جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
مقایسه و نقد دیدگاه اخلاقی شوپنهاور و نیچه
نویسنده:
حمید هاشمیان فلاح؛ استاد راهنما: جعفر مروارید؛ استاد مشاور: محمد کاظم علمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فلسفه اخلاق شوپنهاور و نیچه نقش پر رنگی در دیدگاه انسان عصر حاضر به زندگی داشته است و نمی‌توان این دو فیلسوف پست‌مدرن را - با همه قرابت و غرابتی که در دیدگاه‌های خود دارند - در تأسیس مبانی جدید اخلاقی بشر نادیده گرفت. هر چند دیدگاه‌های اخلاقی این دو فیلسوف -به‌ویژه نیچه- در مجامع علمی و عمومی کشور تا حدی مطمح نظر پژوهشگران و فلسفه ورزان بوده است و در این میان آثاری چند در قالب کتاب، پایان‌نامه و مقاله فراهم آمده است، بااین‌وجود کمتر شاهد نگاهی تطبیقی و مقایسه‌ای بوده‌ایم که نتیجه آن می‌تواند دست‌مایه‌ای برای محققین و علاقه‌مندان باشد تا از این رهگذر سره از ناسره بازشناخته شده و یا دیدگاهی نوین پا به عرصه میدان اندیشه و اخلاق گذارد. شوپنهاور و نیچه با نظریات خاص و بدیع خود در امر اخلاق، نقش غیرقابل‌انکاری در شکل‌گیری فلسفه اخلاق جدید و نگاه انسان به ارزش‌های اخلاقی در زندگی دارند. نگاه منفی‌نگر بودایی شوپنهاور به زندگی که به یک دیدگاه رواقی پیوند می‌خورد، در پی تحمل دنیا و کسب فضیلت است. او وجود انسان را مملو از رنج، سرخوردگی و نارضایتی می داند. شوپنهاور معتقد بود که برای غلبه بر این رنج، انسان ها باید نوعی از زهد را در آغوش بگیرند، از امیال خود چشم پوشی کنند و از کارهای دنیوی کناره گیری کنند. فلسفه اخلاق شوپنهاور با تمرکز بر شفقت، زهد و به حداقل رساندن رنج انسان مشخص می شود. اندیشه های او تأثیر قابل توجهی بر فلسفه اخلاق داشته است و همچنان بر مباحث معاصر درباره اخلاق و طبیعت انسانی تأثیر می گذارد. نیچه اما نگاهی بنیان‌برانداز به اخلاق دارد و در پی در انداختن طرحی نو و باز ارزش گذاری همه ارزش های اخلاقی و از جمله مفاهیم نیک و بد است. او معتقد بود که اخلاق سنتی، به ویژه اخلاق مسیحی، مبتنی بر مفاهیم منسوخ شده است و مانع از توانایی انسان برای عظمت می شود. وی اخلاق را ابزاری می دانست که ضعیفان برای قدرت گرفتن بر قوی از آن استفاده می کنند. نقد نیچه از اخلاق سنتی مبتنی بر این ایده اساسی او است که اخلاق مخلوق انسان است و به این ترتیب، هیچ مبنای عینی برای اخلاق وجود ندارد. او معتقد بود که اخلاق یک اختراع انسانی است که برای ارتقای ثبات اجتماعی و دادن حس هدف و معنای زندگی به افراد طراحی شده است. نیچه استدلال می کرد که اخلاق محصول یک زمینه تاریخی خاص است و در طول زمان با توجه به نیازهای جوامع مختلف تغییر کرده است. دیدگاه‌های این دو اندیشمند دربردارنده نظریات و مقولات جدیدی در فلسفه اخلاق و به ویژه مفهوم سعادت انسان است که این پایان‌نامه در پی بررسی و تحلیل دقیق، یافتن نقاط قوت و ضعف و نقد آن است.
