جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
بررسی انتقادی آموزه های مارکس بر اساس تجربه گرایی هیوم و راسل
نویسنده:
کارو ناصری؛ استاد راهنما: محمد اصغری؛ استاد مشاور: مسعود امید
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی , نقد و بررسی کتاب
چکیده :
به درازای تاریخ فلسفه و خاصتاً در قرون اخیر، فلاسفه در پی حدس‌زدن و پیدا نمودن مسیر تمدن و فرهنگ بشری بوده‌اند. از این میان برخی از آنان بر این باور بوده که جریان تاریخ، روندی حتمی، مقابله ناپذیر و بدون بازگشت است. هگل با ایده‌آلیسم فلسفی و سیاسی خود در پی توجیه و تحلیل روند تاریخ بود و مارکس بر آن بود تا تاریخ را به شیوه ماتریالیستی تفسیر نماید. هدف از تقریر این پژوهش، نشان‌دادن مسیر تاریخ‌تمدن و سیاست جهان با بهره‌بردن از تئوری مرحله‌ای مارکس است، این مهم با جایگزین نمودن برخی از پیش‌فرض‌های مطرح ‌شده مارکس با آراء هیوم و راسل در باب طبیعت بشر انجام می‌پذیرد، و پس از آن در پی تقویت این نظر برآمده که فرهنگ غربی در شکل لیبرال دموکرات آن، نه‌تنها یک فرهنگ محیطی و مرتبط به جغرافیایی خاص، بلکه یک فرهنگ فراگیر و جهانی است. این فرهنگ، در خطوط اصلی آن دموکراسی، لیبرالیسم، سکولاریسم، فردگرایی، حقوق بشر و غیره فرهنگی است که هر جامعه‌ای، بسته یا باز، دیریازود به آن نائل خواهد آمد. در فصل نخست این پژوهش به طرح کلیات و بیان مسئله پرداخته خواهد شد، در فصل دوم با عنوان همگرایی فرهنگی جهان، به بیان نکاتی دررابطه‌با فرهنگ، تمدن و چگونگی شکل پذیرفتن فرهنگ و تأثیرات محیط بر آن پرداخته شده، فصل سوم با عنوان مارکس، هیوم، راسل، به تقریر کلی نظریه مرحله‌ای مارکس پرداخته شده و در پی آن برآمده تا با جایگزینی برخی از پیش‌فرض‌های وی، به نتیجه‌ای دیگر از آموزه مرتبط با سیر تاریخی او نائل آمده و خوانشی نوین از آن آموزه بیان شود، در فصل چهارم و نهایی متن نیز به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری پرداخته می‌شود و در نهایت انتظار می‌رود تا نشان داده شود که بر خلاف کمون نهایی موردنظر مارکس، ایستایی جوامع بشر در کمون چهارم وی یعنی کمون سرمایه‌داری است.
