جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 259
روایت «فلسفی-تاریخی» هوسرل از خاستگاه «اصالت روان‌شناسی» و ضرورت «چرخش استعلایی
نویسنده:
علی فتحی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی کوشیده تا خاستگاه «اصالت روانشناسی» را در تاریخ فلسفة جدید نمايان سازد.‌ «روانشناسی پدیدارشناسانه» نه‌تنها بنیادی برای «روانشناسی تجربی» فراهم می‌آورد، بلكه میتواند بمثابه مقدمه‌¬یی برای «پدیدارشناسی استعلایی» قرار گیرد. او در روایت فلسفی خود از سير تاريخي مفهوم اصالت روانشناسي، ما را به جان‌ لاک ارجاع میدهد و بيان ميكند كه ديدگاههاي لاك را بارکلی و هیوم ادامه دادند. پژوهشهای روانشناختی لاك در خدمت مفهوم استعلایی درآمد که نخستین بار توسط دکارت در کتاب تأملات صورتبندی شده بود. بر اساس دیدگاه او، مابعدالطبیعه میتواند نشان دهد که تمام واقعیت و کل جهان و آنچه برای ما وجود دارد، چیزی جز اعمال شناختی ما نیست؛ اینجاست که توجه به «امر استعلایی» ضرورت مي‌يابد. شک روشی دکارت، نخستین روش برای طرح «سوژة استعلایی» بود و توصیف او از «إگو کوگیتو» (منِ‌ انديشنده) نخستین صورتبندی مفهومی از آن را فراهم ساخت. جان‌لاک «ذهن استعلایی محض» دکارت را با «ذهن بشر» جایگزین كرد، با این حال پژوهش خود را در زمينة ذهن بشری از طریق تجربة درونی بدليل یک دغدغة ناخودآگاهِ استعلایی ـ فلسفی ادامه داد، اما خواسته یا ناخواسته در دام جریان اصالت روانشناسی افتاد. هوسرل با نگاهي تاریخی و بنحوي كاملاً فلسفي نشان داد که چگونه بارقه‌های توجه به امر استعلایی برای نخستین‌بار در فلسفة دکارت و پس از آن در تقابل میان «مکتب اصالت عقل» و «مکتب اصالت تجربه»‌ ظهور مي‌يابد و در ادامه با نشو و نمای آن در فلسفة استعلایی کانت، امکانات نهایی آن در فلسفة پدیدارشناسانة هوسرل به ثمر مینشیند.
صفحات :
از صفحه 17 تا 42
معرفت شناسی، باستان شناسی، اخلاق: بررسی های کنونی پیکره هوسرل [کتاب انگلیسی]
نویسنده:
Pol Vandevelde, Sebastian Luft (Eds.)
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
Continuum,
تحلیل و نقد تقویمِ اگویِ دیگر در پدیدارشناسی هوسرل
نویسنده:
محمدمهدی مقدس ، سید مسعود سیف
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله قصد دارد تا رهیافت هوسرل در تقویم دیگری، به‌مثابه اگوی دیگر را، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. آنچه از بیان هوسرل در تأمل پنجم تأملات دکارتی برمی‌آید، تقویم دیگری به‌عنوان آغازی برای پی‌ریزی جهانی است که در آن، عینیت و ابژکتیویته، برای همه در دسترس باشد. هوسرل این جهان را بیناسوبژکتیو نام می‌نهد. روایت هوسرل از این تقویم، شامل دو گام اساسی است: در گام نخست، تقلیل دوم به‌اجرا گذارده می‌شود که به‌واسطه آن، از تمامی قصدیت‌ها، انگیزه‌ها، معانی و جز آن، معطوف به دیگرانِ غیر از من، قطع‌نظر می‌شود. سپس با بیان مشخصه ادراک دیگری به‌مثابه یک حضور غیر مستقیم، معنای دیگری در یک ادراک غیرمستقیم شبیه‌ساز و به‌واسطه یک انتقال معنایی در فرآیند جفت‌وجورسازی، از بدن من به بدن دیگری منتقل می‌شود. دست‌کم می‌توان سه نقد جدی بر این توصیف وارد ساخت: 1. اپوخه دوم، تمامی معناهای معطوف به دیگری را از اگو سلب می‌کند و بنابراین، هرگونه ارجاعی به دیگری که بناست معنایش را از اگو دریافت کند، منتفی است؛ 2. توصیف هوسرل از بدن، بسیاری از جوانب درباره آن را مغفول می‌گذارد؛ و حتی در نقطه آغاز، تفاوت ادراکی میان ادراک بدنِ من وبدن دیگری را مورد ملاحظه قرار نمی‌دهد؛ 3. بیان هوسرل برای تمیز میان ارگانیسم و شبه‌ارگانیسم، نا روشن، مبهم و نابسنده است. بیان عباراتی مبهم مانند رفتار متغیر اما هماهنگ، و نیز عدم ارائه معیاری برای تشخیص رفتار هماهنگ یک ارگانیسم، از مواردی است که توصیف هوسرل را دچار دشواری می‌کند.
