جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 4336
بازخوانی تحلیلی نظریه استخدام و لوازم اخلاقی آن در نظام فکری علامه طباطبایی بر اساس نقد نظریه خودگروی
نویسنده:
پدیدآور: مرتضی مطهری فریمانی استاد راهنما: حسین هوشنگی استاد مشاور: مهدی سپهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
نظریات استخدام و خودگروی روان‌شناختی با وجود تفاوت خاستگاه، از نظر انسان‌شناختی قرابت زیادی دارند و طبیعتاً مشکلات مشابهی می‌آفرینند. اولین مشکل این است که هر دو دیدگاه، با فروکاستن تمام تمایلات انسان به تمایل به جلب منفعت شخصی تالی فاسد جبر را به دنبال دارند. دومین مشکل این نظریات این است که با نفی مطلوبیت ذاتی تمام امور غیر از منفعت شخصی، بسیاری از ارزش‌ها را بی‌اعتبار می‌کنند که این بی‌اعتبار شدن، از سه جهت قابل بررسی است که عبارت‌اند از تعارض با فهم عرفی، مشکلات روانی ـ وجودی و مشکلات عملی. این پژوهش بر آن است تا نشان دهد که با رجوع به نظام فکری علامه طباطبایی این مشکلات قابل رفع است. در گام اول، با پذیرش این باور که انسان موجودی مرکب از قوای مختلف است امیال انسان به بیش از یک میل واحد فروکاسته می‌شوند و بدین ترتیب مشکل جبر برطرف می‌شود. از سوی دیگر، علامه معتقد است که غایت نهایی انسان یا حداقل یکی از غایات او تقرب به خداوند است و از آنجا که خداوند کمال مطلق و جامع تمام ارزش‌هاست، مطلوبیت ذاتی بسیاری از ارزش‌های تأمین می‌شود. با این حال، این راه‌حل در قبال برخی ارزش‌های دینی و اخلاقی که ذاتا معطوف به دیگران هستند موفق نیست. برای حل این مشکل نیازمند آن هستیم که به نوعی وحدت میان خودگروی و دیگرگروی قائل شویم که این خود از دو جهت در تفکر علامه قابل پی‌گیری است. نخست از طریق این آموزه که من حقیقی هر انسانی خداوند است و دوم از طریق قاعده اتحاد عاقل و معقول که علامه به عنوان یک فیلسوف صدرایی به آن عقیده دارد. بدین ترتیب تقریری جامع از خودگروی روان‌شناختی مد نظر علامه ارائه می‌شود که فاقد مشکلات سایر تقریرهای این نظریه است.
نور الدین کاشانی و کتاب مصفاة الاشباح و مجلاة الارواح
نویسنده:
حسینعلی آقابابائیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد,
چکیده :
وصول و درک حقیقت جز با طی طریقت میسر نمی شود و این مهم تنها با تخلق به شریعت و فهم اسرار آن ممکن می گردد و حالات و مقامات سالک ظهور این واقعیت است. در سیر تألیفات بزرگان علم و اندیشه، آثار به جا مانده در سیر و سلوک نظری و عملی همچون خورشیدی فروزان فراروی تشنگان اندیشه های پاک و طالبان وصول به سرچشمه حقیقت می درخشد. حکما و عالمان ربانی هر یک به بیان گوشه ای از این اسرار پرداخته و کوشیده اند پرتوهایی از انوار الهی را که بر قلوب آن ها تابیده در اختیار مشتاقان قرار دهند. بر این اساس، کتب زیادی از آن بزرگواران در موضوعات اسرار شریعت، اخلاقیات و عرفان نظری و عملی به یادگار مانده است. در میان این بزرگان می توان از نور الدین محمد کاشانی، معروف به نورالدین اخباری از خاندان عارف پرور فیض کاشانی و از شاگردان ملامحسن فیض کاشانی و علامه مجلسی، نام برد. لذا با توجه به اهمیت و ضرورت شناخت این بزرگواران و تصحیح کتب خطی و ارائه آن به جامعه فرهنگی در این مقاله به شرح حال مختصر ایشان و معرفی و تحلیل محتوایی نسخه خطی ارزشمند و کم نظیر کتاب مصفاة الاشباح و مجلاة الارواح موسوم به کتاب تفکر از آثار این عالم ربانی و عارف والامقام که نگارنده آن را تصحیح کرده است، پرداخته می شود.