نظریه عادت هیوم و اشاعره و پیوند آن با مسئله معجزه
نویسنده:
میلاد صفری؛ استاد راهنما: حسن فتحی؛ استاد راهنما: محمود صوفیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مقصود هیوم از عادت تشخیص پسا تجربی علت و معلول توسط ذهن است که به‌طورکلی از سیر طبیعت و هم‌زمانی مألوف بین اشیاء و تجربه و مشاهده موارد مکرر موجود پدید می‌آید و ذهن بنا‌ بر حالت انسی که از تجربه در آن پدید می‌آید به آن پی می‌برد و ملاک حکم‌کردن ذهن نسبت به امور آینده بنا بر شباهت آن‌ها به امور گذشته می‌شود. مقصود اشاعره از عادت الله خواست و اراده مطلقه الهی است که در تمامی ممکنات چه در ساحت امور محسوس و چه در ساحت امور معقول جاری می‌شود و چون عادت طبیعی و عادت در ساحت معقولات همگی از امور ممکن‌اند که همواره احتمال نقیض در آن‌ها وجود دارد به‌واسطه جریان‌یافتن عادت الله بر آن‌ها معتبر می‌گردند و تابع عادت الله‌اند. مسئله معجزه به‌عنوان خرق عادت و در تقابل با سیر معمولی‌ای که از طبیعت و اصل عادت به دست می‌آید معنا می‌شود و ناقض قوانین طبیعت به شمار می‌آید؛ ازاین‌رو اصل اولی هیوم نفی معجزه در مقام ثبوت به دلیل تقابل آن با قوانین طبیعت و عدم توانایی گواهی افراد در مبرهن کردن آن است؛ اما هیوم امکان معجزه در مقام اثبات را نفی نمی‌کند و امکان معجزاتی اثبات‌پذیر بر اساس گواهی افراد را که هر چند در طول گزارش‌های تاریخ یافت نشوند می‌پذیرد و همچنین نوع و قسم خاصی از معجزه را که در تقابل با سیر معمول طبیعت نیست پذیرفته و توالی ایده‌های ذهنی را مطابق با سیر طبیعت می‌داند و در این صورت معجزه‌ای طبیعی را بنا می‌کند. اشاعره نیز به تقریب دو معنای نظام علّی و معلولی به‌دست‌آمده از سیر معمول طبیعت و معنای معجزه پرداخته‌ و این دو را در تقابل با هم ندانسته‌اند. آن‌ها از طرفی معجزه را نازل منزله امور محسوس و عادی دانسته و دلالت آن بر نبوت شخص مدعی را دلالت عادی می‌دانند نه امری خارق عادت و از طرف دیگر چون طبیعت و نظام علی و معلولی برخاسته از آن اموری ممکن هستند، احتمال نقیض را همواره در آن‌ها ثابت می‌دانند و در این صورت هر لحظه امکان وقوع معجزه می‌باشد. اشاعره با تفسیرکردن دو معنای مذکور بنا بر اصل عادت الله با این بیان که در امور ممکن عادت خداوند می‌تواند بر طرف نقیض جاری شود معجزه را در تقابل و مناقض قوانین طبیعت معرفی نمی‌کنند؛ بلکه آن را اثبات می‌کنند و قائل‌اند که در خود طبیعت که همواره احتمال نقیض می‌رود جایگاهی برای معجزه ثابت است. آن‌ها همچنین دلالت اخبار متواتر در مبرهن کردن معجزه را ثابت می‌دانند براین‌اساس که خداوند علم ضروری را هنگام وجود اخبار متواتر خلق می‌کند.
بررسی تحلیلی خاستگاه‌های الحاد جدید در فلسفه دیوید هیوم
نویسنده:
محمدحسین صفی زاده؛ استاد راهنما: محمود موسوی؛ استاد مشاور: محمد تقی یوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این پژوهش با عنوان بررسی تحلیلی خاستگاه‌های الحاد جدید در فلسفه دیوید هیوم به تحلیل و نقد مبانی فکری و فلسفی‌ای می‌پردازد که زمینه‌ساز شکل‌گیری شبهات الحادی نوین شده‌اند. با تمرکز بر فلسفه دیوید هیوم، فیلسوف تجربه‌گرای اسکاتلندی، پژوهش حاضر به بررسی نقش برجسته او در تضعیف بنیان‌های متافیزیکی دین، به‌ویژه از طریق انکار علیت، نقد برهان نظم، انکار معجزات، طرح مسئله شرّ و نفی جاودانگی نفس می‌پردازد. در این چارچوب، نشان داده می‌شود که چگونه رویکرد طبیعت‌گرایانه هیوم در حوزه‌های هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم، بر گفتمان الحاد جدید و شکل‌گیری شبهات جدید الحادی اثرگذار بوده و مبنای استدلال‌های مطرح‌شده توسط چهره‌هایی چون داوکینز، دنت و هیچنز قرار گرفته است. با روش تحلیل انتقادی و بر اساس منابع کتابخانه‌ای، تحقیق تلاش می‌کند تا ضمن تبیین مبانی فکری هیوم، نشان دهد که شبهات الحادی معاصر، علی‌رغم تکیه بر داده‌های علمی و روش‌های تجربی، از استدلال‌هایی استفاده می‌کنند که خود محل اشکال فلسفی و معرفتی‌اند. یافته‌های تحقیق حاکی از آن است که بسیاری از این شبهات، متکی بر پیش‌فرض‌های فلسفی ناتمام یا تأویل‌پذیر هیوم هستند و در صورت نقد دقیق این مبانی، می‌توان در مواجهه فکری با شبهات جدید الحادی کارآمدتر ظاهر شد. این مطالعه با هدف تبیین، نقد و پاسخ به شبهات نوین دینی از مسیر تحلیل بنیان‌های فلسفی آن‌ها، سهمی در بازسازی معرفت‌شناسی دینی در مواجهه با چالش‌های معاصر دارد.
