جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
إشارة السبق و تليها قاعدة ضمان اليد
نویسنده:
علي بن حسن حلبي، فضل الله نوري؛ محقق: ابراهیم بهادری؛ مقدمه نویس: جعفر سبحانی
نوع منبع :
کتاب , آثار منسوب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مؤسسة النشر الاسلامی,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اشارَةُ السّبق کتابی کلامی و فقهی به زبان عربی نوشته ابوالمجد حلبی. وی در مباحث اعتقادی به چهار رکن توحید، عدل، نبوت و امامت پرداخته و در بخش فقه به پنج رکن تکلیفی صلات، صوم، زکات، حج و جهاد می‌پردازد. در انتساب کتاب به مؤلف اختلاف است؛ هر چند برخی معتقدند که کتاب، منتسب به ابوالمجد حلبی بوده و به غیر از او صحیح نیست. از کتاب، با نام «اشارة السبق الی معرفة الحق» نیز یاد شده است. این کتاب از معدود کتاب‌هایی است که در آن هم مباحث عقائد و هم احکام فقهی مطرح گردیده است. کتاب از دو بخش کلام و فقه تشکیل شده است. مؤلف از علم کلام، تعبیر به ارکان تکلیف عقلی و از فقه با عنوان ارکان تکلیف شرعی یاد می‌کند. بخش اول: در علم کلام و شامل چهار اصل اعتقادی (توحید، عدل، نبوت و امامت) بخش دوم: در فقه و شامل پنج رکن فقهی (صلاة، صوم، زکات، حج و جهاد). چاپ این کتاب، در انتشارات جامعه مدرسین به سال ۱۴۱۴ق در قم بوده است. تحقیق این اثر با ابراهیم بهادری بوده و همراه این کتاب «رسالةٌ فی قاعدة ضِمانِ الیَد» شیخ فضل‌الله نوری چاپ شده است.
موسوعة تراث السيد المرتضى في علم الكلام و رد الشبهات المجلد 1
نویسنده:
علي بن حسين علم الهدى؛ مقدمه نویس: هاشم میلانی
نوع منبع :
کتاب , مدخل آثار(دانشنامه آثار) , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
المرکز الاسلامی للدراسات الاستراتیجیة - العتبة العباسیة المقدسة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
دانشنامه پیش رو؛ بخشی از یک پروژه بزرگ انجام شده توسط المرکز الاسلامی للدراسات الاستراتیجیة - العتبة العباسیة المقدسة، با هدف جمع آوری و تدوین و طبقه‌بندی موضوعی آثار کلامی شیعه است که تحت عنوان (موسوعة التراث الإمامي في علم الكلام وردّ الشبهات والمسائل الخلافية) می باشد، که این دایره المعارف در آن به‌دنبال: 1-مرتب کردن و دسته بندی آثار کلامی امامیه با توجه به موضوع و حروف الفبا. 2-تسهیل‌دسترسی‌به‌واژگان‌کلامی. 3-همه آنچه را که دانشمندان ما در مورد واژگان کلامی در یک مکان نوشتند را ببینید. 4-رعایت تاریخچه و گاه‌شمار در نقل واژگان از قدیمی ترین واژگان. 5-ایستادگی در دگرگونی و تحول کلام امامیه در طول قرن ها. 6-ایستادگی بر روش کلامی دانشمندان ما. مطالب و موضوعات مربوط به جلد اول، از حرف الف تا حرف جیم می باشد.
تمهيد الأصول في علم الكلام
نویسنده:
محمد بن حسن طوسي
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: رائد,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تمهيد الأصول في علم الكلام، اثر ابوجعفر محمد بن حسن طوسى، با تصحيح و مقدمه دكتر عبدالمحسن مشكوةالدينى، شرح بخش نظرى رساله «جمل العلم و العمل»، تأليف سيد مرتضى على بن حسين موسوى است كه به زبان عربى و در قرن پنجم قمرى، نوشته شده است. در ابتداى كتاب، مقدمه مفصلى از مصحح آمده كه به بيان خصوصيات كتاب و روش كار شيخ طوسى در آن، پرداخته شده است. شيخ طوسى نام اين كتاب را در فهرست كتب خويش، «شرح جمل العلم و العمل» ذكر كرده و در اول همين كتاب و در كتاب «الاقتصاد في ما يجب على العباد» كه گاهى به اين كتاب ارجاع داده، به همين اسم آن را نام برده است. اما در پشت نسخه قديمى اين كتاب كه به شماره 54 مخطوطات در كتابخانه آستان قدس رضوى نگهدارى مى‌شود، نامش «تمهيد الأصول» و يك جا، «تمهيد في الأصول» نوشته شده است و پاره‌اى از نويسندگان اخير نيز به همين اسم آن را عنوان كرده‌اند و معلوم نيست از چه هنگامى اين نام بر آن نهاده شده است. در اثر حاضر، قسمت