صفحات :
از صفحه 213 تا 251
بررسی مبانی فلسفی اصالت فرد یا اجتماع از منظر ملاصدرا و علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: محمد رضا متین فر استاد راهنما: محمد بید هندی استاد مشاور: سید مهدی امامی جمعه
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
یکی از مسائل بسیار مهم و تأثیرگذار در علوم انسانی به‌ویژه علوم اجتماعی، روانشناسی و فلسفه تاریخ، بحث از چگونه ترکیب شدن افراد و تشکیل اجتماع است که آیا ترکیب افراد در اجتماع از نوع ترکیب حقیقی است یعنی این افراد در ترکیب و تشکیل اجتماع هویت خود را حفظ نکرده و یک هویت جدید که اجتماع است را به وجود آورده است و آنچه حقیقت دارد اجتماع خواهد بود و فرد در اجتماع وجودی اعتباری و انتزاعی خواهد داشت یا اینکه ترکیب افراد از نوع ترکیب اعتباری خواهد بود به این معنا که تک‌تک افراد در اجتماع هویت مستقل خود را حفظ کرده و آنچه حقیقت دارد و وجود به آن تعلق گرفته است افراد در اجتماع است و اجتماع اعتباری و انتزاعی خواهد بود این بحث یکی از مباحث بسیار مهم و تأثیرگذار بر علوم مختلف خواهد بود. مطلبی که کمتر به ان توجه شده این است که بحث از اصالت فرد یا اجتماع صرفا در صلاحیت فلسفه است و نه علومی همچون جامعه‌شناسی زیرا اولاً هیچ علمی متکفل اثبات موضوع خود نیست و هر علمی وجود موضوع خود را مسلم می‌انگارد و به بحث در باب احوال آن می‌پردازد ثانیاً مفاهیمی که در این بحث به کار می‌آید مانند وجود، وحدت، ترکیب، اتحاد و اصالت همگی مفاهیم فلسفی است و نه جامعه‌شناختی؛ بنابراین هرکس که راجع به اصالت فرد یا اجتماع تحقیق یا اظهار نظر کند در واقع به قلمرو فلسفه پای نهاده است (مصباح یزدی، 1390: 33) بحث اصالت جامعه یا فرد یا هردو از موضوعات بسیار مهم و تأثیرگذاری است که در طول تاریخ ذهن بسیاری از فیلسوفان و جامعه شناسان را به خود مشغول کرده است این بحث آن‌گونه که مورد اعتنای برخی فیلسوفان بوده، مورد نظر جامعه شناسان قرار نگرفته، زیرا بحث اصالت فرد و اجتماع بیش از آنکه صبغه ی اجتماعی و جامعه‌شناختی داشته باشد، در حیطه موضوعات فلسفی است. از همین رو گفته شده است که این موضوع را نخستین بار خواجه‌نصیرالدین طوسی، از فلاسفه بزرگ قرن هفتم (672-597 ق) باز گفته است اما حقیقت این است که قبل از خواجه‌نصیرالدین در اثر شریف اخلاق ناصری، ابو نصر فارابی (339-260 ق) آن را مطرح ساخته است و پس از او، اخوان صفا در قرن چهارم و ابن خلدون، در سده هشتم، موضوع را تعقیب و در زمان معاصر اقبال لاهوری، علامه طباطبایی و دیگران آن را در آثار خویش بیان کرده‌اند (جوادی املی، 1389: 288-287). در خصوص مسئله مذکور سه رویکرد وجود دارد گروهی معتقد به اصالت فرد و گروهی دیگر به اصالت اجتماع و گروه سوم به اصالت هر دو قائل شده اند.گروه سوم معتقدند اصالت فرد در عین اصالت جامعه و اصالت جامعه در عین اصالت فرد می باشد. به نظر می‌رسد ملاصدرا بنیان‌گذار حکمت متعالیه بحثی مجزا و مخصوص به این امر در آثار خود ندارد بلکه می‌توان از مبانی فکری و فلسفی آن و مباحثی که غیرمستقیم مربوط به بحث ما می‌شود این طور فهمید که ایشان اصالت را از آن فرد می‌دانند نه اجتماع ایشان در اسفار به صراحت تاکید میکنند که وجود مساوق با وحدت است و عین ان است و کثیر از ان رو که کثیر است وجودی جز احاد ندارد به این معنا که مثلا مجموعه یک و دو، چیزی جز یک و دو نیست و این طور نیست که چیزی سومی هم به نام مجموعه متشکل از هر دو انها محقق باشد«عندنا لأن الوجود یساوق الوحده بل عینها و قد علمت أن الکثیر بما هو کثیر لیس له وجود إلا وجودات الآحاد فالمجموع من زید و عمرو لیس إلا اثنین و لا یتحقق منهما شیء ثالث فی الوجود إلا بمحض الاعتبار