جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 889
بررسی تطبیقی نظریه‌های تربیتی ابن‌ سینا و امام محمد غزالی
نویسنده:
نویسنده:ریحانه عسکردون؛ استاد راهنما:احمدرضا متولی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی نظریه‌های تربیتی ابن‌سینا و ابوحامد غزالی می‌پردازد. در این مطالعه تلاش شده که فلسفه و مبانی تعلیم و تربیت در اسلام، اهداف، روش‌ها، اصول، مراحل تعلیم و تربیت، حوزه‌های تربیتی، محتوا و مواد آموزشی و غیره از دیدگاه دانشمندان گرانقدر چون شیخ الرئیس و ابوحامد غزالی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد و سپس اشتراکات و تفاوت‌های اندیشه‌ها و نظریه‌های تربیتی آنان بیان شود و این که در جامعه امروزی این نظریات تا چه اندازه می‌تواند کاربردی باشد و مورد استفاده‌ی نهادها و نظام‌های آموزشی، تربیتی و پژوهشی قرار گیرد. داده‌ها و اطلاعات پژوهش با استفاده از روش توصیفی، تحلیلی – استنباطی انجام شده است. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که تعلیم و تربیت از نگاه این دو متفکر و اندیشمند برجسته تاریخ اسلام، امری حیاتی و ضروری است و چون تربیت به فعلیت درآمدن استعدادها و قوای بالقوه‌ آدمی است خاص فرد یا گروهی نیست، بلکه نیاز و حق فطری و طبیعی همگان می‌باشد و هر دو در ارائه نظریات تربیتی وآموزشی هدف نهایی را رسیدن به سعادت مطلوب و تقرب الهی می‌دانند و به طور کلی نظریات مشابه زیادی در ارتباط با اهداف، اصول، روش‌ها و مراحل تعلیم و تربیت داشته‌اند و اگر هم اختلافاتی در بعضی زمینه‌ها وجود دارد، بسیار جزئی است. تعلیم و تربیت باید در جهت انسان‌سازی باشد و نگاه هر فرد به تعلیم و تربیت برگرفته از جهان بینی اوست. ابن‌سینا و ابوحامد غزالی تعلیم و تربیت را راه نیکبختی و تعالی آدمی می‌دانند و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. در ارتباط با اصول و روش‌های تربیتی چون استفاده از تشویق و تنبیه، توجه به توانایی و استعدادهای فردی، علم همراه با عمل، استفاده از داستان‌ها و حکایات، استمرار و تمرین و هم چنین در زمینه عوامل تربیتی چون خانواده، مدرسه، معلم، اجتماع و گروه دوستان نظریات کاربردی و عملی ارائه نمودند و تربیت را امری ممکن و ضروری می‌دانند و به پرورش و رشد همه جانبه انسان چه از لحاظ علمی، فکری، عاطفی، اعتقادی، جسمانی و روحانی توجه‌ وافری دارند. در نهایت اندیشه و آموزه‌های تعلیمی و تربیتی نمایندگان فلسفه ایران اسلامی از قرآن و اسلام و با رویکرد عقلانی و عرفانی همراه می‌باشد.
مقایسه آرای محمد غزالی و پل تیلیخ در باب ماهیت ایمان
نویسنده:
نویسنده:سارا محمدیان روشن؛ استاد راهنما:لیلا هوشنگی؛ استاد مشاور :نوری سادات شاهنگیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
مطالعات تطبیقی از حوزه های بسیار مفید و جذاب در رشته الهیات و ادیان و عرفان است. برای مقایسه تطبیقی عقاید دو اندیشمند که متعلق به دو حوزه فکری و فرهنگی متفاوت هستند باید ضمن بررسی نحله قکری و نظام الهیاتی آنان، به مبانی و اصولی که در تبیین بحث مطروحه به کار برده اند پرداخت. تبیین ماهیت ایمان از جمله مفاهیم مهمی است که زمینه ساز بسیاری از مباحث الهیاتی و کلامی شده و پرداختن به آن از اصلی ترین مباحث متکلمان ادیان به شمار می رود. با توجه به اهمیت این مسئله، پژوهش حاضر در صدد است با بررسی پیشینه تاریخی و بستر پیدایش مفهوم ایمان درجریان کلام اسلامی و مسیحیت و سپس تبیین ماهیت آن از دیدگاه محمد غزالی و پل تیلیخ به مقایسه تطبیقی آرای این دو اندیشمند درباب ماهیت ایمان و ارتباط ایمان با عناصر مرتبط بپردازد. غزالی ایمان را برابر با تصدیق و مکان آن را قلب می داند. ایمان در نظر وی امری ماورای عقل است که با تسلیم به آنچه از منبع وحی ناشی می شود به دست می آید. پل تیلیخ ایمان را حالت دلبستگی نهایی عنوان می کند که عناصر عقل، اراده و احساس را در برگرفته و به آنها وحدت می بخشد. با این حال این دو متفکر بزرگ علی رغم اختلاف نظردر بعضی مولفه های ایمان، در مباحثی همچون برتری ساحت ایمان بر ساحت عقل، مرتبط نبودن ایمان به عمل، اختیاری بودن ایمان و همچنین نقش ایمان در تجربه حضور الهی و ... اتفاق نظر دارند.