عمده‌اى از معارف دقيق و اصول كلى علمى و فلسفى گنجانده شده است و معتقدات شيعه با فرق ديگر مسلمانان و غير مسلمانان مقايسه گرديده و آنچه بر مبناى اصول تشيع خالص درست به نظر آمده، با ذكر دليل و سند محكم، به اثبات رسيده است و به اعتراضات مخالفين، پاسخ گفته شده است. در تبيين روش شيخ در تنظيم كتاب حاضر، توجه به اين نكته ضرورى است كه علم كلام در آغاز توسط گروه معتزله به وجود آمد و مسائل اصلى آن در پنج اصل، تنظيم شدند و همه آنان متعهد بر اين شدند كه همگى متفق بر اين پنج اصل باشند و به ديگران هم آن را بقبولانند. اين پنج اصل عبارتند از: توحيد و بحث صفات؛ عدل؛ وعد و وعيد؛ منزلت بين‌المنزلتين و امر به معروف و نهى از منكر. هدف اصلى آنان از اين كار، جلوگيرى از برخوردهاى قولى و عملى و زدوخورد بين فرقه‌هاى مسلمانان بود. به همين ملاحظه در هر موضوعى حد متوسطى از عقايد گوناگون را گرفتند تا همه را بر آن متفق و متحد گردانند و به اين وسيله، آشتى و صلح برقرار نمايند. اما شيخ طوسى كه هدفى دقيق‌تر از اين داشت، به اين مسئله توجه نمود كه انسان موجودى متعهد و ملتزم به اداى تكليف است و بايد او را به آنچه پيش خود، تعهد ذاتى و فطرى دارد، متوجه گرداند تا همه مردم به رفتار كردن آنچه بر حسب فطرت بر آن متعهد و ملزم هستند، متفق و متحد باشند. به همين منظور در اثر حاضر، موضوع علم كلام را تكليف قرار داد و مسائل مربوط به آن را در اين علم، مورد بحث نهاد و مسائل مهمى كه علل يا معاليل و آثار و نتايج عمل كردن به تكليف يا سرپيچى از آن است، در چهار بخش آورد و پنج اصل معتزله را كه مسائل مهم علم كلام است، در اين چهار بخش كتاب، گنجانيد: بخش اول، در توحيد و اثبات صفات خداوند كه نتيجه آن، ثابت كردن صفت عدل الهى است؛ بخش دوم، در ماهيت كلام خداوند و تشريع است كه راهنمايى به تكليف است و از صفت عدل، حاصل مى‌شود؛ بخش سوم، وعد و وعيد است كه از دنباله برانگيختن پيامبران، حاصل مى‌شود و نتيجه عمل كردن به تكليف يا دست بازداشتن از آن است؛ بخش چهارم، در به‌پاداشتن حكومت دينى و عدل اسلامى براى اجراى شرع و نتايج حاصل از آن است كه در بحث امامت ذكر مى‌شود. بنابراین، تنظيم كتاب در اين چهار بخش، منطبق بر چهار ركن اساسى تكليف است كه عوارض ذاتيه و علل و معاليل آن مى‌باشند و بنا بر آنچه ذكر شد، موضوع علم كلام در نظر شيخ، تكليف است و اينكه موضوع علم كلام را وجود، بماهووجود، يا وجود واجب مى‌دانند، بر خلاف روش شيخ در اين كتاب است؛ زيرا شناختن وجود خداوند و صفات كماليه او بنا بر آنچه شيخ تصريح كرده است، همگى مقدمه براى شناختن تكليف و عمل كردن به آن است. شيخ در بيشتر جاهاى كتاب، ريشه و پايه استدلال‌ها را حسن و قبح عقلى و تعهد ذاتى و درونى انسان را به عمل كردن شايسته‌ها و دست بازداشتن از ناشايسته‌ها، قرار مى‌دهد. علاوه بر آن، شيخ گفتگو از تكليف ذاتى را چند جا مستقلا عنوان كرده است: يكى در اول كتاب كه كسب معارف را براى پى بردن به تكاليف ذاتى بيان مى‌كند و ديگرى در فصل معارف لازمه است و در جاى ديگر، مستقلا و به‌تفصيل، همين گفتگو را عنوان مى‌نمايد و باز در فصل نبوت و امامت، مطالبى را كه نام برده شد، با شرح زياد روشن مى‌گرداند و در چند جاى كتاب، ثابت مى‌كند كه اگر كسى در مناطق غير مسكون، پرورش يابد و از هيچ‌كس چيزى نياموزد و متدين به هيچ دينى و فرمان‌بر هيچ قانونى نباشد، خود را ترسان مى‌بيند كه مبادا كارى ناشايست از او سر بزند؛ پس خود را متعهد و پيش خود مسئول مى‌يابد كه بايد كارهايى را انجام بدهد و از انجام دادن كارهايى دست باز دارد؛ هرچند خود آن كارها، برایش مبهم و از يكديگر مشخص نيست و فطرتا در صدد جستجو است كه به شناسايى خوب و بد پى ببرد و خوب و بد همان شايسته و ناشايسته است. بنا به گفته شيخ در اول كتاب، نخستين وظيفه انسان، انديشيدن است براى شناختن كسى كه شايستگى آموزندگى و راهنمايى او را داشته باشد و براى شناختن او در آغاز