تبیین و تحلیل علیت در اندیشه هیوم و نقد آن بر مبنای اندیشه علامه طباطبایی
نویسنده:
فاطمه شيخی، مهدی منفرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مراد از علیت ، همان رابطه وابستگی وجودی است ؛یعنی اگر علت نباشد، وجود یافتن معلول محال است. به اعتقاد هیوم تجربه انسانی، شامل هیچ‌گونه ارتباط ضروری میان موارد جزئی تجربه حسی نیست و رابطه علیت، چیزی جز تعاقب دو حادثه نیست. نسبت دادن هر رابطه‌ای به تجارب انسانی، مربوط به عادات ذهنی یا تمایلات انسان‌ها است نه آن چه که دیده می‌شود. در نتیجه آن چه قوانین طبیعت نامیده می‌شود، ضروری نیست و خلاف آن، ممکن است. در مقابل نظریه هیوم، پاسخ‌های متعددی از جانب فیلسوفان اسلامی از جمله علامه طباطبایی داده شده است. به نظر علامه، علت و معلول دارای رابطه وجودی و واقعی است و تصور انسان‌ها از علیت، جدای از تصور تعاقب است. ممکن است در مواردی، تعاقب باشد؛ ولی علیتی در کار نباشد؛ یعنی تعاقب اعم از علت و معلول است. در برخی موارد هم که میان علت و معلول تقارن زمانی وجود دارد، بدون در کار بودن توالی و تعاقب، حکم به علیت می شود. برخی از اصول عقلانی نیز وجود دارد که تجربه متکی بر آن‌ها است؛ مانند اصل امتناع صدفه که هیچ حادثه‌ای نمی‌تواند بدون علت باشد. دیگری اصل سنخیت علت و معلول است که از هر علت معینی معلول معینی به وجود می‌آید و این دو اصل ذکر شده متفاوت از اصل علیت است و نباید با اصل علیت خلط شود.
