جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 143
جایگاه عقل در اخلاق از نظر علامه طباطبایی،‌ شهید مطهری و استاد مصباح
نویسنده:
محمدجمعه رضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
نوسان در دامنه رابطه عقل و اخلاق بیانگر حالات انعطاف ناپذیر و افراط و تفریط در آن است که عوامل آن ریشه در تاریخ و فرهنگ ملت ها دارد. یکی از این حالات نظریات مطرح شده از کسانی است که تجربه پذیری و تحلیلی بودن را معیاری برای معنی داری ذکر کرده اند و مضامنی دیگر را فاقد معنی مطلق نگر و یکسونگری به عقل خصوصا عقل عملی جانب دیگر مساله است که از آن حاکم بلامنازع می سازد این تحقیق بررسی نظریات سه تن از دانشمندان اسلامی پیرامون این مساله بوده و توضیحی بر سهم و نقش عقل در اخلاق و می توان آن را در ارتباط با مفاهیم (تصورات و تصدیقات) و انگیزه ها ترسیم کرد در مورد اول علامه طباطبایی تشخیص تقوا و فجور را هر چند مستند به نوعی الهام از احساسات باطنی می داند اما این احساسات خود به نوعی مستند یا وابسته به خارج است و در این میان وظیفه عقل عملی جعل اعتباریات واسطه برای نیل به مواد خارجی و اهداف است مشابه این نظر در کلام شهید مطهری دیده می شود استاد مصباح اینگونه مفاهیم را از مفاهیم ثانیه فلسفی می شمارد. در این موارد از خارج می توان به عنوان منشا انتزاع یا منشأ وابستگی حوایج به آن یاد کرد. علامه طباطبایی رد یا اذعان و بوجود حوایج در جهت رسیدن به کمالات را منسوب به عقل می کند و او است که اعتبارات واهی را که انسان را از کمالات باز می دارد از اعتبارات غیرواهی باز می شناسد. شهید مطهری تصدیقات عقلی را یکی از مقدمات صدور فعل ذکر می کند و این احکام اذعانات به پیروی از حوایج بعضا متغیر بوده و در موارد کلی است استاد مصباح تصدیقات عقلی را در ارتباط افعال اختیاری انسان و اهداف مطلوب از آن توضیح می دهد طبق این نظر این رابطه نوعی رابطه سبب و مسببی بوده و داخل در مباحث معقولات ثانیه فلسفی است و حس می تواند منشا انتزاع باشد اما لزوما چننی نیست علامه طباطبایی در مورد آخر علم را متمم فاعلیت ذکر می کند و شوق و اراده را از لوازم آن لذا در انگیزه های اخلاقی دخالت می دهد شهید مطهری انسان را فاعل بالتدبیر می خواند که تنها در صورت بزرگ بودن منافع از مضار فعل مجوز صدور می یابد اما استاد مصباح این مورد را نمی پذیرد.
فلسفه خلقت انسان در قرآن از دیدگاه علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره) و محمدطاهر بن عاشور
نویسنده:
محسن لطفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مساله‌ معلل بودن افعال به اغراض، از مسائل اختلافی در میان علمای اسلام است. مشهور است که شیعه و معتزله قائل به وجود غرض در افعال خداوند هستند و اشاعره، عقیده به نفی غرض در افعال الهی دارند.در این پژوهش ضمن تعریف و کلیاتی در مورد انسان، آفرینش او و هدف، به بیان دیدگاه قرآن کریم از منظر دو مفسّر معاصر و مشهور شیعه و سنی، علامه محمدحسین طباطبایی و محمد طاهر ابن عاشور پرداخته شده.هدف؛ امری است که بر کار اختیاری مترتب می‌شود و مورد توجه اراده و رضایت فاعل است، اعم از اینکه نیازمند آن باشد یا نباشد، پس خداوند در افعالش دارای هدف است، اما نه به معنای تأمین نیازش. هدف از آفرینش کل جهان، درک فیض الهی است، این فیض هدفی ندارد غیر از ذات حق تعالی که دارای صفات ذاتی است و این افعال ظهور آن صفات است.اگر عوالم خلقت، برحسب مراتب وجود در نظر گرفته شود، برای بعضی از آنها از جمله انسان هدفهای متوسطی وجود دارد، که در قرآن کریم در ضمن آیاتی به آن تصریح کرده: آزمایش الهی، عبادت الهی، مقام خلیفه الهی، رحمت الهی و قرب الهی.کار حکیمانه این است که بدین وسیله، مقدمات کار برای تکامل انسان و پیدایش وجود ارزنده‌تری فراهم شود و هر موجودی به آخرین حد از کمال وجودی خود، به هدف و نتیجه‌ خلقتش، یعنی کمال نهایی و قرب الهی نائل شود، تا لذّت واقعی و سعادت حقیقی را بچشد.و این سعادت حاصل نخواهد شد مگر با التزام علمی و عملی به دستورات دین که برنامه‌ای است جامع و متکفّل سعادت حقیقی انسان.