فإذن لأحد أن یقول إن جمیع الممکنات لیست لها عله أخری غیر علل الآحاد فعله مجموعها عباره عن مجموع علل أفرادها فلیست بخارجه عن ذواتها الممکنه»(ملاصدرا،30:1368) درباره علامه طباطبایی نظرات مختلف وجود دارد بعضی ایشان را اصالت فردی می دانند و بعضی اصالت جمعی و بعضی هم معتقدند نظرات ایشان در کتب مختلفشان تناقض امیز است. به عنوان مثال برخی معتقدند که علامه طباطبایی اصالت فرد و اجتماع را توامان قبول دارند«دیدگاه علامه درباره فرد و جامعه،اصالت توامان هر دوی انهاست:یعنی ایشان هم فرد را اصیل می داند و هم جامعه را. (فریدی،بهزاد وکیل ابادی،عبدالهی عابد ،285:1399) برخی معتقدند علامه اصالت فردی است و می گویند«می توان نتیجه گرفت که رای و باور علامه در مساله اصالت فرد و اجتماع بر اصالت فرد است و اجتماع تنها اعتباری است که توسط انسان برای پاسخ به نیاز ها و غرایزش شکل می گیرد هرچند می توان وجودی بالتبع و وابسته برای اجتماع در نظر گرفت که برگرفته از وجود عینی و خارجی افراد شکل دهنده ان اجتماع خواهد بود»(جلالوند، طاهری، سعیدی مهر،221:1398) برخی معتقدند اراء علامه طباطبایی متناقض است انها می گویند علامه در اصول فلسفه معتقد به اصالت فرد است ولی در المیزان معتقد به اصالت جامعه شده است« انچه در چکیده این مقاله در تنافی ارا مرحوم علامه طباطبایی در زمینه نحوه و نوع حیات جامعه ادعا شده بود صحت دارد.نوشته ایشان در اصول فلسفه و روش رئالیسم کاملا صریح و گویاست که اجتماع/جامعه در زمره اعتباریات عملی و ریشه گرفته از عواطف و احساسات و اراده و خواست انسان است»(تقی زاده داوری ،144:1398) انچه مشخص است در وهله اول ان است که نظری واحد در باره علامه وجود ندارد و نظرات به شدت مختلف و متناقض است و محققانی که در این زمینه کار کرده اند به نظری واحد نرسیده علت ان هم این است که عبارت علامه در کتب فلسفی و تفسیر قران خود به شدت انسان را به خطا می اندازد و به نظر با یکدیگر متعارض است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 200 سوره آل‌عمران و تفسیر آیات اجتماعی قرآن نظری برخلاف کتاب اصول فلسفه می‌دهند و به صراحت تأکید می‌کنند که اصالت با اجتماع است و از وجود انسانی و حتی اراده و اختیار جامعه سخن می‌گویند «به همین جهت قرآن کریم غیر از آنچه برای افراد هست وجودی و عمری و کتابی و حتی شعوری و فهمی و عملی و اطاعتی و معصیتی برای اجتماع قائل استـ»(طباطبایی،1385 :152) ایشان در جایی دیگر این‌گونه تصریح می‌کنند «و خلاصه اینکه لازمه آنچه در این باره اشاره کردیم این
مقایسه و بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون افاضه و استفاضه
نویسنده:
پدیدآور: آرزو احمدی استاد راهنما: فروغ السادات رحیم پور استاد مشاور: مهدی گنجور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بحث پیرامون مسئله فیض و افاضه و استفاضه از جمله مباحث مهم در فلسفه و کلام اسلامی است. نظریه فیض از باسابقه ترین مباحث فلسفی است و مقصود از آن این است که از آن جا که هستی حقیقی تنها منحصر در خداوند است و خارج از گستره ی هستی اش هیچ هستی متصور نیست بنابراین افعال خداوند معلل به اغراض نبوده، هدفی جز ذات متعالیش ندارد و از آن روی که ذات هستی بخش خداوند پیوسته و جاودان است فاعلیت او بر سبیل دوام خواهد بود (رحیمیان،1381:ص226). مطابق این نظریه فیض نوعی ایجاد است که طی آن فیاض با وجود صدور معلول از آن همچنان در کمالات خود باقی است، هیچ موجودی جدای از او نیست اما در عین حال خود او هم نیست (همان:ص 71-40). علامه طباطبایی و فخر رازی از جمله اندیشمندان مسلمانی هستند که در باب نظریه فیض به بحث و نظر پرداختند. فخر رازی مخالف نظریه فیض حکما است و با