جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 90
شک ویقین در آراء ویتگنشتاین و نقد و بررسی آن از منظر حکمت متعالیه
نویسنده:
خدیجه اصلی‌بیگی استاد راهنما: محمدصادق زاهدی استاد مشاور: مجید ملایوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
این پایان نامه به نسبت شک و یقین و محدوده ی معرفت در آراء ویتگنشتاین متقدم و متأخر می پردازد و در پایان آراء وی را در این زمینه با تکیه بر معرفت شناسی حکمت متعالیه مورد نقد و بررسی قرار می دهد. مساله شک و یقین تمامی آثار ویتگنشتاین، از تراکتاتوس تا در باب یقین را در بر می گیرد. ویتگنشتاین متقدم با ساخت یک نظام فلسفی بر پایه منطق، به حدود معرفت و تعیین مرز معناداری و بی معنایی زبان می اندیشد. او با پذیرش رابطه تصویرگری میان زبان و جهان، عرصه معرفت را به حدود زبان مقید می کند و بدین سان معنادار بودن یک گزاره به تصویر پردازی و واقع نمایی آن وابسته می شود. از آن جا که محتوای گزاره های اخلاقی، دینی، منطقی، ریاضیات، متافیزیک و حتی کل رساله قابل تصویری نیستند ، از عرصه معنا داری خارج و بی معنا یا مهمل انگاشته شده و تنها علوم طبیعی معرفت بخش قلمداد می شوند. ویتگنشتاین در دوره دوم حیات فکری خود از نظریه پیشین عدول می کند و به جای آن نظریه ی کاربردی معنا را مطرح می کند که در آن معنا داری در پیوند با بازی زبانی مطرح می شود. در این نظریه، یک تعبیر هنگامی معنا دار تلقی می شود، که در بازی زبانی خود به درستی به کار رود. بر همین اساس شک و یقین هر کدام بازی زبانی خود را اقتضا می کند. ویتگنشتاین متاخر معرفت و یقین را دو مقوله مجزا از هم دانسته و یقین را مقدم بر معرفت می داند که ریشه در عمل و نه معرفت دارد. به باور وی صورت ابتدایی بازی زبانی یقین است، که بی نیاز از هرگونه توجیه و دلیل است. معرفت شناسی حکمت متعالیه اگر چه از جهت مبانی با رویکرد ویتگنشتاین متقدم مشترک است با این حال از حیث نتایجی که ویتگنشتاین از نظریه تصویری زبان خود می گیرد، با دیدگاههای وی درباره ی گزاره های اخلاقی و الهیات تفاوت دارد. علاوه بر این در ویتگنشتاین متأخر، اگر چه استدلالهایی علیه شکاکیت مطرح می شود، اما به دلیل رویگردانی ویتگنشتاین از رویکرد واقع گرایانه در دوره ی دوم فلسفی خود، مبانی او در مخالفت با شکاکیت با حکمت متعالیه متفاوت است.
بررسی سرشت آگاهی در خلال تفسیرهای هایدگر از فوسیس و پسوخه و انتقادهای وی از علم‌گرایی
نویسنده:
حسین آزادمنجیری ، مجید ملایوسفی ، محمدحسن حیدری ، محمد صادق زاهدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر با بازتعریف فوسیس(φυσις) و پسوخه(Ψυχη) ارسطویی در مقام انتقاد از علم تجربی (Science) و علم‌گرایی(Scientism) برمی‌آید که بر تمام ساحات زندگی انسان و از جمله فلسفه سایه افکنده بود. از خلال این تفسیر‌ها و انتقادات، می‌توان نظرات وی را درباره آگاهی(Consciousness) استخراج کرد. در نظر وی، معنای فوسیس در زبان یونانی «وجود به ما هو وجود» است و درμορφη (صورت) که تغییر پیوستار را نشان می‌دهد، رخ عیان می‌کند. صورت که خلاء دوگانه علت فاعلی و علت غایی را برای فوسیس پر می‌کند در حقیقت همان آگاهی است. آگاهی که هایدگر از آن با «تجربه زیسته‌»(lived experience) یاد می‌کند، دارای لایه‌های مختلف رفتاری-ادراکی، اجتماعی و پیشا-شخصیِ از قبل معنادار است. هایدگر در تفسیر پسوخه به عنوان آگاهی از اصطلاحات مختلفی همچون صورت، Truth(حق)، لوگوس و مقوله استفاده و بیان می‌کند که آگاهی در تمام این اصطلاحات شامل یک دوگانگی است که همواره ارتباط آن با امر خارجی حفظ می‌شود. آگاهی برای هایدگر با هستی گره خورده است و وی همواره بر این نکته تاکید می‌کند که آگاهی همان ارتباط انسان یا دازاین(Dasein) با خارج است و هر چه از این ارتباط برداشت شود، در مرحله دومی است که ممکن است انتزاع یا علم یا هر چیز دیگر نام بگیرد.