بررسی تطبیقی عقلانیت باور دینی از منظر کانت و علامه طباطبایی
نویسنده:
جواد پورحسنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این نوشتاربا تحلیل مطالب دو فیلسوف شهیر غرب و اسلام به موضوع عقلانیت باور دینی از منظر کانت و علامه طباطبایی و تطبیق میان آراء ایشان پرداخته ایم . کانت با مبنای خاصی که در باب معرفت دارد ، معرفت به امور مابعدالطبیعه من جمله باور های دینی را منتفی دانسته است . او در فلسف? نقادی خویش به مشخص کردن میزان توانایی عقل و ذهن بشر در معرفت پرداخته است و عقل را از توجیه باورهای دینی که وراء امور تجربی است ناتوان می داند ولی در عقل عملی به دلیل پذیرش اخلاق روی به دین می آورد و دین را بر پای? اخلاق بنا می کند و باورهای دینی سه گانه ( خدا ، اختیار و جاودانگی نفس ) را به عنوان اصول موضوع? عقل عملی می پذیرد. اما علامه طباطبایی با پذیرش معرفت به امور ماوراء طبیعت و قبول توانایی عقل در شناخت آن ، شناخت و علم به باورهای دینی را ممکن می داند و ادله ای را نیز بر آن اقامه می کند . البته علامه علم به وجود خدا را به عنوان اصلی ترین باور دینی ، به علم حضوری و برهان صدیقین بدیهی می داند . در تطبیق میان آراء کانت و علامه به نتایجی دست یافته ایمکه عبارتند از :ضعف مبنای کانت در باب معرفت و بدون دلیل بودن انحصار معرفت به حس ، در نتیجه باب معرفت درماوراء طبیعت برای انسان بسته نمی باشد . در ضمن بی اطلاعی کانت از علم حضوری ، دست او را از دستیابی به سنگ بنای معرفت بشری کوتاه کرده است . کانت براهین اثبات باورهای دینی را ناتوان می داند و انتقاداتی بر آنها وارد می کند اما در این نوشتار طبق نظر علامه به اشکالات پاسخ گفته ایم .
نقش نیت در اخلاق از دیدگاه غزالی و علامه طباطبایی
نویسنده:
اولیا شعبانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهانسان‌ها در مسیر زندگی خود، افعال زیادی را انجام می‌دهند و برای توجیهِ کرده خود که آن را به چه نیتی انجام داده‌اند، دست به توجیهات مختلفی می‌زنند. اینکه به چه نیتی انجام داده و ما چه قضاوتی از اعمال و افعال آنها داریم یک بحث است و اینکه افعال جزءِ کدام یک از افعال اخلاقی (خیر یا شر) است یا نه، بحثی دیگر و به نیت و خواستگاهِ کننده کار بستگی دارد. انسان‌ها افعال خود را به نیت و انگیزه رسیدن به هدف خاصی انجام می‌دهند. این اهداف که زمینه تحقق آنها نیات و انگیزه‌های افراد می‌باشد در مکاتب و رویکردهای اخلاقی، متفاوت است. از جمله اهدافی که افعال به نیت و انگیزه رسیدن به آنها انجام می‌گیرد قرب الاهی، قدرت، لذت، منفعت عمومی، ... است. اخلاق هنجاری یکی از شاخه‌های اصلی فلسفه اخلاق است که به این مسأله پرداخته و فیلسوفان