بايد از دقت كردن در طبيعت و علوم طبيعى كمك گرفت. شيخ علاوه بر صفحات اول كتاب، در صفحات 438 تا 44 متذكر مى‌شود كه آنچه را انسان پيش خود متذكر مى‌شود، كه بايد آن‌ها را بداند تا آموزنده اصلى را بشناسد، سه بخش است كه در سه مرحله بايد آموخته شود و در هريك از دوره‌ها كوتاهى كند، براى رسيدن به مرحله سوم كه شناختن آموزنده است، فرصتى را از دست داده است. شيخ در صفحه 437 متذكر گرديده كه اگر كسى زمان‌هايى را كه بايد در آن دانستنى‌هاى مقدماتى همگانى و متوسط را كه رشد فكرى از آن حاصل مى‌شود و به دانش نهايى كه شناختن آموزنده اصلى است مى‌كشاند، بيهوده از دست داده باشد و اكنون كه بايد از عهده تكاليف عملى خود برآيد، آموزنده اصلى را نشناخته باشد، تا راه از عهده برآمدن تكاليف را از او بگيرد، در اين وقت كم، چه بايد بكند. در صفحه 684 مى‌گويد پيامبران كه تعاليم خدايى را از راه مهربانى كردن به مردن برایشان مى‌آورند و از سوى خداوند به آنان مى‌آموزند، همان چيزهايى را براى مردم توضيح مى‌دهند كه خود مردم از آن آگاه هستند و در صفحه 686 آمده است كه پيامبران آنچه را خود مردم مى‌دانسته‌اند كه بايد انجام بدهند، به آن‌ها يادآورى مى‌كنند. از جمله ويژگى‌هاى كتاب، روش شيخ در عنوان كردن مطالب و نيز خصايص استدلالى او در اين اثر است كه مى‌توان آن را در موارد زير، خلاصه نمود: الف)- شيخ در آغاز هر فصل، خلاصه مطالبى را كه در آن عنوان مى‌كند، فهرست‌مانند مى‌آورد و مشخص مى‌نمايد كه چه چيزهايى ذكر خواهد كرد. ب)- هنگام شروع به مطلب، نخست قضيه مورد بحث را عنوان مى‌كند و پس از تعريف موضوع و كليات مربوط به آن، دليل اثبات قضيه را مى‌آورد، پس از آن نظر ديگران و قضاياى فرعى و ابهاماتى كه شايد پيش بيايد يا پيش آمده باشد، به‌طورى‌كه در مصاحبه‌هاى حضورى مطرح مى‌شود، در قالب سؤال و جواب مى‌آورد و چنان مجسم مى‌كند كه گويى دو نفر روبه‌رو نشسته‌اند، يكى چيزى مى‌پرسد و ديگرى به او پاسخ مى‌دهد و اين روش تا آن زمان كمتر به كار مى‌رفت. ج)- شيخ براى تحقيق در اثبات مسائل، دو راه پيش گرفته است و در بيشتر جاها، از هر دو روش استفاده مى‌كند: يكى استخراج تعريف براى موضوع قضايا از تتبع موارد و از مشاهدات و تجربه‌هاى درونى و ديگرى، روش تحليل مفهوم موضوع، به اجزاى ذهنى و جستجو از لوازم عينى آن است؛ زيرا نخست بر حسب روش تجربى خود، به تتبع موارد استعمال نام موضوع پرداخته و مفهوم معينى را برایش قطعى مى‌كند و سپس، تعريف منطقى آن مفهوم را به دست مى‌آورد و اجزاى مفهومى و حدى، يا رسمى آن را، با شاهد گرفتن موارد عرفى و اصطلاحى، استخراج مى‌كند و پس از تعيين اجزا و لوازم عقلى و عرفى آن، به توضيح رابطه مابين موضوع با لوازم كه محمولات بر آن موضوع باشند، مى‌پردازد تا آنهايى كه رابطه على و معلولى ميانشان موجود است و در حال وجود و عدم، همراه با يكديگرند، از محمولات ديگر مشخص كند و از اين راه، قضاياى مطلوب را اثبات يا نفى مى‌كند. گاهى نيز براى ثابت كردن رابطه على و معلولى، يا رابطه تضاد و نفى كردن آن، موضوع را از راه نفى و اثبات تقسيم مى‌كند تا شماره اقسام و اصناف را قطعى نمايد؛ وى پس از آن به بررسى يكايك آن اصناف مى‌پردازد تا ثابت كند كه در همه اصناف، آيا رابطه عليت يا تضاد ميان آن‌ها موجود هست يا نيست، تا نفى و يا اثبات قضيه مورد نظر را مسلم نمايد. د)- شيخ در هرجا از اين روش منطقى نتوانسته قضيه‌اى را ثابت كند، نظر عمومى اهل تحقيق را سند گرفته و هر قضيه‌اى را همه فرق اسلامى بدون شك و ترديد، پذيرفته باشند، زير عنوان اجماع، سند قرار داده است. ه)- شيخ چون در پى‌جويى از صفات روحى و معنوى كه محسوس نيستند، براى نوع انسان هيچ راهى جز اين نمى‌يابد كه آنچه را در خود مى‌بيند، مقياس و ملاك تعريف و شناخت آن صفت قرار دهد و تعاريف مربوط به اين‌گونه صفت‌ها را نخست از مشاهداتى كه در شخص خودش دارد، استخراج مى‌نمايد، سپس جنبه‌هاى اختلاف و مغايرت وجودى