صفحات :
از صفحه 213 تا 233
ابن‌سینا و هوسرل: پرسش از حقیقت علم و تأسیس فلسفه متقن
نویسنده:
سید آصف احسانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن‌سینا و هرسول در باب لزوم تأسیس فلسفه متقن و ضرورت آن هم‌نظرند؛ اما تلقی هر کدام از این مسئله متفاوت است. ابن‌سینا حقیقت علم را در درون پارادایم وجود، بحث کرده و در چنین فضایی از فلسفه برهانی و یقینی سخن گفته است؛ اما هوسول میراث‌دار دکارت بود و در پارادایم آگاهی می‌اندیشید. علیرغم فاصلۀ بنیادی و تفاوت مبانی، در محورهایی امکان تقریب میان دیدگاه این دو فیلسوف وجود دارد. هر دو برای خلق یک فلسفۀ متقن به بداهت تمسک می‌جویند و شناخت بی‌واسطه را راهکاری برای رفع تردید معرفی می‌کنند. در خصوص نسبت فلسفه و سایر علوم، دیدگاه هر دو قابل مقایسه و سنجش‌پذیر است، زیرا هر دو به نحوی باور دارند که فلسفه مبانی سایر علوم را اثبات می‌کند. ابن‌سینا فلسفه اولی را برترین علم می‌دانست که صحیح‌ترین و متقن‌ترین شناخت را به دست می‌دهد، هوسرل نیز پدیدارشناسی را مانند علم متقن عرضه می‌کند و معتقد است که در تاریخ فلسفه تنها در پدیدارشناسی، فلسفه متقن تأسیس شده است. به باور هوسرل فلسفه هنوز چونان علم متقن تحقق نیافته است؛ اما در پدیدارشناسی و با توجه به کشف ساحت آگاهی استعلایی، زمینۀ تأسیس آن فراهم شده است. ابن‌سینا نیز برای تأسیس فلسفه متقن، بستر مطلق و شک ناپذیری تمهید می‌نماید و خودآگاهی انسانی را چونان خاستگاه بنیادین هرگونه علم معرفی می‌کند. در باب تئوریک بودن و کلی بودن فلسفه نیز هر دو دیدگاه مشابه دارند.
