جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
صفحه اصلی کتابخانه > جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در برای عبارت
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
 
شامل عبارت باشد
شامل عبارت باشد
تنها فراداده‌های دارای منابع دیجیتالی را بازیابی کن
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  *برای جستجوی عین عبارت , عبارت مورد نظر را درون گیومه ("") قرار دهید . مانند : "تاریخ ایران"
  • تعداد رکورد ها : 336752
اینهمانی شخصیت انسان پس از مرگ از دیدگاه ملاصدرا و متکلمین جسم‌ انگار مسلمان
نویسنده:
فاطمه البرزی؛ استاد راهنما: روح الله سوری؛ استاد مشاور: نادر شکرالهی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش پیش‌رو از زاویه‌ای خاص به حیات پس از مرگ می‌نگرد و درپی تبیین این‌همانی شخصیت انسان پس از مرگ با شخصیت پیش از مرگ اوست. در اینجا دو رویکرد کلان از سوی ملاصدرا و متکلمان جسم‌انگار ارائه شده است. با نظر بر آراء متکلمان جسم‌انگار مسلمان در رابطه با این‌همانی شخصیت انسان پس از مرگ و همچنین با توجه به تعاریف و لوازم دیدگاه آنان، نتیجه حاصل شده این است که شخصیت انسان محصور و محدود به جسم اوست و برای انسان خارج از بعد مادی، ملاک دیگری قائل نیستند؛ دیدگاه آنان باتکیه بر ظواهر آیات و روایات دینی به صورت جسم‌انگارانه شکل گرفت و رشد یافت. در مقابل ملاصدرا باتکیه بر اصول فلسفی و با بهره‌گیری از ستون اصلی حکمت متعالیه- اصل حرکت جوهری و تجرد نفس- نادرستی و ناروایی دیدگاه متکلمان را اثبات کرده و به دفع شبهات وارده پرداخته است. طبق دیدگاه ملاصدرا شخصیت انسان وابسته به جسم نیست و نفس نمی‌تواند جسمانی باشد. درنتیجه مسئله این‌همانی نفس پس از مرگ و معاد، متناسب با این دیدگاه تبیین می‌شود. بنابراین با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و مقایسه میان دو رویکرد یادشده می‌توان نتیجه گرفت که نظریه متکلمین جسم‌انگار پایه و اساس فلسفی و عقلانی نداشته و همچنین با نصوص دینی که نظریه خود را بر آن استوار کرده اند نیز در تناقض است.
خبر از معدومات در فلسفه ملاصدرا با نظر به دیدگاه ناتان سلمون
نویسنده:
آذر كريمي؛ استاد راهنما: عباس جوارشکیان؛ استاد مشاور: محمدکاظم علمی سولا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
ملاصدرا بر اساس اصالت وجود، خبر از معدومات را با محوریت تفسیر جدیدی از وجود ذهنی و مطابقت از دو راه اختلاف حملین و قضایای غیربتی نظریه‌پردازی می‌کند. در نگاه ملاصدرا مفاهیمی مانند شریک‌الباری به حمل اولی شریک‌الباری و موضوع برای احکامی نظیر ممتنع‌الوجود می‌گردد و به حمل شایع صناعی محکوم به امکان گشته و موضوع برای خبر می‌گردد. همچنین قضایای غیربتی حملیاتی هستند که موضوعشان قابل تمثل ذهنی نیست و علاوه بر ممتنعات، احکام واجب را نیز شامل می‌شود. برای خبر از چنین موضوعاتی ذهن برای معنای موجود از آنها عناوین کلی می‌سازد و بر وجود یا عدم آنها در خارج حکم می‌کند. در این قضایا صدق قضیه در گرو مطابقت با امری در وراء آن نیست بلکه نفسِ موضوع به گونه‌ای است که چون خالی از هر نوع هویت و ذاتی است عقل به معدومیّت آن حکم می‌کند. یعنی خارج همانگونه است که قضیه حکم می‌کند نه اینکه لزوما چیزی در خارج باشد تا قضیه با آن مطابق باشد. هدف از این پژوهش که با روش کتابخانه‌ای-تحلیلی