خود را كه موضوع آن صفات است، با موجود برتر از خود به دست مى‌آورد و آنچه را لوازم موجوديت جسمانى وحدت موضوع مى‌بيند، از آن صفت حذف مى‌كند، تا مفهوم كلى‌ترى كه عارى از آن خصوصيات جسمانى و حدوث باشد و منافاتى با اثبات هميشگى و بلاآغاز بودن وجود موضوع نداشته باشد، به دست آورد و پس از آن به ثابت كردن ملازمه مابين آن صفت تجريدى با موجود غير جسمانى مى‌پردازد و در مورد اثبات هريك از صفات ثبوتى و سلبى خداوند اين روش را چنين اعمال مى‌كند كه نخست، مفاهيم جزئى مربوط به افراد انسان را به دست مى‌آورد و سپس به تجريد و تعميم آن مفاهيم مى‌پردازد تا قسم برترى از آن را استخراج مى‌كند كه منافاتى با وجوب ذاتى خداوند، نداشته باشد. پس هر صفتى را برایش ثابت مى‌كند، به اين دليل است كه از تجزيه و تحليل مفهوم وجوب ذاتى و تماميت وجود، به دست مى‌آيد و هر چه از او سلب مى‌شود، براى اين است كه با وجوب ذاتى و تماميت وجود، تناقض دارد و اين همان راهى است كه ملا صدراشش‌صد سال پس از او پيش گرفته است. و)- بنا بر آنچه گفته شد، چون ادراكات انسان از محسوسات آغاز مى‌شود و از مشاهده امور مشابه و غير مشابه، موفق به تجريد مفاهيم كلى و جدا كردن عوارض صنفى و مشخصات فردى مى‌گردد، تا به خود ماهيات و عناوين ذاتى اشياء برسد. شيخ با رعايت همين سير تكاملى ذهنى و ادراكات انسانى، برخلاف ديگران، نخست به ثابت كردن وجود ذات الهى نمى‌پردازد، بلكه در آغاز، به اثبات نحوه‌هاى كمال ذاتى كه استقلال و غناى ذاتى، چيزى جز آن‌ها نيست، مى‌پردازد و پس از ثابت كردن برترين مصداق براى هريك از مفاهيم صفات، نتيجه آن مى‌شود كه برترين ذات يا موجودى هست كه مصداق موجود بالذات يا قديم بالذات يا واجب بالذات است؛ زيرا موجود غنى بالذات، كه از هيچ جهتى وابستگى به ديگرى ندارد، هيچ تصورى از او نمى‌توان كرد، جز آنكه، وجود ذاتش عين موجوديت برترين مصداق، براى اين صفات باشد و شيخ اين قسمت اخير را، در فصل جداگانه‌اى عنوان كرده است. بنابراین، روشى كه شيخ در مورد شناختن خداوند، انتخاب كرده است، بر طبق امكان پيشروى ذهن و سير تكاملى ادراكات انسان است كه هميشه از يك مفهوم ناقص، به‌سوى مفهوم كامل‌ترى پيش مى‌رود و كامل‌ترين مفهومى كه پس از پيش رفتن گام‌هاى بسيار، شايد براى افراد انگشت‌شمارى تصور كردنش ميسر شود، همان مفهوم غناى همه‌جانبه مطلق و استقلال همه‌جانبه است كه از آن به وجوب يا قدم ذاتى تعبير مى‌شود. شيخ مطالب خود را بر طبق اين سير تكاملى ذهن، در چندين فصل تنظيم نموده و خلاصه‌اش از اين قرار است كه مى‌گويد: در مرحله اول، نخستين چيزى كه ادراك مى‌شود، دگرگونى‌هاى محسوس است كه در جهان كلى بزرگ ديده مى‌شود و شيخ ثابت مى‌كند كه اين دگرگونى‌ها حقيقى است، نه آنكه تخيلى و موهوم باشد. مرحله دوم، به اثبات اين قضيه مى‌پردازد كه هيچ دگرگونى، خودبه‌خود در چيزى پديد نمى‌آيد و هيچ جسمى، تغيير حالت نمى‌دهد مگر آنكه نيرويى از خارج بر آن وارد شده باشد و كارى روى آن انجام گرديده باشد و اين، همان اصلى است كه ارسطو از آن، وجود محرك اولى را ثابت مى‌كند. نتيجه از آن دو مقدمه، اين است كه سرزدن كار و تأثير، به نيروى مؤثر نياز دارد كه صفت قدرت و قوت نام دارد و شيخ از اينجا ثابت مى‌كند كه نيروى انجام كار، يا قدرت، در عالم موجود است، هرچند وجود ذات و چيزى كه اين نيرو متعلق به آن باشد، هنوز مسلم نيست. ذهن انسان پس از رسيدن به اين مرحله، به جدا كردن وقايع متناسب و مرتبط با يكديگر و يا متضاد با يكديگر، مى‌پردازد و آن‌ها را از هم جدا مى‌بيند و ملاحظه مى‌كند كه با تغيير دادن شرايط، گاهى كارى با كار ديگر متناسب يا غير متناسب مى‌شود و اين را، دليل بر وجود نيروى تطبيق و مقايسه و ادراك و محاسبه مابين كارها مى‌بيند و آن نيرو از صفت دانايى حكايت مى‌كند، بدون توجه به اينكه ذاتى موجود باشد و اين صفت، به او وابستگى داشته باشد. سپس از اينكه مى‌بينيم صفت توانايى و دانايى، بدون صفت