جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 10
پدیداری آفرینش‌های هنری بر اساس نظر نهایی در نفس شناسی صدرایی
نویسنده:
علی بابایی ، مهدی سعادتمند
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال می‌دانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوة خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کل‌القوا بودن آن است، همة قوا، عین‌الربط به نفس‌اند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش‌ آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده می‌شود که؛ خیال، شأنِ نفس و عین‌ تعلق به آن است. در نتیجه آثار منتسب به آن همچون هنر نیز، حقیقتاً فعلِ نفس خواهد بود و انتساب آن به خیال، ثانوی و با تسامح است. گوناگونی تجلی و ظهور نفس، سه‌ مرتبه از وجودِ هنری را پدید می‌آورد که مرتبه اعلای آن واحد، اجمالی و بسیط به وجود جمعی نفس است. در این‌مرتبه، وجود هنری با تمام عناصر کمالی نفس یکی ا‌ست. بنابراین تمامِ معرفت‌ها، به وجودِ واحد در نفسِ انسان موجودند و هیچ فرقی میان هنرمند و حکیم و عارف وجود ندارد. تنها در مراتب بعدی و تنزل بر مرتبة خیال و سپس خلق بیرونی اثر هنری در پایین‌ترین مرتبة آن است که وحدت جمعی نفس در سیمای هنری خاص آشکار می‌شود.
صفحات :
از صفحه 67 تا 84
هم‌سنجی قاعده بسیط‌الحقیقه و عبارت عرفانی «إن مسمی الله احدی بالذات کلٌ بالأسماء»
نویسنده:
مهدی سعادتمند ، علی بابایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
قاعده بسیط­الحقیقه، بیان کننده نسبت مصداق حقیقی آن یعنی خدا با عالم است. همسویی این نسبت در حکمت متعالیه و عرفان، همچنین تصریح ملاصدرا به دریافت شهودی عارفان از درون­مایه این قاعده، اندیشه را به جستجوی نظائر آن در عرفان وا می­دارد. نزدیک­ترین تعبیر عرفانی به مضمون قاعده یاد شده این سخن ابن‌عربی است که «إن مسمّی الله احدی بالذات، کلٌ بالأسماء»، تا جایی که می­توان آن را با اصلاحاتی، همتای قاعده بسیط­الحقیقه، در عرفان به حساب آورد. معنای این عبارت، نفی کثرت بواسطه احدیت ذاتی خدا و توجیه کثرت­ها بواسطه صدور عالم از اسماء الهی است. این باور عارفانه، نتایجی چون؛ انتساب تمامی احکام ایجابی و سلبی به خدا، وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت، و درستی همزمان تشبیه و تنزیه را در پی­دارد. بررسی تحلیلی این موارد نشان می­دهد محتوای ایجابی قاعده بسیط­الحقیقه در «کل­الأشیاء» دانستن حق­تعالی همان عبارت عرفانی است که جمع وجود خدا با موجودیت سایرین را برنمی­تابد، به این معنا که وجود حق تعالی به عنوان ظاهر غیر از عالم به عنوان ظهورات اوست.
