جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 123
بررسی نقش مردم در غیبت و ظهور امام مهدی (عج)
نویسنده:
زهره رجب‌زاده عصارها
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
خاتمه یافتن غیبت امام مهدی (علیه السلام) و ظهور ایشان یکی از مهمترین مباحثی است که اندیشه شیعه اثنی عشری را به خود مشغول داشته است، برخی اندیشمندان معتقدند مسئله برطرف شدن غیبت و ظهور صرفا وابسته به خواست و اراده الهی است ولی برخی دیگر در این زمینه برای مردم، نقش تعیین کننده ای قائلند. این دو دیدگاه، دو رویکرد متضاد را به مقوله «انتظار ظهور امام مهدی (علیه السلام)» رقم می زند. دیدگاه موافق با نقش تعیین کننده مردم، به انتظار به مثابه حرکت و قیامی حق طلبانه می نگرد ولی در دیدگاه مخالف، انتظار به معنای دست روی دست گذاشتن و رکود است. این پژوهش به جهت یافتن پاسخی درباره "نقش مردم در فراهم آوردن زمینه غیبت و همچنین زمینه سازی برای ظهور"، ابتدا به بررسی روایی در مورد علل و عوامل زمینه ساز غیبت پرداخته و سپس دیدگاه علمای متقدم و معاصر را در این زمینه بررسی می نماید.در واقع هر علل و عواملی که به نوعی زمینه غیبت امام مهدی (علیه السلام) را فراهم کرده باشد، در به تعویق افتادن ظهور موثر است، دیدگاه های مختلفی که علما و دانشمندان شیعه از دیرباز درباره علت و فلسفه غیبت داشته اند، هریک، ابعادی از مسئله را که در روایات به آن تصریح شده است، بررسی می کند، بخش مهمی از دیدگاه های مزبور تبیین می کند که مردم، درک و معرفت شایسته ای درباره جایگاه معصوم (علیه السلام) نداشتند، بنابراین حق الهی ایشان در رهبری جامعه اسلامی نادیده گرفته شد و حکومت اسلامی عرصه حضور جباران و سیاست مدارانی شد که در پی حفظ اسلام و پیاده کردن ارزش های اسلامی نبودند، مجموعه این اتفاقات، ارزش های واقعی اسلام را در جامعه به دست فراموشی سپرد و مردم قابلیت از خود گذشتگی برای آرمان های الهی را از دست دادند. در واقع تا زمانی که ویژگی های «روح جمعی» حاکم بر جامعه انسانی، از آن خصائص که بر جامعه عصر حضور معصومان (علیهم السلام) حاکم بود، فاصله جدی نگیرد و قابلیت همراهی با امام معصوم (علیه السلام) و آرمان هایش را نیابد، نمی توان انتظار برطرف شدن غیبت و فرارسیدن ظهور داشت. با بررسی در کتب و آثار علمای متقدم و معاصر شیعه، همچنین در مجموع به این نتیجه می رسیم که مردم خودشان زمینه غیبت را فراهم کرده اند و زمینه سازی برای ظهور مستلزم آمادگی جامعه انسانی و فراهم آمدن نیروهای کارآمد برای انقلاب الهی حضرت مهدی (علیه السلام) است، به علاوه با مطالعه آثار صاحب نظرانی که در حوزه فلسفه تاریخ، بر مبنای قرآن و روایات، نظریه پردازی کرده اند، در می یابیم که حرکت تاریخ تابعی از سنن و قوانین الهی است که خداوند متعال برای اداره امور عالم در نظر گرفته است، بر طبق سنن و قوانین الهی نیز، اراده های مردم، نقش مهمی در تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی ایشان دارد، بنابراین، نمی توان انتظار داشت که جهان به خودی خود و یا صرفا به اذن و اراده الهی و بدون مقدمه چینی حرکت های مردمی پر از عدل و داد شود. براین اساس ظهور آخرین حلقه از حلقات مبارزه اهل حق بر علیه باطل است که در اصل وقوع خویش وابسته به حلقات پیشین است و حلقات پیشین ساخته دست زمینه سازان و منتظران ظهور خواهد بود. انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری امام خمینی (ره) طبق همین تئوری و در راستای زمینه سازی برای ظهور شکل گرفت.
