جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 441
مستدرك المختار فی مناقب وصی المختار
نویسنده:
الحافظ ابن بطریق یحی بن الحسن الحلی؛ تحقیق سعید عرفانیان
نوع منبع :
کتاب , مدخل اعلام(دانشنامه اعلام)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مکتبه العلامه المجلسی,
چکیده :
این کتاب ارزشمند درباره فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام می باشد. که در بخش اول کتاب توضیح آیاتی است که درباره امیرالمومنین علیه السلام است و در بخش دوم روایات درباره علی ع می باشد. همچنین در بخش سوم کتاب مناقب چهارده معصوم بیان شده است.
تفسير القرآن الكريم المجلد 8
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 4
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 7
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 3
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 6
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 5
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
تفسير القرآن الكريم المجلد 2
نویسنده:
صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفسير القرآن الكريم، نام تفسيرى از ملاصدراى شيرازى (متوفاى 1050ق) است كه شامل مجموعه‌اى از تفاسير برخى سوره‌هاى قرآن كريم و به زبان عربى مى‌باشد. وى اين تفاسير را به‌صورت رساله‌هاى پراكنده و در مدتى كمتر از بيست سال نوشت. ملاصدرا رسايل تفسيرى خود را در فواصل زمانى گوناگون نوشته است؛ ازاين‌رو، در شيوه كار او اختلافاتى وجود دارد. برخى از آنها مختصرترند و او در آنها از شيوه مفسران چندان دور نشده است؛ مثلاً، در تفسير سوره بقره، به تبعيت از «مجمع البيان»، بخش ادبى را از بقيه مطالب، كه آنها را «معنى» ناميده، جدا كرده است. برخى ديگر از تفاسير او مفصّل و به شيوه تفاسير ذوقى عرفانى‌اند؛ به‌خصوص رساله‌هايى كه در اواخر عمرش نوشته است... ملاصدرا عالم را سه‌گونه (دنيا، آخرت و عالم الاهيت) مى‌دانسته و عقيده داشته است كه الفاظ قرآن نيز گاهى بر پديدارهاى آشكار و محسوس (دنيا)، گاهى بر سرّ (حقيقت و باطن آخرت) و گاهى بر سرِّ سرّ (باطنِ باطن يا عالم الاهيت) دلالت دارند؛ به همين علت، او از كسانى كه تفسير قرآن را فقط محدود به بحث‌هاى لغوى و ادبى و قرائت و نقلِ روايت مى‌دانند، انتقاد كرده و آنان را «أهل القول و العبارة» يا پرستندگان و بندگان مذاهب و آرا و خواهندگان نفس و هوا خوانده است... ملاصدرا در تفسير، ابتدا به سراغ تفاسير و عقايد پيروان هريك از فرقه‌ها، حتى آنهايى كه با مذاق او سازگار نبوده‌اند، رفته و به اين ترتيب، به شيوه اغلب مفسران به بحث‌هاى صرفى و نحوى و بلاغى و روايى و اختلاف قرائت و اقوال صحابه و تابعين پرداخته و گاه آنها را نقد كرده است. وى در اين موارد، از تفاسير مشهور، مانند تفسير نيشابورى، بيضاوى، ثعالبى، على بن ابراهيم قمى و خصوصاً كشاف زمخشرى و مجمع البيان بهره گرفته است (تفسير القرآن الكريم، جاهاى متعدد). ملاصدرا در موارد بسيار، براى تفسير آيات، از ديگر آيات استفاده كرده؛ مثلاً، در تفسير سوره حمد كه مجموعاً هفت آيه دارد، بيش از صد بار به آيات ديگر استناد كرده است... در مرحله دوم تفسير قرآن، ملاصدرا مطالبى از خود يا كسانى كه آنها را «أهل الكشف و الإشارة» يا «أهل اللّه» ناميده، آورده است. اين مطالب، مشتمل بر لطايف عرفانى