صفحات :
از صفحه 136 تا 152
اندیشه ادراک بین فلسفه اسلامی و فلسفه غربی (علامه طباطبایی و شهید صدر / دیوید هیوم و امانوئل کانت) به عنوان نمونه
نویسنده:
محمد بنعماره؛ استاد راهنما: أحمد ماجد
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش به نظریه ادراک انسان بین فلسفه های اسلامی و غرب می پردازد و دو الگو را برای مکتب اسلامی انتخاب کرده است: آقایان محمد حسین طباطبایی و محمدباقر صدر و برای فلسفه غرب دیوید هیوم و ایمانوئل کانت را برگزیده است. موضوع ادراک یکی از ارکان پژوهش فلسفی است که بین یک مکتب فلسفی و مکتب دیگر تمایز قائل می شود. زیرا گفتن اینکه ادراک صرفاً حسی است و نمی توان آنچه را که توسط حواس ظاهری یا درونی هدایت نمی شود، همانطور که هیوم و مکتب تجربی به طور کلی استدلال می کردند، درک کرد، منجر به نگاه مادی به هستی و انسان می شود. در حالی که گفتن از دوگانگی حس و عقل در ادراک، همان طور که کانت در نگاه خود به این دوگانگی می گوید، یا علامه طباطبایی و شهید صدر در ترکیب حس و عقل می فرمایند، به دیدگاه متفاوتی از وجود و انسان منجر می شود. . بررسی موضوع ادراک و علم در فلسفه از دو جنبه است که به هم پیوسته اند، یعنی: هستی شناسی (هستی شناسی) و نظریه معرفت (معرفت شناسی). بررسی ادراک از منظر هستی شناسی موضوعاتی را مطرح می کند: اثبات منشأ وجود ادراک و مجرد بودن آن، رابطه ادراک با ادراک کننده و ادراک شده، پرداختن به وجود روح و چگونگی ادراک آن و... رابطه روح و علم ... ادراک از منظر نظریه معرفت به بررسی منابع و حدود و ارزش آن می پردازد. از این رو، پژوهش به یک مقدمه و چهار فصل تقسیم شد: مقدمه، ادراک را در زبان و اصطلاح تعریف کرد و علوم مختلفی را که ادراک را تحقیق می‌کرد، نشان داد. فصل اول با برجسته کردن توالی تاریخی نظریه، که از فیلسوفان یونان شروع می شود و به فلسفه مدرن در غرب ختم می شود، به ادراک پرداخته و دیدگاه پنج فیلسوف مسلمان را روشن می کند. فصل دوم به ادراک از نظر هیوم و کانت می پردازد. فصل سوم از طریق علامه طباطبایی و شهید صدر به این موضوع پرداخته است. فصل چهارم نتایج مقایسه فیلسوفان چهارگانه را ارائه کرد. پژوهش با نتیجه‌گیری که شامل مهم‌ترین نتیجه‌گیری و نتایج بود به پایان رسید.
چيستی زمان در فلسفه هيوم و حكمت متعاليه
نویسنده:
فاطمه عرب گورچوئي
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اگرچه هيوم به‌دليل انتقاداتي که بر علّيت و برهان‌هاي قياسي وارد کرد، آوازه بسياري در فلسفه دارد، اما ديدگاه‌هاي او درباره وجود و چيستي زمان، کمتر مورد دقت‌هاي فلسفي قرار گرفته است. مفسران فلسفه هيوم، در فهم معنايي که وي براي زمان قائل بود، هم‌داستان نيستند. اينکه آيا زمان، تصوري انتزاعي مشتق از توالي همه اقسام ادراکات است يا حالتي است که در اشياي واقعي به‌نحو متوالي خاصي پديدار مي‌شود. اما در حکمت متعاليه صدرا، مسئله زمان، با همه پيچيدگي ذاتي‌اي که دارد، با مباني فلسفي او همراه است و سيري تشکيکي را پيموده است. گرچه فهم هستي زمان با فهم معناي حرکت پيوندي عميق دارد؛ اما در نظر نهايي ملاصدرا، زمان، حقيقت وجود سيّال و شأني از شئون علت اولي است. اين مقاله با روش توصيفي- تحليلي درپي آن است که ضمن بررسي آراي مفسران هيوم درباره چيستي زمان، به اين نتيجه دست يابد که زمان چه به حالت موجود در اشيا معنا شود و چه مفهومي انتزاعي، با معنايي خاص در حکمت متعاليه نيز قابل پذيرش است؛ گرچه وضوحي که زمان در فلسفه صدرا مي‌يابد، در فلسفه هيوم يافت نمي‌شود.