صفحات :
از صفحه 326 تا 347
عبور از واقع گرایی و ضد واقع گرایی: بررسی دیدگاه ناواقع گرایی نلسون گودمن
نویسنده:
عارف آئینی ، محمدصادق زاهدی ، مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اختلاف میان واقع‌گرایی و ضدّ واقع‌گرایی دربارۀ وجودِ عالم واقع و نسبت آن با ذهن انسان است. نلسون گودمن این اختلاف را اختلافی حقیقی و اصیل نمی‌داند و در این میان دیدگاه سومی را برگزیده و آن را «نا واقع‌گرایی» می‌نامد. دیدگاه ناواقع‌گرایی گودمن به‌طور کامل در نظریۀ «جهان‌سازی» او تبیین شده است. بر اساس این نظریه، جهان مستقل از ذهن وجود ندارد، بلکه انسان با ذهن و زبان خود، توصیف‌ها و نسخه‌هایی می سازد و هریک از این نسخه‌ها جهان خود را می سازند. در این مقاله، ابتدا دیدگاه کلی گودمن دربارۀ مبحث واقع‌گرایی- ضدّ واقع‌گرایی و انگیزه‌ها و ریشه‌های نا‌واقع‌گرایی او بررسی شده است. در تبیین دیدگاه گودمن نشان داده‌ایم که وی متأثر از مبانی پراگماتیسم است و موضع او در دوگانۀ واقع‌گرایی-ضدّواقع‌گرایی جای نمی‌گیرد. سپس با تشریح نظریۀ جهان‌سازی و انتقادهای وارد شده به آن کوشیده‌ایم تا حد امکان به این انتقادها پاسخ دهیم. هر چند گودمن به وجود واقعیت فی‌نفسه اعتراف نمی‌کند، اما آن را انکار نمی‌نماید، بلکه نادیده می‌گیرد. همچنین ضمن بررسی انتقادها نشان داده‌ایم پاسخ بسیاری از آنها به‌طور ضمنی در عبارات‌ گودمن وجود دارد. مهمترین انتقاد، به معیار تمایز نسخه‌های درست از نادرست مربوط می‌باشد. به نظر گودمن معیار درستی یک نسخه، «متناسب بودن در عمل» است و بر خلاف نظر منتقدان، این معیار، در واقع، معیاری عینی و معتبر می‌باشد.
