جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 759
تجزیه تحلیل تطبیقی جایگاه نوابت در اندیشه فارابی و ابن باجه
نویسنده:
پدیدآور: کریم عظیمی فشی ؛ استاد راهنما: علی علی‌حسینی ؛ استاد مشاور: سیدجواد امام‌جمعه‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
در سیر اندیشه های فیلسوفان جهان همواره سعادت و کمال بشر در اهمیت بالایی قرار داشته است. اندیشه های فیلسوفان جهان اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست و همواره بحث سامان جامعه و کمال و سعادت انسانها به شدت و ضعف در اندیشه های فیلسوفان اسلامی مشاهده می شود. فارابی و ابن باجه به عنوان نمونه هایی از بزرگترین فیلسوفان دنیای اسلام به ترسیم یک نقشه برای سعادت و کمال جوامع پرداخته اند. فارابی با آرمان گرایی، طرفدار نظام واحد و یکپارچه در مدینه فاضله است و با بهره گیری از فلسفه افلاطون و نو افلاطونی به تشریح جامعه مطلوب، طبقه بندی برتر از جامعه و مضادات نظام مدینه فاضله می پردازد. انسانهایی که با ساختار این مدینه فاضله مخالف باشند و ساختار آن را نپذیرند و برطبق نظام تعلیم و تربیتی آن تربیت نیابند، از نظر فارابی به «نوابت» یعنی علف های هرز تعبیر می شوند که از جامعه طرد و یا همچون علف هرز بساط شان برچیده شود، چون سعادت سایر افراد را به خطر می اندازند. نوابت نزد او افرادی‌ ناهنجار هستند‌ و به طور طبیعی در حکم حیوان‌اند و نمی‌توانند پایبند مدینه فاضله و اصول آن باشند، بنابراین باید به شدت با آنها برخورد شود. در مقابل، ابن‌باجه مصداق نوابت را فیلسوفانی می‌داند که در مدینه‌های غیرفاضله هم علم به سعادت دارند و هم عمل سعادتمندانه را انجام می‌دهند؛ در نتیجه،‌ نوابت مصداق افراد فاضلی می‌شود که درون مدینه‌های غیر فاضله به تدبیر امور خود و تحصیل سعادت می‌پردازند. بنابراین مبانی فلسفی این دو فیلسوف بر نوع تحلیل آن ها در مورد مخالفین و طرد شدگان جامعه تاثیر گذار بوده است. هدف این پژوهش این است تا با بررسی فلسفه سیاسی فارابی و ابن باجه دیدگاه آنها را در مورد نوابت جامعه(مخالفان) بررسی کند. امروزه می توان با تکیه بر میراث فلسفی به جا مانده از تمدن اسلامی الگویی بومی در مواجهه با مخالفین طراحی کرد. سوال اصلی در این پژوهش این است مواجهه با مخالفین نظام سیاسی و طرد شدگان از جامعه (نوابت)در فلسفه سیاسی اسلام از چه الگوهایی پیروی می کند؟ در این پژوهش از روش مقایسه ای استفاده شده است. در پایان از منظر این پژوهش علی رغم دیدگاههای مشابه فلسفه ی سیاسی فارابی و ابن باجه، در بحث از «نوابت جامعه» از هم فاصله می گیرند.
سیاست دوستی در آراء اندیشمندان اسلامی دوره میانه (با تکیه بر آراء فارابی، غزالی، خواجه نظام الملک طوسی)
نویسنده:
پدیدآور: علی محمدی استاد راهنما: حمدالله اکوانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
سرشت بشر به گونه‌ای است که انسانها همواره از درون میل به همکاری و دوستی و محبت دارند.در دوره هایی از تاریخ اسلام با توجه به شرایط زمانه ای که وجود داشته اندیشمندان اسلامی از شیوه آنتاگونیسمی سیاست به دوستی و رفاقت در سیاست متمایل شده اند که این تمایل را با مستاق های متعددی بیان کرده اند. در این مقاله سعی شده است که با توجه به مستاق هایی که در دیدگاه این اندیشمندان نسبت به دوستی در سیاست وجود دارد به تبیین این موضوع پرداخته شود. سوال اصلی در این مقاله این است که چرا و به چه دلیل این اندیشمندان به سمت دوستی در سیاست متمایل شده اند و برای این منظور خود از چه مصداق‌هایی استفاده کرده اند؟ فرضیه در این پژوهش این است که با توجه به نا امنی و هرج و مرج و عدم ثبات در حکومت مرکزی و به معنای دیگر نبود حکومت مرکزی مقتدر در دوره میانه در دنیای اسلام این دانشمندان به شیوه‌ای در سیاست متمایل شده‌اند که به این گونه بتوان مردم و حکومت را به هم نزدیک کرد و دوستی بین آنان را افزایش داد که این خود یک حکومت مقتدر را در مرکز می‌طلبد. روشی که در این پژوهش به کار برده شده برنامه پژوهشی ایمره لاکاتوش است و از منابع کتابخانه‌ای و اسنادی استفاده شده است.