زندگى پيدا نمى‌شود، به وجود اين صفت پى مى‌بريم، بدون توجه به وجود ذاتى كه داراى اين صفت‌ها باشد. پس از آن پى مى‌بريم كه چون با صفت دانايى، كارها را با يكديگر متضاد يا متناسب درك كرديم، پس انجام شدن يكى از آن كارها در هر موردى، نياز به نيروى انتخاب و برگزيدنش دارد؛ پس كارهاى جبرى و طبيعى را از ارادى، جدا مى‌كنيم و به وجود صفت اختيار، از آن پى مى‌بريم. پس از پيمودن اين مرحله، چون كسانى به وجود ارباب انواع، اعتقاد داشتند و براى هريك از صفات، وجود جداگانه‌اى مستقل و غير متعلق به هيچ ذاتى مى‌پنداشتند، شيخ براى از بين بردن اين عقيده، از راه تضايف، پيش رفته و مى‌گويد: ميان هر قضيه دانسته‌شده و توانسته‌شده و برگزيده‌شده، با ذاتى كه دانا و توانا و برگزيننده باشد، تضايف حاصل است و اين دو، در تصور و در وجود، از يكديگر جداشدنى نمى‌باشند. در پايان مى‌توان گفت چنين روشى كه شيخ انتخاب كرده، اختصاص به خود او دارد و چون منطبق با سير تكاملى ذهن انسان است، بسيار منطقى و محكم به نظر مى‌رسد. برخلاف روش امكان و وجوب كه نخست فلاسفه از آن به اثبات ذات واجب مى‌پردازند و صفات را از آن استخراج مى‌كنند.
جولة في عالم البرزخ
نویسنده:
محمدجواد مروجي طبسي
نوع منبع :
کتاب , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: دار الرسول,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کتاب "جولة في عالم البرزخ" اثر استاد محمد جواد مروجي طبسي است. واژه قبر در بسياري از روايات به معناي برزخ است و منظور از فشار قبر يا سؤال و جواب نكير و منكر در شب اوّل قبر، شب اوّل انتقال انسان از اين دنيا به عالم برزخ مي‌باشد. نويسنده در نوشتار حاضر بر آن است تا معني برزخ و برزخ در قرآن کريم و برزخ در سنّت شريف را مورد بررسي قرار دهد. در اين اثر به سؤالاتي که در قبر از ميت پرسيده مي‌شود، پرداخته شده است.
فقه العقيدة
نویسنده:
کمال حیدری؛ تقریر نویس: طلال حسن
نوع منبع :
کتاب , درس گفتار،جزوه وتقریرات , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
عراق/ کاظمین: مؤسسة الإمام الجواد علیه السلام للفكر و الثقافة,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کتاب فقه العقيدة؛ بحوث في أصول الإيمان و فروعه تقریر دکتر طلال حسن از مباحث آیت الله سید کمال حیدری می باشد. زمان گذشته از راه نفوذ و قدرت باورها و اندیشه های مردم – مجتهدین، متفکران، روشنفکران و غیره – تأثیر گذاشته است، و تکرار و عقب گرد و پیروی از گذشته مادۀ اصلی و اساسی آنان گشته است. لذا لازم است که با یک تأسیسی جدید، ذهن و قلب خود و مردم را از تسلط گذشته و تکرار بی فایده اش بیرون بکشیم، نه اینکه آن را ترک کنیم، این یک اشتباه استراتژیک دیگر است، اما ما باید گذشته مطالعه و تحلیل کنیم و هیچ گاه نگذاریم که بر ما حکمفرما باشد، چون که تأثیر پذیری از تاریخ و گذشته به معنای پیروی سلبی و موجب تقلید کورکورانه در باورها، احکام و اخلاق خواهد شد، با اینکه ما برای زمانی غیر از آن زمان گذشته خلق شدیم، پس ما باید آنچه را که با نیازهای عقلی، فکری، فرهنگی، معنوی و رفتاری ما مطابقت دارد، داشته باشیم. بر این اساس، ایدۀ این اثر حاضر در عالم ایمان و باورها که مهمترین عالم فکری و دینی ماست، راه اندازی شده است. پس اگر در باورها آزاد اندیش شدیم و از تأسیسات گذشتۀ دور رها شیدم، قطعا در این زمینه راه زیادی را پشت سر گذاشته ایم. این کتاب مشتمل بر ده فصل می باشد که در چهار محور اساسی به شرح ذیل تقسیم می شوند: محور اول: تفقه، اجتهاد و تقلید محور دوم: اعتقادات بین تصدّی مرجعیت و عنصر زمان محور سوم: بحث های مقدماتی در توحید و مسائل آن محور چهارم: بحث های مقدماتی در مکتب اهل بیت علیهم السلام خاتمه: طریقیّت فطرت در تحصیل معارف الهی
کتاب العصمة
نویسنده:
أحمد بن زین الدین إحسائی؛ محقق: صالح أحمد دباب؛ ویراستار: مجتبی طاهر إسماعیل
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