بررسی تطبیقی عدالت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا و امام محمد غزالی
نویسنده:
نویسنده:زهرا محمدی قهدریجانی؛ استاد راهنما:جنان ایزدی؛ استاد مشاور :مهدی گنجور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی، با هدف تبیین عدالت و سعادت در نظام فلسفی ملاصدرا و غزالی تبیین و تنظیم شده است، به این منظور دو مولفه ی سعادت و عدالت و رابطه میان آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد. ملاصدرا و غزالی، عدالت را یکی از مهم ترین عوامل برای تدبیر امور و وصول به کمال مطلق می دانند و عدالت را در سه حوزه ی تکوین، فرد و اجتماع مورد بررسی قرار داده اند و در هر سه مرتبه به اعتدال توجه دارند به گونه ای که در تکوین یعنی اعطای بهره ی وجودی به موجودات، متناسب با اهلیت آنها از سوی خدا، و در اجتماع به معنای توزیع خیرات مشترک بر اساس شایستگی آنها و در اخلاق فردی به معنای رعایت اعتدال و حد وسط نظر دارد که هدف از آن رسیدن به سعادت می باشد. ملاصدرا سعادت را کمال واقعی بشر می دانست که انسان به منظور رسیدن به آن آفریده شده است، او جامعه ای را تکامل یافته می دانست که در سایه ی احکام و شریعت الهی رشد کرده باشد و به بالاترین درجه ی فضایل و عدل اخلاقی نائل شده باشد.رابطه ی عدالت و سعادت از نظر این دو متفکر می تواند سه رابطه احتمالی علی و معلولی، مقدمه و ذی المقدمه و منطقی باشد. اگر به رابطه آن دو به دید عرفی نگاه شود، عدالت مقدمه و ابزاری برای تحصیل سعادت به کار گرفته خواهد شد و اگر به مسئله با دید فلسفی توجه شود عدالت علت رسیدن به سعادت است البته منظور از علت بودن عدالت،علت تام نیست زیرا هر دو تصریح می کنند که وجود معدات دیگر برای دستیابی به سعادت ضروری است و اگر با دید منطقی به مسئله توجه شود، رابطه ی عام و خاص مطلق برقرار است زیرا هر سعادتی متضمن عدالت هست اما هر عدالت، سعادت را در پی نخواهد داشت. در این میان نقش حکومت بعد از عدالت نقشی برجسته است که حکومت از طریق فراهم کردن بستر، زمینه اجرای عدالت را فراهم می کند بنابراین عدالت شرط کافی نیست اما شرط لازم برای سعادت است. اما آنچه نظرات این دو فیلسوف را از یکدیگر متمایز می کند، تاثیر مبانی بر آراء و نظرات ملاصدرا و غزالی است برای مثال معرفت عقلانی بر نظام اجتماعی اخلاقی ملاصدرا سایه افکنده و سعادت را در پرتو عقل هدایت می کند اما در نظام غزالی، عرفان و سلوک نقش محوری ایفا می کند و این نشان دهنده ی توجه ویژه غزالی به حکمت عملی و توجه خاص ملاصدرا به حکمت نظری است و همچنین ملاصدرا براساس مبانی فلسفی خود مانند اصالت وجود،تشکیک وجود، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا و حرکت جوهری به تبیین سعادت پرداخته است اما مبانی غزالی متفاوت است که سبب شده است مبانی او با نظر وی در این مورد ناسازگار باشد زیرا او برخلاف ملاصدرا معتقد به حدوث روحانی نفس است که این مطلب با تشکیکی دانستن سعادت و عدالت که در نتیجه ی حرکت ذاتی نفس به سمت کمال میسر می شود، ناهمخوانی دارد. پس علاوه براینکه می توان گفت که میان رای غزالی با مبانی او سازگاری کمتری نسبت به مبانی و رای ملاصدرا وجود دارد نیز می توان بیان کرد که اگر چه ملاصدرا از غزالی بسیار تعریف کرده است اما به هیچ وجه متاثر از غزالی نبوده است و احیانا شباهت های که بیان می شود، براساس سیستم و نظام فلسفی خود ملاصدرا است و سخنان او از غزالی و متاثر از او نیست.