و استنباطی انجام شده، بررسی امکان هم کلامی بین ملاصدرا که بر اساس اصالت وجود، وجود و عدم را محمول اشیاء می‌داند با سلمون که بر اساس منطق آزاد مثبت، چنین باوری دارد، می‌باشد. ناتان سلمون بر خلاف فیلسوفان تحلیلی پیشین معتقد است که با استفاده از قواعد منطق آزاد مثبت، ظرفیت‌های زبانی و عبور از منطق کلاسیک، به نحو صادق می‌توان از اشیاء معدوم خبر داد؛ زیرا عدم مانند وجود، محمول اشیاء و افراد است و صرفاً سور منطقی نیست. محمول متافیزیکی عدم بخشی از واقعیت زبانی است که اشیاء فراوانی از آن بهره‌مندند. نتیجه آنکه سلمون همچون ملاصدرا قائل به محمول بودن وجود و عدم، اشتراک معنوی آنها و جایگاه متافیزیکی این دو محمول است؛ اما تمایز وجود و ماهیت را در خارج دنبال می‌کند و وجود را صرف یک محمول متافیزیکی دانسته و همچون متکلمان معتزلی دایره اشیاء را اعم از وجود دانسته است؛ با این تفاوت که متکلمان با دغدغه‌های هستی‌شناسانه و سلمون از منظر منطق و زبان‌شناسانه به خبر از معدومات پرداخته است. بنابراین این دو فیلسوف نه در مبانی اصلی بلکه در فروعات جزئی امکان هم کلامی خواهند داشت.
تحلیل مفاهیم فضایل و رذایل اخلاقی در نهج البلاغه و استنتاج دلالت های آن در اصول و روش های تربیت اخلاقی
نویسنده:
استاد راهنما: اکبر رهنما؛ استاد مشاور: محمدحسن میرزامحمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اخلاق در تناسب بین دو امر معنا می یابد؛ نخست فاعل رفتار و دیگری مفعول رفتار (فرمهینی و اشرفی، 1393). در واقع اخلاق یکی از محوری ترین ارکان جامعه به حساب می آید؛ انبیاء الهی مبعوث شدند تا اخلاق را در عالم فراگیر نمایند چنانکه پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) هدف مبعوث شدنشان را تکمیل کردن مکارم اخلاق بیان می کنند (گازر و علیپور، 1401). درست یا نادرست بودن اعمال انسان و اینکه کدام عمل، اخلاقی و کدام غیراخلاقی است، موضوعی است که می‌توان قدمت آن را در کشورها و فرهنگ‌های مختلف، حتی تا زمان‌های اساطیری و آغاز آفرینش انسان امتداد داد و از آن بحث نمود. اخلاق در زندگی انسان چنان اهمیتی دارد که هم در تعالیم مذهبی بر آن تاکید شده است و هم در ادبیات اکثر کشورها، در نوع ادبیات تعلیمی مفاهیم و مصداق‌های اخلاقی فراوانی می‌توان مشاهده نمود (رضایی، 1398). در اسلام تبیین فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی همیشه از دغدغه‌های تالیف کننده‌های کتب اخلاق اسلامی می‌باشد، اما توضیح منطقی این مسئله مهم مستلزم تحلیل و ترسیم «نظام اخلاقی» در اسلام می‌باشد؛ وگرنه این که مکتب اسلام برای ارائه مجموعه وسیعی از دستورات و احکام اخلاقی الهی در جهت دستیابی به اهداف خاص مورد انتظار، کاملا از دستورات و احکام اخلاقی الهی پیروی کرده ادعایی کذب می‌باشد (حسینی، 1398). نهج البلاغه اثر ماندگار حضرت علی (ع) است که حاوی گنج‌ های ارزشمندی از پندها و اندرزها و خط و مشی های اخلاقی است که امام علی (ع) این مطالب را در قالب های مختلفی از جمله خطابه بیان کرده اند. امام علی (ع) برای تعالی روح و جان آدمی رذایل و فضایل اخلاقی را که تبیین شان نقش مهمی در تربیت انسانی دارد به زیبایی بیان می کنند. امام علی در اثر ارزشمند خویش، نهج البلاغه که آینه تمام نمای معرفت والای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، عقیدتی و مخصوصا اخلاقی ایشان است از کوچک