بررسی تطبیقی رابطه ادراک و کمال نفس در اندیشه فلسفی ابن‌سینا و ملاصدرا
نویسنده:
فرنوش بابادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از دیرباز راه وصول به کمال و سعادت، حکمت عملی معرفی شده است، بنابراین بیشتر تلاش‌ها در پی شناخت راه‌های معرفی شده از سوی این حکمت بوده است و هر راه و روشی برای وصول به خیر و سعادت و کمال، اغلب راه‌هایی بوده‌اند که به این حکمت ختم شده‌اند و به معرفی انواعی از تکالیف و اعمال و اصول عملی برای وصول به سعادت و کمال که همه‌ی انسان‌ها فطرتا"به سوی آن گرایش دارند، منجر شده است. اما با تمرکز بر آراء و نظرات فیلسوفان و حکیمان دیده خواهد شد که، آنچه که در نزد آنها برجسته‌تر از حکمت عملی است، توجه آنها به حکمت نظری و معرفی راه و روشی نظری برای وصول به کمال و سعادت حقیقی است و این راه همانا راه علم و ادراک است. به خاطر گستردگی این مبحث، رویکردها و دیدگاه‌های گوناگونی درباره‌ی آن وجود دارد و به اقتضای این رویکردهای متفاوت، معیار مورد توافق همگانی را نمی‌توان در میان آثار آنها یافت، هر چند که البته وجوه اشتراکی نیز در لابه‌لای نظرات آنها وجود دارد. بدین روی در این رساله تلاش شده است تا زوایای ناپیدای علم و ادراک و نیز کمال و سعادت حقیقی از دیدگاه ابن‌سینا و ملاصدرا معرفی شود. فلاسفه برای ادراک چهار قسم یا مرتبه قائلند: احساس، تخیل، توهم و تعقل. ابن‌سینا از همین تقسیم پیروی کرده است اما ملاصدرا با داخل کردن ادراک وهمی در ادراک عقلانی، ادراک را سه قسم دانسته است. دو نظریه‌ی اساسی در باب نحوه‌ی ادراک در فلسفه‌ی اسلامی به «نظریه تجرید» و «نظریه تعالی» معروف است. بر اساس نظریه‌ی تجرید که عمدتا" در آثار ابن‌سینا و پیروانش مطرح شده است، صورت محسوس به واسطه تجرید و حذف عوارض مادی و خصوصیات شخصی به مرتبه خیال و بعد از آن توهم و در نهایت متصف به کلیت می‌گردد و کمال ادراک و قوای ادراکی حاصل می‌شود. اما مطابق نظریه تعالی که در آثار ملاصدرا و پیروان او مطرح شده است، صور و معانی جزئی حسی و خیالی به وسیله تعاملات عقلی و نفسانی، ترقی و تعالی یافته و به شمول و سعه بیشتری می‌رسند. با بررسی این دو نظریه در باب نحوه‌ی ادراک، اگر چه تفاوت بین این رویکردها و نحوه‌ی حصول و وقوع ادراک در میان مبانی هر دو فیلسوف دیده می‌شود، اما خواهیم دید که انتهای عمل ادراک از نظر این دو فیلسوف وقوع کمال و سعادت است و تلاش برای رسیدن به مرحله‌ی برترین ادراک، یعنی ادراک عقلی، همانا انگیزه‌ی حرکت و نیل به کمال و سعادت که دغدغه‌ی فکری بشر هست، می‌باشد. همان ‌طور که آنها کمال و سعادت را، استکمال نفس بر اثر شناخت حقایق موجودات، یک نوع شناخت تحقیقی و قطعی به اندازه طاقت بشری تعریف می‌کنند. بنابراین بر طبق این تعریف، آنها کمال و سعادت را از سنخ ادراک می‌دانند و ادراکات نیز بر حسب نیروهای متعدد ادراکی و مدرکات، متفاوت می‌شوند، پس کمال و سعادت هر قوه به تناسب ادراک خویش، لذت و سعادت ویژه‌ای دارد.