صفحات :
از صفحه 95 تا 120
Beyond the 'Is-Ought' Divide: Naturalistic Solutions to Hume's Conundrum with Special Reference to John Searle
نویسنده:
Suvodeep Suvodeep
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 107 تا 126
کارکرد معرفتی قوه خیال در حصول مفاهیم فلسفی از منظر علامه طباطبایی و دیوید هیوم
نویسنده:
زهرا حاتمی نعمتی ، حسین نوروزی ، سید ابراهیم آقازاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مقاله حاضر با هدف تبیین نقش و جایگاه معرفتی قوه خیال درگسترۀ بخش عظیمی از معلومات و محتوای ذهنی یعنی مفاهیم فلسفی و با تاکید بر آراء علامه طباطبایی و دیوید هیوم مورد ارزیابی مقایسه ای قرار گرفته است.در این پژوهش پس ازذکر مقدمه ای مختصر از نقش معرفتی قوۀ خیال در تاریخ فلسفه،با استناد به اصول اساسی هردو فیلسوف و با ارائه چند نمونه از این مفاهیم به توصیف الگوی کلی فرایند حصول مفاهیم فلسفی پرداخته ودرخلال این توصیف و توجه به اصول اساسیِ برآمده از دل مبانی وآموزه های فلسفی هر دو فیلسوف،در نهایت توانستیم تصویر روشنی از مداخلات ومیانجی گری قوه خیال را در نیل به این مفاهیم حس گریز ارائه دهیم.یافته های این پژوهش نشان می دهدکه پادرمیانی و واسطه گری قوه خیال در فرایندحصول مفاهیم فلسفی در نظام فلسفی هر دو فیلسوف امری اجتناب ناپذیر است با این تفاوت که در نظام فلسفی هیوم اجتناب ناپذیری نقش قوه خیال در راستای بحث اصل تداعی تصورات،وحدت بخشی ونظم وآرایش ذهنی است بی آنکه منتهی به شناخت و معرفت مفاهیم مذکورگردد؛حال آنکه در نظام فلسفی علامه، اجتناب ناپذیری نقش خیال در فرایند حصول مفاهیم فلسفی امری است لازم اما ناکافی که فقط در جریان ارتباط و اتصال حضوری با واقعیتها واجد کارکرد معرفتی گشته و موجبات اعتبار و حیثیت معرفتی مفاهیم مذکور می گردد.
صفحات :
از صفحه 397 تا 426
تحلیلی بر تاثیر و جایگاه عقل در اخلاق از منظر هیوم
نویسنده:
مهدی سلطانی رنانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 153 تا 174
توسعه قلمرو عقلانیت به عقلانیت ارزشی و پی‌جویی آن در آموزه‌های اسلامی با تأکید بر نقد دیدگاه هیوم
نویسنده:
محمدعلی مبینی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
دیوید هیوم با درنظرداشتن عقلانیت معرفتی، سخن از عقلانی‌بودن گرایش‌ها و عواطف انسانی را بی‌معنا می‌داند. حال آنکه عقلانیت صرفاً به عقلانیت معرفتی خلاصه نمی‌شود و اگر عقلانیت ارزشی را بپذیریم، آن‌گاه عواطف و اعمال انسانی نیز می‌توانند به این معنا، عقلانی یا غیر عقلانی باشند. در عقلانیت معرفتی، هماهنگی و تطابق ذهن و عین، مد نظر است و در عقلانیت ارزشی، هماهنگی و تناسب میان موجودات و به‌ویژه، بر اساس تبیین الهی، میان موجودات و خدا. این‌گونه هماهنگی و سازگاری دارای ارزش بنیادین است و ازاین‌رو، عقلانیت و ارزش، دو روی یک سکه‌اند. برخی آموزه‌های اسلامی، که درباره عقل و تعقل سخن گفته‌اند، قابل تفسیر بر اساس این نوع عقلانیت هستند و ازآنجاکه این آموزه‌ها، فهم این‌گونه عقلانیت را به قلب نسبت داده‌اند و از طرفی، قلب را مرکز عواطف دانسته‌اند، می‌توان قلب را قوّه‌ای معرفتی-انگیزشی دانست که درصورتی‌که سالم باشد، هم ارزش‌های وجودی را درک می‌کند و هم انسان را به‌سوی آنها سوق می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 99 تا 121