و حكمى‌اند. در اين مرحله، او از سخنان خواجه عبداللّه انصارى، بايزيد بسطامى، جُنَيد بغدادى، سهل تُستَرى و خصوصاً از غزالى، ابن عربى و شارحان آثار ابن عربى، مانند صدرالدين قونوى و قيصرى، استفاده كرده و آراى آنان را با لحنى ستايش‌آميز نقل نموده... و از اشعار عرفانى مولوى و عطار و سنايى، كه آنها را از حكيمان شمرده، نيز بهره گرفته است... ملاصدرا برخى اشعار فارسى خود را نيز در ضمن تفاسيرش آورده است... او به آرا و آثار فيلسوفان اسلامى و پيش از اسلام نيز توجه كرده و آنان را ستوده است. وى از رساله نيروزيه ابوعلى سينا، كه او را استاد فيلسوفان مسلمان خوانده، مطالب فراوانى در تفسير حروف مقطعه نقل كرده... و از كتاب اثولوجيا، منسوب به ارسطو، مطالبى درباره نشئه‌هاى سه‌گانه انسان نقل نموده و آن را با قرآن تطبيق داده است... ملاصدرا ارسطو را نيز ستوده؛ چندان‌كه از پيامبر اكرم نقل كرده كه در حق او فرموده‌اند كه او پيامبرى از پيامبران بود و قوم وى قدرش را نشناختند... وى آيه 122 سوره انعام را با نظريه فُرفوريوس، كه او را پيشواى مشائيان و بزرگ‌ترين شاگرد ارسطو معرفى كرده، تطبيق داده است... به نظر ملاصدرا، حكيمان يونانىِ پيش از افلاطون مصداق آيه «... رِجالٌ صَدَقوُا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَيْهِ...»... بودند و با روان‌هاى پاك و دل‌هاى طاهر به معراج رفتند. او حكيمان را اهل بيت حكمت دانسته - همان‌گونه كه امامان، اهل بيت نبوت و ولايتند - و بر ايشان درود فرستاده است... ملاصدرا، در ضمن تفاسيرش، بسيارى از عقايد فلسفى و عرفانى خود را مطرح كرده و با استناد به آيات قرآن، بر صحت آنها استدلال نموده است. ملاصدرا دلايل معتقدان به دائمى نبودن دوزخ را به‌تفصيل و به‌گونه‌اى تأييدكننده نقل نموده و از فتوحات و فصوص و شرح قيصرى بر فصوص، مطالب بسيارى آورده و حديثى از رسول اكرم و سخنى از ابن مسعود در تأييد آن ذكر كرده، ولى پاسخ مخالفانِ آنان را تنها در دو سه سطر نقل نموده است... البته ملاصدرا در پاره‌اى از آثار خود عقيده‌اى برخلاف اين نظريه اظهار داشته است... ملاصدرا عظمت افراد را ملاك درستى آراى ايشان ندانسته و كسانى را كه به‌عنوان پيشوايان دين، معتقدات خود را بر پايه تقليد از ديگران نهاده‌اند و كسانى را كه عقايد دينى را با استناد به معجزه و سخنان ديگران ثابت مى‌كنند، نكوهش كرده است... به عقيده وى، كمال و عبوديت در آزادگى فكرى است... كتاب حاضر، شامل هفت جزء مى‌باشد. در جزء اول، در قسمت مقدمه، به معرفى مؤلف، حكمت، مباحث مهم در حكمت متعاليه، همچنين اساتيد، شاگردان، تأليفات و روش تفسيرى ملاصدرا و... پرداخته شده است. جلد اول كتاب، شامل تفسير سوره فاتحه و قسمتى از سوره بقره است. در جلد دوم، از آيه 17 تا آيه 33 و در جلد سوم، از آيه 34 تا آيه 65 سوره بقره، تفسير شده است. جلد چهارم، مشتمل بر تفسير آية الكرسى و آيه نور (آيه 35) از سوره نور است. در جلد پنجم، به تفسير سوره «يس»، پرداخته شده است. در جلد ششم، تفسير سوره سجده و حديد، در جلد هفتم، تفسير سوره‌هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال را مشاهده خواهيم كرد. روش مؤلف در تفسير چنين است كه مثل عامه مفسرين به مفردات آيات پرداخته، اختلافات قرآئات را ذكر مى‌كند و به نقد آنها مى‌پردازد، سپس به تحقيقى كه از ايشان يا ديگر محققان از اهل حق بوده، اشاره مى‌نمايد.