تبیین مبانی نظری حداکثر دخالت دولت در تربیت: تحلیل مقایسه‌ای اندیشه سیاسی افلاطون و فارابی
نویسنده:
پدیدآور: فهیمه قائمی ؛ استاد راهنما: علی علی‌حسینی ؛ استاد مشاور: سیدامیرمسعود شهرام‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
سلطه بر اذهان که از طریق فرایند شکل‌دهی تربیتی ممکن می‌شود، دغدغه‌ای است که توجه متفکران بسیاری را به خود جلب ‌کرده است. رابطه تربیت و قدرت از قدیمی‌ترین و نگران کننده‌ترین روابط در طول تاریخ برای فیلسوفان بوده است. تهدید و اسارت خاموشی که این رابطه می‌تواند برای بشر داشته باشد، فیلسوفان را واداشته تا هر روز قید و بند جدیدی بر دست و پای دولت تدبیر کنند تا او را از جولان در این عرصه دور بدارند. نقطه اوج این نگرانی در آثار فیلسوفان انتقادی و پست مدرن مانند فوکو مشاهده می‌شود. البته در تاریخ اندیشه فیلسوفان دیگری نیز بوده‌اند که خلاف این جریان زعامت و قیمومیت تربیت را به دست دولت ‌سپرده‌اند. این اندیشه‌ها گاهی تا حدی پیش رفته‌اند که درک آن برای همگان به ویژه برای انسان امروز که مدعی است خود را از قید اسارت دولت رهانیده آسان نیست. درک این اندیشه‌ها هنگامی مشکل‌تر شده است که با صرف توجه به اشتراک آنها در اصل دخالت و بی توجه به گروه‌بندی و تمایزات درونی و همچنین مبانی فکری این اندیشه‌ها، مورد مطالعه و حتی نقد واقع شده‌اند. مشکل اصلی را در این زمینه اندیشه‌های فضیلت‌گرا دارا می‌باشند، اندیشه‌هایی که براحتی قابل طرد و چشم پوشی و خالی از منطقی توجیه کننده نیستند. منطقی که برای درک یا نقد باید برآن آگاهی یافت. اندیشه‌های فضیلت‌گرا، دارای نمایندگان برجسته‌ای در یونان باستان و حوزه‌ی تفکر دینی به ویژه اندیشه‌های اسلامی است. در این اندیشه‌ها دولت مسئولیت و وظیفه‌ی ویژه‌ای در تربیت افراد جامعه بدون محدودیت خاصی بر عهده دارد. از جمله مشهورترین و جدی‌ترین صاحبان این اندیشه‌ها، افلاطون در یونان باستان و فارابی، در تفکر اسلامی است. آنها با آنکه از دو حوزه فکری مختلف هستند، شباهت زیادی در اندیشه‌های سیاسی_تربیتی به یکدیگر دارد. شباهتی که نشات گرفته از مبانی فکری فلسفی آنها می‌باشد. با آنکه یکی برخاسته از حوزه عقل و سنت یونان است و دیگری از عقل و دین اسلام است. این شباهت موجب شده است تا اکثر موضع‌گیری آنها در سیاستگذاری تربیتی که بر اساس این مبانی ارائه شده نیز به یک صورت مستدل شود. بنابراین فهم نگاه حداکثر دخالت دولت در تربیت، در اندیشه‌های فضیلت گرا به ویژه افلاطون و فارابی و تمایز آن از سایر اندیشه‌های این نوع، نیازمند بررسی مبانی فلسفی آنها و تاثیر این مبانی بر اندیشه‌های سیاست تربیتی آنها است. این امر با صورت دادن مقایسه‌ای از مبانی فلسفی این دو فیلسوف نمود بیشتری خواهد یافت.
