جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 18
نویسنده:
رضا اکبری؛ خالد زندسلیمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
گری‌گاتینگ(Gary Gutting) از فیلسوفانی است که در زمینه‌ فلسفه‌ دین آراء ارزشمندی دارد. وی رویکردهای فیلسوفانی مانند ویتگنشتاین، آکویناس و پلانتینگا را در مواجهه با توجیه باورهای دینی رویکرد مستقل از حقیقت می‌نامد و البته چنین رویکردی را نادرست می‌داند. در خصوص رویکرد ویتگنشتاینی گاتینگ معتقد است غیر دین‌داران نیز با شناخت قوانین حرکت‌های بازی زبانی دین تاحدی هرچند اندک زبان دین را فهم کرده و می‌توانند سازگاری یا ناسازگاری میان باورهای دینی را تشخیص داده و ارزیابی کنند. از آنجا که گاتیتنگ معتقد است نظریات ویتگنشتاینی تصویر دقیقی از زبان دین ارائه نمی‌دهد، وی در ادامه دیدگاه توماس آکویناس در خصوص زبان تمثیلی از دین را با تکیه بر تقریر دیوید بورل مورد بررسی قرار می‌دهد. اما وی معتقد است ارائۀ تصویری از خدا با زبانی که کاملا مخصوص به خدا بوده و در مورد سایر موجودات کاربردی ندارد، همچنان گزارۀ خدا وجود دارد را بی‌نیاز از توجیه نمی‌کند. در نهایت گاتینگ پس از تقریر دیدگاه پلانتینگا دیدگاه وی را نیز مخدوش دانسته و معتقد است کاملا محتمل است که مومنان معتقد به پایه بودن باور به وجود خداوند و مومنان معتقد به پایه نبودن باور به وجود خداوند به لحاظ معرفتی همتا باشند به گونه­ای که نتوان نظر یکی را بر دیگری ترجیح داد. نهایتا گاتینگ دیدگاه‌های مستقل از حقیقت را ناکارآمد دانسته و معتقد است رویکرد حقیقت محور در توجیه باور به خدا با موفقیت بیشتری همراه خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 75 تا 91
نویسنده:
علی سنایی؛ علیرضا فاضلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
تبیین ناتورالیستی از رؤیای صادقه یعنی آنکه این پدیده با صرف نظر از عوامل ماورالطبیعی تبیین شود. ارسطو در طبیعات کوچک و کارل گوستاو یونگ در آثار خود رؤیابینی را با رهیافت ناتورالیستی توضیح داده اند. این نوشتار بر آن است که با تدقیق در نظریات این دو متفکر، چگونگی نگرش ناتورالیستی به رؤیا را که برای اهل مابعدالطبیعه امری غریب است، نشان دهد. ارسطو و یونگ علیرغم اینکه هر یک به بستر تاریخی متفاوتی تعلق دارند، از حیث روش ناتورالیستی به معنای عام کلمه، وجه اشتراک دارند و به لحاظ محتوایی هر دو از مفهوم «مقارنت» برای تبیین رؤیای صادقه استفاده می­کنند که به معنای انطباق تصادفی رویدادهای عینی با امور روان شناختی است. همچنین به نظر می­رسد مفهوم یگانه انگاری خنثی نزد یونگ با نظریه ماده-صورت در نفس شناسی ارسطو، از برخی جهات قابل تطبیق است و این امر زمینه را برای رویکرد ناتورالیستی به رؤیا به عنوان یکی از صور آگاهی فراهم می­سازد.
نویسنده:
ایمان شفیع بیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سقراط در جست‌وجوی معرفتی است که ما را از فضیلت‌های اخلاقی آگاهی بخشد و در عمل نیز بدان فضیلت‌ها آراسته سازد. او با مبتنی ساختنِ اخلاق بر معرفت، فلسفه و راه زندگیِ خود را یگانه می‌سازد و به سنجه‌ای برای ارزیابیِ راه‌ورسمِ رایج در اخلاق و دین و سیاست و سخنوری دست می‌یابد تا به یاری آن کاستی‌های اخلاقی را در حوزه‌های مذکور بازشناسد. کژی‌ها و کاستی‌هایِ شایعی که او بر آنها خرده می‌گیرد و در بازاندیشی و اصلاحِ آنها می‌کوشد، عبارت‌اند از ترجیحِ ستم‌کردن بر ستم‌کشیدن؛ مقابله‌به‌مثل و انتقام‌جویی؛ ستیزه‌جویی و نیرنگ‌بازی در میان ایزدان؛ فریب‌کاری و سنگ‌دلیِ ایزدان درحق آدمیان؛ دادوستدِ ایزدان با آدمیان (بدین معنی که ایزدان در ازاءِ دریافتِ پیشکش از آدمیان، نیازهای آنان را برآورند)؛ روا شمردنِ بهره‌کشیِ زبردستان از فرودستان؛ و سرانجام، سخنوریِ اقناعی یا جلوه‌فروشانه و فریبنده.