نهج البيان عن كشف معاني القرآن المجلد 3
نویسنده:
محمد بن حسن شيباني؛ محقق: حسین درگاهی
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: الهادی,
چکیده :
نهج البيان عن كشف معاني القرآن، اثر محمد بن حسن شيبانى و به زبان عربى است. اين كتاب، توسط آقاى حسين درگاهى تحقيق شده است. مؤلف در مقدمه كتاب، نام خود را متذكر نشده كه اين خود موجب گرديده است عده‌اى در مورد نام وى اختلاف نمايند. حاجى نورى در خاتمه «مستدرك الوسائل» و در «دارالسلام» و سيد حسن صدر در «تأسيس الشيعة» از مؤلف به‌عنوان محمد بن حسن شيبانى استاد شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان (م: 413ق) كه ساكن مصر بوده، نام برده‌اند. اين نسب را مرقومه پشت برگ اول نسخه كتابخانه مركزى تأييد مى‌كند. از مقدمه نسخه چنين برمى‌آيد كه مؤلف شيعه اماميه بوده و در مواردى از تبيان شيخ طوسى(م: 460ق) نقل نموده است. ولى صرف نظر از اينكه مؤلف، كتاب خود را به كتابخانه «المستنصرية» عباسى - و يا فاطمى - اهدا و از خلفاى راشدين و بنى العباس به نيكى ياد نموده است، به لحاظ اينكه وى در موارد زيادى از تبيان شيخ طوسى كه شاگرد شيخ مفيد بوده، نقل مى‌نمايد، در انتساب اين كتاب به مؤلف واقعى آن ايجاد شك و ترديد شده است، به‌نحوى كه صاحب «الذريعة» بيان داشته كه مؤلف «نهج البيان عن كشف معاني القرآن»، استاد شيخ مفيد نبوده و ظاهرا با «الكشف و البيان» ثعالبى اشتباه شده است. كتاب در 5 جلد تنظيم شده است. مؤلف در هر سوره، نخست به ذكر نام آن، مكى يا مدنى يا مورد اختلاف بودن آن و تعداد آيات آن مى‌پردازد (آيات سوره بقره را 290 مى‌داند؛ امّا در شمارش، همان 286 را رقم زده است)؛ سپس به ذكر فضل سوره (در بعضى موارد) با نقل روايت مى‌پردازد. به وجه تسميه سوره و نام‌هاى ديگر آن اشاره داشته، اقوال مختلف را ذكر مى‌نمايد. پس از آن به تفسير فرازهاى مختلف آيات مى‌پردازد، در اين بخش، ابتدا لغات، معانى و در برخى موارد، اشتقاق آنها را بازگو مى‌نمايد و در مرحله بعد به شرح آنها به‌طور مستقل يا به نقل از مفسرين و يا با ذكر روايت، پرداخته و با بيان نام افراد، منقولات خود را منتسب مى‌نمايد. درباره محتوا و ويژگى‌هاى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است: * مؤلف در اين تفسير ابن عباس را مى‌ستايد و بسيار از تفسير او مى‌آورد و گويا مى‌خواهد از مستنصر دلى به دست بياورد؛ چنان‌كه درباره عباسيان مى‌گويد: «الخلفاء الراشدين من بني العباس «سقى الله ضريحه و ضرايحهم صوب الرضوان» و در همين جاست كه از «مؤيد بن المتوكل» ياد مى‌كند. چنين گمان مى‌رود كه اين تفسير براى مستنصر خليفه عباسى (623-640ق) نوشته شده است، نه مستنصر فاطمى؛ زيرا كسى كه براى چنين خليفه‌اى تفسير مى‌نويسد هرگز عباسيان را نمى‌ستايد. * مفسر در مقدمه تفسير مى‌نويسد: در دوران جوانى، زمانى كه نشاط علمى بيشترى داشتم، در ذهنم خلجان مى‌كرد كه اى كاش بخشى از معانى، اسباب النزول و غريب قرآن را جمع‌آورى مى‌نمودم. در مباحث دوستانه با علما، وقتى اين امر مطرح شد، مرا تشويق به آن نمودند، بدين ترتيب تحقيق آن را آغاز كردم. * اقوال بسيارى از مفسرين را مطالعه كردم و مشاهده نمودم كه