اخلاق، این بحث را در دو نظریه غایت‌گرایی و وظیفه‌گرایی بررسی کرده‌اند؛ ابوحامد محمد غزالی اشعری مسلک در بررسی‌های اخلاقی خود با توجه به نقشی که برای نیت قائل بوده و علاوه بر حسن فعلی بر حسن فاعلی تأکید می‌کند خدامحوری و توحید را هدف و غایت نهایی اخلاق می‌داند. غزالی با پیروی از دستورات شرع مقدس، با رویکردی عارفانه در پی رسیدن به هدف و غایتی الاهی به نام قرب الاهی است و آن‌را هدف اخلاقی می‌داند. او معتقد است انسان با کمک گرفتن از عقل و شریعت (وحی) و الگو قراردادن بزرگان و الگوهای صالح و کامل مانند رسول اکرم? نسبت به حد وسط امور و افعال شناخت پیدا کرده و با عمل به حد وسط، به سعادت و فضیلت دست می‌یابد و هر عملی که به نیت رسیدن به اعتدال انجام گیرد جزء افعال اخلاقیست و مراعات حد وسط و اعتدال با هدف دستیابی به غایت نهایی و سعادت واقعی، یعنی قرب الاهی است. علامه محمدحسین طباطبایی امامی مذهب دارای عقیده توحیدیست. علامه با ملاک دانستن نیت در فعل اخلاقی، حسن فاعلی را بر حسن فعلی ترجیح می‌دهد و تمام عالم را حول محور توحید می‌داند و فعلی را اخلاقی می‌داند که به نیت رسیدن به این غایت و هدف انجام گیرد. از این رو، علامه نیز مانند غزالی، نیت و حسن فاعلی را بر حسن فعلی مقدم دانسته و فعلی را اخلاقی می‌داند که به نیت رسیدن به قرب الاهی به عنوان هدف و غایت نهایی در اخلاق انجام گیرد.
زبان دین از منظر علامه طباطبایی با تاکید بر تفسیر المیزان
نویسنده:
محمدحسین جعفرنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهدر این رساله زبان دین از منظر علامه طباطبائی? با تأکید بر تفسیر المیزان مورد بررسی قرار گرفته است.علامه? به این موضوع در هیچ یک از آثارش به صورت مستقل نپرداخته ولی مسائل زبان دین یا قرآن در آثارش پراکنده است. اوصاف مشترک بین خدا و انسان و این پرسش که آیا این اوصاف به همان معنایی که در انسان به کار می روند در مورد خداوند نیز به کار گرفته می شوند ؟ یا معنایی دیگر دارند؟ سبب شکل گیری بحث زبان دین شده است . پاسخ علامه به این مشکل معناشناختی اشتراک معنوی میان این اوصاف است .تأکید علامه? بر عرفی بودن زبان دین و حاکم بودن منطق محاوره عرفی از یک سو و اشاره به تفاوت های زبان عرف و زبان قرآن از سوی دیگر، نگارنده را به این نتیجه رسانده که زبان دین یا قرآن از منظر علامه? زبان عرفی خاص است که به نحوی با نظریات زبان ترکیبی، هدایت، فطرت و زبان ویژه منافات ندارد و قابل جمع خواهد بود. در پایان نیز به نظریات مطرح در باب زبان دین مانند زبان نمادین زبان تمثیلی زبان رمزی وغیرهبه همراه نقد علامه? پرداخته شده است. واژگان کلیدی: زبان دین، زبان قرآن، زبان عرف خاص، علامه طباطبائی ??