رابطه نفس و بدن از دیدگاه ابن‌سینا و دکارت
نویسنده:
فاطمه عظمت‌مدار فرد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بشر از مرگ و زندگی، خوابیدن و خواب دیدن به تصور نفس نائل می‌شود. پی بردن به حقیقت نفس و اسرار نهفته آن، همچنین دانستن تأثیرات متقابلی که بین نفس و بدن وجود دارد، یکی از مسائلی است که فکر دانشمندان را در تمام اعصار به خود مشغول کرده است. ابن‌سینا در زمینه نفس و ارتباط آن با بدن مادی کتب و رسائل متعددی دارد. وی انواع نفوس را به دو بخش ارضی و سماوی تقسیم می‌کند. نفوس ارضی را نیز سه نوع می‌داند. نفس نباتی و حیوانی و انسانی. در این نوشته راجع به نفس نباتی و حیوانی به طور گذرا بحث شده است و بیشترین تأکید بر عقاید ابن‌سینا راجع به نفس انسانی است. ابن‌سینا نفس را مجرد، حادث و باقی می‌داند و معتقد است که نفس و بدن بر هم تأثیرات زیادی دارند که خود انسان نیز با تأمل در وجود خویش می‌تواند به این تأثیرات واقف شود. دکارت نیز برخلاف فیلسوفان مادی‌گرا به وجود نفس معترف است. اما آن را فقط یک نوع می‌داند و در مورد افلاک، حیوانات و نباتات قائل به وجود نفس نیست. او نیز همانند ابن‌سینا نفس را حادث، باقی و مجرد می‌داند. لیکن طریق رسیدن هر کدام از اینها به اثبات نفس و همچنین تجرد، حدوث و بقای نفس متفاوت است. ابن‌سینا و دکارت هر دو برای نفس قائل به وجود قوائی هستند و هر دو بدن و آلات بدنی را به عنوان وعاء و ابزاری در خدمت نفس برای رسیدن به کمال مطلوبش می‌دانند. از نظر این دو فیلسوف نفس و بدن در تعامل بوده و رابطه متقابل دارند. ابن‌سینا به طور مفصل به بیان این رابطه دوجانبه می‌پردازد. و بالاخره اینکه هر دو فیلسوف قائل به وجود واسطه‌ای میان نفس و بدن هستند که این ارتباط را میسر می‌سازد. هدف از تنظیم این پایان‌نامه ارائه چهارچوب مناسبی در مورد نفس مجرد و ارتباط آن با بدن مادی از دیدگاه ابن‌سینا و دکارت دو فیلسوف بزرگ اسلامی و غربی می‌باشد و در پایان نیز سعی شده است تا به بررسی وجوه اشتراک و افتراق نظریات آنان در این خصوص پرداخته شود.