صفحات :
از صفحه 5 تا 42
نقدهایی بر تجربه گرایی از منظر پدیدارشناسی با اشاره ویژه به آثار هوسرل و سارتر [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
George Fraoer Cowley
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : دیدگاهی که نقدهای من به فلسفه تجربه گرایانه از آن صورت می گیرد، پدیدارشناسانه است، به معنایی که هوسرل به آن کلمه داده است. اما به سارتر و مرلوپونتی بسیار نزدیکتر است تا به استاد. به طور خاص، تحلیل بازتابی به تعبیر من به تجربه چیزها در جهان مربوط می شود و مسئله وجود یا واقعیت آنها را در پرانتز قرار نمی دهد. تز جهان، یا به تعبیر هیوم، باور طبیعی به وجود مستقل جهان، به نظر من ازلی، نااندیشیده، غیرمنطقی، و از سوژه های تجسم یافته ما جدایی ناپذیر است. شکلی که در آن من آموزه های پدیدارشناختی را بیان می کنم، با استدلال های فیلسوفان تجربه گرا تعیین می شود که به وسیله آنها بحث را مطرح کرده ام. این نقد تجربه گرایی است و نه از پدیدارشناسی.
کنوانسیون و قصد: دفاع از بین‌المللی بودن در برابر نسبی‌گرایی معنا [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
R. G Mount
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در پایان نامه راه هایی برای تشخیص، نوشتن و تجزیه و تحلیل قراردادها و مقاصد برای نیروهای گفتاری افعال گفتاری و معانی، حواس و ارجاع به گزاره ها و گفته ها با هدف پیشنهاد جایگزین هایی برای آنچه دوبله شده است در نظر گرفته شده است. معنا نسبی گرایی استدلال می‌شود که پارادایم اجرای صریح مصلحت نیست، زیرا نیازی به در نظر گرفتن مدل تطابق بین محتوا و نیرو در یک بیان نیست، و شک و تردیدی که دریدا در مورد امکان و هدف نوشتن چنین قراردادهایی آشکار می‌کند، به طور همبستگی به چالش کشیده می‌شود. . (بحث درباره استدلال های مربوطه برای نوشتن حواس و ارجاع به گزاره ها و گفته ها در معناشناسی شرطی صدق، بیشتر فصل اول را اشغال می کند، و موضوعاتی را که با بحث درباره کنش های گفتاری مندرج در مقدمه، و در فصل های II-IV به اشتراک گذاشته شده است، توسعه می دهد. دریدا در مطالعه‌اش درباره استفاده از عبارات نمایه‌ای یا برهانی که در رابطه با معناشناسی فرگه و پدیدارشناسی هوسرلی در بخش‌های 2 و 3 فصل اول در نظر گرفته شده است، استدلال‌های کیفی مشابهی را مطرح می‌کند. تز اصلی ارائه شده، هم یک بحث ماهوی و هم یک نکته متافلسفی مرتبط را بیان می کند: اولاً، مشکلات مقاصد غیرقابل تعیین و قراردادهای غیراشباع قابل حل است، و منشأ کار دریدا (و رورتی)، یعنی. شکست غرض در میانجیگری یا جهت دهی ارتباط، خودآگاهی و معنا، توسط نظریه ارائه شده به چالش کشیده می شود، نظریه ای که در نکته دوم، تمایز رورتی را بین «دانش عینی» فلسفه سیستماتیک سنتی (معنای) نشان می دهد. و گفتمان کمتر ممتاز (فلسفه «تربیت کننده» یا «تاریخ شناس»). دریدا انکار می‌کند که معانی داده شده به واژه «ارتباط» و تضمین کاربرد استعاری برای تعاریف در معناشناسی، نشانه‌شناسی و گفت‌وگوهای «واقعی» یا «ژستایی» را می‌توان با تعاریف یا قراردادهای پیشینی حل و فصل کرد. او استدلال می‌کند که اجماع لازم برای هدایت هر یک از این قراردادهای ارتباطی، هرگز نمی‌توان یافت، یا به‌طور غیرقابل جبرانی استعاری باقی می‌ماند، به‌عنوان بسط ناقص و نامشروع پارادایم قاعده یا قانونی که هرگز نمی‌توان به آن دست یافت. دریدا ادامه می‌دهد که این را می‌توان در شکل‌دهی