ارتباط سعادت و سیاست در نظام فلسفی فارابی و تاثیر آن بر ملاصدرا
نویسنده:
پدیدآور: فاطمه جاویدان ؛ استاد راهنما: علی حسینی ؛ استاد مشاور: علیرضا فاضلی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی، با هدف تبیین ارتباط سیاست و سعادت در نظام فلسفی فارابی و تأثیر آن بر ملاصدرا تدوین و تنظیم شده است. به این منظور که؛ دو مولفه‌ی سعادت و سیاست و ارتباط بین آن دو، از جمله مفاهیمی هستند که در طول تاریخ، همواره مورد توجه بشر و فیلسوفان قرار گرفته‌اند، سیاست که بستری مناسب برای وصول به سعادت و کمال، ارزیابی می شود، بیشتر مورد توجه فیلسوفان سیاسی بوده است تا فیلسوفان غیر سیاسی. سعادت و سیاست در نظام فلسفی فارابی و ملاصدرا ، مبتنی بر هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و فلسفه‌ی سیاسی این دو فیلسوف بزرگ اسلامی، است، که راه را برای فهم بهتر حقیقت سعادت و سیاست در سرنوشت بشر، هموار خواهد کرد. فارابی نخستین فیلسوف اسلامی است که لقب فیلسوف سیاست را یافته است. بنیان فلسفه فارابی، به کارگرفتن راه‌های صحیح رسیدن به سعادت و برداشتن موانع وصول به آن بوده است. وی با طرح مدینه فاضله و جامعه آرمانی خود، سیاست را مهم‌ترین عامل برای تدبیر امور و نیل به کمالات مطلق می‌دانست زیرا؛ هدف از سیاست، درواقع، رسیدن به سعادت می‌باشد. در حوزه فلسفه‌ی فارابی، عوامل نیل به سعادت و ارکان اصلی سیاست ، تعقل، قوه ناطقه و عقل فعّال، است که به سعادت منتهی می‌شود. از این رو؛ فضایل اعم از نظری، فکری، اخلاقی و عملی، ابزار و وسیله‌ای برای نیل انسان به سعادت شمرده می‌شوند. فارابی دین ، فلسفه و سیاست را ماهیتاً یکی می داند؛ چراکه، منبع معرفت، فیض عقل فعّال، یعنی "فرشته‌ی وحی" و غایت، شناخت خداوند است. در ملاصدرا، معرفت عقلانی بر نظام سیاسی او سایه‌افکن بوده، و نقش محوری ایفا می‌کند و در پرتو عقل و وحی هدایت می‌شود. ملاصدرا سعادت را کمال واقعی بشر می‌دانست، که انسان به منظور رسیدن به آن آفریده شده است. وی جامعه‌ای را تکامل یافته می‌داند که در سایه‌ی احکام و شریعت الهی رشد کرده و به بالاترین درجه‌ی فضایل اخلاقی نایل شده باشد. ملاصدرا و فارابی، سعادت و سیاست، را کمال علی‌الاطلاق، ذات اقدس الهی می‌دانند و مهم‌ترین و اساسی‌ترین رکن اندیشه‌ی این دو فیلسوف، تفکر توحیدی آن‌هاست. زیرا؛ حاکمیت مطلق را از آن خداوند می‌دانند و هرگونه ولایتی چه تکوینی و چه تشریعی تنها به اذن او تحقق می‌یابد؛ بنابراین، آن‌ها یگانه قانون-گذار در عالم وجود را، خداوند می دانند و بر این باورند که در سایه‌ی رهبری انسان کامل و حاکمیت حکیمانه، نه‌ تنها امر معاش انسان‌ها سامان می‌یابد، و عدالت در حکومت برپا می‌شود بلکه، جامعه در پرتو رهبری معنوی از شرور و کثرت‌ها فاصله گرفته، و به سمت غایت و خیر حقیقی نزدیک‌تر می‌شود. خلاصه این-که، ملاصدرا بر نظریات فارابی در سعادت و سیاست، نکته جدیدی نیفزودند، بلکه، بیشتر به بسط و تفصیل مباحث مجمل فارابی همت گماشتند.
بررسی آراء و افکار فارابی و ابن‌سینا در امور اجتماعی
نویسنده:
پدیدآور: زینب‌سادات اسداللهی ؛ استاد راهنما: زهره توازیانی ؛ استاد مشاور: مهناز امیرخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
رساله حاضر سعی در تحلیل و بررسی دیدگاه های اجتماعی و سیاسی فارابی و ابن سینا به عنوان دو اندیشمند و نظریه پرداز اجتماعی دارد. در مسائل اجتماعی، این دو فیلسوف دیدگاه های حکیمانه ای دارند که متأثر از فلسفه نظری آنهاست. با توجه به انسجام اجزای نظام فلسفی هر کدام از این اندیشمند، ضروری است برای روشن شدن اندیشه اجتماعی شان در اولین گام به مباحث هستی شناختی و انسان شناسی ایشان پرداخته شود. فارابی علم مدنی را لازمه اداره حکومت فاضله می داند. ابن سینا نیز فایده حکمت مدنیه را تعالی بخش افراد در اداره کشور می داند. فارابی و ابن سینا هردو بر مدنی الطبع بودن انسان اتفاق نظر دارند. فارابی جوامع را بر اساس کمی و کیفی تقسیم می کند و به دنبال آن به شرح و توضیح مدینه فاضله و رئیس آن می پردازد. ابن سینا نیز لازمه برپا داشتن حکومت و لازمه تداوم نظم مدنی را قانون می داند. فلسفه سیاسی این دو فیلسوف در مبانی نگرشی و نظام معنایی و مفهومی متأثر از وحی می باشد و غایت آن را سعادت است که با سیاست و ریاست فاضله در مدینه فاضله دنبال می شود. فایده حکمت مدنی نزد ابن سینا با تعریف فارابی متفاوت است و نسسبتی که فارابی میان «عقل» و «وحی» برقرار کرده بود، در فلسفه ابن سینا دستخوش دگرگونی شده و سیاست همواره نزد شیخ اززاویه شریعت تحلیل شده است.