مسأله تحدید علم و متافیزیک در نظر کانت، ویتگنشتاین و پوپر
نویسنده:
حجت ایمانی کیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از مهمترین مسائل در فلسفه علم مسأله‌ی تحدید است. این که چه چیز علمی است؟ و غیر علمی کدام است؟ فیلسوفان را براین داشته تا ملاک دقیقی برای این موضوع در نظر بگیرند. غیرعلم شامل، شبه علم، متافیزیک و عموماً همچنین منطق، ریاضیات محض، فلسفه ، دین و سیاست هم می‌شود. شبه علم و متافيزيك خود شامل زبان بی‌معنا، تئوری نظری، حدس‌های موضعی، و آن چیزی که امروزه علم خرافه نامیده می‌شود می‌گردد. کانت مرز میان علم و متافیزیک را در وجود قضایای ترکیبی پیشین بر تجربه ‌دانست به این معنا که وجود این گونه قضایا در علم ممکن است و در متافیزیک ممکن نیست. ویتگنشتاین متقدم این مرز را در معناداری و بی‌معنایی می‌دانست. گزاره‌های علمی معنادارند و گزاره‌های متافیزیکی بی‌معنا. پوزیتیویست‌های حلقه‌ی وین تحت تأثیر ویتگنشتاین اثبات‌پذیری را ملاک معناداری و درنتیجه مرز میان علم و متافیزیک برشمردند. رویکردی که پوپر آن را رد کرد. ویتگنشتاین در فلسفه متأخرش ملاک معناداری را در کاربرد دانست. بنابراین مرزی میان علم و متافیزیک وجود ندارد، زیرا هردو قلمرو نوعی بازی زبانی است. کارل پوپراما، مسأله‌ی تحدید برایش سنگ بنای جدایی علم از غیر علم است. او ابطال‌پذیری را ملاک تحدید دانست. ملاک‌های تحدید مطرح شده از سوی این سه فیلسوف دارای ایرادات و اشکالاتی است که از سوی فیلسوفان علم مورد نقد قرارگرفته است. نتیجه این که با توجه به عرصه‌ی وسیع موضوعات، تفاوت گسترده علوم مشروع، فلسفه های علم و خرافات بشری، و تفاوت روش و روش‌شناسی هر دو قلمرو معرفتی، شگفت آور نيست كه توافقي بر سر این که آیا رویکرد تصمیمی کافی و بسندهیا ملاک تحدیدی وجود دارد یا نه؟ و اگر هست آن چیست.
بررسی رابطه نفس و بدن از نظر ابن رشد و ملاصدرا
نویسنده:
حسین رعیتی بادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
از جمله چالش‌هایی که فیلسوف در فلسفه با آن روبه‌روست مسئله ارتباط نفس و بدن است. غموض مسئله در تجرد یکی و جسمانیت دیگری می باشد . گواه بر این مطلب تلاش فلاسفه از گذشته تا کنون است که هر یک به زعم و بضاعت خویشتن در پر کردن این خلأ گامی برداشته‌اند. برخی چون ارسطو ، قول وحدت نفس وبدن را مطرح نموده ،و برخی چون ابن سینا ، معتقد است نفس رابطه تدبیری با بدن دارد. بنابراین از آنجا که تلاش اسلاف در شکل‌گیری آخرین نظریات منسجم قابل چشم‌پوشی نیست،در گام اوّل این جستار، مسئله رابطه نفس و بدن را از منظر برخی فلاسفه چون ارسطو و ابن سینا اختصاص دادیم . در گام بعد ابن رشد معتقد است نفس در جسم است به واسطه‌ی جسم عمل می‌کندو این جسم امری مادی است و با مرگ بدن نفس هم از بین می‌رود .به این معنی که بدن از نفس جدا نیست و نفس از آن جدا نمی‌باشد. لذا به وحدت عضوی بین نفس و بدن قائل است. در گام سوم ،ملاصدرا با توجه به مبانی و ابتکارات بدیعی که از خود به نمایش می‌گذارد به سهولت مرز میان موجود مادی و مجرد را بر می‌دارد . ایشان با قول به حدوث جسمانی نفس و حرکت جوهری نفس و اشتداد وجود و تشکیک وجود که همگی از اختصاصات فلسفه وی است بر آن می‌شود که نفس موجودی است واحد سیال و پویا که در ذیل آن بدن و در صدر آن نفس ناطقه است که با حرکت جوهری در ذات خویش از نشئه مادیت محض با طی تبدّلات و تطورات به مرحله تجرد محض بار می‌یابد. هم چنین ملاصدرا، وابستگی نفس و بدن از روی تعلق وجودیمی داند واین که نفس در حدوث محتاج بدن است ولی در تداوم به آن نیازی ندارد و این تعلق صرفاً برای به دست آوردن پاره‌ای کمالات نفسانی است .در گام آخرتطبیق آراء این دو فیلسوف در مسئله رابطه نفس و بدن است و اینکه این دو حکیم چه نقاط افتراق و اشتراکی در این مسئله دارند . البته ، گرچهغموض مسئلهتجردو جسمانیت نفس نزد ابن رشد مطرح نیست ،اما ملاصدرا توانست بر اساس مبانی ابتکاری خود تبیین موفقی را در مسئله ارتباط نفس وبدن ارائه نماید.