رابطه نفس و بدن از دیدگاه بوعلی سینا و علامه طباطبایی(ره)
نویسنده:
منصوره ناجیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
آن‌گاه که گفته می‌شود رابطه نفس و بدن چگونه است؟ این پرسش خود متضمن اذعان ضمنی به دو ساحت عمده در وجود انسان است. این که رابطه دو شی، فرع بر وجود آن دو چیز است، نیز امری مسلم و غیر قابل خدشه می‌باشد. پذیرفتن مغایرت بین نفس و بدن از سویی و چگونگی تبیین ارتباط این دو از دیگر سوی، شکل دهنده سنگ‌بنای یک نگرش جامع و عمیق فلسفی در انسان‌شناسی است.از این‌رو مساله ارتباط نفس و بدن یکی از موضوعات مهمی است که در فلسفه اسلامی مورد توجه قرار گرفته است که آگاهی از آرای فلاسفه بزرگ اسلامی به‌ویژه دو چهره پر فروغ شیخ الرئیس ابو علی سینا و علامه طباطبایی (ره) و مقایسه نظریات ایشان دغدغه اصلی این رساله می باشد.از آن‌جا که ابن سینا نفس را روحانیه الحدوث می داند، رابطه نفس و بدن را از نوع رابطه آلت با صاحب آلت می‌داند به نحوی که نفس برای استکمال خود بدن را به عنوان ابزار به خدمت می‌گیرد و به عبارتی رابطه تدبیری با بدن دارد. از سوی دیگر ایشان معتقد است که تعلق نفس به بدن از نوع تعلق عرضی است نه ذاتی، به این معنا که نفسیت نفس (تعلقش به بدن) امری خارج از ذات و حقیقت نفس می‌باشد.ابن سینا علی‌رغم مغایر دانستن نفس و بدن، با تاکید فراوانی در تاثیر و تاثر متقابل نفس و بدن سخن گفته است.هم‌چنین وی معاد روحانی را با دلیل عقلی اثبات نموده و معاد جسمانی را به شرع ارجاع داده است .علامه طباطبایی(ره) نیز با نظریه جسمانیه الحدوث و حرکت جوهری نفس، تعلق و ارتباط نفس و بدن را ذاتی و حقیقی دانسته که هرگز قابل تفکیک و جدایی از هم نیستند. ویبا اثبات عالم مثال، دو حیات و زندگی پس از مرگ برای انسان قائل است؛ حیات برزخی و حیات اخروی.ارتباط نفس با بدن به عالم طبیعت ختم نمی‌شود بلکه به بدن مثالی و بدن اخروی نیز کشیده می‌شود.
تأملی در یک برهان (بررسی برهان علامه طباطبایی رحمة الله بر واجب بودن اصل واقعیت)
نویسنده:
حسن معلمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علامه طباطبایی بر وجود خداوند متعال برهانی بدین شرح اقامه کرده‌اند: الف) انکار اصل واقعیت، مستلزم اثبات آن است؛ ب) هرچه انکارش مستلزم اثبات آن باشد، وجودش ضروری است؛ نتیجه: اصل واقعیت، ضروری الوجود (واجب‌الوجود) است. درباره مقدمه اول نیز می‌توان گفت: اگر کسی اصل واقعیت را انکار کند، آن گاه بدین حقیقت می‌رسد که واقعیت واقعاً معدوم است. پذیرش این سخن که واقعیت واقعاً، معدوم است، پذیرفتن نوعی واقعیت است. پس اگر کسی اصل واقعیت را انکار کند، گونه‌ای از واقعیت را پذیرفته است. باید توجه شود که واژه «واقعاً» در این استدلال اعم از وجود و عدم است و با این واژه، هیچ واقعیتی اثبات نمی‌شود.
حقیقت توحید از نظر امامیه (محقق طوسی و شهید مطهری) و از نظر وهابیه (ابن نیمیه و محمد بن عبدالوهاب)
نویسنده:
بشیر احمد استوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در این نگارش در تبیین ، حقیقت توحید از نظر امامیه خصوصا از نظرهای محقق طوسی و شهید مطهری و رد شبهات وارده وهابیت در این زمینه خصوصا بنیانگذاران وهابیت ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب مورد بررسی قرار گرفته است . در مکتب امامیه : با پیروی از براهین عقلی و نقلی حکماء و متکلمان و عرفاء در باب ، مفهوم توحید و مراتب آن حقائق عمیق و ظریفی ارائه کرده اند و در همین مکتب توحید نظری و عملی عبارت است از : اعتقاد قطعی به یگانگی یا یکتائی خداوند در ذات