ترین تا بزرگترین مفاهیم اخلاق اسلامی را تعریف می کند. با توجه به این مسئله که نهج البلاغه از کتاب‌های اخلاقی صرف محسوب نمی‌شود اما مثل قرآن مطالب اخلاقی در آن به میزان بیشتری نسبت به سایر مفاهیم موجود است از این رو این کتاب علاوه بر دعوت انسان به تهذیب و تزکیه نفس او را در تمام جنبه‌های اجتماعی و فردی زندگی وی راهنمایی می‌کند (عسگری، 1391). عناوین اهم فضایلی که در نهج البلاغه به آنها پرداخته شده است عبارتند از؛ اخلاص، تقوا، زهد، شجاعت، عدالت، صبر، تواضع، جود و بخشش و از جمله رذایلی که در نهج البلاغه بدان پرداخته شده است شامل؛ جهل، غفلت، گمراهی، دنیا پرستی، کینه و دشمنی، حسد، دروغ گویی، ستم و ستم گری، غیبت، شتاب و عجله، تکبر و شک و بدگمانی (همان). بر اساس آنچه گفته شد جهت پر کردن خلأ مطالعاتی موجود، این پژوهش به تحلیل مفاهیم فضایل و رذایل اخلاقی در نهج‌البلاغه و استنتاج دلالت های آن در اصول و روش های تربیت اخلاقی خواهد پرداخت و در ادامه سعی بر جواب دادن به این پرسش‌ها خواهد داشت که مهم ترین فضایل و رذایل اخلاقی از نظر مولا علی(ع) در کتاب نهج‌البلاغه کدام‌اند؟ و چه اصول و روش هایی در قلمرو تربیت اخلاقی می توان از آن استنتاج کرد؟
قاعده کرامت: ماهیت، مستندات و کاربرد های آن در فقه
نویسنده:
امیرحسن رونده؛ استاد راهنما: علی اکبر ایزدی فرد؛ استاد مشاور: علی اکبر جهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
از مسائل مهم در حیطه ی علوم اسلامی، خصوصا در عصر کنونی، مسئله «کرامت» می باشد.کرامت از جمله مباحثی است که نقش بسزایی را در تشریعات اسلامی ایفا می کند.ادله ی بسیاری بر اثبات این قاعده از قرآن و روایات وعقل دلالت می نماید.این قاعده،رابطه ی نزدیکی با بسیاری از قواعد فقهی از جمله قاعده ی «عدل و انصاف»دارد که در توصیف رابطه ی میان قاعده کرامت و قاعده عدل وانصاف می توان اینگونه بیان داشت که دایره ی شمول قاعده کرامت،نسبت به قاعده ی عدل و انصاف عام تر می باشد و قاعده عدل و انصاف به نوعی زیرمجموعه ی آن می باشد.همچنین،از اشکالات اساسی وارده بر قاعده کرامت،مسئله برده داری،حریم خصوصی و ارتداد است،که بابررسی های به عمل آمده به این نتیجه دست می بایم که در احکام، روایات اسلامی و همچنین اخلاق اسلامی،تمام تلاش بر آزادسازی برده و مقابله با برده داری بوده است، و همچنین مسئله نقض حریم خصوصی،که در اسلام به شدت مورد نهی شارع مقدس قرار گرفته است،و نیز در مسئله ارتداد در موارد خاص اجرای آن،حفظ بنیان جامعه اسلامی که آن هم از مصادیق و زیرمجموعه های رعایت کرامت انسانی است،مورد توجه شارع قرار گرفته،و به همین علت،این حکم تشریع گردیده است. بنابراین می توان گفت، انگیزه و هدف از نگارش این اثر آن بوده که پیرامون این قاعده،تحقیقات جامعی به عمل آید و به برخی از مهم ترین مواردی که به عنوان نقض بر رعایت کرامت در تشریعات اسلامی از آنها یادمی شود،پاسخ داده شود و این ادعا که کرامت در تشریعات اسلامی،همچون رگ در بدن جاری است،به وضوح روشن گردد. روش تحقیق در این نوشتار،استناد به مباحث عقلی و نقلی مطرح شده در این زمینه بوده است که با مراجعه به قوانین مربوطه سازمانهای بین المللی و کشوره های گوناگون،کتب حقوقی نگاشته شده در این زمینه،رجوع به کتب فقهی گوناگون از فقهای متقدم و متاخر،و همچنین استفاده از سامانه ها و نرم افزارهای الکترونیکی مرتبط به دست آمده است.
