جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2892
تحلیل و تبیین مبانی معرفت شناختی ابن سینا و دلالت های تربیتی آن
نویسنده:
کمال نصرتی هشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
هدف این پژ‍وهش تحلیل و تبیین مبانی معرفت شناختی ابن سینا و دلالت های تربیتی آن بود. بدین صورت که دیدگاه های ابن سینا در باب مبانی معرفت شناسی مورد تحلیل قرار گرفت و در مرحله بعد بر اساس مبانی معرفت شناسی ایشان به استنباط دلالت های تربیتی آن در خصوص اهداف، اصول، و روش های تربیتی پرداخته شد. این پ‍‍‍ژوهش که از جمله طرح های تحقیق کیفی به شمار می رود، و چنانچه که بر مبنای رابطه عمیق بین مباحث فلسفی (مبانی معرفت شناسی) و تعلیم و تربیت شکل گرفته، برای تجویز نوع خاصی از یافته های تربیتی با روش توصیفی – تحلیلی، از تجزیه و تحلیل اسناد مانند محتویات نوشتاری، کتب، مقالات و پایان نامه ها یا هر نوع نوشتار معتبر استفاده شد و در نهایتنتایج بدست آمده بدین صورت بود که ضمن تبیین دیدگاه ابن سینا درباره مبانی معرفت شناسی که بصورت معرفت حسی، تخیلی، عقلی و شهودی بود و با تشریح مقوله های مطرح در این حوزه، ارائه تعلیم و تربیت مرتبط با این مباحث به صورت یک چهارچوب پیشنهادی در قالب اهداف، اصول و روش ها بود که نتایج حاصل از انجام پژوهش حاضر در بحث اهداف تعلیم و تربیت با توجه به مبانی معرفت شناسی ایشان، نشان داد که هدف غایی تعلیم و تربیت رسیدن به سعادت است،و اهداف واسطه ای در راستای هدف غایی مورد بررسی قرار گرفت. اصول تعلیم و تربیت نیز بنابر مبنای معرفت شناسی ایشان در نظر گرفته شد. وسرانجام روش های تعلیم و تربیت نیز مبتنی بر مبانی معرفت شناسی بدست آمد که شامل روش بکارگیری فعال حواس، حفظ و بخاطر سپردن، تکرار و تمرین، پرورش و جهت دهی تخیل، پرورش قوای عقلی، روش تلفیقی و روش هایآموزش انفرای بود.
نقش اراده در شکل گیری معرفت با تأکید بر آرای ابن‏ سینا و ملاصدرا
نویسنده:
مصطفی جمالی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از مسائل مهم حوزه معرفت‏شناسی، بررسی تأثیر عوامل غیرمعرفتی در شکل‏گیری معرفت است که در این مسئله نیز بحث نسبت اراده و معرفت از مهم‏ترین مباحث است؛ برهمین‏اساس موضوع این رساله تحت عنوان بررسی نقش اراده در شکل‏گیری معرفت با نگاهی هستی‏شناسانه انتخاب شد. در نگاه نخست شاید براساس مباحث فلسفی درباره مبادی فعل اختیاری، حکم شود که مبادی فعل اختیاری (تصور، تصدیق و شوق )، خود اختیاری و ارادی نیست؛ ولی با دقت در سایر مباحث فلسفی مرتبط با علم و ادراک می‏توان به این نتیجه رسید که براساس اندیشه سینوی و صدرایی، شکل‏گیری ادراک انسانی ـ چه در حوزه ادارکات جزئی (حسی و خیالی) و چه در حوزه ادراکات کلی ـ فقط محصول انعکاس جبری تصویر واقعیت در ذهن انسان نیست؛ بلکه اراده و اختیار انسان نیز در شکل‏گیری ادراکات تأثیرگذارند.