صفحات :
از صفحه 115 تا 135
سه گانه های تشکیکی در عالم معرفت اسلامی
نویسنده:
علی بابایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در بطنِ منابعِ حکمی، عرفانی و متونِ دینی به مناسبت­های مختلف سه­گانه­های بسیاری طرح شده است؛ این سه­گانه­ها را می­توان به سه دسته 1. سه­گانه­های مرتبط با مراتبِ شوونِ حق تعالی، 2. مراتب عالم و 3. مراتبِ شوون انسانی تقسیم­بندی کرد. مهم­ترین سه­گانه در مورد خداوند، سه­گانه «ذات، صفات و افعال» است که اساسِ تمامِ آموزه­های عرفانی و سه­گانه­های مطرح در آن است؛ و در مورد عالم، به تعبیرِ عرفانی سه مرتبه «ملک، ملکوت جبروت»، به تعبیر فلسفی سه مرتبه « ماده، مثال و عقل» و به تعبیر دینی سه مرتبه «دنیا، برزخ و آخرت» قابلِ اشاره است؛ به تبع مراتبِ عالم، مراتب سه­گانه بسیار مهمِ زمان یعنی «زمان، دهر، سرمد» مطرح می­شود؛ اما در مورد انسان نیز سه مرتبه نیروی «حواس، خیال، عقل» محوری­ترین سه­گانه است؛ و به همین ترتیب سه­گانه­های مهمِ دیگری در خرده­-موضوع­های معرفتی، با تکیه بر موارد یاد شده طرح شده است. حال مساله اساسی در این مقاله این است که چرا در این­جا بر «سه­گانه» تاکید شده است؟ و مراتبِ سه­گانه چه نسبتی با مراتبِ کم­تر یا بیشتر می­تواند داشته باشد؟ آیا بینِ مراتبِ یاد شده در این مقاله ارتباطِ منطقی­ای وجود دارد؟ یا هر سه­گانه­ای را می­توان در زمره مراتبِ یاد شده قرار داد؟ پاسخِ همه این سوالات در اصلِ وزینِ تشکیک در فلسفه اسلامی نهفته است؛ بنابراین اصل، هر یک شاخه از سه­گانه­های یاد شده سه مرتبه از یک حقیقت واحدند و با هم ارتباطِ طولی دارند؛ و در حقیقت یک­چیزند با چند مرتبه.
صفحات :
از صفحه 387 تا 411
تعبیر «خمیره ازلی» و مساله «احیاء یا تاسیس؟» در حکمت اشراق سهروردی
نویسنده:
علی بابایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تعبیر «خمیرة ازلی» و ارتباط آن با «حکمت خسروانی» در حکمت اشراق، دستمایه¬يی شده تا برخی از محققان نظیر هانری کربن، هدف حکمت اشراق و «طرح عظیم همة عمر» سهروردی را احیای حکمت ایران باستان موسوم به حکمت خسروانی بدانند. به اعتقاد نويسنده، قرائن بسیاری در حکمت اشراق وجود دارد که نشان میدهد کار سهروردی تأسیس حکمتی جدید است و نه صرفاً احیای سنتی موجود. تحلیل مفهوم «خمیرة¬ ازلی» و مفاهیم پیرامونی آن و توجه به مصداقهای ظهور خمیرة ¬ازلی در دل تمدنهای مختلف، حقیقت دیدگاه شیخ‌اشراق را برخلاف ادعاهای یاد شده نمایان میكند. میان تعبیر «تأسیس» و «احیا» تفاوتهای بسیاری وجود دارد؛ احیا امری ثانوی، تبعی و تقلیدی است اما تأسیس امری اصیل، بنیادین و ابتکاری است که احیا را هم میتواند در پی داشته باشد. احیا با تأثیر و تأثر خط تاریخی سازگار است در حالیکه ازل، نه امری تاریخی که ورای آن است و دریافت از خمیرة ازلی، بمعنای دریافت از منبعی ورای خط تاریخی است؛ بنابرین مناسبات میان ایران باستان و حکمت اشراق سهروردی نمیتواند مقصود بالذات سهروردی باشد. اگر شیخ‌اشراق حکمت خسروانی را جلوه¬يی از خمیرة ازلی میداند، دیدگاهش در مورد حکمت فیثاغوریِ منشعب از خمیرة ازلی و دیگر حکمتهای متجلی در تمدنهایی مانند هند و بابل هم همینگونه است. بنابرین طرفداران ادعای احیای حکمت ایرانی باید عیناً همین سخن را در مورد احیای حکمت یونانی و سایر حکمتها هم تکرار کنند. پس هدف اصلی سهروردی ـ برخلاف ادعای برخی از محققان‌ـ تأسیس حکمت اشراقی است نه احیای حکمت خسروانی. قرائتهای یادشده زمینه را برای ادعای شعوبی‌گري سهروردی یا اتکاء نوشعوبی¬گرایی بر اندیشه¬های وي فراهم می¬آورد اما توجه به مضمون نظریة خمیرة ازلی و لازمه¬های آن، همة ادعاهای یاد شده را مردود میسازد.