بررسی فهم در هایدگر و گادامر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در اندیشه هایدگر که محوریت، پرسش از وجود است، رویکرد هرمنوتیکی جایگاه ویژه‎ای دارد. زیرا وی با وصف و تحلیل ماهیت فهم، به تبیین شرایط وجودی و هستی‎شناختی حصول آن پرداخت و از همین رهگذر با طرح دازاین به معنای بودن- در- جهان، نگاه تازه‎ای از انسان و نسبتش با جهان ارائه نمود و درصدد نفی و تخریب سوبژکتیویسم برآمد. در همین سنت فلسفی بود که گادامر یکی از برجسته‎ترین فیلسوفان هرمنوتیک در دوران پس از هایدگر، برای بازفهمی هرمنوتیک هایدگر پا در عرصه نهاد و با بهره جستن از نظریه هستی‎شناسی هایدگر افق جدیدی در فلسفه‎ی قرن بیستم گشود.
توحید و کمال آن در نهج‌البلاغه
نویسنده:
محمدحسین سهیلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مقایسه‌ای اجمالی بین فرمایشات حضرت علی ـ در نهج‌البلاغه ـ در موضوع تشبیه‌ناپذیری خداوند با مخلوقات، و گوشه‌ای از دستاوردهای فکر بشر ـ در فلسفه ـ هدف این نوشتار است.بررسی موضوعات مربوط به شناخت خدا در دیدگاه امام علی علیه‌السلام و مقایسه‌ی آن با مسأله شناخت و لوازم آن در فلسفه، در فصل اول این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته است. در سخنان امام، وجود خداوند ضرورتاً اثبات می‌شود و این مهم از راه تذکر به عجایب مخلوقات و نیاز آنها به پدید آورنده صورت گرفته است. اما در دیدگاه برخی از فلاسفه‌ی غرب وجود خداوند امری است مردد و نمی‌توان بطور جزمی آنرا اثبات نمود. این موضوع در بخش اول از فصل یکم مورد بررسی قرار گرفته -است. در بخش دوم موضوع معرفت خدا مطرح شده، امکان و نحوه‌ی معرفت خدامورد کنکاش قرار گرفته است. قسمت‌های بعدی این بخش به بررسی نقش عقل و تفکر در شناخت خداوند اختصاص یافته است. یکی از مباحث مهم در موضوع شناخت خداوند، بررسی امکان تصور اوست. بخش سوم از اولین فصل نوشتار به این موضوع اختصاص یافته است. در ابتدا سخنانی از امام که تصریح در امکان‌ناپذیر بودن تصور خدا دارند، جمع‌آوری گشته‌اند. بررسی اندیشه‌ی فلسفی در باب تصور خدا در قسمتهای بعدی این بخش انجام شده است. از دیدگاه فلسفی لازمه‌ی شناخت عقلی خداوند،‌ داشتن تصوری از اوست و نفی تصور خدا به نفی شناخت او خواهد انجامید. بنابراین تصور خدا اثبات شده و راه تصور او نیز به وسیله‌ی معقولات ثانویه و مفهوم نفی، باز می‌شود.در فصل دوم نوشتار به بررسی معنای توحید پرداخته‌ایم. واحد دانستن خدا ارتباطی دوسویه با بی‌شبیه دانستن او دارد. پس از اشاره‌ای به معنای توحید در اولین بخش این فصل، در بخش دوم شواهدی از فرمایشات امیرالمومنین? که عدم شباهت بین خالق و مخلوقات را تذکر می‌داده است، جمع‌ آورده گشته و به طور خاص ویژگی‌هایی از مخلوقات که در خداوند منتفی دانسته شده، ذکر شده است. زمان و مکان‌‌داری،‌ فکر، اندیشه، دیدن، شنیدن، گفتن، کمک