این مسئله در اندیشه صدرایی براساس حرکت جوهری وضوح بیشتری می‏یابد. بنا بر حرکت اشتدادی نفس انسانی و متناسب با سعه وجودی و تکامل انسانی ـ که امری ارادی و اختیاری است ـ درک انسان وضوح و اشتدادی متناسب پیدا می‏کند؛ به‏ویژه در حوزه ادرکات حصولی انسان، این نفس انسانی است که با تکامل جوهری خود و در سایه اتحاد با مبادی عالیه وجود به انشای ادراکات می‏پردازد و مواجهه با واقعیت تنها معد و زمینه‏ساز این انشای ارادی انسان است. با توجه به این زمینه در نگاهی دقیق می‏توان گفت که انسان فقط از طریق قوه نظری خود با واقعیت مواجه نمی‏شود؛ بلکه با همه ابعاد وجودی و قوای خود با عالم واقع مواجه می‏شود. همه قوای انسان در صورتگری از خارج سهم‏تأثیر دارند و ادراک محدود به تأثیر یک‏طرفه خارج در ذهن نیست؛ در عین تأثیرگذاری خارج بر قوای ادراکی انسان، ظرفیت عقلانی انسان، تمایلات انسان، کیف مواجهه انسان با واقعیت در ادراک او حضور دارد؛ ضمن اینکه حضور ابعاد وجودی انسان در شکل‏دهی ادراک نیز یک حضور ارادی است؛ به‏سخن‏دیگر اراده انسان از طریق قوای نفسانی او با عالم واقع مواجه می‏شود و از آن صورتگری می‏کند. به‏نظرمی‏رسد که این تحلیل با مبنای حکمت متعالیه که به اصل «النفس فی وحدتها کل القوی» قائل است، سازگار باشد؛ چراکه نفس با تمام قوا با امر واقع مواجهه دارد.براین‏اساس ادراک، اشراف فاعلی و مبدأ نفوذ و تصرف انسان در امر واقع است؛ البته این حضور فاعلیتی ارادی انسان در ادراکات مختلف به‏شکل یکسان تفسیر نمی‏شود؛ به‏نحوی‏که کمترین حضور اراده انسان در ادراکات حسی جزئی است و در سطحی از ادراکات پایه، اراده انسان از نپذیرفتن این سطح از ادراکات عاجز است؛ ولی حضور اراده انسان در سطوح بعدی ادراکات، اعم از ادراکات کلی و ادراکات مرکب ـ که تبدیل به یک نظریه علمی خاص معطوف به کارآمدی خاص است ـبسیار پررنگ‏تر می‏شود.با توجه به نقش اراده در شکل‏گیری معرفت، دیگر نمی‏توان در مسئله نظریه صدق در مباحث معرفت‏شناسی، با نگاه رئالیسم صرف، به نظریه کشف تطابقی قائل شد؛ برهمین‏اساس در گام نخست، نظریه «هماهنگی در جهت» و در گام بعد، نظریه «حجیت» به‏عنوان نظریه صدق در ادراک بیان گردیده است. در پایان به بررسی اشکال نسبیت مطلق پرداخته و این نکته تبیین می‏شود که آنچه قابل دفاع نیست، نسبیت مطلق است و ضرورتی نداردکه مطلقاً نسبیت در ادراک را مردود دانست؛ اتفاقاً در دو حوزه عقل عمل و عقل نظر هم می‏توان پایگاه‏های ثابتی ترسیم کرد و در دام نسبیت مطلق دچار نشد.