بررسی کیفیت حیات پس از مرگ و نحوه بقای نفس انسان از منظر بوعلی سینا، غزالی و ابن رشد
نویسنده:
نویسنده:فاطمه داداشی؛ استاد راهنما:قاسم پورحسن؛ استاد مشاور :عبدالله نصری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مساله مرگ و حیات پس از آن در میان فیلسوفان و نیز متکلمان هر عصر مناقشات زیادی داشته است در این پژوهش، آراء شیخ الرئیس را در این خصوص مطرح نموده ایم، سپس نقدهای غزالی به این متفکر را شرح داده و سپس اشکالاتی که ابن رشد از سخنان غزالی ارائه نموده را بیان خواهیم کرد. لازم به ذکر است مساله معاد با مبانی نفس شناسی ارتباط وثیقی دارد؛ بگونه ای که مبتنی بر مبانی انسان‌شناختی متفاوت، دیدگاههای اندیشمندان در خصوص کیفیت حیات انسان پس از مرگ نیز متفاوت خواهد شد. ابن سینا ادله فلسفی خود را در باب بقای نفس انسان بیان می دارد و مهم ترین دلیل بقای نفس را فاعلیت آن در ادراک می داند که از طریق کسب معقولات کمال یافته و بقا دارد. او در عمده آثار خود با دلایل فلسفی به تفصیل به اثبات معاد روحانی پرداخته است، لکن اثبات معاد جسمانی به روش عقلی و برهانی را ناممکن می داند و تنها بر اساس شریعت آن را می‌پذیرد. اگرچه او در اضحویه مبتنی بر مبانی فلسفی خویش از جمله امتناع اعاده معدوم و نیز مادی بودن قوه خیال و امتناع تناسخ، معاد جسمانی را ممتنع می داند و معتقد است آیات ناظر به معاد جسمانی نیازمند تاویل است. گویا از همین آراء اوست که غزالی به نقد ابن سینا روی آورده و او را به دلیل انکار معاد تکفیر می‌کند. او خود گرچه دو نظریه بدن جدید و برانگیختگی را در خصوص معاد جسمانی مطرح می‌کند، لیکن مبانی ای که او در طرح این نظریات و نیز معاد روحانی استفاده نموده، همان مبانی ابن سینا است. نقدهای غزالی در تهافت الفلاسفه اندیشمندان بعد از او را به پاسخ واداشت که از جمله آنان ابن رشد بود و در برابر غزالی کتاب تهافت التهافت را به رشته تحریر آورد. ابن رشد که اندیشمندی ارسطویی بود، در کتاب خود با اتکا به مبانی و نظریات ارسطویی، به تبیین بقای انسان و کیفیت حیات پس از مرگ پرداخت. ابن رشد نفس انسان را به تمامه باقی نمی‌دانست و تنها بخش عقل هیولانی از نفس را که همان نوع انسان است دارای بقا می داند و بقای فردی انسان ها را نمی پذیرد . گرچه محققان کوشیده اند هم در مورد ابن سینا و هم در مورد دیدگاه ابن رشد در خصوص معاد جسمانی و بقای شخصی انسان ها ، آراء آن ها را در مطابقت با شریعت توجیه کنند.