صفحات :
از صفحه 231 تا 252
نویسنده:
محمدمهدی اردبیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سورن کی‌یرکه‌گور متفکر تاثیرگذار دانمارکی را به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم، منتقد بزرگ فلسفۀ هگل و مدافع پرشور ایمان می‌شناسند. دربارۀ اندیشۀ وی تاکنون آثار متعددی منتشر شده است. مقالۀ حاضر اما در تلاش است تا اندیشه‌های کی‌یرکه‌گور را در پرتو ضدیتش با نظام هگلی بازخوانی کند و در نتیجه، با برجسته کردن وجوه اختلاف کی‌یرکه‌گور و هگل خواهد کوشید تا کی‌یرکه‌گور را به عنوان یکی از نظام‌ستیزترین متفکران تاریخ در قالب نظامی مفهومی عرضه کند و نهایتا با اشاره به برخی انتقادات و تعارضات درونی اندیشۀ وی نشان دهد که انتقادات وی علیه هگل به چه معنا ناوارد است؟ اگر بپذیریم که یک متفکر را پیش از هر چیز باید در پرتو نفی و نزد دشمنانش بازشناخت، آنگاه می‌توان از این ایده دفاع کرد که کی‌یرکه‌گور را به دقیق‌ترین نحو تنها می‌توان در بستر زمانه‌اش و در رابطۀ خصمانه‌اش با هگل بازشناخت. این بررسی نقادانه البته کارکردی معکوس نیز دارد و به فهم وجوهی از خود اندیشۀ هگل نیز که هدف حملۀ جریانات انتقادیِ نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی بود، یاری خواهد رساند.
صفحات :
از صفحه 23 تا 43
نویسنده:
جمال سامع ؛ محمدجواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
زبان در زمرۀ بحث­برانگیزترین موضوعات فلسفی سدّۀ بیستم است. مارتین هایدگر یکی از فیلسوفان این سدّه است که به زبان و توانش آن اهمیّت ویژه‌ای داده است. مقالۀ حاضر سعی می‏کند تا جایگاه زبان در فلسفۀ هایدگر را در ارتباط با هستی‏شناسی تودستی وی بررسی کند. استدلال می‎شود که این هستی‎شناسی تأثیر قاطعی بر تلقی هایدگر از زبان داشته است. منظور از هستی‌‌شناسی تودستی نحوه‏ای از مواجهۀ عملی با اشیاء درون جهانی است که میان فاعل شناسا و متعلق آن فاصله ایجاد نمی‏کند. در این مقاله زبان به عنوان یکی از مهمترین اشیای درون جهانی در افق این هستی‏شناسی مورد بررسی قرار می‏گیرد. رابطۀ میان هستی‏شناسی تودستی و زبان رادر دو دورۀ تفکّر هایدگر پی می‏گیریم. در دورۀ اوّل تمرکز بر روی بخش‏هایی از وجود و زمان است و در دورۀ دوّم دیگر آثار هایدگر بررسی می‏شود. پرسش پژوهش این است که هستی‏شناسی تودستی چه امکانات جدیدی را در بررسی جایگاه زبان به روی ما می‏گشاید؟ و اساساً چه رابطه‎ای میان نحوۀ تلقی ما از شیء و رویکرد ما به زبان وجود دارد؟ در این مقاله سعی می‏کنیم در حدّ توان به این پرسش‏ها پاسخ دهیم.