ابن سینا و شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی
نویسنده:
مریم تقوائی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریه شکاف میان معرفت و فعل اخلاقی یکی از مهم‌ترین مباحثیاست که از گذشته تا به امروز مورد توجه اندیشمندان و فیلسوفان واقع شده است و تاثیر بسزایی در امر تعلیم و تربیت دارد. این بحث در آثار ابن سینا نیز مطرح شده است. ابن‌سینافیلسوفی مسلمان است و دیدگاه مختص به خود را دارد. بنابراین تبیین این مساله از دیدگاه او در دو بعد عقلی و نقلی قابل بررسی است
بررسی تطبیقی عقل به عنوان مهمترین منبع شناخت از دیدگاه ابن سینا و دکارت
نویسنده:
صدیقه شهدادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از راه های شناخت و کشف مجهولات راه عقل و اندیشه است. در این تحقیق به بیان نظرات دو فیلسوف نامدار شرق و غرب (ابن سینا و دکارت) در رابطه با عقل به عنوان مهمترین منبع شناخت پرداخته شده است. ابن سینا هر انسانی را واجد عقل هیولانی می داند که این عقل، برای شناختن حقایق عالم، حرکت خود را در یک جریان و بستر زمانی آغاز می- کند. سرمایه اولی این عقل،اولیات و بدیهیات عقلی است که از جانب حق تعالی به او الهام می شود، سپس قوای ادراکی به حرکت می افتد و عقل از طریق استنباط برهانی سیر خود را آغاز می کند و غایت مطلوبش، رسیدن به درجه عقل مستفاد و برقراری ارتباط و اتصال با عقل فعال است وقتی عقل به این مرتبه که برترین مرتبه شناخت عقلی و منتهای کمال انسان است، رسید با افاضه و اشراق عقل فعال به صور همه حقایق دست می یابد. دکارت یگانه مرجع معتبر شناخت و معرفت عقلی را عقل و روش عقلی یعنی ریاضی محض معرفی نمود و اظهار داشت هر آن چه را عقل به طور واضح و متمایز ادراک کند، صحیح است وی برای دستیابی به معرفت یقینی براساس عقل مستقل بشری حرکت می کند و هیچ گونه مرجعیتی برای هیچ چیز بیرون از قلمرو عقل قائل نشد. با همین عقل سعی کرد از شک فرضی به یقین رسد و وجود کائنات را با آن اثبات کند نه تنها نفس و عالم خارج، بلکه خدا را نیز با ادله همینعقل اثبات کرد.هدف پژوهش آشنایی با دیدگاه ابن سینا و دکارت در رابطه با عقل به عنوان مهمترین منبع شناخت و مقایسه دیدگاه دو فیلسوف یاد شده در این موضوع است. روش تدوین پژوهش حاضر به صورت توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است .
تصوير خدا در نگاه ابن‎‌سينا و ابن‌عربي
نویسنده:
زهرا بهرامی آبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بدون شک اساسي ترين و کليدي ترين مباحثي که در نظام هاي معرفتي مطرح مي گردد، در ارتباط با مبدأ هستي و تبيين معرفت و تصويري صحيح از اوست. در اين خصوص ديدگاه هاي زيادي از سوي متفکران ارائه گشته و هر فرقه و مشرب با نظر به مبادي و مباني عقلي خاص خود، به طرح نظريه پرداخته است. به ديگر سخن، در يک برآيند کلي، طيف وسيعي از ديدگاه هاي عقل گرايانه تا شهود گرايانه وجود داشته است که نماينده ي عقل گرايي، فلاسفه و نماينده نگاه شهود گرايانه، عرفا محسوب مي شوند. در اين پژوهش، کوشش شده است تا خدا در دو نظام معرفتي مهم، يعني مکتب فلسفي عقلاني ابن سينا و مشرب عرفاني ابن عربي بررسي گردد. به عبارتي، بحث ميان رئيس فلسفه استدلالي مشاء - ابن سينا- و مدون عرفان نظري - شيخ اکبر محي الدين بن عربي- است. خدايي كه از طريق روش مشائي ابن سينا شناخته مي‌شود، تفاوت جوهري با خدايي كه از طريق مشرب شهودي ابن عربي شناخته مي‌شود، دارد و اين اختلاف ريشه در مباني اعتقادي آنان دارد. خدا در نگاه ابن سينا در مقام اثبات و مباحث معرفت‌شناختي يکي از مصاديق مطلق وجود مي‌باشد، براي او وجود خدا بديهي نيست و نيازمند به اثبات