بررسی تطبیقی فلسفی عرفانی دیدگاه غزالی و صدرالمتألهین درباره آیه نور
نویسنده:
نویسنده:مریم السادات رضوی؛ استاد راهنما:مهدیه السادات مستقیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آیه نور یکی از غرر آیاتی است که از دیرباز مورد تأمّل و تدبر فراوان قرارگرفته است. ملاصدرا و غزالی دراین زمینه رساله های جداگانه ای را تدوین نموده اند و در این پایان نامه سعی شده است با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانه ای به شرح و ارائه نوین دیدگاه های ایشان پرداخته شود؛ که این مهم با هدف تبیین آراء تفسیری این دو اندیشمند با صبغه فلسفی عرفانی، با دو رویکرد تفسیر انفسی و تفسیر آفاقی انجام شده است و با تحلیل سازوارگی این آراء تفسیری با مبانی فلسفی و عرفانی نقاط عطف نظرات آنها را روشن سازد. در این پایان نامه ذات خدا به مثابه سرچشمه انوار معرفی شده و براساس تبیین حقیقت نور و اقسام و مراتب آن نشان داده شده که چگونه تجلیات نوریه در طی فرایند خاصی سبب ظهور عوالم هستی با ترتیب کنونی گردیده و کم و کیف روشن شدن عوالم نفس از این تجلیات نیز بیان گردیده است. از بررسی تطبیقی رساله های نور غزالی و ملاصدرا می توان نتیجه گرفت که هم سوئی های فراوانی در فهم و تفسیر آیه نور بین آنها وجود دارد هرچند که در تقریر و روش ارائه و تبیین تاکیدات فقرات آیه تفاوت هایی جزئی بین آنها مشاهده می گردد. از دیگر نتایج و نقاط عطف این تحقیق این است که توانسته تأویلات این دو اندیشمند را در تطابق دیدگاهی و روشی آنها بیان نموده و بر اساس قاعده وضع الفاظ برای روح معنی تعابیر آیه نور نظیر مشکوه و مصباح و زجاجه و... را درعوالم انفسی و آفاقی تبیین نماید.
بررسی، تحلیل و مقایسه‌ی آراء و اندیشه‌های احمد جام ژنده پیل و امام محمد غزالی (با تکیه بر آثار نثر احمد جام و کیمیای سعادت غزالی)
نویسنده:
نویسنده:محمد معینی؛ استاد راهنما:نجف جوکار؛ استاد مشاور :اکبر نحوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
امام محمد غزالی و شیخ احمد جام از بزرگ‌ترین عالمان ادب فارسی و عرفان اسلامی به شمار می‌روند که در قرون پنجم و ششم هجری در خراسان می‌زیسته‌اند. کتاب کیمیای سعادت غزالی و هفت کتاب نثر احمد جام از پرمایه‌ترین آثار تألیف شده در احیای دین و اخلاق و تربیت اسلامی هستند که در نظریات اندیشمندان بعد از خود تأثیری محسوس داشته‌اند. این تحقیق به روش تحلیل محتوا و با بهره از ابزارهای کتابخانه‌ای، انجام گرفته‌ و در ادامه مضامین و اندیشه‌های اخلاقی-تربیتی، دینی، سیاسی-اجتماعی و عرفانی این دو شخصیت بررسی و تحلیل شده‌است. نتایج به‌دست‌آمده در این تحقیق نشان می‌دهد که هدف مشترکی که این دو عارف متشرع در تعالیم خود دنبال می‌کرده‌اند، پیوند میان طریقت و شریعت و همچنین همسو نشان دادن اصول و مبانی دین اسلام با آموزه‌های عرفانی اهل تصوّف است که برآمدن این مقصود سبب اتّصال عرفان زاهدانۀ پیش از آنها با عرفان پر شور و عاشقانۀ پس از آنها شده‌است. رویکردهای غزالی و احمد جام در مسائل اخلاقی، اجتماعی و دینی در بیشتر مطالب مشابه و نزدیک به هم است و تفاوت اندک نظرات آنها در این است که غزالی به ظاهر و باطن احکام دینی و عرفانی توأمان نظر داشته اما احمد جام بیشتر به جنبۀ باطنی و سرّی این مسائل پرداخته‌است و تفاوت دیگر اینکه غزالی همواره در جایگاه معلم، ناصح و واعظ با اقشار مختلف مردم برخورد می‌کند اما احمد جام علاوه‌بر نصیحت کردن، بی‌باکانه از کژرفتاری‌های اجتماع انتقاد می کند. شرایط زندگی، محیط فکری و فرهنگی، مخاطبان دو اثر و عقاید و باورهای مذهبی غزالی و احمد جام بر روند شکل‌گیری آثار و شیوۀ ارائه آنها اثر گذاشته و سبب به وجود آمدن دو سبک نگارشی مختلف از مضامین تقریباً همسان شده‌است. مخاطبان غزالی هم از عوام جامعه‌اند و هم از تحصیل‌کردگان و علماء؛ و به همین دلیل نثر کیمیای سعادت هم از شیوه‌های مرسوم در مجلس‌گویی تشکیل شده‌است و هم از استدلال‌های فلسفی و توجیهات منطقی و عقلی که به صورت منظم با فصل‌بندی دقیق تدوین شده‌است اما احمدجام چون با مخاطبان عامی و کوچه‌بازاری برخورد داشته، در نثر خود از سبک ساده‌نویسی مجلس‌گویان استفاده کرده است. با توجه به حجم قابل‌توجه این کتاب‌ها، چنین مقابله‌ای می‌تواند علاوه بر بهره‌گیری آسان و سریع از تعالیم ذکر شده در این آثار، به درک بهتر این متون و شناخت عمیق‌تر از افکار و احوال این دو شخصیت برجسته کمک کند.