صفحات :
از صفحه 173 تا 205
نویسنده:
علیرضا پارسا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسأله تأویل در منظومه اندیشه ابن­رشد جایگاه ویژه‌ای دارد، این مسأله کلید حل تعارض دین و فلسفه، نشان دهنده نادرستی نسبت کفر به فلاسفه و عامل فهم و تبیین نصوص دینی است. از نظر ابن­رشد تأویل گذر از معنای ظاهری و پی بردن به مقصود باطنی متن است. روش تأویلی ابن­رشد، براساس مذهب جمع است وی تلاش درجمع میان عقل و وحی و دین و فلسفه دارد. بر این اساس برای تأویل ضوابطی ارائه می­دهد و تصریح می­کند، فلاسفه که دارای روش برهانی هستند شایسته تأویل متون دینی هستند اما اجازه اشاعه آن را در میان مردم ندارند.
صفحات :
از صفحه 115 تا 132
نویسنده:
مسعود امید
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اینکه آیا از نظر کانت متافیزیک، معنادار است یا نه، مسأله اصلی این نوشتار است. در اینجا برآنیم تا در راستای این مسأله کلی، نظر کانت را در ذیل دو سوال زیر مورد بررسی قرار دهیم: 1-اساساً معناداری و‌ بی‌معنایی متافیزیک آنگونه که در فلسفه معاصر محوریت دارد، برای کانت نیز موضوعیت داشت؟ آیا معنی­داری و بی­معنایی متافیزیک مسأله اصلی و بنیادی کانت است یا تنها زمینه­ها و دلالت‌‌هایی کلی در میان است؟ 2-در صورت وجود زمینه‌‌ها و استلزامات و دلالت‌‌های کلی در باب معناداری و‌ بی‌معنایی متافیزیک در فلسفه کانت، دیدگاه‌‌های وی به چه جهات و چه سطوحی از معناداری و‌ بی‌معنایی در باب متافیزیک مربوط می­شود؟ پاسخ سوال نخست آن است که به نظر می­رسد که اولاً رویکرد و نقد کانت از متافیزیک را می­توان معرفت شناختی و البته از نوع استعلایی آن دانست و نه از منظر زبان (یعنی براساس متافیزیکِ زبان، فلسفه زبانی، فلسفه زبان متعارف یا زبان شناسی)، ثانیاً از حیث مسأله محوری، معنی‌داری یا‌ بی‌معنایی متافیزیک، نه مسأله اصلی کانت است و نه آنکه فلسفه وی به نحو واضح و متمایز و مستقلی، متضمن چنین مسأله­ای است. ثالثا می­توان پذیرفت که فلسفه کانت از زمینه‌‌ها، دلالت‌‌ها و استلزام‌‌هایی در باب مسألۀ معنی‌داری و‌ بی‌معنایی متافیزیک برخوردار است. اما سوال دوم، دو سطح از معناداری یا‌ بی‌معنایی را می­توان در فلسفه کانت به دست آورد: الف-سطح زبانی: از دو جهتِ اجزا (یعنی از جهت واژگان و جملات متافیزیکی) و کل (به عنوان نظام وعلم متافیزیکی ) و ب- سطح غیر زبانی. در سطح زبانی، اولاً واژگان و جملات متافیزیکی‌ بی‌معنی نیستند؛ ثانیاً این ادعا که: متافیزیک یک علم است،‌ بی‌معناست. در سطح غیر زبانی، مجموعه متافیزیک به دلیل عدم وصول به غایات و...،‌ بی‌معنا دانسته می­شود.
صفحات :
از صفحه 93 تا 113
نویسنده:
ملیحه ابویی مهریزی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در مقالة حاضر روش فرضیه را در فلسفة افلاطون مورد بررسی قرار می‌دهیم و برای این منظور به ترتیب سه محاورة منون، فایدون و جمهوریرا-که روش مذکور در آنها به صراحت طرح شده‌اند- مورد واکاوی قرار داده، سیر تغییر نگرش افلاطون دربارة جایگاه و کاربرد روش فرضیه را در حوزة فلسفة نشان می‌دهیم. افلاطون در منون با نظر به هندسه درصدد ارائة روشی است که در فلسفه نیز کاربرد داشته باشد. اما توجه ویژه به روش و اهمیت آن در پژوهش­های فلسفی– در جمهوری- و نیز متعلق راستین معرفت، مثل، سرانجام وی را به بازبینی کارایی و گسترة بکارگیری روش فرضیه در فلسفه وا‌می‌دارد و این امر افلاطون را به روش خاص فلسفه یعنی دیالکتیک رهنمون می‌شود.