آن است و در نظام وي شک در مورد خدا، امري معقول مي‌باشد، اما خدا نزد ابن عربي با توجه به نگاه وحدت وجودي‌اش، يكي از مصاديق وجود نيست، بلكه تنها مصداق وجود است ووجود مطلق لابشرط است که مقيد به هيچ قيدي، حتي قيد اطلاق نيست و خداي او عين وجود است، نه اينکه وجود، مقسمي باشد براي خدا و مخلوقات، و در نظام عرفاني ابن عربي، شک در وجود خدا، شک در اصل وجود است که امري محال است و قطعاً به سفسطه مي انجامد. خداي كه از طريق مشرب مشائي ابن سينا شناخته مي‌شود، از آن جهت كه خدايي است مفهومي، نمي‌تواند رابطه‌ي وجودي با انسان برقرار كند، لذا پيوندي با موجودات عالم از جمله انسان ندارد، بنابر اين، خداي ابن سينا بيگانه با موجودات از جمله انسان است. در حاليکه، خداي ابن عربي آشنا ترين آشناي انسان و بلکه خود حقيقي انسان است. ديدگاه‌هاي فوق، هر يک ناشي شده از مباني و مبادي عقلي خاص خويش است، به عبارتي، ديدگاه ابن سينا ناشي از مباني عقل گرايانه و مشرب استدلالي صرف اوست و ديدگاه ابن عربي ناشي از مباني اصلي شهود گرايانه است که ريشه در اعتقاد او به وحدت وجود دارد. لذا، مي توان گفت، اختلاف اساسي و جوهري ميان خداي فلسفي ابن سينا و خداي عرفاني ابن عربي دارد و تصوير خدا نزد ابن سينا غير از تصوير او نزد ابن عربي است.
استکمال نفس از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
اکبر سیاوشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت مسئله استکمال نفس برای انسان ضروری بوده وارتباط وثیقی با میل جاودانگی او و دیگر مسائل اساسی در زندگی دنیوی دارد و می تواند نگرش ما را به آن تغییر دهد. نویسنده این رسالهنیزدر حد بضاعت خودبه بررسی مختصری از این مسئله مهم پرداخته است. کندوکاو در این مسئلهبا سوالی تحت عنوان«استکمال نفس چگونه محقق می شود» شروع شده است. لذا نویسنده پاسخ به این سوال را با ارجاع به رساله که مشتمل بر یک مقدمه و سه فصل،می باشد پاسخ داده است: فصل اول تحت عنوان«کلیات استکمال نفس» استکهبه کلیات تحقیق و معناشناسی کمال و استکمال و تفاوت کمال با تمام و به اهداف و ضرورت و کاربرد تحقیق پرداخته است. فصل دوم :تحت عنوان«استکمال نفس از دیدگاه ابن سینا» است. نگارنده استکمال نفس را همبه شیوه فلسفی وهم به شیوه عرفانیدر قالب عناوینی همچون، مرحله آغازین استکمال نفس با سازگاری تجرد آن، استکمال نفس در عرصه علم و عمل و استکمال عرفانی ترسیم نموده و سعی بر این داشته که بامبانی فلسفی خاص سینوی و کتاب ها، رسائل،تماثیل و اشعار عرفانی مختلف این مکتب، بیان نماید که نفس جوهری یگانه است که توسط نیروهای خود اعمال و استکمالات عرضی مختلف را انجام می دهد و منشأ آثار و احکام گوناگونی می شود که در نگرش ما به زندگی نقش اساسی دارد.فصل سوم: تحت عنوان «استکمالی نفس از دیدگاه ملاصدرا» است. نویسند علاوه بر عناوین فوق گفته شده،برای روشن شدن این مبحث به سراغ مبانی هستی شناختی و انسان شناختی مکتب نو و بدیع صدرایی رفته وبیان می دارد که او براساس حرکت جوهری در باب استکمال علمی و عملیو نحوه پیدایش آن، نظراتی می دهد که متفاوت از دیگر نظرات است وی قائل به رشد وتعالی علم انسانی درگرو استکمال وجودی ورشد درونیذاتنفسانی است که منجر به تحولات شگرف و رفع ابهامات حکمای پیشین در جهان اسلام شده است. و در بررسی وجوه تشابه و تمایز مسئله به روشنی بیان می شود که انگار ملاصدراهمان دیدگاه ابن سینا را داشته است و اختلاف آن ها ازمبانی و تفکرات فلسفی آنها نشأت می گیرد. وبا ارائه نتیجه پایانی، نگارش این رساله را به امید اینکه توانسته باشد تا حدودی دیدگاه این دو فیلسوف بزرگ جهان اسلام را بیان کرده باشد به اتمام می رساند.