جدال نیچه با عقل
نویسنده:
حامد موسوی اصفهانی؛ استاد راهنما: جهانگیر مسعودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رویکرد نقادانه‌ی نیچه(یا نیچه‌ای) نسبت به عقل چگونه‌است؟ عقل و عقلانیت، تا قرون متمادی یگانه روش، یا اصلی‌ترین روش فلسفه شمرده می‌شده است. حال در این میان فلاسفه‌ای بوده‌اند که بیشترین نقد را نسبت به عقل داشته‌اند. فریدریش ویلهم نیچه(1900-1844) از جمله‌ فلاسفه‌ای است که نقد‌هایی را نسبت به عقل وارد کرده‌است. همان‌طور که خودش بیان می‌کند، فلسفه‌ی غربی، بر اساس ایمانی‌ گستاخانه به عقل شکل گرفته‌است.(ر.ک به نیچه، 1377، ص350، پاره‌ی 359) بنابراین نقد وی نسبت به عقل، هم‌پای نقد وی نسبت به تمامی دستگاه‌های فلسفی گذشته‌ است. نیچه آمده‌است تا فلسفه‌ای نو برپا کند. بنابراین نیچه در مقام یک نقاد تمام‌عیار عقل قرار‌دارد. عقلی که ادعا دارد که فلسفه را خودش به تنهایی پرورانده، بال و پر داده و پرواز آموخته‌است. حال نیچه به دنبال آن است تا بیان دارد که این فلاسفه،‌ با وجود تمام ادعای عقل‌گرایی خویش، در ورطه‌ی فلسفه‌ورزی، از عقل صرف بهره‌ای نداشته‌اند و عموما درگیر نگاه محدود( و انسانی خویش) به مسائل بوده‌اند. عقل صرف یا محض، کودکی ناقص‌الخلقه است که هیچ‌گاه نزیسته‌است. آن چنان که خودش می‌گوید، وی از جنگ‌آوران است.(ر.ک به نیچه، 1387، ص59) چنین جنگ‌آوری که برادران جنگی خویش را به پیکار دعوت می‌کند،(ر.ک به همو) چه جایگاهی برای عقل در چنین جنگی در نظر گرفته‌است؟ اگر فلسفه‌ی وی را نوعی قانون‌گذاری تلقی کنیم، چنان که خودش فلسفه‌ی راستین را چنین می‌داند،(ر.ک به نیچه، 1375، ص179-177، پاره‌ی 211) حال حکم این قانون‌گذار در مورد عقل چیست؟ این پرسش‌هایی که بیان شد، به محور اول این تحقیق اشاره دارند. پرسش دیگر از درون همین پرسش سر بر‌می‌آورد. توضیح آنکه، فردریش نیچه، با آن که پایش را در قرن بیستم نگذاشت، اما پیش‌بینی‌هایش درباره‌ی این عصر درست از آب درآمد. چنان که خودش می‌گوید، گفته‌هایش تا عصر خویش، هنوز به آدمیان نرسیده‌است.(ر.ک به نیچه، 1387، ص 162) طنین وی نه تنها پایه‌های قرن پس از وی را به صدا درآورد، بلکه هنوز هم آوایش در گوش مردمان این عصر به گوش می‌رسد. تأثیر نیچه بر روی فلاسفه‌ی قاره‌ای این عصر بر کسی پوشیده نیست. حال باید دید که نقد‌هایی که نیچه به عقل وارد نموده‌است، در کدام یک از این متفکران تکرار شده‌است و ایشان چگونه نیچه و عقل‌گریزی وی را درک‌ کرده‌اند؟ وی نه تنها جنگ در برابر عقل را رهبری می‌کند، بلکه باید دریافت که برادران جنگی وی در این پیکار کدام‌اند؟ این جدال نیچه‌ای با عقل که در این دوران طنین افکنده‌است،‌ چگونه در امثال هایدگر، فوکو، دریدا و ... خودش را مجددا بازآفرینی می‌کند؟ فلاسفه‌ی پست‌مدرن از نیچه چگونه برای نقد عقل مدرن استفاده می‌کنند؟
نقد نیهیلیسم اخلاقی نیچه و تاثیر آن بر معنای زندگی
نویسنده:
نوید نایاب؛ استاد راهنما: احمد عبادی؛ استاد مشاور: ابراهیم رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این پژوهش، به بررسی نقد نیهیلیسم اخلاقی نیچه و تأثیر آن بر معنای زندگی می‌پردازد. نیهیلیسم که از مفاهیم بنیادی و برجسته‌ی فلسفه‌ی نیچه است، به عنوان نفی ارزش‌های متافیزیکی و اخلاقی معرفی می‌شود و منجر به بحران معنا در زندگی انسان مدرن می گردد. نقد و بررسی اندیشه‌های گوناگون بشری و سنجش نکات مثبت و منفی این اندیشه‌ها، از جمله اموری است که باید مورد توجه قرار گیرد. نوع نگرش نیچه به معنای زندگی و توجه خاص او به اخلاق، پژوهش در باب فلسفه‌ی وی را ضروری می‌نماید. لذا هدف از این تحقیق، نقد نیهیلیسم اخلاقی نیچه و تأثیر آن بر معنای زندگی است. بر این اساس، از دیدگاه نیچه، مسیحیت کلیسائی، در کنار اخلاق و فلسفه مسئول مستقیم پیدائی بحرانی به نام نیهیلیسم هستند. او معتقد بود که در بن آموزه‌های هر سه، به وضوح عناصری در ضدیت با زندگی می‌یابد، که هر یک به طریقی با آفرینش یک فراسو و تعالی آن به مثابه‌ی اوج آمال