صفحات :
از صفحه 45 تا 66
حق تعالی تنها جوهر هستی سیر تحول جوهر و عرض بر مبنای سه مرتبه‌ی سیر فلسفی ملاصدرا
نویسنده:
علی بابایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در فلسفه‌ی مشائی ماهیات به جوهر و عرض تقسیم می‌شوند و چون حق‌تعالی ماهیت نیست، بنابراین نه جوهر است و نه عرض. اما در حکمت خاص صدرایی، نه‌تنها حق‌تعالی جوهر خوانده می‌شود، بلکه فراتر از آن، حق‌تعالی تنها جوهر هستی است. اعراض از مراتب وجود جوهر به شمار مى‌روند. عرض وجودى مستقل در کنار وجود جوهر نیست. رابطه‌ی میان جوهر و عرض، عمیق‌تر از رابطه‌ی میان دو شیئى است که به هم ضمیمه شده‌اند. این دو، دو مرتبه از یک وجودند؛ یعنى یک وجود است که از مرتبه‌اى از آن، ماهیت جوهر و از مرتبه‌ی دیگر آن، ماهیت عرض انتزاع مى‌شود، نه آنکه جوهر یک وجود داشته باشد و عرض وجودی دیگر و آنگاه، آن دو وجود به یکدیگر ضمیمه شده باشند. سرّ این مطلب آن است که وجود فى‌نفسه‌ عرض، عین وجود عرض براى موضوعش است؛ بنابراین وجود عرض عین تعلق و ارتباط و وابستگى به وجود جوهرى است که موضوع آن است و براى چنین چیزى نمى‌توان وجودى مستقل و مغایر با وجود موضوعش قائل شد، بلکه وجودش لاجرم از مراتب وجود موضوعش است و ماسوای او، هر آنچه می‌توان سراغ گرفت، عرض‌اند. حال سخن اصلی این است که ملاصدرا بر چه اساسی به چنین موضعی دست پیدا می‌کند و آیا می‌توان به حق‌تعالی عنوان جوهربودن را اطلاق کرد؟ پاسخ این است که به دلالت قرائن مختلف، ملاصدرا سه مرتبه‌ی سیر فلسفی را تجربه کرده و در سه مبنای متمایز سخن گفته است: ۱. اصالت ماهوی؛ ۲. اصالت وجودی وحدت تشکیکی؛ و ۳. اصالت وجودی وحدت شخصی. در هر سیر فلسفی صدرا، یک نحوه از تحول در بحث جوهر و عرض صورت می‌گیرد؛ یک‌بار با گذر از اصالت ماهیت به اصالت وجود تشکیکی، ملاصدرا انقلاب جوهری خود را عرضه می‌دارد، بار دیگر هم با گذر از اصالت وجود وحدت تشکیکی به اصالت وجود وحدت شخصی، در بحث جوهر و عرض تحولی ارائه می‌دهد و بر مبنای آن، حق‌تعالی را تنها جوهر هستی می‌خواند.