مجدد کنش‌های گفتاری در ساخت‌های نمایه‌ای، نمایشی و کمی، در بیگانگی از قصد گویندگان ناشی از ظهور در بافت‌های نقل‌قولی، و در تحمل عدم صداقت، شرایطی که همه جا حاضر می‌شوند، مشاهده کرد. موقعیت‌های گفتاری «ایده‌آل» که با نوشتن قابل تحمل است. دریدا می پرسد که چگونه نوشتن و ارتباط ممکن است با این مشکلات مقابله کند، و یک نکته مرتبط، چگونه می توان مقاصد در نوشتار و ارتباطات را از گزارش های آنها در فرمول های متعارف (نمایش صریح عملی) خواند. تأثیر نسبی‌سازی به بافت‌های غیر تحت اللفظی، داستانی یا نقل‌قولی برای دریدا ناقص ساختن همه قراردادها و مقاصد انگیزشی برای سخنان و اشارات است، زیرا آنها به‌طور همیشگی به ساختارهایی متصل می‌شوند که نمی‌توانند آنها را توضیح دهند، و به آواز خواندن مقاصد به طور غیرقابل حلی پیچیده تر از آنهایی هستند که برای آنها نوشته شده است. استدلال‌های فصل‌های II تا IV روش‌هایی را که گریس، استراوسون، مک‌داول، سرل و لوئیس به این مشکلات پرداخته‌اند، بررسی می‌کنند و نتیجه‌گیری می‌شود که قراردادها و مقاصد عبارات و اشارات را می‌توان از طریق قراردادهای لوئیس، بدون پیش‌فرض نوشت. هر استانداردی که آنها باید با آن مطابقت داشته باشند، و بدون نسبی‌سازی اجتناب‌ناپذیر با زمینه‌های تحت اللفظی و غیر تحت اللفظی، داستانی یا نقل‌قولی. (باید گفت که توجه کافی به دلایل دریدا مبنی بر این که صریح نمایشی مصداق بیانیه ای با نیروی غیرکلامی است، نشده است).
ایده آلیسم متعالی هوسرل و مسئله سالیپسیسم [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
RODNEY K.B. PARKER
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : تفسیری فراگیر در میان محققان هوسرل این است که ایده آلیسم متعالی او ناگزیر به نوعی سولیپسیسم منتهی می شود. هدف این پایان نامه دفاع از هوسرل در برابر این اتهام است. اول، من استدلال می کنم که ایده آلیسم استعلایی هوسرل یک نظریه متافیزیکی نیست. پدیدارشناسی استعلایی تمام پیش فرض های متافیزیکی را در بریده می گیرد و از تجربه به شرایط امکان تجربه استدلال می کند. بنابراین ایده آلیسم استعلایی هوسرل را باید به عنوان یک نظریه استعلایی درباره معرفت تفسیر کرد. ثانیاً، از توصیف فوق از ایده‌آلیسم متعالی هوسرل چنین برمی‌آید که پاسخ‌هایی که هوسرل به مسئله solipsism می‌دهد به هیچ وجه به معنای اثبات وجود در درون خود یک جهان بیرونی یا وجود درون خود سایر منهای متعالی نیست. هدف هوسرل از درگیری با مسئله ی سولیپسیسم این است که توضیح دهد چگونه پدیدارشناسی استعلایی می تواند ساختار عینیت جهان تجربه و سایر موضوعات روانی-فیزیکی را توضیح دهد. نتیجه مجموعه ای از استدلال های متعالی است که شرایط لازم برای شناخت یک جهان خارجی مشترک و سایر افراد را توضیح می دهد. من با هوسرل نتیجه می‌گیرم که solipsism یک توهم استعلایی است و ایده‌آلیسم استعلایی هوسرل به یک solipsism مشکل‌ساز منجر نمی‌شود. من از طریق مطالعه دقیق ناکلاس هوسرل، با توجه خاص به ایده های اول، منطق صوری و استعلایی، و مراقبه های دکارتی، چارچوبی را برای تفسیری استعلایی-معرفتی از ایده آلیسم هوسرل ایجاد کردم. با به کار بردن این راهبرد تفسیری در بحث های هوسرل در مورد مسئله انفرادی و مونادولوژی بین الاذهانی، استدلال می کنم که برای هوسرل، همدلی شرط تجربه سوژه های دیگر است، اما به ما اجازه نمی دهد که زندگی ذهنی ماورایی های دیگر را تجربه کنیم.