تأثیر عاطفه‌ی «حبّ» در «معرفت اخلاقی» از نگاه قرآن
نویسنده:
محمدمهدی ولی زاده؛ استاد راهنما: رحیم دهقان، محسن جاهد؛ استاد مشاور: ابراهیم نوئی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تحلیل‌های موجود در سنت اسلامی یا غربی که عاطفه در آنها جایی ندارد یا اثر چندانی به جز انگیزش بر آن بار نمی‌شود یا حکم یک دسته به همه عواطف تسری داده می شود یا انسان را موجودی تک‌بعدی و معرفت او را جدابافته از عاطفه تلقی می کنند، محل تأمل‌اند و تاکنون پژوهش درخوری در زمینه اخلاق نقلیِ اسلامی برای کشف نظر متون دینی انجام نشده است. ازاین‌رو، قرآن کریم به عنوان مأخذی وحیانی و خطاناپذیر و منبع نخست و اصیلِ اخلاق اسلامی، نیازمند خوانش جدّیِ مسئله‌محور است و جای این پرسش باقی است که «از دیدگاه قرآن، عاطفه چه نقشی در معرفت اخلاقی دارد؟». این مسئله برای محدودشدن و عمق یافتنِ پژوهش، با تمرکز بر عاطفه «حبّ» به عنوان یکی از بنیادی ترین عواطف در نظام انسان‌شناختی و یکی از پربسامدترین عواطف قرآنی دنبال می شود. طی این پژوهش تلاش می شود تا ادبیات دانشیِ غنایافته حولِ عواطف بر قرآن کریم عرضه شود و طی خوانش آیات مرتبط، البته بدون ملاک قراردادنِ مفسر و دیدگاه خاص، نقش حبّ در معرفت اخلاقی از نظرگاه قرآن کریم به صورت روشمندی استخراج و تحلیل گردند. در این پژوهش، بر اساس ظرفیت شواهد زبانی آیات قرآن، طیف های مختلف «اثرگذار» (حبّ)، انواع و مراتب مختلف «اثرپذیر» (معرفت اخلاقی) و گونه های «اثرگذاری» شناسایی می شوند و پیوند میان این سه با تطبیق آیات، برقرار می گردد تا مکانیزم معرفتیِ انسان در ارتباط با ساحت عاطفی به دست آید. علاوه بر آن قطعات پازل قرآنی ناظر به چگونگیِ اثرگذاریِ حبّ بر معرفت اخلاقی (شاملِ کیفیت اثرگذاری بر اجزا و ارکان معرفت و مراحل تکوّن معرفت، شرایط و زمینه های اثرگذاری، ویژگی های معرفتِ حاصل از حبّ)، با کشف روابط میان یافته های قرآنی، استخراج می شود و با استفاده از مبانی انسان‌شناختی و معرفت‌شناختیِ مستخرج تکمیل می گردد.