و صفات و افعال و رفتار موحدانه ای که تقاضای اعتقاد و اندیشه توحیدی باشد و در توحید نظری وحدت خداوند را به وحدت حقه حقیقیه و عینیت صفات با ذات و عینیت صفات با یکدیگر مطرح است. و در توحید افعالی (خالقیت و ربوبیت) حتی در توحید استعانت ملاک اصلی توحید و شرک استقلالیت و عدم آن به موثر مطرح است . ودر توحید عبادی عنصر اصلی تشکیل دهنده عبادت پرستش موجودی که یکتای معبود خداوند به عنوان مبنای امامیه در این زمینه ارائه شده است . اما بیاناتی که علمای وهابیان خصوصا ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب به پیروی از علماء سلفیه که خودشان به افتخار تلقی می کنند و ادعا دارند که مردم به علت فاصله گرفتن از مذهب سلف دچار شرک شده اند و وظیفه خود دانستند که مردم را به سوی توحید خالص دعوت نمایند ، درحالیکه در مکتب خودشان در مورد توحید نظری را ارائه کرده اند که ریشه علمی دقیق ندارد ، چون گرایش های زیادی به تشبیه و تجسیم داشته با کمال صراحت برای خداوند اعضاء و جوارح اثبات نموده مانند اهل حدیث به ظواهر آیات و احادیثتعصب شدیدی به خرج داده اند و عقلانیت را از صحنه استنباط احکام کنار گذاشته و اهل تاویل را کافر شمرده اند . در تعریف عبادت علمای وهابیّت چند دسته شده اند، ما چند نوع تعاریف آنها را ذکر کردیم و از آن تعریفها دو مبنا به دست آوردیم: یکی خضوع ، تذلل و محبت تام برای تحقق عبادت و دیگری خضوع تام توام با اعتقاد به الوهیت خداوند . کسانی که عنصر اعتقاد را در عبادت پذیرفته اند در هنگام اتهام شرک به اعمال مسلمین از مبنای اول استفاده کرده اند و از آن به عنوان ابزار سیاسی بهره برده اند .و در فصل چهارم که مهمترین فصلها است دیدگاههای امامیه و وهابیه ذکر شده که بعد از تعیین محل نزاع بر نقطه افتراق ، استدلالات عقلی و ادله شرعی اقامه شده و نشان داده شد که مبانی و ملاکات توحید و شرک از مکتب وهابیت خلاف عقل ، شرع و سیره صحابه و جمهور مسلمین است در ابتدای این نگارش ذکر کلیات در ضمن آن مقدمه و... و معرفی امامیه در ضمن آن (زندگی محقق طوسی و شهید مطهری) و معرفی وهابیت در ضمن آن زندگی مختصر (ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب) و مفهوم شناسی مطرح شد .
بررسی چگونگی سازگاری تجرد نفس با حرکت تکاملی آن
نویسنده:
علیرضا اسعدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از مهم ترین مباحث علم النفس فلسفی، حرکت و استکمال نفس است، اما با توجه به ثبات مجرد چگونه حرکت نفس قابل تبیین است. این رساله می‌کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد. از این رو پس از آنکه در فصل نخست با مفاهیم کلیدی تحقیق نظیر حرکت، کمال، نفس و روح، مجرد و مادی و نیز ثابت و متغیر آشنا شدیم، در فصل دوم به تبیین پرسش اصلی تحقیق می‌پردازیم. برای این منظور ابتدا تجرد نفس و لازمه آن؛ یعنی ثبات مورد اشاره قرار می‌گیرد و سپس استکمال نفس از منظر آیات و روایات و لازمه آن؛ یعنی تغیر بررسی می‌شود. آنگاه مسئله ناسازگاری تجرد نفس با حرکت تکاملی آن صورتبندی می‌شود و پاسخ های محتمل به پرسش اصلی تحقیق مورد اشاره قرار می‌گیرد. از میان تبیین های محتمل، مادی بودن نفس و نیز انکار حرکت نفس به این دلیل که مخالف پیشفرض های پذیرفته شده در این تحقیق است از دایره بحث در این رساله خارج است. در هر یک از فصل های بعدی یکی از تبیین ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.