صفحات :
از صفحه 1 تا 20
نسبت قاعده‌ی «بسیط‌الحقیقه» و «کل‌القوی بودن نفس» در حکمت صدرایی
نویسنده:
مهدی سعادتمند، علی بابایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بساطت، وصفی کمالی و تعیین‌کننده‌ی مرتبه‌ی وجودی موجود متصف به آن است. گستره‌ی این ویژگی در خدا، با قاعده‌ی بسیط‌الحقیقه همه‌چیز است و هیچ‌یک از آن‌ها نیست و در نفس انسانی، با عبارت نفس در وحدتش، همه‌ی قواست، بیان می‌شود. اهمیت تبیین نسبت دو قاعده این است که هم راه‌گشای شناخت خدا از طریق معرفت نفس است و هم رابطه‌ی طولی خدا با عالم، و ازجمله خود نفس را به‌گونه‌ای معقول ترسیم می‌کند. مسأله این است که دو قاعده‌ی یادشده، ازنظر مفهوم و مصداق چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ در حکمت صدرایی، نفس، خلیفه و مَثَلِ اعلای حق‌تعالی است و بین این دو، با حفظ مراتب، هم شباهت وجود دارد و هم تفاوت؛ به همین تناسب، قاعده‌‌ی کل‌القوی نیز بدیل و خلیفه‌ی قاعده‌ی بسیط‌الحقیقه است. با این وصف، مناسبت‌های وجودی و معرفتی خاصی بینِ این دو حاکم است که در این مقاله به آن پرداخته‌ایم.
صفحات :
از صفحه 46 تا 60
فهم رابطه خدا با عالم از روی مَثَل در حکمت اسلامی با تأکید بر دیدگاه صدرا
نویسنده:
علی بابایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اینکه خداوند و شئونِ او شبیه چیست، از مهم­ترین پرسش‎های مطرح در حوزه کلام، فلسفه دین، حکمت و عرفان است؛ از طرفی دیگر طبقِ آموزه­های منطقی و فلسفی، تمثیل یا تشبیه افاده یقین نمی­کند؛ لذا در فلسفه چندان جایگاهی برای طرح در خلالِ مباحث ندارد؛ اما حکمای اسلامی درعمل بسیار از تمثیل استفاده برده­اند؛ به‏طوری‏که نوعی روشِ تفکرِ فلسفیِ خاص این فلسفه ­را القا می­کند. به اعتقادِ این مقاله در منظری کلی دو نوع تمثیل در منابعِ معرفتیِ حکمایِ اسلامی قابلِ تشخیص است که می­توان یکی را «مِثل» و دیگری را «مَثَل (= مِثال)» نامید. تمثیل در معنای «مِثل»، تشبیهی در عرض و تمثیل در معنای «مَثَل» تشبیهی در طول است. بینِ دو تشبیه عرضی هیچ حملی - جز از جهتِ وجه تشبیه وجود ندارد؛ اما در تشبیه طولی بنا بر تطابقِ عوالم و درنتیجه از جهات مختلف حملِ حقیقت و رقیقت حاکم است. تمثیلِ طولی در آنِ واحد از هم ویژگیِ تشبیه برخوردار است و هم تنزیه. توجه به این نوع تمایز می­تواند ما را در فهمِ بهتر مباحثِ حکمی نظیرِ حقیقتِ رابطه «نور مجرد» و «نور مادی»، فهم بخشِ اعظمی از مباحثِ دینی و حلِ بسیاری از معضلاتِ معرفتی یاری برساند.
صفحات :
از صفحه 119 تا 144
رابطه «نور حقیقی» و «نور مادی» بر اساس قاعده حقیقت و رقیقت
نویسنده:
علی بابایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اساسِ فلسفه­ شیخ اشراق نور و اساسِ فلسفه ملاصدرا وجود است؛ از نظرِ ملاصدرا وجودِ موردِ نظرِ وی با نورِ اشراقی یکی است؛ حال آن­که شیخ اشراق لااقل قسمی از وجوداتِ مصطلح یعنی همان اجسام را نور نمی­نامد و از بین اجسام تنها به نور بودنِ نورِ حسی معتقد است؛ و همین نکته دشواری­های بسیاری در یکی دانستنِ نورِ اشراقی با وجود صدرایی فراهم می­آورد؛ تا این­که صدرا می­کوشد نسبت به هر دو بندِ سخنِ شیخ اشراق، موضع­هایی اتخاذ کند؛ و راه­حل­هایی برای همراهی وی با دیدگاه خود ارایه دهد. حاصلِ سخنِ صدرا در به چالش کشیدنِ نظرِ شیخ اشراق این است که «یا همه­ اجسام بهره­ای از نورانیت دارند و یا نورِ مادی هم نور نیست»؛ این مقاله با تقریرِ دیدگاه­های شیخ اشراق و خوانش­های ملاصدرا معتقد است با تکیه بر اصلِ «حقیقت و رقیقت» که مورد پذیرشِ ملاصدرا هم هست می­توان نشان داد سخن شیخ اشراق در طرح نظامِ نوری سازگار است؛ بنابراین «هم می­توان اجسام را ظلمانی دانست و هم نور مادی را نور».