سخن‌شناسی تخیل: از هوسرل تا لیوتار [کتابشناسی انگلیسی]
نویسنده:
Richard Kearney
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
Unwin Hyman,
چکیده :
ترجمه ماشینی: کرنی، ریچارد. شاعرانگی تصویرسازی. از هوسرل تا لیوتار. چاپ اول. لندن، هارپر کالینز، 1991. 15 × 22 سانتی متر. سیزدهم، 234 صفحه. جلد گالینگور اصل. وضعیت بسیار خوب با علائم جزئی سایش خارجی. [مشکلات اندیشه مدرن اروپایی] شامل فصول زیر است: تخیل پدیدارشناختی (هوسرل). تخیل وجودی (سارتر)؛ تخیل شاعرانه (باشلار); تخیل دیالکتیکی (مرلوپونتی)؛ تخیل هرمنوتیک (ریکور)؛ تخیل پست مدرن: (1) هزارتویی از آینه ها (لاکان، آلتوسر، فوکو، دریدا) (2) به سوی هرمنوتیک پست مدرن تخیل (واتیمو، کریستوا، لیوتار) و غیره.
جهت گیری مجدد روش پدیدارشناختی برای مطالعه انتقادی دین [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Emma Abigail Gibson
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : روش پدیدارشناسی ارائه شده توسط ادموند هوسرل در تحقیقات منطقی (1900) به چندین رشته دانشگاهی در قرن گذشته راه یافت. چیزی که به عنوان یک روش فلسفی برای پاسخ به سؤالات متافیزیکی و هستی‌شناختی آغاز شد، به زودی توسط جراردوس ون در لیو در کتاب دین در ذات و تجلی (1938)، که در پی پاسخگویی به سؤالات الهیاتی بود، پذیرفته شد. روش‌های پدیدارشناختی در حوزه‌ی فلسفه ادامه می‌یابد، برای مثال آن‌هایی که تحت تأثیر کتاب «هستی و زمان» مارتین هایدگر (1927) هستند، اما عمدتاً توسط محققان علوم دینی به دلیل خط سیر الهیاتی که ون در لیو و سایرین تعیین کرده است، کنار گذاشته شده‌اند. با این حال، اگر روش پدیدارشناختی دین از رویکردهای فلسفی الگوبرداری کند، ممکن است امروزه ابزاری برای محققان منتقد دین شود. من با بخشی آغاز می کنم که تفاوت های بین پدیدارشناسی فلسفی و پدیدارشناسی دین را برجسته می کند تا عناصر الهیاتی را که در روش پدیدارشناختی دین ظاهر می شوند، شناسایی کنم. با مقایسه آثار مارتین هایدگر و جراردوس ون در لیو، این بخش نشان می دهد که چگونه رویکرد هایدگر نسبت به ون در لیو انتقادی است. انجام این کار نشان می دهد که روش پدیدارشناختی فلسفی چگونه می تواند به مسائل الهیات موجود در روش پدیدارشناختی دین بپردازد. سپس، من روش پدیدارشناختی را همانطور که در پدیدارشناسی فمینیستی و دگرباش نشان می‌دهد ارجاع می‌دهم تا راه‌هایی را که روش پدیدارشناختی ممکن است نسبت به رویکردهای قبلی به «دین» انتقاد کند، بیشتر بررسی کنم.