توجه به توحید افعالی صدور همه موجودات را بدون واسطه از جانب خداوند می داند (رازی،1986،ج:ص257). او معتقد است وسایط فیض علل ایجادی نیستند بلکه علیت آن ها بر سبیل اعداد است (رازی،1370،جلد1:ص508). اما علامه طباطبایی معتقد است صدور بی واسطه موجودات از خداوند به مقتضای قاعده الواحد محال و غیر ممکن است (طباطبایی،1393،جلد2:ص82). با توجه به آن چه گفته شد یکی از ارکان اصلی مسئله فیض تبیین وساطت در خلقت و کیفیت صدور کثرت از وحدت است که در این زمینه مطالعات مناسبی به انجام رسیده است اما این مسئله در پژوهش حاضر محوریت ندارد و به میزانی که برای ورود به بحث افاضه و استفاضه مورد نیاز است به صورت اجمال به آن پرداخته می شود بنابراین نگارنده در این پژوهش درصدد است تا به ابعاد دیگر این مسئله از جمله به شرایط و عوامل موثر در افاضه و نسبت افاضه با عدل الهی و همچنین شرایط و صفات موثر در بهره مندی از فیض از دید علامه طباطبایی و فخر رازی بپردازد. بررسی وجوه افتراق و اشتراک این دو اندیشمند که نمایندگانی از مکتب کلامی شیعه و اشاعره هستند می تواند ما را در جهت فهم دقیق تر مسئله و در اتخاذ دیدگاهی صحیح تر نسبت به خداوند و انسان و جهان رهنمون سازد. شناخت افاضه کننده ها در جهان هستی و بررسی اوصاف و ویژگی های موثر در افاضه از جمله اهداف این پژوهش است. میان دو متفکر مورد نظر رساله در این که خداوند فیاض علی الاطلاق است اختلافی وجود ندارد اما شناخت سایر واسطه های فیض باید بررسی شود. به عنوان نمونه فخر رازی معتقد است ارواح عده ای از انسان ها به دلیل عدم توجه به علایق جسمانی و شوق فراوان برای اتصال به عالم روحانیات پس از مرگ به آن عالم انتقال می یابند و به دلیل برخورداری از این صفات بعید نیست با واسطه گری خود موجودات عالم ماده را از فیض بهره مند سازند (رازی،1420،جلد31:صص31-29). در این بخش همچنین به بررسی صفاتی پرداخته می شود که در صورت فقدان آن ها افاضه از جانب خداوند یا واسطه های فیض ممتنع می گردد. به عنوان نمونه یکی از صفاتی که علامه طباطبایی در این مبحث به آن اشاره کرده ربوبیت است. ایشان معتقد است اگر ربوبیت تنها منحصر به خداوند نباشد و رب های متعددی در عرض خداوند و به صورت مستقل در رساندن فیض به مخلوقات موثر باشند موجب بطلان فیض و از بین رفتن فیاضیت می شود (طباطبایی،1374،جلد10:ص74). اوصافی نظیردائم الوجود بودن، دوام صدور فعل و بی نیازی از دریافت عوض نیز در همین مجموعه اوصاف قرار می گیرد. بررسی عوامل موثر در استفاضه و بهره مندی از فیض بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد هستیم تا پاسخ برخی سوالات این حوزه را مشخص کنیم مانند این سوال که تفاوت متعلَقات فیض در دریافت آن به چه صورت است؟ و یا این که امور اکتسابی و ارادی نقشی در بهره مندی از افاضه دارند یا خیر؟ علامه طباطبایی و فخر رازی در این باب دیدگاه های متفاوتی ابراز داشته اند. علامه طباطبایی معتقد است اگر چه انسان ها به صورت گوناگون از فیض برخوردار هستند اما این امر ریشه در اعمال اکتسابی خودشان دارد (طباطبایی،1374،جلد8:ص200). در مقابل مطابق دیدگاه فخر رازی اکتساب انسان و سایر عوامل و شرایط در کم و کیف استفاضه بی اثرند و این امر صرفا بر طبق اراده و خواست الهی رقم می خورد (رازی،1420،جلد14:صص292-291). افاضه و نسبت آن با عدل الهی بخش دیگری از این پژوهش است. در این بخش درصدد پاسخ گویی به این مسئله هستیم که در صورت تفاوت در افاضه، جایگاه عدل به عنوان یکی از صفات خداوند چگونه قابل تبیین است. در هر بخش تلاش بر آن است تا نقش تفاوت های مبنایی علامه طباطبایی و فخر رازی در افاضه و استفاضه که ناشی از اختلاف مذاهب کلامی آن هاست مد نظر قرار گیرد.