بررسی خودشناسی در کشف المحجوب هجویری و کیمیای سعادت امام محمد غزالی با تکیه بر سیره پیامبر اکرم (ص)
نویسنده:
نویسنده:بی بی هاجر گوهری پور؛ استاد راهنما:بهجت تربتی نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
در میان آثار منظوم و منثور فارسی، جایگاه و مقام والای انبیای الهی از جنبه‌های مختلف و نوع نگرش آن‌ها مورد توجّه عرفا و صوفیه بوده است. در میان پیامبران، حضرت محمّد مصطفی(ص) به عنوان دردانه عالم هستی و طفیل عالم بشری، به صورت برجسته‌ای مورد توجّه قرار گرفته است. در این پژوهش برآنیم تا نوع نگرش در حوزه ادبیات عرفانی- تعلیمی و اخلاق را با رویکردی بر سیره نبی(ص) مورد بررسی قرار داده و میزان تأثیرپذیری دو اثر گرانمایه«کشف المحجوب» و «کیمیای سعادت» از پیامبر مهربانی را تبیین نماییم. این پایان نامه در برگیرنده شأن و منزلت پیامبر اکرم(ص) نزد ذات حق، نمونه‌ای از مکارم اخلاقی و سجایای والای شخصیتی ایشان و پیروی از او به عنوان اسوه ای حسنه در زمینه خودشناسی مطرح گشته است؛ گو اینکه پیامبر(ص) مبعوث شد تا مکارم اخلاقی را به کمال برساند. علاوه بر این از یاران و نزدیکان پیامبر(ص) که ارتباط نزدیکی با ایشان داشتند، نیز سخن به میان آمده است.
تفسیر غزالی از علم‌النفس ارسطویی و نقد آن
نویسنده:
هاجر نیلی احمدآبادی ، حسین کلباسی اشتری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این پژوهش در پی یافتن پاسخ این پرسش است که غزالی تا چه حد در ارائة تعریفی از نفس پیرو ارسطو بوده است و آیا تفسیر وی از علم‌النفس ارسطویی، تفسیری کلامی و الهیاتی است یا تفسیر محض فلسفی است و یا هر دو رویکرد را دربردارد. ارسطو ضمن ارائة دو گونه تعریف طبیعی و مابعدالطبیعی از نفس، در تعریف طبیعی نفس را مرتبط با بدن می‌داند و در تعریف مابعدالطبیعی، آن را مستقل از بدن و شناختش را در ارتباط با شناخت موجود زنده می‌داند؛ اما غزالی با رویکردی دینی و از منظر شریعت، شناخت حقیقت نفس را موضوعی مرتبط با حقیقت مرگ و خودشناسی در نظر می‌گیرد و بر لزوم شناخت نفس انسانی برای نیل به معرفت الهی تأکید می‌ورزد. وی نفس را آینه‌ای می‌داند که نظاره در آن، دیدار حق را به دست می‌دهد. غزالی در تعریف فلسفی خود از نفس مانند ارسطو بر کمال اول بودن نفس تصریح می‌کند و معتقد است نفس فقط با عقل ادراک می‌شود.
صفحات :
از صفحه 317 تا 342
بررسی مقامات عرفانی(توبه، صبر، رضا، ورع و توکل) درآثار امام خمینی(ره)و امام محمد غزالی
نویسنده:
جمال صالح زاده ، سیدجاسم پژوهنده ، علی یار حسینی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقامات عرفانی یکی از مهمترین حرکات کمالی انسان به سمت جوهره هستی خلقت و خدا شناسی ره جویان این طریقت بوده است. یکی ازمهمترین مسائل پیش روی این پژوهش بررسی رویکرد عرفانی امام محمد غزالی و امام خمینی درارتباط با مقامات عرفانی بویژه مقامات(توبه، صبر، رضا، ورع و توکل)بوده است. یافته های پژوهش حاضرمبین آن است این دو عالم بزرگ،با صبغه فلسفی، اخلاقی و عرفانی و نیزرویکردی قرآنی و روایی به تببین مقامات عرفانی مذکور پرداخته اند هر چند که دربرخی موارد و بویژه درجزئیات با تفاوت های همراه باشد. روش گردآوری اطلاعات دراین پژوهش، کتابخانه ای و روش پردازش، توصیفی و تحلیلی بوده است .بعد از بررسی آرا و دیدگاههای عرفانی امام محمد غزالی و امام خمینی، روشن می شود که آرای این دو عالم درخصوص مقامات عرفانی مورد مقایسه علیرغم نزدیکی در برخی موارد با تفاوت دیدگاهی و بویژه نقد امام خمینی برآثار و دیدگاه های امام محمد غزالی همراه است و با توجه به فاصله زمانی طولانی بین دوره زمانی حیات امام محمد غزالی و حضرت امام خمینی و به دلیل استمرار و توسعه رویکردهای عرفانی توسط عرفای دیگر و بهره مندی و توسعه دیدگاه های عرفانی امام خمینی تحت تاثیر آنان، ایشان توانسته است دیدگاه های جامع تری رانسبت به عرفای قبل از خود نسبت به این مقامات عرفانی ارائه دهد.