بشر، حیات و هستی این جهانی آدمی را به پای آن افسانه‌های موهوم ذبح کرده و بس بی‌ارزش داشته‌اند. اخلاق، با تولید و پرورش نیروها و ارزش‌های خاص، زمینه را برای گسترش نیهیلیسم فراهم کرده است. به بیان دیگر، اخلاق در فلسفه‌ی نیچه، به‌عنوان مکانی برای ارزش‌گذاری عمل می‌کند و محصولاتی ارائه می‌دهد که ماهیتی نیهیلیستی دارند و به این ترتیب، نیهیلیسم را تقویت و پیش می‌برند. این پوچ گرایی اخلاقی، تأثیر بسزایی بر معنای زندگی داشت، چرا که چنین انسانی دیگر نه می‌توانست زندگی‌اش را با مثل افلاطونی معنی بخشد و نه با آرمان‌های اخلاقی مسیحیت. این بی‌معنایی زندگی، در نقد نیچه به متافیزیک، دین و اخلاق مسیحی، بیش از پیش نمایان می‌شود. آن چه نزد نیچه، اخلاق یا اخلاقی نامیده می‌شود، خود موجب نیهیلیسم می‌گردد، زیرا وی، اگر چه به عناصری اساسی برای زندگی انسانی تکیه می‌کند، اما واقعیات دیگری که همان واقعیات اخلاقی است را نادیده می‌گیرد. در این دیدگاه، نیچه راه برون رفت از نیهیلیسم را در خلق ارزش‌های جدید و پذیرش مفاهیمی چون «ابر‌انسان» و «اراده‌ی معطوف به قدرت» می‌داند. او انسان‌هایی شریف و والاتبار را مطرح می‌سازد، که از زبان زرتشت، فراانسان نامیده می‌شوند. آنانی که آینده از آن آنهاست و با نبوغ خود و خلاقیت هنری خویش، آفرینندگی می‌کنند. از دیدگاه او، فراانسان پایان بخش هر گونه بی‌معنایی و پوچی می‌گردد. او مظهر کامل اراده به قدرت است و بر همین اساس توانایی آن را پیدا می‌کند که بر نیهیلیسم چیرگی یابد و بشر را از اسارت آن رهایی بخشد. با چنین نگرشی، اخلاق نیز دستخوش تحول می‌شود و آن چه می‌ماند، فردیت و برداشت آدمی از هستی و زندگانی است. بر این اساس، تنها معنای زندگی در دگرگونی و شدن خلاصه می‌شود. اگر چه پس از تبیین و با نقد دیدگاه نیچه، آشکار می‌شود که طرح او نمی‌تواند راهی برای رهایی از نیست‌انگاری ارائه دهد. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که در عین حال که نهیلیسم اخلاقی نیچه با نقدهای جدی فلسفی و اخلاقی مواجه است، اما این دیدگاه، تأثیر انکارناپذیری بر فلسفه‌ی مدرن و درک انسان از معنای زندگی داشته است.
«عصیان و ارزش» بازخوانی آراء نیچه و کامو در باب نیست‌انگاری با تکیه بر مفهوم عصیان در برابر بی‌معنایی زندگی
نویسنده:
زینب عرب میستانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در دوران تجدد، یأس و بیمعنایی بر روح و جان انسان متمدن چیره گشته و باعث شده است تا ارزشهای اخلاقی که بشر همیشه به آن به چشم ارزشهای ماوراء عقلی نگاه میکرد، بیارزش شده و معنای خود را از دست بدهند. بنابراین بررسی و تبیین ضرورت انکارناپذیر نقش و اهمیت معنا در زندگی اهمیت دو چندان یافت و اندیشمندان را بر آن داشته تا به آن عطف نظر نمایند. در این میان فیلسوفان اگزیستانسیالیست به واسطهی ماهیت موضوع که نظر به ذات و حقیقت انسان است، به آن توجه بیشتری کردهاند. از این‌رو در این پژوهش تلاش شده است تا به روش توصیفی و تطبیقی، ضمن بررسی نظرات دو فیلسوف اگزیستانسیالیسم، به مهمترین مسئلهی زیستی بشر امروز، به طریق نقش عصیان در معنابخشی به زندگی پاسخ داده شود. نیچه و کامو می‌کوشند تا نشان دهند، خداباوری و ارزش‌های اخلاقی به پوچی منتهی شده و درک پوچی جهان به عصیان منجر می‌شود. نیچه با رد ارزش‌های اخلاقی از عصیان همچون نوعی درمان یاد می‌کند که در آن دیگر، انسان رنج را بی‌ارزش نمی‌داند بلکه آن را مبنای جدیدی از اخلاق‌ دانسته که به برداشت جدیدی از لذت و جایگاه آن در زندگی منتهی می‌شود. کامو نیز با رد اخلاق سنتی و با تکیه بر مفهوم عصیان، اخلاقی نو بنا می‌کند که نوعی لذت از پس آن حاصل می‌شود که نتیجه‌ی پذیرش توامان دنیا با همه‌ی خوبی و بدی‌هایش می‌باشد. نیچه و کامو هر دو با انکار خدا تنها راه نجات را در عصیان می‌دانند. از منظر آن‌ها، عصیان با دمیدن روح تعهد در انسان‌ها و تربیت انسان‌های کنشگر با نیهیلیسم به مبارزه بر می‌خیزد و در نهایت منجر به اهتمام محض به زندگی این جهانی می‌شود.