واکاوی سیر اندیشه معاد در مکتب تفکیک با رویکرد نقدی علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه جعفری استاد راهنما: حمید حسین‌نژاد استاد مشاور: مهدیه نزاکتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله معاد و حیات واپسین همواره یکی از مسائل مهم در ادیان ابراهیمی از جمله اسلام بوده است، بطوری که یک چهارم از آیات قرآن و روایات بسیاری به این موضوع پرداخته‌اند و در پی اثبات و بیان کیفیت حیات پس از مرگ هستند. از آنجا که این عقیده یکی از اصول مسلم دین اسلام است و منکر آن کافر است، در اصل پذیرش آن اختلافی وجود ندارد و اختلافها به علت تفاوت روش در کیفیت معاد است. یکی از این مکاتب، مکتب تفکیک است که در تبیین این مسئله به روش نقلی و تکیه بر ظاهر آیات و روایات و بدون قائل شدن به تفاوت میان نص و ظاهر عمل نموده است و چون روش عقلی را برای اثبات معاد قبول ندارد؛ لذا به نقد آرای فلاسفه صدرایی پرداخته است. فلاسفه صدرایی که به روش عقلی و برهانی به تبیین معاد پرداخته‌اند، همه متون دینی را ظاهر در نص نمی‌دانند و قائل به تاویل هستند و معتقدند برخی از این متون علاوه بر معنای ظاهر، دارای معارف عمیقی هستند که جز با بررسی های دقیق و جزئی حاصل نمی‌شوند. معاد جسمانی و روحانی از جمله بحث هایی است که میان فلاسفه و فلاسفه تفکیکی و نیز در میان خود تفکیکیها نظرات مختلفی را به خود اختصاص داده است. دیدگاه بزرگان این مکتب در مورد کیفیت معاد یکسان نیست و اختلاف نظرات قابل توجهی در آن وجود دارد. به طوری که بررسی این اندیشه ها دگرگونی آن را در طول زمان نشان می‌دهد. به عنوان مثال اگرچه هم فلاسفه تفکیکی و هم فلاسفه صدرایی قائل به غیریت نفس و بدن هستند؛ ولی فلاسفه صدرایی جسمانی بودن بدن و تجرد روح را قبول دارند؛ در حالی که مکتب تفکیک با برگرداندن روح به جسمانی بودن قائل به معاد جسمانی شده‌اند که این دیدگاه پیامدهایی از جمله تعارض با متون دینی را در بردارد. مسئله‌ای که در این مورد مطرح است این است که دلیل این مکتب برای این باور چیست و برای توجیه اشکالات وارده از فلاسفه چه دلایلی را آورده‌اند؟ آیا سیر تغییر در اندیشه مکتب تفکیک باعث گرایش به سمت فلسفه و توجه به ادله عقلی شده است یا همواره با ادله عقلی فلاسفه درباره معاد مخالفت می‌نمایند؟ نظر علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر قرآن درباره معاد چیست و میزان تطابق و یا مغایرت آرای ایشان با مکتب تفکیک در این مورد تا چه اندازه است؟
آثار تربیتی اعتقاد به معاد از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: کاظم وحید خلف وطیفی استاد راهنما: محمد حسین باقری فرد استاد مشاور: محسن داودآبادی فراهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از پایه های دین و یکی از ارکان ایمان بعد از اصل توحید، اصل معاد است. اعتقادات دینی، به ویژه اعتقاد به معاد، در تربیت انسان ها آثاری دارد و موضوع معاد در آیات بسیاری از قرآن کریم (کتابی که هدف اصلی آن هدایت مردم و تربیت مردم است) ذکر شده است. این که بسیاری از سوره های پایانی قرآن به طور کامل یا عمدتاً از معاد و مقدمات و نشانه‌ها و پیامدهای آن صحبت می کنند، گواه