گرفتن، مشورت کردن و نمونه‌برداری مواردی هستند که صراحتاً به آنها در سخنان امام‌الموحدین اشاره شده است. در بخش سوم شواهدی از دانش فلسفه آورده شده است که در آنها شباهت بین خالق و مخلوق اثبات می‌شود. رابطه‌ی علّی و معلولی بین خلق و خالق، اعطای خالق به مخلوقات و وحدت وجود،‌ مبانی فلسفی‌ای هستند که لاجرم نوعی سنخیت بین خالق و مخلوق را به همراه می‌آورند. بنابراین در سخنان امیرالمومنین اگرچه خداوند به معرفی خودش شناخته می‌گردد و از پنهانی درآمده آشکار می‌شود، اما در عین حال از دید فکر و عقل بشر پنهان است و انسان نمی‌تواند او را به هیچ یک از مخلوقات تشبیه کند تا او را تصور کرده شناخت عقلی از او پیدا کند. این حقیقت در فرمایش امیرالمومنین با تعبیر “ ظهور در عین بطون” بیان شده است، این جمع‌بندی در بخش چهارم از این بخش قابل پیگیری است.پس از آنکه راه هرگونه تصور و شناخت عقلی از خداوند را بسته دانستیم،‌ دیگر راهی برای هیچ‌گونه سخن اثباتی درباره‌ی خدا گشوده نخواهد شد و وصف خداوند متعال محال خواهد بود. هر وصفی که از جانب مخلوقات باشد به تشبیه می‌انجامد و تنها خود اوست که می‌تواند با وصف خویش، زمینه‌ی تحقق معرفت را برای انسانها ایجاد کند. اما در مکاتب بشری چون شناخت عقلی از خداوند تحقق یافته، صفات او توسط انسان قابل دریافت است و انواع آن به راحتی بررسی می‌گردد. در نتیجه بررسی صفات و تفکر درباره‌ی آنها راهی برای شناخت خداوند است. این موضوعات در فصل سوم و انتهایی پایان‌نامه مورد بررسی قرار گرفته است. لازم به ذکر است که در ترجمه‌ی قسمتهایی که از کتاب شریف نهج‌البلاغه استفاده کرده‌ایم، سه ترجمه بیشتر مورد نظر بوده‌است. ترجمه‌های مرحوم محمد دشتی، مرحوم فیض الاسلام و دکتر آیتی. اما ترجمه‌های دیگر عبارات عربی، شامل احادیث و نقل قولهای عربی توسط نویسنده انجام گرفته‌است.
نظام احسن و شرور
نویسنده:
فاطمه راشدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از بحث‌های مهم در فلسفه، مسأله شناخت ارتباط بین نظام احسن و شرور است. در این رهیافت، مسأله وجود شر از حیث سازگاری یا عدم سازگاری آن با اعتقاد به این-که نظام موجود عالم نظام احسن است، مورد کاوش قرار گرفته است .در فصل اول کلیات بحث را بیان کرده ایم و به مفهوم شناسی واژه نظام و اثبات این‌که آفرینش بر اساس نظم استوار است و نظام در دو سطح طولی و عرضی گسترش دارد،پرداخته‌ایم. پس از این از دو صفت عدل و حکمت خداوند به عنوان مبدأ آفرینش عالم و مقدمه ورود به بحث نظام احسن استفاده شده است.در فصل دوم به ملاک احسن بودن نظام و ادله‌ای که نظام احسن را اثبات می کنند، پرداخته‌ایم . در فصل سوم، « شبهه شرور » که احسن بودن نظام هستی را مورد تردید قرار می-دهد، و راه‌حل‌های رهایی از آن شبهه بررسی می‌شود. در نهایت این نتیجه حاصل می‌شود که وجود شرور با احسن بودن نظام هستی منافات ندارد .