چیستی اصل امر به معروف و نهی از منکر از منظر ابن ابی الحدید و شیخ محمد عبده با تأکید بر شرح نهج البلاغه
نویسنده:
محدثه بنی عامر حصاری؛ استاد راهنما: زکریا بهار نژاد؛ استاد مشاور: مصطفی آذرخشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
امر به معروف و نهی از منکر امری واجب است؛ از همین رو شروح ابن ابی الحدید و محمد عبده از نهج البلاغه مورد بررسی قرار گرفته است، با وجود این که شروح از یک مرجع می‌باشد و اشتراکات بسیاری دارد، ولی در جاهایی تفاوت هایی نیز دیده می‌شود که در این تحقیق به تطبیق و مقایسه آن ها پرداخته شده است. این اصل از نظر بیشتر فرق اسلامی جزء فروع دین می‌باشد اما معتزله آن را از اصول دین خود به شمار می‌آورند با توجه به اینکه ابن ابی الحدید فردی معتزلی است، این اصل را واجب و از اصول دین می‌داند اما محمد عبده آن را واجب ولی از اصول دین نمی‌داند و در عین حال نوع آن را هر دو واجب کفایی می‌دانند. هر دو شخصیت با وجود اهل تسنن بودن به حضرت علی علیه السلام معتقد و او را دانا و حکیم می‌دانند؛ حتی در جاهایی اعتراف به بیشتر بودن فضل و حکمت حضرت که از همگان (حاکمان بزرگان و دانشمندان) بیشتر است می‌کنند. امر به معروف از نظر ابن ابی الحدید از آن جهت که مصلحت عوام است پس واجب است و عملی پسندیده است و نهی از منکر از آن جهت که نهی ظلم، دروغ و... است، پس باز واجب است. محمد عبده نیز همین مسئله را بیان می‌کند که امر به معروف برای مصلحت مردم است و نهی از منکر جلوگیری از نادانان و سفیهان است پس باید حتماً انجام شود و چون این اصل حساب شده و درست باید انجام شود برای امر به معروف ونهی از منکر شروطی از شروح نهج البلاغه استخراج شده که از این قرار است: 1. فرد آمر یا ناهی اطلاعات و آگاهی کامل درباره کاری که می‌خواهد امر یا نهی کند را داشته باشد2. اگر احتمال دهد در فرد مقابل تاثیر دارد به انجام آن بپردازد و هم اینکه فرد آمر و ناهی باید به خود آن عمل کند البته در اینجا محمد عبده فقط شرط کمال نهی از منکر می‌داند اما ابن ابی الحدید آن را واجب می‌داند و می‌گوید بر فرد واجب است که به معروف عمل و به آن دعوت کند و از منکر دوری کند و دیگران را از آن منکر دور کند. حضرت مراتبی نیز برای امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌کند اول هر کس باید منکر را در قلب خود نهی کند سپس آن را به زبان بیاورد، در صورتی که امکان‌پذیر نبود با دست و شمشیر باید متوسل شود ولی حتماً مراحل به ترتیب باید انجام شود و هر کس حتی اگر یکی از مراحل را به فراموشی بسپارد آن خصلت نیک را از دست داده و اگر تمامی مراحل انجام نشود به این معنا که این عمل به کلی انجام نگیرد فرد مانند مرده‌ای میان زندگان است. هر دو با توجه به آنچه که از نهج البلاغه نقل کرده‌اند معتقدند که امر به معروف و نهی از منکر در تمامی ابعاد سیاسی، تربیتی و اجتماعی تاثیرگذار است؛ اگر فرد توسط این اصل از کودکی به معروف امر و از منکر نهی شود به درستی آن کودک تربیت می‌شود. از نظر بعد سیاسی نیست هر فرد در جامعه وظیفه این عمل به این اصل را دارد. اولا حاکم باید از پاکان باشد و خود نیز پیش از رسیدن به حکومت خود را آماده کند تا از منکرات دوری و به انجام واجبات بپردازد و زمانی که حاکم شد مردم را امر به معروف و نهی از منکر کند اما اگر حاکم فاسق باشد مردم نباید به خاطر از دست دادن روزی یا جانشان بهراسند چون این موارد فقط در دستان خداست و باید به این اصل بپردازند تا جامعه به سمت نابودی نرود.