گویا بر این مدعاست. بر این اساس، هدف این پایان نامه شناخت آثار تربیتی اعتقاد به معاد در عرصه اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی با محوریت تفسیر المیزان است. روش تحقیق، روش ترکیبی (ترکیب توصیفی و تحلیلی) است و در گردآوری مطالب از کتب احادیث، تاریخ و تفاسیر قرآن کریم و ... استفاده شده است. در این تحقیق پس از بیان کلیات و مفاهیم ابتدا به موضوع آثار تربیتی اعتقاد به معاد در عرصه اخلاقی (در فصل دوم)، عرصه اقتصادی (در فصل سوم) و عرصه سیاسی - اجتماعی (در فصل چهارم) پرداخته ایم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که آثار تربیتی اعتقاد به معاد در عرصه اخلاقی شامل افزایش تقوا، کاهش غفلت، توبه، افزایش حسنات، تعدیل امیال، مراقبه و محاسبه و ... شده و آثار تربیتی اعتقاد به معاد در عرصه اقتصادی عبارتند از انفاق، عدم بخل، ترک ربا، کسب حلال و نخوردن حرام و... و آثار تربیتی اعتقاد به معاد در عرصه سیاسی و اجتماعی شامل عدالت اجتماعی، مسئولیت اجتماعی، تامین امنیت اجتماعی، افزایش امید به آینده در جامعه و ... می باشد .
بررسی تطبیقی مراتب اخلاق از منظر علامه طباطبایی و کی‌یرکه‌گور
نویسنده:
پدیدآور: محمد حاجعلی عراقی استاد راهنما: حسین هوشنگی استاد مشاور: مهدی سپهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اخلاق از منظر متفکران وجودی، اشراقی و متأله دارای مراتب است و این به خاطر مبنای انسان‌شناسانه این دست از اندیشمندان است که برای انسان قائل به صیرورت هستند. علامه طباطبایی و سورن کی‌یرکه‌گور دو متفکری هستند که از جمله این اندیشمندان هستند. این پژوهش عهده‌دار تببین نظریه مراتب اخلاق در اندیشه ایشان و تطبیق آن‌ها با یکدیگر است. مراتب اخلاق از منظر علامه طباطبایی شامل سه مرتبه است: مرتبه اول، در پی سعادتِ این‌جهانی فرد است و این سعادت را به وسیله تعادل قوای فرد در راستای پسند عرف تحقق می‌بخشد. مرتبه دوم از اخلاق در پی سعادتِ آن‌جهانی فرد است و این سعادت را به وسیله تعادل قوای فرد در راستای نظام غایات و مبادی عالم هستی، محقق می‌کند. مرتبه سوم از اخلاق، نه در پی سعادت این‌جهانی است و نه در پی سعادت آن‌جهانی؛ بلکه صرفا در پی خود خداوند است و طریق آن، معرفت نفس می‌باشد. مراتب اخلاق از منظر کی‌یرکه‌گور نیز شامل سه مرتبه است: مرتبه اول از آن که استحسانی نام دارد، استمتاعات حسی بر فرد حاکم است. مرتبه دوم از اخلاق، مرتبه‌ای است که انسان به معیارها و اصول کلی اخلاق متعهد می‌شود و از این جهت است که کی‌یرکه‌گور نام این مرتبه را اخلاقی گذاشته است. مرتبه سوم از اخلاق، مرتبه‌ای است که انسان در آن نه تابع اخلاق است و نه دلمشغول لذت، بلکه چیزی که در این مرتبه اهمیت دارد، امر الهی است. نظریه مراتب اخلاق از منظر این دو متفکر دارای تفاوت‌هایی در تشکیکی یا متباین نگریستن به ارتباط بین مراتب، جایگاه ایمان، جایگاه انتخاب، توجه به فرد یا جمع، جایگاه خیر و شر در ذات انسان و ارتباط مراتب اخلاق از منظر دو متفکر می‌باشد. همچنین دارای شباهت‌هایی در باور به صیرورت انسان، مراتبی بودن اخلاق، اهتمام به زیست دینی، لزوم ایجاد اعتدال در قوای انسان و نگاه انفسی می‌باشد.