لبنان/ بیروت: مؤسسة البلاغ، مؤسسة شمس هجر,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
كتاب العصمة؛ بحث مفصل في عصمة الأنبياء و الأئمة عليهم‌السلام نوشته احمد بن زین‌الدین احسایی(1166-1241ق)، کتابی است تحلیلی، در مورد مفهوم و مصداق معصوم و در جهت اثبات عصمت انبیاء و ائمه معصومین(ع) از طریق قرآن و حدیث که توسط صالح أحمد دباب و مجتبی طاهر اسماعیل تحقیق و به زبان عربی منتشر شده است. کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز شده است. در ادامه مطالب کتاب، ضمن پانزده فصل مطرح شده است. نویسنده در بیان آن، از آیات قرآن و روایات شیعه و سنی بهره برده است. محقق در مقدمه چنین بیان می‌کند که انسان در مسیر تکاملش با موانع و دشمنانی روبرو است که باعث انحراف او از جهت حق تعالی می‌شود. خداوند بدین منظور می‌فرماید: «وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذٰانَ الْأَنْعٰامِ و...» (نساء: 115)؛ (شیطان می‌گوید: و آنها را گمراه می‌کنم، و به آرزوها سرگرم می‌سازم و به آنها دستور می‌هم که گوش چهارپایان را (از روی خرافه و بدعت) بشکافند و...)؛ لذا ضرورت ایجاب می‌کند رسولانی از جانب خدا برای نجات انسان از این دشمن بزرگ فرستاده شود تا بشر را از گرداب انحراف، محفوظ دارد؛ رسولانی که دارای مقام عصمت بوده و از هر خطا و لغزشی مصون باشند. در ادامه، محقق به تشریح زندگینامه مؤلف اعم از اسم و نسب، مکان تولد و رشد، اساتید و مشایخ، شاگردان، تألیفات و آثار، زمان و مکان وفات و مدفن و نظرات علماء درباره او می‌پردازد. مؤلف در مقدمه کتاب به بحث مفهوم شناسی پرداخته، واژه عصمت را از جهت لغوی به معنای منع می‌‌داند و معصوم را به معنای ممتنع از معصیت معنا می‌کند و از جهت اصطلاحی بنابر آنچه که مشهور علمای امامیه مطرح کرده‌اند به معنای لطف الهی به انسان که مانع از ترک واجبات و انجام کارهای حرام می‌شود؛ که این لطف به غیر اجبار و با اختیار محض می‌باشد. در فصل اول نویسنده اشاره کوتاهی به تناسب بین عصمت و لایق بودن متعلق آن دارد. زیرا حکمت خداوند متعال اقتضا دارد که هر خصوصیت و ویژگی را که به مخلوقات خویش تفضل می‌دارد بر مبنای تناسب آن ویژگی با متعلق آن باشد و عصمت که بالاترین خصلت اولای الهی است براساس لیاقتشان عنایت شده است به گونه‌ای که خداوند خود می‌فرماید: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» (انعام: 124) در فصل دوم به بیان حقیقت عصمت می‌پردازد و عصمت را متشکل از جمیع کمالات و فضایل اخلاقی و انسانی از قبیل علم، حلم، ایمان، عدل، رضا، زهد، تواضع، صبر، اخلاص، شجاعت و ده‌ها صفت دیگر معرفی می‌کند که معصومین(ع) از تمام این صفات کمالی به حد نهایت آن برخوردار هستند و در مقابل از لوازم عصمت که طهارت از اضداد این اوصاف کمالیه است، برخوردارند. مؤلف در خلال چند فصل کوتاه به بحث از متعلق عصمت و وجود اختلاف در این موضوع بین علمای جهان اسلام می‌پردازد؛ اکثر علمای اهل سنت متعلق عصمت را در باب تبلیغ و بیان شریعت از جانب خداوند متعال دانسته‌اند نه در باب افعال و کردار شخصی معصومین و نویسنده در ادامه با طرح ایرادات و تناقضاتی بر این نظریه آن را مردود اعلام می‌دارد. لکن امامیه در مورد متعلق عصمت بر این باورند که عصمت ملازم و همراه با معصومان است از ابتدا تا انتهای عمر ایشان و معصومند است از جمیع معاصی اعتقادی و عملی، صغیره و کبیره از آنها، زیرا لطفی که منشأ عصمت ایشان است، به صورت ملکه‌ای در ایشان است که مانع هر نوع لغزش و خطایی می‌شود؛ استدلال امامیه بدین بیان است که با توجه به دستور قرآن کریم به مسلمانان بر متابعت و الگوبرداری از معصومین در اعمال و کردار، اگر معصومین العیاذ بالله گناه کار باشند لازم می‌آید مکلفین در معاصی هم از آنها پیروی کنند و این خلاف وجدان و عقل است، لذا به حکم عقل ضرورت دارد انبیاء و ائمه(ع) دارای مقام عصمت باشند. و اگر از