اختلاف فراوانى در آنها وجود دارد كه سبب تحير افراد و تباين اقوال مى‌گردد و نيز منشأ اختلاف، تفسير به رأى و نظر و مذهب خود بود؛ منتهى در نهايت آن را به صحابى يا تابعى نسبت مى‌دادند. تصميم گرفتم تفسيرى بنويسم كه موارد اختلاف را كنار گذاشته و مطالبى كه داراى فايده‌اى براى علما و خوانندگان قرآن بود، انتخاب نموده و روايات اهل‌بيت(ع) را بر آنها افزودم. * اين اثر، تفسيرى ادبى، مأثور، موجز و استوار مى‌باشد. همچنين به ذكر پاره‌اى از موارد ناسخ و منسوخ، احكام و عبادات شرعيه، اسباب النزول و سخنان لغويان پرداخته است. مؤلف از بسيار پرداختن به مباحث دستورى و قرائات و نيز بواطن و اسرار پرهيز كرده و بنا را بر اختصار و اقتصار گذارده است. هدف او تفسير كل قرآن بوده، امّا به تفسير شمارى از آيات نپرداخته؛ زيرا معتقد است، معناى آنها از ظاهرشان دانسته مى‌شود. * چندان از كلبى نقل مى‌كند كه گمان مى‌رود تفسيرش را در اختيار داشته است. از شيخ مفيد، سيد مرتضى و شيخ طوسى با احترام نام برده و بسيار از «تبيان» سود جسته است. از كلينى، رمانى، جبّائى، طبرى، زجاج، صاحب‌النظم، عبدالغنى، حلبى، قتيبى، فرّاء، جعدى، ابراهيم بن محلز، ابن انبارى، كتاب الزاهر و كتاب التخليص ياد شده است. گذشته از لغويان و نحويان و مفسران قديم كه بسيار از سخنان آنها در اين تفسير آمده است، از منابع روايى او كافى، اختصاص، معاني الأخبار، علل الشرايع، تفسير امام حسن عسكرى(ع)، تفسير قمى، عيون الأخبار و... مى‌باشد. * به‌گونه مستقيم از مجاهد، مقاتل، قتاده، عكرمه، وهب، ابوعبيده و سدّى اقوال را نقل مى‌كند. در تبيين معانى لغوى از اشعار عرب نيز استفاده مى‌نمايد (مثلا ر.ک: ج1، ص86، در معناى «الصلاة»، آيه 3، سوره بقره). * شرح فرازهاى آيات را گاهى با كمك گرفتن از آيات ديگر و يا روايات پيامبر(ص) و اهل‌بيت(ع) پى مى‌گيرد (مثلا ر.ک: ج1، ص87، آيه 3، سوره بقره و صفحه 89). بيان معانى ديگر الفاظ مشترك را در قرآن از نظر دور نداشته، هريك را با مورد خود مشخص مى‌نمايد (مثلا ر.ک: ج1، ص87). * مفسر در مقدمه خود مى‌نويسد: بناى خود را بر دورى از ذكر اقوال مختلف و متفاوت مفسران نهاده است؛ اما بااين‌حال خود، ناچار از ذكر اقوال مى‌گردد (مثلا ر.ک: آيه 224 سوره بقره، ج1، ص297). مفسر اسباب النزول را نيز از موضحات آيات دانسته و با نقل آن‌ها مطلب خود را تكميل مى‌نمايد (مثلا ر.ک: ج1، ص241، آيه 178 سوره بقره). * مفسر در دو مقدمه مباحثى را مطرح كرده‌اند: در مقدمه اول، انگيزه تأليف، كليات روش تفسيرى، ضرورت استفاده از روايات پيامبر(ص) و ائمه(ع) در تفسير را بازگو مى‌نمايد و در مقدمه‌اى ديگر، طى چند فصل، بحث‌هاى مختلفى را مطرح كرده است، از جمله: كتب انبياى گذشته و تعداد آنها، رواياتى راجع به تعداد آيات، سور و كلمات قرآن، بحثى در سبعة احرف، اشتقاق قرآن و معناى آن، ما يشتمل عليه القرآن، ذكر برخى حقايق قرآن، مانند: حقيقت امر، نهى، نسخ، محكم، متشابه، ضلال، هدى، ختم، تقدير، كفر، جعل، قضا، مطلق، مجمل، عام، خاص، فتنه، مقيد، حقيقت، مجاز و... جلد سوم به تفسیر سوره‌های توبه، یونس، هود، یوسف، رعد، ابراهیم، حجر، نحل، اسراء، کهف، مریم، طه، انبیاء و حج می‌پردازد.