صفحات :
از صفحه 9 تا 24
تفسیر هایدگر از فرونسیس در کتاب سوفیست افلاطون با نگاهی به کتاب هستی و زمان
نویسنده:
مریم صمدیه ، مجید ملایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر در کتاب سوفیست افلاطون، به تفسیر کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس ارسطو و به ویژه مبحث فرونسیس پرداخته است. وی در این کتاب به پنج نحوه‌ی کشف و گشودگی دازاین یعنی اپیستمه، تخنه، سوفیا، نوس و فرونسیس می‌پردازد. وی «اپیستمه و سوفیا» را از سنخ نحوه‌ی معرفتی و «فرونسیس و تخنه» را از سنخ نحوه‌ی حساب‌گر نفس دازاین دانسته است. در واقع هایدگر پنج فضیلت عقلانی ارسطو را به عنوان نحوه‌های کشف و گشودگی دازاین معرفی می‌کند. وی سوفیا را به عنوان بالاترین نحوه‌ی معرفتی و فرونسیس را به عنوان بالاترین نحوه‌ی حساب‌گر دانسته است. لازم به ذکر است که هایدگر در نهایت فرونسیس را به جهت توجه در عمل به عنوان بالاترین نحوه‌ی کشف و گشودگی دازاین معرفی نموده است. از سوی دیگر در کتاب هستی و زمان در مباحث مربوط به دازاین و بویژه مناسبات دازاین با دازاین‌های دیگر، می‌توان به فرونسیس به عنوان نحوه‌ای از وجود دازاین پی برد. در واقع نحوه‌ی وجود اگزیستانسیال دازاین همان نحوه وجود فرونتیک است. نکته قابل توجه در نوشتار حاضر این است که هایدگر در کتاب سوفیست افلاطون همان تفسیری را از فرونسیس ارائه داده که در کتاب هستی و زمان وی قابل برداشت است. در واقع هایدگر برای بیان فرونسیس به وجود اگزیستانسیال دازاین اشاره و در نهایت نحوه رفتار اصیل را در عمل بر اساس ندای وجدان دانسته است؛ همان چیزی که در سوفیست افلاطون به عنوان وجدان فراموش نشدنی تعبیه شده است.
صفحات :
از صفحه 163 تا 191
نقد و بررسی قرائت لئو اشتراوس از دین سیاسی
نویسنده:
پدیدآور: ماندانا دشت بزرگی ؛ استاد راهنما: مجید ملایوسفی ؛ استاد مشاور: حسین اترک
نوع منبع :
رساله تحصیلی
مرگ‌شناسی در آرای سنت‌گرایان
نویسنده:
پدیدآور: علی محبت ، استاد راهنما: مجید ملایوسفی ، استاد مشاور: هادی فنایی نعمت‌سرا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مرگ بخشی از حیات آدمی است که معناداری زندگی در پرتو آن تبلور پیدا می کند . اگر مرگ می رماندمان و پیوسته آن چنان عذاب آور می نماید که به هیچ روی ، تسلایش نیست ، ناشی از ماهیت رازوارگی آن است . آدمی ناگزیر از مواجهه با محتوم ترین واقعه ی هستی خویش است ؛ چرا که جاودانگی و فرجام وی ، ذیل ساحت گذر از مرگ معنا پیدا می کند . در این باب اندیشه های بی شماری فرسایش یافته و قلم فرسایی های بسیاری صورت گرفته است . قدر مسلّم محال است که مکتب فکری و فلسفی ای مجال بروز و ظهور یابد بی آن که تکلیفش را با مقوله ی مرگ روشن کرده باشد . هدف از این پژوهش ، بررسی مرگ از زاویه دید سنت گرایان و با تمرکز بر آراء فریتیوف شوآن می باشد. در این پژوهش پس از طرح سه سوال اصلی در باب مرگ ، به واکاوی آراء و اندیشه های اصحاب حکمت خالده پرداخته شده است تا مقوله ی مرگ از میان انبوه مسائل اصلی این مکتب فکری ، بازشناسی گردد . از مجموع آراء اصحاب فلسفه ی جاویدان که نقدی جدی و سازش ناپذیر بر جهان بینی متجدد غربی دارند ، چنین بر می آید که در نهاد انسان ، سه فاعلیت مطرح است که در طول یکدیگر قرار گرفته اند : بدن ، نفس ، روح . بدن که در مرتبه ی حیوانیت تقرر دارد ، تحت سیطره ی نفس می باشد که با روح در ارتباط است . انسان به عنوان والاترین رمز خلقت که دلالت بر یک سمبل حقیقی دارد جهت بازگشت به اصل خویش که ساحت خداوارگی است ، باید جان سپارد تا رستگار گردد . نفس انسان که جاودانه است ، جایگاه اصلیش بهشت است که مکان و مأوای تجسم کمال بالفعل می باشد و از آن جا که دوزخ نیز وجهی از وجود و ضرورت را در بطن خود دارد ، به خود حق پیوند دارد و بنا بر این مشمول رحمت واسعه ی الهی می گردد .تحقیق حاضر با توجه به موضوع و هدف خود از نوع تحقیقات بنیادی به شمار می رود و روش تحقیق آن ، توصیفی – تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعاتش ، کتابخانه ای – اسنادی می باشد.