صفحات :
از صفحه 219 تا 241
نقد و بررسی کتاب «نیچه: زندگی به‌منزلة ادبیات»
نویسنده:
مسعود حسینی توشمانلویی
نوع منبع :
مقاله , نقد و بررسی کتاب
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 80 تا 94
چگونه نیچه بخوانیم
نویسنده:
حمیدرضا محبوبی آرانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
صفحات :
از صفحه 37 تا 39
نحوه ی مواجهه ی نیچه و هایدگر با خدا
نویسنده:
محمدرضا زارعی؛ استاد راهنما: قدرت اله قربانی؛ استاد مشاور: محمد اکوان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نحوه مواجهه نیچه و هایدگر با خدا در دوران جدید و معاصر دارای اهمیت خاص خود است. این نسبت سنجی حداقل چهار بعد دارد، اول با نظر به تقدم تاریخی و ابعاد تاثیرگذاری دیدگاه نیچه بر دیدگاه هایدگر و لذا نحوه تفسیر هایدگر از دیدگاه نیچه است. دوم وجوه اشتراک رویکرد آنها است، سوم وجوه تفاوت این دو دیدگاه است. چهارم اینکه راهبرد هریک از این دو فیلسوف از گذر از بحران معنوی مرگ خدا و فقدان خدایان چگونه بوده است؟ ابتدا توضیح اندکی از دو دیدگاه لازم هست. در این تحقیق، نحوه مواجهه نیچه با خدا براساس ایده مرگ خدا، و نحوه مواجهه هایدگر براساس مساله فقدان خدایان مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت. نیچه تعبیر "مرگ خدا" را مکرر در نوشته های خود به کار برده است، از دیدگاه فلسفی "مرگ خدا حاکی از سپری شدن یکی از ادوار تاریخی و ورود انسان به دوره بی‌خدایی است. آنچه در این تعبیر قابل توجه است این است که حیات انسان ادوار تاریخی گوناگونی پشت سر میگذارد و اکنون، دوره الوهیت به عنوان یکی از ادوار تاریخی سپری شده است. در قرون وسطی به عنوان دوره رونق تفکر الهی، باور به وجود خدا در مرکز فرهنگ بشر قرار داشت،انسان مقدرات خود را به خدا وامیگذاشت. جهان به عنوان مخلوق خدا درک می‌شد، اما در عصر جدید انسان حوادث طبیعی را با توسل به قوانین مکانیکی تبیین می‌کند و مقدرات زندگی خود را "خود او" به عهده می‌گیرد. نیچه در مورد انتقال ذهن انسان از تفکر الهی به دوره بی‌خدایی میگوید: بزرگترین واقعه از وقایع اخیر "مرگ خدا" است، به عبارت دیگر اینکه ایمان به خدای مسیحی توجیه خود را از دست داده است. پس اندیشه مرگ خدا، اندیشه ای انسانی است. در دوره رونق الوهیت (دوره ماقبل مدرن) انسان حوادث طبیعی و رویدادهای زندگی خود را با تکیه بر اراده الهی (در قالب مشیت و قضا و قدر) تبیین می‌کرد و اکنون در تبیین حوادث عالم به خدا متوسل نمی‌شود. نیچه از این وضعیت تاریخی جدید به عنوان کشته شدن خدا توسط انسان یاد می‌کند و می‌گوید: " خدا مرده است، ما او را کشتیم". اما نیچه با اعلام مرگ خدا فقط گذار انسان از یک دوره تاریخی به دوره دیگر را اعلام نمی‌کند، بلکه اندیشه الوهیت را اندیشه‌ای زیانبار به حال انسان تشخیص داده و رسالت خود را مبارزه با این اندیشه اعلام می‌کند. بعضی از مفسران نیچه، "مرگ خدا" در اندیشه او را پایان دوره تاریخی اخلاق مبتنی بر تقابل خیر و شر می‌دانند. خدا در ذهن انسان تجسم خیر و مقابله با شر بوده، از این پس گویی آرمانهای بزرگ انسان مرده است و زمینه برای رشد "نیست انگاری" فراهم شده است. مرگ خدای مسیحیت به نظر نیچه، مساوی با پایان اخلاق مبتنی بر خیر و شر و خاتمه همه صورتهای مختلف آرمانخواهی و بزرگترین واقعه تاریخی مدرن و جهان معاصر است. از منظر هایدگر عصر مدرن پنج ویژگی را داراست، 1-علم.2-تکنولوژی. 