صفحات :
از صفحه 17 تا 28
خوانش ملاصدرا از شیخ اشراق در مباحث وجود و نور
نویسنده:
علی بابایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مهم‌ترین شخصیت‌هایی که ملاصدرا آثار و فلسفه‌اش را موردِ مطالعه قرار داده و از آن تاثیر پذیرفته شیخ اشراق سهروردی است؛ ملاصدرا در خلالِ این مطالعه نوعِ خوانشِ خاصی از آرای شیخ اشراق ارائه می‌دهد که متناسب با ساختار، مبانی و آموزه‌های فلسفی خود ملاصدراست؛ وی پایه‌ای‌ترین آموزه‌ی شیخ اشراق را که نورمحوری است به وجود تفسیر می‌کند و در این زمینه معتقد است نور همان وجود است و در اقسام و احکام با وجود یکسان می‌باشد. در حالی که چندین دلیل از جمله تفاوت در اقسام، تفاوت در نحوه‌ی دلالتِ احکام، تفاوت در نحوه‌ی تشکیک، تفاوت در تقابل، تفاوت در ملاکِ امرِ اصیل و اعتباری و نیز اعتراف خودِ ملاصدرا در برخی مباحث به سعه‌ی وجود نسبت به نور ثابت می‌کند نور مورد نظر شیخ اشراق غیر از وجود است. از آن‌جا که از یکی بودنِ نور و وجود در نهایت یکی بودنِ حکمت اشراق و حکمت متعالیه لازم می‌آید نشان‌دادنِ تفاوتِ ساختاری حکمت اشراق و حکمت متعالیه نیز ادعای ملاصدرا در یکی دانستنِ نور و وجود را نقد خواهد کرد؛ در این‌مبحث نشان داده می‌شود: حکمت اشراق در چندین مورد از جمله شروعِ فلسفه با حکمتِ متعالیه تفاوت دارد؛ بنا به دلایلِ چندی شروعِ فلسفه‌ی اشراقی از نفس است و شروعِ حکمت متعالیه از عالم؛ شیخ اشراق از نظر در نفس یا «من» به درکِ حقیقتِ عینی نور و لفظ و تعبیرِ نور می‌رسد و آن‌را پایه‌ای برای طرحِ نظامِ نوری خود می‌سازد؛ اصولا پرداختن به بحثِ نفس در دو حکمت تفاوتِ بنیادین دارد زیرا شروعِ حکمت از نفس ویژگی منحصر به فرد حکمت اشراق است در حالی که ملاصدرا نفس را به عنوانِ مبحثی از مباحثِ حکمت مورد بررسی قرار می‌دهد؛ به عبارتی دیگر در راهِ طرح نظامِ نوری، نفس در حکمتِ اشراق کلید مباحث و در حکمتِ متعالیه از مباحثِ کلیدی است.یکی دانستنِ وجود با نور باعث و مبنایی می‌شود تا ملاصدرا قریب به اتفاق و بلکه همه‌ی آرای نوری شیخ اشراق را وجودی تفسیر کند که ما در جایگاه خود به آن‌ها پرداخته‌ایم.
زیبایی شناسی در حکمت صدرا
نویسنده:
علی بابایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده ندارد.
  • تعداد رکورد ها : 10