تحلیل و بررسی «نومن» و «فنومن» کانتی و «جوهر» و «عرض» صدرایی
نویسنده:
مجتبی سپاهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
. حسّ به هیچ وجه توانائی دست‌یابی به ذات معقول و نومن را ندارد بنابراین از نظر کانت اوبژه دیگری غیر اوبژه حس قابل اثبات نیست، و اگر اوبژه دیگری باشد، باید شهود دیگری را نیز اثبات کرد. 2. فاهمه نیز به هیچ وجه توانایی دست یابی به ذات معقول را ندارد، زیرا فاهمه کاربرد تجربی دارد، یعنی فاهمه مفاهیم خود را در اوبژه‌های حسی به کار می‌گیرد و توانایی به کارگیری آنها را بر اوبژه‌های فرا حسّی ندارد. 3. به نظر کانت ما برای اینکه قلمرو حسی را کنترل کنیم، باید ذات معقول را فرض بگیریم، منتهی این فرض ما از مفهوم خودِ «پدیدار» بدست می‌آید و آن این است که «پدیدار» یعنی پدیدار چیزی که در دسترس ما نیست، ولی باید آن را فرض کرد. 4. خطای بزرگ این است که از فرض گرفتن ذات معقول، فاهمه برای کنترل قلمرو حسّ در حیطه معرفت و شناخت، به واقعیت عینی پل زده و می‌گوید، اشیاء در واقعیت هم دارای دو جنبه‌اند که یک جنبه آنها شناخته می‌شود و جنبه دیگر آنها ناشناخته می‌ماند، آن جنبه شناخته شده جنبه پدیداری واقعیت است و آن جنبه شناخته نشده جنبه غیرپدیداری واقعیت است این خطا همان مغالطه بین یک امر معرفت شناسانه و امر وجود شناسانه است. یعنی چرا باید اعتبار انفکاک موصوف از صفت و جوهر از عرض و نومن از فنومن که عمل و ساخته ذهنی است، مبنا قرارداده شده باشد و هستی عینی‌ خارجی را هم مانند آن پنداشته و آن انفکاک اعتباری را به خارج تسرّی داده و در خارج هم مانند آن، صفت را از موصوف وعرض را از جوهر و فنومن را از نومن جدا انگاشت. از اینجا می‌توان گفت که نگاه ملاصدرا که یک نگاه وحدت گرایانه است در قلمرو وحدت ذهن و عین تفسیری به سامان است و ملاصدرا در حلّ این مسئله گوی سبقت را از کانت ربوده است، چون کانت با همه بزرگی نتوانست مشکل ثنویت را حل کند امّا ملاصدرا توانست آن را حل کند.
علم الهی از دیدگاه امام خمینی(ره)
نویسنده:
حسن نجاتی آتانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پایان نامه به دیدگاه امام خمینی درباره علم ازلی حق تعالی پرداخته شده است. این مسئله از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده و هر یک از مکاتب فکری موجود در جهان اسلام با توجه به دیدگاهشان در باب علم و ادراک انسان، به نظریه پردازی در این حوزه پرداخته‌اند. از میان این مکاتب دیدگاههای 4 مکتب مطرح در جهان اسلام یعنی مکاتب منشاد، اشراق، متعالیه و عرفان نظری بیشتر مورد توجه و اقبال بوده است. امام خمینی پس از نقد و بررسی مکاتب فوق نظر خویش را ابراز نموده‌اند که عبارتست از علم اجمالی در عین کشف تفصیلی. بدین معنا که حق تعالی وقتی به ذات خود علم دارد در واقع به وجودات جمیع اشیاء عالم علم دارد زیرا خود افاضه کننده آن وجودات است.
  • تعداد رکورد ها : 123