 تبیین نگرش غایتمدارانة فارابی نسبت به موسیقی
نویسنده:
محسن حبيبي ، سیدمحسن موسوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
نگرش خاصِ فارابی به موسیقی حكایت از اهمیت علت غایی برای موسیقی نزد وي دارد. در انديشة فارابي، موسیقی با اندیشة منطقی و فلسفة سیاسی مرتبط است و این ارتباط در نظام موسیقایی او مؤثر است. ارتباط موسیقی با منطق و سیاست از طریق غایت موسیقی برقرار میشود؛ به این نحو که صناعت شعری بعنوان بخشی از منطق، تعیین‌کنندة غایت موسیقی است و در طول این نسبت، با فلسفة مدنی (سیاست) نیز ارتباط پيدا ميكند. بازتاب این ارتباطها را میتوان در مباحث وي در باب تعریف موسیقی، مشخص کردن مبادی آن، منشأ شکلگیری موسیقی، انواع موسیقی و دسته‌بندي و رتبه‌بندي آلات موسیقی، تشخیص داد. فارابی با توجه به علت غایی در موسیقی و همچنین مبادی موسیقی که ریاضیات توان بررسی آنها را ندارد، در تحليل موسیقی از ریاضیات فاصله میگیرد. او علت غایی موسیقی را با علت غایی شعر که همان برانگیختن خیال برای نیل به سعادت نزد عموم است، برابر میداند و بدين ترتیب بر وجه محاکاتی موسیقی تأکید میورزد و موسیقی را از اینکه تنها امری سرگرم‌کننده باشد، خارج میکند. نگرش غایتمدارانه‌، نتایجی در رویکرد کلی فارابی نسبت به موسیقی در پی داشته که این مقاله به تبيين آنها پرداخته است.
صفحات :
از صفحه 111 تا 132
علم انسان به خدا در تفکر فارابی
نویسنده:
مهدی عباس زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مسئله «علم انسان به خدا» با وجود اینکه در طول تاریخ دیرپای فلسفه و الهیات، سابقه‌ای کهن دارد، اما همچنان ذهن متفکران دینی به‌ویژه فلاسفه دین و حتی برخی از معرفت‌شناسان معاصر را به خود مشغول داشته است. در این میان، فارابی معتقد است که قوای ادارکی بشر در شناخت اشیا و به‌ویژه خدا با محدودیت‌ها و موانع مهمی مواجه است و ایجاد صورت معقول (مفهوم) خدا در ذهن یا عقل انسان مشکلاتی جدی به همراه دارد. همچنین نام‌ها و اوصافی که خدا با آنها نامیده می‌شود، به‌نحوی معنادار هستند و سخن‌گفتن از خدا به‌‌گونه‌ای که هم معتبر (صادق و موجّه) باشد و هم به مشکلات کلامی نینجامد (تنزیه خدا از مخلوقات حفظ شود و تشبیه او به مخلوقات منتفی گردد)، نهایتاً با زبان اشتراک معنوی امکان‌پذیر است. فارابی در کنار بیان فلسفی علم انسان به خدا، می‌کوشد تبیین عرفانی از آن نیز ارائه دهد و اگر فصوص الحکم را از آنِ وی بدانیم، او بحث مشبعی را به روش عرفا در باب موانع و محدودیت‌های شناخت عقلیِ انسان از خدا و لزوم شناخت شهودیِ انسان از او مطرح کرده است. نوشتار حاضر، ضمن تبیین مباحث فوق، به بررسی و نقد دیدگاه‌های فارابی در این باره و نظرات برخی محققان می‌پردازد که تا حدی متعرض این مسئله شده‌اند.
صفحات :
از صفحه 5 تا 30
الفارابی و المدینة الفاضلة
نویسنده:
سهیل قاشا
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
صفحات :
از صفحه 271 تا 288
رائد الدراسة عن ابی نصر الفارابی
نویسنده:
کورکیس عواد، میخائیل عواد
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
صفحات :
از صفحه 165 تا 268
کتاب قاطیغوریاس ای المقولات لابی نصر محمد بن محمد الفارابی
نویسنده:
نهاد ککلیک
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
صفحات :
از صفحه 147 تا 162
  • تعداد رکورد ها : 759