3. انتقال هنر به محدوده زیبایی شناسی.4-فعالیتهای بشر به عنوان فرهنگ.5 -فقدان خدایان[خدا زدایی]. اما ویژگی پنجم که موضوع مورد نظر ما در این تحقیق است به معنای کاری به کار خدا نداشتن یا الحادِ خالص نیست. "فقدان خدایان" از منظر هایدگر جریانی دوگانه محسوب می‌شود. از یک سو تصویر جهان، مسیحی میشود تا به آنجا که می‌پندارد علت و سبب جهان، مطلق و لابشرط و نامتناهی است. و از سوی دیگر تمدنِ مسیحی، آموزه های مسیحی را به جهان بینی بدل می‌سازد و به این طریق خود را مدرن و امروزی می‌سازد. "فقدان خدایان" وضعیتِ عدم تصمیم گیری در مورد خدا و خدایان است و تمدنِ مسیحی بیشترین سهم را در پدیدآمدن این وضعیت بر عهده داشته است. "فقدان خدایان" به هیچ وجه به معنای طرد دینی مآبی نیست، بلکه فقط از رهگذر همین فقدان است که نسبتِ با خدایان به "تجربه دینیِ" صرف بدل می‌شود. اگر این اتفاق رُخ دهد پس میتوان گفت خدایان گریخته اند. خلاء ناشی از این رخداد با تحقیقات تاریخ نگارانه و روانشناسانه درباره ی اسطوره پُر می‌شود. نکته مهم در بررسی نسبت این دو اندیشه از دید این دو فیلسوف نحوه مواجهه و راهبرد گذر آنها از این بحران است. در این زمینه تحقیق نشان می دهد که اگرچه برای دو فیلسوف فقدان خدایان یا مرگ خدا نشانه مهم بحران معنوی و زدوده شدن معنای زندگی انسان مدرن و معاصر است، اما تفاوت راهبرد آنها در این است که نیچه با تاکید بر نهیلیسم و ابرانسان به ایجاد یک نظام فکری جدید مبتنی بر خودبنیادی انسان می اندیشد ولی هایگر منتظر گشودن ابواب عالم قدس و بازگشت خدایان و امور مقدس به زندگی انسان معاصر است.
نیچه جلد 3
عنوان :
نویسنده:
مارتین هایدگر؛ ترجمه: ایرج قانونی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: نشر آگه,
پیام نیچه
عنوان :
نویسنده:
منوچهر صانعی دره‌بیدی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: نقش و نگار، فلسفه ,
درس‌های نیچه برای زندگی
نویسنده:
جان آرمسترانگ؛ ترجمه: صالح نجفی
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب) , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران : نشر هنوز,
چکیده :
کتاب درس های نیچه برای زندگی، اثری نوشته ی جان آرمسترانگ است که نخستین بار در سال 2013 وارد بازار نشر شد. فردریش نیچه، فیلسوف، منتقد فرهنگی و شاعری آلمانی بود. او بیشتر به خاطر ایده های جنجال برانگیز خود شناخته می شود که اخلاقیات سنتی و اسلوب های فکری مرسوم را به چالش کشید. آموزه های نیچه الهام بخش افراد در تمام عرصه های زندگی بوده است: از رقصنده ها و شاعران گرفته تا روانشناسان و فعالان اجتماعی. کتاب درس های نیچه برای زندگی به آموزه های این فیلسوف بزرگ و ارتباط آن ها با مشکلات و دوراهی های زندگی روزمره می پردازد. آرمسترانگ در این اثر جذاب و تأثیرگذار، بینش ها و خرد موجود در برترین آثار فردریش نیچه را به شکلی ساده و همه فهم در اختیار مخاطبین قرار داده است.