جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2
بررسی تاریخی تحولات سیاسی و اجتماعی ارزگان (از برآمدن امیر عبدالرحمان تا بر افتادن طالبان)
نویسنده:
خان علی عظیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ولسوالی (شهرستان) ارزگان یکی از نقاط مهم، حاصلخیز، استراتژیک و دارای سابقه درخشان تاریخی در کشور افغانستان است. تا قبل از حاکمیت عبدالرحمان مرکز قدرت و اقتدار هزارستان (منطقه شیعه نشین) شمرده می شد و ساکنان آن را مردم هزاره تشکیل می دادند. پس از به قدرت رسیدن عبدالرحمان، وی به خاطر یک سلسله عوامل داخلی و خارجی، سرستیز با شیعیان گرفت. نیروی فراوان را جهت تسخیر ارزگان تهیه نموده و آنگاه تهاجم گسترده را به آن سمت آغاز نمود و بی سابقه ترین نسل کشی قومی را انجام داد، طوری که بر اثر آن قتل عام و نسل کشی، بسیاری از اقوام ساکن ارزگان به انقراض دچار گردیدند. پس از آن جنایت بی نظیر تمام زمین های ارزگان را به پشتون های فرامرزی (پاکستان) واگذار کرد. بعد از عبدالرحمان، در دوران حبیب الله و امان الله، اگر چه چند گام مثبت در مورد هزاره ها برداشته شد، حبیب الله خرید و فروش برده و کنیز را که مصداق اصلی آن در آن روز مردم هزاره بودند، ممنوع کرد، عده از مردم ارزگان را در سمت شمال افغانستان بجای زمین ارزگان، زمین داد. امان الله نیز قانون جواز بردگی را که در زمان جدش به تصویب رسیده بود لغو کرد و تا حدودی آزادی های فردی و مذهبی به وجود آورد، اما آن هردو، در مورد ارزگان همان سیاست سلف شان را دنبال نمودند و هیچ اقدامی جهت جبران خسارت هزاره ها و استرداد زمین ارزگان نکردند. در دوره طولانی حاکمیت ظاهرخان؛ تا اواسط حاکمیت وی، هزاره ها تحت فشار سیاست های تبعیض آمیز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار داشتند و از حدود سال (1324 شمسی)به بعد اعتراض ها و قیام ها بر ضد سیاست های تبعیض آمیز حکومت اوج گرفتند و حاکمان کابل را تا حدی وادار به بازنگری، در مورد بعضی سیاست های تبعیض آمیز آنها هنگام قیام بر ضد رژیم کمونیستی، برای اولین بار روابط نسبتا مناسب بین دو قوم پشتون و هزاره بر قرار شد، در حالیکه قبل از آن، پشتون های مهاجر هیچ ارزش و اهمیتی برای هزاره ها نمی دادند.
گفتمان دموکراسی و اسلام سیاسی در افغانستان پساکمونیسم
نویسنده:
احمدعلی رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
افغانستان به لحاظ فرهنگی، سنتی و به لحاظ ساختاری اقتصادی و اجتماعی، توسعه نیافته است. قرایت که از اسلام در این جامعه وجود دارد حداکثری، بنیادگرایانه و نوبنیادگرایانه است. گفتمان اسلامی سیاسی (با خرده گفتمان های بنیادگرایانه مجاهدین و نوبنیاد گرایانه طالبان) به لحاظ هستی شناسی ، معرفت شناسی و انسان شناسی تفاوت های بنیادی با گفتمان دموکراسی دارد و هویت خویش را در غیریت سازی و طرد گفتمان دموکراسی به عنوان گفتمان رقیب معرفی کرده است. هر کدام از گفتمان های یاد شده، نظام معنایی و مفصل بندی های خاص خودشان را با بازنمایی دال ها و نشانه ها دارند و سعی کرده اند آنها را به عنوان رژیم حقیقت بر سوژه ها و عاملان سیاسی- اجتماعی تحمیل کنند. گفتمان مجاهدین هویت خویش را در نفی گفتمان کمونیستی و گفتمان طالبان هویت خود را در طرد گفتمان مجاهدین معرفی کرده اند و هر کدام برای مدتی توانستند به هژمونی دست یابند. بعد از معاهده بن، گفتمان دموکراسی تحت تأثیر شرایط خاص داخلی و بین المللی مطرح گردید. برای مدت کوتاهی، گفتمان طالبان به عنوان گفتمان رقیب تنها به لحاظ سخت افزاری در حاشیه قرار گرفت اما به زودی این گفتمان توانست خودش را تحت عنوان طالبان جدید بازسازی کرده و به صحنه سیاسی – اجتماعی بازگردد. مدت یک دهه است ک از عمر گفتمان دموکراسی در افغانستان می گذرد اما هرگز نتوانسته است در جامعه سنتی و توسعه نیافته افغانستان به گفتمان هژمون (در برابر گفتمان اسلام سیاسی) تبدیل گردد.اکنون کشور، عرصه منازغه گفتمانی میان اسلام سیاسی و دموکراسی است بدون آنکه هیچ کدام حالت هژمونیک داشته باشد. پرسش اساسی این پژوهش این است که چگونه اسلام سیاسی در افغانستان مانع هژمونیک شدن گفتمان دموکراسی می شود؟ فرضیه اصلی که در پاسخ به آن مطرح شده چنین است که گفتمان اسلام سیاسی در افغانستان با توجه به دو مفهوم "قابلیت اعتبار" و " در دسترس بودن" ، از طریق ایجاد یک رابطه خصمانه و منازعه آمیز، مانع هژمونیک شدن گفتمان دموکراسی شده و آن را به عنوان "دگر" خویش غیریت سازی وطرد می کند. پژوهش حاضر سعی کرده است فرضیه فوق را به آزمون بگذارد.
  • تعداد رکورد ها : 2