رابطه و تمایز وجود ذهنی با علم از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
زهرا ثابتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
«علم» یکی از موضوعات دیرینه فلسفی است که ابن سینا و ملاصدرا نیز در آثار مختلف خود بدان پرداخته اند. لکن نظرات ایشان درباره چیستی ادراک، کیفیت حصول و مراتب آن در مواردی با یکدیگر متفاوت است. همچنین «وجود ذهنی» اگرچه در زمان شیخ الرئیس به عنوان بحث مستقل فلسفی مطرح نبوده، مورد توجه وی قرار داشته و در ضمن طرح مسئله علم بدان اشاراتی دارد. صدرالمتالهین نیز بابی از کتب مختلف فلسفی خود را بدان اختصاص داده است.به این ترتیب می توان بررسی رابطه و تمایز این دو مسئله را در آثار این دو حکیم که پرچمداران دو مکتب مهم فلسفه اسلامی هستند به عنوان موضوع تحقیقی مستقل مورد توجه قرار دارد. ابن سینا علم را کیف نفسانی می داند و آن را به حصول صورت مدرَک نزد مدرِک تعریف می کند. وی متعلق ادراک را نفس می داند که محلی است برای حلول صورت های علمیه.لذا توجه و التفات نشفس در حصول ادراک را ضروری می داند. در علم حضوری، خود معلوم نزد عالم حاضر می شود ولی در علم حصولی، صورت معلوم که بیانگر حقیقت مدرک خارجی است برای عالم حاصل می گردد. صورت ذهنیی که شیخ در موارد متعدد بدان اشاره نموده همان مدرک بالذات است که نفس آن را به نحو مستقیم و بدون واسطه ی صورت دیگر درک می کند.صدرالمتالهین علم را بدیهی و بی نیاز از تعریف می داند. با این حال عباراتی در تعریف آن می آورد که در تمام آن ها علم را وجود مجرد می داند.همچنین معتقد است در ادراک حسّی و خیالی، نفس تنها منفعل نبوده و فعال است؛ لذا قیام این صور نسبت به نفس، صدوری است، نه حلولی.وی نفس را مثال خداوند و خلاق می داند ولذا نفس می تواند صورت علمیه ی معلوم را در خود ایجاد نماید. لکن با توجه به اختلاف مرتبه ی وجودی معلوم ذهنی و خارجی، ماهیت معلوم ذهنی و خارجی نیز به تبع وجودشان با یکدیگر متفاوت است. این صورت با نطر فی نفسه، خودش موجودی خارجی بوده؛ و با نظر آلی بدان، حکایتگر معلوم بالعرض می باشد. وی صورت ذهنی را ظلّ علم و وجود تبعی آن می داند. آنچه اصیل است وجود خارجی علم است که معلوم بالذات نفس و ممتحد با عالم می باشد و وجود ذهنی، اثر ماهیت علم را دارا بوده و معلوم بالعرض نفس است.