صفحات :
از صفحه 171 تا 198
ت‍اری‍خ‌ ع‍ل‍م‌ ک‍لام‌
نویسنده:
ت‍ال‍ی‍ف‌ ش‍ب‍ل‍ی‌ ن‍ع‍م‍ان‍ی‌؛ ت‍رج‍م‍ه‌ م‍ح‍م‍دت‍ق‍ی‌ فخر داع‍ی‌گ‍ی‍لان‍ی‌.
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
وضعیت نشر :
تهران: شرکت سهامی چاپ رنگین‏‫,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تاریخ علم کلام تألیف علاّمه شبلى نعمائى (1857-1914 ميلادى) که از علماى بزرگ هند در قرن اخير مى‌باشد. این کتاب توسط سيد محمدتقى فخر داعى گيلانى به فارسی ترجمه شده است. اين كتاب از دو بخش كه بخش اوّل به نام تاريخ علم كلام و بخش دوم آن‌كه قطورتر از بخش اوّل و مقصود اصلى از تدوين و تألیف كتاب همين بخش است به نام علم كلام جديد مى‌باشد. با توجه به اينكه آنچه از لفظ تاريخ در ذهن ما نقش مى‌بندد اختصاص به ممالك، اقوام و اشخاص دارد يعنى آنچه در اين زمينه نوشته مى‌شده است مربوط و راجع به آنها بوده است ولى امروزه فن تاريخ‌نويسى ترقى كرده علاوه بر اقوام و اشخاص براى علوم و فنون هم تاريخ مى‌نويسند و آن به اين معناست كه يك علم يا يك فن از كى ظاهر شده، علل و اسباب ظهور يا پيدايش آن‌چه بوده تا چگونه مراحل تكامل و ترقى را پيموده و بالاخره تحولات و تطورات كه در آن با گذشت زمان رويداده چه بوده است كتاب تاريخ علم كلام به همان روشى كه در بالا ذكر شد مى‌باشد كه آن روش انتقاد علمى مى‌باشد علاّمه كتاب خود را تألیف نموده است. البتّه منظور اساسى علاّمه شبلى نعمائى از تاريخ علم كلام همانا تاريخ علم كلام عقلى است كه در مقابل فلسفه يونان و براى مبارزه با آن تدوين يافته است نه علم كلام نقلى كه از مجادلات فرق اسلامى باهم ظاهر شده است. علاّمه شبلى هدف خود از تحرير اين كتاب را اينگونه توضيح ميدهد: امروز در عقائد و افكار مذهبى بواسطه ناسازگارى دانشها با آنچه در كتاب‌هاى دينى آمده است تزلزل و سستى يا دودلى پيدا شده و بزرگترين خطرى كه امروز به اسلام رو آورده همانا فلسفه مادى است و عناصر روشن‌فكر و تحصيل كرده‌هاى جديد مرعوب و علماى قديم هم بندرت وارد مباحث و سؤالات جديد شده بنابراین افق مذهب غبارآلود و تيره به نظر مى‌آيدبعضى از نويسندگان اسلامى معتقد شده‌اند كه علم كلام فعلى كه نتيجه افكار بيش از يك‌هزار سال قبل است كارى ساخته نيست و آن نمى‌تواند در برابر حملات فلسفه جديد پايدارى نموده اعتراضات و شكوك و شبهات وارده را جواب كافى دهد، دليل آنهم روشن است زيرا نحوه اعتراضاتى كه در دوره‌هاى پيشين بر اسلام وارد مى‌شده نوعيت آن امروزه بكلى تغيير كرده است و بيشتر مقابله با فلسفه يونان بوده است بنابراین براى صيانت و دفاع از مذهب در مقابل اعتراضات و شبهات مخالفين يا حملات فلسفه جديد احتياج مبرمى به كلام جديد است. ولى به نظر ما اين فكر صحيح نيست و علم كلام جديد بايد بر مبانى و اصول كلام قديم استوار باشد و سررشته اصول مقرّره بزرگان سلف در هيچ مورد از دست داده نشود و براى اين امر لازم است نشان داده شود كه ائمه اسلام در هر عهد چه مبادى و اصولى را اختيار نموده‌اند و نيز تغييراتى كه در آن روى داده‌اند از چه قسم و نوع آن‌چه بوده است.