سواطع الإلهام في تفسير كلام الملك العلّام المجلد 5
نویسنده:
ابوالفيض بن مبارک فيضي؛ مصحح: مرتضی آیت الله زاده شیرازی؛ مقدمه نویس: محمد بحرالعلوم
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
سواطع الإلهام فى تفسير كلام الملك العلام اثر ابوالفيض فيضى دكنى(954-1004ق) است. اين تفسير با يك مقدمه در دو بخش يكى «السواطع الصوالح» در شرح احوال مفسر و ديگرى «السواطع اللوامع» در علوم قرآن و مقدمات و شطايط تفسير آغاز مى‌شود. آنگاه به تفسير قرآن از سوره حمد تا سوره ناس مى‌پردازد. اين تفسير، مزجى است. در ميان تفاسير بى‌شمار قرآن كريم، كه هر كدام به جلوه‌اى كلامى الهى پرداخته و مراد كلام خداوند را بيان نموده تفسير بى‌نقطه «سواطع الالهام» ويژگى متمايز از ديگر تفاسير دارد. ويژگى نادر و شگفت آن، بى‌نقطه بودن اين تفسير مى‌باشد. يعنى مفسر در سرتاسر تفسير واژه‌اى كه حرف نقطه‌دار در آن باشد بكار نبرده است. حروف نقطه‌دار ب، ت، ث، ج، خ، ذ، ز، ش، ض، ظ، غ، ف، ق، ن (نيمى از حروف الفباى عربى) در اين اثر به‌چشم نمى‌خورد. وى براى رعايت اين ظرافت ادبى، الفاظ بى‌نقطه چون: اولى، الوك، رسول، مرسل، مصر، الله، معاد، اسلام، سلام، رهط، ساعور، صروح، دوح، صلاح، طلاح، حال، كلام، روع، ردع، اهل، عصر، عهد، عمل، علم، ودّ و...را كه بدون نقطه هستند، دهها بار در اثرش بكار گرفته است. محقق اين تفسير دكتر سيد مرتضى آیت‌الله زاده شيرازى در پايان هر جلد فهرست واژگان بى‌نقطه را به همراه معانى آنها به عنوان «حل معاسر سواطع الالهام» ارائه نموده است. ازاينرو در اين تفسير الفاظ مشكل فراوانى وجود دارد. فهرست زير، نمونه‌اى از واژگانى است كه مفسر، معادل آنرا كلمه‌اى بى‌نقطه بكار برده است: حضرت على-اسدالله كرار، اهل الكتاب-اهل الطرس، امرئة و نساء-عرس و اعراس، طلاق-سراح اجر-كراء، آمنوا-اسلموا، الاميين-اولاد ماء السماء، محضات-صوالح و سوالم اليم-اصر، عليم-عالم، حكيم-حاكم و قوم-رهط. نمونه تقيّد و مراعات وى را مى‌توان در اين ديد كه در اول تمامى سوره‌هاى مدنى نوشته: «موردها مصر رسول‌الله صلعم» و در اول تمامى سوره‌هاى مكى آمده: «موردها ام الرحم»، يا مثلاًدر سوره جن واژۀ «إنّ» پانزده بار استعمال شده كه مفسر براى بيان اختلاف قرائت آن، كه به صورت «إنّ» هم قرائت شده، مكرر عبارت «ورووه مكسورا» را تكرار مى‌كند. و يا در بيست و نه سوره‌اى كه حروف مقطعه دارند، عبارت «سرّ الله مع رسوله صلعم» را تكرار مى‌كند. گذشت كه فيضى شيعه بوده و در سواطع الالهام، قرائتى هست كه دلالتگر بر تشيع مفسر است. برخى از موارد آن در عنوان مذهب گذشت اينك دو نمونۀ ديگر بازگو مى‌شود. وى در تفسير آيه نجوى «يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدّموا بين يدى نجواكم صدقه... (مجادله12/) آورده است: «ما عمله الا اسدالله الكرار» يعنى تنها على(ع) به مفاد اين آيه عمل كرد آنگاه منسوخ گرديد. و در تفسير آيه مباهله «فمن