مکتب گفتگوی ادیان از ماهاتما گاندی تا سامی ویو کاناندا
نویسنده:
محدثه سهراب زهی اصل؛ استاد راهنما: خلیل حکیمی فر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
درجهان چندفرهنگی و چنددینی امروز ،گفتوگوی ادیان به عنوان راهکاری اساسی برای کاهش تنش های مذهبی و تقویت صلح نقش جهانی مطرح شده است. در این میان دو چهره برجسته هندی مهاتما گاندی و سامی ویوکاناندا، با رویکردهای متمایز اما تأثیر گذار، نقش مهمی در شکل گیری گفتمان گفتگوی ادیان ایفا کرده اند. گاندی با تکیه بر اصول "آهیمسا" (عدم خشونت) و ساته اگرا (پایداری در حقیقت)، گفتوگوی ادیان را در بستری اجتماعی-سیاسی و با هدف وحدت عملی پیروان ادیان مختلف دنبال کرد. از سوی دیگر ویوکاناندا با رویکردی فلسفی عرفانی و با تأکید بر وحدت متعالی ادیان در چارچوب ،و دانتا در پارلمان ادیان شیکاگو (1893) و دیگر محافل بین المللی به ترویج دیالوگ میان ادیان پرداخت. با وجود مطالعات متعدد درباره اندیشه های هر یک از این دو متفکر تحلیل تطبیقی نظام مند میان دیدگاههای گاندی و ویوکاناندا زمینه گفتوگوی ادیان و تأثیر آنها بر شکل گیری مکتب گفتوگوی ادیان معاصر ، کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این پژوهش میکوشد با بررسی مقایسهای آراء این دو اندیشمند خلا موجود در ادبیات پژوهش را پر کند و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا میتوان با تلفیق اندیشههای گاندی و ویوکاناندا، الگویی جامع برای گفتوگوی ادیان در جهان امروز ارائه داد؟
تفسیر ساختاری سوره نساء، روش‌ها و دستاوردها
نویسنده:
مرضیه رئیسی؛ استاد راهنما: شادی نفیسی؛ استاد مشاور: عبدالهادی فقهی زاده، منصور پهلوان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تفسیر ساختاری به‌عنوان یکی از گونه‌های روش تفسیر جامع اجتهادی که در آن بر ارتباط شبکه‌وار اجزای سوره اعم از آیات، مفاهیم و موضوعات تأکید می‌شود، در دهه‌های اخیر موردتوجه ویژه مفسران و قرآن‌پژوهان قرارگرفته است. علاوه بر تحولات یک صد سال اخیر در جریان روشنفکری دینی با شعار بازگشت به قرآن و کفایت آن در هدایت، اقبال نسبت بدان را می‌توان از یک سو تقابل با سنت تفسیرنگاری پیشین دانست که آیات غالباً در آن منفک از هم تحلیل می‌شدند و از سوی دیگر آن را پاسخی به شبهات مستشرقان دال بر تحریف و گسیختگی آیات در سور دانست. ازاین‌رو روش مذکور نیازمند واکاوی دقیق علمی از حیث مبانی، روش‌ها و دستاوردها است. از دیگر الزامات علمی پیش روی تئوری مذکور جهت اثبات صحت آن، تطبیق بر مصادیق عینی یعنی سوره‌های قرآن بالأخص سور بزرگ است که ارتباط یابی میان تمامی آیات و عناصر آن با سختی بیشتری همراه بوده و گاه فرد را به تکلف دچار می‌کند. به همین جهت پژوهش پیش‌رو از یک سو به مباحث مبنایی و روشی در تفسیر ساختاری پرداخته و از سوی دیگر مبنا و روش‌های پیشنهادی را بر سوره نساء تطبیق داده تا به تناسب خطی آیات و شبکه حجمی مفاهیم دست یابد و بر اساس شبکه موضوعات آن بتواند دستاوردهایی را در حوزه‌های مختلف تفسیری، لغوی، فقهی، علوم قرآنی، تاریخی، روایی و نیز ترجمه ارائه کند. روش انجام این پژوهش تحلیلی توصیفی برمبنای گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه‌ای است که طبیعتاً از ابزار ساختار سوره به‌عنوان معیار اصلی در تحلیل‌های قرآنی و روایی بهره گرفته‌شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مواردی چون «اصالت و هویت سوره»، «تناسب آیات در سور»، «انسجام ساختار در سور» و نیز اعتقاد به «لایه‌بندی فهم در شناسایی ساختار» و جواز «نقش‌آفرینی اطلاعات فرانص همچون روایات و تاریخ در تحلیل ساختار سوره» را می‌توان در زمره مبانی خاص تفسیر ساختاری به‌حسب آورد. همچنین سه روش اصلی تحت عناوین خوانش کل‌گرای سوره، سیاق بندی و محورهای موضوعی قابل ارائه هستند. در تکمیل یافته‌های حاصل از سه روش مذکور از قرائن ویژه درون سور، سایر سور قرآن و همچنین داده‌های برون‌متنی جهت تحلیل دقیق‌تر ساختار بهره گرفته می‌شود. کاربست موارد فوق در سوره نساء رأی را به وجود انسجام در این سوره می‌دهد؛ به‌نحوی‌که می‌توان تناسب آیات و شبکه بودن مفاهیم را در آن به اثبات رساند و سازه منسجم سوره را مبنایی برای حصول دستاوردهای مختلف قرار داد.