ایشان فسقی صادر شود فاسق محسوب شده و از طاعت الهی خارج می‌شوند و واجب نیست قبول قول و خبر ایشان بدلیل آیه شریفه قرآن کریم که می‌فرماید‌: «إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا» (حجرات: 6)؛ که اگر فاسقی برای شما خبر آورد حرف او را ابتداءا نپزیرید و در موردش تفحص کنید. و همچنین اگر از آنها گناه و فسادی سر بزند ظلم به خود کرده و قرآن درباره ظالمان می‌فرماید: «لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره: 124)؛ عهد و پیمان ما (امامت) به ظالمان نمی‌رسد، که اگر انبیاء الهی معصیت کار بودند مقام رسالت و امامت به آنها داده نمی‌شد؛ همچنین ادله زیاد دیگری از قرآن و سنت دال بر عصمت همه جانبه معصومین وجود دارد. نویسنده در فصل یازدهم به بیان ادله قائلین به جواز معصیت از جانب انبیاء و رد آنها پرداخته. از جمله این ادله آیه شریفه «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ» (توبه: 43)؛ که این آیه دلالت دارد بر جواز صادر شدن گناه از جانب نبی اکرم(ع)، زیرا عفو و بخشش خداوند نشانگر این است که حضرت العیاذ بالله خطایی مرتکب شده. مؤلف در جواب از این استدلال بیان می‌دارد با توجه به ماجرا و شأن نزول این آیه شریفه معلوم می‌شود منظور از خطای پیامبر اکرم(ص) ترک اولایی از جانب ایشان بوده و منظور خداوند متعال از عفو و بخشش یک نوع تلطیف در عتاب پیامبر است. و همچین آیه شریفه: «لِيَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» (فتح: 2)؛ که سخن از غفران الهی است. مؤلف در جواب می‌فرماید این آیه نیز در مورد ترک اولی است که از جانب پیامبر اکرم(ص) صادر شده بود یا به بیان شریف امام صادق(ع) منظور از گناهان در آیه، گناهان پیروان پیامبر اکرم(ص) است که خداوند متعال به برکت حضرت گناهان ایشان را عفو فرموده‌اند. در ادامه مؤلف به رد ادله دال بر ارتکاب معاصی از جانب انبیاء الهی چون حضرت ابراهیم(ع)، یوسف(ع)، داود(ع) و همچنین ائمه طاهرین(ع) می‌پردازد.
فاسألوا أهل الذكر
نویسنده:
محمد تيجاني سماوي
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مرکز الابحاث العقائدیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کتاب فسئلوا أهل الذكر، اثر محمد تیجانی، کتابی است در بررسی عقاید شیعه و اهل سنت و اشاره به ویژگی‌های مذهب تشیع که به زبان عربی و در دوران معاصر نوشته شده است. گزارش محتوا نویسنده در مقدمه، به بیان این مطلب پرداخته که پرسش‌هایى که در این کتاب مطرح شده است، ویژه مسلمانان کنجکاو، خصوصا اهل سنت می‌باشد؛ آنها که مى‌پندارند فقط خود به سنت راستین نبوی چنگ زده‌اند، بلکه دیگر مسلمانان را محکوم کرده و گاهى به استهزاء مى‌گیرند در بخش اول، سؤال‌هایی در رابطه با ذات اقدس احدیت مطرح شده است، از قبیل: رؤیت و جسم بودن خداوند؛ عدل الهی با جبر چگونه سازش دارد؛ سخن اهل ذکر درباره خداوند و اهل ذکر درباره خداوند متعال چه می‌گویند در بخش دوم، سؤال‌های پیرامون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح و پاسخ داده شده است. آیات، دلالت واضح و روشن دارد بر عصمت کامل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه چیز و همه حال، اهل سنت را مخاطب قرار داده که: «شما معتقد به عصمت او فقط در تبلیغ قرآن مى‌باشید و در غیر آن، او را مانند دیگر مردم مى‌دانید که هم اشتباه مى‌کند و هم درست مى‌گوید و براى اثبات خطا و اشتباهش در مناسبت‌هاى گوناگون، به رخدادها و حوادثى، استدلال مى‌کنید که در صحاحتان آمده است؛ پس اگر امر چنین است، دلیلتان در ادعاى تمسک جستن به کتاب خدا و سنت رسولش چه مى‌باشد؛ حال آنکه سنت را معصوم نمى‌دانید و خطا را در آن امکان‌پذیر مى‌دانید. بر این اساس و طبق عقیده شما، کسى که به کتاب و سنت، چنگ مى‌زند، از گمراهى به‌دور نیست، به‌ویژه اینکه اگر بدانیم تمام آیات قرآن، با سنّت پیامبر، تفسیر و تبیین شده است. پس استدلال شما چیست در اینکه تفسیر و تبیینش، مخالف کتاب خداوند متعال نمى‌باشد»؟ بخش سوم، درباره اهل‌بیت (علیهم السلام) است. در بخش چهارم، به بحث پیرامون احوال برخی از اصحاب پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است تمام احکام تشریعى و عقاید اسلامى از راه اصحاب به ما رسیده است و هیچ‌کس ادعایى ندارد که از راه کتاب و سنت، عبادت خدا مى‌کند، جز اینکه اصحاب واسطه رساندن این دو مصدر اصلى به تمام مسلمانان در شرق و غرب عالم هستند و از اینکه اصحاب، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اختلاف کردند، متفرق شدند، به هم فحش دادند، یکدیگر را لعن کردند و حتى با هم پیکار نموده و همدیگر را کشتند، به اعتقاد وی، نمى‌شود بدون هیچ بحث و نقد و اعتراض و تحقیقى، احکام را از آنان فراگرفت و همچنین نمى‌توانیم به نفع یا علیه یکى از آنان داورى کنیم جز اینکه احوال و اوضاعشان را بررسى کرده و تاریخ زندگى آنان را چه در حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و چه پس از آن، بررسى نماییم و بدین‌سان حق‌جوى را از دنباله‌روى باطل و مؤمن را از تبهکار و مخلص را از منافق و مرتد را از شاکر جدا ساخته و تشخیص دهیم در بخش پنجم، به بررسی اعمال، رفتار و زندگانی خلفای سه‌گانه پرداخته شده است. نویسنده، معتقد است انسان پژوهشگر اگر کتاب‌هاى تاریخ را بررسى کند و بر برخى از مسائل پشت پرده خلفاى سه‌گانه آگاه شود، مطمئن مى‌شود که آنان از نگارش احادیث پیامبر، خوددارى کردند و حتى نگذاشتند مردم، آن احادیث را بازگو یا به دیگران منتقل کنند؛ زیرا بدون شک مى‌دانستند که این احادیث هرگز با منافعشان سازگار نیست و حداقل با بسیارى از احکامى که به‌خاطر منافع خود ساختند و طبق اجتهاد شخصی‌اشان تأویل کردند، تعارض دارد و بدین‌سان حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از قرآن کریم، دومین منبع از منابع شریعت اسلامى است، بلکه مفسر اولین مصدر و منبع تشریع است، در دوران آنان، ممنوع اعلام شده بود؛ ولذا تمام حدیث‌نگاران و تاریخ‌نویسان، متفق‌القولند بر اینکه نگارش و جمع‌آورى حدیث در دوران عمر بن عبدالعزیز یا چندى پس از او، آغاز شد بخش ششم، پژوهشی است کوتاه پیرامون خلافت و مسائل پشت پرده آن که قبل از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از آن رخ داده است نویسنده در بخش هفتم، به توضیح این مطلب پرداخته که مشکل حدیث از بزرگ‌ترین مشکلاتى است که امروزه مسلمانان دست‌به‌گریبان آنند، به‌ویژه در این دوران که از دانشگاه‌هاى وهابیان، دکترهاى متخصصى در فنون حدیث‌شناسى فارغ‌التحصیل شده‌اند و تنها احادیثى را حفظ مى‌کنند که با مذهب و عقیده و مسلکشان سازگار باشد که بیشتر این احادیث، ساخته و پرداخته امویان و نیاکانشان است که تمام هم و غمشان خاموش کردن نور رسالت بوده و پیامبر را - العياذ بالله - مانند یک نادان خرف‌زده‌اى ترسیم کرده‌اند که نمى‌داند چه مى‌گوید و به احادیث و کردارها و افعالش که با یکدیگر تناقض دارند و دیوانگان را به خنده وامى‌دارند، هیچ توجهى ندارد و هرچند پژوهشگران و دانشمندان اهل سنت تلاش کردند که احادیث را تصفیه و پاکسازى کنند، ولى متأسفانه هنوز کتاب‌هاى صحیح و معتبر پر است و همچنین کتاب‌هاى شیعیان نیز از این تحریف‌ها و روایات ساختگى سالم نمانده است و خودشان هم اعتراف مى‌کنند به اینکه هیچ کتاب صددرصد صحیحى جز کتاب خدا ندارند و هرچه جز قرآن است باید بررسى شود، ولى اهل سنت، اتفاق نظر دارند بر اینکه دو صحيح البخاري و مسلم، صحیح‌ترین و معتبرترین کتاب‌ها پس از قرآن است، بلکه ادعا مى‌کنند که هرچه در این دو کتاب است، صحیح مى‌باشد. بدین خاطر نویسنده در این بخش و نیز بخش آخر، سعى کرده است نمونه‌هایى از احادیثى را که بخارى و مسلم آورده‌اند و در آنها قداست پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و یا اهل‌بیت (علیهم السلام) را مورد سؤال قرار داده‌اند، یادآور شده و با خواننده در میان بگذارد