صفحات :
از صفحه 1 تا 21
نویسنده:
رضا صمیم؛ فرهاد سلیمان‌نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
برخی از مفسرین ایرانیِ نیچه، با تفسیری افراطی، اندیشۀ او را بدیل عرفان ایرانی تعبیر کرده‌اند. چنین تفسیری از بیخ و بن خطا و نافیِ مبانی هستی‌شناختی، ارزشی، و اخلاقیِ نیچه است. اندیشۀ نیچه نه از انگاره‌های عرفانی، بلکه از ارزش‌های حماسی آبستن است. برای فهم او باید از قهرمانان ایلیاد هومر و شاهنامۀ فردوسی چون آخیلس و رستم استمداد جست نه عرفایی چون شبلی و حلاج. علت این سوء فهم، ناتوانیِ مفسرین ایرانی در تشخیص حد فارغ میان عرفان و حماسه است. نسبت میان حماسه و عرفان، مغایرت است نه مشابهت. ممکن است جهان‌بینیِ عرفانی شباهت‌هایی با جهان‌بینیِ حماسی داشته باشد؛ لکن این شباهت‌ها صرفاً صوری است و در بنیان‌های هستی‌شناختی، معرفتی، و اخلاقی، حماسه ناقض عرفان است. با گشاده‌ستی و اِعمال رواداریِ بسیار، می‌توان عرفان را بدیل شقی از حماسه انگاشت که به تأسی از شاهرخ مسکوب آن را «حماسۀ منفی» می‌نامیم. همچنین اندیشۀ نیچه بیش و پیش از آنکه از سرچشمه‌های فرهنگ ایرانی سیراب شده باشد، از منابع فرهنگ یونانی آبشخور گرفته است. استمداد نمادین نیچه از شخصیت زرتشت نیز نمی‌تواند برهان محکمی برای دفاع از دعاویِ این‌چنینی باشد. ضمن اینکه فهم نیچه از زرتشتی‌گری بسیار مغشوش و مغلوط است. الغرض! با تقید به اصل عقلانیت در تفسیر، و نیز با تأکید بر اصولی چون خودبنیادی، اصالت اراده، ذم بی‌کنشی، و آری‌گویی به زندگی، فلسفۀ نیچه را می‌توان تقلایی فلسفی برای باززاییِ فرهنگ حماسی در افق زمانه و فرهنگ مدرن به‌شمار آورد.
صفحات :
از صفحه 273 تا 302
نویسنده:
مرتضی نوری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مکتب جماعت‌گرایی یکی از منتقدان اصلی نظریۀ اخلاقی ـ سیاسیِ لیبرالیسم به شمار می‌آید. طبق نظر بنیان‌گذاران این مکتب، لیبرالیسم تصویری از هویتِ انسان را پیش‌فرض می‌گیرد که حق پیوندهای جمعی در آن ادا نمی‌شود. لیبرالیسم با تأکیدِ نادرست بر اولویتِ عدالت از منظری فردگرایانه، تکالیفِ دگرخواهانه و تعهداتِ جمعیِ به‌ارث‌رسیده از سنت و تاریخ را، که نقشی قوام‌بخش در هویتِ فرد ایفا می‌کنند، نادیده می‌گیرد و به غلبۀ شخصیت‌هایی میان‌مایه، خودخواه، و بیگانه با ارزش‌های جمعی دامن می‌زند. در این مقاله می‌کوشم این انتقادها را به اختصار شرح دهم و سپس از منظرِ یکی از مدافعانِ لیبرالیسم، یعنی ریچارد رورتی، آن‌ها را پاسخ دهم. رورتی این سخنِ جماعت‌گرایان را می‌پذیرد که اجتماع نقشی قوام‌بخش در شکل‌گیریِ هویتِ فرد ایفا می‌کند، اما نقدهای آنان را بر قطبِ پراگماتیستیِ لیبرالیسمِ معاصر وارد نمی‌داند و می‌کوشد نشان دهد لیبرالیسمِ سیاسی سدۀ بیستم، که بهترین صورت‌بندیِ خود را در آثارِ جان دیویی و جان رالز پیدا می‌کند، به دلیلِ سازگاری با تاریخ‌گرایی و قوم‌مداری، برخلافِ لیبرالیسمِ فلسفیِ فیلسوفانِ روشنگری، از انتقادهای جماعت‌گرایان مصون است.
صفحات :
از صفحه 409 تا 444
  • تعداد رکورد ها : 18