تأثیرپذیری و فراروی ابن سینا از ارسطو در مسأله نفس
نویسنده:
سعیده خورسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ارسطو اولین فیلسوفی بود که رهیافتی تجربی نسبت به مسأله ی نفس داشت و بحث از آن رادر طبیعیات مطرح کرد. از این جهت اندیشه ی ارسطو بر فیلسوفان بعد از خود خصوصاً بر فیلسوفانمسلمان و مشخّصاً بر شخص ابن سینا بسیار تأثیر گذاشته است . اما ابن سینا تنها به پذیرش آراءارسطو و شرح آن ها، مباحث جدیدی نیز در علم النّفس ارائه کرده است . ارسطو نفس را کمال او?لبرای جسم طبیعی دارای حیات بالقوه می دانست . بر این اساس نفس از نظر او در پیوند با جسم لحاظمی شد . او مفاهیمی چون صورت ، مایه ی حیات ، اصل حیات و علّت را بر آن اطلاق کرده است .اطلاق این مفاهیم بر نفس با هویت اضافی آن سازگار نیست ؛ ازین رو ، نوعی تعارض در این باره دراندیشه ی ارسطو باقی می ماند و تبیین جوهری?ت نفس نیز نزد او ناتمام مانده است . ابن سینا افزون برهویت اضافی به هویت استقلالی نفس نیز روی آورده و بر جوهریت آن استدلال کرده است .نظر بهاینکه رسالت اصلی این رساله بیشتر تبیین فراروی ابن سینا از ارسطو در باب نفس است ، می توانگفت از جمله فراروی های ابن سینا نسبت به او مورد رابطه نفس و بدن است . ارسطو رابطه ی این دورا از نوع رابطه ی ماده و صورت می دانست که از مصادیق ترکیب اتّحادی است . لذا در تبیین بقاینفس طبیعتاً با مشکل مواجه می شد ؛ چرا که با از بین رفتن بدن ، نفس نیز باید از بین برود . ابنسینا برای برون رفتن از چالشی که ارسطو در آن گرفتار شده ، با تفکیک حیث ذاتی و حیث فعلینفس این مشکل را برطرف می کند و با تکیه بر بخش ناپذیری محلّ صور معقول و نیز بر پایه ی علمحضوری نفس به خود ، تجرّد نفوس شخصی را اثبات نموده است و اشارات ارسطو مبنی بر تجرّد راتبیین و به زیبایی گره ذهنی ارسطو در این زمینه را باز کرده و کاستی های سخنان او را جبران نمودهاست .
نفس و ادراک از دیدگاه فارابی و ابن سینا با نظر به «تعلیقات»
نویسنده:
منصور ستوده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , حاشیه،پاورقی وتعلیق , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ابن سینا و فارابی در «تعلیقات» با صراحتتمام از جوهریت و تجرد نفس ناطقه انسانی و بقای آن و نیز از تمایز آن با بدن و تفوقش برآنسخن به میان آورده‌اند. نفس در تعلیقات اوج می‌گیرد و در این میان قوای نفسانی نقش واسطه را ایفا کرده و بدن و اعضا و اندام‌های جسمانی به عنوان ابزار و وسیله تلقی می‌شوند. با این حال رابطه اتحادی نفس و بدن و نیز رابطه متقابل این دو مورد غفلت قرار نمی‌گیرد. ادراک و تحریک دو خصیصه نفس است که مورد نخستین با شقوق و انواع و اقسامش مورد بررسی قرار گرفته است.شعور نفس به خود و ادراک عقلی و علم حضوری در تعلیقات مورد اهتمام ویژه بوده و هسته اصلی این نوشته را تشکیل می‌دهد. جنبه متافیزیکی نفس در آیینه اندیشه این دو فیلسوف بزرگ نمایان‌تر بوده و تعلیقات به این جنبه بیشتر از سایر مباحث پرداخته است. در این زمینه استقلالی برای نفس دیده می‌شود که در دیگر آثار این دو فیلسوف مشاهده نمی‌شود. ابن سینا هر کسی را همان نفس او می‌داند و بدن را طفیل هستی نفس قلمداد می‌کند. شاید از بین آثار ابن سینا تعلیقات بیشترین شباهت را به حکمت مشرقیه داشته باشد که با وجود اشاره به آن در لابه‌لای کتاب‌هایش متأسفانه مورد تطاول زمانه قرار گرفته و به دست ما نرسیده است. در تعلیقات مطالب با روشنی تمام و بدون پرداختن به تفصیلات غیرضروری بیان شده است.واژگان کلیدی: نفس، تجرد، قوای نفس، شعور به خود، ادراک و عقل، تعلیقات