رویکرد پدیدارشناختی به تجربه دینی در الهیات پل تیلیش [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Carolyn J Sweers
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : هدف این پایان نامه، همانطور که از عنوان مشخص است، بررسی مفهوم تیلیش از تجربه دینی در پرتو روش پدیدارشناسی است. تیلیش در رویکردش به مسئله معرفت خدا از سنت آگوستین پیروی می کند و معتقد است که سرنخ هایی از ماهیت اساسی تجربه دینی را در خود انسان می یابد تا در طبیعت یا با استنتاج عقلانی. برای تیلیش سوال کلیدی این نیست که "آیا خدا وجود دارد؟" اما تجربه خدا از نظر تجربه محدود انسانی به چه معناست. برای انجام تحلیل خود از ماهیت هستی‌شناختی وجود انسان به عنوان متناهی و به‌عنوان مطرح‌کننده پرسش خدا (چیزی که می‌تواند دلیل این واقعیت باشد که با وجود همه تهدیدهایی که برای نظم اقتضایی وجود دارد، این نظم پابرجاست و بنابراین باید بر چیزی غیرقابل استوار باشد. تیلیش روش پدیدارشناسی را ابزاری ارزشمند می‌داند. او این روش را بدون انتقاد نمی پذیرد، هر چند بسیار مدیون هوسرل و هایدگر است. تیلیش احساس می‌کند که اگر قرار است پدیدارشناسی ابزار کافی برای الهیات باشد، باید با ارجاع به مکاشفه نهایی (وجود جدید در مسیح) به عنوان معیار نوع تجربه‌ای که باید تحت تحلیل پدیدارشناختی قرار گیرد، «اصلاح» شود. چیزی که تیلیش در رویکرد هوسرل گم می‌کند، هرگونه شناخت اهمیت تجربه انتخاب شده به عنوان هنجاری است. پدیدارشناسی نه تنها باید معانی را توصیف کند، بلکه باید نشان دهد که این تجربه کجا و برای چه کسی اتفاق افتاده است. با این وجود، قبل از اینکه بتوانیم رویکرد خاصی را که تیلیش اتخاذ می کند درک کنیم، باید دانش کلی از چیستی جنبش پدیدارشناختی داشته باشیم، به ویژه همانطور که در نوشته های دو پدیدارشناس که مستقیماً بر تیلیخ تأثیر گذاشتند: ادموند هوسرل و مارتین هایدگر یافت می شود. بر این اساس، بدنه اصلی پایان نامه با فصلی با عنوان «جنبش پدیدارشناختی» آغاز می شود. این فصل با بحث کلی درباره اصول و فنون روش پدیدارشناسی آغاز می شود. در اینجا به این نکته اشاره می شود که یکی از اصول اساسی روش پدیدارشناسی، پرهیز از پیشداوری های پیش فرضی است که رویکرد فرد به موضوع را مخدوش می کند. رایج ترین تعصبی که پدیدارشناسان به آن اشاره می کنند، دیدگاه طبیعی است. این موضوع توسط هوسرل در ایده‌ها به‌طور مفصل مورد بحث قرار می‌گیرد، زیرا او می‌خواهد به این نکته اشاره کند که ما اساساً و اساساً جهان را مستقل و «آنجا» تجربه نمی‌کنیم، به نحوی که تأثیراتی بر یک آگاهی عمدتاً منفعل ایجاد می‌کنیم. در عوض، جهان ما همیشه توسط ارزش‌گذاری‌ها و تغییرات چشم‌انداز خاصی نفوذ می‌کند. این ما را به این فکر می‌کند که آگاهی نقش فعال‌تر و سازنده‌تری در فرآیند شناخت نسبت به آنچه عقل سلیم فرض می‌کند دارد. بنابراین، برای مطالعه عینی جهان و در نتیجه امکان پذیر ساختن فلسفه «علم سختگیرانه» (هوسرل)، باید نگاه خود را از اشیاء طبیعی به سوی ساختارهای آگاهی معطوف کنیم و بر آنچه این امکان را می دهد تمرکز کنیم. برای اینکه ما تجربیاتی را داشته باشیم که به روشی که انجام می دهیم. برای انجام این کار باید «پرانتز»…
  • تعداد رکورد ها : 259