ افلاطون که مبتنی بر دو اصل یا مبدأ هستی‌شناختیِ «واحد» (The One) و «ثُنائی نامتعین» (The Indefinite Dyad) است، با پژوهش‌های اخیر مکتب توبینگن قوام پیدا کرده است. آموزه‌های نانوشته به صورت شفاهی، در آکادمی افلاطون محل گفت‌و‌شنود بوده است و به عقیدۀ دانشوران مکتب توبینگن شواهد آن در آثار ارسطو و افلاطونیان موجود است. مستندات آنان نشان می‌دهد این دو اصل بنیادین مبدأ تبیین مسائل دیگر فلسفۀ افلاطونی بوده و سنگ‌بنای مابعدالطبیعۀ اوست. نقش اصل «واحد» تعین‌بخشی به تمام چیزها و اصل «ثنائی نامتعین» منشأ تکثر و ابهام است. «واحد» یا «خیر» نه تنها یک اصل هستی‌شناختی بلکه علت تمام امور نیک است. به این ترتیب در آثار افلاطون «واحد-خیر» که نظام‌بخش عالم و الگوی عدالت است، نقشۀ راه پولیس (اجتماع سیاسی) و تعین‌بخش کثرات است. نفس و پولیس از طریق عدالت مکنون در طبیعت که از این دو اصل پیروی می‌کند، می‌توانندآینۀ عالم باشند و به وحدت و عدالت نزدیک شوند.
  • تعداد رکورد ها : 14