حاجّك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا» اراد ولد اسدالله الكرار «و ابناءكم و نساءنا» اراده ولده الودود عربى اسدالله و اهله «و نساءكم و انفسنا» اراد ولد عمه اسدالله «و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين» (آل عمران61/) ابناءنا را به فرزندان امام على(ع)، نسائنا را به فرزند مهربان پيامبر(ص) و همسر امام على(ع) و انفسنا را به پسر عموى پيامبر على(ع) تفسير مى‌كند. ولى شگفت است كه در مورد آيه تطهير(احزاب30/) نظرى برخلاف رأى شيعه ابراز كرده و منظور از «اهل‌البيت» در آن آيه را «اعراس رسول‌الله و اولاده» بيان مى‌كند. تاريخ نگارش اين تفسير اول محرم سال 999ق و پايان آن دهم ربيع الثانى سال 1002ق است. فيضى تأليف اين اثر را از الطاف غيبى خداوند مى‌داند كه به او عطا نموده است. وى معتقدات فوايد و نكات لطيف و بديع ادبى قرآنى اين تفسير قابل شمارش نيست و انديشه اهل فن از اين كار هنرى قرآنى حيران و سرگردان است. دانشمندان بر اين تفسير تقريظهاى زيادى نوشته و مفسر و تفسير را ستوده‌اند. قاضى نورالله شوشترى، سيد احمد بن مصطفى حسينى، شيخ حيدر رفيعى طباطبايى، ملا سيد محمد عالم على، سيد ابوالحسن مودودى مشهور به خادم على، عبدالعزيز بن عبدالعزيز جمال محمدحسینى مشهور به شامى و ظهيرى شاعر از جمله آنان به‌شمار مى‌آيند. ملا حيدر كاشانى تاريخ پايان نگارش تفسير را جمله «قل هو الله» يعنى سال 1002 مى‌داند.ديگرى «لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» را به‌عنوان تاريخ اختتام برشمرده است. برخى از دشمنان فيضى نگارش تفسير بى‌نقطه را بدعت شمردند و او را براى اينكار نكوهش نمودند. وى در پاسخ گفت: تفسير بى‌نقطه هيچ اشكالى ندارد زيرا شهادتين يعنى «لا اله الا الله» و «محمد رسول‌الله» بى‌نقطه است. گويند: طبرسى در مقدمه تفسير مجمع البيان گويد: تفسير خمراوى بدون نقطه است همچنين كتابى در اصول فقه بدون نقطه است. و نيز امام على(ع) هنگام ازدواج با يكى از همسرانش خطبه‌اى بدون نقطه ايراد فرمود. اين خطبه را كه به «الخطبة الخالية من النقط» موسوم است، لبيب بيضون در كتاب «تصنيف نهج‌البلاغة» ص 9-998 از مصادر گوناگونى نقل نموده كه يكى از آنها مناقب ابن شهر آشوب از امام رضا(ع) است. راوى خطبه ابى مخنف است. در پايان گفتنى است كه اين تفسير، گرچه يك اثر هنرى قرآنى و هنر يك اديب است و مفسر آن كارى بس دشوار را انجام داده، ولى در علم تفسير، با توجه به اينكه تفسير، كشف و پرده‌بردارى از كلام الهى و فهم و مراد از سخن خداوند است، فقط يك جمله را مى‌توان گفت كه: «ما احوج هذا التفسير الى التفسير» يعنى اين تفسير خود نيازمند تفسير و توضيح است. در جلد پنجم به تفسیر سوره های زمر، غافر، فصلت، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف، محمد، فتح، حجرات، ق، ذاریات، طور، نجم، قمر، رحمن، واقعه، حدید، مجادله و حشر پرداخته شده است.
  • تعداد رکورد ها : 441