مقایسه‌ی نظریه جاودانگی و آثار آن از منظر جان هیک و غزالی
نویسنده:
پدیدآور: آمنه حسنی ؛ استاد راهنما: رضا رسولی شریبانی ؛ استاد مشاور: مجید ملایوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
چکیده :
موضوع این پزوهش مقایسه نظریه جاودانگی از دیدگاه غزالی وجان هیک است. با بررسی تاریخ ملل و ادیان باستان می توانیم به‌وضوح در‌‌یابیم که ، باور به جاودانگی با سرشت وحیات بشر عجین شده است. بشربا برپاداشتن نوعی سنن و آداب مربوط به مرگ و پرستش ارواح ، این باور را به صورت‌های مختلف در زندگی خویش بیان داشته است. تاریخ اندیشه بشر شاهد نظریات متعددی در مورد جاودانگی بوده است از جمله : نظریه های رستاخیز که ، اشاره به بازگشت بدن در عالم پس از مرگ دارد. غزالی وجان هیک به تأثیر از دین اسلام ومسیحیت ، نظریه رستاخیز را پذیرفته اند. نظریه جاودانگی غزالی ، نظریه رستاخیز (نفس وبدن جدید) است . غزالی مطابق با آموزه‌های دین اسلام‌، مفهوم روح یا نفس را به‌عنوان حقیقت انسان می داند که درتمایزبا بدن است . وی اعتقاددارد این حقیقت ، حقیقت روحانی است که بعد از مرگ فناء نمی‌یابد ، اما بدن رستاخیز یک بدن جدید است که می‌تواند از هر ماده‌ای خلق شده باشد. جان‌هیک مخالف پذیرش روح است. به‌نظر وی ، نظریه جاودانگی روح یک نظریه یونانی است تا این که نظریه مسیحی باشد. جان هیک انسان را یک واحد فیزیکی-روانی می‌داند و معتقد است حالات ذهنی به حالات رفتاری یا میل به رفتار تحویل می‌یابد و بعد از مرگ ، «بدل» شخص برانگیخته می‌شود که دارای همان ویژگی ذهنی و بدنی شخص پیش از مرگ است. اماتأکید بیشترجان هیک در رستاخیز بر بازگشت بعدروان شناختی فرد است تا بعدفیزیکی. بنابراین ، نظریه جاودانگی جان هیک ، نظریه برانگیختگی «بدل» است ، با نظریه غزالی در پذیرش اصل رستاخیز موافق بوده واین که در هردونظریه لزومی بر عینیت بدن دنیوی ورستاخیز نیست. در دیدگاه غزالی این بدن می تواند از هرماده ای باشد ، در حالی که در جان هیک اساس ، بربازسازی ژنتیک انسان است. هر دو متفکر در پذیرش مفهوم برزخ هم اتفاق نظر، ولی در ماهیت آن اختلاف دارند. از نظر غزالی برزخ جایگاه سعادت وشقاوت است ، ولی در دیدگاه جان هیک عالم برزخ ، عبارتند از فرایند زمانمندی‌ است که در آن رشد روحی و اخلاقی فرد بیشتر ممکن می‌گردد. درمفهوم دوزخ فقط غزالی معتقد به آن است در حالی که جان هیک مفهوم دوزخ را در تعارض با عدل الهی می داند و اعتقاد به نجات عام دارد.