بررسی مقایسه‌ای مکی و مدنی بودن سوره نحل با محوریت نظر سیاق محورِ علامه طباطبایی و دیگر مفسران
نویسنده:
پدیدآور: زهرا حسن پور استاد راهنما: عباس اسماعیلی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شناخت مکی و مدنی آیات و سور قرآن کریم از دیرباز از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. در عصر حاضر نیز به علت ظهور دیدگاه‌های جدید و افکار بدیع در این حوزه، این موضوع اهمیت بیشتری پیدا کرده است. نوشتار پیش رو به جهت تقویت وزنه‌ی سیاق محوری علامه طباطبایی و به روش توصیفی تحلیلی با بهره‌گیری از منابع کتابخانه‌ای انجام شده است. پس از انجام پژوهش و بررسی یازده آیه از آیات سوره‌ی نحل که در بررسی اولیه‌ی علامه طباطبایی مستثنی به شمار آمده‌اند، تفوق دیدگاه سیاق محوری علامه طباطبایی بر روایت محوری مشهور تقویت شده و شاهد این حقیقت بودیم که گستره‌ی فهم تدبری در آیات قرآن کریم، با استفاده از روش سیاق محوری بسیار وسیع‌تر شده و بابی که با حاکمیت روایات بعضاً معارض با معنای آیات و متعارض با یکدیگر بر تفسیر، به نظر بسته می‌آمد، فراروی محقق قرآن گشوده می‌شود.
جهت گیری علامه طباطبایی در تفسیر آیات احکام
نویسنده:
پدیدآور: احمد قاصد بشیر البومصطفی استاد راهنما: علی أمین رستمی استاد مشاور: سجاد دلیر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اهمیت این تحقیق ناشی از کمک های ارزنده علامه طباطبایی در فهم و تفسیر آیات احکام است و بررسی آیات احکام از آنجایی که جهان اسلام در استنباط احکام شرعی بر آنها تکیه کرده است از اهمیت آشکاری برخوردار است. روش شناسی علامه طباطبایی را نیز پذیرفت، زیرا علامه طباطبایی در میان مفسران، علمای شیعه و دیگران جایگاه والایی دارد و دیدگاه های تفسیری او از اهمیت بالایی برخوردار است و طباطبایی در تفسیر خود بر منابع متعددی چون حدیث و تاریخ تکیه می کند و محدود نیست. فقط به کتب امامیه، بلکه از منابع اهل سنت نیز استفاده می کند و این همان چیزی است که با پاسخ به سؤال اصلی در این تحقیق که جهت علامه طباطبایی در تفسیر آیات احکام است، بررسی خواهیم کرد؟ با رویکردی توصیفی و تحلیلی با بررسی تفاسیر علامه طباطبایی در کتب متعدد و تفاسیر ایشان از آیات احکام، این تحقیق بر آن است تا جهت گیری علامه طباطبایی در تفسیر آیات احکام و تبیین دیدگاه های تفسیری ایشان را نشان دهد. آیات احکام، آیاتی است که به تشریع و قوانین اسلام و احکام حقوقی در زمینه های مختلف مربوط می شود. این آیات موضوعات مختلفی از جمله عبادات، معاملات مالی و اقتصادی، قوانین جزایی و حقوقی، احکام خانواده و میراث و سایر مسائل حقوقی را در بر می گیرد و همچنین بر مبانی فقهی و ادله حقوقی که بر آن استناد شده است، توجه شده است. در استنباط و تفسیر حکم. این پژوهش همچنین به تمرکز بر متون خاص قرآنی که طباطبایی در تفسیر خود به آنها پرداخته است و چگونگی تفسیر آنها و استنباط احکام حقوقی از آنها و کتابهای مهمی که به اندیشه های طباطبایی در تفسیر پرداخته است، می پردازد و بحثی جامع در مورد آن ارائه می کند. بینش فقهی و تفسیری او از احکام شرعی در قرآن کریم و تعداد آیات آن، سپس تبیین واژگان آیات مرتبط با احکام، ذکر حکم و تبیین فایده آنچنان که فرمود. گرایش به جریان اجتماعی دارد، چنان که آیات را از طریق ساختار اجتماعی اسلامی و ماهیت ساختارهای اجتماعی تفسیر می‌کرد و رویکرد تطبیقی را نیز در پیش گرفت، چنان که تفاسیر پیش از خود را مفسران نخبه شیعه یا مفسران عامه، مقایسه و رجحان مقایسه می‌کرد. بین آنها.