شکاف بین معرفت و عمل اخلاقی در نهج البلاغه
نویسنده:
مرضیه مهدوی؛ استاد راهنما: ابراهیم رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
دراین پژوهش ، به بررسی شکاف میان معرفت و عمل اخلاقی از دیگاه نهج‌البلاغه پرداخته می‌شود. یکی از موضوعات اساسی در مکاتب اخلاقی، جایگاه و نقش معرفت در هدایت انسان بسوی عمال اخلاقی ست. در نهج‌البلاغه،نه تنها بر معرفت وشناخت صحیح تاکید شده ، بلکه ارتباط آن با رفتار و عمل انسان نیز به طور خاصی مورد توجه قرار گرفته است. این ارتباط ویا به عبارت دیگر شکاف میان معرفت و عمل، یکی از موضوعات پیچیده و پر چالش در فلسفه اخلاق است که بررسی آن می‌تواند زمینه ساز تفکر عمیق‌تری درخصوص ضرورت هماهنگی دانش و عمل در حیات انسانی باشد، دراین پژوهش ابتدا مفاهیم اصلی اخلاق و عمل اخلاقی طبق آموزه‌های نهج‌البلاغه تحلیل می‌شود. سپس‌، به شکاف میان معرفت و عمل اخلاقی پرداخته خواهد شد و بررسی خواهد شد که‌ چگونه این شکاف در قرآن و نهج‌البلاغه ننمود پیدا می‌کند. باتوجه به تاکیدات متعدد حضرت علی (علیه السلام) بر لزوم همخوانی معرفت وعمل، این تحقیق به دنبال شناسایی عواملی است که منجر به این شکاف می‌شوند و همچنین راه حل‌هایی را بر اساس آموزه‌های نهج‌البلاغه برای کاهش این شکاف ارائه‌ می‌دهد در نهایت این پژوهش نشان می‌دهد که در فلسفه اخلاق اسلامی، همواره بر اهمیت هم سویی بین دانائی و عمل تاکید شده است و موانعی که باعث می شود انسان ها به رغم داشتن معرفت در عمل دچار انحراف یا کج روی شوند ، باید مورد توجه ویژه قرار گیرند هدف از این تحقیق روشن ساختن شکاف های موجود میان آنچه که می‌دانیم و آنچه که در عمل انجام می‌دهیم از منظر آموزه‌های نهج‌البلاغه است.