شهود عقلی در اندیشه فلسفی ابن سینا (نظریه اتصال عقل به عقل فعال)
نویسنده:
فاطمه شریف فخر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رابطه فلسفه و فیلسوف با شهود (این که نظر فیلسوف در باره شهود چیست؟ در تفکر خود چه استفاده ای از شهود می کند؟ و چه تبیینی از آن دارد؟)، موضوعی جذاب و مسئله برانگیز است. این موضوع عام، در این پژوهش، به "بررسی شهود عقلی در نظریه اتصال به عقل فعال ابن سینا (این که آیا عقل در مرحله اتصال به عقل فعال، به شناخت شهودی (شهود عقلی) می رسد یا نه؟)" تحویل رفته و مقدمات رسیدن به این هدف، مفهوم شناسی شهود و شهود عقلی، تحلیل نظریه اتصال ابن‌سینا و نیز نظریه اشراق بوده است.این مفهوم شناسی نشان می دهد: شهود عبارت از "شناخت بی واسطه و مشاهده معلوم در اثر رابطه بی واسطه با آن" است؛ رابطه بی واسطه، دارای انواعی چون تماس و اتصال، وحدت، اتحاد و فنا است؛ انواع شهود- از یک سو و دست کم- شهود حسی، عقلی و قلبی است و از سوی دیگر، شهود صوری و وجودی که شناخت بی واسطه محسوسات، مفاهیم و گزاره ها، نیز علم بدیهی، علم حضوری و شهود عرفانی را شامل می‌شود و شهود عقلی، "شناخت بی واسطه معقولات (صورت عقلی یا همان مفاهیم و گزاره های اشیا) در اثر رابطه بی واسطه صوری با آن ها" است. در تحلیل نظریه اتصال به عقل فعال ابن سینا هم روشن می‌شود، "اتصال" این است که: عقل با فعالیتِ شناختی- که نتیجه آن، پیدایش صورت عقلی بالقوه و نیز شایستگی نفس برای برقراری اتصال است- به عقل فعال رو می آورد و مرتبط می شود. آن گاه عقل فعال بر آن، اشراق و افاضه می کند تا صورت عقلی بالقوه، بالفعل گردد یا به عبارتی، صورت بالفعل افاضه می نماید. عقل، این اشراق و افاضه را دریافت و مرتسم به صورت عقلی بالفعل می شود و درک عقلی تحقق می یابد. بر اساس این تحلیل، تجرد نفس نیز از عناصر کلیدی اتصال و تعقل است و میزان آن با درجه اتصال و ادراک عقلی رابطه دارد. هم چنین بررسی"اشراق"- دیگر عنصر کلیدی نظریه اتصال- و در قالب "نظریه اشراق"، نکات مهمی دارد از جمله این که: اشراقِ شناختی همانند اشراقِ وجودی، از سوی مبادی است و شناختِ حاصل از این اشراق، شهودی است. درجات مختلف تجرد نفس هم در شناخت‌ اشراقی دخالت دارد. اما دستاورد نهایی این نوشتار این است که بین عناصر شهود و شهود عقلی و اشراق، با نظریه اتصال ابن سینا چنان تناظری وجود دارد که می توان شناخت عقل در مرحله اتصال و در اثر اشراق و افاضه عقل فعال را شهودی دانست. بنابراین، عقل با اتصال (نوعی رابطه بی واسطه صوری) به عقل فعال و صورت عقلی، به شناخت بی واسطه صور افاضه شده از سوی عقل فعال یا صورت عقل فعال و صور موجود در آن می رسد که اولی مربوط به شناخت عادی و دومی شناخت کمالی است.کلید واژه ها: ابن سینا، عقل، عقل فعال، اتصال به عقل فعال، شهود عقلی.
  • تعداد رکورد ها : 2892