عشق الهی از دیدگاه شیخ اشراق و کی‌یرکه‌‌گارد
نویسنده:
پدیدآور: سمیه رضایی ؛ استاد راهنما: مجید ملایوسفی ؛ استاد مشاور: سیدفتاح مرتضوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
از جمله مباحث مهم در باب عشق، نظریه «عشق الهی» می‌باشد که از گذشته تا به امروز در حوزه‌های مختلفی نظیر اخلاق، الهیات، انسان‌شناسی، معنای زندگی، فلسفه و عرفان مطرح بوده است. متفکران در طول تاریخ مساله عشق را از سه جنبه علمی، فلسفی و عرفانی- شهودی بررسی کرده‌اند. فیلسوفان عشق را به انواع مختلفی تقسیم‌بندی کرده‌اند که یکی از آن‌ها تقسیم عشق به عشق اروتیک، عشق فیلیایی و عشق آگاپه‌ای (عشق الهی) می‌باشد. در عشق اروتیک هدف دستیابی به لذت است. عشق فیلیایی یا اخلاقی تنها وظیفه است. عشق آگاپه‌ای که از آن به عشق دهنده تعبیر می‌شود، استمرار داردو همه‌گستر و فراگیر است. در باب «عشق الهی» دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. سورن کرکگارد فیلسوف دانمارکی مسیحی و شیخ شهاب‌الدین سهروردی (شیخ اشراق) فیلسوف مسلمان نیز به بیان دیدگاه‌های خود در این باب پرداخته‌اند. کرکگارد نیز قائل به این سه نوع تقسیم‌بندی می‌باشد. او بر این باور است که عشق آگاپه‌ای را نباید تخصیص زد واین نوع عشق ارزش آفرین است. شیخ اشراق نیز عشق را به مجازی و حقیقی (عشق الهی) تقسیم می‌کند. عشق الهی دوستی نسبت به خدا و صفات وافعال اوست؛ از آن جهت که وابسته به اوست و برای رسیدن به آن باید از عشق مجازی عبور کرد. در بررسی نظریات کرکگارد و شیخ اشراق در باب عشق الهی به دیدگاه‌های مشترک فراوانی برمی‌خوریم از جمله این‌که هر دو فیلسوف، معتقد به ازلی و ابدی بودن عشق می-باشند و معرفت را پایه و اساس عشق می‌دانند که از جمله ویژگی‌های عاشق حزن و اندوه برخاسته از معرفت می‌باشد. همچنین لازم به ذکر است که در دیدگاه کرکگارد اخلاق عشق الهی، وظیفه‌گرایانه است زیرا عشق ورزیدن امری الهی استاما سهروردی معتقد است که شرط وجود عشق الهی، تهذیب نفس می‌باشد از این‌رو دیدگاه وی اخلاق فضیلت‌گرایانه است.
امکان تغییر مزاج و نقد نظریه جبرگرایی ژنتیک
نویسنده:
حسینعلی گودرز بروجردی ، مجید ملایوسفی ، روح اله آدینه
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
شاکله و بافت وجودی انسان بر اساس شاخص شخصیتی و مزاجی پدر و مادر تکوین می یابد و بسیاری از خصوصیات خَلقی و خُلقی وی از ماده وراثتی ایشان شکل می گیرد. این مساله به عنوان یکی از مهمترین مسائل علم النفس ، در آموزه های دینی و علمی اصلی مبرهن و مقبول است و انسان بر اساس ماده ژنتیک و مزاج طبیعی والدین خود مجبول است و تکوین می یابد. اما آیا انسان در مقابل این اصل دینی – علمی مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد؟ آیا احکام تفاعل نفس و بدن و شدت این تأثیر و تأثر از انسان، آزادی را سلب کرده است ؟ در پاسخ به این سؤال قرائت های مختلفی در بطن مناقشه ژنتیک و عملکرد ژن ها صورت گرفته است که یکی از آنها تئوری افسانه ژن با دو چهره کاملا متمایز است . چهره نخست با فرض و تصور کردن این امر که تأثیرات ژنتیکی تغییر ناپذیرند، معتقد به جبرگرایی ژنتیک و نافی آزادی و اختیار انسان است. چهره دوم با تکیه بر مطالعات ژنتیکی و توسعه فناوری های مناسب ، جبرگرایی پرومته ای و تصرف در آینده را فریاد می زند که می تواند با تغییر در مکانیزم حیات ، قدرت مرگ و زندگی را بر نوع بشریت اعمال کند. در مقاله حاضر سعی شده است تا ضمن بررسی و نقد تئوری افسانه ژن و با اثبات امکان تغییر مزاج، آزادی و اختیار شخصی بشر در کنار اصل تأثیرگذاری مزاج و مسئله ژن محوری تبیین گردد.
  • تعداد رکورد ها : 90