به عبارت ديگر و خلاصه اينكه مبادى و اصول كلام قديم را بايد گرفت و مطابق مشرب، ذوق و سليقه كنونى مرتب و مدون ساخت كه من با تألیف اين كتاب اينكار را تحقّق بخشيدم. از طرف ديگر هدف من از تحرير اين كتاب اين بوده كه در زبان اردو، عربى و فارسی چنين كتابى در رابطه با تاريخ علم كلام وجود نداشته و من با نوشتن اين كتاب از يك طرف يك نقيصه بزرگ ادبيات اسلامى را تدارک و جبران نموده و از طرف ديگر اين تألیف كه در حقيقت تألیف علم كلام است در دائره تاريخ آمده است. ساختار و گزارش محتوا: بخش اول: علاّمه شبلى در بخش اول كه بعد از مقدّمه مترجم آمده و به نام تاريخ علم كلام است مقدّمه‌اى در رابطه با انگيزه و هدف خود از تحرير اين كتاب را آورده است پس وارد مبحث تاريخ علم كلام كه تاريخچه‌اى از علم كلام نقلى است مى‌شود و منظور او تاريخچه مجادلات فرق اسلامى باهم مى‌باشد آورده شده است در اين مختصر بذكر عوامل واسباب بروز اختلاف عقائد و آراء و ازدياد فتاوى و ميل به بدعتها و بالاخره ظهور علم كلام پرداخته. مسئله بسيار مهمى كه در اينجا مطرح شده مسئله قضا و قدر و عوامل پديد آمدن آنست و در آخر اين بحث به اصول عقايد دو فرقه اشعرى و معتزلى و اختلافات شديد و سختى كه بين آنها جريان داشته مى‌پردازد. علاّمه شبلى بعد از اين وارد مرحله علم كلام عقلى مى‌شود كه مقصود اصلى كتاب است و از آن مبسوطا سخن ميراند.او علل و اسباب پيدايش، تاريخ ظهور كلام و وجه تسميه آن مى‌پردازد سپس بذكر اساسى مؤسسين و بانيان يا شخصيت‌هاى برجسته علم كلام و شرح حالات آنها كه از ابوالهذيل علاف شروع و به خاندان نوبختى پايان مى‌يابد مى‌پردازد. سپس وارد قرن چهارم و از متكلمين اين قرن مى‌نويسد و سپس ميرسد به قرن پنجم كه قرن انحطاط و زوال علم كلام است مى‌پردازد تا اينجا دور اول علم كلام به پايان ميرسد و دور دوم علم كلام يا دور دوم اشاعره است آغاز مى‌گردد و شرح احوال ابوالحسن اشعرى مؤسس طريقه اشعريه و سپس حالات غزالى و رازى دو مرد بزرگ علم كلام آمده و در آخر به ذكر احوال علاّمه آمرى پرداخته است.مؤلف پس از اين علم كلام اشاعره را تحت عنوان يك نظر اجمالى در علم كلام اشاعره زير دقت نظر گرفته و مسائل اختصاصى اشاعره مورد انتقاد قرار داده است. بعد از اين دوره سوم آغاز مى‌گردد در اين بحث علاوه بر شرح احوال ابن رشد، ابن تيميه و شاه ولى الله از ابتكارات و اختراعات آنها در علم كلام به تفصيل و مشروح بحث نموده است.مؤلف براى تكميل تاريخ علم كلام از اين پس دفترى از حكماى اسلامى كه در اثبات مسائل مذهبى روى اصول فلسفه و تطبيق شريعت با منطق و حكمت مقامى بلند و ارجمند دارند باز كرده از فارابى، ابن سينا و ابن مسكويه و در آخر از شيخ اشراق و خصوصيات و مميّزات او در فلسفه صحبت داشته در آخر اين بخش كتاب تاريخ علم كلام مؤلف يك بحث با عنوان يك نظر اجمالى در علم كلام‌دارد او اوّل از اينجا آغاز مى‌كند كه اين فكر سالها در اذهان رسوخ داشته كه بيشتر مسائل علم كلام مقتبس از يونانيان و از آنها گرفته شده و مسلمانان فاقد قوه ابتكار و اختراع بوده خطايى