طبیعت انسان در مسیحیت و تناظر آن با باغ عدن و ملکوت خدا با تأکید بر آراء یوهانس اسکاتوس اریوگنا
نویسنده:
زهرا شهبازی؛ استاد راهنما: قربان علمی؛ استاد مشاور: مجتبی زروانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پژوهش حاضر با روش توصیفی، تحلیلی و انتقادی درصدد پاسخ به مسأله طبیعت انسان در مسیحیت و با ارتکاز بر انسان‌شناسی فیلسوف و متکلم رنسانس کارولنژی، یوهانس اسکاتوس اریوگنا شکل گرفته است. اریوگنا در ساختاری از فلسفه نوافلاطونی و با بهره‌گیری از سنت تفسیری درباره هگزامرون کتاب مقدس به مسأله طبیعت انسان می‌پردازد. وی طبیعت انسان را یک ایده در ذهن الهی می‌داند که ذات آن الوهیت و تجلیات آن، مراتب ماهوی طبیعت مخلوق است. در حالی که ماهیت‌گرایی مسیحیت لاتین همواره با نگاه ارسطویی به مباینت مقولات ماهوی توجه دارد، اریوگنا با جمع ماهیت گرایی و ذات گرایی، عالم ماهوی کنونی را با جذبه طبیعت انسان به جوهر عقلی خود و سپس با فیض به کتم ذات الوهیت معطوف می‌دارد. در کتاب چهارم پریفیسئون، آراء ویژه اریوگنا در باب طبیعت انسان با تآویل او از روایات پیدایش تورات تصریح می‌گردد و او در کتاب پنجم، طبیعت انسان را با دیالکتیک منفی فراعقلی به سمت سرّ تنزیهی و ذات الهی خود سوق می-دهد. نگارنده در این رساله ضمن روشن کردن ابعاد انسان‌شناسی اریوگنا، برخی از رویکردهای تفسیری اریوگناپژوهان را بر آراء وی ازجمله در مقولات خاص هستی‌شناختی طبیعت انسان همچون ماهیت حیوانی و فردیت پردیسی مورد تحقیق و نقد قرار داده است. همچنین با تدقیق در آموزه‌های پریفیسئون، معرفت‌شناسی متناظر با هستی‌شناسی در اریوگنا مورد بررسی قرار گرفته که در آثار اریوگناپژوهان بدین سیاق و روال به آن پرداخته نشده است.
نظر ابداعی علامه طباطبایی درباره قضا و قدر و نسبت آن با اختیار
نویسنده:
نیره کاظمی؛ استاد راهنما: رضا اکبریان؛ استاد مشاور: رمضانعلی فلاح رفیع
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله‌ی قضا و قدر یکی از مسائل مهمی است که به طور عمیقی با بحث‌های هستی‌شناسی و خداشناسی و همچنین اختیار انسان مرتبط است. قضا و قدر الهی و باور به تعیین مقدرات قبل از ایجاد انسان، مسأله اختیار را می‌تواند مورد پرسش جدی قرار دهد و در نگاه ظاهری این دو باور متضاد جلوه می‌کند. ممکن است به نظر برسد که اگر همه چیز در لوح محفوظ نگاشته شده پس اعمال و انتخاب‌های افراد نیز از پیش مشخص است و جایی برای اختیار نخواهد ماند و شاید باور به اختیار بی معنی باشد. لذا تبیین صحیح قضا و قدر به حل این تناقض کمک خواهد کرد. در این پژوهش برآنیم دیدگاه علامه طباطبایی در این دو مسأله را نشان دهیم. با بیان دیدگاه علامه طباطبایی درباره‌ی قضا و قدر و اختیار میتوان به نسبت و رابطه‌ی این دو باور مهم پی برد و در نهایت وجود اختیار را برای انسان ثابت دانست. ایشان با در نظر گرفتن دو عالم امر و خلق و بیان تفاوتهای این دو عالم نشان می‌دهند که در عالم امر تنها امر الهی برای تحقق موجودات کافیست و در عالم خلق علاوه بر امر خداوند واسطه و اسباب هم در تحقق امور دخالت دارند و از این حیث عالم خلق عالم تدریج و زمان است. بر این مبنا ایشان تبیین دیگری از قضا و قدر ارائه کرده و با فرق نهادن میان فاعلیت تام خداوند و علت تامه که با قابلیت قابل و تحقق شرایط تام می‌گردد، توانسته از یک طرف هر فعلی را فعل خداوند بداند و از طرف دیگر اختیار انسان را هم جزئی از علل تامه به شمار آورد که برای تحقق فعل لازم است. بنابر این با بررسی بیشتر در نحوه‌ی فاعلیت الهی، عوالم وجود و قضا و قدر، اختیار انسان تبیین فلسفی می‌شود، همچنین می‌توان گفت همه‌ی افعال از جهت ثبوت و وجود به خداوند متعال تحقق دارد و از این منظر فعل خدا است و از جهت فاعلیت می‌تواند فعل انسان باشد و در اینجاست که می‌توان گفت انسان دارای اختیار است. لذا تناقضی بین این دو باور وجود ندارد و تبیین متفاوت علامه طباطبایی از قضا و قدر، می‌تواند اختیار را به نحو دیگری تبیین کند.
  • تعداد رکورد ها : 336752