اشاراتی در تربیت هنری بر بنیاد نسبت عشق و عقل در اندیشه علامه طباطبایی
نویسنده:
پدیدآور: زهرا احمدی استاد راهنما: علیرضا محمودنیا استاد مشاور: اکبر صالحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
این پژوهش با هدف تبیین نسبت عقل و عشق در اندیشه علامه طباطبایی و اشارات آن در تربیت هنری طراحی شد. در پژوهش حاضر به این سؤالات پاسخ داده شد. 1- رابطه بین عقل و عشق در اندیشه علامه طباطبایی چگونه است؟ 2- پس از بررسی رابطه بین عقل و عشق از دیدگاه علامه طباطبایی چه دلالتهایی بر اهداف و روش‌های تربیت هنری می‌توان استنتاج نمود؟ در این پژوهش از دونوع روش تحقیق استفاده گردید. به منظور پاسخ دهی به سؤال اول از روش تحلیلی- توصیفی استفاده شد و پاسخ دهی سؤال دوم به روش قیاس عملی بود. از جمله یافته های مرتبط با سؤال اول عبارتند از: از دیدگاه علامه طباطبایی عقل، به عنوان عاملی برای شناخت، اعتبار و ارزش زیادی قائل است و آن را « در فهم امور کلی، مادی و غیر مادی، مانند مسائلی مربوط به مبدأ و معاد، ریاضی و طبیعی، قابل اطمینان و محکم می‌داند. این مطلب به نوعی بیانگر آن است، که «قرآن به وجود عقل در نهاد انسان‌ها، به عنوان یکی از بهترین طریق رسیدن به رشد و کمال اذعان دارد» و اما علامه طباطبایی درباره قلب می نویسید: « در حقیقت قلب همان نفس آدمی است که با قوا و عواطف باطنیه‌ای که مجهز است به کارهای حیاتی خود می‌پردازد. علامه طباطبایی در بیانی با فطری دانستن عشق، به جهت مملوکیت و آیت بودن ماسوی الله، حسن و جمال را از آن خداوند دانسته و حکایت کننده از زیبایی مطلق خداوند می‌داند از این رو، بنده‌ای که سراپای وجودش را محبت صاحب آیت پر کرده، رشته محبت خود را از هر چیزی بریده و منحصر در پروردگارش خواهدکردو به غیر از خدای سبحان و جز در راه خدا محبت نخواهد داشت. به طور کلی ازنظر علامه طباطبایی عقل و عشق هر دو فطری هستند که خداوند متعال آن را در وجود همه انسان‌ها قرار داده است. یافته‌های پاسخ به سؤال دوم را می توان این گونه بیان کرد که انسان نه تنها از وجود جسمانی و مادی برخوردار است بکله موجودی است که دارای شعور و اراده نیز می باشد. و به همین سبب می تواند مفاهیم خوبی و بدی و زشتی و زیبایی را به خوبی درک نماید. تناسب و زیبایی در ذهنیت علامه با هم پیوند دارند و این دو را عطف بر یکدیگر آورده است. علامه طباطبایی بر این باور بودند که عقل، عشق و زیبایی دوستی اموری فطری هستند. بنابراین اهداف تربیت هنری نیز باید مبتنی بر فطرت انسان باشد. ازجمله این اهداف می توان: شناخت زیبایی‌ها جهان درک زیباییهای باطنی وحقیقی، پرورش ذوق و احساس در دانش آموزان، ایجاد قوه ادراک زیبایی ها، لذت بردن از زیبایی، پرورش خلاقیت نام برد. انتخاب روشهای تدریس باید متناسب با منبع شناخت صورت گیرد. زمانی که منبع شناخت عقل باشد می توان از روش‌هایی نظیر: تهییج حس زیبایی دوستی، ارائه تصاویر نیمه تمام ارائه داستان های نیمه تمام ، فراهم کردن فرصت گفتگو و اگر منبع شناخت و معرفت درونی: عشق و عقل باشد از روشهایی نظیر شعر خوانی، موسیقی، نقاشی، بازی های نمایشی، تئاتر،خوش‌نویسی و غیره می توان در آموزش و تربیت هنری استفاده نمود.
  • تعداد رکورد ها : 4336