بزرگ است و با قلم خود چنان با دليل و برهان روشن مى‌سازد كه براى خواننده هيچ شك و شبهه‌اى باقى نمى‌گذارد كه مسلمانان در الهيّات فرسنگها از يونانيان جلو بوده‌اند و علامه شبلى در آخر اين بحث علم كلام را تشريح كرده كه علم كلام عبارت از دو چيز است يكى اثبات عقائد اسلامى و ديگر ردّ بر فلسفه ملاحده و ديگر مذاهب بخش دوم: بخش دوم كتاب كه به نام علم كلام جديد است با مقدّمه مترجم آغاز و سپس ديباچه مؤلف و بعد از آن بحث علوم جديده و مذهب، مذهب جزء فطرت انسانى، مذهب اسلام و در بحث عقل و مذهب مى‌آورد كه دليل منكرين مذاهب در غرب برپايه اين مسئله است كه مذاهب را برخلاف عقل يافته‌اند و الاّ اگر مذهبى مبتنى بر عقل و مطابق با تحقيقات عقلى باشد اين مخالفين را با آن هيچگونه مخالفت و نزاعى نخواهد بود و علاّمه در اينجا واضح و آشكار مى‌كند كه اسلام در ميان مذاهب تنها مذهبى است كه عقل را تاج افتخار انسانى قرار داده و تمام تعاليم آن هماهنگ با عقل و منطق است. بعد از اين بحث وارد مرحله الهيّات مى‌شود و در صانع عالم تحت عنوان وجود بارى سخن مى‌گويد و در رابطه با اثبات صانع فقط طريقه قرآن مجيد را در اين باب برگزيده و دلايل و براهین حكما و متكلمين را در اين باب رد مى‌كند سپس به ذكر اعتراضات عمده ملاحده فعلى اروپا پرداخته و يك‌يك را جواب و ردّ مى‌كند بعد از فراغت از بحث واجب به بحث از نبوت مى‌پردازد و در آخر اين بحث، نبوت محمد(ص) مورد بررسى قرار مى‌گيرد و براى اينكه اثبات نمايند كه پيامبر(ص) با منبع وحى اتصال داشته بعضى از مسائل مربوط به عقايد، عبادات، اخلاق و...آورده‌و آنها بقدرى كامل، متقن و بلندپايه‌اند كه در مخيله هيچ حكيم و فيلسوف و يا قانونگذارى خطور نكرده و آنها بدون وحى ممكن نيست به فكر كسى بيايند از جمله حقوق اجتماعى اسلام:حقوق انسانى، حقوق زن، حقوق عامه مردم و وراثت و...در اينجا مسئله تأويل را كه از مسائل مشكل و بسيارى از اختلافات مذهبى از اين مسئله سرچشمه گرفته مورد بحث قرار داده است پس از آن علاّمه شبلى وارد بحث در روحانیات شده ملائكه، وحى و الهام و سپس به مسئله ترقى و تمدن كه مورد توجّه فلاسفه امروز است پرداخته زيرا فلاسفه مذاهب را سد راه ترقى دانسته‌اند و ثابت مى‌كند كه اسلام دينى است جامع و كامل كه تمدن را با آغوش باز مى‌پذيرد و آنرا در دامن خود پرورش ميدهد آخرين بحث در اين مرحله بحث پيوستگى بين دين و دنيا آمده و بخش دوم با دو ضميمه كه عبارت از دو خطابه از امام رازى و آن ديگر از امام غزالى كه راجع به نبوّت و رسالت ايراد شده پايان مى‌يابد. در آخر اين قابل ذكر است كه در آغاز هر بخش، فهرست موضوعى کتاب‌ها به تفصيل آمده است و در آخر بخش کتاب‌ها فهرست اعلام و غلطنامه درج گرديده است. كتاب تاريخ علم كلام كه از دو بخش تشكيل شده و در يك مجلد منتشر شده است، تألیف علامه شبلى نعمائى هندى است كه بوسيله سيد محمدتقى فخر داعى گيلانى از زبان اردو (ظاهرا زبان اصلى كتاب باشد) به زبان فارسی ترجمه شده است چاپ اول،1386 توسط ليتوگرافى و چاپ ديبا (انتشارات اساطير)
  • تعداد رکورد ها : 889