در فصل سوم نظریه مشاء؛ یعنی ثبات نفس و تکامل در اعراض بررسی شده است. به عقیده ایشان ذات نفس مجرد و ثابت است و حرکت تنها در اعراض است. امااین نظریه نه به لحاظ مبانی و نه به لحاظ ادله قابل قبول نیست. در فصل چهارم نظریه مبتنی بر حرکت جوهری بررسی شده است. ملاصدرا نفس را جسمانیه الحدوث و موجودی ذو مراتب می‌داند که مراتبی از آن مجرد است. از این رو شرط لازم برای حرکت(مادیت) را در آن محقق دانسته و حرکت نفس را تا زمانی که به حد عقل برسد، می‌پذیرد. اما این نظریه را نیز نمی توان پذیرفت. از اشکالات اساسی آن این است که چگونه می‌توان حرکت در مجردات را انکار کرد و در عین حال حرکت مرتبه مجرد نفس را به دلیل وجود ماده در مرتبه مادی نفس پذیرفت و بلکه وجدانی تلقی کرد.فصل پنجم به نظریه تبیین سازگاری با نفی تجرد تام نفس می‌پردازد. بر اساس این نظریه مراد فلاسفه از ثبات مجرد، ثبات مجردات تام است و نفس، مجرد ناقص است. این نظریه نیز قابل پذیرش نیست زیرا تعلق نفس در مقام فعل به بدن نمی تواند ذات مجرد نفس را از بی‌استعدادی به ذات دارای استعداد تبدیل کند.فصل ششم به دیدگاه برگزیده؛ یعنی نظریه حرکت در مجردات می‌پردازد. این فصل در دو مقام ساماندهی شده است نخست حرکت در مجردات طی چهار مقدمه اثبات شده و سپس به شبهات مطرح شده پاسخ داده شده است. در اثبات حرکت در مجردات ابتدا حقیقت حرکت و دلایل و لوازم انکار هیولی مطرح شده و سپس با نقد دلائل اقامه شده بر ثبات مجرد، نشان داده شده است که دلیل معتبری بر وجود موجودات امکانی ثابت وجود ندارد. در پایان نیز شواهد و قرائن وجود تغیر و حرکت در تمامی موجودات امکانی مطرح گردیده است. با پذیرش حرکت در مجردات حرکت و استکمال نفس هیچ محذور عقلی نخواهد داشت.کلیدواژه: نفس، حرکت تکاملی، تجرد نفس، حرکت در مجردات.
ماهیت و مبانی کلامی تکلیف
نویسنده:
محمد هاشم مسعودی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تکلیف از نظر بسیاری از علما و متکلمان امامیه، به‌معنای اراده تشریعی خداوند است که به انجام یا ترک کاری از سوی مکلفین، تعلق می‌گیرد. دسترسی مکلفین به پاداش و ثواب اخروی، وجود تکالیف را ضروری می‌سازد؛ همچنین انسان به‌عنوان یک موجود اجتماعی، برای ادامه حیات و رفع نیازهای خود، نیازمند قوانین جامع و کاملی است که بتواند نظم و عدالت را در جامعه برقرار سازد، از هرگونه پیامد منفی به‌دور باشد، و زمینه رشد و کمال و سعادت انسان را فراهم نماید. و از آن‌جایی که تنها خداوند به تمام رمز و راز و نیازهای انسان آگاهی کامل دارد، فقط او می‌تواند چنین قوانینی را در قالب تکلیف وضع نماید. این تکالیف، در واقع راه رسیدن به حقوق انسانی است، و اگر انسان می‌خواهد که به کمال و برتری دست یابد، باید به تکالیف و قوانین الهی عمل نماید. حسن و قبح عقلی، مالکیت خداوند، حاکمیت خدا، قاعده لطف، حکمت الهی، رحمت و عدالت الهی را می‌توان جزء مهم‌ترین مبانی کلامی وضع تکالیف از سوی خدا برای بشر دانست. همچنین وضع این تکالیف، زمانی معنا خواهد داشت که قدرت، آزادی و اختیار انسان را به‌عنوان مبانی انسان‌شناسانه تکلیف بپذیریم. اگرچه درباره اختیار و آزادی انسان، میان متکلمان مسلمان اختلاف‌نظر شدیدی وجود دارد، اما نظریه "امر بین الامرین" که رویکرد کلامی شیعه از آن حمایت می‌کند، تنها اندیشه‌ای است که از هرگونه عوارض و لوازم فاسد به‌دور است، و بر اساس آن انسان‌ها در عقیده، رفتار و گفتار خود، از اختیار و آزادی برخوردارند؛ اما این آزادی مطلق نیست بلکه دارای شرایط و حدود می‌باشد. اساساً پذیرش اسلام به‌معنای پذیرفتن این امر است که در قلمرو آزادی باید حقوق الهی در نظر گرفته شود و رهنمودها و تکالیف خداوند به‌کار گرفته شود.
  • تعداد رکورد ها : 143